واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > کثیریان، کیوان - شاید بتوان دارن آرنوفسکی را یکی از پدیده های فیلمسازی دهه اخیر دانست. کارگردان 40 ساله ای که با ساختن 5 فیلم غیرمتعارف طی 13 سال توانسته جایگاه قابل توجهی برای خود در سینما دست وپا کند. مهم ترین ویژگیهای مشترک اغلب فیلمهای آرنوفسکی، فضای سوررئال آنهاست و پرتاب شدن های ناگهانی از یک دنیا به دنیایی دیگر با مختصات و احساسات متفاوت و متناقض. چنین فضایی این امکان را فراهم می کند تا در غالب فیلمهای او پیچیدگیهای فرمی و محتوایی به درهمآمیزیهای جذاب میان خیال و واقعیت منجر شود. همچنین "بقا" و میل حفظ آن، عنصر مضمونی تقریبا ثابتی در آثار آرنوفسکی است که به اشکال گوناگون و با شدت و ضعف در فیلم هایش قابل ردیابی است."پی" که یک تریلر روانشناسانه به حساب می آید، با لایههای عمیق فلسفی و پیچیدگیهای ساختاری خود، به مفهوم کشف حقیقت و چیستی آن میپردازد. در این فیلم نقش دین و مذهب در یافتن حقیقت جهان و درک ماهیت آن از مسیر منطق ریاضی به چالش کشیده می شود. قهرمان فیلم - مکس - از مذهب فراری است ولی برای کشف حقیقت مدتها به خورشید زل میزند. آرنوفسکی با اینکه یهودی است درباره خود میگوید که کاری با آموزه های دینش ندارد. در "پی" روحانیان یهودی از پس فرمولهای ریاضی بهدنبال کشف رمز اسم اعظم و اسرار الهی در تورات هستند تا با آن تجارت کنند. رفت و برگشت های زمانی از ویژگیهای مشخص این فیلم است که با پیچیدگیهای مضمونی تناسب آشکاری دارد. آرنوفسکی برای کارگردانی "پی" جایزه ساندنس را گرفت. آرنوفسکی در"مرثیه ای بر یک رویا" با بازی جنیفر کانلی به زندگی چهار معتاد می پردازد که سه نفرشان به مواد مخدر و یکی شان به تلویزیون و قرص های لاغری اعتیاد دارند. رویاها و توهمات آنها بستری است برای همان بازیهای فرمی و محتوایی میان واقعیت و خیال. آنها که در جستجوی آرامشند عملا با توسل به اعمالی خلاف طبیعت انسانی، گرچه به آرامشهای آنی و مقطعی دست مییابند اما قدم به قدم از آرامش پایدار و انسانیت شان دور می شوند وآنچه در این میان فدا می شود، عشق است. "چشمه" سومین اثر آرنوفسکی، با پسزمینه اخلاقی و بازهم با بهرهگیری از فضای سوررئال ، زندگی آدمهایی را به تصویر می کشد که در سه مقطع زمانی متفاوت زندگی میکنند. محور مضمونی این فیلم میل به جاودانگی است و نبرد نافرجام انسان با مرگ. در قرن 16 یک نظامی اسپانیولی مامور یافتن درخت حیات است، در قرن 21 یک جراح مغز درپی یافتن درمانی برای سرطان است تا همسرش را نجات دهد و معتقد است مرگ یک بیماری است که باید داروی آن را پیدا کرد و بالاخره در زمانی دیگر کسی در یک حباب به سوی ستاره ای در حال مرگ می رود. "کشتی گیر" با بازی میکی رورک را شاید بتوان به لحاظ فرمی و شیوه روایت، کاری متفاوت در کارنامه آرنوفسکی دانست که شیر طلای ونیز را نصیب او کرد. فیلم، تنهاییهای یک کشتی گیر کچ میانسال را روایت میکند. او به دنبال بازیابی اعتبار و شهرت وهویت گم کرده خویش است و فرار از تنهایی غمبار و دردناکش. پس در موقعیتی متناقض هم به عشق پناه می برد و هم به رینگ کشتی تا در اولی بخش صمیمی و مهربان و پراحساس وجودش را آشکار کند و در دومی با استفاده از بخش خشن و بیرحم خود در میان جمعیتی که به دیدن این خشونت ساختگی میآیند، از تنهایی و انزوا بگریزد. در "کشتی گیر" از صحنه های خیالپردازانه و فراواقعی خبری نیست و آرنوفسکی تلاش میکند قصهاش را واقعگرایانه و سرراست تعریف کند. "قوی سیاه" آخرین فیلم آرنوفسکی به گمان من پخته ترین اثر اوست و بازگشت قدرتمندش به مایههای روانشناسانه و فضاهای سوررئال. او این بار تشویشها، شوریدگیها و پریشانیهای یک بالرین مازوخیست وعاصی را دستمایه قرار میدهد و در بستر ماجراهای پشت پرده هنر باله، قصه عجیب و غریب قهرمان جاه طلبش را روایت میکند.نینا - با بازی شگفتانگیز ناتالی پورتمن- شیفته صحنه است و تنها روی صحنه است که هویت خود را بازمییابد. تردید، خیالبافی، وسواسو استیصال نینا، تصاحب نقش دو قوی سیاه و سفید را در باله "دریاچه قو" ی چایکوفسکی برای او دشوار و دشوارتر میکند. او بیش از هرچیز با خود در جنگ است و وقتی برخود فائق میآید، رویایش به حقیقت میپیوندد و هردو نقش قوی سپید و سیاه را - که طبعا بار استعاری مشخصی را با خود حمل میکنند - تصاحب میکند. گرچه اجرای اول او - به خصوص در نقش قوی سیاه - تحسین همه را برمیانگیزد اما با پایانی تراژیک همراه میشود؛ نینا در اوج تشویقها و تحسینها درلباس قوی سپید به سیاهی و نیستی و فروپاشی - وشاید آرامش - میرسد. نسخه کوتاه شده این مطلب در شماره اردیبهشت ماه 1390 در ماهنامه 24 به چاپ رسیده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]