تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مى‏افزايد و گناهان را پا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816258941




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز چرا نرخ دلار همچنان بالاست؟


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز چرا نرخ دلار همچنان بالاست؟
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «پيچ تاريخ و پيچ انتخابات»،«چرا نرخ دلار همچنان بالاست؟»،«در ستايش حضور حماسي مردم»،«رطب سعودي»،«وظيفه رفع ابهام بودجه بر شانه مجلس»،«پيوند شوم آمريكا و القاعده»،«تاملي بر نوسانات ارزي»،«يارانه‌هايي كه منبع ندارند»،«نقش مهم آي‌سي‌تي در صنعت نفت»و...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان:پيچ تاريخ و پيچ انتخابات

«پيچ تاريخ و پيچ انتخابات»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛مراد از «پيچ بزرگ تاريخ» چيست؟ اگر جامعه جهاني به سر پيچ بزرگ تاريخ رسيده و مسير گذشته از راه آينده بشر جدا مي شود، مقتضيات چنين ريل گذاري تازه اي كدام است؟ اگر بنا باشد حاملان انقلاب از اين تقاطع و سرفصل جديد تاريخ به صحنه سياست و تعاملات سياسي بنگرند كه لاجرم بايد چنين كنند، آنگاه اولويت ها كدام خواهد بود و راهبرد وحدت را چگونه بايد فهميد و در كجاي «سياست داخلي» تعبيه كرد؟ پرسش مهم اين است كه چالش ميان دو قطب انقلابيون (بيداري اسلامي) و جبهه مسلط و محافظه كار استكبار براي تغيير روند تاريخ يا حفظ روند ظالمانه موجود، چند درصد از دغدغه هاي صاحب منصبان، سياستمداران و طيف هاي سياسي ما را به خود اختصاص داده و چقدر ذهن آنها را مشغول خود كرده است؟ آيا اولويت بندي ميان اهمّ و مهم، و اصل و حواشي براي آنها موضوعيت دارد؟ و آيا باور كرده اند در وضعيت جنگي تمام عياري كه بر كليت جهان حاكم شده، اولويت بندي هاي سياسي فرق مي كند؟ عدم برآورد دقيق از اين وضعيت يا عدم پايبندي به لوازم آن، حكايت مسافري است كه با عبور از يك تنگه پرپيچ و خم به مقصد و مقصود مي رسد اما درست سر بزنگاه، هوس بازي و شيرين كاري و رفتارهاي پرخطر به سر وي يا مركب چموش او مي افتد!

1- پنجم خردادماه امسال (26 مه 2011) بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در كنگره آمريكا حضور پيدا كرد تا با توجه به اوضاع متلاطم اين رژيم در خاورميانه از سياستمداران آمريكايي استمداد كند. او با اشاره به پيشرفت هاي ايران و انقلاب هاي نوپديد اسلامي گفت: «نوبت قبلي كه در كنار اين تريبون ايستادم، درباره ايران هسته اي هشدار دادم. اكنون زمان گذشته و لولا و محور تاريخ ممكن است به زودي چرخش پيدا كند». چرخش محور تاريخ براي صهيونيسم بين الملل به معناي سقوط دوباره قلعه هاي خيبر است. نتانياهو با ترس- ترس آميخته به واقعيات تاريخ- از خيبر و جبل الطارق نام برد و گفت «از گذرگاه خيبر ]در عربستان[ تا تنگه جبل الطارق ]در مراكش[ تحول و دگرگوني عظيمي در خاورميانه در جريان است. ارتعاش ها و نوسانات، كشورها را متلاطم و دولت ها را متلاشي كرده است و همه ما همچنان ناظر اين هستيم كه محيط هنوز در حال دگرگوني است.

صحنه هاي استثنايي در تونس و قاهره، خاطرات برلن و پراگ 1989 را زنده مي كند اما با وجود اين آرزو بايد به ياد داشته باشيم كه شعله آرزوهاي ما مي توانند سرد و خاموش شوند، مانند همان اتفاقي كه سال 1979 در ايران رخ داد و بهار دموكراسي ]!؟[ به استبداد تبديل شد. به واسطه مشابه اين اتفاق، آزادي و انقلاب]!؟[ در لبنان خفه شد و حكمراني حزب الله رواج يافت... بايد قبول كنيم نيروهاي قدرتمندي وجود دارند كه با الگوي مورد نظر ما مخالفند. در رأس اين نيروهاي قدرتمند، ايران قرار دارد. آنها لبنان و غزه را تحت انقياد خود درمي آورند و از حمله به سربازان آمريكايي در عراق و افغانستان حمايت مي كنند... كساني كه ايران و خطر آن را ناديده مي گيرند، سر خود را زير شن فرو مي برند...»

اين سخنان در واقع شاهدي بر رهنمود اخير ولي امر مسلمين است آنجا كه فرمودند «تحولات و انقلاب هاي منطقه و همچنين عقب نشيني هاي پي درپي آمريكا و دستگاه هاي استكباري و ضعف روزافزون رژيم صهيونيستي، فرصت هاي كم نظيري براي امت اسلامي است كه بايد از آن نهايت استفاده را بكند».

2- دوست و دشمن درباره اين نكته اتفاق نظر دارند كه «پيچيدن تاريخ به مسير جديد»، معنايي جز وقوع پيروزي هاي بزرگ براي امت اسلامي و ايران انقلابي ندارد. اما آيا اين به معناي برگشت ناپذيري روند است؟ قطعا وعده نصرت و فتح الهي، امروز تابناك تر از هر زمان ديگري محقق شده اما تداوم نصرت پروردگار مشروط بر اين است كه حاملان پرچم انقلاب در ام القرا، سر بزنگاه به خواب نروند يا مشغول هيچ چيز ديگري جز «ريل گذاري تاريخ جديد»- كه حتما رنج و زحمت و مجاهدت طاقت فرسا را مطالبه مي كند- نشوند. در غير اين صورت، هيچ استبعادي ندارد كه سرنوشت جنگ احد براي اصحاب پيامبر(ص) براي ما نيز رقم بخورد و به خاطر مسابقه غنيمت جويي و غفلت از تنگه و شبيخون دشمن، پيروزي بدر به ماجراي پرغصه غزوه احد بينجامد.

انتخابات 32 ماه پيش در كشور ما و بر جاي گذاشتن ركورد مشاركت 85 درصدي مردم، چشم همه ناظران را در دنيا خيره كرد و مي توانست تير خلاص به ته مانده اميد دشمناني باشد كه هر كدام سابقه عداوت هاي 60 تا 200 ساله با ملت ما دارند. اما غفلت و آلودگي و خيانت رفيقان قافله ملت كه برخي از آنان شريك دزد هم شده بودند، از دل همان قدرت نمايي باشكوه ملت، تهديد را برساخت و رصدگران اطلاعاتي دشمن را از افسردگي بيرون آورد. حتي اگر كسي پيوند وثيقي با اسلام هم نداشته باشد اما وطن دوست باشد و به شهادت تاريخ، يقين كند آمريكا و انگليس و اسرائيل، دشمنان خوني ايران هستند، لابد به خيانت بزرگ دست اندركاران فتنه و آشوب 88 حكم خواهد داد.

اگر سند مي خواهيد، يك نمونه از اين اسناد را مي توان در سخنان رابرت گيتس (وزير وقت دفاع آمريكا و رئيس اسبق سازمان سيا) يافت. او اوايل مهرماه 1388- چند روز پس از ماجراي روز قدس كه جماعتي شعار نه غزه نه لبنان سر دادند- با سي ان ان مصاحبه كرد. گيتس با اشاره به همين ماجرا، لزوم تشديد تحريم ها را برخلاف آخرين برآوردها مورد تأكيد قرار داد و گفت: «در حال حاضر به دليل شكاف هاي عميق در ايران پس از انتخابات، تحريم مؤثر تر از گذشته است. ما در 30 سال گذشته چنين شكاف هايي را نديده بوديم. معترضان رفته رفته به جاي پيگيري رأي خود، برخي از سياست هاي كلان جمهوري اسلامي را هدف گرفته اند و اين موضوع، خود را در شعارهاي آنها به رخ مي كشد.»

مدتي بعد در حالي كه به اعتبار خط كشيدن روي قيد مبارك «اسلامي» در عنوان «جمهوري اسلامي»، جسارت به امام و ولايت فقيه، و حرمت شكني روز عاشورا، نقاب از هويت واقعي فتنه سبز برافتاده بود، شيمون پرز گفت جنگ با ايران از درون مرزهاي آن آغاز مي شود و گروه مخالف به نيابت از ما مي جنگد. نتانياهو نيز آنها را سرمايه بزرگ اسرائيل خواند و... رسيد به آنجا كه مايكل لدين از مشاوران سابق امنيت ملي آمريكا، تأكيد كرد «جنبش سبز نه از سال 2009 بلكه از اواسط دهه 1980 ميلادي آغاز شد، هنگامي كه ما با برخي افراد در دفتر نخست وزيري ايران تماس گرفتيم.»

3- آيا طمع دشمن به ضعف هاي شخصيتي يا آلودگي برخي اطرافيان كساني چون خاتمي و موسوي و كروبي و مجمع روحانيون و حزب مشاركت و كارگزاران، پايان ماجراست و دشمنان براي ايجاد شقاق و شكاف و اختلاف، در رجال و طيف هاي ديگر طمع نخواهد كرد؟ هر شخص و گروهي كه دچار جاه طلبي يا مال طلبي (تكاثر قدرت و ثروت و شهرت و محبوبيت) شود يا به خاطر غرق شدن در رقابت سياسي با حريفان، با محورهاي جنگ رواني و فشار تبليغاتي دشمن هم موج شود يا در چارچوب هاي كلان راهبرد وحدت خدشه وارد سازد، در معرض طمع دشمن قرار گرفته است.

مواضع انسجام بخش و روشنگر رهبر فرزانه انقلاب به ويژه در 3 سال اخير، چه درباره دوگانه «بصيرت-فتنه» و چه در مورد وضعيت خيبري تقابل با جبهه استكبار روشن است. آنهايي در همين 3 سال اخير، عرصه را بد ديدند و لغزيدند كه از «محور امت - امامت» زاويه گرفته بودند حال آن كه به تعبير اميرمؤمنان علي(عليه السلام) «جماعت امت را همراهي كنيد كه دست خداوند همراه جماعت است. بپرهيزيد از تفرقه كه انسان جدا از جمعيت مردم، نصيب شيطان مي شود همان گونه كه گوسفند جدا از گله براي گرگ است.» (خطبه 127 نهج البلاغه)

دشمن براي نفوذ در عمق و زدن ضربات كاري، مترصد فرصت ها و شكاف هايي است كه از درون جبهه خودي تدارك مي شود و اختلاف هاي طبيعي را به شقاق و تقابل مي كشاند. «نفوذي ها»، «دون مايگاني كه نفع آنها در شقاق ميان سران طيف ها يا قواست»، «عناصر دنياطلب و قدرت محور» و «تندروها»، 4 طيفي هستند كه دانسته و ندانسته، دشمن را در پيشبرد پروژه اش ياري مي رسانند. احتمالاً عبرت آموز است ذكر اين فراز از خاطرات «استراوب تالبوت» (مديردفتر مطبوعاتي مجله تايم در مسكو و معاون بعدي وزير خارجه آمريكا) كه چندسال پس از ماجراي فروپاشي شوروي فاش كرد «نقش ها بين كاركنان دفتر رياست جمهوري آمريكا تقسيم شده بود. عده اي با گورباچف و برخي ديگر با يلتسين در تماس مداوم بودند. آنها به گورباچف اطمينان مي دادند كه غرب طرف او را خواهد گرفت و همزمان يلتسين را تشويق مي كردند كه اگر او بر ضعف هاي ساختاري اتحاد جماهير شوروي تأكيد كند، غرب از او حمايت خواهد كرد.»

4- موضوع اين نوشته مطلقاً وحدت يا كثرت فهرست هاي انتخاباتي نيست. البته طيف هاي مختلف اصولگرا از چند ماه پيش با رفق و مدارا و الفت و اخوت مي توانستند هم انديشي كنند و صرف نظر از يكي كردن فهرست ها يا تنوع آن، از بستر جشن سياسي ملي (انتخابات) چالش زدايي كنند. مي شود ضمن رفاقت و رعايت اخلاق و مصالح عمومي - مشروط بر اينكه در حوزه هاي انتخابيه، اثري از فتنه گران و منحرفان نباشد- حتي با يكديگر مسابقه داد و رقابت كرد بي آن كه همديگر را تضعيف و تخريب كرد و مثلاً اين طيف وفادار به انقلاب را به «حلقه انحرافي» نسبت نداد يا آن طيف را به فتنه گران يا سرحلقه كارگزاران منتسب نكرد.

نقاط قوت بصيرت و وحدت ما كه نبايد به نقطه ضعف و آسيب جبهه بزرگ اصولگرايي تبديل شود و يا هر انتخابات به عنوان نماد نشاط و عزت و اقتدار كشور، بهانه تقابل ها و دلخوري تازه باشد. اين خلاف مصلحت و رسم اصولگرايي است. بايد به فرداي 12 اسفند هم فكر كرد كه همين طيف هاي وفادار به نظام و انقلاب بايد با هم كار كنند و پيشبرد اهداف ملي را به دوش بكشند.

اما فراتر از موضوع انتخابات، اولويت اصلي همان است كه گفته شد. بشريت به سر پيچ بزرگ تاريخ رسيده و فرصت هاي بي نظيري پيش روي جمهوري اسلامي قرار گرفته است؛ همان طور كه دشمن زخم خورده خود را در معرض زوال كامل مي بيند و آخرين تيرهاي مسموم دشمني را پرتاب مي كند. مديريت چنين صحنه اي براي ريل گذاري بزرگ، نيازمند اتحاد و تمركز و هم افزايي نيروهاست. حزم انديشي و بلندهمتي، ما را به وحدت رهنمون مي كند و ضروري وحدت، مرزبندي با دشمن و آلودگان به آن از يك سو و اغماض و رفق و مدارا و حسن ظن با جبهه خودي از سوي ديگر است.

ضعف سازماني همچنان موجب هدررفت منابع قدرت و فرصت هاي اصولگرايان مي شود. راه اندازي خيمه ها و گروه ها و جبهه هايي با تاريخ مصرف كوتاه انتخاباتي و سپس رها كردن آن پس از هر انتخابات، نشانه آن است كه پاي دورانديشي و بصيرت ما مي لنگد. انديشيدن و تدبير در افق بيداري اسلامي، مستلزم گذشت و ايثار و انسجام و همدلي بيشتر است، اگرنه براي هميشه تاريخ، سرزنش خواهيم شد همان گونه كه تنگه داران احد محل ملامت هستند.

جمهوري اسلامي:چرا نرخ دلار همچنان بالاست؟

«چرا نرخ دلار همچنان بالاست؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛نوسانات ارزي كه با افزايش چشمگير قيمت ارزهاي مختلف خصوصا دلار همراه بوده است، يك سالي مي‌شود كه ميهمان ناخوانده اقتصاد ايران به حساب مي‌آيد. طي يك سال گذشته برنامه‌ها و راهكارهاي متعددي براي حل اين مشكل ارائه و بعضا نيز عملياتي شده است كه از مهمترين آنها مي‌توان به دو مورد موافقت با افزايش نرخ سود سپرده‌هاي بانكي و تجميع سه نرخ رسمي ارز دولتي در يك نرخ 1226 تومان اشاره كرد.

با اين حال اكنون كه از اجراي اين دو برنامه حدود 3 هفته سپري مي‌شود همچنان شاهد مقاومت قيمت دلار در برابر اين تمهيدات هستيم به گونه‌اي كه طي هفته‌هاي اخير اگرچه قيمت برابري دلار و ريال در بازار آزاد از نقاط هيجاني بالاي 2 هزار تومان فاصله گرفته اما هنوز از مرز رواني 1750 تومان پايين‌تر نيامده است.

حال سوال اصلي اين است كه علت اين مقاومت چيست؟ آيا پيش بيني‌ها و توصيه‌هاي كارشناسان مبني بر اثرگذاري افزايش نرخ سود سپرده‌هاي بانكي بر قيمت دلار اشتباه بوده است؟ آيا عواملي به غير از نقدينگي سرگردان در بالا ماندن قيمت دلار نقش دارند؟

پيش از هر تحليلي و براي يافتن پاسخ اين پرسش‌ها بايد اين اصل اقتصادي را مرور كنيم كه پول اعم از داخلي يا خارجي آن كه ارز ناميده مي‌شود قبل از آنكه وسيله مبادله ساير كالاها باشد، خود يك كالاست و قوانين عرضه و تقاضا در مورد آن ساري و جاري است.

از اين رو پول داخلي و ارز نيز مانند هر كالاي ديگري با افزايش تقاضا براي آن، گران و در صورت افزايش عرضه در بازار، ارزان مي‌شود. از اين رو فارغ از اينكه نرخ برابري پول ملي هر كشور با ارزهاي ديگر با كدام يك از روش‌هاي موجود محاسبه مي‌شود، اين قاعده كلي در مورد آن صادق است كه با بالا رفتن ميزان تقاضا براي يك ارز خاص در صورت ثابت ماندن ميزان عرضه آن در بازار خواه از سوي دولت خواه توسط ساير عرضه كنندگان، نرخ برابري ارز در برابر پول ملي، افزايش مي‌يابد و بر عكس.

همانگونه كه در متون تئوريك اقتصاد عنوان شده، ارز از سه ناحيه مورد تقاضا واقع مي‌شود؛ سرمايه‌گذاري در خارج، واردات و مسافرت. به عبارت ديگر سرمايه گذاران ايراني در خارج از كشور، واردات كنندگان و مسافران متقاضي ارز هستند. از اين رو براي يافتن اين پاسخ كه آيا تغيير معناداري در ميزان تقاضاي ارز طي يك سال گذشته بوجود آمده است بايد اين سه حوزه را بررسي كنيم. حال با درنظر گرفتن اين حوزه‌ها مروري مي‌كنيم بر وضعيت تقاضاي وارد شده از اين سه منبع به ارز.

بنا بر تازه‌ترين آمارهاي ارائه شده از سوي گمرك، در 9 ماهه سال جاري 26 ميليون و 585 هزار تن كالا به ارزش 44 ميليارد و 726 ميليون دلار وارد كشور شده است كه اين رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل به لحاظ وزن 22 درصد و از حيث ارزش 75/5 درصد كاهش داشته است.

همانگونه كه از آمارهاي گمرك برمي آيد و مقايسه ارزش واردات نشان مي‌دهد، ارزش واردات انجام شده به كشور در 9 ماهه سال جاري چه به دلار و چه به يورو از كاهشي 75/5 درصد و 92/11 درصدي نسبت به 9 ماهه نخست سال 1389 برخوردار بوده است. معناي اين اعداد اين است كه در 9 ماهه امسال وارد كنندگان به دلار و يورو كمتري براي واردات نياز داشته‌اند.

به عبارت ديگر در سال جاري تقاضاي براي ارز در حوزه دلار و يورو از ناحيه واردكنندگان نسبت به مدت مشايه سال قبل كاهش داشته است ولي جالب اينجاست كه بانك مركزي طي همين مدت حدود 60 ميليارد دلار به بازار ارز تزريق كرده است.

يكي ديگر از موارد تقاضاي ارز در بازار، تقاضاي ارز از سوي مسافران است. طبيعي است كه مسافران براي سفر به خارج به ارز و عمدتا دلار نياز دارند، به همين دليل، تغيير در ميزان تقاضاي ارز مسافرتي مي‌تواند يكي ديگر از علل افزايش تقاضاي ارز باشد.

معاون ارزي سابق بانك مركزي در اين مورد مي‌گويد: بنا بر آمارهاي موجود در سال به حدود 7 ميليارد دلار ارز مسافرتي نياز داريم كه طي دو سال اخير در اين ميزان تغيير چشمگير و خاصي مشاهده نشده است.

در مورد سرمايه‌گذاري در خارج از كشور نيز آمار مشخصي وجود ندارد ولي بعيد به نظر مي‌رسد كه در شرايط كنوني اين مسئله، موضوعيتي در ميزان تقاضا براي ارز داشته باشد.

از كنار هم قرار دادن اين اعداد و ارقام و سخنان مقامات اقتصادي كشور كه ميزان ارز تزريق شده به بازار را بسيار بيشتر از ميزان نياز واقعي عنوان مي‌كنند، به عنوان نمونه رئيس كل بانك مركزي مي‌گويد سال 89 حدود 24 ميليارد دلار بيش از نياز بازار، ارز توزيع شده است، تنها به اين نتيجه مي‌رسيم كه فاصله ميان نياز واقعي براي ارز و ميزان عرضه شده را نيازهايي پر مي‌كنند كه با تعابير مختلفي از جمله نياز كاذب يا غير رسمي مي‌توان از آنها ياد كرد.

يكي از مصاديق اين نيازها، دلار مورد نياز براي قاچاق است. اين قاچاق البته شامل دو دسته از كالاها مي‌شود؛ كالاهي ممنوع مانند مواد مخدر، مشروبات الكلي و.... كالاهايي كه وارداتشان به كشور ممنوع نيست ولي از مبادي غير قانوني و به صورت قاچاق وارد كشور مي‌شوند.

طبعا ذات غير قانوني بودن اين نياز امكان ارائه آمار تفكيك شده را نمي‌دهد. در اين رابطه تنها مي‌توان به آمار كلي كه از سوي مسئولان ارائه مي‌شود استناد كرد.

در همين رابطه معاون اول رئيس‌جمهور چندي پيش گفت: آمار فعلي قاچاق به كشور حدود 16 ميليارد دلار است كه اين رقم در مدت مشابه سال گذشته حدود 14 ميليارد دلار بوده است. البته ظاهرا اين رقم در سال 87 به حدود 19 ميليارد هم رسيده بود. از اين رو به اولين عامل افزايش تقاضا براي ارز پي مي‌بريم؛ افزايش دو ميليارد دلاري قاچاق به كشور. اما سهم اين تقاضا در بازار چقدر است؟

بنا به گفته‌هاي غير رسمي بازار ايران روزانه به 200 ميليون دلار ارز نياز دارد، حال اگر اين دو ميليارد دلار تقاضاي افزايش يافته از ناحيه قاچاق كالا را بر 9 ماهه ابتدايي سال سرشكن كنيم به عددي در حدود 200 ميليون دلار ميرسيم يعني كل نياز افزايش يافته در يك ماه معادل تقاضاي يك روز بازار ارز است كه طبيعتا نمي‌تواند تأثير چنداني در قيمت داشته باشد.

مجموعه محاسبات و بررسي‌هاي انجام گرفته تا به حال نشان مي‌دهد كه در ميزان نياز واقعي براي ارز نه تنها شاهد افزايش نبوده‌ايم بلكه با كاهش نيز مواجه هستيم. ميزان تقاضاي غير رسمي هم كه چندان زياد نبود كه بتوان نقشي براي آن قائل شد.

از اين رو تنها عامل باقي مانده، تغيير در تقاضاي غير واقعي و كاذب است. به نظر مي‌رسد اين تقاضا خلاف آنچه در ابتدا به نظر مي‌آيد نقش و تأثير عمده‌اي در افزايش قيمت ارز و نوسان آن ايفا مي‌كند.اما عامل پيدايش يا تقويت اين نياز كاذب چيست؟

كارشناسان در تشريح علل پيدايش يا تقويت اين نياز كاذب، سهم افزايش شديد نقدينگي آن هم از نوع سرگردان آن را بسيار عمده مي‌دانند.

آمارهاي رسمي نشان مي‌دهد كه حجم نقدينگي در سال‌هاي اخير از افزايش بي‌قاعده و چشمگيري برخوردار بوده است. بنا بر آمارهاي رسمي حجم نقدينگي از حدود 92 هزار ميليارد تومان در سال 84 به حدود 330 ميليارد تومان در سال جاري افزايش يافته است يعني رشدي حدود 5/3 برابر. طبيعي است كه اين نقدينگي بالا در شرايطي كه مانند شرايط سال‌هاي اخير اقتصاد ايران همواره به دنبال راهي براي حفظ ارزش خود خواهد بود چرا كه افزايش پايه پولي كه خود از عوامل افزايش نقدينگي است به تورم افسار گسيخته‌اي دامن مي‌زند كه روز به روز از قدرت خريد و ارزش دارايي‌هاي نقدي جامعه كم مي‌كند از اين رو عقل معاش حكم مي‌كند به هر ترتيب ممكن از كاهش ارزش دارايي‌ها جلوگيري شود.

در اين ميان البته بايد به واقعيت ديگري نيز توجه كرد؛ اعمال تحريم‌هاي ناعادلانه عليه جمهوري اسلامي ايران از سوي برخي كشورهاي غربي خصوصا در حوزه بانكي باعث شده تا با وجود كاهش ارزش و حجم واردات به كشور در مقايسه با سال‌هاي گذشته، نياز به ارز نقد از سوي بازرگانان افزايش يابد. به عبارت ديگر از آنجايي كه امكان گشايش اعتبار اسنادي يا همان ال سي براي پرداخت مبلغ اجناس وارداتي محدود شده است، واردكنندگان ناگريز از استفاده پول يا ارز نقد هستند كه همين مسئله، تقاضا براي ارز را در بازار افزايش داده است و طبيعتا اين افزايش تقاضا به بالا رفتن يا بهتر بگوييم بالا ماندن قيمت دلار كمك مي‌كند.

در چنين شرايطي به نظر مي‌رسد نهادهاي مسئول و در رأس آنان بانك مركزي بايد با همكاري ساير دستگاه‌ها نيازهاي وارداتي كشور را اولويت بندي كنند و با تخصيص ارز به اولويت‌هاي بالا، ضمن تأمين نيازهاي واردكنندگان و كشور، از اختصاص ارز ارزان قيمت به واردات غير ضروري يا كمتر ضروري جلوگيري كنند.

رسالت:در ستايش حضور حماسي مردم

«در ستايش حضور حماسي مردم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن مي‌خوانيد؛22 بهمن ميليون‌ها خانواده ايراني باز هم در حضوري هوشيارانه و شكوهمند، افتخاري ديگر آفريدند. زن و مرد و پير و جوان و كودك، با گام‌هايي محكم و مطمئن به خيابان‌ها آمدند تا با ارزش‌هاي انقلاب اسلامي تجديد پيمان و از هويت و استقلال خويش دفاع كنند و نكته مهم آن است كه سهم قابل توجهي از اين اقيانوس عظيم انساني را نوجوانان و جوانان و زنان و مرداني تشكيل مي‌دادند كه كمتر از 33 سال سن داشتند يعني در زمان پيروزي انقلاب هنوز به دنيا نيامده بودند و در حقيقت اينان دانش‌آموختگان دانشگاه انقلاب هستند، همان كساني كه بسياري از دستاوردها و خلاقيت‌هاي نظام اسلامي در جنبش پيشرفت علمي، مديون تلاش‌هاي آنان مي‌باشد.

با توجه به اينكه نسل‌هاي جديد، معمولا و به طور طبيعي با نسل‌هاي گذشته اختلاف ديدگاه دارند،‌اين پرسش مطرح است كه چه فصل مشتركي ميان نسل‌ها، آنان را در عرصه دفاع از انقلاب اسلامي اين‌گونه به يكديگر پيوند مي‌دهد؟! پاسخ اين سئوال را بايد در فرهنگ مردم ايران جستجو كرد؛ مردم ما همگي كشور خويش و استقلال و پيشرفت آن را دوست دارند. آزادي و عدالت را دوست دارند و به اسلام، عشق مي‌ورزند و انقلاب اسلامي را راه دستيابي به اين دلبستگي‌ها و آرزوها يافته‌اند و ژرف انديشانه كاستي‌ها و ناكارآمدي‌ها را به حساب افراد مي‌گذارند نه انقلاب!

البته سردمداران نظام سلطه جهاني، تاكنون قدرت فهم و تحليل اين انقلاب را نيافته‌اند و با همه تخصص و تجربه‌اي كه در شناسايي و تحريف انقلاب‌هاي مردمي دارند در شناختن انقلاب اسلامي،‌متحير مانده‌اند. انقلابي كه شگفت‌انگيزترين رويداد حكومتي پس از ظهور اسلام است و دشمن هر يك از تجربيات خويش را كه عليه اين انقلاب به كار مي‌گيرد نتيجه معكوس مي‌بخشد و بر پايمردي مردم ايران در صراط انقلاب مي‌افزايد.

استكبار جهاني كه اميدوار بود با گذشت زمان و رويارويي با فتنه‌هاي گوناگون، انقلاب اسلامي به تدريج پير و خسته شود و طرفداران خويش را از دست بدهد، اينك شاهد آن است كه نه تنها در ايران، هر روز انقلاب پوياتر و با نشاط‌تر مي‌شود بلكه در تونس و مصر و يمن و بحرين و ديگر كشورهاي اسلامي هم،‌درحال جوانه زدن و شكوفا شدن است و امواج بيداري اسلامي،‌توفاني عليه ديكتاتوري صهيونيست‌ها و سرمايه‌داري جهاني بر پا كرده است.

واقعيت آن است كه انقلاب اسلامي اگرچه از ايران آغاز شده است اما محدود به ايران نيست بلكه فرياد در گلو خفته 5/1 ميليارد مسلمان جهان است كه عزت گذشته خويش را در پرتو اسلام مي‌جويند و قرن‌ها است با اين آرزو زندگي مي‌كنند كه كاش بار ديگر روزگارعزت اسلام تجديد گردد و بت‌هاي انسان‌نما فرو ريزند و نظام برده‌داري و استثمار انسان‌ها در هم پيچد و عدالت و توحيد حاكم شود و انقلاب اسلامي پژواك اين بغض‌هاي پنهان و آرزوهاي متراكم است.

چهارده قرن پيش آيات قرآن و احكام اسلام بر پيامبر گرامي ما نازل شد و آن مظهر رحمت خداوند دو ماموريت يافت؛ نخست ابلاغ اين احكام و ديگر اجراي آنها و برپايي حكومت اسلامي اما پس از رحلت ايشان ديري نپاييد كه حكومت از اسلام فاصله گرفت و در نتيجه احكام اسلام غريب و متروك ماند و اينك پس از قرن‌ها اراده خداوندي بر آن تعلق گرفته است كه با ظهور انقلاب اسلامي بار ديگر قدرت اسلام تجلي يابد تا احكامش به اجرا درآيد و به تعبير مقام معظم رهبري:
«انقلاب اسلامي در واقع يك ولادت جديد براي اسلام بود.» (1)

بنابراين گزافه نيست اگر بگوييم با پيروزي انقلاب اسلامي، آيات قرآن يكي پس از ديگري عينيت مي‌يابد و وعده خداوند محقق مي‌شود كه فرمود: «هر جمعي كه در راه خدا جهاد كند، خداوند راه را به آنان نشان خواهد داد» (2) و در حقيقت مردم ايران با انقلاب اسلامي خويش به مسلمانان جهان صحت وعده خداوند را نشان دادند كه:
«مسلمانان امتي معتدل هستند كه الگوي جهانيان خواهند شد اگر پيامبر گرامي اسلام را الگوي خويش قرار دهند.» (3)

پي نوشتها:
1- سخنان مقام معظم رهبري به مناسبت ميلاد پيامبر گرامي اسلام (ص)
2- الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا
3- و كذلك جعلناكم امه وسطا، لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا

حمايت:آيين دادرسي كيفري و چشم‌اندازهاي آتي

«آيين دادرسي كيفري و چشم‌اندازهاي آتي»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛همان گونه كه در رسانه ها اعلام شد اخيراً مجلس شوراي اسلامي، آيين دادرسي كيفري جديد را در چارچوب اصل 85 قانون اساسي به عنوان قانون آزمايشي براي مدت سه سال به تصويب رساند و طبيعتاً جهت اعلام نظر شوراي محترم نگهبان، فرايند خود را طي مي كند كه احتمالاً با سرعت زيادي به نسبت قانون ماهوي مجازات اسلامي، مراحل بعدي خود براي لازم الاجرا شدن را طي خواهد كرد.

اين رويداد از حيث حقوقي از اهميت زيادي برخوردار بود ولي نزد محافل حقوقي، هنوز توجهات لازم برانگيخته نشده است. نظر به اهميت اين موضوع، چند نكته به شرح زير تقديم مي شود با اين اميد كه در فرايندهاي جاري تا لازم الاجرا شدن مصوبه مورد اشاره و پس از آن، اجراي قانون، هر يك از ما از ظرفيت هاي حقوقي جديد براي ارتقاي تحكيم عدالت در كشور به نحو مناسب بهره مند شويم.

نكته اول اينكه لازم به تأكيد است قوانين آيين دادرسي كيفري از حيث حقوقي جزو قوانين آمره محسوب مي شوند بدين معنا كه اگر اقدامات شكلي در فرايند كشف يا تعقيب، تحقيق و رسيدگي به جرايم منطبق با اصول و ضوابط شناخته شده جهاني انجام نپذيرد اصولاً دادرسي عادلانه زير سؤال مي رود و حقوق شهروندان به شكل هاي مختلف نقض مي شود. اين قواعد آمره، حاصل تجربيات گستردۀ بشر در اقصي نقاط جهان است و البته ريشه در مباني فرهنگي و تجربيات تاريخي كشورهاي مختلف از جمله انديشه اسلامي نيز دارد.

از اين جهت اهميت آيين دادرسي كيفري بسيار بالاست و اين انتظار به حق از قانونگذاران مي رود كه قانوني مناسب را در اين زمينه به تصويب رسانند. لايحه اي كه به مجلس شوراي اسلامي از سوي معاونت حقوقي قوه قضاييه به همراه لايحه مجازات اسلامي و برخي لوايح قضايي ديگر در دوره مديريت محترم قبلي قوه قضاييه ارسال شد، حاصل چندين سال كار نظري مفصل بود و بررسي هاي تطبيقي زيادي در اين خصوص، پشتوانه لايحه بوده است. بر اين اساس، علي القاعده مي توان انتظار تصويب قانون مناسبي را داشت.

نكته دوم اينكه در گذشته قانون آيين دادرسي در امور كيفري را براي چند نوبت به صورت آزمايشي در كشور اجرا كرديم و در نهايت پس از اتمام مهلت آزماشي، نظر به اينكه قضات با خلاء قانون روبرو بودند رييس قوه قضاييه از رهبر معظم انقلاب اسلامي استمداد جستند تا از موضع احكام حكومتي اجراي همان قانون را تجويز كنند تا قانون جديد به تصويب برسد كه اين موافقت صورت گرفت و در حال حاضر ماه‌هاست كه قضات سراسر كشور، قانون موجود را با مجوز ياد شده مبناي تشريفات قضايي و اقدامات خود در مراحل مختلف قضايي قرار مي دهند. با اين وضعيت، طبيعتاً انتظار اينكه شوراي محترم نگهبان در بررسي مصوبه مجلس، تسريع لازم را بعمل آورند تا سريع تر قانون جديد مبناي عمل قضات و ضابطين دادگستري قرار گيرد، انتظار نابجايي نيست.

نكته سوم اينكه از حيث محتوايي، مصوبه مجلس كه قريب به 700 ماده دارد از ويژگي هاي برجسته اي برخوردار است از جمله اينكه تكليف تمامي قوانين پراكنده مختلف را روشن كرده تا قضات ناچار نباشند به قوانين متعددي كه در حال حاضر به امور شكلي قضايي در حيطه كيفري مربوط مي شوند، مراجعه كنند و از اين حيث نوعي انسجام و يك كاسه كردن معيارهاي حقوقي را مي توان مشاهده كرد. ثانياً در همان مواد آغازين به اصولي صراحتاً اشاره شده و تأكيد صورت گرفته كه تماماً در ادبيات حقوقي بين المللي با عنوان اصول ضروري دادرسي عادلانه شناخته مي شوند فلذا از اين حيث سواي آثار مطلوب در داخل كشور، براي كشور در سطح جهاني نيز قابل ارائه است.

ثالثاً از حيث محتوايي، مباحث ميانجيگري، صلح ميان طرفين و همچنين حقوق بزه ديدگان و جامعه نيز در كنار مباحث كلاسيك مطرح در قوانين آيين دادرسي كيفري گذشته مطرح شده اند و مواد خاصي به اين امور اختصاص يافته است. رابعاً رعايت قانون احترام به آزادي هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي مصوب 1383 بار ديگر در يك ماده مشخص مورد تأكيد قرار گرفته كه اين اهميت دهي به حقوق انسان ها را نشان مي دهد. مباحث مربوط به اجراي احكام نيز به تفصيل مطرح شده كه بسياري از خلاءهاي موجود را رفع مي‌كند و همچنين اين مصوبه قلمرو احكام جايگزين حبس و نظارت سامانه هاي الكترونيكي را نيز مورد توجه قرار داده است.

خامساً اينكه وحدت اجراي قانون در همه محاكم و مراجع قضايي را مورد توجه قرار داده است و بر اين اساس، تكليف تشريفات دادرسي در مراجع قضايي نيروهاي مسلح نيز مشخص شده است كه اين امر نيز در زمينه‌ي سياست هاي كلي مصوب مجمع تشخيص مصلحت و مورد تائيد رهبر معظم انقلاب وابلاغي به مراجع مختلف در حيطه قضائي است.

سخن آخر
صرف نظر از اينكه هر قانونگذاريِ خوب در حيطه امور حقوقي و قضايي، آثار بسياري براي پيشبرد حقوق مردم دارد، يك قانون خوب مي تواند بسياري از مشكلات و چالش هاي فراروي كليت نظام در سطح بين المللي را نيز رفع كند. تصويب قانون مجازات اسلامي كه هم اينك در آستانه اجرا قرار دارد اگر با تصويب نهايي آيين دادرسي كيفري در آينده نزديك توأم شود به نحوي كه مراجع قضايي ناچار شوند قانون جديد را با قوانين دادرسي مصوب گذشته به اجرا درآورند و در اين مسير انواع تفسيرها و قرائت ها شكل بگيرد، خدمتي مناسب به حركت مراجع قضايي به سمت تحكيم عدالت و رفع برخي چالش هاي موجود است.

اميد است اين افق روشن را مراجع ذيربط مورد عنايت قرار دهند و سال آتي شاهد تحول جدي در فرايندها و آثار رسيدگي هاي قضايي در كشور باشيم. از ياد نبريم كه اگر فرايند رسيدگي هاي قضايي و اجراي عدالت، آنگونه كه شرع و قانون اساسي چارچوب هاي آن را مشخص كرده اند به خوبي ارتقاء يابد، كل امور كشور، روند ارتقاء و بهبود را نمودار خواهد ساخت. از اين رو بي جا نيست كه بسياري از بزرگان حقوقي گفته اند در هر كشوري تا عدليه و اجراي عدالت درست نشود، هيچ امري درست نخواهد شد و حاكميت قانون معنا پيدا نخواهد كرد. به اميد آينده روشن و توأم با رعايت هرچه بيشتر حقوق مردم.

مردم سالاري:رطب سعودي

«رطب سعودي»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن مي‌خوانيد؛بهار عربي يا بيداري اسلا مي مدتي است وارد واژگان سياسي شده است; زلزله اي سياسي كه سونامي دومينويي آن ديكاتورهاي عرب را در اوج اقتدار در خود بلعيد تا چندين رهبر عرب از ميز حكام اتحاديه عرب حذف شوند و برخي ديگر خود را در نوبت سقوط ببينند. بهارعربي، آتش زير خاكستري بود كه محمدبو عزيزي در تونس شعله ور كرد و با خون ملت هاي خسته از ديكتاتوري و فساد افسار گسيخته سران عرب كاخ هاي مجلل و دژهاي مخوف را به خرابه تبديل كرد. 14 ژانويه 2011، زين العابدين بن علي، ديكتاتور تونس نخستين ديكتاتوري بود كه توسط ملت حذف شد. گرچه مصر محتمل ترين محل براي آغاز بهار عربي بود، اما آنها پس از مردم تونس دست به طغيان زدند. امسال جشن سقوط فرعون در 25ژانويه، بدل به نمايش خشم ملت از شوراي نظامي كه يادگاران حسني مبارك هستند، شد.

در كرانه هاي رود نيل برخي از اسلا م گرايان اخوان المسلمين گلا يه دارند كه چگونه شد پس از پيروزي در انتخابات پارلماني خود را از صف ملت جدا كرده اند؟! سرهنگ خون آشام ليبي، پس از يك جنگ تمام عيار و هزاران كشته و مجروح به شكلي تحقيرآميز توسط انقلا بيون كشته شد. نسيم بهار عربي در كشورهاي خاورميانه در آتش خشم مردم كويت، مراكش، اردن، عمان، امارات و الجزاير، دميد اما اعتراضات در اين كشورها كنترل شد. در اين ميان پرونده بهار عربي در بحرين، عربستان، سوريه و يمن متفاوت تلقي مي شود.

ناآرامي هاي سوريه از ژانويه 2011 آغاز شد، متاسفانه نابخردي نيروهاي امنيتي حزب بعث مجادله اي را به جان مردم شام انداخت كه توسط دشمنان بشاراسد در آن دميده شد. سوريه در طول مدت ناآرامي هايي كه تجربه كرده و مي كند تبديل به ميدان جنگ طيف هاي معاند و موافق شد. در آشفته بازار شام خاندان آل سعود به عنوان ناجي وارد ميدان شدند! عربستان كه عنوان «پدرخوانده ديكتاتورهاي عرب» را يدك مي كشد; سعي مي كند از طريق ديپلماسي و اعمال فشار بر دمشق، بشاراسد را به استيصال بكشد و در نهايت دمشق را فتح كند. در اين موضوع كه حكومت سوريه نياز به اصلا حات دارد وغرب هم چشم اميد به معترضين تندرو دارد ترديدي نيست اما چرا عربستان براي دفاع از معترضين سوري به آب و آتش مي زند؟!

آيا اين كشور همراه شيوخ حاشيه خليج فارس براي فرار از يك اتهام بزرگ در پرونده سوريه به هر دري مي زنند؟ آيا حمايت ايران از سوريه آنها را اين گونه به هول و ولا انداخته است؟! «رطب خورده منع رطب كي كند» مثال پارسيان است كه شرح حال امروز عربستان است. خاندان آل سعود پرونده چندان روشني در بحث حقوق بشر ندارند. در اين كشور زنان از ابتدايي ترين حقوق شهروندي محروم هستند. اقليت شيعه و كارگران از تبعيض رنج مي برند.

در بحث بهار عربي، عربستان براي سركوب معترضين بحرين، ارتش خود را همانند يك جنگ نظامي به اين كشور فرستاد. نكته جالب درباره پدر خوانده ديكتاتورهاي عرب اين است كه رياض تا لحظه آخر از ديكتاتورهاي عرب در مقابل خشم ملت حمايت كرده است. حمايت عربستان از بن علي و مبارك را نمي توان از ياد برد. عربستان از صالح در مقابل مردم يمن حمايت كرد و حتي زخم هاي او را مداوا كرد تا خون مردم بيشتري در يمن برروي زمين ريخته شود. گفته شده در عربستان پس از آغاز زمزمه هاي بيداري اسلا مي 180 هزار معترض بازداشت شدند و شهر قطيف تبديل به قلب اعتراضات دراين كشور محروم از ابتدايي ترين اصول دموكراسي شده است.

مقامات عربستان كه براي معترضين سوري، سينه خود را چاك مي كنند و از حقوق مردم دفاع مي كنند گويي اعتراضات ديگر ملت ها را يا نمي بينند يا ديدن آنها برايشان درد آور است. مقامات رياض بهتر است صادرات رطب سعودي را ترك كنند و به ملت هاي عرب و واژه بهار عربي احترام بگذارند. عربستان سعودي سعي برترويج تفكر وهابي و سلفي گري دارد كه چندان خوشايند نيست.

القاعده و طالبان دست پرورده هاي اين نحله فكري هستند. به راستي علماي تندرو وهابي با تفاسير قرون و سطايي از اسلا م چه جوابي براي جان هزاران نفر در فاجعه 11 سپتامبر و بمب گذاري هايي كه در پاكستان، افغانستان، عراق، نيجريه، سومالي و چندين كشور ديگر رخ مي دهد، دارند؟ درگيرودار عملكرد عربستان در پرونده قطور بهار عربي، تقابل رياض با تهران هم شكل و شمايل جديدي به خود گرفته است.

گويي كينه شاهزادگان سعودي از مردم سرزمين پارس، مجال نمايش يافته است تا مهر تاييدي باشد براي اسناد ويكي ليكس مبني بر ولع آنها براي نابودي ايران. آنها و شيوخ حاشيه خليج فارس كه چشم ديدن تهران را ندارند بايد بدانند وقوع هرجنگ با ايران، ابتدا چشم آنها را كور خواهد كرد و نه ميهمانان ناخوانده اي كه از هزاران كيلومتر دورتر آمده اند.

بدنيست آنها خاطره جنگ كويت و حمله صدام حسين را گاهي در ذهن مرور كنند.در جنگ خليج فارس اين كويت بود كه تمام داشته هاي خود را از دست داد و نه ايالا ت متحده. البته ديپلمات هاي ايراني هم نبايد مبنا را برجنگ بگذارند.قطعا سياست ايران جنگ نيست و بردفاع تمام قد از حيثيت كيان نظام تمركز دارد. كوبيدن برطبل جنگ، هنرنيست. هنرديپلماسي اين است كه از موقعيت هاي مهلك، موقعيت هاي بي خطر بسازند.

شرق:وظيفه رفع ابهام بودجه بر شانه مجلس

«وظيفه رفع ابهام بودجه بر شانه مجلس»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علي‌اكبر اوليا است كه در آن مي‌خوانيد؛متاسفانه ما در كشورمان به فرهنگ مناسبي در حوزه برنامه‌ريزي و بودجه‌نويسي دست نيافته‌ايم و اين معضل سبب مي‌شود با وجود فرآيند طولاني تدوين و تصويب، بودجه، در نهايت اجرا نمي‌شود. اين فرآيند در دولت دهم به دليل روحيه قانون‌گريزي حاكم بر آن با مشكل بيشتري مواجه شده است.

نيم نگاهي به آنچه در مورد لوايح بودجه سال‌هاي اخير و نيز بودجه سال 91 اتفاق افتاده است نشان مي‌دهد كه اين مساله به صورت انكار‌ناپذيري خود را نشان داده است. دولت چه به لحاظ شكلي و چه به لحاظ محتوايي در ارايه لايحه بودجه سال 91 از قانون عدول كرده است.

بودجه‌اي كه طبق پيش‌بيني بايد در نيمه آذر ماه به مجلس ارايه مي‌شد، دو ماه مسكوت ماند و با تاخير اواخر بهمن ماه به دست نمايندگان سپرده شد. در نهايت هم نه تنها از آنها عذرخواهي نشد، بلكه شبه دستوري صادر شد مبني بر اينكه مجلس سه شيفته كار كند تا لايحه بودجه تا پايان سال به تصويب برسد. در حالي كه طبق محاسبات مركز پژوهش‌ها به لحاظ زماني به هيچ‌وجه امكان بررسي و تصويب بودجه در اين فرصت وجود نداشت. با اين حال دولت حاضر نشد لايحه بودجه چند دوازدهمي ارايه و تصويب شود. همچنين نمايندگان حامي دولت فشار آوردند تا كار به همين ترتيب پيش برود.

قصدي كه پشت اين اصرار وجود دارد را نمي‌توان جز آن دانست كه ماجرا بررسي شتاب‌زده شود و مجلس فرصت ريزبيني در چند و چون جزييات لايحه بودجه را نيابد. در بررسي محتوايي هم مشكلات متعددي متوجه لايحه بودجه است. با وجود آنكه اعتبارات و ارقام پرداختي قانون هدفمندي يارانه‌ها در بودجه سال‌جاري يكي از اختلافات اساسي به وجود آمده ميان مجلس و دولت بوده است؛ دولت در اقدامي سوال‌برانگيز از مشخص كردن رديف بودجه اجراي قانون هدفمندي سر باز زده است.

اين در حالي است كه در بررسي اجرايي شدن قانون هدفمندي ديده شد كه چگونه دولت اشتياق داشت ارقام پرداختي خود را بالا ببرد و مشخص شد كه چگونه به دليل عدم تحقق منابع، اعتبارات اختصاص يافته به ديگر بخش‌ها و حوزه‌ها صرف پرداخت يارانه‌ها شده است. اما حتي با وجود تخصيص منابع نامرتبط، باز هم دولت در پرداخت به هنگام يارانه‌ها با مشكل مواجه شده است.

مشكلاتي چون افزايش هزينه‌هاي تمام شده در توليد و فشاري كه به دليل عدم پرداخت سهم‌هاي تعيين شده به دستگاه‌هاي مختلف و شهرداري‌ها وارد شد. همچنين عدم بازگشت مابه‌التفاوت قيمت حامل‌هاي انرژي از جمله مشكلاتي بود كه با وجود مشخص بودن رديف بودجه قانون هدفمندي به وجود آمد. آيا اين مسايل گواه بر آن نيست كه اقدام اخير دولت در عدم تخصيص اعتبار مشخص را در جهت باز بودن دست دولت و سر در نياوردن مجلس از جزييات بدانيم. با اين همه هنوز اين مجلس است كه مي‌تواند امور را به سمت قانون بازگرداند.

مجلس وظيفه دارد با بررسي و در نظر گرفتن مسايلي چون افزايش قيمت ارز و طلا و در چارچوب آنچه قانون هدفمندي يارانه‌ها مشخص كرده، براي اجراي اين قانون رديف بودجه تعيين كند و محل در‌آمد‌ها و هزينه‌هاي آن را احصا و به طور دقيق مشخص كند. خيلي طبيعي است كه دولت متمم و الحاقيه‌اي ارايه نكند و در پي جبران نواقص لايحه ارايه داده خود نباشد اما اين وظيفه مجلس است كه اصلاح كند و به مسير قانون بازگرداند تا شايد التهاب‌ها كاهش پيدا كند. اگرچه اين راه‌حل موقتي است.

براي رفع مشكل برنامه‌ريزي و بودجه‌ريزي تبليغاتي در سطوح مختلف و دست‌يافتن به برنامه‌ها و بودجه‌هاي تخصصي و اجرايي بايد برخي شيوه‌ها تغيير كند. چنانكه بارها پيشنهاد داده‌ايم مسوولان فني بودجه در هنگام بررسي آن به مجلس بيايند و به ابهامات بودجه پاسخ بگويند. به ويژه آنكه بودجه‌هاي ارايه شده شفاف نيستند و فهم درست‌شان نياز به نشست‌هاي تخصصي دارند محتواي لايحه بودجه را از پوسته ظاهري‌اش خارج كنند و اجرايي‌بودنش را در بوته نقد و بررسي بگذارند.

تهران امروز:پيوند شوم آمريكا و القاعده

«پيوند شوم آمريكا و القاعده»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر صباح زنگنه است كه در آن مي‌خوانيد؛طي ماه‌هاي اخير شاهد افزايش فشارهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي عليه كشور سوريه بوده‌ايم فشارهايي كه طي روزهاي اخير ابعاد گسترده‌تري يافته است چرا كه از يكسو شاهد افزايش فعل و انفعالات كشورهاي فرامنطقه‌اي از جمله آمريكا، فرانسه و انگليس ضد نظام حاكم بر سوريه هستيم و از سوي ديگر كشورهاي منطقه‌اي متحد غرب و در راس آنها عربستان سعودي، تركيه و قطر خواهان گسيل نيروهاي نظامي خارجي تحت عنوان پاسدار حافظ صلح شده‌اند و البته ايمن الظواهري رهبر القاعده نيز با پيام ويدئويي خود مبني بر رفتن نيروهاي به اصطلاح جهادي جهت پيكار با ارتش اسد، ضلع سوم از مثلث شوم خارجي عليه يكي از حلقه‌هاي اصلي مقاومت را تكميل كرده است به راستي چه ارتباطي ميان اين اعضاي اين مثلث شوم وجود دارد؟

در شرايط فعلي به نظر مي‌آيد بعد از فروپاشي شوروي و تغييراتي كه در جهان و از جمله خاورميانه رخ داد غرب چنين برداشت كرده است كه گويي دوران طلايي‌اش براي رهبري بلامنازع بر جهان آغاز شده است لذا بر اين اساس اقدام به اعمال قدرت و خشونت جهت تغيير ساختارهاي پيشين و جايگزيني ساختارهاي نوين به زعم خود هماهنگ‌تر كرده است.

در همين چارچوب ما شاهد حمله به افغانستان و سپس عراق و تلاش براي ايجاد تغييرات مختلف در مناطق مختلف خاورميانه بخصوص در فلسطين هستيم.

پس از حمله به عراق و افغانستان و زمين گير شدن نيروهاي نظامي آمريكا و افزايش هزينه‌هاي مالي و تلفات انساني آنها شاهد رويكرد جديدشان براي تغيير از طريق نرم و استفاده از ابزارهايي مانند اينترنت و ماهواره بوده‌ايم با وقوع تحولات موسوم به بيداري اسلامي در منطقه نيز فاز سومي از سوي آمريكايي‌ها براي ايجاد تغييرات دلخواه در كنار دو روش پيشين در دستور كار قرار گرفته است كه آن استفاده از نيروهاي جايگزين منطقه‌اي است.

نيروهاي جايگزين مذكور اما تاكنون دو دسته بوده‌اند دسته‌اي از آنها شامل دولتهاي متحد غرب هستند (تركيه و كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج‌فارس) و دسته ديگر گروه‌هاي غيردولتي اما تاثيرگذار مانند القاعده و طالبان هستند گروه‌هايي كه زماني در كنار آمريكا عليه شوروي جنگيده‌اند و زماني ديگر دشمن آمريكا محسوب مي شده‌اند و اينك پس از فعل و انفعالات جديد منطقه‌اي و با انجام مذاكرات و معاملات جديد وارد فاز جديد همكاري غيررسمي اما آشكار با آمريكايي‌ها شده‌اند.

اما همانطور كه اشاره شد بخش ديگري از نيروهاي جايگزين را حكومتها و دولتهاي منطقه‌اي بخصوص اعضاي ثروتمند شوراي همكاري خليج‌فارس تشكيل مي دهند كه داراي منابع كلان مالي ناشي از درآمدهاي هنگفت نفتي هستند كشورهايي كه با توجه به فقدان مشروعيت مردمي براي حفظ بقاي خود بعضاً امكانات و توانشان را در اختيار غرب قرار مي‌دهند تا از حمايت آنها برخوردار شوند.

در نتيجه مي بينيم غربي‌ها و در راس آنها آمريكايي‌ها با رواج دادن انديشه‌هاي عقب مانده نظامهاي سياسي –قبيله‌اي يا بازگشت به نوعي قرائت از اسلام متحجر در مقابل انديشه‌هاي مترقي اسلام و تفكر سازنده و بالنده آن تلاش كرده و مي كنند تا از كشورهاي مذكور در قبال استفاده از امكاناتشان حمايت كنند.

نتيجه اين مجموعه اقدامات باعث ايجاد نوعي اتحاد و پيوند نوشته و گاه نان�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن