واضح آرشیو وب فارسی:مهر: همايش داستان كوتاه ـ2/سينايي: فيلمساز، اجراكار ادبيات نيست
سينايي: فيلمساز، اجراكار ادبيات نيست
يك كارگردان سينما گفت: فيلمساز، اجراكار ادبيات نيست و در بهترين حالت اگر اخلاقمدار باشد، همفكر نويسنده است.
به گزارش خبرنگار مهر، خسرو سينايي فيلمساز و مستندساز در همايش داستان كوتاه كه از صبح امروز سهشنبه 25 بهمن ماه در پژوهشگاه فرهنگ و هنر معماري جهاد دانشگاهي در دست برگزاري است، با اشاره به استقلال سينما از ادبيات اظهار داشت: سينما مديومي مستقل است كه بخشي از آن بايد جداي از ادبيات ديده شود. البته اين دو ميتوانند با تفاهم با يكديگر كار كنند، اما اين طور نيست كه سينما را تنها در زير سايه ادبيات معنا كنيم.
وي افزود: اگر هدف ما در داستان به همراه بردن ذهن مخاطب با خودمان است، بايد بپذيريم كه سينما ابزارهاي متنوعتر و شايستهتري نسبت به داستان براي اين موضوع دارد.
سينايي ادامه داد: با همه احترامي كه به داستان ميگذارم، بايد بگويم كه سينما داراي تصوير و ريتم و نور و افكت است و به واسطه اينها است كه ميتوان فارغ از كلام و بافت داستاني روايتش كرد. من ياد گرفتم كه چگونه سينما ميتواند بدون تكيه بر داستان و هنرپيشه فيلم بسازد و ذهن مخاطب را با خود همراه سازد كه اين خود از ويژگيهاي سينماي مستند است.
وي در ادامه با اشاره به برخي اظهارنظرهاي سينماگران مشهور جهان در مورد اقتباس ادبيات از سينما گفت: فيلمساز در لحظهاي كه تصميم دارد روي داستاني كار كند، تعهد اصلياش اين است كه حاصل اين ماجرا يك فيلم خوب باشد، حال اگر او خودش اين داستان را نوشته باشد كه هيچ در غير اين صورت همفكري فيلمساز با نويسنده است كه ميتواند يك اثر مستقل سينمايي الهام گرفته از ادبيات را به وجود بياورد.
اين مستندساز افزود: فيلمساز، اجراكار ادبيات نيست و در بهترين حالت اگر اخلاقمدار باشد، همفكر نويسنده است، اما متاسفانه ما عادت داريم اهالي قلم را انسانهايي متفكر نشان دهيم، اما فيلمسازان را به صورت افرادي به نمايش درآوريم كه تنها وظيفه سرگرم كردن مردم را دارند.
سينايي در پايان تاكيد كرد: سينما ابزار تفكر در عصر جديد است و براي اين موضوع لوازم خود را نيز دارد، اما ادبيات را هم بايد ريشه اين تفكر بدانيم. البته تحول در بافت ادبيات و سينما دو مقوله جدا از هم هستند. گاهي اين دو دست به دست هم عمل ميكنند و گاهي هم نه. سينماي خوب سينماي با داستان است، اما سينماي فارغ از داستان هم وجود دارد و از قضا سينماي خوبي نيز هست. مهم تفاهمي است كه ميان فيلمساز و داستاننويس براي ايجاد يك روايت سينماي ميبايد به وجود بيايد.
وكيليان: متفكران غربي اذعان دارند كه بيشتر قصههاي جهان در شرق است
در ادامه اين مراسم احمد وكيليان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبيات در سخناني با انتقاد از بيتفاوتي به ادبيات اسطورهاي و محلي در ايران گفت: سئوالي از شما دارم و آن اينكه آيا كسي را ميشناسيد كه در تمام طول اين سالها يك مقاله علمي درباره هزار و يكشب نوشته باشد؟ اين سئوالي است كه در همايشهاي بينالمللي اساتيد غيرايراني زبان از ما ميپرسند و ما را ارجاع ميدهند به اين نكته كه ادبيات غرب به چه اندازه از ادبيات كلاسيك و فولكلور شرق بهره برده است.
وي در ادامه با ارايه مثالهايي در اين رابطه به كتاب هزار و يكشب اشاره كرد گفت: بسياري از نويسندگان غرب همانندهانس كريستين اندرسن، چارلز ديكنز و برادران گرين در خاطرات خود ذكر كردهاند كه اگر اثري مانند هزار و يكشب نخوانده بودند، به اين موفقيت در داستان نويسي دست پيدا نميكردند تا جايي كه گوته اين كتاب را مخزن بيپايان شخصيتها و رويدادهاي جادويي ميداند.
وكيليان ادامه داد: اثر «فاوست» گوته پر از نقشها و بنمايههايي است كه آنها را از هزار و يكشب اقتباس كرده و از آنها به عنوان بهترين الگوي قصه نام و ياد ميبرد.
اين استاد دانشگاه افزود: چارلز ديكنز نيز روح هزار و يكشب را با تصاويري از زندگي روزمره كشور خود آميخته و با اقتباس از آن براي تلطيف روح رمانهاي معاصر بهره برده است. مارك تواين نيز در سفري كه به قسطنطنيه داشته و در حين ديدارش از سوريه با الهام از هزار و يكشب داستان شب هزار و دوم را نوشته است و در دوران معاصر نيز بورخس برخي از داستانهاي خود را بازگويي حكايتهاي هزار و يكشب ميداند و حتي ماركز نيز در كتاب صد سال تنهايي خود به نوعي از هزار و يكشب الهام گرفته و در فصل دهم كتابش نيز به آن اشاره ميكند.
وي تاكيد كرد: غربيها كار خودشان را در حوزه ادبيات كلاسيك و فولكلور انجام دادهاند و امروز به داستان مدرن رسيدند و همواره اذعان داشتند كه بيشتر قصههاي جهان در شرق است، اما با اين حال ما هنوز نتوانستهايم آن را پوشش دهيم و بخشي از آن را به خود اختصاص دهيم.
وي در پايان گفت: چنانچه امروز بخواهيم ادبيات داستاني واقعي داشته باشيم، بايد به پيشينه خودمان و ادبيات كهن بيش از پيش رجوع كنيم. در كشور نروژ كه تنها 4.5 ميليون جمعيت دارد 2 هزار قصهگوي حرفهاي وجود دارند كه براي مردم كشور خود به مناسبتهاي مختلف قصههاي عاميانه را روايت ميكنند. اين اتفاق در كشور آلمان در قالب تدريس قصه گويي در دانشگاهها ميافتد. اينها يعني اينكه براي شكل گرفتن ادبيات واقعي بايد از قصههاي عاميانه و كهن استفاده مناسبي برد كه اميدوارم در كشور ما نيز بيش از اين به آن توجه شود.
© 2003 Mehr News Agency .
سه|ا|شنبه|ا|25|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]