واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: جايزه شعر خبرنگار در خانه احمدرضا احمدي اهدا شد
سرمايه : سومين جايزه شعر خبرنگاران با مراسمي متفاوت اما خصوصي كه در خانه احمدرضا احمدي برگزار شد به الياس علوي شاعر و روزنامه نگار افغان براي مجموعه شعر « من گرگ خيالبافي هستم» اهدا شد. نبود مكان مناسب و البته با هزينه هاي كم براي برگزاري جوايز ادبي خصوصي يكي از مشكلاتي شده است كه بسياري از جوايز ادبي را با معضل برگزاري مواجه كرده است به طوري كه يكي دو جايزه بدون برگزاري مراسمي برگزار شد. اما برگزاركنندگان جايزه شعر خبرنگاران كه سال گذشته با تلاش بسيار اين مشكل را حل كردند، سومين دوره را با شكل متفاوتي برگزار كردند.
هيات داوري و اعضاي دبيرخانه اين جايزه ادبي به همراه چندين نويسنده و شاعر عصر روز پنجشنبه نيمه اسفند 1387 با حضور در منزل احمد رضا احمدي اين مراسم را برگزار كردند. احمدي مانند سال گذشته كه با مجموعه شعر «چاي در غروب جمعه روي ميز سرد مي شود» نامزد دريافت اين جايزه بود، ميزبان مراسمي شد كه با تقدير از او به عنوان پيشكسوت عرصه شعر و به پاس فعاليت ادبي اش برگزار شد. احمدي در سخناني با مهمانش از تجربياتش گفت و اينكه رفتن از راه آسفالته، فايده اي ندارد. جايزه هيات داوران اين دوره كه متشكل از محمدهاشم اكبرياني، اسدالله امرايي، حسن گوهرپور، ياسين نمكچيان و رسول يونان بودند از ميان كتاب احمدي، «پاييز تا زانوهايت خواهد رسيد» از ندا كامياب و «من گرگ خيالبافي هستم» الياس علوي شاعر افغان اين جايزه را به شاعر افغان كه اين روزها در استراليا سكونت دارد به خواهرش اهدا شد. اما اين مراسم به دليل شكل متفاوت و مكانش به صورت بسيار دوستانه برگزار شد و در آن محمدعلي سپانلو، مسعود كيميايي، محمد شمس لنگرودي، ع. پاشايي، شهرام اقبال زاده و علي اصغر سيد آبادي هم از احمدرضا احمدي گفتند. محمدعلي سپانلو با اشاره به سابقه آشنايي اش با احمدي گفت: «در آن دوران، احمدرضا كتابي را منتشر كرد كه از نظر معاصران، جنون بود اما به سهم خودم، آن را دوست داشتم و مي فهميدم. شعر از موسيقي نمي تواند جدا باشد. در واقع شعر دو خواهر دارد؛ يكي فلسفه و ديگري موسيقي و من در كار وي موسيقي را درك مي كنم.» به اعتقاد او، احمدرضا احمدي اينك صاحب مكتب است و نوع شعري كه او مي سرايد، استخوان بندي اش روي نثر محاوره و روزانه است. مسعود كيميايي دوست دوران جواني و حالاي احمدي از شعرهاي هاي نوجواني او گفت:«از 13 يا 14 سالگي با احمدرضا شعر مي خواندم و او ما را از كوچه به كافه آورد. ما در اوايل انقلاب، روزگار خوبي با هم داشتيم. به هر جهت فيلمسازي با آنكه وقت فراواني مي گيرد ولي هرگز از او دور نشدم.»
محمد شمس لنگرودي از ديگر حاضران در مراسم بود كه درباره احمدرضا احمدي سخن گفت:«يادم هست در دوره اي، احمدرضا احمدي گوشه گيري اختيار كرده بود و شعرش به سايه رفته بود اما بعد خيزش يافت و حركت انقلابي كرد و با شعر هاي ملموس و پرتاثير و پرتحولي كه سرود، آن چهره روشن از سايه درآمد. زماني احمدرضا احمدي به من گفته بود بعد از بيماري اي كه داشتم، احساس كردم مرگ مانند پاسباني به من دستبند زده و با خود مي بردم، از آن روز تصميم گرفتم هر روز شعر بگويم. از وقتي تصميم گرفت هر روز شعر بگويد به زبان ساده نزديك شد و شعر هايش جذابيت هاي بيشتري يافت. خوشحالي ام از اين است كه او بعد از دوره اي سكوت، دوباره طلوع كرد.» شمس لنگرودي با بيان اينكه هركس خودش را به دست خودش به گونه اي از بين مي برد، بايد نوزايي كند، گفت: «احمدرضا احمدي هم اين كار را كرد و اين براي ما بسيار آموزنده است.»
علي اصغر سيد آبادي شاعر و روزنامه نگار اما از شعرهايي براي كودكان و نوجوانان از احمدي گفت:«در ادبيات كودك در چند سال اخير، احمدرضا احمدي دوباره كشف شده است. شباهتي بين شعر و داستان او وجود دارد و آن، اين است كه او يك تاريخ شخصي دارد و اين است كه كارش را با كارهاي ديگران و كارهاي قبلي اش متفاوت مي كند. احمدي توانسته است حوادث و مسائل زندگي اش را به شكل امروزي براي مخاطبش بنويسد و تقليد نمي كند و نمي شود از او تقليد كرد.» احمدرضا احمدي خودش درباره كتاب هايي گفت كه حالا نيستند:« آخرين كتاب من قبل از انقلاب با نام «ما روي زمين هستيم» چاپ و توسط ساواك خمير شد. اين بلا سر كتاب كودك من با نام «من حرفي دارم كه شما بچه ها باور مي كنيد» نيز آمد و سر اين موضوع، ادبيات كودك را رها كردم. پس از آن ديگر فقط مي نوشتم و چاپ نمي كردم تا اينكه سال 59، يك كتاب منتشر كردم و از اين مرحله به بعد، به فكر فرشته الهام نبودم.» او با بيان اينكه يكي از كارهاي ما عادت عوض كردن است و اين سبب مي شود دشمن بتراشيم، افزود: «اگر هر كسي حرف خود را بزند و كار خود را كند، به مكتب تبديل مي شود؛ اينكه آدم از راه آسفالته برود، فايده اي ندارد.»
شنبه|ا|17|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]