محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831133599
پيامبر(ص) اين گونه بود
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پيامبر(ص) اين گونه بود
اشاره: پيامبر عزيز ما چگونه بود؟ اين پرسشي كلي است كه چون باريك شويم، پرسشهاي ديگري را در پي ميآورد: سيمايش چگونه بود؟ آداب شخصى آن حضرت (از قبيل خوردن و آشاميدن، خوابيدن و بيدار شدن، رفت و آمد، نشست و برخاست، نظافت، سفر، لباس و مسكن و ...)، آداب عبادى ايشان (مانند نماز و روزه، حج و صدقه، دعا و قرآن خواندن و ...)، آداب خانوادگى او (همچون ازدواج، همسردارى و تربيت فرزند و ...) و آداب اجتماعى و معاشرت حضرتش با مردم و دوستان و ياران، و دهها آداب و سننى كه آن بزرگوار رعايت مىكرد، چه بود؟ اهميت اين پرسش از اين روست كه آداب و سنن و رفتار و رسوم ايشان قسمت اعظم فقه و اخلاق اسلام را تشكيل مىدهد. به همين دليل گردآورى آنها از لابلاى كتب اخبار و تاريخ و سيره، و نگارش كتاب در اين زمينه بسيار ضرورى مىنمايد؛ آن هم به دست كسانى كه با علم حديث آشنايند و طريق استنباط احكام را به خوبى مىدانند.
مرحوم علامه طباطبايى به انگيزه استفاده عملى خود و ديگران، بخش مهمى از اين آداب و سنن را در كتابى به نام «سنن النبى» گرد آورد. اهميت اين كتاب در آن است كه به همت و دقت عالمى جامع، مجتهدى كامل و محدثى متتبع تأليف يافته كه مىتواند رساله عمليهاى باشد براى همه كسانى كه مىخواهند به شيوه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم زندگى كنند و برنامه آن حضرت را حتىالمقدور دستورالعمل زندگى فردى و اجتماعى خويش قرار دهند. آنچه در پي ميآيد، بخشي از ترجمه كتاب سنن النبى به قلم شيواي آقاي استادولي است كه انتشارات پيام آزادى آن را به چاپ رسانيده است.
شمايل و سيماي پيامبر(ص)
1ـ رسول خدا صلى الله عليه وآله بسيار بزرگ و گرانقدر بود. در ديدگان عظيم و موقر مىنمود و در دلها عزيز و گرامى بود. چهره مباركش مانند ماه شب چهارده مىتابيد و درخشان و نورانى بود. رنگ چهرهاش سفيد مايل به سرخى بود. نه از لاغرى در ديدهها حقير مىنمود، و نه از فربهى انگشتنما بود. چهرهاى سپيد و نورانى، ديدگانى درشت و سياه، ابروانى باريك و كمانى، جمجمهاى بزرگ و قامتى معتدل و ميانه داشت. پيشانى مباركش بلند، و بينىاش باريك و كشيده بود. در سفيدى چشمانش اندكى سرخى ديده مىشد. ابروانى پيوسته و گونههايى صاف و هموار داشت. مچهايش درشت و ساق دستش بلند بود. مفصل شانهها بزرگ و خود شانهها پهن بود. كفهاى دست و پايش كلفت و پر گوشت بود. دست و پايش كشيده، و ساقها و پاشنههايش كم گوشت بود. نه بلند و بىقواره، و نه كوتاه و زننده بود. چهرهاش نه كم گوشت بود و نه پر گوشت و نه سپيد زننده. كف دستهايش گشاده و مانند كف دست عطرفروشان معطر بود. استخوانهاى قلم دست و پايش بلند بود.
موى سرش نه مجعد و پيچيده بود و نه لَخت و افتاده. مژههايش بلند و محاسن و شاربش پر پشت بود. موهاى سفيد چندى كه در سر و رويش پيدا شده بود، به واسطه خضاب، سبز به نظر مىرسيد. دهانش فراخ و شيرين، ميان بينىاش برآمده، دندانهايش سپيد و از هم باز، و مويش آويخته بود. از ميان سينه تا ناف، خطى باريك از مو داشت. تمام اندامهايش معتدل بود. شكمش با سينه برابر بود، سينهاش پهن و گردنش به سپيدى نقره بود.
هنگام رضا و شادى، چهرهاش چون آينهاى رنگارنگ درخشان و جذاب بود. كشيده گام برمىداشت و آرام و باوقار راه مىرفت. در كارهاى خير از همه پيشقدم بود. هنگام راه رفتن چنان گام مىزد كه گويى از سراشيبى فرود مىآيد. دندانهايش در حين تبسم، به سان دانههاى تگرگ نمايان مىشد و در هنگام خنده چون برق جهنده مىدرخشيد.
اندامى زيبا و خويى پسنديده داشت. خوش برخورد و خوش مجلس بود.هنگامى كه با مردم روبرو مىشد، پيشانياش چون چراغى فروزان نظر آنان را جلب مىكرد. دانههاى عرق مانند مرواريد بر چهرهاش مىغلتيد و بوى عرقش خوشبوتر از مشك بود. مهر نبوت در ميان شانههايش نمايان بود.
2ـ ابوهريره گويد: آن حضرت هنگامى كه مىخواست به سوى جلو يا پشت سر خود بنگرد، با تمام بدن بر مىگشت.
3ـ ابن شهرآشوب گويد: ايشان دو گيسو داشت و آن رسمى بود از هاشم، جد اعلاى حضرت.
4ـ از راهى نمىگذشت، مگر اينكه هر كه از آنجا عبور مىكرد، از عطر عرق آن حضرت پى مىبرد كه ايشان از آنجا گذشته است.
5ـ فرمود: ما گروه پيامبران ديدههايمان مىخوابد؛ ولى دلمان نمىخوابد و از پشت سر مىبينيم؛ چنان كه از پيش رو مىبينيم.
6. نوفلى گويد: در نزد حضرت امام هادى عليهالسلام از صدا و آهنگ خوش گفتگو كردم، فرمود: «امام سجاد عليهالسلام قرآن تلاوت مىكرد و گاهى مردم از صداى زيباى او بيهوش مىشدند و اگر امام اندكى از صداى زيباى خود را ظاهر كند، مردم طاقت شنيدن آن صوت زيبا را ندارند.» گفتم: «آيا پيامبر با مردم نماز نمىخواند و صداى خود را به تلاوت قرآن بلند نمىساخت [پس چرا مردم بيهوش نمىشدند]؟» فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله به اندازه طاقت مردمى كه پشت سرش بودند، صداى خود را آشكار مىساخت.»
7ـ امام حسن مجتبى عليهالسلام فرمود: از دايى خود هند بن ابى هاله كه از وصفكنندگان رسول خدا صلى الله عليه و آله بود، خواستم و دوست داشتم كه مقدارى از اوصاف آن حضرت را برايم بيان كند تا بدان درآويزم و به سهم خود از آن پيروى نمايم، گفت:
ـ در دل و ديده هر كس موقر و باعظمت مىنمود، روى نكويش چون ماه مىدرخشيد، از ميانْ قامت، بلندتر و از دراز قامت، كوتاهتر بود. سرى نسبتا بزرگ و موهايى نه پيچيده و نه لخت و افتاده داشت. اگر موى سرش ژوليده مىشد، فرق باز مىكرد و هر گاه آن را بلند مىنمود، از نرمه گوش تجاوز نمىكرد. چهرهاى درخشان، پيشانى بلند، ابروانى بلند و كشيده و پر پشت و ناپيوسته داشت. ميان ابروانش رگى بود كه به هنگام خشم برجسته مىشد. هالهاى از نور بر چهرهاش پرتو افكنده بود؛ به طورى كه اگر كسى دقت نمىكرد، مىپنداشت كه ميان بينىاش برآمدگى دارد.
محاسنش كوتاه و پر پشت، گونههايش صاف، ميان دندانهايش باز و شيرين دهان بود. گردنش گويى گردن نگارينى است از نقره سپيد و درخشان. اندامهايش متناسب بود. تنومند و عضلههايش محكم بود. سينه و شكمش برابر بود. چهارشانه و درشت استخوان بود. پهن سينه و سفيدپوست بود.
اندامهايش ميانه و به اندازه بود، استخوانهاى دست و پايش كشيده، گودى كف پاها بيشتر از معمول و پاشنههاى پايش صاف و نرم بود؛ به طورى كه آب از آن مىچكيد. استوار قدم برمىداشت و آرام و با وقار راه مىرفت و گامهاى بلند برمىداشت. چنان راه مىرفت كه گويى از سرازيرى فرود مىآيد. ديدگانش را فرو مىافكند. به زمين بيش از آسمان نگاه مىكرد. به كسى خيره نمىشد، بلكه كوتاه نظر مىكرد. با هر كس روبرو مىشد، در سلام كردن بر او پيشى مىگرفت.
امام حسن مجتبى عليهالسلام فرمود: «گفتم از سخن گفتنش برايم بگو.» گفت: «آن حضرت پيوسته اندوهگين و در تفكر بود. آسايش نداشت. پيوسته خموش بود و جز به هنگام نياز سخن نمىگفت. لب به سخن مىگشود و آن را به نحوى بليغ به پايان مىبرد. سخنان كوتاه و جامع مىگفت و كم و زياد در جملاتش نبود. خويى نرم داشت. نه خشن بود، نه خوار و زيردست. هر نعمتى در نظرش بزرگ مىنمود، گر چه اندك باشد و هرگز نعمتى را مذمت نمىكرد؛ آرى، از هيچ طعامى بد نمىگفت و تعريف هم نمىكرد.
دنيا و ناملايماتش او را به خشم نمىآورد؛ ولى هنگامى كه پاى حق در ميان بود، از شدت خشم كسى او را نمىشناخت و چيزى مانعش نبود تا آنكه حق را بازستاند. با تمام دست اشاره مىكرد [، نه با انگشت] و به هنگام تعجب، دست را پشت و رو مىكرد. زمانى كه سخن مىگفت، دستها را به هم مىچسباند و شست دست چپ را به كف دست راست مىزد. چون خشم مىگرفت، روى خود را برمىگرداند و چشم را فرو مىخواباند. بيشتر خندهاش تبسم بود و چون مىخنديد، دندانهايش مانند دانههاى تگرگ نمايان مىشد.»
امام مجتبى عليهالسلام فرمود: مدتى اين مطالب را از حسين عليهالسلام پنهان كردم، سپس براى او بازگفتم، ديدم او پيش از من از آنها آگاه بوده است! در اين باره از او پرسيدم، ديدم او از پدر بزرگوارم از وضع داخلى و خارجى پيامبر صلى الله عليه وآله و از چگونگى مجلس و شكل و شمايل آن حضرت پرسيده بود و همه را بازگفت و چيزى را فرو نگذاشت.
وضع داخلى منزل آن حضرت
امام حسين عليهالسلام فرمود: «از پدرم از وضع داخلى منزل رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدم»، فرمود:
ـ به منزل رفتنش به اختيار خود بود و چون به منزل مىرفت، اوقات خويش را سه قسمت مىكرد: قسمتى براى عبادت خداوند، قسمتى براى خانواده و قسمتى براى خود. اما قسمت خودش را باز ميان خود و مردم قسمت مىكرد و پس از فراغت از كار خواص، به كارهاى عموم مىپرداخت و چيزى از آن وقت را براى خود باقى نمىنهاد.
و از جمله روش آن حضرت در مورد امت اين بود كه اهل فضل را به عنايت خود ويژه مىداشت، و هر كس را به مقدار فضيلتى كه در دين داشت، حرمت مىنهاد. برخى يك حاجت، برخى دو حاجت و برخى چندين حاجت داشتند و حضرت به رسيدگى آنها مىپرداخت و آنان را سر گرم اصلاح كار خودشان و مردم مىكرد؛ از كار و بارشان مىپرسيد و آنچه را لازم بود، به آنان خبر مىداد و مىفرمود: «بايد حاضران به غايبان برسانند، و حاجت كسانى را كه به من دسترس ندارند، به من برسانيد؛ زيرا هر كه حاجت كسانى را كه دسترس به سلطان ندارند به گوش سلطان برساند، خداوند قدمهايش را در روز قيامت ثابت و استوار سازد.» در مجلس آن حضرت جز اين گونه مطالب گفته نمىشد و از كسى، غير آن را نمىپذيرفت. آنان براى درك فيض و طلب علم خدمت حضرتش شرفياب مىشدند و بىآنكه چيزى فراگيرند، پراكنده نمىشدند و چون از آن مجلس بازمىگشتند، خود رهنمايانى بودند.
وضع خارج از منزل پيامبر(ص)
و از پدرم امير مؤمنان عليهالسلام از وضع رسول خدا صلى الله عليه وآله در خارج از منزل پرسيدم كه: «چگونه رفتار مىكرد؟» فرمود:
ـ زبان خود را از سخنان غير لازم باز مىداشت. با مردم انس مىگرفت و آنان را از خود نميرماند. بزرگ هر قومى را گرامى مىداشت و او را بر آنان مىگماشت. از مردم مىپرهيخت و خود را از آنان مىپاييد، بدون آنكه از آنان روى گرداند يا با آنان بدخلقى كند. از ياران خود سراغ مىگرفت و از مردم از آنچه در ميان آنان مىگذشت، پرسش مىنمود. هر كار نيكى را تحسين و تقويت مىكرد و هر كار زشتى را تقبيح مىكرد و خوار مىشمرد. در كارها ميانهرو بود و افراط و تفريط نداشت. از مردم غافل نمىشد؛ مبادا آنان غفلت ورزند و به انحراف گرايند. در باره حق نه كوتاهى داشت و نه از آن تجاوز مىكرد. اطرافيان آن حضرت نيكان مردم بودند، و برترين آنان در نظر او كسانى بودند كه نسبت به مسلمانان خيرخواه و دلسوزتر بودند، و بزرگترين آنان كسانى بودند كه با برادران دينى خود بهتر همدردى و همكارى داشته باشند.
وضع مجلس آن حضرت
امام حسين عليهالسلام فرمود: از پدرم از وضع مجلس پيامبر صلىالله عليه وآله پرسيدم، فرمود:
ـ آن حضرت در هيچ مجلسى نمىنشست و برنمىخاست، مگر به ياد خدا. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىكرد و از اين كار نيز نهى مىنمود. هر گاه به گروهى مىپيوست، هر جا كه خالى بود، مىنشست و ديگران را نيز دستور مىداد كه چنين كنند.
حق هر يك از اهل مجلس را ادا مىكرد و كسى از آنان نمىپنداشت كه ديگرى نزد آن حضرت از او گرامىتر است. با هر كس مىنشست، به قدرى صبر مىكرد تا خود آن شخص برخيزد و برود. هر كس از او حاجتى مىخواست، بازنمىگشت مگر آنكه يا به حاجت خود رسيده بود يا به بيان خوشى از آن حضرت دلخوش گشته بود. خوى نيكش شامل همه بود؛ به حدى كه مردم او را پدرى مهربان مىدانستند و همه در حق، نزد او برابر بودند. مجلس او مجلس حلم و حيا و صداقت و امانت بود. در آن آوازها بلند نمىشد و عرض و آبروى كسى نمىريخت و اگر از كسى لغزشى سر مىزد، جاى ديگر بازگو نمىشد. اهل مجلس با يكدگر عادلانه رفتار مىكردند و بر اساس تقوا با هم رفاقت و دوستى مىنمودند. با يكدگر فروتن بودند، مهتران را احترام مىكردند و با كهتران مهربان بودند و نيازمندان را بر خود مقدم مىداشتند و از غريبان نگهدارى مىكردند.
روش پيامبر(ص) با همنشينان
گفتم: «روش پيامبر صلى الله عليه وآله با همنشينان چگونه بود؟» فرمود:
ـ هميشه خوشرو و خوشخلق و نرمخو بود. خشن و درشتخو و پرخنده و سبكسر و بدزبان و عيبجو و چاپلوس نبود. از آنچه به آن ميل و رغبت نداشت، غفلت مىورزيد؛ طورى بود كه آرزومندان از او نوميد نمىشدند. خود را از سه چيز به سختى دور مىداشت: جدال و كشمكش، پرحرفى و ذكر مطالب بىفايده. نسبت به مردم نيز از سه چيز پرهيز داشت: كسى را نكوهش و سرزنش نمىكرد، لغزشهاى كسى را جستجو نمىنمود و عيب كسى را پى نمىگرفت.
سخن نمىگفت مگر در جايى كه اميد ثواب در آن مىداشت. هنگام سخن گفتن چنان اهل مجلس را جذب مىكرد كه همه سر به زير افكنده، گويى پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بىحركت مىماندند و چون ساكت مىشد، آنان سخن مىگفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنى نزاع نمىكردند. هر كه سخن مىگفت، همه ساكت به سخنانش گوش مىدادند تا سخنش پايان يابد و در محضر حضرتش به نوبت سخن مىگفتند. از چيزى كه اهل مجلس مىخنديدند، مىخنديد و از آنچه آنان تعجب مىكردند، تعجب مىكرد. بر بىادبى غريبان در خواستهها و گفتارشان صبر مىكرد تا جايى كه اصحاب در صدد جلب اشخاص مزاحم برمىآمدند.
مىفرمود: «چون حاجتمندى را ديديد، كمكش كنيد.» مدح و ثناى كسى را نمىپذيرفت مگر از كسى كه بخواهد تشكر نمايد. سخن كسى را نمىبريد مگر آنكه از حد مىگذشت كه در آن صورت با نهى او يا برخاستن، سخنش را قطع مىكرد.
امام حسين عليهالسلام فرمود: «سپس از سكوت رسول خدا صلىالله عليه وآله پرسيدم»، پدرم فرمود:
ـ سكوت آن حضرت بر چهار پايه استوار بود: حلم، حذر، تقدير و تفكر. سكوتش در تقدير و اندازهگيرى در اين بود كه همه مردم را به يك چشم ببيند و به گفتار همه يكسان گوش دهد. و سكوتش در تفكر آن بود كه در چيزهاى فناپذير و فناناپذير انديشه مىكرد. و سكوتش در حلم آن بود كه حلم و صبر را با هم داشت، به طورى كه چيزى او را به خشم نمىآورد و از كوره به در نمىبرد. و سكوتش در حذر در چهار مورد بود: به كارهاى نيك مىپرداخت تا ديگران نيز از او پيروى كنند. كارهاى زشت را ترك مىكرد تا ديگران نيز از آن بپرهيزند. كوشش خود را به كار مىبرد تا براى اصلاح امت خود نظرى درست ارائه دهد. و به آنچه خير دنيا و آخرت در آن بود، اقدام مىنمود.
8 ـ أنس بن مالك گويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله چهرهاى درخشان داشت و رنگش مانند مرواريد سپيد بود. هنگام راه رفتن اندكى به جلو متمايل مىشد. من هرگز مشك و عنبرى را نبوييدم كه از عطر تن آن حضرت خوشبوتر باشد و هيچ ديبا و ابريشمى را دست نكشيدم كه از كف دست آن حضرت نرمتر باشد.
9ـ كعب بن مالك گويد: هر گاه چيزى رسول خدا صلى الله عليه و آله را خوشحال مىكرد، چهره مباركش چون قرص قمر روشن مىشد.
10ـ غزالى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله از همه شيوا گفتارتر و شيرين سخنتر بود و با كوتاهترين و در عين حال پرمعنىترين جملات سخن مىگفت و زياد و كم در سخنانش نبود. قطعات گفتارش به يكديگر پيوسته بود و سخن را به طورى شمرده ادا مىكرد كه شنونده آن را به خوبى درمىيافت و به حافظه مىسپرد. جوهره صدايش بلند و آهنگ صدايش از همه مردم زيباتر بود.
11ـ فرمود: خداوند عقل را آفريد و به او گفت: «عقب برو»، عقب رفت. سپس فرمود: «پيش بيا»، پيش آمد. آنگاه فرمود: «مخلوقى را نيافريدم كه نزد من محبوبتر از تو باشد.» پس نود و نه جزء از آن را به [من] محمد بخشيد، و يك جزء ديگر را ميان همه بندگان قسمت نمود.
12ـ مىفرمود: من به اخلاق نيك و پسنديده برانگيخته شدهام.
13ـ امام صادق عليهالسلام فرمود: «خداوند رسول خويش را به اخلاق نيك و پسنديده مخصوص گردانيد. شما هم خود را بيازماييد؛ اگر آن اخلاق نيك در شما بود، خداى را سپاس بگوييد و از او بخواهيد تا آن را در شما بيفزايد.» سپس آنها را بدين ترتيب ده خصلت شمرد: «يقين، قناعت، صبر، شكر، بردبارى، خوشخلقى، سخاوت، غيرت، شجاعت و جوانمردى.»
14ـ انس گويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله شجاعترين، نيكوترين و سخىترين مردم بود. شبى صداى هولناكى به گوش مردم مدينه رسيد كه همه وحشتزده به سويش شتافتند. در اين ميان ديدند رسول خدا صلى الله عليه وآله پيش از همه بيرون آمده، در حالى كه سوار بر اسب شده و شمشير بر گردن انداخته بود و به مردم مىفرمود: مترسيد، چيزى نيست!
15ـ امام على عليهالسلام فرمود: چون تنور جنگ گرم مىشد و دو لشكر به هم مىرسيدند، ما به رسول خدا صلى الله عليه و آله پناهنده مىشديم و هيچ كس به دشمن نزديكتر از آن حضرت نبود.
16ـ ابوسعيد خُدرى گويد: رسول خدا از دختران پردهنشين باحياتر بود و هر گاه چيزى را دوست نمىداشت، از قيافه آن حضرت درمىيافتيم.
17ـ امام صادق عليهالسلام به حفص بن غياث فرمود: اى حفص، هر كه صبر كند، اندكى صبر كرده و هر كه بىتابى كند، اندكى بىتابى كرده است. سپس فرمود: در همه كارهايت صبر پيشهساز؛ زيرا خداى بزرگ محمد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى برانگيخت و او را امر به صبر و مدارا نمود و فرمود: «بر آنچه مىگويند، صبر كن و به طورى شايسته از آنان دورى گزين، و مرا با تكذيبكنندگان توانگر و مرفه واگذار»، و نيز فرمود: «بدى ديگران را با بهترين روش دور كن، تا آن كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوست گرم و صميمى است. و از اين خصلت برنخورند جز كسانى كه صبر پيشه كنند و كسى كه داراى بهرهاى بزرگ [از انديشه و خرد] است.» رسول خدا صلى الله عليه و آله هم صبر نمود تا او را به چيزهاى بزرگ متهم كردند. از اين رو دلتنگ شد و خداوند اين آيه را نازل نمود: «ما به خوبى مىدانيم كه تو سينهات از آنچه مىگويند، تنگ مىشود. پس به همراه ستايش پروردگارت تسبيحگوى و از سجدهگزاران باش.» باز هم او را تكذيب كردند و متهم نمودند و حضرت غمگين شد و خداوند اين آيه را فرستاد: «ما به خوبى مىدانيم كه آنچه مىگويند، تو را غمگين مىكند. اما آنان تو را تكذيب نمىكنند، بلكه اين ستمگران آيات خدا را تكذيب مىكنند. البته پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند و بر تكذيب شدن صبر كردند، و آزارها ديدند تا آنكه يارى ما به آنان رسيد.»
پس پيامبر خود را به صبر ملزم ساخت، تا آنكه آنها پا را فراتر نهاده و نام خدا را بر زبان آورده، او را تكذيب نمودند. پيامبر فرمود: «در باره خودم و خاندان و آبرويم صبر كردم؛ ولى در باره بدگفتن به معبودم صبر ندارم.» آنگاه خداوند اين آيه را نازل كرد: «ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست، در شش روز آفريديم و هيچ خستگى به ما نرسيد، پس [تو هم خسته مشو و] بر آنچه مىگويند، صبر كن.»
پيامبر صلى الله عليه وآله در همه احوال صبر كرد تا او را به امامان از عترتش مژده دادند و آنان به داشتن صبر معرفى گرديدند. خداوند فرمود: «از آنان پيشوايانى ساختيم كه به امر ما هدايت كنند، چون صبر كردند و به آيات ما يقين داشتند.» اينجا بود كه پيامبر فرمود: «صبر نسبت به ايمان، مانند سر است نسبت به بدن.» خداوند هم از صبر او قدردانى كرد و اين آيه را نازل فرمود: «كلمه نيكوى پروردگارت [و وعدههاى نجات و پيروزى او] در باره بنىاسرائيل انجام يافت به پاداش صبرى كه كردند، و آنچه را فرعون و قومش مىساختند و آنچه را برمىافراشتند، واژگون نموديم.» پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اين هم بشارت است و هم انتقام.» خداوند پاداش صبر آن حضرت را به او عنايت فرمود، علاوه بر آنچه در آخرت برايش ذخيره كرده است.
18ـ پيامبر صلىالله عليه وآله فرمود كه جبرئيل نزدش آمد و گفت: «يا رسول الله، خداوند مرا با هديهاى به سوى تو فرستاده كه چنين هديهاى را پيش از شما به هيچ كس عطا نكرده است.» فرمود: «آن هديه چيست؟»
گفت: «صبر، و نيكوتر از صبر.» فرمود: آن چيست؟
گفت: «رضا، و نيكوتر از آن.» فرمود: آن چيست؟
گفت: «زهد، و بهتر از آن.» فرمود: آن چيست؟
گفت: «اخلاص، و بهتر از آن.» فرمود: آن چيست؟
گفت: «يقين، و بهتر از آن.» فرمود: آن چيست؟
گفت: «نردبان آن توكل بر خداست.» گفتم: «توكل بر خدا چيست؟»
گفت: «دانستن آنكه مخلوق [بدون خواست خدا] نه زيانى تواند زد و نه سودى تواند رساند. نه مىتواند عطا كند و نه منع نمايد. و نيز نوميد بودن از مخلوق. هر گاه بنده چنين باشد، ديگر براى هيچ كس جز خدا عملى انجام نمىدهد و جز خدا به كسى اميد نمىبندد و از كسى نمىترسد و به هيچ كس جز خدا چشم طمع نمىدوزد؛ اين است توكل.»
تفسير صبر
پيامبر صلىالله عليه وآله فرمود: «اى جبرئيل، تفسير صبر چيست؟» گفت: «آن است كه آدمى در سختى شكيبايى كند؛ همان گونه كه در شادى شكيبايى مىكند، و در هنگام نيازمندى شكيبايى كند؛ چنان كه در وقت بىنيازى شكيبايى مىكند، و در بلا و گرفتارى شكيبايى كند؛ چنان كه در عافيت و سلامت شكيبايى مىكند. بنا بر اين از حال خود از بلايى كه به او مىرسد، نزد كسى شكايت نكند.»
گفتم: «تفسير قناعت چيست؟» گفت: «آن است كه به آنچه از دنيا به او مىرسد، قناعت ورزد؛ با چيز كم بسازد و بر عطاى اندك سپاس گزارد.» گفتم: «تفسير رضا چيست؟» گفت: «كسى كه از آقاى خود راضى است بر او خشم نمىگيرد، چه به نعمتهاى دنيا برسد چه نرسد. و هيچ گاه به عمل اندك خود راضى نمىگردد.»
ادامه دارد
يکشنبه|ا|23|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]
-
گوناگون
پربازدیدترینها