محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826595881
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
كيهان
«نقطه كور رادار كجاست؟» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
1- آسيب شناسي سياست ورزي اصولگرايان به يك معنا آسيب شناسي رفتار همه مؤمنان به انقلاب و حاملان آن است. مكانيزم دفاعي در يك پيكر سالم ورزشكاري، به سرعت آسيبها را مييابد و ترميم ميكند. چنين پيكري در سلامت و شادابي و چالاكي، يك سر و گردن از ديگران بالاتر است. مجاهدان راه خدا نيز در روحيات و عواطف و خلقيات بايد چنين باشند؛ برجسته و متمايز از ديگران. آنها اگر هم در عرصه سياست وارد ميشوند، به سياست ورزي عرفي و روشهاي رايج سياستمداران و رقيبان و حاضران در اين گود اقتدا نميكنند. مجاهدان راه حق، نظام رفتاري منحصر به فردي دارند كه ديسيپلين آنهاست. به خط اتوي اين نظام رفتاري، وسواس دارند و مراقبند كه نشكند. طبعاً نميشود وارد گود سياست شد و با حريفان و رقيبان دست و پنجه نرم نكرد. اما آنجا هم آداب خود را دارند و به روش برگزيده عمل ميكنند. كه اگر چنين نباشد، مجاهد نيستند.
انسان مؤمن و جامعه مجاهد، باكي از حريفان و دشمنان ندارد اما از خود، چرا. ترس دشمن- برانگيختگان شيطان- تنها در دل كسي ميافتد كه باور به آرمانها ندارد. «همانا شيطان منحصراً دوستان و پيروان خود را ميترساند. پس، از آنها نترسيد و از من پروا كنيد اگر مؤمن هستيد».(آل عمران- 175) جامعه مؤمني كه مقتدايي مجاهد دارد، سزاوار است بيمي از دشمن به دل راه ندهد. به همين علت، برآيند حركت كلي در 33 ساله پس از انقلاب با وجود انبوه تهديدها، پيروزي و ظفرمندي بوده است. همين تحولات چند ماه اخير را مرور كنيد. جبهه دشمن در اقدامي اورژانسي، به فشار رواني تحريمها متوسل شد تا پيش از انتخابات، در 2 ايستگاه اثرگذار باشد. آنها توقع داشتند با اين فشار كم سابقه، ابتدا 22بهمن را به ركود بكشانند و با روحيه دادن به جريان فتنه، در 25 بهمن بلوا به راه بيندازند و سپس در ايستگاه مهم انتخابات، فاز ديگري از سناريوي تحريم نظام را كليد بزنند و بعد... قدمهاي بعدي. اما دشمن در همين دو ايستگاه، ضرباتي گيج كننده و استراتژي سوز از ملت دريافت كرد تا زنجيره شكست هايش از بيداري و بصيرت اسلامي در چند سال اخير تكميل شود.
2- آسيب شناسي، امري سهل و صعب است. آسان به هنگام قضاوت درباره ديگري و صعب به هنگام ارزيابي خود. مثال غفلت خيلي از ماها، مثال مدادي است كه پشت گوش بگذارند و پي آن همه جا را زير و رو كنند. آدمي اغلب در نقطه كور رادار خويش قرار دارد يا در تمثيل، به صفحه مونيتور دوربينهاي كنترلي ميماند كه بايد واقعيتها را نشان دهد اما چون تصويرهاي كاذب و مجازي در مقابل دوربينها گذاشتهاند، واقعيت را نشان نميدهد. اميرمؤمنان علي عليه السلام در خطبه 223 (برخي نسخهها خطبه 214) نهج البلاغه، انسان فريب خورده و از خود متشكر را اين گونه تصوير ميكند؛ «بي حجت ترين در مقام سؤال و بازخواست، و بي عذرترين در جايگاه فريب خوردگي! شديدترين جهالت درباره خويشتن، گريبان او را گرفته است». آيا انسان مجاهد ميتواند حجتي براي هنگام بازخواست نداشته باشد؟!
كلام الله مجيد را كه ميگشايي و حمد الهي را كه بر زبان جاري ميسازي، اولين آيات «تمايز» مؤمنان چشم نوازي ميكند. اين كتابي كه ترديدي در آن نيست، هدايت است براي پرهيزگاران. و پرهيزگاران؟! نخستين و برجسته ترين ويژگي شان ايمان به ماوراي عالم ماده است. «الذين يؤمنون بالغيب». اين باور همچنان كه بسط يد بلامعارضي به مؤمنان ميدهد، دست آنان را ميبندد از اينكه عوامانه و عرفي (پوپوليستي و سكولار) رفتار كنند. پوپوليسم و سكولاريسم- رفتار باري به هر جهت و اباحي- با شخصيت و اصالت مؤمنانه جور درنمي آيد. درست است كه جهان، جهان داد و ستد و معامله است و انسان مدام چيزي ميدهد و چيزي ميستاند اما اين معامله براي مؤمن آداب و اقتضائاتي دارد؛ اگرنه او هم در حلقه انبوه آدمياني درمي آيد كه ذاتاً در خسرانند و در اصل سرمايه زيان ميكنند. هر چيز بهايي دارد و بهاي رضوان خدا در وسعت حقيقي حيات- حيات نهان از ديدگان ما- پاكيزگي و پرتلاش بودن و پيراستگي است.
صداي علي بن ابيطالب عليه السلام همچنان در گوش روزگار طنين افكن است:«كجايند برگزيدگان و صالحان شما؟! كجايند آزادگان و رادمردان شما؟! كجايند آنها كه در كسب و داد و ستد خود اهل ورع و پرهيزگاري، و در رفتار اهل تنزه و پيراستگي هستند؟!... آيا بدون زشت شمردن و تغيير و جلوگيري از فساد ميخواهيد مجاور خداوند در دار قدس و عزيزترين اوليا نزد او باشيد؟ هيهات! با رضوان خدا خدعه نتوان كرد و به رضايت او جز به طاعت حق نتوان رسيد. لعنت خدا بر امركنندگان به معروف كه خود، آن را ترك كنند و نهي كنندگان از منكر كه خود بدان عمل نمايند!» (خطبه 129 نهج البلاغه). كم فروشي و غشّ در اين معامله، پدر و پدر جد هر مؤمن معمولي را درمي آورد تا چه رسد سياستمدار و نخبه پيشاهنگ ديگران. گويا مرز مفلحان و لعنت شدگان در اينجا بسيار باريك است. لابد ميشود كلكسيوني شگفت انگيز و باورنكردني از نخبگان آمر به معروفي پيدا كرد كه در زمره لعنت شدگان جاي گرفتهاند، محروم از كمترين رحمت واسعه الهي؛ حال آن كه حسابي ممنون از خود بودند. مضحك است اما حقيقت دارد تشكر از خود براي كار نكرده و رنج نكشيده! «گمان مبر آنها كه از اعمال خود شادمان ميشوند و دوست دارند در قبال كاري كه نكردهاند ستايش شوند، از عذاب رهايي پيدا ميكنند. و براي آنها عذاب دردآور است» (آيه 188 سوره آل عمران). نكند حكايت اصولگرايي و انقلابي گري و خدمتگزاري و سياست ورزي برخي از ماها همين باشد؟! چرا ما در زمره مجاهدان و مفلحان نباشيم؟
3- انسان از شنيدن خبر درگذشت كساني كه آنان را كم يا بيش ميشناسد، جا ميخورد. مثل همين خبر درگذشت يكي از نامزدها دو هفته مانده به انتخابات. ان شاءالله كه غفران و رضوان الهي شامل حال وي باشد. تقدير الهي همين گونه است. شمارش معكوس عمر انسان كه به صفر رسيد، اجل لحظهاي مهلت نميدهد. گويا سرجلسه آزمون است. آنها كه حواس جمع تري دارند، دقايق پاياني آزمون را در مييابند و بهره ميگيرند و شماري كه غرق در خودند، ناگهان ميشنوند: قلمها بالا! ديگر حق نوشتن نداريد. باز هم صداي مولاي متقيان است در گوش روزگار و در جان پرهيزگاران: «بندگان خدا، پس همين حالا بكوشيد در حالي كه زبانها براي گفتن گشوده و بدنها سرپا و اعضاء- براي حركت- در انعطاف و مجال فراهم است» (خطبه196). «تقوا كليد درستكاري و توشه روز بازگشت و مايه آزادي از هر بردگي و نجات از هلاكت است. بكوشيد در حالي كه عمل هنوز بالا ميرود و توبه سود ميبخشد و دعا شنيده ميشود و حال شما آرام است و قلمها به نوشتن در جريان». (خطبه230). «بكوشيد در حالي كه هنوز نفس ميكشيد و نامههاي عمل گشوده و در توبه باز است و انسان رويگردان را ميخوانند و گنهكار اميدوار است؛ پيش از آن كه عمل متوقف شود و مهلتها پايان پذيرد و اجل سرآيد» (خطبه 237). «بندگان خدا خود را بسنجيد پيش از آن كه شما را وزن كنند و محاسبه كنيد پيش از آن كه حساب بكشند. و نفس بكشيد پيش از آن كه گلو تنگ شود. و فرمان ببريد قبل از آن كه شما را به زور به راه بيندازند. و بدانيد هر كس خود را ياري ندهد تا از جان خود اندرزدهنده و بازدارندهاي داشته باشد، ديگري بازدارنده و پند دهنده او نخواهد بود».(خطبه90)
4-مي شد در اين نوشتار رفتار طوايف گوناگون همراه انقلاب را آسيب شناسي كرد كه چرا ريزش كردند يا در زمره رويشها قرار گرفتند. ميشد مرور كرد آسيب ديدگي آنها كه به نقش آفرينان فتنه 88 معروف شدند يا ديگراني كه در حلقه انحرافهاي ديگري افتادند. ميشود «جبهه متحد» و «جبهه پايداري» و رفتار هر يك از آنها را در قاب انتخابات سنجيد يا پيش از آن، كارنامه طيفهاي اصولگرا در همين مجلس هشتم را بازخواني كرد كه كجا اوج گرفتند و كجا لنگيدند. يا، چندان سخت نيست قضاوت درباره صاحب منصبان حاضر و ماضي؛ كه تك تك آنان و حلقه هايشان در چهار سوق سياست چه دادند و چه ستاندند؟ سود كردند يا زيان ديدند؟ كم فروشي و بنجل فروشي كردند يا كاسباني بودند كه حبيب خدا شدند؟ سياستمداراني اهل شريعت و اهل مراعات خط اتوي فضيلتها بودند يا خداي نكرده، به اسم انقلابي و خط امامي و اصولگرا بودند اما به رسم، عرفي و سكولار شدند؟ آيا از عمق جان و بن دندان باور كردند بشارت پروردگار را كه «انّي لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي» و «ما عندالله خير للابرار» ؟ يا سود و خير و پاداش را در قاب بده بستانهاي رايج عرصه سياست و قدرت جستند؟
ملت ما
«اسد رودر روي اتحاد ضد مقاومت» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم حسن هانيزاده است كه در آن مي خوانيد:
اظهارات اخير سيدحسن نصرالله، دبيركل حزبالله لبنان درباره بحران سوريه از آگاهي و هوشمندي ايشان نسبت به توطئههاي پشتپرده امريكا، اسرائيل، عربستان و قطر حكايت دارد. اساسا آنچه كه امروز در سوريه جريان دارد هيچ شباهتي به انقلابهاي يكسال گذشته جهان عرب ندارد. مردم سوريه از يازده ماه پيش تحتتاثير جنبشهاي عربي، يك سلسله مطالباتي را مطرح كردند كه اين مطالبات نوعا مشروع و قابلقبول بود، به همين دليل بشار اسد، رئيسجمهور سوريه به اين مطالبات پاسخ داد و اعلام كرد يك سلسله اصلاحات ساختاري ايجاد خواهد كرد.
رئيسجمهور سوريه بلافاصله كميتهاي مركب از حقوقدانان برجسته سوري را براي بازنگري در قانون اساسي تشكيل داد. در عين حال رئيسجمهور سوريه تعداد زيادي از زندانيان سياسي را آزاد كرد و مواد 8 و 49 قانون اساسي سوريه را از متن اين قانون حذف كرد. اين دو ماده صراحت دارد كه حزب بعث تنها حزب حاكم سوريه خواهد بود.
و قانون 49 نيز صراحت دارد كه وابستگان جنبشهاي اسلامي كه امنيت سوريه را به خطر مياندازند به اعدام محكوم ميشوند. بلافاصله مردم سوريه از اصلاحات انجام شده در سوريه استقبال كردند اما قدرتهاي فرا منطقهاي براي تغيير ساختار خاورميانه و حذف جنبشهاي مقاومت اسلامي از منطقه وارد عمل شدهاند.
امريكا، اتحاديه اروپا، رژيم صهيونيستي، تركيه، عربستان، قطر، گروه 14 مارس به رهبري سعد الحريري، نخست وزير سابق لبنان جبهه قدرتمندي را عليه دولت بشار اسد تشكيل دادند. هدف جبهه گسترش ناامنيها در سوريه بود و ميخواستند از رهگذر ايجاد تنشهاي داخلي و منطقهاي دولت سوريه را سرنگون كنند.
اتحاديه عرب نيز با استفاده از امكانات مالي عربستان و قطر به جريانسازي سياسي عليه دولت سوريه پرداخت. در نشست وزراي خارجه كشورهاي عضو اتحاديه عرب در قاهره و رياض طرحي براي بركناري بشار اسد و انتقال قدرت به معاون وي ارايه شد.اما اين طرح با مخالفت دولت علوي سوريه مواجه شد، لذا اتحاديه عرب هيئت ناظري را براي نظارت بر بحران سوريه تشكيل داد اما ماموريت هيئت ناظر اتحاديه عرب نيز با شكست مواجه شد.
از سوي ديگر عربستان و قطر طرح خود را براي بينالمللي كردن بحران سوريه و مشابهسازي وضع ليبي در سوريه به شوراي امنيت تسليم كردند اما روسيه و چين پيش نويس اين قطعنامه را وتو كردند و پس از آن توطئه امريكا و جبهه سازشگر عرب و رژيم صهيونيستي فاز نظامي جديدي عليه دولت سوريه ايجاد شد. عربستان و قطر و تركيه از طريق جريانسازي تبليغاتي تلاش كردند
تا ارتش سوريه را به دو بخش علوي و سني تقسيم كنند. تا اين صفآرايي به بروز جنگ داخلي سوريه منجر شود. تاكنون حدود 51 هزار تن از عناصر ارتش سوريه تحتتاثير تبليغات عربستان و قطر و همچنين مشوقهاي مالي گسترده از بدنه ارتش جدا شدند و ارتش موسوم به ارتش آزادي بخش را تشكيل دادند.
با توجه به اينكه ارتش به اصطلاح آزاديبخش پيشرفتهترين سلاحها را از امريكا و غرب دريافت كرد اما نتوانست در برابر ارتش دولتي سوريه ايستادگي كند، لذا اخيرا القاعده نيز به جبهه ضدسوري پيوست و با استفاده از كمكهاي عربستان و قطر عمليات تروريستي گستردهاي در شهرهاي حلب، دمشق و حمص انجام داد.
بهنظر ميرسد اكنون دو جبهه قدرتمند درباره بحران داخلي سوريه صفآرايي كرده اند؛ در يك جبهه امريكا، اتحاديه اروپا، اسرائيل و تركيه، عربستان، قطر، اتحاديه عرب و گروه 14 مارس براي سرنگوني دولت بشار اسد و سپردن كليد طلايي خاورميانه به رژيم صهيونيستي تشكيل شده است و ديگري متشكل از روسيه، چين، ايران و جنبشهاي مبارز فلسطيني و لبناني براي حل بحران سوريه از طريق مسالمتآميز تشكيل شده است.
خراسان
«ميلوشويچ؛ بشار اسد يا داوود اغلو؟!» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيد محمد اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
«ما از او خواستيم گورباچف سوريه بشود، اما او ترجيح داد ميلوشويچ سوريه باشد» مخاطبان اين جملات فقط دانشجويان حاضر در "تالار جك مورتون" نبودند. روي سخن داووداغلو هنگام سخنراني در دانشگاه جورج واشنگتن، حتي فقط سياستمداران در آمريكا و اروپا و منطقه خاورميانه نبود. وزير خارجه تركيه سعي كرد تا با "افكار عمومي" صحبت كند.
پرسش از لاوروف، پاسخ از داوود اغلو
حدود 2 هفته پيش ائتلاف عربي ضد سوريه با ارائه طرحي از احتمال اعزام نيروهاي حافظ صلح به سوريه به جاي گروه ناظران اتحاديه عرب خبر داد. طرح اعراب منطقه مبهم به نظر رسيد. همان زمان لاوروف، وزير خارجه روسيه، به نكته جالبي اشاره كرد: اول بايد صلحي وجود داشته باشد تا پس از آن بتوان نظامياني را "حافظ صلح" كرد.
اما اعراب منطقه اشتباه نكرده بودند. آنها فقط كمي عجولانه، بخشي از طرح مورد توافق را، شايد پيش از موعد، اعلام كرده بودند. پاسخ لاوروف، در سخنان داووداغلو نهفته است. مقايسه بشار اسد با گورباچف و ميلوشويچ، براي تحليلگران معني روشني دارد. اين گونه اظهارات نشان ميدهد كه تركيه، در هماهنگي با بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي تصميم خود را گرفتهاند و نقشه راه شان را نيز تدوين كردهاند.
مخالفان بين المللي سوريه از ميان سناريوهاي مختلف براي سرنگوني نظام حاكم در اين كشور، سناريوي اقدام نظامي از طريق دامن زدن به جنگهاي داخلي و از ميان الگوهاي مختلف جنگهاي داخلي، "الگوي بالكان" را برگزيدهاند. در الگوي بالكان، مخالفان مسلح ميتوانند درگيريها را در سطح كشور توسعه بدهند. مردم غيرنظامي براي در امان ماندن از درگيري به مناطق حائل كوچ داده ميشوند.
پس از آن نظاميان چند مليتي وارد سوريه ميشوند و عنان كشور اندك اندك از دست دولت خارج و به معاهدات يا نهادهاي بين المللي يا منطقهاي واگذار ميشود.(1) يك روز پس از سخنراني داوود اغلو(2)، موسسه سياست گذاري خاورميانه در واشنگتن، مقالهاي را تحت عنوان "پناهگاههاي امن بشردوستانه: درسهاي بوسني براي سوريه" منتشر كرد. در اين مقاله(3) پيگيري الگوي بالكان و جنگ بوسني در مورد سوريه قطعي فرض شد و 3 مرحله به بازيگران منطقهاي و بين المللي در اين الگو توصيه شد:
1. ايجاد مناطق حمايت شده در مناطق مختلف سوريه 2. ارسال نيروهاي حافظ صلح با اجازه حمايت نظامي از مناطق حفاظت شده 3. حمايت نظامي از اين مناطق با استفاده از نيروي هوايي كشورهاي ديگر. اين مقاله در ادامه با توجه به ويژگيهاي تركيه از قبيل عضويت در ناتو، حمايتهاي آمريكا از اين كشور و تجربه فرماندهي نيروهاي ناتو در افغانستان، اين كشور را گزينه مناسبي براي رهبري مداخله نظامي ناتو و غرب در سوريه معرفي ميكند.
مقايسه ميلوشويچ و بشار اسد؛ آدرس غلط
اما تركيه از آب گل آلود "وضعيت نا به سامان سوريه" چه ميخواهد صيد كند؟ انديشكدههاي آمريكايي معتقدند حاصل بهار عربي براي تركيه، نزديكي قابل توجه به آمريكا بوده است. در ماجراي سوريه نيز با استفاده از مقايسه بشار اسد و ميلوشويچ، تركيه سعي ميكند خود را در كنار كشورهاي اروپايي و آمريكا قرار بدهد. اما ماجراي ميلوشويچ كه داووداغلو سعي دارد از آن بهره برداري كند، در واقع وقايع مصيبت بار بوسني و هرزگوين و قتل عام مسلمانان در سربرنيتسا است و آقاي داووداغلو مسئله را غلط روايت ميكند.
در نسل كشي مسلمانان بوسنيايي، اوايل دهه 70 شمسي، نقش ناتو در حمايت عملي از جنايت صربها انكار ناپذير است. هرچند اسلوبودان ميلوشويچ، رئيس جمهور وقت صربستان، به اتهام نسل كشي بوسنياييها در دادگاه لاهه محكوم شد، اما خاطره تلخ و خونين سارايوو و سربرنيتسا حقيقت ديگري هم دارد.
اروپاييها پس از فروريختن يوگسلاوي سابق، از تشكيل "كشوري مسلمان نشين" در قلب اتحاديه اروپا، به عنوان يك ليگ مسيحي، خشنود نبودند. بنابراين بوسني و هرزگوين استقلال اش را به قيمت قتل عام بيش از 7 هزار مسلمان به دست آورد. جالب اينكه از مهمترين دلايل مخالفت اتحاديه اروپا با پيوستن تركيه به اين اتحاديه نيز ممنوعيت ورود كشوري مسلمان به "ليگ كشورهاي مسيحي قاره سبز" است.
بنابراين داووداغلو با وام گرفتن از خاطره نسل كشي در جنگ بوسني، ضمن فريب افكار عمومي مسلمانان، دركنار همان كساني قرار گرفته است كه براي كشتار مسلمانهاي اروپايي چراغ سبز نشان دادند. مضاف بر اينكه بشار اسد برخلاف ميلوشويچ و برخلاف مخالفان داخلي و خارجي اش از انتخابات و رفراندوم حرف ميزند. درحالي كه گروههاي مخالف اسد در داخل و خارج اين كشور حاضر به مذاكره نيستند. آنها يا خود دست به سلاح بردهاند، مانند ارتش آزاد سوريه، يا ماهها است كه از كشورهاي خارجي مصرانه ميخواهند كه به سوريه حمله كنند، مانند برهان غليون و شوراي مخالفان سوريه.
جمهوري اسلامي
«غفلت از ظرفيت رسانهاي» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
تصميمات اخير مقامات كشورمان در مورد وضعيت صادرات نفت به كشورهاي اروپايي كه پس از اعمال تحريمهاي غيرمنطقي و ظالمانه برخي از اين دولتها در حوزههاي نفت و بانك مركزي اعلام و اتخاذ شد، ضرورت توجه به چند نكته راهبردي را بيش از پيش نمايان ساخته است.
الف - جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از معدود نظامهاي حكومتي در جهان كه حفظ استقلال سياسي و هويت ايدئولوژيك براي آنها در صدر اولويتها قرار دارد، طي سالهاي اخير و با افزايش فشارهاي برخي كشورهاي سلطه طلب به ايران براي دست كشيدن از آرمانها و اهدافش به بهانه جلوگيري از دست يابي به انرژي هسته اي، در موقعيت ويژهاي قرار گرفته است. اين موقعيت طي ماههاي منتهي به اسفند ماه سال جاري روز به روز خطيرتر و حساستر هم ميشود چرا كه بنابر آنچه از مجموعه رفتارهاي كشورهاي غربي مشخص است، دولتهاي استعماري با درك پيشرفتها و موفقيتهاي ايران، تمام آنچه را كه در توان دارند براي متوقف ساختن روند حركتي جمهوري اسلامي به ميدان آوردهاند تا شايد به گمانشان در دستيابي ملت و نظام ايران به اهدافشان خللي وارد سازند.
طبعاً اين رفتار خصمانه كه طي ماههاي اخير در قالب انواع تحريمها مانند تحريم خريد نفت، تحريم بانك مركزي و... اعمال شده است، بايد با واكنش زيركانه و مشخصي از سوي مسئولان و مردم ايران مواجه شود تا در اثرگذاريهاي مورد نظر اعمال كنندگان آنها ناكام نماند.
به نظر ميرسد با وجود تمام دشواريها و محدوديتهائي كه جامعه ما از ناحيه سياستهاي نادرست مجريان در حوزه اقتصاد متحمل ميشود، افكار عمومي ايرانيان با درك حساسيت و اهميت شرايط، خود را براي پرداخت هزينههاي محتمل به بهاي عقب نشيني نكردن از اهداف كلان نظام، حضوري پررنگتر و پرتعدادتر در راهپيمايي 22 بهمن امسال داشت تا همبستگي و همراهي خود را با نظام نشان دهد. با اين حال، به نظر نميرسد مسئولان اجرايي كشور به عمق و اهميت برقراري ارتباطي صادقانه و شفاف با بدنه جامعه پي برده باشند يا اگر چنين دركي در لايههاي اجرايي كشور وجود دارد، دستكم در حوزه اجرا به اقتضائات و لوازم آن عمل نميشود.
ب - شرايط كشور در مقطع كنوني بسيار حساس است، درگيري همه جانبه در حوزههاي اقتصادي، بروز پيامدها و آثار تصميمات نادرست اقتصادي در سالهاي اخير و در پيش بودن انتخابات مجلس شوراي اسلامي همگي دست به دست هم دادهاند تا ضرورت شفافيت، قاطعيت و درايت در تصميمات و رفتارهاي مسئولان اجرايي كشور بيش از پيش نمود يابد. به عنوان نمونه ميتوان به موضوع توقف پيشدستانه صدور نفت به 6 كشور اروپايي اشاره كرد؛ چرا كه با وجود تمامي حساسيتهاي موجود كه تنها بخشي از آن در سطور فوق برشمرده شد متأسفانه در مورد قطع صادرات پيشدستانه نفت شاهد حداقل هماهنگي و برنامه ريزي در اطلاع رساني از اين تصميم هم در رفتارهاي مسئولان نبوديم تا جايي كه خبر قطع صادرات نفت به 6 كشور اروپايي كه سفرايشان روز چهارشنبه هفته گذشته به وزارت خارجه ايران احضار شده بودند، ظرف تنها چند ساعت سه بار تأييد و تكذيب شد و سرانجام نيز رسانههاي داخلي كشور به استناد سخنان يك مسئول خارجي، وزير صنعت اسپانيا، توانستند به يك خبر تقريباً متقن و قابل اعتماد دست پيدا كنند درحالي كه اگر جمهوري اسلامي ايران در اقدامي پيش دستانه و از روي اقتدار تصميم به قطع صادرات نفت دارد كه قطعاً هم همين گونه است، رفتار و سياست رسانهاي مسئولان كشور هم در حوزه اطلاع رساني بايد با همين شيوه و برهمين سياق عمل شود نه اينكه در رفتاري محتاطانه و مغاير با روح كلي حاكم بر تصميم قطع صادرات پيش دستانه، چندين بار و از قول منابعي كه از برده شدن نامشان در رسانهها ابا دارند، موضوع تغيير كند.
اين واقعيت غيرقابل ترديد است كه بهترين تصميمات و برنامهها را اگر غلط، نامتناسب با برنامه و ناهماهنگ اجرا كنيم، به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد. از اين رو فارغ از اينكه برمبناي چه دلائلي مسئولان به قطع پيش دستانه صادرات نفت رسيدهاند، مهم اين است كه اين تصميم يا تصميمي دائرمدار هشدار دادن به كشورهاي اروپايي، به شكلي متناسب با موضع اقتدار و درايت جمهوري اسلامي ايران، اعلام شود.
ج - بيشك رسانهها در جوامع امروزي از اهميت و تأثيرگذاري بيبديل برخوردارند و همين نقش آفريني باعث شده است كه دشمنان اين مرز و بوم، بخش عمدهاي از برنامههاي خود را بر ضربه زدن به كشورمان از طريق رسانههاي در اختيار خود پيگيري كنند. در چنين شرايطي اتخاذ راهبردهاي سنجيده و صحيح در بازي دادن به رسانههاي داخلي كه در راستاي مصالح ملي و عمومي كشور و نظام حركت ميكنند، يكي از مهمترين اقداماتي است كه بايد در دستور كار مسئولان كشور قرار ميگرفت ولي اتفاقاتي مانند ناهماهنگيهاي اطلاع رساني در مورد توقف صادرات نفت ايران به اروپا، نشان ميدهد كه همچنان اعتقادي جدي به رسانههاي داخلي وجود ندارد و مسئولان از ارائه اطلاعات شفاف و ارتباط تعريف شده با رسانههاي داخلي طفره ميروند.
شايد مسئولان از اين واقعيت غافلند كه درصورت اعتماد به رسانههاي داخلي و محرم دانستن آنها، اين رسانهها ميتوانند كمكهاي زيادي به حفظ آرامش و اطمينان افكار عمومي و خنثي سازي جنگهاي تبليغاتي و رواني دشمنان ارائه نمايند. ظرفيت رسانهها درصورتي كه جايگاه واقعي آنها شناخته شود، بسيار بيش از آنست كه اكنون ظاهر ميشود. واقعيت اينست كه مسئولان كشور نميدانند از ظرفيت رسانهاي چگونه ميتوانند استفاده كنند.
رسالت
«حماسه در پي حماسه» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدمهدي انصاري است كه در آن ميخوانيد:
بزرگترين هنر دموكراسيها، به ميدان آوردن تودههاي مردم و لايههاي مختلف اجتماعي است. هر نظام سياسي مردم سالاري كه بتواند در قالبهاي متنوع، مشاركت بالاي مردم را موجب گردد به ترازي قابل قبول از توسعه يافتگي سياسي دست يافته است.
با اين وصف در همين نظامها براي اينكه زمينه مشاركت مردم در يك برنامه يا مناسبتي (انتخابات، همهپرسي، تجمعات ملي، مناسبتهاي تاريخي و...) فراهم آيد هفتهها و شايد ماهها دستگاههاي تبليغات رسمي حكومت و تشكلهاي حزبي و صنفي به راه ميافتند و نيز با تعبيه برخي الزامات مدني و اجبارهاي قانوني، (مثلا در بلژيك، سوئيس و...) ميزان مشاركت سياسي و اجتماعي تا حدودي بالاتر ميرود اما كمتر نظام سياسي دموكراتيكي را ميتوان سراغ گرفت كه از چنان ظرفيت بالايي برخوردار باشد كه در كمتر از يك ماه بتواند سه بار مردم را به عرصه مشاركت فرا بخواند، آن هم مشاركتي كه هم از لحاظ كمي و هم از لحاظ كيفي قابل توجه است زيرا اولا در شرايطي كاملا آزاد و بدون اعمال اجبارهاي قانوني و مدني و... چنين مشاركتهايي صورت ميپذيرد ثانيا تنوع، تكثر و فراگيري مشاركت لايهها و اقشار گوناگون اجتماعي بسيار زياد است و ثالثا مشاركت بالا، نه در يك نقطه از سرزمين كه به نحو همزمان در بيش از 500 نقطه در اقصي نقاط كشور رقم ميخورد.
آري! نظام سياسي جمهوري اسلامي، كه برآمده از اعتقادات اصيل ديني و فرهنگي ملت بود و به پشتوانه راي ملت مستقرگرديد، با گذشت سه دهه هنوز قادر است در كمتر از يك ماه و براي سه رويداد مهم عبادي، ملي و سياسي يعني نماز جمعه 14 بهمن، جشن ملي 22 بهمن و انتخابات 12 اسفند زمينهساز مشاركتهاي گسترده مردمي باشد.
همين وضعيت بيبديل و مشاركت گسترده ملت به علاوه پيروزيهاي پي در پي نظام در عرصههاي گوناگون بوده كه به تعبير رهبر معظم انقلاب ما را در "شرايط بدر و خيبر" قرار داده است. شكست دشمنان نظام از مواجهه با جمهوري اسلامي، ناتواني استكبار و غرب در منزوي ساختن ايران و در مقابل الهامبخشي انقلاب اسلامي در جريان بيداري اسلامي ملتهاي منطقه، ناكامي غرب و اروپا در اعمال تحريمهاي گسترده عليه ايران، استقلال روزافزون و همه جانبه و پيشرفتهاي چشمگير ملت ايران و از همه مهمتر اتكاي نظام جمهوري اسلامي به ملتي بصير، مقاوم، انقلابي، هوشمند و وفادار به آرمانهاي نظام اسلامي همه و همه نشان دهنده موقعيت استراتژيك و اقتدار سختافزاري و نرمافزاري ايران اسلامي است.
در پي تمام اين پيروزيها و غرورآفرينيها اما انتخابات مهم مجلس هشتم در كمتر از دو هفته آينده پيش روي ماست: اولين انتخابات پس از فتنه تلخ 88. دستاندركاران انتخابات در اجرا و نظارت، كانديداها و طرفداران ايشان، احزاب و جناحها، رسانهها، نخبگان و از همه مهمتر انتخابكنندگان يعني مردم عزيز به وظايف حساس و تعيينكننده خود واقف هستند و بايد بيش از پيش به قانوني بودن و اخلاقي بودن فضاي انتخابات و عقلاني شدن رقابتهاي سياسي كمك كنند اما همه اين شرايط مثبت سياسي و پيروزيهاي مكرر و وجود چشماندازهاي اميدبخش براي كشور و ملت هرگز به معني نبود مشكل در جامعه نيست، اين مشكلات و مسائل را ميتوان در چهار دسته تقسيمبندي كرد:
1- در حوزه سياسي: وجود برخي شكافهاي سياسي و تنگتر كردن حلقه طرفداران نظام كه مغاير با "سياست جذب حداكثري و دفع حداقلي" بوده و متاسفانه به هر دليل و به هر عنوان (تحجرگرا، انحرافي، افراطي، فتنهگر و...) افراد را از دايره نظام خارج ميكنيم يك مشكل جدي و خطرناك است.
اگر با نگاه وسيعتر و با تقواي بيشتر و البته با دورانديشي و جامعنگري عميقتر به برخي اشخاص كه جزء سرمايههاي ملي هستند نگاه كنيم، قطعا خواص و سياسيون كمتري به دامان اپوزيسيون سوق داده ميشوند. البته اين رويكرد هرگز به معناي مسامحه و اغماض در قبال افراد و جريانهايي كه نسبت به نظام، انقلاب و رهبري ظلم روا داشتهاند نيست.
2- در حوزه اقتصادي: اتفاقات منفي نظير اختلاس بزرگ بانكي، نوسان در بازار ارز و طلا، تورم، وضعيت مسكن و اشتغال، عدم توازن بين صادرات و واردات كه به توليد ملي ضربه ميزند، فساد در سيستمهاي اداري و گمركي و... براي تدوين الگوي اقتصاد اسلامي كه جزء آرمانهاي فكري انقلاب و نظام ما بوده شايسته و زيبنده نيست. از سويي در سال جهاد اقتصادي و در آغازين سال دهه پيشرفت و عدالت روند فزاينده چالشهاي اقتصادي موجب ناكارآمدي سيستم اقتصادي و مالي كشور ميشود كه لازم است مجلس پيشروي كه به اراده و انتخاب ملت شكل ميگيرد براي درمان قطعي آنها چارهانديشي كند.
3- در حوزه اجتماعي و فرهنگي: ملاحظه برخي آسيبهاي فرهنگي و بعضي انحرافات اجتماعي و هنجارشكنيهاي مختلف نظير اعتياد و روي آوردن جوانان به مواد مخدر و روانگردانهاي جديد، ازدياد آمار طلاق، تشديد شكافهاي طبقاتي، تجملگرايي روزافزون، بد حجابي، پارادوكسهاي اجتماعي، تبعيضهاي آزاردهنده و... در يك "جامعه اسلامي" بسيار تلخ و گزنده است و همين انحرافات و آسيبها به مثابه موريانهاي هستند كه از درون نظام و ساختارهاي فكري و ايدئولوژيك، آن را سست ميكنند و مباد كه نظام اسلامي ما از اين ناحيه دچار چالش و بحران شود. شايسته است قوه مقننه كشور به عنوان "خانه ملت" با قانونگذاري و نظارت خود و بسيج تمام امكانات عمومي براي اين معضلات چارهانديشي كند و آيا نبايد اينها در زمره مطالبات اصلي و حياتي ملت از برگزيدگان خويش در مجلس شوراي اسلامي باشند؟!!
حمايت
«بازي در زمين بازندهها» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
جمهوري آذربايجان با برخورداري از موقعيت جغرافيايي به ويژه همجواري به درياي خزر از نقش و جايگاه قابل تاملي در معادلات منطقهاي و جهاني برخوردار شده است. همگرايي اين كشور با كشورهاي منطقه از جمله همسايگان خزر ميتواند نقش قابل توجه براي آن در برقراري ثبات و امنيت منطقه ايجاد نمايد. هرچند كه كشورهاي منطقه تاكيدات بسياري بر توسعه مناسبات با اين كشور و اهداي نقش منطقهاي بر آن داشتهاند اما مشاهده ميشود كه اين كشور در مواردي با ناديده گرفتن ظرفيتها و چارچوبهاي منطقهاي در مسيري قرار گرفته كه نه تنها دستاوردي براي امنيت منطقه ندارد بلكه به عامل تنش و ناامني مبدل شده است.
بررسي كارنامه آذربايجان نشان ميدهد كه اين كشور در سه حوزه رويكرد به ناتو، توسعه مناسبات با آمريكا و ايجاد زمينه براي فعاليت صهيونيستها در خاك اين كشور به مولفهاي براي تهديد امنيت منطقه مبدل شده است. هرچند كه دولتمردان اين كشور بر اين امر تاكيد دارند كه اين گرايشات در چارچوب منافع ملي و تامين كمكهاي اقتصادي در كنار نقش آفريني بينالمللي ميباشد اما بسياري از آگاهان سياسي اين رويه را اقداماتي ميدانند كه مغاير با امنيت و اهداف سياسي و اقتصادي آذربايجان و منطقه ميباشد. بازي غرب و صهيونيستها در قبال آذربايجان هرچند در ظاهر برگرفته از اقدامات دوستانه است اما در عمل عملكردهاي در چارچوب بر هم زدن ثبات منطقهاي ميباشد كه باكو خواسته يا ناخواسته در اين روند گرفتار شده است.
استقرار نيروهاي ناتو و تحركات نظامي آمريكا در كنار فعاليتهاي جاسوسي رژيم صهيونيستي در اين كشور موجب شده تا از يك سو مشكلات بسياري براي كشورهاي منطقه ايجاد گردد چنانكه روسيه بارها نارضايتي خود را حضور نظامي بيگانگان در اين كشور عنوان داشته است. جمهوري اسلامي ايران نيز بارها مراتب اعتراض خود را به اين فعاليت به ويژه حضور سرويسهاي جاسوسي صهيونيستها و استفاده آنها از خاك اين كشور براي ترور دانشمندان هستهاي ايران داشته است.
از سوي ديگر عملكردهاي باكو امنيت منطقه را خدشه دار ساخته و حتي چالشهاي اين كشور به دليل دخالتهاي غرب و صهيونيستها همچنان باقي مانده است. آنها با دامن زدن به اين اختلافها و حتي تخريب روابط باكو با ساير همسايگان به دنبال سلطه بر جمهوري آذربايجان ميباشد، نفوذ صهيونيستها و غربي در اين كشور نه تنها براي منطقه بلكه براي مردم اين كشور نيز مشكلات بسياري ايجاد كرده كه نمود آن را افزايش محدوديتها براي زنان محجبه و ممنوعيت براي فعاليتهاي اسلامي در كشوري است كه اكثريت مطلق آن را مسلمانان تشكيل ميدهد.
به هر تقدير ميتوان گفت كه جمهوري آذربايجان به جاي قرار گرفتن در مولفههاي منطقهاي در قالب بازي خطرناك غرب و صهيونيستها قرار گرفته كه نه تنها دستاوردي براي آن ندارد. بلكه بر انزواي منطقهاي و جهاني آن منجر خواهد شد سرنوشتي كه امروز كشورهاي عربي حامي غرب به آن دچار شدهاند.
تهران امروز
«گروههاي زيادهخواه اشتباه ميكنند» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسين نجابت است كه در آن ميخوانيد:
در آستانه انتخابات بسيار مهمي قرار داريم و وضعيت كشور ايجاب ميكند كه يك وحدت تمام عيار بين اصولگرايان وجود داشته باشد. به هر دليلي در عرصه رقابت سياسي انتخابات مجلس نهم، اصولگرايان نتوانستند به وحدت برسند و اين يك اشتباه راهبردي از سوي تمامي طيفهاي اصولگرا بوده است. متاسفانه در اين امر اشتباهاتي از سوي برخي گروهها ظاهر شد كه در اين عدم وحدت اصولگرايان موثر بود. وظيفه و رسالت تمامي اصولگرايان اين است كه در مدت باقيمانده تا انتخابات مجلس و در دو هفتهاي كه زمان براي رقابت وجود دارد همديگر را تخريب نكنند و رقابت سالمي داشته باشند.
بنده بر اين اعتقادم همانگونه كه رهبر معظم انقلاب فرمودند تخريب و بداخلاقي در عرصه انتخابات نباشد ما هم بايد اين را مد نظر خود قرار دهيم. امروز ما به يك بلوغ سياسي نياز داريم و اين بلوغ سياسي ضرورت كار ماست و ضرورت راهبرد و حركت ماست. آنچه را كه رهبر معظم انقلاب در خطبههاي نمازجمعه اخير بر آن تاكيد داشتند و فرمودند كه در مسئله تاييد و رد صلاحيتها ميبايست شوراي نگهبان با دقت عمل كند و همچنين توصيههاي انتخاباتي ايشان در زمينه وحدت و همچنين عدم تخريب همديگر بايد در سرلوحه كار ما قرار گيرد.
اين روزها اگر بخواهيم براي هم خط و نشان بكشيم و مسائل مورد اختلاف را پررنگ كنيم برخلاف توصيههاي رهبر انقلاب حركت كردهايم و ايشان در جلسات علني و غير علني زيادي به صراحت فرمودند كه نبايد اختلافات داخلي را پررنگ كنيم و دشمن به دنبال استفاده از اين شكافها و اختلافات است. آنهايي كه بر طبل اختلاف ميكوبند و مرتب تفرقه افكني ميكنند دچار اشتباه راهبردي شدهاند. گروههايي كه در اين روزها اقدام به اين اختلاف افكني ميكنند و زياده خواهي ميكنند دچار اشتباه راهبردي بسيار مبرهني هستند.
اكنون پرداختن به موضوعات تنش زا و همچنين تخريبهاي انتخاباتي از سوي گروههايي خاص به شدت به ضرر مجموعه اصولگرايي است. در نهايت بايد گفت چنانچه اختلاف سلايقي هم هست همگي در چارچوب قانون و سيستم داخلي مجموعه اصولگرايي قابل حل است.
شرق
«كدام تعادل؟» عنوان سرمقاله روزنامه شرق بهقلم حسين راغفر است كه در آن ميخوانيد:
مواضع اخير سخنگوي اقتصادي دولت در مورد مرحله دوم برنامه رهاسازي قيمتها موسوم به طرح هدفمندي يارانهها داستان تكراري است با شايبه كسب راي است كه بارها در دولتهاي نهم و دهم ايجاد شده است. مواضع دولت در بسياري موارد يادآور ضربالمثلهاي متداول جامعه است كه آدمي را متوجه كمحافظگي مسوولان اقتصادي ميكند.
داستان از سال 1368 آغاز شد وقتي كه مسوولان اقتصادي كشور وعده دادند كه اگر قيمت ارز تك نرخي شود و از هر دلار هفت تومان به يك قيمت «منطقي» افزايش يابد همه كاستيهاي اقتصادي كشور برطرف ميشود و اقتصاد در مسير «تعادل» قرار ميگيرد و ديگر نه از تورم خبري خواهد بود و نه از بيكاري و از اين به بعد همه چيز به «طور خودكار» در اثر وجود «دست نامريي» پيگيري منافع شخصي افراد، در مسير رشد و شكوفايي خواهد غلتيد.
در آن تاريخ قيمت ارز از هفت تومان به 60 تومان در سال 1369 و بعد به 5/97 تومان رسيد. منطق ليبرالهاي وطني اين بود كه با افزايش قيمت ارز قيمت نهادهها منطقي ميشود و ضمنا مشوقي است براي صادركنندگان كه براي كسب بازارهاي صادراتي ظرفيتهاي بلااستفاده توليدي كشور را به بهرهبرداري كامل ميرسانند. از يك طرف توليد داخل افزايش مييابد كه به معناي اشتغال در داخل است و درآمد بيشتر براي نيروي كار حاصل خواهد شد.
درآمد بالاتر به معناي تقاضاي بيشتر است و تقاضاي بيشتر موجب عرضه بيشتر ميشود و تعادل بين عرضه و تقاضا به همين سادگي حاصل خواهد شد. وقتي تعادل برقرار شود تورم از بين خواهد رفت و به اين ترتيب هم همه صاحب شغل ميشوند و هم تورم مهار شده است. اين منطق با روي كار آمدن دولت نهم و بعد ادامه آن در دولت دهم بارها تكرار شد.
قيمت دلار از هفت تومان در سال 1368به 800 تومان در آغاز دولت نهم رسيد و امروز در آستانه2000 تومان قرار گرفته است اما وعدههاي بيان شده تحقق نيافت. دست نامريي مدتهاست كه آرتروز گرفته و منطق ليبرال با بحران جاري سكه و ارز، زمينگير شده است. با اين وجود هنوز منطق اقتصادي دولت دهم همان وعدهها را در مورد تحقق تعادل اقتصادي تكرار ميكند و همزمان به دليل كمي حافظه فراموش ميكند كه يكسال پيش گفتند كه هزاران ساعت كار تحقيقاتي و مطالعاتي كارشناسان دولت پشتوانه اجرايي برنامه موسوم به هدفمندي است و سه روز پيش در اطلاعيه ديگري وجود 15 ميليون نفر را كه استحقاق دريافت يارانه ندارند تاييد ميكنند و به عبارت روشن بر اتلاف درآمدهاي كشور توسط خودشان صحه ميگذارند.
در زمان آغاز اين برنامه وعده دادند كه تورمي وجود نخواهد داشت و آنچه پيش خواهد آمد صرفا يك جهش قيمتي خواهد بود و بعد تعادل برقرار ميشود و دليلي براي پيشي گرفتن تقاضا بر عرضه وجود نخواهد داشت و تورم مهار خواهد شد و در آخرين موضعگيري اظهار ميدارند كه قيمت حاملهاي انرژي باز هم اصلاح يعني افزايش خواهند يافت و به اين ترتيب «تورم مارپيچي» كماكان افزايش مييابد.
افزايش قيمت حاملها، افزايش قيمت كالاهاي ديگر از جمله ارز را به دنبال خواهد داشت و افزايش قيمت ارز باز مشكل كسريهاي بودجهاي را حل نخواهد كرد و بايد قيمتهاي حاملهاي انرژي را افزايش داد و اين چرخه كماكان ادامه دارد. «تورم مارپيچي» پديده شناختهشدهاي است كه تجربه جامعه خود ما از سال 1368 تاكنون بوده است. آنچه در همه برنامههاي دولتهاي ليبرال وطني غايب بوده است برنامهاي براي كنترل تورم است. بدون يك برنامه كنترل تورم اين چرخه «تورم مارپيچي» به حركت خود ادامه ميدهد و سرريزهاي اجتماعي آن قابل تامل بوده است.
پديدههاي كمسابقه بچه خياباني، گسترش اعتياد، آمار صعودي طلاق، رشد جرم و جرايم و موارد مشابه از آن جمله است. نكته مغفول ديگر در تحليل اقتصادي دولت دهم در توزيع 35 ميليارد دلار نفتي بين مردمي كه به تعبير خودشان حداقل 15 ميليون نفر آنها استحقاق دريافت ندارند، اين است كه در تعيين هزينههاي اقتصادي يك برنامه، تنها به هزينههاي ثبتي يا حسابداري اكتفا نميشود. بررسي گزينههاي ديگر سرمايهگذاري ميتواند نشاندهنده كارآمدي بهرهگيري از منابع يا اتلاف آنها باشد.
در جايي كه وزارت نفت براي سرمايهگذاري در حوزههاي مشترك نفت و گاز، نيازمند منابع سرمايهگذاري است پرداخت وجوه نقدي به دهها ميليون نفر از شهرونداني كه بنا به اعتراف مجريان طرح، بخش چشمگيري از آنان استحقاق دريافت ندارند آيا به جز اتلاف منابع است؟ اگر اتلاف منابع در چنين شرايط حساس سياسي عمدي است چه عنواني ميتوان براي آن برگزيد؟ و اگر از روي جهل است، نبايد منابع ملي را در اختيار چنين افرادي قرار داد. در هر دو صورت اين نمايندگان مجلس هستند كه بايد تعيين مصاديق كنند و به تناسب به اصلاح سياستهاي اقتصادي كمك كنند.
دنياي اقتصاد
«ثبات اقتصادي» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميخوانيد:
يكي از الزامات رونق اقتصادي، ثبات است؛ زيرا بيثباتي، توليد را متناسب با ميزان خود تضعيف كرده و جلوهاي از ناامني را نمايان ميكند.
طرحهاي اقتصادي و حتي غيراقتصادي نيز تنها در شرايط ثبات، قابل اجرا بوده و به اهداف خود ميرسند. يكي از مظاهر بيثباتي تورم است. مثلا زماني كه طرح هدفمندي يارانهها در اواخر آذر سال گذشته اجرا شد، يكي از دلايل موفقيت طرح مزبور اين بود كه نرخ تورم در مقطع شروع طرح، در حد پاييني نسبت به گذشته رسيده بود؛ يا بيثباتي ناشي از تلاطم نقدينگي در ماههاي اخير كه بازار ارز و طلا را متاثر كرد نيز ناشي از افزايش نرخ تورم بود كه البته مقامات اقتصادي با يك تصميم درست آن را مهار نمودند.
از طرف ديگر تحريمهاي تنگنظرانه آمريكا كه پيشرفت مستقل كشورمان را هدف گرفته و موضوع هستهاي نيز تنها بهانهاي براي اعمال آن است، فقط در صورتي ميتواند اثرگذار باشد كه موجب بيثباتي اقتصادي شود. به همين دليل در اينجا برخي اقدامات را كه ميتواند موجب حفظ فضاي آرام اقتصادي در فضاي پولي شده و آن را استمرار دهد، يادآور ميشويم:
1- توليدكنندگان دولتي نياز پولي خود را با نرخهاي غيرترجيحي يا به عبارت ديگر با همان نرخي كه بخش خصوصي به پول دسترسي دارد، تامين نمايند و براي تامين منابع آن هم كافي است كمي بر قيمت توليداتشان بيفزايند. اين نوع تورم بسيار كمضررتر از تورم ناشي از پولهاي پرقدرت بانك مركزي است؛ زيرا تورم از نوع دوم وضعيت موجود را استمرار داده و خروج از اين دور باطل را غيرممكن ميكند.
2- برنامهريزي لازم براي حذف ارزهاي دلار و يورو از مبادلات بينالمللي انجام شود؛ به طوري كه سيستم بانكي ايران به برخي بانكهاي طرفهاي عمده تجاري به طور مستقيم متصل شود. براي انجام اين كار ايران ميتواند هزينه خريد و نصب نرمافزارهاي لازم را براي طرفهاي خارجي تقبل كند. در اين خصوص شايد لازم باشد اجازه تاسيس شعب اين بانكها در داخل داده شود.
3- دولت سعي كند جلوي افزايش تقاضا براي پول را بگيرد.
4- به عنوان مثال با انجام يك كار ساده ميتوان دولت را در كمبودهاي بودجهاي ياري داد. همان طور كه ميدانيم مدتي است واگنهاي مترو در گمرك بندرعباس دپو شده است؛ در شرايطي كه كمبود آن در تهران به شدت احساس ميشود. در صورتي كه به دليل كمبود بودجه نميتوان حقوق گمركي اين واگنها را پرداخت تا از گمرك آزاد شود.
در اينجا است كه تنها با يك مصوبه هيات دولت يا مجلس ميتوان بدون پرداخت حتي يك ريال، اين واگنها را از گمرك خارج كرد.
با اين كار هم مشكل كمبود بودجه برطرف شده است و هم به تحريمي كه ناخواسته و به دست خودمان بر كشور تحميل كردهايم، پايان داده ميشود. البته حمايت گمركي از توليد داخلي بسيار واجب است منتها در اين مورد خاص، به نظر نميرسد ترخيص واگنهاي مترو آسيبي به توليد داخل وارد كند.
5- بهتر است مرحله دوم قانون هدفمندي يارانهها تا زماني كه نرخ تورم به سطحي كه در آذر 1389 بود، نرسيده اجرا نشود. اميد است در سالي كه سال جهاد اقتصادي نام دارد، همه تلاشها براي انجام آن و همين طور تعميق ثبات اقتصادي به كار گرفته شود تا سال آينده بهرغم ميل بدخواهان اين مرز و بوم، سالي توام با آرامش حداكثري و شكوفايي مضاعف براي اقتصاد اين كشور باشد.
جهان صنعت
«مثبت و منفي سياست هدفمندسازي يارانهها» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم علي ديني تركماني است كه در آن ميخوانيد:
14 ماه از اجراي سياست هدفمندسازي يارانهها كه در اصل آن را بايد سياست اصلاح قيمتها و پرداخت نقدي يارانهها نامگذاري كرد، ميگذرد. اگر بخواهيم ارزيابي كارشناسانه و منصفانهاي از اين سياست داشته باشيم چه ميتوان گفت؟ اول اينكه، اجراي اين سياست همراه با تدبير مناسبي بود كه براي اولين بار در ايران به ثبت رسيد. در تجربههاي پيشين مربوط به اقتصادهاي ديگر، در ابتدا قيمتها تعديل ميشد و سپس يارانه نقدي در اشكال مختلف آن به گروههاي هدف پرداخت ميشد.
از آنجا كه معمولا ميان تع�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]
-
گوناگون
پربازدیدترینها