تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه سفره پهن مى‏شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى‏آيند. چون بنده بگويد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816934903




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت وگو با گلستان جعفريان به بهانه تدوين خاطرات مهدي طحانيان و همسر شهيد لشكري


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: گفت وگو با گلستان جعفريان به بهانه تدوين خاطرات مهدي طحانيان و همسر شهيد لشكري
طه راستين
مهم ترين ويژگي آثار گلستان جعفريان در حوزه دفاع مقدس، نگاه متفاوت او به جنگ است. همين نگاه باعث شده تا او انتخاب كند نه سفارش بگيرد. او راوي كتاب هايش را انتخاب مي كند، براي اين انتخاب هم نوع نگاهش به جنگ دخيل است. جعفريان به گفته خودش در كتاب هايش به دنبال يافتن پاسخ پرسش هايي است كه در ذهن دارد. پرسش هايي كه باعث شده او سراغ يك شخصيت صاحب خاطره برود. اين موضوع در كتاب هايش كاملا قابل لمس است. در دو كتاب جديدي كه در دست تدوين دارد هم به اين نكته توجه داشته است؛ كتاب هاي خاطرات مهدي طحانيان و همسر شهيد حسين لشكري. مهدي طحانيان شايد به اسم براي خيلي ها شناخته شده نباشد اما بسياري او را مي شناسند؛ همان نوجوان 13 ساله اي كه در اردوگاه اسراي ايراني در عراق، براي گفت وگو با خبرنگار فرانسوي رعايت حجاب را شرط قرار داد. اما وقتي درباره او بيشتر بدانيم متوجه خواهيم شد اين اتفاق در مقايسه با اتفاق خود خواسته ديگر او بسيار ناچيز است. شايد همين اتفاقات و حوادث او را به انساني متفاوت تبديل كرده و يا شايد متفاوت بودنش اين اتفاقات را پيش پايش قرار داده است. به هر حال متفاوت بودن او نكته اي است كه براي جعفريان پرسش هاي متعددي را درباره طحانيان ايجاد كرد تا باعث شود با او گفت وگو كند. همان گونه كه حسين لشكري و همسرش پرسش هايي را در ذهن او ايجاد كردند. او حالا در دو كتاب جديدي كه هنوز هيچ اسمي ندارد، به پاسخ پرسش هايش رسيده است، همان طور كه در كتاب هاي پيشينش(ازچنده لا تا جنگ و تيك تاك زندگي) به پاسخ پرسش هاي خود رسيد. با او به بهانه دو كتاب جديدش گفت و گو كرده ايم.
مي دانم كه شما تدوين و نگارش دو كتاب را در دست داريد،يكي خاطرات مهدي طحانيان و ديگر خاطرات همسر شهيد لشكري. ولي اجازه مي خواهم اول از كتاب خاطرات آقاي طحانيان شروع كنم، خاطرات او شامل چه دوره اي است؛ منظورم اين است كه تنها خاطرات دوره اسارت او را در برمي گيرد يا از تولد و تا حال را شامل مي شود، يا دوره خاص ديگري ؟
من خودم چون دوست دارم كه قبل و بعد آدم ها را بدانم، اغلب مصّرم از ابتداي تولد راروايت كنم. چون احساس مي كنم اين مسائل مي تواند براي خواننده جاي سوال باشد كه اين آدم كيست، از كجا آمده، چكار كرده و ... لذا سعي مي كنم به اين سوالات پاسخ دهم. در كتاب آقاي طحانيان هم به همين صورت عمل كردم. محوريت من حتي در مصاحبه ها هم جنگ نبوده، بلكه خود شخصيت اين آدم بوده است. سعي كردم درباره آدمي صحبت كنم كه يك مقطعي از زندگي اش هم شامل جنگ مي شود. حتي از نگاه خودش، نه از نگاه من. من به اين آدم آزادي عمل دادم كه خودش بيان كند كه كدام مقطع از زندگي اش مهم ترين دوره بوده كه خب از نگاه خودش مهم ترين مقطع، هشت سال دفاع مقدس بود، ورودش به جنگ و نه سال اسارتش. اين نبود كه به عنوان مصاحبه گر سراغ او بروم و بخواهم درباره اين دوران مصاحبه كند. خودش بارها در مصاحبه ها اعلام كرد كه اين دوران مهم ترين مقطع زندگي اش است. جنگ و اسارت روي زندگي و شخصيت و حتي نوع نگاهش نسبت به زندگي و مسائل ديگر تاثير زيادي گذاشته است. اين مقطع برايش خيلي مهم است، خب من هم اين مقطع را با جزييات كامل آوردم. ولي روش خودم در مصاحبه، نگاه كردن به شخصيت يك آدم در كالبد زمان است، يك بخشي از آن هم به جنگ مي پردازد، لذا خيلي دوست ندارم كه به جنبه هاي ديگر زندگي اين آدم بي توجه باشم. دوست دارم در كل زندگي يك آدم سير كنم.
پس مي توانيم بگوييم كه كتاب خاطرات ايشان واقعه محور نيست بلكه شخصيت محور است؟
بله، دقيقا.
پس به جنگ نگاه انساني كرده ايد...
مي خواستم همين را بگوييم. دنبال همين نگاه هستم، مثلا اگر سراغ زندگي يوسف كلاهدوز يا حسن آبشناسان و يا الان مهدي طحانيان و خانم لشكري رفته ام به خاطر اين بود كه هر كدام از اين آدم ها يك نكته و يك علامت سوال در ادبيات پايداري بودند. اين طوري نبوده كه به درخواست يك موسسه سراغ مثلا حسن آبشناسان رفته باشم. حسن آبشناسان يك آدمي بوده كه وقتي راجع به او مطلبي را خواندم براي من تبديل به يك علامت سوال شد كه چرا اين آدم چنين كاري را انجام داده است. چرا در آن مقطع زماني و با شرايط خانواده اي كه داشته، وارد جبهه جنگ شده است؟ چون اين سوال ها بود و جوابي برايشان نداشتم، سراغ پاسخ سوال ها رفتم و 50 ساعت درباره اين آدم مصاحبه كردم. يا مهدي طحانيان كه الان محور بحث ماست هم همين طور. از 15 سال پيش كه با ادبيات پايداري دمخور هستم، هميشه از كوچه ها كه رد مي شدم اين سوال را داشتم كه چطور شده كه يك جوان 13 ساله به جنگ رفته و شهيد شده است. هميشه اين برايم جاي سوال بود كه اين نوجواني كه هنوز بينش او به زندگي شكل نگرفته، تحت تاثير چه شرايطي به جبهه رفته است؟ آيا تحت تاثير تبليغات آن زمان بوده؟ بگذاريد مثالي بزنم؛ خود من درباره شهيد حسيني كار كردم، اين آدم 14 ساله بود كه شناسنامه اش را در لباس شويي مي اندازد كه سنش ناخوانا باشد و به اين صورت به جبهه مي رود. همين شهيد يك برادر دوقلو داشته كه وقتي زمان خدمت سربازي رسيده بود، تعهد داده بود به جاي دو سال خدمت سربازي پنج سال در پشت جبهه خدمت كند و لي به جبهه نرود. نوع نگاه اين دو نوجوان در يك خانواده براي من جاي سوال بود و من در پي يافتن پاسخ براي اين سوال ها. دقيقا همان طوري كه گفتيد مصاحبه هاي من انسان محور است. من دنبال نگاه آدم ها در جنگ هستم نه چيز ديگر . به تبع آن اينكه جنگ روي زندگي اين آدم ها چه تاثيري گذاشته هم در مي آيد ولي براي من اين مهم بود كه بدانم اين آدم چرا به جبهه رفته است؟ دوست دارم با تمام جزئيات وارد لايه هاي پنهان زندگي يك جوان 13ساله شوم و متوجه شوم چه چيزهايي روي شخصيتش تاثير گذاشته و تاثير هر كدام چقدر بوده است. تاثير اجتماع، خانواده، محيط تحصيلي و ... چقدر بوده است؟ تاثير وسايل ارتباطي و اعتقادات و مذهبش چه بوده است؟ خود اين آدم چه شخصيتي داشته است؟ دو ست داشته خودش باشد؟ آدم خيلي شجاعي بوده؟ داراي روحيات خود بزرگ بيني بوده؟ خيلي فعال بوده كه بايد يك جايي خودش را تخليه مي كرده؟ آدم مذهبي بوده و تحت تاثير مذهب به جبهه رفته است؟ تحت تاثير چه عواملي بوده است؟ يعني چه كه يك نوجوان 13ساله اين قدر معتقد باشد كه برود جبهه و شهيد شود. خوب من مصاحبه كننده و نويسنده وظيفه دارم كه اين مسائل را براي مردم كشور خودم روشن كنم...
به جواب اين سوال ها مي رسيم؟
بله ، بله. من با ايشان 100 ساعت مصاحبه كردم يا با خانم ناهيدي 120 ساعت مصاحبه كردم. براي يك دختر 25 ساله واقعا وحشتناك است كه به جبهه برود و بجنگد. هزار و يك اتفاق ممكن بود براي اين آدم بيفتد. قبل از اين من با خودم كلنجار خواهم رفت كه اگر من به جنگ بروم و اسير شوم چه اتفاقاتي ممكن است برايم بيفتد. قبلش درمورد اين سوال ها خوب فكر مي كنم. من با فاطمه ناهيدي 120 ساعت مصاحبه كردم تا بدانم اين زن قبلش به همه اين چيزها فكر كرده يا ناخواسته و تحت تاثير شرايطي به جبهه رفته است؟
جواب اين سوال ها چه بود؟ يعني اين 13ساله ها يا خانم ناهيد تحت تاثير شرايط يا تحت تاثير بلوغ فكري به جبهه رفته بودند؟
بگذاريد اين طوري پاسخ بدهم؛ ادبيات پايداري دريايي عميق و پرمحتوا بود و ما به گودال آبي با عمق دو سانتي تبديلش كرديم كه هر كس تا حرف جنگ و شهيد مي شود، فورا مي گويد من مي دانم اين كتاب چه مي خواهد بگويد و حتي لاي كتاب را هم باز نمي كند و از طرف ديگر به خاطر اينكه آدمي هستم كه از كلي گويي و جواب شعاري متنفرم، من جواب سوال شما را با يكي دو جمله نمي دهم. من به اين جواب ها رسيده ام كه مثلا مهدي طحانيان 13 ساله تحت تاثير چه مسائلي به جنگ رفته است، براي رسيدن به پاسخ اين سوال هم سراغ 13ساله اي رفتم كه شهيد شده و درباره اش از اطرافيان او پرسيده ام و هم سراغ 13 ساله اي كه هنوز زنده و حي و حاضر است. من واقعا به جواب سوالاتي كه داشتم رسيده ام. مي خواهم در مقدمه كتاب هايم اين مسائل را بنويسم كه خواننده كتاب من بداند من براي چه به سراغ اين آدم رفته ام.
نوشته ايد يا مي خواهيد بنويسيد؟
نه. اين نكته خيلي خوبي بود كه آقاي شيرعلي نيا به من گفتند كه شما كه در آثارتان دنبال اين شخصيت ها با اين نوع نگاه هستيد اين را در مقدمه كتاب هايتان بنويسيد كه تكليف خواننده خاص روشن باشد كه البته متاسفانه در ادبيات پايداري به خاطر همان نگاه خواننده خاص هم كم داريم. اكثرا فكر مي كنند كه ادبيات پايداري به تكرار رسيده است.
روي همين قضيه يك مقدار مكث كنيد. من فكر مي كنم كه شايد اين نگاه نادرستي كه شكل گرفته.....
ولي من به شما مي گويم كه من از همان ابتدا با اين نگاه وارد شدم. ابتدا با اين نگاه كلي وارد نشده ام كه اين آدم فداكار بوده و اين خط فداكاري را بگيرم و بروم جلو. من از اول خط انساني را در پيش گرفتم. مي خواستم علامت سوالي كه اين آدم برايم درست كرده بود را برطرف كنم.
من مي خواستم همين را بگويم. شايد ما ناچار بوديم يك روزهايي در ادبيات دفاع مقدسمان تبليغ كنيم و شعار بدهيم. شما بهتر از من مي دانيد كه ادبيات دفاع مقدس ما همزمان با جنگ آغاز شده، ما مجبور بوديم كه تبليغ كنيم و شعار بدهيم و بعد از جنگ هم خيلي نمي توانستيم از تبليغ و شعار دور شويم. الان بعد از دو دهه كه از جنگ گذشته ما مي توانيم راحت تر در مورد جنگ بنويسيم...
خب من به شما مي گويم ما همين الان هم ترس داريم و هنوز به آن شجاعت نرسيده ايم كه مسائل را بيان كنيم...
شايد هنوز هم احتياج به زمان هست؟
من مطمئنم كه اگر در يكي از كتاب هايم بنويسم كه فلان شهيد تحت تاثير فلان تبليغات مثلا روايت فتح به جبهه رفته موضع گيري جدي در مورد اين حرف مي شود. بگذاريد باز هم مثالي بزنم، من درباره آدمي تحقيق كرده ام كه يك دستفروش بوده، كيف پول و كمربند و از اين چيزها مي فروخته، زن و بچه اش را بسيار دوست داشته، خوش مشرب بوده، داش مشدي و اهل آداب معاشرت بوده است. در مخيله اين آدم نمي گنجيد كه بلند شود برود جبهه. من درباره اين آدم تحقيق كردم و ديدم فقط تحت تاثير صحبت ها و تبليغات يك آقا سيدي كه در جنگ بوده و اين آدم را تشويق كرده كه تو بايد به جبهه بروي، دين در خطر است و اين مسائل را پيش كشيده و اين آدم چون روحيه داش مشدي و جوانمردي داشته به جنگ مي رود و در همان 45 روز اول مفقود الاثر مي شود و هنوز هم پيدا نشده است. همسر اين آدم به شدت با اين سيد دشمني داشت و بيان مي كرد كه تبليغات ديني اين سيد باعث شده شوهرش به جبهه برود. ولي كار اين آدم را هنوز هيچ جا چاپ نكرده ام چون هنوز بعد از 20 سال به فاصله گرفتن از تعصبات در دفاع مقدس نرسيده ايم.اينكه تبليغات شما باعث شده كه افراد به جبهه بروند اصلا بد نيست. اين نكته را بگويم كه من نمي خوام تيشه به ريشه تبليغات جنگ بزنم. يك شعار يا تبليغ حتما درست مطرح مي شده كه اين همه مورد توجه بوده است.
ولي وضعيت امروزه خيلي بهتر شده، مخصوصا در كتاب هايي كه در حوزه هنري تدوين مي شود
بله مثلا ما كتاب «كوچه نقاش ها» را مي بينيم كه فضاي متفاوتي از بقيه كتاب ها دارد يا در ميان رمان ها، كتابي مثل «شطرنج با ماشين قيامت» را مي بينيم كه به جنگ نگاه انساني دارد. بله همين طور است. «شطرنج با ماشين قيامت» از نگاه كلي نگري فاصله گرفته و به جزييات توجه داشته است. يك نگاه از بالا دارد. من دقيقا منظورم همين است. نه اينكه خواسته باشم بگويم كه تبليغات جنگ بد است و يا با تبليغ اعتقادات ديني و مذهبي مردم را به جبهه ها كشاندن بد است. اصلا اشتباه گرفته نشود. براي من جاي سوال بود كه چرا يك نوجوان13 ساله به جبهه رفته است. 13 سال خيلي كم است. وقتي به اين آدم نگاه مي كنيد خيلي بزرگ است. مي خواهم بگويم فضاي رشد و فضاي روحي و معنوي اين آدم آن قدر قوي بوده كه براي ديگري ممكن است در سن20 و چند سالگي قابل درك باشد. من به اين رسيدم كه اين بينش براي او در سن 13سالگي به كمال رسيده است و اين آدم تحت تاثير شعار و تبليغات به جبهه نرفته است. خود اين آدم بعدا ثابت مي كند، موقعي كه او را به كاتيوشا مي بندند و از او مي خواهند بگويد كه من شش ساله هستم و پاسدارهاي خميني مرا از مهد كودك دزديده و به جبهه آورده اند، او حاضر نيست اين گونه بگويد و مي گويد من13 ساله ام و به صورت داوطلب به جنگ آمده ام و آن قدر گريه كردم كه راضي شدند به جبهه بيايم.
خب برگرديم به كتاب خاطرات آقاي طحانيان. دوران اسارت او دوران خيلي عجببي است. مخصوصا وقتي به خبرنگار فرانسوي مي گويد تا حجابت درست نباشد من با شما حرف نمي زنم. هنوز اين نگاه براي او مهم است؟
هميشه در مصاحبه هايم دوست دارم آدم خودم را بشناسم، حجم مصاحبه برايم مهم نيست. يعني تا مصاحبه شونده ام را نشناسم رهايش نمي كنم. آن چه كه من ديدم اين بود كه مهدي طحانيان جزو معدود كساني بود كه هنوز آن ارزش ها براي او همان قدر مهم است. هنوز بهترين و زيباترين دوران براي او شرايطي است كه در جبهه رقابيه داشته است . هنوز وقتي از زندگي در اين شهر خسته مي شود و حرف هايي دارد كه نمي تواند به هيچ كس بگويد در خلوت خودش مي نشيند و به چهار روزي كه در رقابيه بوده فكر مي كند، به جنازه هايي كه كنارش روي زمين افتاده اند و به گلوله هايي كه از آسمان مي باريد و به اين آدم نمي خورد، به صد نفري كه 99 نفرشان شهيد مي شوند و او مي ماند. هنوز هم به اين چيزها فكر مي كند. با اين تفاوت كه آن زمان 13 ساله بوده و الان40ساله. وقتي كه اين آدم نگاهش در انتخاب شكل گرفته مهم نيست كه 13 ساله باشد يا 40 ساله. آن آدم سيزده ساله در دشت رقابيه آن قدر الهام گرفته و از آن اتفاقات آن قدر قوي شده كه توانسته شرايط دوران اسارت را تحمل كند و براي كشورش ضد تبليغ نباشد. آنها تمام تلاش خودشان را مي كنند كه اين آدم به ضد تبليغ براي ايران تبديل شود ولي اين اتفاق نمي افتد. اين آدم در40سالگي هنوز هم همان بينش سيزده ساله را دارد. پس من نتيجه مي گيرم كه اين 13ساله با يك بينش شكل گرفته به جنگ رفته است. يعني بينشي كه تحت تاثير تبليغات نبوده است. مهدي طحانيان جزو كساني است كه جنس جنگ را مي بيند و لمس مي كند و بعد اسير مي شود.
الان زياد برنامه هاي تلويزيوني را مي بينيم كه به خانواده ها موعظه مي كند كه با بچه ها طوري رفتار كنيد كه از نظر روحي دچار مشكل نشوند، نگذاريد فيلم هاي خشن ببينند و از اين طور نصيحت ها، ولي يك نوجوان13 ساله يك باره مي بيند كه 99 نفر جلو چشمش با گلوله هاي فسفري زغال مي شوند و چهار شبانه روز در بيابان مي ماند. بعد هم اسير مي شود و بلاهايي كه در اين دوران به سر او مي آيد، فشارهايي كه به او وارد مي شود و هنوز همان آدم 13 ساله مي ماند و فرقي نمي كند. چه مي شود كه او اينچنين مي شود. به اين هم رسيده ايد يا نه؟
زماني كه طحانيان از اسارت برمي گردد 22 ساله بوده . ولي به نظر من به اندازه يك انسان بالغ و كامل تجربه داشته است. در واقع با كوهي از تجربه برمي گردد. زندگي را به خوبي حلاجي كرده و هنوز هم كه40 ساله است همان استقامت، استواري و شجاعت را دارد. اين ها را در كتاب آورده ام. سعي كردم جزئيات ديگري كه شايد باعث شود شخصيت مهدي طحانيان گم شود را حذف كنم.هر كس كتاب را بخواند خودش متوجه خواهد شد كه اين آدم به چه شكل جلو آمده، هنوز در 40 سالگي هنوز هم همان گونه است و به قول شما با اين همه هجمه شرايط نامتعادل و غيرعادي كه اين آدم تحربه مي كند قوي و استوار است. به نظر اين صلابت او در اين سن به اين خاطر است كه بينش او در نوجواني درست شكل گرفته است.
شايد هم به اين دليل است كه مي دانسته براي چه هدفي تلاش مي كند.
بله، دقيقا. اين آدم هدفش را مي شناخته و نگاهش شكل گرفته بوده و اين هاست كه من احساس مي كنم مهدي طحانيان اگر چندين سال ديگر هم عمر كند باز نمي شكند. همان اعتقادات خودش را حفظ خواهد كرد. دچار انفعال نمي شود. ممكن است من و شما دچار انفعال شويم ولي احساس مي كنم اين آدم هيچ وقت دچار انفعال نشود.
شما كتاب را براي بزرگسالان تدوين مي كنيد؟
اين خيلي سوال خوبي است. من با آقاي سرهنگي هم در اين باره صحبت كردم. در اين كار هم كودك هست، هم نوجوان و هم والدين، پدر و مادري كه اجازه مي دهند بچه 13 ساله شان به جبهه برود. در اين كتاب هم فضاي خانوادگي هست، هم طنز هست. جوان هم هست. چون اين آدم دوران جواني اش در اسارت بوده است. قصه يك آدم كه از يك دوره شروع شده و مقطع هاي مختلف زندگي او را روايت كرده است.
پس براي يك گروه سني خاص مثلا بزرگسال نوشته نشده است؟
نه، حتي يك نوجوان مي تواند تا فصل پنجم كتاب را بخواند بدون اينكه به جبهه رسيده باشد. داستان بچه اي كه در كوچه ها بازي مي كند و از جوي هاي آب ماهي مي گيرد و خيلي فضاهايي كودكانه ديگر كه در اين كتاب هست. مي توانيد به كودكتان كتاب را بدهيد و بگوييد تو مي تواني تا فصل پنج كتاب را بخواني . او هم مي تواند با خواندن كتاب با بازي بچه ها در 30سال پيش آشنا شود. حتي بازي هايي كه مهدي طحانيان داشته آورده ام. چون قديم ها وقتي بچه ها از مدرسه تعطيل مي شدند نبايد بيكار مي ماندند. به قول مهدي طحانيان يا بايد شاگرد نانوا مي شدند و يا كار بنايي مي كردند. يا شاگرد نقاشي ساختمان و غيره. اين كتاب مي تواند يك نماي كلي از زندگي نوجوان 30 سال پيش را به شما ارائه كند.
راستي در حال حاضر اين كتاب در چه مرحله اي است؟
نصف كار انجام شده است.در نيمه راهم.
تا آنجايي كه من اطلاع دارم شما خاطرات همسر شهيد لشكري را تنظيم مي كنيد. كليتي درباره اين كتاب بگوييد؟
حسين لشكري هم براي من از همان جنس آدم هاي عجيب است كه دوست دارم درباره شان بدانم. در باره خودش كه من چيزي زيادي نمي دانم اما خانمش شرايط عجيب و غريبي را تجربه مي كند او 14 سال نمي دانسته كه شوهرش زنده است يا نه. چون تنها دو سال با او زندگي كرده بوده كه همسرش مي رود و بعد از 14 سال متوجه مي شود كه زنده است و از طريق نامه با او ارتباط برقرار مي كند. و وقتي او برمي گردد هشت سال با او زندگي مي كند. ولي ديگر او را نمي شناسد، شخصيت او واقعا تغيير كرده است. در اين كتاب محوريت من يك زن است. اين دو شخصيت يعني حسين لشكري و مهدي طحانيان خيلي شبيه هم هست. هر دو مقاومت مي كنند كه به كشورشان خيانت نكنند. حسين لشكري اولين خلبان بوده كه يك روز قبل از شروع جنگ هواپيمايش در خاك عراق سقوط مي كند و 18 سال در اسارت مي ماند. عراقي ها نمي گذارند كه صليب سرخ با او ديداري داشته باشد، او را در زندان انفرادي نگه مي داشتند و مي خواستند اعتراف بگيرند كه او بگويد من قبل از شروع جنگ به عراق حمله كرده ام و به اين گونه ايران را متجاوز نشان دهند كه او اين كار را نمي كند و بعد از 18 سال برمي گردد. هشت سال زندگي مشترك دارد و بعد در اثر جراحات دوره اسارت شهيد مي شود.
اين كتاب در چه مرحله اي است؟
مصاحبه ها گرفته شده و پياده و تايپ شده و من منتظرم كار مهدي طحانيان تمام شود. چون نمي خواهم همزمان ذهنم درگير دو كار باشد.

پنجشنبه|ا|27|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 656]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن