واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: خط قرمز اصولگرايان عبور نكردن از اصول گرايي است
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز گفت: خط قرمز اصولگرايان عبور نكردن از اصول گرايي است؛ هيچ انساني خودش مبنا نيست، مباني را با انسان نمي سنجند بلكه انسانها را با مباني سنجيده مي شوند.
به گزارش روز پنجشنبه گروه سياسي باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز"، حجت الاسلام و المسلمين محسن دعاگو اظهار داشت: اگر ملت ايران فردي را يافت كه در شعار وحدت ملي، ائتلاف و شعار استفاده از توان ديگران يا استفاده از توان همه خدمتگزاران براي خدمت به ملت ايران، صادق است و بين شعار و عملش همسوئي دارد و توان اداره كردن كشور را هم دارد، من معتقدم نبايد درنگ شود و وي را براي رئيس جمهوري حتماً انتخاب كنند.
** در جريان انتخابات رياست جمهوري مطرح شده است مانند وحدت ملي، ائتلاف، حكميت، داوري، عبور و .... به نظر شما چه اهدافي در بكارگيري اين واژه ها دنبال مي شود؟
اصل وحدت ملي در مورد انتخابات پيامش اين است كه از همه اقشار ملت كه به قانون اساسي و نظام جمهوري اسلامي وفادار هستند، در شكل گيري دولت جمهوري اسلامي استفاده شود.
پيام ائتلاف هم اين است كه در مديريت اجرائي كشور از همه جناحها و گروهها و گرايشها براساس شايستگي هايشان، براي شكل دادن به دولت جمهوري اسلامي استفاده شود. اين پيام بسيار خوبي است ولي آنچه كه در خارج اتفاق ميافتد نوعاً اين نيست.
كساني كه با شعار وحدت ملي و ائتلاف تا اين لحظه به ميدان آمده اند، دوستان و همفكران و افراد طيف و جناح خودشان را در درون نظام اجرايي چيده اند و هيچ اعتنايي به شعارهاي اوليّه نداشته اند.
من در طول چند سال تجربه اي كه دارم، شعارها را زيبا ولي عمل را كاملا جناحي و گروهي ديدم، يعني عمل جناح گرائي بوده ولي شعار وحدت گرائي.
آن زماني اين زيبائي به زشتي تبديل نميشود كه با عمل همراه شود زماني كه بين شعار و عمل تعارض وجود داشته باشد، شعارهاي زيبا را مردم زشت مي بينند.
ولي متاسفانه اساساً جهت شعارها با جهت عمل متفاوت بوده است. ضمن اينكه اكثر افرادي كه اين شعار را مطرح كرده اند خودشان توان اداره كشور را ندارند.
**چه بايد كرد كه فاصله بين شعار و عمل نزديك شود، به عنوان مثال در كشورهاي ديگر كانديداها از طريق احزاب قوي معرفي مي شوند و يا كانديداها از لايه هاي مديريتي خاصي انتخاب مي شوند و او هم تيم اجرائي خود را قبلا معرفي مي كند؟
گاهي ما افراد كم تجربه و يا افراد بي تجربه را به خاطر برجستگي هاي سياسي كه دارند، به عنوان نامزد رئيس جمهوري انتخاب مي كنيم، اما مردم آنها را تجربه نكرده اند و توانشان را به مردم نشان نداده اند. همين انتخاب باعث مي شود كه بين باوري كه مردم نسبت به اين افراد داشتند و بين قدرت اجرائي فاصله زيادي به وجود ميآيد. اين فاصله را افراد به سرعت نمي توانند پر كنند. و تجربه به زمان نياز دارد.
- شوراي نگهبان بايد افرادي كه توانشان در عرصه هاي سياسي و مديريتي تجربه شده است را تائيد كند تا اينكه انتخاب براي مردم مشكل نباشد.
- شوراي نگهبان يك حد و مرزي را براي شاخصه هاي موجود در قانون اساسي براي رئيس جمهور در نظر بگيرد كه فاصله كمي با رهبري داشته باشد، مقام اول دركشور رهبر است و مقام دوم رئيس جمهور، پس رئيس جمهور بايد فاصله ي اندكي با رهبر داشته باشد. افرادي كه صدها سال با رهبري فاصله دارند به درد رياست جمهوري نمي خورند و شوراي نگهبان نبايد تاييدشان كند. رجل سياسي و ديني كه در قانون اساسي تعريف شده حد و مرزش آدمهاي معمولي نيستند، آدمهايي كه مثل آنها در كشور هزاران نفر وجود دارد به درد رياست جمهوري نمي خورند. در اين صورت فاصله بين تاييد صلاحيت شدگان هم بسيار زياد است، يعني اگر ده نفر را به عنوان نامزد رياست جمهوري انتخاب مي كنند، ده تا آدمي نيستند كه در توانايي نزديك به هم باشند، يا مثل هم باشند، افرادي باز با تفاوتهاي بسيار بسيار زياد، همگي نامزد رياست جمهوري مي شوند كه به نظر من اين نوع انتخاب اشتباه است.
- شوراي نگهبان نبايد بيش از سه نفر را به عنوان كانديداي رياست جمهوري انتخاب كند و اگر بيش از سه نفر تاييد كرد، من معتقدم حتما خطا كرده است و خطاي سياسي اين كار بسيار خطرناك است و آن سه نفر هم بايد افرادي باشند كه از نظر توانايي به رهبر نزديك باشند و رده ي دوم به حساب بيايند و بين خود اين افراد هم فاصله بسيار كم بايد باشد يعني اينكه شوراي نگهبان و مردم مطمئن باشند كه هركدام به عنوان رئيس جمهور انتخاب شدند، كشور به خوبي اداره ميشود.
من معتقد هستم در دوره هاي قبل شوراي نگهبان افرادي را تاييد كرد كه نمي توانستند اطمينان بدهند همه ي اينها قادر به اداره كشور هستند.
*احزاب سياسي ما توانايي انتخاب نامزد با تجربه را ندارند.
در كشور ما احزاب سياسي در اين حد از توانايي نيستند كه بتوانند نامزد با تجربه وتوانايي با كابينه اي توانمند كه بتوانند كشور را اداره كنند را انتخاب بكنند. چون احزاب قوي در كشورمان وجود ندارد.
اين مسئوليت را بايد شوراي محترم نگهبان به عهده بگيرد. اما اگر فرضاً ده نفر معرفي شود، شوراي نگهبان ميداند كه از اين ده نفر يك نفر بيشتر صالح نيست ولي اين كنار زدن به افكار عمومي مردم واگذار ميشود، بعد گروههاي سياسي براي اينكه آدمهاي ناتوان را از رده خارج كنند، فعال ميشوند.
گروههاي سياسي هم هر كدام نامزد خودشان را صالح ميدانند. افكار عمومي هم در اين حد از توانايي نيست كه بتواند بين چند نامزد مشخص بهترينش را انتخاب كند. لذا ممكن است تحت تاثير تبليغات وسيع سياسي و يا فريب افكار عمومي، يك فردي انتخاب شود كه در بين كانديداها ضعيفترين آنها باشد. در اين صورت يك فاجعه ي بزرگي در كشور به وجود مي آيد
**يكي از افتخارات دولت نهم بازكردن درب بسته و انحصاري مديريت كشوري است. سه تا چهار هزار مدير شاغل در سطح كشور يكباره كنار زده شدند و مديران جوان و غير مجرب متصدي پستهاي وزارت و ... شدند. آيا بنا بر فرمايش شما جلوي مديران مستعد غير مجرب، گرفته نمي شود؟
بايد نيروي جوان ابتدا در كنار نيروي با تجربه، تجارب كافي را بدست بياورد بعد به وي مسئوليت سپرده شود. اين روش كه ما جوان بي تجربه اي را در راس مسئوليت ها قرار دهيم كار خطرناكي است و خواسته يا ناخواسته كار را خراب كرده ايم.
آقاي احمدي نژاد در راس هر كاري كه جوان بي تجربه اي گذاشته، نه تنها كار را خراب كرده بلكه آن جوان را هم خراب كرده است. چون ناچار شده پس از مدتي همان را بردارد. اين عزل و نصب هاي پي درپي كه صورت گرفته است، ناشي از همين كار است.
**با توجه به اينكه در بعضي محافل و مصاحبه ها در انتخاب آقاي احمدي نژاد تكليف شرعي شده است، آيا در وضعيت كنوني عبور نكردن از آقاي احمدي نژاد مي تواند خط قرمز اصولگرايي باشد؟
خط قرمز اصولگرايان عبور نكردن از اصول گرايي است. هيچ انساني خودش مبنا نيست. انسانها را با مباني مي سنجند نه مباني را با انسانها. به عبارت ديگر حق را بايد بشناسي بعد اهل حق را بشناسي، اين تعابير كه عبور از فلاني حرام است. فتواهايي است كه آدمهاي دلشاد صادر مي كنند.
اينكه مي گويند عبور از فلاني حرام است، نظر شخصي افرادي است كه به نظر من به لحاظ سياسي از توجه كافي برخوردار نيستند. همه جانبه نگري وآينده نگري ندارند.
انسانهاي آينده نگر و همه جانبه نگري كه به منافع و مسائل كشور مي انديشند، اساساً روي معيارها تكيه مي كنند و عبور از معيارها را منع ميكنند. عبور از آدمها هميشه آزاد است، جز مسئله ي رهبري كه عبور از رهبر مجاز نيست.
تكليف شرعي و سياسي براي مردم را فقط رهبر مي تواند تعيين كند كه مقام معظم رهبري در موقع انتخابات هرگز تكليف شرعي سياسي براي انتخاب فرد معيني نكرده اند و انتخاب رئيس جمهور را به راي خود مردم گذاشته اند.
عبور از همه ي آدمها بر اساس ملاكها مجاز است. اگر ملاك به ما گفت كه بايد از همه عبور كني بايد عبور كرد و اگر ملاكي گفت نبايد از اين آدم عبور كرد، نبايد عبور كرد. يعني در حقيقت براي عبور يا عدم عبور آن چيزي كه معيار هست خود ملاك است. ما روي اصول توقف ميكنيم و با اصول حركت ميكنيم. اگر فردي هم با مباني و معيارها تعارض داشته باشد و معيار بگويد كه از اين فرد عبور كنيد، هيچ تاملي در عبور نخواهيم كرد.
من به همه ي دوستانم و همه ي كساني كه اهل تحليل سياسي هستند يك توصيه مي كنم، هرگز روي افراد توقف نكنند و تنها روي مباني توقف كنند.
اگر مردم معيارها را بشناسند واژه ي صحيح آن معيارها را هم پيدا مي كنند. ما براي مردم تعيين تكليف نكنيم كه به چه فردي در انتخابات راي بدهند و به چه فردي راي ندهند ما بايد به مردم بياموزيم هر كسي داراي اين شرايط باشد به او راي بدهند و در تشخيص آن فرد مردم را مجاز كنيم.
به عبارت ديگر ما موضوع كلي و حكم كلي را بايد بگوئيم. تطبيق را به عهده ي خود مردم بگذاريم. اساساً تعين تكليف براي مردم كار زشتي است يك نوع تحميل عقيده بر ديگران است سوء استفاده از شؤون مذهبي يا سوء استفاده از احساسات ديني و ملي مردم است. مردم مكلفند هم به لحاظ شرعي وهم به لحاظ سياسي كه به نامزد شايسته تر راي دهند./110
پنجشنبه|ا|10|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 251]