واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: بارش شدید برف و سرد شدن هوا طی روزهای اخیر در اغلب نقاط کشورمان تا حدودی کم سابقه بود و بروز چنین شرایطی حداقل برای شهروندان تهرانی غیرمنتظره تلقی شد اما در چنین روزها و شرایطی است که بهتر می توان چهره ها را دید. بارش باران و برف بیش از آنچه که فکر می کنیم نعمتی کمیاب است که همواره برای زیاد شدن آن باید دست به دعا برداشت. چون آب مایه حیات است و اگر روزهای بی آبی در فصل تابستان را به یاد آوریم، هرگز از برف و باران و سرد شدن هوا گله مند نخواهیم شد. هرچند این نعمت الهی مشکلاتی را نیز به همراه داشته باشد اما نباید فراموش کرد که مزیت برف و باران بیشتر از دردسرهای مقطعی و کوتاه مدتی است که البته آن هم ناشی از کم طاقت بودن برخی آدم های امروزی است. در هر حال، چهره کشورمان طی هفته گذشته سفید و برفی بود و از همین رو شاهد تعطیلی مدارس، دانشگاهها و حتی ادارات دولتی نیز بودیم و این به خاطر رعایت در مصرف سوخت و توزیع عادلانه آن در اقصی نقاط کشور بوده است. ولی گذشته از این موضوع بارش و برف باران به این شدت، یک مزیت دیگر به همراه داشت و آن پیدا شدن چهره ها بود و شاید این خواست خدا باشد که برف و باران تنها برای شستشوی دست و صورت نمی بارد و در کنار آن، چهره ها نیز شستشو می شود!! بعد از برف سنگین روز یکشنبه گذشته در تهران، به یکباره خیابانها لغزنده شد و هوا سرد، به طوری که ایستادن و منتظر ماندن برای سوار شدن به وسیله نقلیه حتی برای دقایق کوتاهی، طاقت انسان را می برید و همین مسئله باعث شده بود که شهروندان دست شان را در مقابل هر خودرو سواری و باری که از مقابل آنها عبور می کرد، دراز کنند و درخواست نمایند تا آنان را به مقصدی هر چند کوتاه برساند... وقتی در این وضعیت چشمت به یک تاکسی میافتد که از دور به تو نزدیک میشود، خوشحال میشوی. اما نه! شاید او هم مثل خیلی های دیگر اصلاً توجهی به تو نکند و با سرعت از مقابلت بگذرت. بالاخره او هم کار دارد، بی کار که نیست مسافر سوار کند. اما این بار تاکسی نزدیک میشود، سرعتش را کم میکند، و راننده سرش را خم میکند. این حالت به این مفهوم است که میخواهد مقصدت را بداند، یعنی میخواهد مسافر سوار کند. اما چندان توجهی به مقصدهایی که مسافران یکی پس از دیگری اعلام میکنند، ندارد. تا اینکه شنیدن صدای یکی از مسافران که مقصد « دربست » را اعلام میکند، او را از حرکت باز میدارد. جالب است که در این شرایط دقت آدم هم زیاد میشود. شاید در روزهای دیگر، انبوه ماشینهای شخصی با نواری نارنجی رنگ، که از مقابلت بیاعتنا عبور میکنند، چندان توجهت را جلب نکند. اما این روزها انگار هر ماشین شخصی مثلاً مسافر کش ترا به یاد یک کارت سوخت پر از بنزین میاندازد که صاحب آن به قیمت یک نوار نارنجی تهیهاش کرده است. از سوی دیگر ، این وضعیت در روزهای اخیر باعث شده بود که عده ای سودجو فرصت را مغتنم شمرده و جیب شان را از کرایه های چند برابری پر کنند. متاسفانه این قبیل اتفاقات بیشتر متوجه مسیرهای حومه تهران بود، به طوری که مسیری که در سایر روزها ۵۰۰ تومان نرخ کرایه داشت، به یکباره به ۱۵۰۰ تومان رسید و البته آن هم با سر و دست شکستن مسافران همراه بود. البته بودند و هستند آدم هایی که با رفتار و کردارشان در چنین روزهایی، اخلاق غیر انسانی آن دسته از سودجویان را کمرنگ می کنند. به گونه ای که شخصی با خودرو آخرین مدل خود و بدون چشم داشتی، تعدادی از شهروندان را به مقصد می رساند و کرایه ای هم طلب نمی کرد.اما با تمام این تفاسیر، نمی توان از کنار رفتارهای زشت و ناپسند برخی، بی اعتنا گذر کرد و آنها را ندید. قرآن کریم گروهی از مردم را به تصویر می کشد که در مال اندوزی گرفتار انحراف می شوند. اینان گمان می کنند تنها هدف زندگی این است که با هر وسیلهای و از هر جایی و از هر راهی، مال بیندوزند. وقتی به مقداری از مال و ثروت دست یافتند به شیوه های گوناگون به زیاد کردن آن می پردازند. بدین ترتیب تمام فکر آنان مال و ثروت می شود. تمام عقل آنان را مال و ثروت فرا می گیرد و می کوشند بدون اینکه در راستای خدمت به مسائل حیاتی زندگی یا حل مشکلات گوناگون باشد، مال جمع کنند. هدف از آنان فقط ارضای عقده طمع ورزی و شهوت مال اندوزی است... مرد میانسالی، در یکی از میادین اصلی جنوب غرب تهران برای دقایقی خودرواش را پارک کرد و پیاده شد. مردم پیاده به سمت او هجوم بردند و خواستند سوار شوند که او در پاسخ گفت جایی نمی رود!! بعد از آرام شدن اوضاع، بغل گوش برخی از مسافرها زمزمه کرد که اگر نفری ۲۰۰۰ تومان می دهید، بروم. برخی مسافران، زیر لب فحش و ناسزا می دادند اما سرانجام عده ای در مقابل سرما تسلیم شدند و کرایه تحمیلی را پذیرفتند!!! در حالی که نرخ آن مسیر در روزهای دیگر، ۷۰۰ تومان بود و این مبلغ اضافی آن چیزی بود که توانست چهره واقعی امثال این راننده را نشان دهد. متاسفانه وقوع چنین اتفاقات و دیدن این قبیل تصاویر سیاه از چهره برخی آدمها، تنها در نرخ کرایه ختم نمی شود و به سایر بخشها و امور روزمره مردم نیز سرایت کرده است. به طوری که برخی از فروشگاهها و مغازه ها، نرخ برخی از کالاها و اجناس مورد نیاز مردم در چنین روزهایی را به دو برابر و شاید سه برابر هم رساندند، بدون اینکه بیندیشند که "پول مثل چرک کف دست است که می توان با همین برف سفید آن را شست"!!! مرد فروشنده که دیده همه برای استفاده از کلاه پشمی ترغیب شده اند به یکباره قیمت را از ۲۰۰۰ تومان به ۳۵۰۰ تومان تغییر داد و بیچاره مردمانی که زیر برف و در سرما بودند و ناگزیر برای در امان ماندن از یخ زدگی، این قیمت ها را به جان می خریدند. اما چهره های شان نشان می داد که از پولی که بابت کلاه داده اند، راضی نیستند ولی چاره ای نبود... از سوی دگیر، افزایش مصرف سوخت گاز و در نتیجه کمبود این فرآورده سوختی در برخی از شهرها، باعث گردیده که باز هم عده ای سودجو فرصت پول در آوردن را (البته از نوع ناجوانمردانه آن) از دست ندهند و از هجوم مردم برای خرید نفت و گازوئیل، نهایت بهره را برده و آنها را به چند برابر قیمت بفروشند. این وضعیت بیشتر در استانهای آذربایجان غربی، کردستان و... مشهود بوده و فعلا تهرانی ها را درگیر نکرده است اما با توجه به پیش بینی سازمان هواشناسی برای ورود موج دوم سرما به سمت پایتخت، این احتمال هست که گاز در تهران نیز دچار قطعی شود و آنگاه است که می توان تصور کرد چه مشکلاتی می تواند پایتخت نشینان را آزار دهد... قطع به یقین این سخن گوهربار از حضرت علی (ع)، که فرموده اند: " فرزند آدم! اگر از دنیا به قدر کفاف راضی باشی اندکی از آن، تو را کافی است و اگر بیش از کفاف بخواهی همه آنچه در آن است نیز تو را کافی نیست."، برای روشن تر شدن اذهان و شناخت بهتر چهره ها به ما کمک کند. حتما همه ما این ضرب المثل را شنیده ایم که "زمستان می رود و روسیاهی به ذغال می ماند" و این مصداق کاملی از پند و اندرز برای آدمهایی است که چهره های خود را به زشتی نشان می دهند. نقد: خبرگزارى مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]