محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830822478
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
جام جم
«آيا 11 سپتامبر جديدي در راه است؟» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد:
روشن است كه نظام سلطه از دستاندازي به جهان و تامين منافع خود به هر قيمت و از هر راهي منصرف نخواهد شد و هر روز ترفندي را به كار ميگيرد تا به اين مقصود ناميمون خود برسد و هر گاه در مسير عادي بهانهاي براي اين دستاندازي پيدا نكند، حاضر است به خودزني رو آورد تا براي تداوم سلطه و تجاوز خود بهانهاي بتراشد.
آنچه در 11 سپتامبر 2001 رخ داد يك خودزني بزرگ بود براي توجيه افكار عمومي داخل آمريكا و جهان تا اشغال افغانستان و عراق توجيهپذير بشود و طرح بزرگ آمريكا براي منطقه حساس و ژئوپليتيك خاورميانه امكان تحقق پيدا كند. البته مكر شيطان با مكر خداوند خنثي شد و نهتنها آنچه ميخواستند نشد بلكه آنچه را هم داشتند از دست دادند. آيا 11 سپتامبر ديگري در راه است؟ پس از 11 سپتامبر جديد چه هدفي دنبال ميشود؟ راهكار خنثي كردن مكر جديد شيطان كدام است؟ به نظر ميرسد صهيونيسم جهاني در تكاپوي 11 سپتامبر جديدي است تا به گمانش از اضمحلال خود جلوگيري كند يا آن را به تاخير بيندازد.
شايد انفجارهايي كه در سفارتخانههاي رژيم صهيونيستي در دهلينو و گرجستان رخ داد، دستگرميهاي سرويس امنيتي اين رژيم براي حادثه اصلي باشد. دنيا بايد بداند اين رژيم از هيچ اقدامي روگردان نيست و اگر لازم باشد حتي رئيسجمهور آمريكا را در اين راه قرباني ميكند. صهيونيسم كه نابودي خود را در آينه تحولات شگرف و بيسابقه منطقه و جريان بيداري اسلامي مشاهده ميكند، اگر موفق به اجراي سناريوي جديد خود شود، خواهد كوشيد اين آينه را بشكند و كانون الهامبخش آن يعني ايران اسلامي را بيش از پيش به چالش بكشد. خبرسازيهاي پي در پي در مورد فعاليت هستهاي ايران، تحريك دولتمردان آمريكا به اشكال مختلف و رايزنيهاي گسترده اين رژيم قرائن ديگر اين سناريوپردازي است.
اما راهكار مقابله با اين توطئه در حال تكوين چيست؟ آنچه بيش از هر عاملي در خنثي كردن اين سناريو موثر است، آگاهيبخشي نسبت به ماهيت رژيم صهيونيستي و ابهت ساختگي آن است؛ ابهتي كه پوشالي بودنش به بركت اسلام و مقاومت، در دو نبرد 33 روزه جنوب لبنان و 22 روزه غزه برملا شد. اين آگاهي خصوصا در سطح منطقه از اهميت بيشتري برخوردار است. افزايش توانمنديها و آمادگي براي مقابله با هر اقدام محتمل از ديگر راهكارهاست. اقتدار كانون تحولات منطقه يعني انقلاب اسلامي از الزامات مقابله با اين توطئه است. وحدت و انسجام داخلي و به نمايش گذاشتن يك مشاركت آگاهانه و گسترده در انتخابات پيشرو از مهمترين عوامل تحقق اين اقتدار است. اگر رسانههاي دشمن از اعتراف به حضور گسترده، معنيدار و آگاهانه مردم سراسر كشور در سيوسومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي طفره رفتند و با ترفندهاي رسانهاي تلاش كردند آن را به حاشيه برانند، به خاطر واهمه و اضطراب از پيامدهاي اين حضور بود. اين حضور شكست تهديدات و تحريمها را نويد ميداد و اين پيغام را به دنيا مخابره كرد كه منتظر يك مشاركت گستردهتر از سوي ملت ايران باشيد؛ مشاركتي كه 17 روز بيشتر به آن نمانده و به مدد الهي آنقدر انرژي خواهد داشت كه بتواند آنچه دشمن ريسيده است، پنبه كند.
ملت ما
«انتخابات و اخلاق رسانه اي» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم سيدابوالقاسم رئوفيان است كه در آن مي خوانيد:
در رابطه با رد صلاحيتشدگان بارها شاهد بوديم، بسياري از افرادي كه توسط هيئتهاي اجرايي يا هيئت نظارت حوزههاي انتخابيه يا هيئت اجرايي استاني رد صلاحيت شدهاند، در نهايت صلاحيت اين افراد از سوي شوراي نگهبان تاييد شده است. يعني در مراحل اوليه صلاحيت آنها رد شده و سپس تاييد ميشود. رد صلاحيت افراد محرمانه و شخصا به خودشان اعلام ميشود.
اقدامي كه برخي از رسانهها انجام دادهاند از جمله فارس و بعد از آن باشگاه خبرنگاران كه خبر را از روي فارس كار كرد، اين كار درستي نبود. محرمانه به فردي اعلام شده است، شما تا اين مرحله رد صلاحيت شدهايد، ولي هنوز به مرحله نهايي نرسيده است، هنگامي ميتوان خبر را رسانهاي كرد كه خبر نهايي اعلام شود. بنابراين، تا دوم اسفند رد صلاحيت شدهها قطعي تلقي نميشوند.
انعكاس رد صلاحيتشدگان قطعي نشده در رسانهها، با اخلاق سياسي سازگاري نداشته و بازي با آبرو و حيثيت افراد محسوب ميشود. اين افراد حق شكايت ازرسانههاي خاطي را دارند، در شرع مقدس اين اجازه و اين جواز صادر نشده است كه اينگونه بخواهند با حيثيت افراد بازي كنند. اينكه بعضي مينويسند سرليست جبهه ايستادگي رد صلاحيت شد سياسي كاري است، معلوم است كه سياسي كاري است.
ميگوييد چرا؟ خوب معلوم است اينها از قدرت جبهه ايستادگي ميترسند، چون قدرت جبهه ايستادگي را ميدانند، اين رسانهها وقتي مينويسند سرليست جبهه ايستادگي رد صلاحيت شد، اولا نهايي نشده است، دوم اينكه محرمانه به فرد ابلاغ شده است و فردي حق ندارد بخواهد آن را علني نمايد. حال اين سوال پيش ميآيد كه رسانهها از كجا به مسائل محرمانه افراد دسترسي پيدا ميكنند؟
بايد پاسخ داد كه اين نامه به امضاي مسئولي ميرسد، حال ميخواهد در مرحله مقدماتي يا نهايي باشد. در جمعي تصميمي اتخاذ ميشود، فرض ميكنيم، فردي تصميمات اتخاذ شده را به بيرون انتقال دهد، معتقدم، اين فرد كار خلافي كرده است، ولي اين مسئله از آنجايي مشكل به وجود ميآورد كه خبر به فردي برسد كه صاحب رسانه است و بخواهد خبر محرمانه را رسانهاي كند و آن را در معرض افكار عمومي قرار دهد.
نامهاي محرمانه به فرد رد صلاحيت شده ميرسد، آنهم در مرحلهاي كه قطعي نيست و يكي از مراحل به شمار ميآيد، يعني به اين فرد حق درخواست تجديدنظر داده شده است. وقتي موضوع محرمانه را خبرگزاري اعلام ميكند، خبر حالت رسمي به خود ميگيرد، رد صلاحيت افراد تا دوم اسفندماه قطعي نيست و من معتقدم كه صلاحيت برخي از افراد تاييد خواهد شد.
معتقديم شوراي نگهبان از آبروي مسلمانان حفظ و حراست خواهد كرد و نميگذارد آبروي فردي ريخته و زير سوال رود. البته اميدواريم افرادي كه در شوراي نگهبان هستند به فرمايشات رهبري توجه كنند و شيب نگيرند به سمتي كه فلان وقت فلان مسئله اتفاق افتاده است، خيلي مطابق ميل من نبوده، و بگويم حالا ديگر من قلم را به دست گرفتهام.
رسانههايي كه در اين مرحله مسئله محرمانه را رسانهاي كردهاند بايد پاسخگو باشند و ضمن اينكه بايد پاسخگو باشند خلاف شرع مرتكب شدهاند. مگر مقام معظم رهبري بارها نفرمودند وقتي ميخواهيد نسبت به افراد حرفي بزنيد قوه قضاييهاي است، اگر اتهامي به فردي وارد است اين اتهام بايد در رسيدگيها ثابت شود و اگر ثابت شد آنها خودشان اعلام ميكنند؟
شما حق نداريد آن موضوع را بيان كنيد، بگذاريد مراجع ذيربط رسيدگي لازم را انجام دهند و نتيجه را در نهايت اعلام كنند. رسانهها مرتكب خلاف شدند حق شكايت از اين رسانهها باقي است و مسئولان بايد به اين شكايتها رسيدگي كنند.
كيهان
«گرگ و ميش مذاكرات عباس ـ مشعل» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد:
«بايد همواره مراقب نفوذ عناصر سازشكار به كالبد مقاومت بود، زيرا بروز بيماري تدريجي است» بخشي از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با نخست وزير فلسطين ديدار اسماعيل هنيه نخست وزير فلسطين از ايران كه در عين حال يك شخصيت بلندپايه مذهبي و امام جمعه غزه هم به حساب ميآيد، در اين شرايط تاريخي اهميت زيادي داشت. اين ديدار از يك سو در سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و از سوي ديگر در اولين سالگرد انقلابهاي اسلامي منطقه عربي انجام شد و در عين حال حضور هنيه در تهران با اجلاس مشترك رهبري فتح و حماس در دوحه همراه شد و مجموعه اينها معناي خاصي به اين سفر داد.
ديدار هنيه با رهبر معظم انقلاب اسلامي در فضايي بسيار صميمي و پرنشاط انجام شد. اسماعيل هنيه صراحتاً از استراتژي مبتني بر محو رژيم صهيونيستي كه در اجلاس سه ماه پيش فلسطين در قالب «آزادي فلسطين از بحر تا نهر» از سوي رهبري بيان شد، سخن گفت و در همان حال تحقق اين هدف را نه تنها دست يافتني بلكه نزديك ميدانست. هنيه كه كاملاً معلوم بود روي واژگان طرح شده از سوي رهبري هم تمركز كرده است، گفت همانگونه كه شما چندي پيش فرموديد ما در دوران بدر و خيبر هستيم و به هيچ وجه در دوران شعب ابي طالب نيستيم.
رهبر معظم انقلاب در اين ديدار ضمن اشاره به بشارتهاي الهي و پيروزيهاي قطعي پيش رو از «نفوذ عناصر سازشكار به كالبد مقاومت» ابراز نگراني كرده و از آن برحذر داشتند. طبعاً در فضاي كنوني ضمير چنين موضوعي متوجه مذاكرات دوجانبهاي ميشد كه اين روزها در دوحه قطر با ميزباني دولتي كه وابستگي آن به آمريكاييها و صهيونيستها اظهرمن الشمس است، در جريان ميباشد. البته نخست وزير فلسطين اطمينان خاطر دارد كه رهبري جهاد و حماس مراقب چنين پديده شومي هستند در عين حال مروري بر روند نفوذ در جنبش فلسطين به فهم اهميت و نتايج اين موضوع كمك ميكند.
1- سازمان آزاديبخش فلسطين در سال 1343 بعنوان «تنها نهاد مشروع براي نمايندگي مردم فلسطين» تأسيس شد. رهبري اين سازمان تا سال 1353 بعهده احمد شقيري و يحيي عوده بود و بعد از آن به ياسر عرفات با عنوان «رئيس كميته اجرايي» كه مهمترين نهاد ساف به حساب ميآمد و مركب از 18 شخصيت فلسطيني بود، رسيد.
عرفات فارغ التحصيل دانشگاه عين الشمس مصر و تحت تأثير جمال عبدالناصر قرار داشت و از اين رو در ميان كشورهاي محافظه كار عرب جايگاهي نداشت و سازمان متبوع او به همراه كشورهاي چپ انقلابي شامل سوريه، ليبي، يمن شمالي و الجزاير، در رديف جريانات راديكال و انقلابي ديده ميشدند. نفوذ در اين سازمان، تنها راه جدا كردن ساف از هويت خود بود. آمريكاييها درست از روزهاي آغازين رياست عرفات كار خود را براي نفوذ در اين سازمان آغاز و استفاده از دلارهاي انباشته را راهي براي رسيدن به مقصد ارزيابي كردند و چيزي نگذشت كه به نتيجه رسيدند.
رئيس جمهور آمريكا در اواسط دهه 1350 نمايندهاي را براي تماس با فلسطينيها تعيين كرد اين نماينده با چمدانهاي پراز دلار به سراغ عرفات رفت و وانمود كرد كه ميخواهد به فلسطينيها براي حل و فصل مسائلشان كمك كند عرفات اين دست را دوستانه تلقي كرده و آن را فشرد و در نهايت سازمان آزاديبخش فلسطين را گام به گام به جايي رساند كه در اسلو مهمترين عنصر اساسنامه اين سازمان - يعني مقاومت مسلحانه- را رسماً حذف نمايد. چند ماه بعد در سال 1371 ياسر عرفات طي نامهاي خطاب به اسحاق رابين نخست وزير رژيم صهيونيستي «اسرائيل» را به رسميت شناخت و پايان مخاصمه را اعلام كرد اما در نقطه مقابل، «رابين» برخلاف مصوبه اسلو، به وجود كشوري بنام فلسطين اعتراف نكرد و تنها كاري كه كرد اين بود كه ساف را بعنوان «تنها نماينده قانوني مردم- و نه كشور يا دولت- فلسطين» به رسميت شناخت و جالب اين است كه آمريكاييها هم كه از اواسط دهه 1350 ارتباط با ساف را آغاز كرده و مدعي كمك به آنان براي دستيابي به حقوقشان بودند عليرغم آنكه ساف، اسرائيل را به رسميت شناخت و ختم منازعه را اعلام نمود اما حتي حاضر نشدند نام اين سازمان را از ليست گروههاي تروريستي حذف كنند و هنوز هم اين كار را نكردهاند. جالب تر اين است كه آمريكاييها با لو دادن نمايندهاي كه عرفات در اواسط دهه 1350 بعنوان رابط سازمان با رئيس جمهور آمريكا معرفي كرده بودند، مقدمات ترور او توسط رژيم صهيونيستي را فراهم كردند و خود ياسر عرفات در سال 1383 در حالي كه در رام الله به محاصره ارتش رژيم صهيونيستي درآمده بود مرد.
2- نفوذ در ميان فلسطينيها همواره يك هدف اساسي از سوي رژيم صهيونيستي بوده و اين كار نوعاً توسط عناصر فلسطيني يا عرب غير فلسطيني انجام شده است و در همه اين موارد اهرم مالي مهمترين دالان نفوذ رژيم صهيونيستي و كشورهاي مرتجع عرب بوده و يك مورد آن «محمد دحلان» است. دحلان در دهه 1370 و تا نيمه دهه 1380 مسئول حفاظت اطلاعات ساف و سپس تشكيلات خودگردان فلسطين و در اين اواخر مسئول تسليحات خودگردان هم بود.
دحلان با رژيم عربستان و قطر ارتباط صميمانهاي برقرار كرده و وانمود ميكرد همه اين ارتباطات براي جذب كمكهاي مالي دولتهاي عربي است و فلسطينيها هم احساس ميكردند راه ديگري براي اداره خود ندارند بر اين اساس دحلان را در حد يك عنصر كارآمد و دلسوز قبول داشتند. دحلان در جريان درگيريهاي عناصر وابسته به محمود عباس با نيروهاي مقاومت در غزه، تأمين كننده سلاحهايي بود كه توأمان سينه نيروهاي فتح و حماس و جهاد را ميدريد چيزي نگذشت كه فتحيها اسنادي را منتشر كردند كه نشان ميداد دحلان با سرويسهاي اطلاعاتي رژيمهاي صهيونيستي، عربستان و قطر ارتباط ويژه دارد و ريزترين اطلاعات فلسطينيها را به اين سرويسها ارائه و در قبال آن مبالغ فراواني پول دريافت كرده است. و حال آنكه او مسئول حفاظت اطلاعات تشكيلات خودگردان و ساف بود و قاعدتاً وظيفه داشت مانع نفوذ خارجي حتي در پايين ترين سطوح تشكيلاتي شود. همين دحلان و نيروهاي او با پولهايي كه از راه فروش اطلاعات بدست آورده بودند، زندگي شاهانهاي را براي خود و بسياري از رهبران فلسطيني فراهم كرده و به عياشي در مناطق خوش آب و هواي تونس، مراكش، مصر و لبنان سرگرم بودند در حاليكه حدود 6 ميليون آواره فلسطيني در شرايط بسيار محنت باري در اردوگاههاي اردن، سوريه، لبنان، مصر، غزه و كرانه باختري به سر ميبردند و روزانه در معرض هجوم رژيم صهيونيستي و مرگ زودرس قرار داشتند. نتيجه چنين رويهاي نفرت روزافزون فلسطينيها به گردانندگان سازمان آزاديبخش و تشكيلات خودگردان بود و به شكست فاحش آنان در انتخابات پارلماني 1384 منجر شد.
خراسان
«چرا سران منافقين در مقابل تعطيلي اردوگاه اشرف مقاومت ميكنند؟» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدحميد حسيني است كه در آن ميخوانيد:
«مهدي ۲۲ سال پيش در سن ۱۷ سالگي به سازمان پيوست. آثار گرماي داغ صحراي عراق در چهره اش نمودار بود. او گفت كه جذب شعارهاي سازمان شد... اما احساس ميكند كه جوانيش، احساس، عاطفه و سرزمينش را از دست داده است» «محمد كه مدت ۱۰ سال در كمپ بوده است ميگويد: افراد زيادي را از لحاظ رواني آماده كردهاند كه هنگامي كه نيروهاي عراقي حمله ميكنند خودشان را جلوي ماشين بيندازند يا خود را آتش بزنند»
«ما در كمپ اشرف دسترسي به هيچ تلويزيوني به غير از «سيماي آزادي» تلويزيون سازمان نداشتيم، آن هم از طريق تلويزيون سالن غذاخوري» علي كه در سن ۲۳ سالگي به سازمان پيوسته بود ميگويد: «... مسعود رجوي طوري آيههاي قرآن را توجيه ميكند كه گويي اين آيهها براي توجيه سياستهاي سازمان نازل شدهاند.» من نگران بودم كه شايد آنها از ترس نيروهاي عراقي اين صحبتها را ميكنند. آنان را جدا از هم در بالكن هتل بردم و از آنها خواستم كه واقعيت را بگويند و اگر به خاطر جانشان اين صحبتها را ميكنند براي من قابل درك است و امنيت آنان اولويت دارد. اما همگي گفتند هيچ اجباري نيست» اين بخشي از گزارش خبرنگار بي بي سي در سفر به عراق براي بازديد از كمپ اشرف است كه طي آن با ۴ نفر از اعضاي گروهك منافقين كه موفق به فرار از اردوگاه اشرف شدهاند گفت وگو كرده است.
نكاتي كه در سخنان اين ۴ نفر نهفته است به خوبي ماهيت و همچنين چشم انداز بقاي اين گروهك را نشان ميدهد.
اردوگاه اشرف در سال ۶۵ در ۸۰ كيلومتري مرزهاي ايران در استان دياله عراق بنيان نهاده شد و اعضاي اين سازمان بارها از اين اردوگاه براي انجام عملياتهاي تروريستي به داخل خاك ايران اعزام شدهاند. پس از اشغال عراق توسط آمريكا كنترل اين كمپ طبق كنوانسيون چهارم ژنو به نيروهاي اشغالگر سپرده شد. در اواخر سال ۲۰۰۸ با ضمانت تامين امنيت ساكنان كمپ از طرف دولت عراق، كنترل اردوگاه اشرف به نيروهاي امنيتي عراق سپرده شد. پس از چند بار درگيري ميان نيروهاي گروهك منافقين و سربازان عراقي نهايتا دولت عراق پايان سال ۲۰۱۱ را به عنوان ضرب الاجل نهايي خروج اعضاي اين گروهك از عراق تعيين كرد كه البته اين مهلت با پادرمياني بان كي مون و برخي دولتهاي غربي تا ۶ ماه ديگر از سوي نوري مالكي نخست وزير عراق تمديد شد كه اكنون حدود بيش از ۲ ماه از اين مهلت سپري شده و هنوز خبري مبني بر انتقال منافقين از اردوگاه اشرف به پايگاه ليبري در نزديكي فرودگاه بغداد و سپس خروج آنها از عراق منتشر نشده است و در آخرين مرحله سران اين گروهك با هدف وقت كشي موضوع مذاكره با دولت عراق درباره شرايط خروج از اشرف را مطرح كردهاند.
سران گروهك منافقين به خوبي ميدانند كه تعطيلي اردوگاه اشرف و خروج اعضاي آن از كنترلهاي سفت و سخت در اين اردوگاه، مواجهه شدن آنها با واقعيتهاي بيروني و دسترسي به اطلاعات واقعي پاياني بر فعاليت اين گروهك خواهد بود چيزي كه به خوبي در سخنان ۴ عضو فراري اين گروهك با بي بي سي مشهود است. در اين ميان سران اين گروهك با علم به احتمال پايان حضورشان در اردوگاه اشرف از چند سال قبل تمهيداتي را براي امكان فراهم كردن حضور اعضاي آن در اروپا فراهم كرده و حتي با لابيهاي گسترده و خوش خدمتيهاي فراوان و استفاده از رويكرد خصمانه برخي كشورهاي اروپايي عليه ايران نام اين گروهك را از فهرست گروههاي تروريستي اتحاديه اروپا خارج كردند روندي كه از سوي سران اين گروهك و حاميانش در آمريكا نيز دنبال ميشود، كه ضرورت هوشياري دستگاه ديپلماسي و همچنين ديگر سازمانها و حتي NGOهاي داخلي كشورمان براي مقابله با اين روند و اطلاع رساني گسترده از جنايات اين گروهك تروريستي را دو چندان ميكند.
تداوم رويكرد برخورد ديپلماتيك با اين مسئله و پرهيز از هر حركتي كه مجال مظلوم نمايي براي اين گروهك در مجامع بين المللي را فراهم كند همچنين ادامه عفو اعضايي از اين گروهك كه دست آنها به خون شهروندان ايراني آغشته نشده و تاكنون بنابر اعلام سفير ايران ۱۶۸۰ نفر از ساكنان اين اردوگاه كه مايل به بازگشت به ايران هستند مورد عفو جمهوري اسلامي قرار گرفتهاند ميتواند ضربه كاري بر انسجام آنها وارد و روند اضمحلال نهايي اين گروهك را تسريع كند.
جمهوري اسلامي
«دو خسران بزرگ در انتظار حماس» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
يك هفته پس از امضاي توافقنامه دوحه ميان خالد مشعل و محمود عباس، اكنون آشكار شده است كه رهبران جنبش حماس، از امضاي توافقنامه با جنبش فتح ناراضي هستند و خالد مشعل رئيس دفتر سياسي را به تك روي و عدم كسب موافقت رهبران حماس متهم ميكنند. به نظر ميرسد اين آغاز يك اختلاف اصولي در جنبش حماس باشد كه سرنوشت اين جنبش در گرو آن است.
محمود الزهار، از رهبران برجسته و مطرح حماس با انتقاد از توافق نامه دوحه گفته است: درباره اين توافقنامه با ديگر رهبران جنبش مذاكره كردهايم و مشخص شده است "همه" از اين اقدام ناراضي هستند و به همين جهت قابليت اجرائي ندارد. اين رهبر جنبش حماس درباره علت نارضايتي رهبران حماس از توافق نامه دوحه، سه دليل ذكر كرده است كه عبارتند از:
1 - اين توافقنامه بيانگر موفقيت برنامههاي جنبش فتح و اقدامات اين جنبش درخصوص مذاكره با اسرائيل است.
2 - دادن پست نخست وزيري به محمود عباس در دولت آينده فلسطين اقدامي نادرست است كه بدون هماهنگي صورت گرفته و موجب تسلط وي بر ساختار حكومت مشترك فلسطين خواهد شد.
3 - هنگامي كه محمود عباس رياست دولت جديد فلسطين را به عهده بگيرد، سياستهاي خود را درخصوص همكاري با رژيم صهيونيستي عليه گروههاي مقاومت اعمال خواهد كرد و اين براي حماس قابل قبول نخواهد بود.
تكيه محمود الزهار، بر كلمه "همه" به هنگام بيان ميزان مخالفت رهبران جنبش حماس با توافق نامه دوحه، نشان دهنده اين واقعيت است كه خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس پشتوانه حمايتي و نفوذ خود را در ميان رهبران حماس از دست داده و نميتواند بدون كسب موافقت آنها تصميمات مهمي از قبيل آنچه در دوحه رخ داد اتخاذ كند. اين واقعيت، خود را در بدنه جنبش حماس بيشتر نشان خواهد داد و مشكلات زيادي را براي اين جنبش پديد خواهد آورد. اين، دقيقاً همان چيزي است كه رژيم صهيونيستي مدتهاست كه در پي آنست و ميخواهد از طريق ايجاد شكاف و اختلاف در بدنه جنبش حماس، اين جنبش را ناكارآمد كند، انتقام شكست خود در جنگ 22 روزه غزه را از آن بگيرد و در آينده خود را از تعرض يك تشكيلات قدرتمند فلسطيني مصون نگهدارد.
به نظر ميرسد جنبش فتح به كمك شيوخ قطر و دلارهاي نفتي آنها توانسته است مأموريت خود را همانگونه كه مورد نظر صهيونيست هاست به انجام برساند و جنبش حماس را در يك دام بزرگ گرفتار نمايد. تضعيف جنبش حماس، كه قدرتمندترين تشكيلات مبارزاتي در صحنه فلسطين در برابر رژيم صهيونيستي است، از مأموريتهاي اصلي جنبش حماس و شخص محمود عباس بوده و رهبران جنبش حماس علاوه بر اينكه از اين واقعيت مطلع هستند، بارها آن را به زبان آوردهاند. به همين دليل است كه اقدام خالد مشعل براي ناظران سياسي و تحليل گران مسائل فلسطين بسيار عجيب و غيرقابل توجيه بود. اينكه محمود الزهار، به عنوان يكي از رهبران مطرح جنبش حماس، آشكارا از تخلف خالد مشعل سخن ميگويد و بر ناراضي بودن "همه" رهبران حماس از امضاي توافق نامه دوحه توسط وي تأكيد ميكند و ميگويد اين توافق نامه قابل اجرا نيست و بايد به صورت اساسي بازنگري شود، به همين دليل است.
توافق نامه دوحه، كه در تاريخ 17 بهمن ماه جاري با حضور شيخ حمد بن خليفه آل ثاني امير قطر، شيخ تميم بن حمد آل ثاني وليعهد و شيخ حمد بن جاسم بن جبر آل ثاني نخستوزير و وزير خارجه قطر به امضاي محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين و خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس رسيد، بر اين نكته تأكيد دارد كه دولتي با عنوان "دولت وحدت ملي" در فلسطين تشكيل شود كه اعضاي آن را شخصيتهاي توانمند و مستقل تشكيل دهند و محمود عباس رياست آن را برعهده بگيرد. در اين توافق نامه همچنين تأكيد شده: "هدف از تشكيل اين دولت، فراهم ساختن مقدمات برگزاري انتخابات رياست تشكيلات خودگردان و مجلس قانونگذاري فلسطين و بازسازي نوار غزه است".
همانگونه كه از متن اين توافق نامه مشخص است، زمام امور دولت وحدت ملي در اختيار رئيس جنبش فتح قرار خواهد گرفت و جنبش حماس عملاً مسئوليتي در اختيار نخواهد داشت. در چنين شرايطي، انتخابات براي مشخص شدن رئيس تشكيلات خودگردان و نمايندگان مجلس قانونگذاري فلسطين برگزار خواهد شد. روشن است كه جنبش فتح با سابقه سياهي كه در نوكري براي رژيم صهيونيستي و عداوت با جنبش حماس دارد، با در اختيار داشتن مجاري امور در هنگام برگزاري انتخابات بگونهاي عمل خواهد كرد كه انتخابات را به نفع خود و طبق ميل و اراده صهيونيستها به نتيجه برساند و جنبش حماس را از صحنه خارج كند. در چنان وضعيتي، اعتراض حماس به نحوه برگزاري انتخابات نه تنها به جائي نخواهد رسيد بلكه به درگيري و اختلاف درون گروهي خود جنبش حماس، كه كليد آن از امضاي توافق نامه دوحه زده شده، منجر خواهد شد، درست همان چيزي كه صهيونيستها در پي آن هستند و جنبش فتح نيز مأمور تحقق بخشيدن به آن است.
رسالت
«سي سال جشنواره فيلم فجر!» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود گبرلو است كه در آن ميخوانيد:
جشنواره فيلم فجر را از چهار نظر ميتوان مورد تحليل و بررسي قرار داد؛ 1- مديريت و برنامهريزي اجرايي 2- فيلمهاي شركتكننده 3- سياستگذاريهاي سينماي ايران 4- برنامههاي جنبي جشنواره جشنواره از لحاظ مديريت و برنامهريزي تقريبا براساس اصول حرفهاي، مديريت و برنامهريزي شد. تقريبا جدولهاي نمايشها و زمانبندي دريافت و پخش فيلم به جز چند مورد جزئي طبق برنامه انجام شد. شعار "اخلاق، آگاهي، اميد" هرچند ربطي به فيلمهاي توليد شده ندارد چون بعد از توليد اين شعار داده شد اما شور و هيجان خاصي به جشنواره بخشيد و اهالي مطبوعات نيز براي همين برنامهريزي تقريبا منظم، سنگ تمام گذاشتند و كمترين انتقاد را به دبير جشنواره داشتند. مديريت و برنامهريزي جشنواره در گذشتهها ضعف جدي داشت و ديگر عادت كرده بوديم همين شرايط را بپذيريم تا اينكه مديريت امسال نشان داد اصل برنامهريزي در جشنواره يعني چه؟ و ما در سالهاي گذشته چه عذابي ميكشيديم.
البته ناگفته نماند اينها دليل بر آن نيست كه اتفاق نادري در اين دوره افتاده باشد بلكه همه چيز تقريبا طبق برنامه و زمانبندي پيش رفت و به نوعي به همه يادآور شد كه ميشود جشنواره منظمي برگزار كرد و اصلا مديريت يعني همين! برنامههاي جنبي جشنواره نيز با نگاهي نو به سينما و با حضور جمع كثيري از ميهمانان خارجي خوب و منظم برگزار شد. هرچند كه خيلي پربار و غني نبود و بيشتر در حد يك برنامهريزي تشريفاتي و تبليغاتي سپري شد اما ميتوان آن را آغاز يك حركت جديد ناميد به شرط آنكه مديران بعدي ادامه دهنده اين تفكر نوين باشند. بازار فيلم در جشنواره هم كه بيشتر به يك شوخي شبيه است جدي نيست كه بخواهيم درباره آن تحليل داشته باشيم.
تنوع در مضامين يكي از امتيازات فيلمهاي امسال بود. فيلمهايي در ژانر كودك كه طي سالهاي گذشته فراموش شده بود، خلق شدند كه گاه مضامين زيبا و غني به همراه خود داشتند. مثل "سلام بر فرشتگان" فرزاد اژدري كه با تكيه برتر و كارهاي مختلف و با قصهاي روان با مفاهيم عميق ديني سعي در برقراري ارتباط با كودكان داشت. مضامين اجتماعي نيز در درون خود از تنوع زيادي برخوردار است. مضاميني كه گاه به سياست هم اشاره دارد و براي اولين بار است اينگونه فيلمسازان در حوزه سياست وارد شدهاند. "يك سطر واقعيت" علي وزيريان هرچند ژانر اجتماعي است اما نيم نگاهي هم به حوزه سياست دارد و يا "تلفن همراه رئيسجمهور" به بهانه سفرهاي استاني رئيسجمهور قصهاي را دستمايه قرار داده كه به معضلات اجتماعي نيز ميپردازد. "گشت ارشاد" سعيد سهيلي نيز عاميانه و البته دلسوزانه برخي نكات اجتماعي را متذكر ميشود و يا "گيرنده" غفارزاده كه آن هم روايت مناسب و مطلوبي از فضاي اجتماعي جامعه به بهانه نوشتن نامه براي رئيس جمهور را بيان ميكند. زيباترين فيلم جشنواره در حوزه اجتماعي فيلم "بوسيدن روي ماه" ساخته همايون اسعديان است كه اوج زيباييهاي اخلاق و گذشت و ايثار به بهانه توجه به زندگي دو مادر شهيد را بيان ميكند و چه حيف كه داوران به آن بيتوجه بودند و يا "نارنجيپوش" داريوش مهرجويي با نگاه نقادانه به معضلات اجتماعي تصويري زيبا از وحدت وهمدلي ملت ايران را به تصوير ميكشد.
در حوزه دفاع مقدس امسال فيلمهاي شگفتانگيزي را شاهد بوديم كه در طول سالهاي گذشته سابقه چنداني نداشته است آن هم با زاويه نگاههاي متفاوت و البته گاه در قالب كمدي و گاه در قالب جدي و فيلم "ملكه" و "روزهاي زندگي" زيباترين و قويترين فيلمهاي جشنواره در ژانر دفاع مقدس بودند. هر دو فيلمساز از جوانان نسل پس از انقلاب هستند كه در دوران سالهاي دفاع مقدس با رزمندگان و مردان آن سالها زندگي كردند و اين بار هر كدام با زاويه نگاه خود دفاع مقدس را به تصوير كشيدند. شاهكارهاي بسيار درخشان كه در تاريخ سينماي ايران ماندگار خواهند شد.
امسال ژانر سياسي جشنواره بسيار پررنگ و قدرتمند به ميدان آمد. "قلادههاي طلا" نمونه بارز و جدي آن است كه به فتنه سال 88 پس از انتخابات ميپردازد كه ريتم خوب و تحليل عميق و موشكافانهاي دارد. "محرمانه تهران" نيز از جمله فيلمهاي سياسي جشنواره بود كه هر چند پرداخت آن قدري ضعيف بود اما تحليل عميق آن حكايت از روشنگري فيلمساز آن دارد البته در اين ميان فيلمهايي بودند كه به مذاق برخي (و از جمله من) خوش نيامدند اما بحث برانگيز و چالش برانگيزند.
مثل برخي فيلمهاي اجتماعي كه به موضوع خيانت در قشر متوسط جامعه ميپردازند مثل "برف روي كاجها"، "پل چوبي" كه نميتوان بدون تحليل از كنار آنها گذشت و يا "پذيرايي ساده " ماني حقيقي كه انسان را وادار به چالش فكري ميكند. بالاخره بهتر از فيلمهايي مثل "زندگي خصوصي" است كه ناجوانمردانه رقيب را به مسائل اخلاقي ميكشاند و سينماي نجيب ايران را آلوده ميسازد.
روح كلي جشنواره نشان ميدهد اتفاقات جديدي در حال رخ دادن است كه ممكن است به مذاق برخي خوش نيايد و اين طرف و آن طرف هياهو كنند كه اصلا ريلگذاري معنا نداردو گروهي كه در راس كار قرار دارند ناتوانترين مديران سينمايي هستند اما اگر منصفانه و با دقت به عملكردها نگاه كنيم متوجه ريلگذاريهاي مناسب و مطلوب در سينماي ايران ميشويم.
در شرايطي كه سي سال از عمر جشنواره ميگذرد نيازي ضروري است كه متناسب با شرايط و موقعيت، سياستگذاري جديدي تعيين گردد. ديگر نميتوان گفت نسل امروز سينماي ايران نشات گرفته از سينماي فارسي قبل از انقلاب و يا مرعوب فضاي روشنفكرزده غربي است بلكه اكثر فيلمسازان اين دوره از نسل پس از انقلاب هستند كه دلسوزانه مايلاند در راه اعتلاي سينماي ايران و جامعه ديني خود گام بردارند اما چگونه و با چه حمايتي كه بحث جدي و اساسي ميطلبد.
در وهله اول ميبايست تكليف سينماي ايران با مردم جامعه و نظام مشخص شود. واقعيت اين است كه وضعيت فعلي سينماي ايران ارتباط چنداني با مردم ندارد و بيگانه است. در ميان جمعيت نزديك به 80 ميليون نفر در سال نزديك به پانزده ميليون نفر از سينما استقبال ميكنند يعني نزديك 20% و اين نشانه فاصله بسيار زياد مردم و فيلمسازان است و طبيعتا محور اصلي اين ارتباط قصه و مضامين متناسب و مطلوب است چون اگر تماشاچي احساس كند فيلمها، قصهها و مضامين موردپسند آنان است حتما استقبال زيادي خواهند كرد. اما هماكنون اين فاصله جدي بين مردم و سينما ايجاد شده است.
قدس
«فرار رو به جلوي رژيم تروريست» عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم دكتر حسين رويوران است كه در آن ميخوانيد:
اتهام زني بلادرنگ مقامهاي رژيم صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي ايران درباره دو حادثه بمبگذاري مشكوك تفليس و دهلي نو در نزديكي سفارتخانه هاي اين رژيم، پيش از ارايه هر نوع ادله و سندي حكايت از يك اقدام سازمان يافته و توطئه از پيش طراحي شده بمنظور بهره برداري و دستاويز قراردادن اين موضوع در يك جنگ تبليغاتي و سياسي جديد عليه كشور ما دارد.
نخست وزير اسرائيل در حالي ايران را عامل اين اقدام تروريستي معرفي كرده و بدنبال تبليغات سياسي و رواني در عرصه بين المللي است كه به اذعان مقامهاي امنيتي و وزارت خارجه اين رژيم تنها يك نفر از كاركنان رده پايين و احتمالاً محلي اين رژيم در اين دو حادثه مجروح شدهاند كه نشان مي دهد اين بمبگذاري كاملاً حساب شده و به نحوي انجام گرفته كه كمترين خسارت را ببار آورد.
اين در حالي است كه اولاً انجام چنين عمليات تروريستي در قاموس و مرام نظام جمهوري اسلامي ايران جايي ندارد و كشور ما بعنوان يكي از بزرگترين قربانيان تروريسم تمام توان خود را براي مبارزه با اين شيوه ناجوانمردانه بكار گرفته است.
از سوي ديگر، جمهوري اسلامي ايران در صورتي كه بخواهد به توطئهها و دشمني هاي رژيم صهيونيستي پاسخ دهد، از چنان توانمندي و تسلط اطلاعاتي و امنيتي و قدرت اجرايي برخوردار است كه رژيم ورشكسته و زمين گير اسرائيل نه تصور آن را دارد و نه توان و تاب تحمل ضربه ايران را.
و بالاخره اينكه بمبگذاريهايي از اين دست در نزديكي سفارتخانه هاي رژيم صهيونيستي در گرجستان و هند آن هم به اين شكل در عمل از هيچ ارزش استراتژيك، سياسي، امنيتي ونظامي برخوردار نيست كه براي كشور قدرتمندي چون ايران قابل توجه و اهميت باشد، در حالي كه اهداف و موقعيتهاي بسيار مهم و ارزشمندي در تيررس واكنش ايران قرار دارند، و از اين رو منتسب كردن آن به ايران از نگاه افكار عمومي جهان و تحليلگران سياسي وامنيتي خود اتفاقي مضحك است.
از اين رو و از آنجا كه مقامهاي صهيونيستي در چنين اتفاقي بي درنگ سيل اتهامهاي خود را معطوف به ايران مي كنند بنظر مي رسد كه اين موضوع در شرايط كنوني واكنشي به تهديد ايران درباره پاسخ به ترور دانشمندان هسته اي كشور است و مقامهاي صهيونيستي بدليل هراس از واكنش ايران و ضربه احتمالي كه از پاسخ ايران متحمل خواهند شد بدنبال يك بهانه بازدارنده و يا تغيير فضاي سياسي وامنيتي پيرامون اين موضوع هستند.
ايران بويژه پس از ترور شهيد احمدي روشن اعلام كرد كه پاسخ محكمي را به اين اقدامات خواهد داد و وزير اطلاعات كشورمان تأكيد كرد كه آمريكا، انگليس و موساد نمي توانند نقش خود را در اين ترورها مخفي كنند و نتيجه اين اقدامات خود را با پاسخ قاطع ايران خواهند ديد، از جمله اينكه ايران اسناد و مدارك دخالت اين كشورها در ترور دانشمندان خود را به مجامع بين المللي حقوقي ارائه خواهد كرد، اما بي شك پاسخ ايران از موضع قدرت و فعالانه خواهد بود نه با روشهايي چون ترور كه نشانه ضعف و استيصال است.
نتايج اين حادثه و اينكه چنين واقعه اي به نفع چه كسي است خود گوياي آن است كه رژيم صهيونيستي خود متهم اول اين پرونده است زيرا اسرائيل بارها دانشمندان هسته اي ما را توسط گروههاي تروريستي سازماندهي شده به شهادت رسانده و اكنون كه با خشم و تهديد ايران مواجه شده با توسل به چنين برنامه هايي و در حالي كه هيچ اسرائيلي كشته نشده و ريشهها و ماهيت اين وقايع هنوز آشكار نيست مظلوم نمايي كرده و ايران را كه دانشمندانش قرباني سياست ترور دولتي اين رژيم جعلي هستند با كمك ماشين عظيم رسانه اي خود در سطح بين المللي به عنوان تروريست معرفي مي كنند كه تحريف واقعيت بصورت تام و تمام است.
يعني بجاي اينكه تروريسم دولتي و سازمان يافته اسرائيل محكوم شده و مورد بازخواست قرار گيرد، بعنوان قرباني تروريسم معرفي مي شود و موج تبليغاتي حول اين ماجرا تاحد زيادي بر جنايات و پرونده هاي متكثر اين رژيم سرپوش گذاشته و به آن حاشيه اي مي دهد كه اين رفتار ضد انساني و ضد مقررات بين المللي را ادامه دهد. در مجموع مي توان گفت همه شواهد و ابعاد اين ماجرا حكايت از آن دارد كه اين توطئه تنها و تنها مي تواند طراحي خود رژيم صهيونيستي باشد تا بتواند از آن استفاده تبليغاتي كند، بدين صورت كه چهره واقعي خود را بپوشاند و نمايي ديگر از خود ارايه دهد و چهره ايران را خدشه دار كند و با ايجاد يك موج جديد سياسي و تبليغاتي بتواند زمينه انجام جنايات و ترورهاي بعدي را عليه كشور ما فراهم كند.
مردم سالاري
«همه مقصرند، غير از دولت» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شكوهي است كه در آن ميخوانيد:
دولتمردان، از شخص رئيس جمهور گرفته تا عوامل ديگر مرتبط با دولت، تمايل دارند همه تقصيرها را به گردن عوامل بيرون از دولت بيندازند و خود را مبرا از هر عيب و ايرادي جلوه دهند. جالب اينجاست كه عوامل بيروني هم اغلب عواملي مبهم و ناشناخته هستندكه با عباراتي مثل «بعضي ها»، «برخي ها»، «افرادي» و عبارات مشابه آن معرفي ميشوند. دو نمونه بارز آن اظهارات ديروز محمود احمدي نژاد در همايش مشاوران جوان و اظهارات استاندار تهران در نشستي خبري بود كه خودگوياي همه تصوراتي است كه دولتمردان درباره ديگران دارند.
آقاي احمدي نژاد ديروز با اشاره به وضعيت اخير بازار سكه و ارز گفت: «طرف خودش بازار سكه و ارز را خراب كرده و چند صد ميليارد دلا ر بالا ميكشد و بعد دولت را متهم ميكند.» بعد هم گفته: «كسي كه 150 ميليارد تومان برده زماني كه به او ميگوييم برگرداند، ميگويد به ما تهمت نزنيد اما جايي ديگر 10هزار تهمت ميزند و ككش هم نميگزد.» استاندار تهران هم گفته: «افرادي كه به افزايش قيمت سكه و ارز دامن ميزدند شناسايي شدهاند.» او همچنين گفت كه عدهاي ماموريت دارند دولت را از كار بيندازند.
البته آقاي احمدي نژاد نگفته آن كسي كه بازار سكه و ارز را خراب كرده و پول بالا كشيده و آن كسي كه 10 هزار -دقت كنيد: ده هزار - تهمت ميزند و ككش هم نميگزد چه كسي بوده; همانطور كه استاندار او هم نميگويد اين افرادي كه به افزايش قيمت سكه و ارز دامن ميزنند يا آنهايي كه ماموريت دارند دولت را از كار بيندازند چه كساني هستند. از اين موضوع ميگذريم كه اگر اين اظهارات- كه مسبوق به سابقه هم هست و بارها از طرف شخص رئيس جمهور و ساير دولتمردان به ويژه در حوزه اقتصاد مطرح شده- واقعيت دارد، چرا اين افراد به جامعه يا حداقل به دستگاه قضايي معرفي نميشوند؟ يك يادآوري كوچك هم اين است كه آقاي احمدي نژاد زماني از وجود ليست مفسدان اقتصادي در جيب كتش خبر داده بود اما هيچ گاه آن ليست را رو نكرد و رئيس دستگاه قضا هم به صراحت اعلا م كرد كه ليستي به دستش نرسيده است.
پس چرا دولتمردان اينقدر اصرار دارند تقصيرات را به گردن موجودات موهوم بيندازند؟ آيا دولت، در مورد هيچ معضلي، حتي معضل مهم نابساماني بازار ارز و طلا - كه عل رغم وعدههاي فراوان هنوز هم به ثبات نرسيده- هيچ تقصيري به گردن ندارد و همه تقصيرات، مربوط به همان موجودات فرضي و نامشخص است؟ به نظر ميرسد اين تاكتيكها ديگر بيش از حد نخ نما شده است و مردم نميتوانند بپذيرند همه تقصيرات را به گردن «بعضي ها» و «عده اي» بيندازند.
هر چند نوشتن در مورد اين موضوع چندان فايدهاي در تغيير عملكرد دولت ندارد و دولت در يك سال و نيم باقي مانده از عمرش هم احتمالا همان راه خود را طي ميكند. اما كمترين فايده اين نوشته اين است كه حداقل وجدانمان راحت شود كه حرفمان را زده ايم تا مبادا فكر كنند ما انداختن تقصيرها به گردن «بعضي ها» و «برخي ها» را باور داريم.
شرق
«بودجه 91 و مساله يارانهها» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسين راغفر است كه در آن ميخوانيد:
لايحه بودجه پيشنهادي به مجلس شوراي اسلامي توسط دولت هيچگونه اشارهاي به منابع مربوط به يارانههاي نقدي ندارد. اين در حالي است كه با توجه به قانون هدفمندي يارانهها، دولت موظف است منابع و مصارف اجراي هدفمندي يارانهها را در بودجه سنواتي بگنجاند. طبيعي است كه براساس اين قانون انتظار ميرفت دولت جزييات مربوط به هدفمندي يارانهها را در لايحه بودجه پيشنهادي سال 1391 هم لحاظ كند. اما عدم ارايه جزييات رديف بودجه اجراي قانون هدفمندي از سوي دولت پرسشهاي متعددي را در اين ارتباط برميانگيزد.
نخست اينكه آيا عملكرد دولت در اجراي هدفمندي يارانهها ظرف دوره يكساله گذشته مشخص نيست يا حداقل گزارش مكتوب و مشخصي از اينكه چه ميزان از منابع مالي پرداخت به مردم در قالب يارانهها از افزايش درآمد خدمات مربوط به آب، گاز، برق و در واقع افزايش قيمت حاملهاي انرژي تامين شده است؟ با توجه به اينكه، در گزارشهاي نهادهاي نظارتي و سازمانهاي رسمي بازرسي در كشور، مواردي تخلف از سوي دولت براي تامين منابع يارانههاي نقدي طي سال گذشته صورت گرفته است. به اين ترتيب اين پرسش به طور جدي مطرح ميشود كه دولت براي اجراي هدفمندي يارانهها در سال 1391 چه برنامهاي در دست اقدام دارد.
اين پرسش به ويژه وقتي اهميت ويژهاي پيدا ميكند كه از سوي مراجع ذيربط اعلام شده است كه حداقل تعداد 10 ميليون نفر از دريافتكنندگان يارانههاي نقدي حذف خواهند شد. همزمان با شايعات گوناگوني كه در مورد افزايش قيمت حاملهاي انرژي منتشر شده است، پرسش بعدي اين است كه ميزان سهم پرداختي يارانه هر نفر چه مبلغي خواهد بود. پرسش سوم نيز اين است كه منابع تامينكننده هزينههاي اجرايي طرح هدفمندي چه منابعي هستند؟
پاسخ به اين پرسش ميتواند روشن كند كه هزينههاي عمومي از جمله بنزين، گاز، آب، برق و ديگر حاملهاي انرژي كه دولت عرضه ميكند، چه مبلغي خواهند بود؟ به اين ترتيب سوالات بسيار زياد پاسخ نگفتهاي در مورد نحوه اجراي قانون هدفمندي يارانهها در سال آينده وجود دارد كه در واقع ميتواند به پرسشهاي متعدد ديگري در ذهن شهروندان منجر شود. علاوه بر آنكه ابهام در اين موارد ميتواند به دغدغههاي شهروندان و واجدان شرايط دريافت يارانه نقدي بيش از پيش دامن بزند.
به دلايل ذكر شده فوق، به نظر ميرسد يكي از اقداماتي كه مجلس شوراي اسلامي ميتواند براي مشخص شدن وضعيت اجراي قانون هدفمندي يارانهها و قرار گرفتن منابع و مصارف در بودجه 91 از دولت مطالبه كند، ارايه يك گزارش با جزييات مبسوط از مختصات اجراي طرح هدفمندي در يك سال گذشته و سهم مشاركت هر يك از بخشهاي خدمات دولتي در تامين منابع مالي اين طرح است.
براي عملي شدن مصوبه قانون هدفمندي يارانهها و گنجاندن منابع و مصارف اين طرح در بودجه 1391 لازم است كه اطلاعات دقيقتري در مورد قيمت حاملهاي انرژي ازجمله بنزين، گازوييل، برق و آب در سال آينده و سهم هر يك از اين حاملها در تامين بودجه سال آينده مشخص شود. در اين صورت به بسياري از ابهاماتي كه امروزه به صورت شايعات مختلف در مورد قيمت حاملهاي انرژي منتشر ميشود، خاتمه داده خواهد شد.
تهران امروز
«چرايي دو سرليست براي جبهه متحد» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم نبي رودكي است كه در آن ميخوانيد:
اعضاي جبهه متحد اصولگرايان دو سرليست براي ليست اين جبهه در تهران در نظر گرفتند كه آقايان دكتر غلامعلي حداد عادل و حجت الاسلام محمدحسن ابوترابي فرد براي اين عنوان در نظر گرفته شدند. اين در حالي است كه اولويت در سرليست با حجت الاسلام محمد حسن ابوترابي فرد است كه ايشان نماينده مردم قزوين در مجلس شوراي اسلامي، نايب رئيس مجلس هشتم ؛ عضو جامعه روحانيت مبارز و عضو هيات حل اختلاف قوا هستند.
اما يكي از دلايلي كه سبب شد دو نفر براي سر ليستي جبهه متحد اصولگرايان در نظر گرفته شود حضور دكتر حداد عادل در ليست جبهه پايداري است. حضور ايشان در ليست جبهه پايداري البته با موافقت بعضي از اعضاي جبهه متحد اصولگرايان صورت گرفت اما بسياري از دوستان و همينطور خود بنده موافق حضور ايشان در ليست جبهه پايداري نيستيم. نه تنها ايشان بلكه ديگر اعضاي ليست جبهه متحد نيز نبايد در ليست جبهه پايداري قرار بگيرند.
اين در حالي است كه برخي از اعضاي جبهه متحد تمايل دارند كه در هر دو ليست باشند. اما چرا نبايد افرادي كه در ليست جبهه متحد هستند در ليست جبهه پايداري قرار بگيرند؟ در اين مجال اشارهاي به مضرات يا منافع آن نميكنم. همين بس كه اعضاي جبهه پايداري از توصيههاي آيت الله مهدويكني در خصوص وحدت، هماهنگي و حضور در ليست مشترك پيروي نكردهاند.
با اين حال اعضاي جبهه پايداري تاكنون مذاكرات طولاني مدتي با آيت الله مهدوي كني داشتهاند؛ معناي اين مذاكرات چه بود؟ مگر خود آيت الله مهدويكني از آنها دعوت نكردند و مكرر در مصاحبهها اظهار اميدواري نكردند كه آنها به جبهه متحد بپيوندند؟ آيتالله مهدوي كني طرفدار وحدت بودند اما اعضاي جبهه پايداري بودند كه نيامدند.
دنياي اقتصاد
«مدلي براي تعيين نرخ ارز» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر محمد مهدي بهكيش است كه در آن ميخوانيد:
به دنبال تغييرات و نوسانات شديد نرخ ارز، سياست تك نرخي شدن ارز از طرف بانك مركزي اعلام گرديد كه باعث شد جامعه با دو نرخ متفاوت دولتي و بازار آزاد مواجه شود كه اختلاف آنان زياد ميباشد و زمينه رانتي را به وجود آورده كه ساليان دراز از بين رفته بود. به نظر ميرسد كه دليل نوسانات شديد و همچنين دو نرخي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]
-
گوناگون
پربازدیدترینها