محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855305423
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز چرايي دو سرليست براي جبهه متحد
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز چرايي دو سرليست براي جبهه متحد
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «آيا 11 سپتامبر جديدي در راه است؟»،«گرگ و ميش مذاكرات عباس- مشعل»،«دو خسران بزرگ در انتظار حماس»،«سي سال جشنواره فيلم فجر!»،«فرار رو به جلوي رژيم تروريست»،«همه مقصرند، غير از دولت»،«بودجه 91 و مساله يارانهها»،«چرايي دو سرليست براي جبهه متحد»،«مدلي براي تعيين نرخ ارز»،«همكاري دولت و بخش خصوصي لازمه توسعه»و...كه برخي از آنها در زير ميآيد.
جام جم:آيا 11 سپتامبر جديدي در راه است؟
«آيا 11 سپتامبر جديدي در راه است؟»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛روشن است كه نظام سلطه از دستاندازي به جهان و تامين منافع خود به هر قيمت و از هر راهي منصرف نخواهد شد و هر روز ترفندي را به كار ميگيرد تا به اين مقصود ناميمون خود برسد و هر گاه در مسير عادي بهانهاي براي اين دستاندازي پيدا نكند، حاضر است به خودزني رو آورد تا براي تداوم سلطه و تجاوز خود بهانهاي بتراشد.
آنچه در 11 سپتامبر 2001 رخ داد يك خودزني بزرگ بود براي توجيه افكار عمومي داخل آمريكا و جهان تا اشغال افغانستان و عراق توجيهپذير بشود و طرح بزرگ آمريكا براي منطقه حساس و ژئوپليتيك خاورميانه امكان تحقق پيدا كند.البته مكر شيطان با مكر خداوند خنثي شد و نهتنها آنچه ميخواستند نشد بلكه آنچه را هم داشتند از دست دادند. آيا 11 سپتامبر ديگري در راه است؟ پس از 11 سپتامبر جديد چه هدفي دنبال ميشود؟ راهكار خنثي كردن مكر جديد شيطان كدام است؟ به نظر ميرسد صهيونيسم جهاني در تكاپوي 11 سپتامبر جديدي است تا به گمانش از اضمحلال خود جلوگيري كند يا آن را به تاخير بيندازد.
شايد انفجارهايي كه در سفارتخانههاي رژيم صهيونيستي در دهلينو و گرجستان رخ داد، دستگرميهاي سرويس امنيتي اين رژيم براي حادثه اصلي باشد. دنيا بايد بداند اين رژيم از هيچ اقدامي روگردان نيست و اگر لازم باشد حتي رئيسجمهور آمريكا را در اين راه قرباني ميكند.صهيونيسم كه نابودي خود را در آينه تحولات شگرف و بيسابقه منطقه و جريان بيداري اسلامي مشاهده ميكند، اگر موفق به اجراي سناريوي جديد خود شود، خواهد كوشيد اين آينه را بشكند و كانون الهامبخش آن يعني ايران اسلامي را بيش از پيش به چالش بكشد.خبرسازيهاي پي در پي در مورد فعاليت هستهاي ايران، تحريك دولتمردان آمريكا به اشكال مختلف و رايزنيهاي گسترده اين رژيم قرائن ديگر اين سناريوپردازي است.
اما راهكار مقابله با اين توطئه در حال تكوين چيست؟ آنچه بيش از هر عاملي در خنثي كردن اين سناريو موثر است، آگاهيبخشي نسبت به ماهيت رژيم صهيونيستي و ابهت ساختگي آن است؛ ابهتي كه پوشالي بودنش به بركت اسلام و مقاومت، در دو نبرد 33 روزه جنوب لبنان و 22 روزه غزه برملا شد. اين آگاهي خصوصا در سطح منطقه از اهميت بيشتري برخوردار است. افزايش توانمنديها و آمادگي براي مقابله با هر اقدام محتمل از ديگر راهكارهاست. اقتدار كانون تحولات منطقه يعني انقلاب اسلامي از الزامات مقابله با اين توطئه است. وحدت و انسجام داخلي و به نمايش گذاشتن يك مشاركت آگاهانه و گسترده در انتخابات پيشرو از مهمترين عوامل تحقق اين اقتدار است.اگر رسانههاي دشمن از اعتراف به حضور گسترده، معنيدار و آگاهانه مردم سراسر كشور در سيوسومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي طفره رفتند و با ترفندهاي رسانهاي تلاش كردند آن را به حاشيه برانند، به خاطر واهمه و اضطراب از پيامدهاي اين حضور بود. اين حضور شكست تهديدات و تحريمها را نويد ميداد و اين پيغام را به دنيا مخابره كرد كه منتظر يك مشاركت گستردهتر از سوي ملت ايران باشيد؛ مشاركتي كه 17 روز بيشتر به آن نمانده و به مدد الهي آنقدر انرژي خواهد داشت كه بتواند آنچه دشمن ريسيده است، پنبه كند.
كيهان:گرگ و ميش مذاكرات عباس- مشعل
«گرگ و ميش مذاكرات عباس- مشعل»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛«بايد همواره مراقب نفوذ عناصر سازشكار به كالبد مقاومت بود، زيرا بروز بيماري تدريجي است» بخشي از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با نخست وزير فلسطين ديدار اسماعيل هنيه نخست وزير فلسطين از ايران كه در عين حال يك شخصيت بلندپايه مذهبي و امام جمعه غزه هم به حساب مي آيد، در اين شرايط تاريخي اهميت زيادي داشت. اين ديدار از يك سو در سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و از سوي ديگر در اولين سالگرد انقلاب هاي اسلامي منطقه عربي انجام شد و در عين حال حضور هنيه در تهران با اجلاس مشترك رهبري فتح و حماس در دوحه همراه شد و مجموعه اين ها معناي خاصي به اين سفر داد.
ديدار هنيه با رهبر معظم انقلاب اسلامي در فضايي بسيار صميمي و پرنشاط انجام شد. اسماعيل هنيه صراحتاً از استراتژي مبتني بر محو رژيم صهيونيستي كه در اجلاس سه ماه پيش فلسطين در قالب «آزادي فلسطين از بحر تا نهر» از سوي رهبري بيان شد، سخن گفت و در همان حال تحقق اين هدف را نه تنها دست يافتني بلكه نزديك مي دانست. هنيه كه كاملاً معلوم بود روي واژگان طرح شده از سوي رهبري هم تمركز كرده است، گفت همانگونه كه شما چندي پيش فرموديد ما در دوران بدر و خيبر هستيم و به هيچ وجه در دوران شعب ابي طالب نيستيم.
رهبر معظم انقلاب در اين ديدار ضمن اشاره به بشارت هاي الهي و پيروزي هاي قطعي پيش رو از «نفوذ عناصر سازشكار به كالبد مقاومت» ابراز نگراني كرده و از آن برحذر داشتند. طبعاً در فضاي كنوني ضمير چنين موضوعي متوجه مذاكرات دوجانبه اي مي شد كه اين روزها در دوحه قطر با ميزباني دولتي كه وابستگي آن به آمريكايي ها و صهيونيست ها اظهرمن الشمس است، در جريان مي باشد. البته نخست وزير فلسطين اطمينان خاطر دارد كه رهبري جهاد و حماس مراقب چنين پديده شومي هستند در عين حال مروري بر روند نفوذ در جنبش فلسطين به فهم اهميت و نتايج اين موضوع كمك مي كند.
1- سازمان آزاديبخش فلسطين در سال 1343 بعنوان «تنها نهاد مشروع براي نمايندگي مردم فلسطين» تأسيس شد. رهبري اين سازمان تا سال 1353 بعهده احمد شقيري و يحيي عوده بود و بعد از آن به ياسر عرفات با عنوان «رئيس كميته اجرايي» كه مهمترين نهاد ساف به حساب مي آمد و مركب از 18 شخصيت فلسطيني بود، رسيد.
عرفات فارغ التحصيل دانشگاه عين الشمس مصر و تحت تأثير جمال عبدالناصر قرار داشت و از اين رو در ميان كشورهاي محافظه كار عرب جايگاهي نداشت و سازمان متبوع او به همراه كشورهاي چپ انقلابي شامل سوريه، ليبي، يمن شمالي و الجزاير، در رديف جريانات راديكال و انقلابي ديده مي شدند. نفوذ در اين سازمان، تنها راه جدا كردن ساف از هويت خود بود. آمريكايي ها درست از روزهاي آغازين رياست عرفات كار خود را براي نفوذ در اين سازمان آغاز و استفاده از دلارهاي انباشته را راهي براي رسيدن به مقصد ارزيابي كردند و چيزي نگذشت كه به نتيجه رسيدند.
رئيس جمهور آمريكا در اواسط دهه 1350 نماينده اي را براي تماس با فلسطيني ها تعيين كرد اين نماينده با چمدان هاي پراز دلار به سراغ عرفات رفت و وانمود كرد كه مي خواهد به فلسطيني ها براي حل و فصل مسائلشان كمك كند عرفات اين دست را دوستانه تلقي كرده و آن را فشرد و در نهايت سازمان آزاديبخش فلسطين را گام به گام به جايي رساند كه در اسلو مهمترين عنصر اساسنامه اين سازمان - يعني مقاومت مسلحانه- را رسماً حذف نمايد. چند ماه بعد در سال 1371 ياسر عرفات طي نامه اي خطاب به اسحاق رابين نخست وزير رژيم صهيونيستي «اسرائيل» را به رسميت شناخت و پايان مخاصمه را اعلام كرد اما در نقطه مقابل، «رابين» برخلاف مصوبه اسلو، به وجود كشوري بنام فلسطين اعتراف نكرد و تنها كاري كه كرد اين بود كه ساف را بعنوان «تنها نماينده قانوني مردم- و نه كشور يا دولت- فلسطين» به رسميت شناخت و جالب اين است كه آمريكايي ها هم كه از اواسط دهه 1350 ارتباط با ساف را آغاز كرده و مدعي كمك به آنان براي دستيابي به حقوقشان بودند عليرغم آنكه ساف، اسرائيل را به رسميت شناخت و ختم منازعه را اعلام نمود اما حتي حاضر نشدند نام اين سازمان را از ليست گروههاي تروريستي حذف كنند و هنوز هم اين كار را نكرده اند. جالب تر اين است كه آمريكايي ها با لو دادن نماينده اي كه عرفات در اواسط دهه 1350 بعنوان رابط سازمان با رئيس جمهور آمريكا معرفي كرده بودند، مقدمات ترور او توسط رژيم صهيونيستي را فراهم كردند و خود ياسر عرفات در سال 1383 در حالي كه در رام الله به محاصره ارتش رژيم صهيونيستي درآمده بود مرد.
2- نفوذ در ميان فلسطيني ها همواره يك هدف اساسي از سوي رژيم صهيونيستي بوده و اين كار نوعاً توسط عناصر فلسطيني يا عرب غير فلسطيني انجام شده است و در همه اين موارد اهرم مالي مهمترين دالان نفوذ رژيم صهيونيستي و كشورهاي مرتجع عرب بوده و يك مورد آن «محمد دحلان» است. دحلان در دهه 1370 و تا نيمه دهه 1380 مسئول حفاظت اطلاعات ساف و سپس تشكيلات خودگردان فلسطين و در اين اواخر مسئول تسليحات خودگردان هم بود.
دحلان با رژيم عربستان و قطر ارتباط صميمانه اي برقرار كرده و وانمود مي كرد همه اين ارتباطات براي جذب كمك هاي مالي دولت هاي عربي است و فلسطيني ها هم احساس مي كردند راه ديگري براي اداره خود ندارند بر اين اساس دحلان را در حد يك عنصر كارآمد و دلسوز قبول داشتند. دحلان در جريان درگيري هاي عناصر وابسته به محمود عباس با نيروهاي مقاومت در غزه، تأمين كننده سلاح هايي بود كه توأمان سينه نيروهاي فتح و حماس و جهاد را مي دريد چيزي نگذشت كه فتحي ها اسنادي را منتشر كردند كه نشان مي داد دحلان با سرويس هاي اطلاعاتي رژيم هاي صهيونيستي، عربستان و قطر ارتباط ويژه دارد و ريزترين اطلاعات فلسطيني ها را به اين سرويس ها ارائه و در قبال آن مبالغ فراواني پول دريافت كرده است. و حال آنكه او مسئول حفاظت اطلاعات تشكيلات خودگردان و ساف بود و قاعدتاً وظيفه داشت مانع نفوذ خارجي حتي در پايين ترين سطوح تشكيلاتي شود. همين دحلان و نيروهاي او با پول هايي كه از راه فروش اطلاعات بدست آورده بودند، زندگي شاهانه اي را براي خود و بسياري از رهبران فلسطيني فراهم كرده و به عياشي در مناطق خوش آب و هواي تونس، مراكش، مصر و لبنان سرگرم بودند در حاليكه حدود 6 ميليون آواره فلسطيني در شرايط بسيار محنت باري در اردوگاههاي اردن، سوريه، لبنان، مصر، غزه و كرانه باختري به سر مي بردند و روزانه در معرض هجوم رژيم صهيونيستي و مرگ زودرس قرار داشتند. نتيجه چنين رويه اي نفرت روزافزون فلسطيني ها به گردانندگان سازمان آزاديبخش و تشكيلات خودگردان بود و به شكست فاحش آنان در انتخابات پارلماني 1384 منجر شد.
3- نبايد كمترين ترديدي در اين داشت كه همان سران فاسد عربي كه با اهرم كمك مالي، ساف و خودگردان را به لجن زار تبديل كرده و حيثيت فلسطيني ها را پيش پاي جلادان صهيونيست قرباني كردند از مدت ها قبل به سراغ حماس و جهاد و گروههاي، جهادي تابعه آنان رفته و درصدد تكرار نسخه عرفات براي رهبران اين نيروها برآمده اند طبعاً در اين ميدان آن دسته از رهبران گروههاي جهادي كه از «ميدان» دورتر بوده و ديپلمات تر بوده اند، بيشتر در معرض وسوسه هاي سران عرب و عمليات نفوذ قرار داشتند. اين موضوعي پنهان نيست اگر نگاهي به لحن هاي رهبران مستقر در غزه و رهبران مستقر در كشورهاي همجوار فلسطين بياندازيم، اين تفاوت را درمي يابيم. شايد اين دوگانگي و اين تجربه به اين موضوع برگردد كه كار جهادي و كار ديپلماتيك را دو گروه مجزا بعهده گرفتند و در همان حال آنكه ديپلماسي را تجربه كرد به نقطه لزوم هماهنگ شدن با جبهه عربي رسيد و آنكه در ميدان بود، نتايج مبارك در ميدان بودن را لمس كرد و بر آن، بعنوان تنها راه آزادي فلسطين تأكيد كرد. بي جا نيست كه اسماعيل هنيه عليرغم آنكه 5 سال محاصره ظالمانه غزه را با گوشت و پوست خود لمس كرده و تلخي هاي آن را چشيده است با نگاه به گشايش نسبي امروز، با صراحت مي گويد ما از شرايط شعب ابي طالب خارج شده و در شرايط بدر و خيبريم و تحقق استراتژي آزادي فلسطين از بحر تا نهر را در چند قدمي مي بيند اما هم زمان بعضي كه اصلا در ميدان نبوده اند احساس خستگي مي كنند. در داخل ايران هم ما همين حكايت را داريم افراد هر چه به ميدان نزديكترند نشاط بيشتري دارند و هر چه دورترند تحليل هاي عجيب و غريب تري دارند مگر در جنگ 8 ساله هم همينطور نبود؟
4- درست از سال 1383 يعني زماني كه- با انتخابات شهرداري ها- معلوم شد كه گروههاي جهادي در كانون توجه فلسطيني ها قرار داشته و ساف و خودگردان جايگاه خود را از دست داده اند، تلاش ها براي پيوستن حماس و جهاد به سازمان آزاديبخش و تشكيلات خودگردان آغاز شد و حال آنكه ماهيت ساف- به دليل حذف مأموريت جهادي از آن در اجلاس اسلو- با ماهيت گروههاي جهادي كاملا متفاوت بود پاسخ حماس و ... بطور طبيعي منفي بود اخيراً بعضي از اعضاي حماس اعلام كردند كه به ساف مي پيوندند و يكي از شخصيت هاي حماس هم از لزوم باز تعريف ساف سخن گفت كه نتيجه هر دو يكي است. ساف هرچه باشد متعلق به دوره اي است كه اينك هيچيك از مختصات آن دوره موجود نيست. فلسطين يك مسئله عربي نيست و اتحاديه عرب كه ساف را پنج دهه قبل تأسيس كرد به دامن اسرائيل در غلتيده و دشمن ملت ها و كشورهاي مقاومت شده و علاوه بر آن ساف يادآور هيچ موفقيتي براي فلسطيني ها نيست پس چرا بايد بازسازي شود؟ اين بازسازي وقتي قرار است در قطر و با ميزباني عامل شناخته شده رژيم صهيونيستي- شيخ حمد- صورت گيرد، بدتر هم هست.
5- فلسطيني ها به وحدت نياز دارند و سياست ورزي را هم احتياج دارند. اين دوقطبي فلسطيني-فلسطيني بايد برطرف شود و شخصيت واحد فلسطيني احيا گردد اين كاري است كه با يك توافق بايد شروع شود و با يك انتخابات مردمي بايد به سامان برسد، مذاكرات تشكيلات خودگردان و نيروهاي جهادي تا آنجا كه در اين چارچوب باشد -كه نيروهاي جهادي بر اين چارچوب تأكيد مي كنند- صدمه اي به مردم فلسطين و مقاومت نمي زند. توافق عباس- مشعل بايد حول محور برگزاري انتخابات آزاد در مجموعه فلسطيني ها- اعم از حدود يك ميليون و چهارصدهزارنفر ساكنان مناطق 1948، 2/2 ميليون نفر از ساكنان كرانه غربي، 5/1 ميليون نفر ساكنان باريكه غزه، ساكنان قدس شرقي، منطقه جنين و حدود 6ميليون نفر ساكنان اردوگاهها- در كشورهاي همجوار باشد كه جمع اين ها حدود 12 ميليون فلسطيني است كه حداقل 8 ميليون نفر از آنان واجد شرايط رأي دادن هستند. با رأي اين مجموعه، شخصيت فلسطين احيا و حقوق فلسطيني ها تأمين مي شود و صندوق هاي رأي به سنگرهايي براي آزادي سرزمين مقدس فلسطين تبديل خواهند شد. انشاءالله.
خراسان:چرا سران منافقين در مقابل تعطيلي اردوگاه اشرف مقاومت مي كنند؟
«چرا سران منافقين در مقابل تعطيلي اردوگاه اشرف مقاومت مي كنند؟»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدحميد حسيني است كه در آن ميخوانيد؛«مهدي ۲۲ سال پيش در سن ۱۷ سالگي به سازمان پيوست. آثار گرماي داغ صحراي عراق در چهره اش نمودار بود. او گفت كه جذب شعارهاي سازمان شد... اما احساس مي كند كه جوانيش، احساس، عاطفه و سرزمينش را از دست داده است» «محمد كه مدت ۱۰ سال در كمپ بوده است مي گويد: افراد زيادي را از لحاظ رواني آماده كرده اند كه هنگامي كه نيروهاي عراقي حمله مي كنند خودشان را جلوي ماشين بيندازند يا خود را آتش بزنند»
«ما در كمپ اشرف دسترسي به هيچ تلويزيوني به غير از «سيماي آزادي» تلويزيون سازمان نداشتيم، آن هم از طريق تلويزيون سالن غذاخوري» علي كه در سن ۲۳ سالگي به سازمان پيوسته بود مي گويد: «... مسعود رجوي طوري آيه هاي قرآن را توجيه مي كند كه گويي اين آيه ها براي توجيه سياست هاي سازمان نازل شده اند.» من نگران بودم كه شايد آن ها از ترس نيروهاي عراقي اين صحبت ها را مي كنند. آنان را جدا از هم در بالكن هتل بردم و از آن ها خواستم كه واقعيت را بگويند و اگر به خاطر جانشان اين صحبت ها را مي كنند براي من قابل درك است و امنيت آنان اولويت دارد. اما همگي گفتند هيچ اجباري نيست» اين بخشي از گزارش خبرنگار بي بي سي در سفر به عراق براي بازديد از كمپ اشرف است كه طي آن با ۴ نفر از اعضاي گروهك منافقين كه موفق به فرار از اردوگاه اشرف شده اند گفت وگو كرده است.
نكاتي كه در سخنان اين ۴ نفر نهفته است به خوبي ماهيت و همچنين چشم انداز بقاي اين گروهك را نشان مي دهد.
اردوگاه اشرف در سال ۶۵ در ۸۰ كيلومتري مرزهاي ايران در استان دياله عراق بنيان نهاده شد و اعضاي اين سازمان بارها از اين اردوگاه براي انجام عمليات هاي تروريستي به داخل خاك ايران اعزام شده اند. پس از اشغال عراق توسط آمريكا كنترل اين كمپ طبق كنوانسيون چهارم ژنو به نيروهاي اشغالگر سپرده شد. در اواخر سال ۲۰۰۸ با ضمانت تامين امنيت ساكنان كمپ از طرف دولت عراق، كنترل اردوگاه اشرف به نيروهاي امنيتي عراق سپرده شد. پس از چند بار درگيري ميان نيروهاي گروهك منافقين و سربازان عراقي نهايتا دولت عراق پايان سال ۲۰۱۱ را به عنوان ضرب الاجل نهايي خروج اعضاي اين گروهك از عراق تعيين كرد كه البته اين مهلت با پادرمياني بان كي مون و برخي دولت هاي غربي تا ۶ ماه ديگر از سوي نوري مالكي نخست وزير عراق تمديد شد كه اكنون حدود بيش از ۲ ماه از اين مهلت سپري شده و هنوز خبري مبني بر انتقال منافقين از اردوگاه اشرف به پايگاه ليبري در نزديكي فرودگاه بغداد و سپس خروج آن ها از عراق منتشر نشده است و در آخرين مرحله سران اين گروهك با هدف وقت كشي موضوع مذاكره با دولت عراق درباره شرايط خروج از اشرف را مطرح كرده اند.
سران گروهك منافقين به خوبي مي دانند كه تعطيلي اردوگاه اشرف و خروج اعضاي آن از كنترل هاي سفت و سخت در اين اردوگاه، مواجهه شدن آن ها با واقعيت هاي بيروني و دسترسي به اطلاعات واقعي پاياني بر فعاليت اين گروهك خواهد بود چيزي كه به خوبي در سخنان ۴ عضو فراري اين گروهك با بي بي سي مشهود است. در اين ميان سران اين گروهك با علم به احتمال پايان حضورشان در اردوگاه اشرف از چند سال قبل تمهيداتي را براي امكان فراهم كردن حضور اعضاي آن در اروپا فراهم كرده و حتي با لابي هاي گسترده و خوش خدمتي هاي فراوان و استفاده از رويكرد خصمانه برخي كشورهاي اروپايي عليه ايران نام اين گروهك را از فهرست گروه هاي تروريستي اتحاديه اروپا خارج كردند روندي كه از سوي سران اين گروهك و حاميانش در آمريكا نيز دنبال مي شود، كه ضرورت هوشياري دستگاه ديپلماسي و همچنين ديگر سازمان ها و حتي NGOهاي داخلي كشورمان براي مقابله با اين روند و اطلاع رساني گسترده از جنايات اين گروهك تروريستي را دو چندان مي كند.
تداوم رويكرد برخورد ديپلماتيك با اين مسئله و پرهيز از هر حركتي كه مجال مظلوم نمايي براي اين گروهك در مجامع بين المللي را فراهم كند همچنين ادامه عفو اعضايي از اين گروهك كه دست آن ها به خون شهروندان ايراني آغشته نشده و تاكنون بنابر اعلام سفير ايران ۱۶۸۰ نفر از ساكنان اين اردوگاه كه مايل به بازگشت به ايران هستند مورد عفو جمهوري اسلامي قرار گرفته اند مي تواند ضربه كاري بر انسجام آن ها وارد و روند اضمحلال نهايي اين گروهك را تسريع كند.
جمهوري اسلامي:دو خسران بزرگ در انتظار حماس
«دو خسران بزرگ در انتظار حماس»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛يك هفته پس از امضاي توافقنامه دوحه ميان خالد مشعل و محمود عباس، اكنون آشكار شده است كه رهبران جنبش حماس، از امضاي توافقنامه با جنبش فتح ناراضي هستند و خالد مشعل رئيس دفتر سياسي را به تك روي و عدم كسب موافقت رهبران حماس متهم ميكنند. به نظر ميرسد اين آغاز يك اختلاف اصولي در جنبش حماس باشد كه سرنوشت اين جنبش در گرو آن است.
محمود الزهار، از رهبران برجسته و مطرح حماس با انتقاد از توافق نامه دوحه گفته است: درباره اين توافقنامه با ديگر رهبران جنبش مذاكره كردهايم و مشخص شده است "همه" از اين اقدام ناراضي هستند و به همين جهت قابليت اجرائي ندارد. اين رهبر جنبش حماس درباره علت نارضايتي رهبران حماس از توافق نامه دوحه، سه دليل ذكر كرده است كه عبارتند از:
1 - اين توافقنامه بيانگر موفقيت برنامههاي جنبش فتح و اقدامات اين جنبش درخصوص مذاكره با اسرائيل است.
2 - دادن پست نخست وزيري به محمود عباس در دولت آينده فلسطين اقدامي نادرست است كه بدون هماهنگي صورت گرفته و موجب تسلط وي بر ساختار حكومت مشترك فلسطين خواهد شد.
3 - هنگامي كه محمود عباس رياست دولت جديد فلسطين را به عهده بگيرد، سياستهاي خود را درخصوص همكاري با رژيم صهيونيستي عليه گروههاي مقاومت اعمال خواهد كرد و اين براي حماس قابل قبول نخواهد بود.
تكيه محمود الزهار، بر كلمه "همه" به هنگام بيان ميزان مخالفت رهبران جنبش حماس با توافق نامه دوحه، نشان دهنده اين واقعيت است كه خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس پشتوانه حمايتي و نفوذ خود را در ميان رهبران حماس از دست داده و نميتواند بدون كسب موافقت آنها تصميمات مهمي از قبيل آنچه در دوحه رخ داد اتخاذ كند. اين واقعيت، خود را در بدنه جنبش حماس بيشتر نشان خواهد داد و مشكلات زيادي را براي اين جنبش پديد خواهد آورد. اين، دقيقاً همان چيزي است كه رژيم صهيونيستي مدتهاست كه در پي آنست و ميخواهد از طريق ايجاد شكاف و اختلاف در بدنه جنبش حماس، اين جنبش را ناكارآمد كند، انتقام شكست خود در جنگ 22 روزه غزه را از آن بگيرد و در آينده خود را از تعرض يك تشكيلات قدرتمند فلسطيني مصون نگهدارد.
به نظر ميرسد جنبش فتح به كمك شيوخ قطر و دلارهاي نفتي آنها توانسته است مأموريت خود را همانگونه كه مورد نظر صهيونيست هاست به انجام برساند و جنبش حماس را در يك دام بزرگ گرفتار نمايد. تضعيف جنبش حماس، كه قدرتمندترين تشكيلات مبارزاتي در صحنه فلسطين در برابر رژيم صهيونيستي است، از مأموريتهاي اصلي جنبش حماس و شخص محمود عباس بوده و رهبران جنبش حماس علاوه بر اينكه از اين واقعيت مطلع هستند، بارها آن را به زبان آوردهاند. به همين دليل است كه اقدام خالد مشعل براي ناظران سياسي و تحليل گران مسائل فلسطين بسيار عجيب و غيرقابل توجيه بود. اينكه محمود الزهار، به عنوان يكي از رهبران مطرح جنبش حماس، آشكارا از تخلف خالد مشعل سخن ميگويد و بر ناراضي بودن "همه" رهبران حماس از امضاي توافق نامه دوحه توسط وي تأكيد ميكند و ميگويد اين توافق نامه قابل اجرا نيست و بايد به صورت اساسي بازنگري شود، به همين دليل است.
توافق نامه دوحه، كه در تاريخ 17 بهمن ماه جاري با حضور شيخ حمد بن خليفه آل ثاني امير قطر، شيخ تميم بن حمد آل ثاني وليعهد و شيخ حمد بن جاسم بن جبر آل ثاني نخستوزير و وزير خارجه قطر به امضاي محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين و خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس رسيد، بر اين نكته تأكيد دارد كه دولتي با عنوان "دولت وحدت ملي" در فلسطين تشكيل شود كه اعضاي آن را شخصيتهاي توانمند و مستقل تشكيل دهند و محمود عباس رياست آن را برعهده بگيرد. در اين توافق نامه همچنين تأكيد شده: "هدف از تشكيل اين دولت، فراهم ساختن مقدمات برگزاري انتخابات رياست تشكيلات خودگردان و مجلس قانونگذاري فلسطين و بازسازي نوار غزه است".
همانگونه كه از متن اين توافق نامه مشخص است، زمام امور دولت وحدت ملي در اختيار رئيس جنبش فتح قرار خواهد گرفت و جنبش حماس عملاً مسئوليتي در اختيار نخواهد داشت. در چنين شرايطي، انتخابات براي مشخص شدن رئيس تشكيلات خودگردان و نمايندگان مجلس قانونگذاري فلسطين برگزار خواهد شد. روشن است كه جنبش فتح با سابقه سياهي كه در نوكري براي رژيم صهيونيستي و عداوت با جنبش حماس دارد، با در اختيار داشتن مجاري امور در هنگام برگزاري انتخابات بگونهاي عمل خواهد كرد كه انتخابات را به نفع خود و طبق ميل و اراده صهيونيستها به نتيجه برساند و جنبش حماس را از صحنه خارج كند. در چنان وضعيتي، اعتراض حماس به نحوه برگزاري انتخابات نه تنها به جائي نخواهد رسيد بلكه به درگيري و اختلاف درون گروهي خود جنبش حماس، كه كليد آن از امضاي توافق نامه دوحه زده شده، منجر خواهد شد، درست همان چيزي كه صهيونيستها در پي آن هستند و جنبش فتح نيز مأمور تحقق بخشيدن به آن است.
خطر بزرگتر اينست كه اين اختلافات و اشتغال رهبران حماس به مسائل ناشي از آن، اين جنبش را به بازيهاي سياسي سرگرم خواهد كرد و روحيه مبارزه را كه جوهر اين مجموعه بوده از آن خواهد گرفت. اين دستاورد براي صهيونيستها ارزشمندتر است و از هم اكنون به آن چشم دوختهاند.
سابقه جنبش فتح به سازشكاري ياسر عرفات، حذف مبارزه از منشور فلسطين، جاسوسي عليه حماس براي رژيم صهيونيستي و به راه انداختن چند بار جنگ و خون ريزي عليه مبارزان فلسطيني بر ميگردد. امضاي توافق نامه با مجموعهاي كه چنين پرونده سياهي دارد، يا نوعي ساده لوحي است و يا آغاز روندي كه سرانجام آن سازش با دشمن و كنار گذاشتن سلاح و فاصله گرفتن از مبارزه است.
قطعاً نگراني رهبران حماس از توافق نامه دوحه و مخالفت آنها با اقدام خالد مشعل نيز به دليل استشمام بوي سازش است، بوئي كه دلارهاي نفتي شيوخ قطر، جان مايه آن را تشكيل ميدهد. شيوخ قطر همان كساني هستند كه به دلالي براي رژيم صهيونيستي در منطقه خاورميانه عربي و نوكري براي آمريكا معروفند و در موقعيت كنوني نيز پيشگام وارد آوردن فشار بر دولت سوريه به نمايندگي از آمريكا، رژيم صهيونيستي و ارتجاع عرب شدهاند. روشن است كه اين شيوخ با اين ماهيت وابسته و آلوده نميتوانند خيرخواه ملت فلسطين باشند و با هدفي غير از به سازش كشاندن حماس، ميزباني امضا كنندگان توافق نامه دوحه را برعهده بگيرند. خسران اصلي، متوجه جنبش حماس است كه رئيس دفتر سياسي آن، به مشاركت با جنبش فتح تن داده و آن را در معرض تفرقه و سازش قرار داده است.
رسالت:سي سال جشنواره فيلم فجر!
«سي سال جشنواره فيلم فجر!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود گبرلو است كه در آن ميخوانيد؛جشنواره فيلم فجر را از چهار نظر ميتوان مورد تحليل و بررسي قرار داد؛ 1- مديريت و برنامهريزي اجرايي 2- فيلمهاي شركتكننده 3- سياستگذاريهاي سينماي ايران 4- برنامههاي جنبي جشنواره جشنواره از لحاظ مديريت و برنامهريزي تقريبا براساس اصول حرفهاي، مديريت و برنامهريزي شد. تقريبا جدولهاي نمايشها و زمانبندي دريافت و پخش فيلم به جز چند مورد جزئي طبق برنامه انجام شد. شعار "اخلاق،آگاهي، اميد" هرچند ربطي به فيلمهاي توليد شده ندارد چون بعد از توليد اين شعار داده شد اما شور و هيجان خاصي به جشنواره بخشيد و اهالي مطبوعات نيز براي همين برنامهريزي تقريبا منظم، سنگ تمام گذاشتند و كمترين انتقاد را به دبير جشنواره داشتند. مديريت و برنامهريزي جشنواره در گذشتهها ضعف جدي داشت و ديگر عادت كرده بوديم همين شرايط را بپذيريم تا اينكه مديريت امسال نشان داد اصل برنامهريزي در جشنواره يعني چه؟ و ما در سالهاي گذشته چه عذابي ميكشيديم.
البته ناگفته نماند اينها دليل بر آن نيست كه اتفاق نادري در اين دوره افتاده باشد بلكه همه چيز تقريبا طبق برنامه و زمانبندي پيش رفت و به نوعي به همه يادآور شد كه ميشود جشنواره منظمي برگزار كرد و اصلا مديريت يعني همين! برنامههاي جنبي جشنواره نيز با نگاهي نو به سينما و با حضور جمع كثيري از ميهمانان خارجي خوب و منظم برگزار شد. هرچند كه خيلي پربار و غني نبود و بيشتر در حد يك برنامهريزي تشريفاتي و تبليغاتي سپري شد اما ميتوان آن را آغاز يك حركت جديد ناميد به شرط آنكه مديران بعدي ادامه دهنده اين تفكر نوين باشند. بازار فيلم در جشنواره هم كه بيشتر به يك شوخي شبيه است جدي نيست كه بخواهيم درباره آن تحليل داشته باشيم.
تنوع در مضامين يكي از امتيازات فيلمهاي امسال بود. فيلمهايي در ژانر كودك كه طي سالهاي گذشته فراموش شده بود ،خلق شدند كه گاه مضامين زيبا و غني به همراه خود داشتند. مثل "سلام بر فرشتگان" فرزاد اژدري كه با تكيه برتر و كارهاي مختلف و با قصهاي روان با مفاهيم عميق ديني سعي در برقراري ارتباط با كودكان داشت. مضامين اجتماعي نيز در درون خود از تنوع زيادي برخوردار است. مضاميني كه گاه به سياست هم اشاره دارد و براي اولين بار است اينگونه فيلمسازان در حوزه سياست وارد شدهاند. "يك سطر واقعيت" علي وزيريان هرچند ژانر اجتماعي است اما نيم نگاهي هم به حوزه سياست دارد و يا "تلفن همراه رئيسجمهور" به بهانه سفرهاي استاني رئيسجمهور قصهاي را دستمايه قرار داده كه به معضلات اجتماعي نيز ميپردازد. "گشت ارشاد" سعيد سهيلي نيز عاميانه و البته دلسوزانه برخي نكات اجتماعي را متذكر ميشود و يا "گيرنده" غفارزاده كه آن هم روايت مناسب و مطلوبي از فضاي اجتماعي جامعه به بهانه نوشتن نامه براي رئيس جمهور را بيان مي كند . زيباترين فيلم جشنواره در حوزه اجتماعي فيلم "بوسيدن روي ماه" ساخته همايون اسعديان است كه اوج زيباييهاي اخلاق و گذشت و ايثار به بهانه توجه به زندگي دو مادر شهيد را بيان ميكند و چه حيف كه داوران به آن بيتوجه بودند و يا "نارنجيپوش" داريوش مهرجويي با نگاه نقادانه به معضلات اجتماعي تصويري زيبا از وحدت وهمدلي ملت ايران را به تصوير ميكشد.
در حوزه دفاع مقدس امسال فيلمهاي شگفتانگيزي را شاهد بوديم كه در طول سالهاي گذشته سابقه چنداني نداشته است آن هم با زاويه نگاههاي متفاوت و البته گاه در قالب كمدي و گاه در قالب جدي و فيلم "ملكه" و "روزهاي زندگي" زيباترين و قويترين فيلمهاي جشنواره در ژانر دفاع مقدس بودند. هر دو فيلمساز از جوانان نسل پس از انقلاب هستند كه در دوران سالهاي دفاع مقدس با رزمندگان و مردان آن سالها زندگي كردند و اين بار هر كدام با زاويه نگاه خود دفاع مقدس را به تصوير كشيدند. شاهكارهاي بسيار درخشان كه در تاريخ سينماي ايران ماندگار خواهند شد.
امسال ژانر سياسي جشنواره بسيار پررنگ و قدرتمند به ميدان آمد. "قلادههاي طلا" نمونه بارز و جدي آن است كه به فتنه سال 88 پس از انتخابات ميپردازد كه ريتم خوب و تحليل عميق و موشكافانهاي دارد. "محرمانه تهران" نيز از جمله فيلمهاي سياسي جشنواره بود كه هر چند پرداخت آن قدري ضعيف بود اما تحليل عميق آن حكايت از روشنگري فيلمساز آن دارد البته در اين ميان فيلمهايي بودند كه به مذاق برخي (و از جمله من) خوش نيامدند اما بحث برانگيز و چالش برانگيزند.
مثل برخي فيلمهاي اجتماعي كه به موضوع خيانت در قشر متوسط جامعه ميپردازند مثل "برف روي كاجها"، "پل چوبي" كه نميتوان بدون تحليل از كنار آنها گذشت و يا "پذيرايي ساده " ماني حقيقي كه انسان را وادار به چالش فكري ميكند. بالاخره بهتر از فيلمهايي مثل "زندگي خصوصي" است كه ناجوانمردانه رقيب را به مسائل اخلاقي ميكشاند و سينماي نجيب ايران را آلوده ميسازد.
روح كلي جشنواره نشان ميدهد اتفاقات جديدي در حال رخ دادن است كه ممكن است به مذاق برخي خوش نيايد و اين طرف و آن طرف هياهو كنند كه اصلا ريلگذاري معنا نداردو گروهي كه در راس كار قرار دارند ناتوانترين مديران سينمايي هستند اما اگر منصفانه و با دقت به عملكردها نگاه كنيم متوجه ريلگذاريهاي مناسب و مطلوب در سينماي ايران ميشويم.
در شرايطي كه سي سال از عمر جشنواره ميگذرد نيازي ضروري است كه متناسب با شرايط و موقعيت، سياستگذاري جديدي تعيين گردد. ديگر نميتوان گفت نسل امروز سينماي ايران نشات گرفته از سينماي فارسي قبل از انقلاب و يا مرعوب فضاي روشنفكرزده غربي است بلكه اكثر فيلمسازان اين دوره از نسل پس از انقلاب هستند كه دلسوزانه مايلاند در راه اعتلاي سينماي ايران و جامعه ديني خود گام بردارند اما چگونه و با چه حمايتي كه بحث جدي و اساسي ميطلبد.
در وهله اول ميبايست تكليف سينماي ايران با مردم جامعه و نظام مشخص شود. واقعيت اين است كه وضعيت فعلي سينماي ايران ارتباط چنداني با مردم ندارد و بيگانه است. در ميان جمعيت نزديك به 80 ميليون نفر در سال نزديك به پانزده ميليون نفر از سينما استقبال ميكنند يعني نزديك 20% و اين نشانه فاصله بسيار زياد مردم و فيلمسازان است و طبيعتا محور اصلي اين ارتباط قصه و مضامين متناسب و مطلوب است چون اگر تماشاچي احساس كند فيلمها، قصهها و مضامين موردپسند آنان است حتما استقبال زيادي خواهند كرد. اما هماكنون اين فاصله جدي بين مردم و سينما ايجاد شده است.
سينماي فعلي ايران بيشتر جنبه شخصي دارد. فيلمها گاهي ساختار خوب و حرفهاي هم دارند و يا برخي مضامين جذاب و تماشايي است اما باز هم نتوانستند با مردم ارتباط برقرار كنند و البته منظور از ارتباط، ارتباط با هر روش و طريقي همانند دوران قبل از انقلاب نيست بلكه يك ارتباط شرافتمندانه و نجيبانه كه هم مورد پسند مردم واقع شود و هم باعث ارتقاي فكري تماشاگر شود.
ضعف جدي در اين مسير خلاءهاي قانوني است كه منجر به فاصله بسيار زياد مردم با سينما و سينماگران با مسئولان شده است. هيچ قانون مشخصي در سينما رعايت نميشود. هر اداره نظارتي و يا هر مسئولي به رغم خود تبيين كننده قانون ميشود. توليدكنندگان و سينماگران نميدانند چه مسيري را بايد طي كننده تا هم گردش توليد و بروز خلاقيت خود را داشته باشند و هم اثرشان مورد تأييد و حمايت مسئولين قرار گيرد. اميدوار باشيم كه سازمان سينمايي كه گام مثبت فعاليت خود را آغاز كرده با اصلاح و تكميل قوانين تكليف فيلمسازان و مردم را مشخص كند تا مجبور نباشيم براي هر فيلم “سجادپور” را به آن سنجاق كنيم تا توضيح دهد مطابق با قانون است يا مخالف قانون.
امسال نشانههاي ريلگذاري بسيار مشهود بود. مشخص است كه متوليان هدفهايي دارند و براي رسيدن به آن هدفها در حال برنامهريزي هستند اما با معضل جدي در اين مسير روبهرو هستند و آن هم بضاعت فيلمسازان و قدرت و توانايي آنان در همراه شدن با اين ريلگذاري است.
البته ممكن است در مسير ريلگذاري اشتباهاتي وجود داشته باشد كه دارد اما ديكته ننوشته هيچ وقت غلط ندارد. حوزه فرهنگ به گونهاي است كه بايد قدري صبر و تحمل اختيار كرد تا شاهد نتيجه ريلگذاري بود. هرچند بايد مواظب بود چون ريلهاي سست و بيبنيان قطار را به انحراف ميكشاند.
قدس:فرار رو به جلوي رژيم تروريست
«فرار رو به جلوي رژيم تروريست»عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم دكتر حسين رويوران است كه در آن ميخوانيد؛اتهام زني بلادرنگ مقامهاي رژيم صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي ايران درباره دو حادثه بمبگذاري مشكوك تفليس و دهلي نو در نزديكي سفارتخانه هاي اين رژيم، پيش از ارايه هر نوع ادله و سندي حكايت از يك اقدام سازمان يافته و توطئه از پيش طراحي شده بمنظور بهره برداري و دستاويز قراردادن اين موضوع در يك جنگ تبليغاتي و سياسي جديد عليه كشور ما دارد.
نخست وزير اسرائيل در حالي ايران را عامل اين اقدام تروريستي معرفي كرده و بدنبال تبليغات سياسي و رواني در عرصه بين المللي است كه به اذعان مقامهاي امنيتي و وزارت خارجه اين رژيم تنها يك نفر از كاركنان رده پايين و احتمالاً محلي اين رژيم در اين دو حادثه مجروح شده اند كه نشان مي دهد اين بمبگذاري كاملاً حساب شده و به نحوي انجام گرفته كه كمترين خسارت را ببار آورد.
اين در حالي است كه اولاً انجام چنين عمليات تروريستي در قاموس و مرام نظام جمهوري اسلامي ايران جايي ندارد و كشور ما بعنوان يكي از بزرگترين قربانيان تروريسم تمام توان خود را براي مبارزه با اين شيوه ناجوانمردانه بكار گرفته است.
از سوي ديگر، جمهوري اسلامي ايران در صورتي كه بخواهد به توطئه ها و دشمني هاي رژيم صهيونيستي پاسخ دهد، از چنان توانمندي و تسلط اطلاعاتي و امنيتي و قدرت اجرايي برخوردار است كه رژيم ورشكسته و زمين گير اسرائيل نه تصور آن را دارد و نه توان و تاب تحمل ضربه ايران را.
و بالاخره اينكه بمبگذاريهايي از اين دست در نزديكي سفارتخانه هاي رژيم صهيونيستي در گرجستان و هند آن هم به اين شكل در عمل از هيچ ارزش استراتژيك، سياسي، امنيتي ونظامي برخوردار نيست كه براي كشور قدرتمندي چون ايران قابل توجه و اهميت باشد، در حالي كه اهداف و موقعيتهاي بسيار مهم و ارزشمندي در تيررس واكنش ايران قرار دارند، و از اين رو منتسب كردن آن به ايران از نگاه افكار عمومي جهان و تحليلگران سياسي وامنيتي خود اتفاقي مضحك است.
از اين رو و از آنجا كه مقامهاي صهيونيستي در چنين اتفاقي بي درنگ سيل اتهامهاي خود را معطوف به ايران مي كنند بنظر مي رسد كه اين موضوع در شرايط كنوني واكنشي به تهديد ايران درباره پاسخ به ترور دانشمندان هسته اي كشور است و مقامهاي صهيونيستي بدليل هراس از واكنش ايران و ضربه احتمالي كه از پاسخ ايران متحمل خواهند شد بدنبال يك بهانه بازدارنده و يا تغيير فضاي سياسي وامنيتي پيرامون اين موضوع هستند.
ايران بويژه پس از ترور شهيد احمدي روشن اعلام كرد كه پاسخ محكمي را به اين اقدامات خواهد داد و وزير اطلاعات كشورمان تأكيد كرد كه آمريكا، انگليس و موساد نمي توانند نقش خود را در اين ترورها مخفي كنند و نتيجه اين اقدامات خود را با پاسخ قاطع ايران خواهند ديد، از جمله اينكه ايران اسناد و مدارك دخالت اين كشورها در ترور دانشمندان خود را به مجامع بين المللي حقوقي ارائه خواهد كرد، اما بي شك پاسخ ايران از موضع قدرت و فعالانه خواهد بود نه با روشهايي چون ترور كه نشانه ضعف و استيصال است.
نتايج اين حادثه و اينكه چنين واقعه اي به نفع چه كسي است خود گوياي آن است كه رژيم صهيونيستي خود متهم اول اين پرونده است زيرا اسرائيل بارها دانشمندان هسته اي ما را توسط گروههاي تروريستي سازماندهي شده به شهادت رسانده و اكنون كه با خشم و تهديد ايران مواجه شده با توسل به چنين برنامه هايي و در حالي كه هيچ اسرائيلي كشته نشده و ريشه ها و ماهيت اين وقايع هنوز آشكار نيست مظلوم نمايي كرده و ايران را كه دانشمندانش قرباني سياست ترور دولتي اين رژيم جعلي هستند با كمك ماشين عظيم رسانه اي خود در سطح بين المللي به عنوان تروريست معرفي مي كنند كه تحريف واقعيت بصورت تام و تمام است.
يعني بجاي اينكه تروريسم دولتي و سازمان يافته اسرائيل محكوم شده و مورد بازخواست قرار گيرد، بعنوان قرباني تروريسم معرفي مي شود و موج تبليغاتي حول اين ماجرا تاحد زيادي بر جنايات و پرونده هاي متكثر اين رژيم سرپوش گذاشته و به آن حاشيه اي مي دهد كه اين رفتار ضد انساني و ضد مقررات بين المللي را ادامه دهد. در مجموع مي توان گفت همه شواهد و ابعاد اين ماجرا حكايت از آن دارد كه اين توطئه تنها و تنها مي تواند طراحي خود رژيم صهيونيستي باشد تا بتواند از آن استفاده تبليغاتي كند، بدين صورت كه چهره واقعي خود را بپوشاند و نمايي ديگر از خود ارايه دهد و چهره ايران را خدشه دار كند و با ايجاد يك موج جديد سياسي و تبليغاتي بتواند زمينه انجام جنايات و ترورهاي بعدي را عليه كشور ما فراهم كند.
مردم سالاري:همه مقصرند، غير از دولت
«همه مقصرند، غير از دولت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شكوهي است كه در آن ميخوانيد؛دولتمردان، از شخص رئيس جمهور گرفته تا عوامل ديگر مرتبط با دولت، تمايل دارند همه تقصيرها را به گردن عوامل بيرون از دولت بيندازند و خود را مبرا از هر عيب و ايرادي جلوه دهند. جالب اينجاست كه عوامل بيروني هم اغلب عواملي مبهم و ناشناخته هستندكه با عباراتي مثل «بعضي ها»، «برخي ها»، «افرادي» و عبارات مشابه آن معرفي مي شوند. دو نمونه بارز آن اظهارات ديروز محمود احمدي نژاد در همايش مشاوران جوان و اظهارات استاندار تهران در نشستي خبري بود كه خودگوياي همه تصوراتي است كه دولتمردان درباره ديگران دارند.
آقاي احمدي نژاد ديروز با اشاره به وضعيت اخير بازار سكه و ارز گفت: «طرف خودش بازار سكه و ارز را خراب كرده و چند صد ميليارد دلا ر بالا مي كشد و بعد دولت را متهم مي كند.» بعد هم گفته: «كسي كه 150 ميليارد تومان برده زماني كه به او مي گوييم برگرداند، مي گويد به ما تهمت نزنيد اما جايي ديگر 10هزار تهمت مي زند و ككش هم نمي گزد.» استاندار تهران هم گفته: «افرادي كه به افزايش قيمت سكه و ارز دامن مي زدند شناسايي شده اند.» او همچنين گفت كه عده اي ماموريت دارند دولت را از كار بيندازند.
البته آقاي احمدي نژاد نگفته آن كسي كه بازار سكه و ارز را خراب كرده و پول بالا كشيده و آن كسي كه 10 هزار -دقت كنيد: ده هزار - تهمت مي زند و ككش هم نمي گزد چه كسي بوده; همانطور كه استاندار او هم نمي گويد اين افرادي كه به افزايش قيمت سكه و ارز دامن مي زنند يا آنهايي كه ماموريت دارند دولت را از كار بيندازند چه كساني هستند. از اين موضوع مي گذريم كه اگر اين اظهارات- كه مسبوق به سابقه هم هست و بارها از طرف شخص رئيس جمهور و ساير دولتمردان به ويژه در حوزه اقتصاد مطرح شده- واقعيت دارد، چرا اين افراد به جامعه يا حداقل به دستگاه قضايي معرفي نمي شوند؟ يك يادآوري كوچك هم اين است كه آقاي احمدي نژاد زماني از وجود ليست مفسدان اقتصادي در جيب كتش خبر داده بود اما هيچ گاه آن ليست را رو نكرد و رئيس دستگاه قضا هم به صراحت اعلا م كرد كه ليستي به دستش نرسيده است.
پس چرا دولتمردان اينقدر اصرار دارند تقصيرات را به گردن موجودات موهوم بيندازند؟ آيا دولت، در مورد هيچ معضلي، حتي معضل مهم نابساماني بازار ارز و طلا - كه عل رغم وعده هاي فراوان هنوز هم به ثبات نرسيده- هيچ تقصيري به گردن ندارد و همه تقصيرات، مربوط به همان موجودات فرضي و نامشخص است؟ به نظر مي رسد اين تاكتيك ها ديگر بيش از حد نخ نما شده است و مردم نمي توانند بپذيرند همه تقصيرات را به گردن «بعضي ها» و «عده اي» بيندازند.
هر چند نوشتن در مورد اين موضوع چندان فايده اي در تغيير عملكرد دولت ندارد و دولت در يك سال و نيم باقي مانده از عمرش هم احتمالا همان راه خود را طي مي كند. اما كمترين فايده اين نوشته اين است كه حداقل وجدانمان راحت شود كه حرفمان را زده ايم تا مبادا فكر كنند ما انداختن تقصيرها به گردن «بعضي ها» و «برخي ها» را باور داريم.
شرق:بودجه 91 و مساله يارانهها
«بودجه 91 و مساله يارانهها»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسين راغفر است كه در آن ميخوانيد؛لايحه بودجه پيشنهادي به مجلس شوراي اسلامي توسط دولت هيچگونه اشارهاي به منابع مربوط به يارانههاي نقدي ندارد. اين در حالي است كه با توجه به قانون هدفمندي يارانهها، دولت موظف است منابع و مصارف اجراي هدفمندي يارانهها را در بودجه سنواتي بگنجاند. طبيعي است كه براساس اين قانون انتظار ميرفت دولت جزييات مربوط به هدفمندي يارانهها را در لايحه بودجه پيشنهادي سال 1391 هم لحاظ كند. اما عدم ارايه جزييات رديف بودجه اجراي قانون هدفمندي از سوي دولت پرسشهاي متعددي را در اين ارتباط برميانگيزد.
نخست اينكه آيا عملكرد دولت در اجراي هدفمندي يارانهها ظرف دوره يكساله گذشته مشخص نيست يا حداقل گزارش مكتوب و مشخصي از اينكه چه ميزان از منابع مالي پرداخت به مردم در قالب يارانهها از افزايش درآمد خدمات مربوط به آب، گاز، برق و در واقع افزايش قيمت حاملهاي انرژي تامين شده است؟ با توجه به اينكه، در گزارشهاي نهادهاي نظارتي و سازمانهاي رسمي بازرسي در كشور، مواردي تخلف از سوي دولت براي تامين منابع يارانههاي نقدي طي سال گذشته صورت گرفته است. به اين ترتيب اين پرسش به طور جدي مطرح ميشود كه دولت براي اجراي هدفمندي يارانهها در سال 1391 چه برنامهاي در دست اقدام دارد.
اين پ�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]
-
گوناگون
پربازدیدترینها