واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: سرمقالهسر ارادت ما وآستان مصطفي (ص)
اي جان جانان آمدي و رحمت آوردي، اي مهربان ترين مهربانان آمدي و رافت آوردي، اي گشاده رو و شيرين لبخند آمدي و بر چهره كون و مكان لبخند آفريدي، اي «نرم سخن» آمدي و كلام را زينت بخشيدي و سخن نرم و لين را همچون ابر در آسمان بر زبان ها جاري كردي، اي «كريم السجايا» آمدي و فعل حق را به زيباترين وجه پيش چشم خلق به نمايش گذاشتي، اي «جميل الشيم» آمدي و زيباترين مشي و مرام و كردار را بر تارك عالم نشاندي، اي حبيب خدا كه همه انبيا را سروري و اعظمي. اي كه براي اتمام و اكمال مكارم اخلاقي از اوج آسمان خوش خلقي آمدي، ستاره ات بدرخشيد و «ماه مجلس» شد، دل رميده همه عالم را انيس و مونس شد، اي بدرالدجي نور تو كجا و نور خورشيد كجا، اي خلاصه هستي، اي عصاره هستي آمدي و حقت سلامت كرد و پس آن گاه همه خلق سلامت مي كنند. اي بهانه آفرينش، آمدي تا آدميان دامنت بگيرند و تا عرش خدا پر گشايند.
اي كه به مصداق آيه ان الله و ملائكة ... مدام خدا و ملائك بر تو درود مي فرستند و آدميان نيز بدين مفتخرند كه در ادامه سلام خدا و فرشتگان، بر تو از سويداي دل سلام كنند و صلوات بفرستند.
اي جان عالميان آمدي و خدايت چنان سينه ات فراخ گردانيد كه همه نور لوح محفوظ در قلبت جاري و نازل شد، اي جان جانان آمدي و همه راز هستي را خداوند عالم در سينه تو يك جا به امانت گذارد و تو چه امانت دار اميني هستي، اي امين آفرينش و راز هستي تو هميشه محمدامين بوده و هستي. تو، هم رازدار راز عالمي هم رازدار سر امتي. تو هم شيفته و عاشق دلباخته خدايي هم انيس و مونس و غمخوار امتي. اي جان ناقابلم به فداي جان قابل و عرشي ات كه در معراج هم در آن گاه بي همتا ياد و غصه امتت را به دل داشتي و از خدايت رحمتش را براي آنان درخواستي. اي جان جانان، جانم نه يك بار كه هزاران هزار بار فدايت كه خصم دون دندانت شكست و ساحر و فسونگرت خواند اما همچنان مهربانانه امتت را پدري كردي. اي حبيب خدا آمدي و نور خدا را با مهرباني هايت، با رحمت بي منتها و بي منتت از دريچه قلب آدم ها بر جانشان جاري كردي.
اي فرزند عبدا... و آمنه آمدي و يتيم شدي اما جهان را از يتم و يتيمي نجات بخشيدي، اي در بي همتاي هستي آمدي و به انسان كرامت بخشيدي، اي عزت هستي آمدي و آدم را عزيز كردي، اي عزيز هستي آمدي و هستي به عزت تو عزيز شد. اي سرچشمه مهرباني اي جاري عشق آمدي و عشق معنا شد و مهرباني بر جان آدميان جاري شد، مهر از جان تو سرچشمه مي گيرد، عشق در خم ابروي تو معنا مي شود و در «خم جان» تو صافي مي شود. تو محبوبي، معشوقي، جان جاناني، اقيانوس رحمتي، سرچشمه رافتي، مظهر خلق خوشي تو خلق عظيمي ، تجسم عدل و رحمت و رافت خدايي.
اي بزرگوار رسول خالق هستي، اي پيام آور نور آمدي و جهان را به نور خود روشن كردي، آمدي و مدينه علم شدي تا جهل و خرافه بميرد و آدميان در نور و روشنايي به سوي علم و دانايي و حقيقت و نور مطلق رهنمون شوند، اي نگاري كه به مكتب نرفتي و خط ننوشتي اما به غمزه مسئله آموز صد مدرس شدي. اي اعظم پيامبران، آمدي و خدايت اعظم معجزات را براي اثباتت به خلق هديه كرد.
اي عزيزترين عزيز هستي آمدي و درهاي آسمان يكسره به روي زمين و زمان گشوده شد، آمدي و خدا قرآنش را از قلب لوح محفوظ بر ژرفنا و فراخناي سينه تو جاري كرد تا تو و اهل بيت طاهرينت اين نور را تا ابد در جان آدميان جاري كنيد. اي محمد اي نگين بي همتاي آفرينش اي وجودت همه رحمت و بخشايش اي همه نور و هدايت اي دستگير آدميان اي نيكوسرشت آمدي تا دست آدميان را به يدالله برساني آمدي كه تا دست آدميان را در دست خدا بگذاري. اي خاتم انبياء، اي محمد مصطفي اي كاش ما هم توفيق يك نگاه عاشقانه و عارفانه به نور وجود تو را مي يافتيم.
اي كاش ما هم يك لحظه «اويس» كوي تو مي شديم تا جانمان از نور كوي وجودت نور گيرد و همه وجودمان از عطر وجودت تا قيامت معطر شود اي كاش «نمي» از «يم» زلال وجودت را بر جانمان جاري كنيم تا هميشه به سوي خدا جاري باشيم. اي كاش از بيكرانه خلق عظيمت جرعه اي در جان كنيم كه تا ابد جان و دل و گفتار و رفتار به خلق نبوي تازه كنيم، اي مصطفي عالم اي پيغمبر خاتم اي مبارك ترين مولود عالم تو را به آبرويت نزد خدايت در مبارك روز ولادتت سوگند مي دهيم دست ما را بگير و نيت و گفتار و كردار ما را آن چنان از خدا بخواه كه در روز موعود آبرويي داشته باشيم كه در زمره امت محمدي باشيم و شفاعتمان فرمايي.
شنبه|ا|22|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]