تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نصيحت را بپذيرد، از رسوايى به سلامت مى ماند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826600743




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زندگي و كارنامه سيد محمد خاتمي/17


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: زندگي و كارنامه سيد محمد خاتمي/17
خبرگزاري فارس: اين افراد كه همواره سوداي قبضه كردن قدرت را در ذهن مي پروراندند و حال خود را در انتهاي يك بن بست مشاهده مي كردند، به زودي به اين جمع بندي رسيدند كه با ساختار سياسي موجود، يعني نظام مبتني بر ولايت فقيه، بايد براي هميشه كرسي هاي گران سنگ قدرت را بدرود گويند. لذا شروع به يك برنامه ريزي بلند مدت براي براندازي نظام مستقر و جايگزين نمودن آن با يك سيستم ديگر كردند تا زمينه براي بازگشتشان به قدرت فراهم شود.


ليدرهاي طيف چپ كه در دوران حيات امام(ره) خود را مدافع اصلي ولايت فقيه معرفي مي كردند، اكنون با رحلت امام(ره) چون مصداق جديد ولي فقيه را مطابق خواسته ها و مطامع خود نمي ديدند، نه تنها اقدام به استعفاي دسته جمعي كردند، بلكه به تجديد نظر علني در عقايد و باورهاي پيشين خود از جمله اعتقادشان نسبت به ولايت فقيه نيز دست زدند؛ يعني چون تاب مصداق را نياوردند، تصميم گرفتند اصل را بكلي زير سوال ببرند.

عزل آيت الله منتظري از قائم مقامي رهبري همه برنامه هاي اين طيف را به هم ريخته بود. از ديگر سو، امام نيز از ميان امت رفته بود و امثال خاتمي و خوئيني ها كه در حقيقت معتقد به اسلام حداقلي و مخالف اصل ولايت فقيه بودند، اما به خاطر امام سكوت كرده بودند، ديگر دليلي براي تكرار نمايش هاي گذشته نمي ديدند. اين افراد كه همواره سوداي قبضه كردن قدرت را در ذهن مي پروراندند و حال خود را در انتهاي يك بن بست مشاهده مي كردند، به زودي به اين جمع بندي رسيدند كه با ساختار سياسي موجود، يعني نظام مبتني بر ولايت فقيه، بايد براي هميشه كرسي هاي گران سنگ قدرت را بدرود گويند. لذا شروع به يك برنامه ريزي بلند مدت براي براندازي نظام مستقر و جايگزين نمودن آن با يك سيستم ديگر كردند تا زمينه براي بازگشتشان به قدرت فراهم شود: جدا كردن دين از حكومت بر مبناي همان ايده «اسلام حداقلي»، بهترين راهكار براي پايان دادن به نظام ولايت فقيه، و اولين گام ضروري در اين مسير نيز، تدوين يك ايدئولوژي همه جانبه بود.

با استعفاي خاتمي از نمايندگي ولي فقيه در موسسه كيهان، ديري نپائيد كه تيم وي نيز با تركيب جديد نساخت و سرانجام در سال 69 كساني چون بهروز گرانپايه، رضا تهراني، ماشاء الله شمس الواعظين و مصطفي رخ¬صفت، با كيهان خداحافظي كردند. آنها با اجاره ساختماني در خيابان «سميه» تهران موسسه «كيان» را- كه فقط يك حرف «هـ» از كيهان كم داشت- راه اندازي كرده و در راستاي طراحي يك نظام سياسي جايگزين، به طورتوامان در سه حوزه وزارت ارشاد، ماهنامه «كيان» و مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري- به رياست خوئيني ها- دست به يك سري كارهاي گسترده فكري-تشكيلاتي زدند. مبناي اين فعاليت ها نيز، در حقيقت بازگشت به نظريه «اسلام حداقلي» ليدرهاي مستعفي و «تكامل دين با تاسي به مكاتب بشري» بود كه پيش و پس از انقلاب، نگراني مومنان واقعي به طريقت امام(ره) را برانگيخته و تنش ها و اختلافات ميان روحانيون مبارز را دامن زده بود. به هر تقدير، شاخه دانشگاهي اين جريان ماموريت يك گفتمان سازي بر مبناي نگاه حداقلي به دين را به عهده گرفت؛ گفتماني كه در افق خود يك فرآيند «نظام سازي» داشت و از محدود كردن اسلام به حوزه فردي و تركيب اسلام با دموكراسي غربي آغاز، و نهايتا به تشكيل نظامي بر اساس جدايي دين از سياست (سكولاريسم) مي رسيد. جريان چپ با تمام ظرفيت كمر به تغيير نظام سياسي ايران بسته بود تا بلكه مانند روزهاي طلايي دهه 60، دوباره طعم شيرين قدرت را بچشد.

اعضاي حلقه كيان هر هفته چهارشنبه در منزل يكي از اعضا گردهم آمده(1) و با قرار دادن غرب پژوهي به عنوان محور مطالعات خود، به اين نتيجه رسيده بودند كه تلفيقي از تجربيات مثبت تمدن غالب بشري (غرب) و دروني كردن آنها با ارزش هاي بومي و محلي، بهترين راهكار است. لذا در همين راستا به تلفيق سه شاخه ملت، اسلاميت و غرب پرداختند؛ (2) و در همينجا بود كه نطفه نظريه سكولاريسم اسلامي بسته شد. اين نظريه با آنچه نهضت آزادي و مهندس بازرگان در اوائل انقلاب دنبال مي كردند، قرابت بسياري داشت و اكنون نيازمند ائتلاف با تيم جديد نهضت بود، اما جريان چپ و به ويژه خود خاتمي به شدت در مقابل عقايد جريان بازرگان ايستاده بودند و هم اكنون، گذشته ها بايد به نحوي جبران مي شد. جالب اينكه حلقه كيان در اولين مقالات نشريه خود به واسطه اقدامات چپ روانه‌اي كه در سال‌هاي 59 تا 64 عليه نهضت آزادي داشتند، در مقام عذرخواهي برآمدند و پس از آن مقالات و مصاحبه‌هاي عناصر شناخته شده نهضت آزادي، به عنوان جريان پيشاني سفيد مخالف ولايت فقيه، بي‌دريغ در «كيان» چاپ ‌شد. آنگونه كه «سعيد مدني» توصيف مي كند، «در سال هاي پاياني دهه 60 به تدريج يخ ها ذوب شد و امكان بازسازي روابط گذشته در اين جريان ايجاد شد». (3)

تجدد طلبي و رفرم ديني، افقي بود كه در ديدگاه هاي جريان كيان نمايان شد. كم كم تمامي چهره هاي تجديدنظر طلب كه در ايده «اسلام منهاي سياست» مشترك بودند، در همين حلقه يكديگر را يافتند. در سال-هاي پاياني دهه 60 «مصطفي تاج زاده»، «محسن آرمين»، «محسن سازگارا»، «عمادالدين باقي»، «اكبر گنجي»، «هاشم آغاجري»، «عليرضا علوي تبار»، «محسن كديور»، «مرتضي مرديها» و «سعيد حجاريان»، براي آنچه علوي تبار «گذار به دموكراسي» مي خواند، تلاش مي كردند. (4)

گفتماني كه در اين دوره روند تكامل خود را طي مي كرد، تقريبا همان بود كه «سيد محمد خاتمي» در دهه 40 و در كلاس هاي درس فلسفه غرب به آن رسيده بود. لذا خاتمي علاوه بر اينكه در تيم رهبري مجمع روحانيون حضور داشت و در برنامه ريزي هاي كلان مجمع براي تغيير نظام سياسي ايران نقش اساسي ايفا مي كرد، در اين سو هم با حلقه كيان و هم با مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري نيز رابطه نزديك داشت و در مباحث فكري آنان شركت مي كرد. محمدرضا خاتمي برادر وي مي گويد:

فرصتي كه براي ما ايجاد شد، التفات فكري ما در سه حوزه بود: يكي حوزه تفكراتي بود كه در قالب ترجمه وارد مي شد. اعم از تفكرات فلسفي، نظريات جامعه شناسي و تجربيات كشورهاي ديگر كه مرحله گذار را طي كرده بودند. حوزه دوم، روشنفكران ديني داخلي بود. موثرترين آنها حلقه كيان بود. افراد ديگري هم بودند كه تفكرات جديدي در مورد دين ورزي در عرصه سياست ارائه مي-كردند. حوزه سوم بازخواني انديشه هاي ملي-ايراني بود كه الزاما منبع ديني هم نداشتند. (5)

مجموعه كيان بر محور فكري دكتر «عبدالكريم سروش» قرار داشت؛ به همين جهت جلسات فكري كيان همواره با ارائه يك سخنراني در حوزه «معرفت شناسي ديني» توسط سروش شروع مي شد و بقيه اعضا به بحث پيرامون مطالب سروش مي پرداختند. سخنراني مذكور در ماهنامه كيان نيز درج مي شد. (6)

رفته رفته با رسوخ راسيوناليسم (خرد گرايي مفرط)، فهم سكولار ودنيايي از دين، كثرت گرايي هاي معرفت شناختي، و تجدد و رفرم ديني در ديدگاه هاي اعضاي كيان، زمينه بازسازي نظرياتي چون پلوراليسم ديني، كثرت گرايي فرهنگي، سكولاريسم، تسامح وتساهل براي جامعه ايراني از سوي اين تيم فراهم شد. سروش و مجموعه عناصر حلقه كيان بر اين باور بودند -و آن را ترويج هم مي كردند- كه «حتي يك دليل عقلي و شرعي براي كامل بودن دين در دسترس نيست»، يا «فقه صرفا يك جريان تاريخي است كه خود را به دين تحميل كرده» و نيز «دين پاسخگوي هيچ نيازي از نيازهاي بشر نيست»!

آموزه هايي كه گروه كيان در نشريات مختلف بيان مي كردند، تنها ترويج يك گفتمان متفاوت درمقابل گفتمان «جمهوري اسلامي» نبود، چرا كه اگر اين¬گونه بود، يك مواجهه علمي مي توانست جوابگوي آن باشد. آموزه¬هاي اين حلقه ذيل عنوان«روشنفكري ديني» در واقع يك روند سياسي بود كه با پوششي تئوريك بيان مي شد. اين تحركات البته از نگاه تيزبين رهبر انقلاب پنهان نماند. در بيانات رهبر معظم انقلاب كه در همان دوران شكل گيري ايدئولوژي سكولارها ايراد شد، به وضوح مي توان اهداف و مقصود اين جريان را مشاهده كرد: «من فكر مي كنم، يك جريان ليبراليسم قوي وجود دارد؛ اين جرياني كه مي خواهد اسلام در صحنه نباشد، جرياني كه مي خواهد روحانيت منزوي باشد، جرياني كه ولايت فقيه را از اساس قبول ندارد. فلسفه اين جريان را سروش مي گويد، مسائل سياسي اش را يك افراد ديگر مي گويند».(7)

بعدها محمد قوچاني درباره روند كار گروه كيان نوشت: «در حقيقت حميدرضا جلايي پور، ماشاءالله شمس الواعظين، محسن سازگارا و سيد مرتضي مرديها، مرداني بودند كه مي كوشيدند با تعميم آموزه هاي عبدالكريم سروش به قلمرو سياست، امتداد منطقي باورهاي نوين ليبرال را نشان دهند؛ باورهايي كه از پوزيتيويسم و ليبراليسم كلاسيك مهدي بازرگان و پراگماتيسم و مصلحت گرايي ساده اكبر هاشمي رفسنجاني فراتر رفته و به نوعي ايدئولوژي «ليبراليسم نو» بدل مي شد».

از نيمه دوم سال 69 ، در كنار كيان، حلقه ديگري نيز به نام سلام شكل گرفت و تريبون سراسري اين جريان شد. سلام روزنامه اي بود كه اولين پيش شماره اش به مديرمسئولي خوئيني ها در 29 بهمن 69 روي گيشه مطبوعات خودنمايي كرد. عناصر محوري حلقه سلام را تيم معاونين و مديركل هاي سيد محمد خاتمي در وزارت ارشاد تشكيل مي دادند. اعضاي كيان و سلام، و همچنين تيمي مرتبط با اين دو حلقه در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري، علاوه بر آنكه ماموريت بازمهندسي جريان چپ و تغيير در آرايش سياسي و بنيان هاي عقيدتي آن را به عهده داشتند، به تعبير «محمد قوچاني» آمادگي ورود به عرصه سياست را نيز تمرين مي كردند تا در قالب سياست¬مداران آينده ظاهر شوند.

تيم تشكيل دهنده حلقه كيان با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ارتباط تنگاتنگي داشت. به ويژه اينكه سه نفر از معاونين خاتمي در اين وزارتخانه(آقايان گرانپايه، قاضيان و تاج‌زاده)، به صورت دوجانبه عمل مي كردند؛ يعني هم در كيان بودند و هم در ارشاد مسئوليت داشتند. اين بود كه زمينه محدودي براي آزمايش و عملياتي كردن گفتمان در حال رشد مجموعه نيز در حوزه اجرا فراهم شد. به اين صورت كه تيم مذكور، وزارت ارشاد را به عنوان يك نهاد حاكميتي محدود در نظر گرفته و ايده سكولاريسم را در آن به بوته آزمايش نهادند تا بعدها همين پروژه را با رفع نواقص، در سطح كلان به اجرا بگذارند. آنان با تاسي به اصول سكولاريسم، ابتدا رويكردهاي ديني را از سياست گذاري هاي وزارت ارشاد حذف نمودند. در مرحله بعد، دست به اقدامات گسترده ضد ديني در حوزه مسئوليت وزارت ارشاد زدند و چون اين نهاد قرار بود به شيوه سكولاريستي رفتار و مستقل از دين عمل كند، در مقابل اين اقدامات واكنشي نشان نمي داد. در عين حال، نفس اين اقدامات ضد ديني نيز خود يك هدف مهم حلقه كيان و تيم ارشاد به حساب مي آمد. چه، اگر اين جريان موفق مي شد با توجه به گستره و اهميت فعاليت¬هاي وزارت ارشاد، اعتقادات ديني مردم را كم¬رنگ كند، نسل جديد براي پذيرش يك نظام سياسي سكولار آماده تر مي شد. اين بود كه يك هجمه تمام عيار از دريچه ارشاد عليه گفتمان انقلاب اسلامي آغاز، و دين زدايي از جامعه بر مبناي ليبراليسم فرهنگي به عنوان اولين سنگر براي فتح تعيين شد.

نوليبراليست هاي كيان كه در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 عملا وزارت ارشاد خاتمي را نيز اداره مي كردند، پيش از انتشار كيان، كار خود را با سه نشريه «نامه فرهنگ»، «كلك» و «گردون» آغاز كرده بودند. نامه فرهنگ، فصلنامه اي بود كه به مديرمسئولي «محمد علي ابطحي» به عنوان نشريه رسمي وزارت ارشاد در حوزه انديشه و تمدن اسلام شروع به انتشار كرد. بخشي از اين نشريه به ترجمه مقالات كلامي فلاسفه و دانشمندان غربي، و بخشي نيز به مصاحبه با اساتيد دانشگاه هاي داخلي اختصاص يافته بود. در اين بين آن دسته از چهره هاي روحاني كه به «نامه فرهنگ» راه مي¬يافتند، كساني نظير حجت الاسلام «محمد مجتهدي شبستري» بودند كه قائل به تفكيك دين از حكومت و حكومت از دين بودند. (8) نشريه ديگر اين گروه يعني كلك نيز كه به مديرمسئولي «كسري حاج سيد جوادي» منتشر شد، به حوزه كلام اختصاص داشت. بعدها كلك مباحث كيان را با تبيين ملايم¬تري منتشر كرد.

نشريه گردون شايد از ميان اين سه معروف¬ترين آنها باشد. «عباس معروفي» كه يك مدير مياني در وزارت ارشاد خاتمي بود و ارتباط تنگاتنگي با كيان داشت، مدير مسئول اين ماهنامه بود. (9) درباره فعاليت هاي گردون همين بس كه در شـمـاره 47ـ46 خـود از سـانـسـور تـصـاويــر مستهجن زنان در ايران انتقاد كرده بود. اين نشريه در آخريـن شـمـاره اش حجـاب و زن محجبه ايـرانى را به سختى هتـك كـرد كه سبب توقيف آن و بازداشت معروفى شد. (10)

خلاصه كلام آنكه، در دوره وزارت خاتمي بر فرهنگ و ارشاد اسلامي، وضعيتي به وجود آمده بود كه وقتي در سال 70 «محمد تقي بانكي» اولين شماره ماهنامه «نگاه نو» را منتشر ساخت، در ستون سرمقاله آن نوشت: «امروز نوشته هاي روزنامه نگاران مانند آبي است كه سال ها پشت سدي بلند جمع شده و ناگهان چون سيل بر بستر رودخانه اي خشك رها شده است. در آستانه ميدان فراخ آزادي هستيم». كار به جايي رسيده بود كه نشريه ضد انقلابي «جنگ» چاپ لس آنجلس از اين ميدان فراخ دهان تعجب گشوده بود: «در ايران مجلاتي منتشر مي شوند بسيار پرمحتوا كه دست به مبارزه و مقاومت فرهنگي زده اند. حرف هايي مي نويسند كه ما در اين سوي اقيانوس جرأتش را نداريم». (11)

نكته ديگري كه بايد مورد توجه قرار گيرد، طمع دشمنان خارجي جمهوري اسلامي به اين جريان نوليبرال داخلي است. دشمن به سرعت از وجود اين جريان مطلع شد، دست ياري خود را به سوي آن دراز كرد و شايد از اينكه دستان خود را به سرعت و به گرمي فشرده يافت، متعجب گشت. براساس نتايج يك تحقيق، در دوره وزارت خاتمي بر ارشاد، يك تلاش مشترك داخلي و خارجي براي محو جريان مذهبي در ايران مشاهده مي¬شد. سازمان ها و نهادهاي وابسته و يا مرتبط با نهادهاي حاكميتي ايران (مانند كيان) و آمريكا(مانند بنياد آمريكايي سيرا به سركردگي هوشنگ امير احمدي) فعاليت چشمگيري را براي تاثيرگذاري بر فرهنگ و سياست در ايران انجام مي دادند. در همين دوره، رفت و آمد عناصر ايراني مرتبط با حاكميت آمريكا نظير «احسان نراقي» و «هوشنگ اميراحمدي» به تهران و حضور در نهادهاي دولتي به راحتي صورت مي گرفت؛ گو اينكه رفت و آمد عناصر ايراني به غرب، از اين هم راحت تر بود.

يك برآورد ساده مي گويد، در اين سال ها بيش از 20 كانون سلطنت طلب نيز در ايران فعاليت علني داشتند و زير پوشش عناويني نظير «انجمن كرماني هاي مقيم تهران»، «انجمن تويسركاني هاي مقيم تهران»، «انجمن ادبي گلستان سعدي»، «انجمن ادبي خيام» و... هر هفته دور هم جمع شده و به تحليل اوضاع ايران مي پرداختند. اين گروه حتي نشريه اي را با مجوز ارشاد به نام فرهنگنامه منتشر مي كردند. (12)

در همين عصر بود كه مقام معظم رهبري (13) حضرت آيت الله خامنه اي براي نخستين بار از مسئله «تهاجم فرهنگي» سخن به ميان آورده و هشدار دادند: «در حال حاضر، يك جبهه بندي عظيم فرهنگي كه با سياست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سيلي راه افتاده، تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامي نيست، بسيج عمومي هم در آن جا هيچ تأثيري ندارد. آثارش هم به گونه اي [است] كه تا به خود بيائيم گرفتار شده¬ايم. مثل‌ يك‌ بمب‌ شيميايي‌ نامحسوس‌ و بدون‌ سروصدا عمل‌ مي‌كند. فرض‌ كنيد در محوطه‌اي‌ يك‌ بمب‌ شيميايي‌ بيفتد كه‌ احدي‌ نفهمد كه‌ اين‌ بمب‌ در آن‌جا افتاد؛ ولي‌ پس‌ از هفت‌، هشت‌ ساعت‌ ببينند صورت ها و دست¬هاي‌ همه‌ تاول‌ زده‌ است». (14)

اوضاع ديگر حوزه هاي تحت نظر وزارت ارشاد، يعني سينما و كتاب نيز بهتر از اين نبود. خاتمي نيز در مقام وزارت، علاوه بر آنكه يك پاي ثابت فعاليت هاي فكري-تشكيلاتي جريان متبوع خويش بود، ماموريت دفاع از سياست ها و اقدامات نيروهاي تحت مديريتش در ارشاد در مقابل انتقادات بيروني را نيز به عهده داشت. با اوج گرفتن جريان ليبراليسم فرهنگي، يكي از نويسندگان متعهد همان دوران، در مقاله اي كه در روزنامه كيهان منتشر ساخت، ضمن انتقاد از خاتمي، به شكل دردمندانه اي اوضاع نشر دوره وي را اين¬گونه توصيف كرد:«دربازار نشر كتاب[حضور] جريان¬هاي فرهنگي غرب¬زده و لائيك به آساني قابل درك است. با مروري گذرا به برخي كتاب¬فروشي¬هاي مقابل دانشگاه تهران با انبوه كتبي روبه رو خواهيم شد كه ابتذال فكري، تطهير غرب، ترويج لاابالي گري جنسي و تحريف تاريخ در لابه لاي مطالب آنها مشهود است». (15)

در جشنواره فيلم فجر سال 1369، فيلم هايي با مضامين و صحنه هاي مبتذل اكران شد و حتي به يك هنرپيشه زن ترك كه در كشور لائيك خود به فساد و فحشا معروف بود، جايزه سيمرغ بلورين اعطا شد تا سرانجام داد اعتراض روحانيت نيز درآيد. آيت الله «احمد جنتي» در يكي از خطبه هاي نماز جمعه اسفندماه 69 شهر مقدس قم باب انتقاد از خاتمي را گشود و گفت: «حركت خزنده اي به نام هنر در بعضي جشنواره هاي مبتذل و مجلات توسط افرادي طاغوتي كه منزوي شده بودند، به راه افتاده است و كساني كه در رژيم گذشته فعال بودند، امروز دارند در صحنه حاضر مي¬شوند. اين حركت با به تمسخر گرفتن و تحقير خانواده شهدا، حزب الله، بسيج، پاسدار و ارزش هاي انقلابي قصد دارد به انقلاب ضربه بزند و هنرمندان متعهد بايد با آن مقابله كنند». (16)

به دنبال انتشار سخنان آيت الله جنتي در كيهان، خاتمي در پاسخ به اين انتقادات سكوت نكرد و در جوابيه اي كه به روزنامه مذكور ارسال كرد، آيت الله جنتي و ديگر منتقدانش را با زشت ترين الفاظ به «ارتجاع»، «ناداني»، «كم داني»، «ناآگاهي»، «كم تواني» و «تحميل سليقه هاي يك جريان بر كل جامعه فرهنگي كشور» متهم كرد و در عوض، كساني كه انتقاد آيت الله جنتي را برانگيخته بودند، «جوانان متعهد و انقلابي» خواند: «من از همه اصحاب دانش و فرهنگ و هنر كه حضورشان شكوه بخش صحنه مقدس فرهنگ و هنر است به خصوص جوانان متعهد و انقلابي كه پروردگان دامن پربركت انقلاب اسلامي هستند، و فعاليت فرهنگي و هنريشان نويدبخش آينده اي درخشان براي فرهنگ و هنر انقلاب اسلامي در ايران و جهان است معذرت مي خواهم».(17)

اين نوع واكنش خاتمي و بردن فعالان ليبرال عرصه فرهنگ و هنر تحت حمايت خود- كه پيشتر ذكر كردار آنها رفت- به زير پرچم انقلاب و اعطاي عنوان «متعهد» به آنان، واكنش هاي فراواني را در ميان دلسوزان انقلاب برانگيخت كه از آن جمله مي توان به يادداشت «حسين-ش» در روزنامه كيهان اشاره كرد: «آيا اگر كسي اعتراض كند كه چرا در جشنواره فيلم فجر، جايزه «سيمرغ بلورين» به يكي از هنرپيشگان زن سينماي تركيه كه در آن ديار مفتخر به رژيم لائيك! نيز به فساد و فحشا معروف است داده مي شود، مرتجع است؟ خدا بر در جات امام(ره) بيافزايد كه در موردي فرمودند: اگر اين ارتجاع است، پس خدا هم مرتجع است». (18)

وزارت تحت مديريت خاتمي اما در عين ادعاهايش درباره احترام به همه نظرات و آزادي افكار و عقايد، در برابر فعاليت هنري-مطبوعاتي طيف متعهد و دل¬سوز انقلاب موانع فراوان ايجاد مي كرد چه، يكي از ضرورت ها و لوازم دين زدايي، ممانعت از گسترش فعاليت هاي ديني بود! از آن جمله مي توان به اقدام وزارت ارشاد تحت مسئوليت خاتمي در توبيخ شيهد سيد مرتضي آويني به دليل انتشار يك عكس بر روي جلد مجله سوره اشاره كرد. در اين عكس يك جوانان بوسنيايي ديده مي شود كه به تقليد از بسيجيان ايراني، پيشاني بند «الله اكبر» بر پيشاني بسته و آويني مي خواسته با اين عكس درباره محبوبيت بسيج و انقلاب اسلامي در دنيا سخن بگويد. خاتمي به بهانه اينكه اين عكس «مغاير با شئونات اسلامي» بوده، سيد مرتضي را توبيخ كرد. شهيد آويني درباره اين عكس مي گفت: «اين جهاد الله اكبر، تهاجم فرهنگي ما به غرب است» .(19) به قول يوسف-علي مير شكاك، در دوره خاتمي حمايت از روشنفكران به غايت رسيد و «مرتضي مي گفت همانقدر كه از آنها حمايت مي كنيد، از بچه هاي انقلاب هم حمايت كنيد».(20)

شهيد آويني از جمله كساني بود كه به انحرافات عقيدتي خاتمي پي برده و با قلم عريان به سياست هاي ليبرال وي در عرصه فرهنگ تاخت. از جمله اين انتقادات مي توان به انتقاد آويني از نقطه نظرات خاتمي درباره مقوله «آزادي» اشاره كرد. خاتمي در آن دروان، زماني در برنامه تلويزيوني «ارتباط نزديك» شبكه اول تلويزيون حاضر شد و گفت كه «ذكر مسائل جنسي در كتاب ترويج فحشا نيست. اين مسائل در قرآن هم آمده است. در كتب ديني ما هم آمده است»، و اين امر سيد مرتضي را به شدت برانگيخت و به انتقاد واداشت.(21)

آويني در جاي ديگري نيز به مواضع خاتمي واكنش تندي نشان داده است. خاتمي در ارديبهشت ماه 1370 طي سخناني جامعه غرب را ستوده و مي گويد:

انقلاب ما با آنچه در دنيا مي گذرد در بنياد فكري و اهداف در تضاد است و اصولاً هر انقلابي با وضع موجود به مخالفت بر مي-خيزد. ما نبايد از ياد ببريم كه جهان رقيب ما از يك نظام نظري و سياسي جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنياي امروز – غرب فكري – داراي انديشه است، قرن هاست كه شكل گرفته است، مباني آن فرموله شده است، از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بيان شده است، تجربيات مختلفي را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعيت محك زده است و اصلاح كرده است و نحله هاي فكري مختلف سمبل آن است. مسئله مهم اين است كه اين نظام ارزشي، فكري و سياسي با تمايلات اوليه بشر سازگار است؛ خود به خود طبع اوليه مدافع و خواستار اين نظام است. مباني نظام امروز بر آزادي است؛ بخصوص با شكست تفكر سوسياليستي اين آزادي بيشتر مورد خواست است. آزادي از ديدگاه آنها يعني رهايي از همه موانع براي انجام دادن هر آنچه كه انسان تمايل به آن دارد و حدود اين آزادي، آزادي ديگران است. ما معتقديم كه بايد با تبادل انديشه در افراد مدافع نظام مصونيت به وجود بياوريم. (22)

«سيد مرتضي آويني» نيز در پاسخ به اين سخنان، طي يادداشتي در مجله سوره، خاتمي و امثال او را افرادي مرعوب در برابر غرب دانست و نوشت: «اشتباه دوستان ما كه ريشه در مرعوبيت آنها در برابر غرب دارد آن است كه آنها افق حركت انقلاب و شرايط آماده جهاني را در اين عصر احياي معنويت و اضمحلال غرب نمي بينند و بالتَبع هرگز براي وصول به اين غايت تلاش نمي‌كنند. دگرانديشان و روشنفكران سكولار بايد آزاد باشند، اما رشد و بالندگي نسل انقلاب نيز مواظبت مي‌خواهد! دولت جمهوري اسلامي حقيقتاً به شعار آزادي مطبوعات، نويسندگان و هنرمندان پايبندي اعتقادي دارد، اما دوستان خويش را از ياد برده است و اكنون مجموع سياست هاي نظام اسلامي كار را به آنجا كشانده كه نسل انقلاب در هنر و ادبيات احساس عدم امنيت و بيهودگي مي‌كند!». (23)

با اين همه اما وقتي خاتمي در برابر اين سوال قرار مي گرفت كه «آيا صحيح است كه با بودجه و امكانات دولتي كه بعضا با يارانه تهيه شده، به مجلات خاصي ميدان داده شود كه تفكرشان دقيقا نفي خواسته هاي مردم است؟»، ژست آزادي بيان مي گرفت و جالب اينكه اين نوع آزادي را به امام(ره) و رهبري هم نسبت مي داد: «سياست نظام جمهوري اسلامي از امام گرفته تا امروز، اين نيست كه فقط حرف خودي در ايران مطرح شود و مخالفين حق سخن گفتن نداشته باشند»(24) ؛ و اين¬گونه حمايت وزارت تحت مسئوليتش از جريان هاي معاند و مخالف نظام را توجيه مي كرد.

«محمد مهدي امامي ناصري» رئيس شوراي سياست گذاري روزنامه اصلاح طلب «فرهنگ آشتي» با اشاره به رد سخنان آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب اسلامي مبني بر وجود تهاجم فرهنگي عليه كشور از سوي خاتمي، در توصيف دوران تصدي وزارت ارشاد از سوي خاتمي نوشته است:

[خاتمي] ترجيح داد به جاي دست و پنجه نرم كردن با امور داخلي اين وزارتخانه، بيشتر به ارتباط با اهالي و مخاطبين اين حوزه و نهايتا تعامل با افكار عمومي بپردازد. اين سيد سركش! و سياست پيشه، فراتر از رئيس دولت وقت رفته و بارها پاي خود را از گليمش درازتر كرد و همواره تاكيد و اصرار داشت كه تهاجم فرهنگي وجود ندارد! خاتمي گرچه در برخي روش‌ها و سليقه‌ها و بعضا در مباني فرهنگي و هنري نقطه‌نظرات متفاوتي با مسئولين عالي رتبه داشت و در اداره حوزه تحت مديريت خود، صاحب ايده و نظريه بود ولي همواره در نوع برخورد و تعاملات خود (حتي با مخالفان و منتقدان) همواره رفتاري فرهنگي داشت و اين نه به جهت اقتضاي مسئوليت، بلكه خلق و خوي سيد يزدي اين چنين بود. «سيدمحمد» كمتر عصباني مي‌شود و بالطبع برخوردهاي حذفي وي همواره كمتر از ديگران بوده و است ـ كه البته نگارنده عدم برخورد حذفي در اين سطح را هرگز مورد پذيرش نداشته و ندارد و از بزرگترين معايب وي مي‌داند.

و اما در دوران خاتمي، وزارت ارشاد تبديل به يك سازمان حزبي براي افراد هم¬فكر وي به صورت سازمان پنهان و ناخواسته شد و آنجا جرقه حضور سيدمحمد خاتمي در انتخابات خرداد 76 و پيروزي شگفت‌انگيز وي كليد خورد.»(25)

مقاومت هاي مردم و جريان حامي ولايت در برابر تهاجم فرهنگي به انقلاب از دريچه ارشاد، باعث شد خاتمي نتواند آن¬گونه كه مي خواهد، امور را پيش ببرد. وي سرانجام با اوج گرفتن انتقادات جريان مذهبي و انقلابي كشور از عملكرد وزارت ارشاد، در روز سوم خرداد 71 با انتشار يك نامه اعتراض آميز، و «كج انديش» و «بدخواه» خواندن منتقدان خود، با كابينه هاشمي رفسنجاني خداحافظ كرد:

«متأسفانه در صحنه امور فرهنگي چندي است...كه با شكسته شدن همه مرزهاي قانوني، شرعي، اخلاقي و عرفي كار از نقد و ارزيابي (ولو غيرمنصفانه) گذشته و هر وسيله‌اي براي رسيدن به اهداف خاصي مباح شمرده شده است و بدينسان مي‌رود كه كار به كلي از روال منطقي و مشروع خارج شود و در نتيجه فضايي ناسالم و آشفته پديد آيد كه فوري‌ترين اثر آن دلزدگي و عدم امنيت انديشمندان و هنرمندان سالم و صاحب شخصيت و حتي مؤمن و شيفته انقلاب و اسلام است. اگر خداي ناخواسته در اين هنگامه مرز اصول و معيارهاي بنيادين انقلاب و مصالح حتمي جامعه درهم شكسته شود و اگر قرار باشد در اين آشفته‌بازار با مباني پذيرفته شده نظام، از جمله آرا و فتاوي حضرت امام نيز تلويحاً و حتي تصريحاً مقابله و معارضه شود هرچند كه اين نفي و شبهه‌انگيزي از بعضي سياست‌هاي هنري شروع شود كه پايه آن نظر و موضع محكم و مصرح امام است، مطمئن باشيم كه در اين صورت شاهد آغاز روند خطرناكي هستيم كه امواج آن بسياري از اصول و پايه‌هاي ديگر را نيز خواهد لرزاند. باري مجموعه شرايط چنان بوده و هست كه مرا در موقعيتي قرار مي‌دهد كه از ادامه خدمت در سمت فعلي عذرخواهي كنم.» (26)

واكنش رسانه هاي ضدانقلاب به استعفاي خاتمي واقعا جاي تعجب داشت و مصداق بلند شدن «ناله شيطان» بود. بي بي سي از آنچه «اصلاح در درون رژيم جمهوري اسلامي در مسائل فرهنگي» (27) خواند، نااميد شد، هفته نامه آبزرور منتقدان خاتمي را «تندروها»يي خواند كه به نظرات «ليبرالي» وي حمله مي كردند(28)، و راديو اسرائيل نيز استعفاي خاتمي را اينگونه توصيف كرد: «وزير پيشين فرهنگ و ارشاد اسلامي در استعفانامه خود هشدارهاي تندي نسبت به خطر تحجر و واپس گرايي و خشك مقدس بودن براي آينده فرهنگ و هنر ايران داده است». (29)

خاتمي پس از استعفا از وزارت ارشاد، براي نشريه اي به نام «آئين» درخواست مجوز داد تا از آن به عنوان تريبوني براي بيان افكار خود و هم-فكرانش استفاده كند. در آن زمان همچنين برخي از افراد حلقه كيان همراه با خاتمي حلقه «آئين» را تشكيل دادند. اگرچه مجله آئين تا سال 1382 هيچ گاه منتشر نشد، اما جلسات گروه آئين به طور هفتگي در منزل يكي از اعضا تشكيل شد. (30)

به دنبال استعفاي خاتمي از ارشاد، هاشمي نيز حكم رياست كتابخانه ملي را به او دارد. خاتمي همچنين با مدرك ليسانس فلسفه به گروه علوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس رفت و استاد دانشجويان فوق ليسانس و دكتري شد.

در حلقه آئين چهره هايي چون هادي خانيكي، سعيد حجاريان، مصطفي تاج زاده، محسن امين زاده، عباس عبدي، محسن كديور و محمدرضا خاتمي حضور داشتند. در نشست هاي اين حلقه، مفاهيمي چون «جامعه مدني»، «مردم سالاري ديني» و «حقوق بشر» مورد بررسي قرار مي گرفت. شخصيت محوري در اين حلقه خود «سيد محمد خاتمي» بود و بر اساس برخي تحقيقات، آنچه بعدها به «گفتمان دوم خرداد» معروف شد، در اين محفل سر و سامان يافت. (31) چنانكه «محمدرضا خاتمي» برادر سيد محمد اساسا معتقد است تمام هدف اصلاح طلبان و چهره هاي حلقه آئين از مطرح كردن خاتمي در انتخابات رياست جمهوري 1376، كشاندن عقبه تئوريك حلقه آئين در متن جامعه و طبيعتا رسانه ها بود. (32)

مي توان گفت كه در سال هاي منتهي به 76 حلقه آئين مركز تجمع گروه هايي شد كه پيش از آن در حلقه كيان، حلقه سلام و مركز مطالعات استراتژيك رياست جمهوري بر سر يك «ايدئولوژي همه جانبه» كه شرح آن در فصل آتي خواهد رفت، به تفاهم رسيده بودند.

بهار سال 1376 در حالي فرا مي رسيد كه ديگر از آن جريان چپ دهه 60 خبري نبود. بدين صورت كه اين جريان تقريبا در همه مواضع پيشين خود رسما و علنا تجديد نظر كرده بود و ديگر خود را «چپ مدرن» مي¬ناميد؛ چپي كه هيچ نسبتي جز «تضاد» با گذشته خود نداشت. خاتمي هم ديگر آن خاتمي نيمه نخست دهه 60 نبود. هم¬او كه زماني اين باور مشروطه خواهان را كه «تمامي مشكلات بشر در غرب حل شده است و فقط بايد راه آنان را پيمود و به سعادت رسيد»، غلط مي خواند و زير سوال مي برد، در نيمه نخست دهه 70 ظاهرا خود نيز مقلد مشروطه خواهاني چون «تقي زاده» شده بود و عجبا كه دقيقا سخنان آنها را تكرار مي كرد:

«امروز به جرأت مي توان گفت در زندگي قومي كه عزم تعالي و پويايي كرده است هيچ تحول كارسازي پديد نخواهد آمد مگر آن كه از متن تمدن غرب بگذرد وشرط دگرگوني اساسي، آشنايي با غرب و لمس روح آن تمدن يعني تجدد است.كساني كه با اين روح آشنا نيستند هرگز به پديد آوردن دگرگوني سودمند در زندگي خود توانا نيستند. سوگمندانه اقوامي نظير ما هنوز از آن آشنايي محروم هستيم. توسعه به معناي امروزش، ميوه يا شاخ و برگ تمدن جديد است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به اين معنا سخن كساني كه مي گويند ابتدا بايد خرد غربي را پذيرفت تا توسعه بيايد سخن بيراهي نيست و اين سخن را كامل كنم كه علاوه بر خرد و بينش غرب بايد منش غربي متناسب با اين بينش را نيز پذيرفت».(33)

گويا امام خميني(ره) وقتي آبانماه 62 در جمع مسولان وزارت ارشاد وقت كه خاتمي در راس آنها بود،‌سخن مي گفتند،‌ دقيقا نگران چنين روزي در حيات سياسي خاتمي بودند كه به صراحت فرمودند: «نبايد دستمان را پيش ديگران دراز كنيم،‌ تمدن اسلام بر ساير تمدن ها مقدم است»؛‌جمله اي كه سيد محمد خاتمي در فرداي روز ديدار با امام آن را به عنوان تيتر نخست كيهان برگزيد، (34) ‌اما گذر زمان ثابت كرد كه نه آن روز بدان معتقد بود و

نويسنده:‌ سيد ياسر جبرائيلي

كتاب «سوداي سكولاريسم» به زودي توسط انتشارات موسسه فرهنگي خبرگزاري فارس راهي بازار نشر خواهد شد و علاقمندان، نهادها و مراكز مي توانند شنبه تا چهارشنبه از ساعت 8 صبح تا 17 عصر از طريق شماره تلفن 88913277-021 سفارشات خريد خود را ارائه دهند.

------------------------------

1- خبرگزاري ايسنا، 20/4/1381.

2- مجله آفتاب، شماره 28، مرداد و شهريور 1382.

3- سعيد مدني، «بازبيني هويت ملي-مذهبي(وحدت ها و تضادها)»، ايران فردا، شماره 65، سال هشتم، ص 65.

4- روزنامه اعتماد، 2/5/1386.

5- محسن دلاويز، پيشين، ص 45.

6- سعدالله زارعي، گونه شناسي انحراف، روزنامه ايران، ويژه نامه سياسي: خرداد 1389.

7- بيانات آيت الله خامنه اي در ديدار با يكي از وزيران دولت. 1375. به نقل از : جمعي از نويسندگان، جنگ در پناه صلح (تهران: لوح و قلم، 1383)

8- سعدالله زارعي، پيشين.

9- همان.

10- هفته نامه صبح صادق، 25/1/1382.

11- ر.ك. به مقاله ع. نصرآبادي در روزنامه كيهان، 25/12/1369.

12- زارعي، سعدالله. پيشين.

13- در اين كتاب منظور از عبارات «مقام معظم رهبري» و «رهبر معظم انقلاب»، حضرت آيت الله «سيد علي خامنه-اي» رهبر انقلاب اسلامي ايران است كه پس از رحلت بنيان¬گذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني(ره)، از طرف مجلس خبرگان رهبري به عنوان ولي فقيه زمان و جانشين امام(ره) معرفي شدند.

14- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى‌، 1368/09/21، در:

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2231

15- روزنامه كيهان، 25/12/1369.

16- همان، اسفند 1369.

17- همان، 21/12/1369.

18- همان، 21/2/1370.

19- خبرگزاري برنا، 21/1/1389.

20- ويژه نامه سياسي رمز عبور2، روزنامه ايران، خرداد 1389.

21- سيد مرتضي آويني، آئينه جادو (تهران: انتشارات ساقي،1384).

22- روزنامه كيهان، 10/2/1370.

23- ماهنامه سوره، 15/3/1370.

24- گفت و شنود با دكتر خاتمي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، روزنامه جمهوري اسلامي، به نقل از مجله ادبستان، شماره بيستم، بيتا.

25- پايگاه اينترنتي شخصي محمدمهدي امامي ناصري، 21/6/1388.

26- روزنامه هاي كثيرالانتشار، 4/3/1371.

27- راديو بي بي سي، 4/5/1371.

28- به نقل از راديو بي بي سي، 28/4/1371.

29- راديو اسرائيل، 30/4/1371.

30- روزنامه ايران، 11/5/1384.

31- سلمان علوي نيك، آسيب شناسي حزب مشاركت ايران اسلامي(تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1388).

32- رجانيوز، 12/10/1389.

33- روزنامه سلام، 30/2/1375.

34- روز نامه كيهان 18/8/1362.

چهارشنبه|ا|19|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن