تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دوست ندارم كه در كودكى از دنيا مى رفتم و وارد بهشت مى شدم و بزرگ نمى شدم تا پروردگارم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837165156




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تِست ریاکاری یا مسلمانی در چند جلسه-1


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد  - برگزیده ای از کتابهای منتشر شده و ناقابل حقیر برگزیده ای از کتاب منتشر شده«یک عمر مسلمانی» (برداشت و تدوینی نو از کتاب «مِعراجُ السَّعاده»، نوشته مرحوم «احمد نراقی»- دوره قاجار)                   سید محمد  سادات اخوی                            پیش گفتار   اگر کتاب حاضر را پسندیدید، اصل آن را همراه فصل داستانی اول، از  انتشارات امیرکبیر، تهیه بفرمایید و فصل داستانی اول را نیز همانجا بخوانید... ببخشید!... چاره ای نیست؛ هم نمی شد از فصل داستانی «انتخاب» کرد و هم دوست دارم از فرصتی که فراهم آمده، برای دعوت شما به خواندن کتاب اصلی که با عنوان «یک عمر مسلمانی» است، استفاده کنم. می دانید؟... گاهی نویسنده از میان همه آثارش، از نوشته شدن یک یا چند اثر به وَجد می آید و حس می کند به قول معروف، «از آب و گِل درآمده»!... و کتاب یک عمر مسلمانی هم برای من، همین طور است؛ زیرا پس از دو دهه حسرت و آرزومندی، توانستم به گونه ای که دوست داشتم، متن کتاب «مِعراجُ السَّعاده» زنده یاد نراقی را برای زندگی «امروزی» خودمان، بازآفرینی و تدوین کنم... فقط می ماند نظر نهایی مخاطبان ارجمند، که اگر شایسته اش باشم، خواهید پسندید.   ... پس یادتان باشد که نوشته حاضر، در واقع، متعلق به شادروان نراقی است و حقیر، فقط در گلستان مفاهیم بلندش قدمی با دقتهای ادبی و از سر ارادت زده ام و به جای هر سخنی، دعوت تان می کنم مقدمه ای را که برای کتاب یک عمر مسلمانی نوشته ام بخوانید که همه حرفهایم را در همان قالب نوشته ام:    1 برای هر کس که در دنیای معاصر زندگی می کند؛ مهم ترین مسئله امروز، رسیدن به آسایش است. 2 علوم گوناگون، به شیوه های گوناگون، تلاش کرده اند تا راه هایی را پیشنهاد کنند که آدم ها بتوانند کلید سعادت و خوشبختی شان را پیدا کنند. 3 کتابهای فراوانی چاپ شده اند که به شیوه های مشهور به بازاری یا علمی تلاش کرده اند گِرِه های انسان امروزی را بگشایند و البته تا اندازه ای توانسته اند موفق شوند. 4 آدم ها متفاوتند و برای همین هم نمی شود نسخه واحدی را برای همه تجویز کرد که در پایان، برای همه کارساز شود. 5 اگر کسی نخواهد پیشرفت روحی ای داشته باشد؛ هیچ کتاب یا نسخه ای نمی تواند او را در مسیر درستی قرار دهد... بسا که دچار سوءبرداشت شود و راه موفق شدنش را نیز مسدود کند. 6 این پرسش مهم را پاسخ نداده اند که:آیا می شود کاری کرد که آسایش نسبی و مقطعی انسان، ماندگار شود؟ 7 کتابهای قدیمی، به خاطر فاصله زبانی و زمانی با دوران معاصر، نمی توانند به عنوان نمونه و پیشنهاد امروزی مطرح شوند؛ هر چند که علاقه مندان سعادت و خوشبختی، به «طمع» یا آرزوی خوشبختی، حاضر شوند دوره های سخت «نزدیک شدن» را بگذرانند. 8 کتابهای جدید، اگر بر اساس کتابهای قدیمی نوشته شده باشند؛ یا «بر اساس» اند یا «ترجمه ناقصی از گذشته» اند... کتابهای نوع اول، موفق تر بوده اند. 9 بسیاری از رُمان ها و داستان های کوتاه امروزی، چه خواسته باشند و چه نخواسته باشند؛ الهام های گوناگونی از کتابهای اخلاقی گذشته گرفته اند. 10 اگر کتابهای قدیمی را به شیوه ای مناسب و همراه تدریس استادانه کسی که تسلط کافی بر کتاب داشته باشد بخوانیم؛ متوجه می شویم که بسیاری از کتابهای امروزی، ترجمه نادرست و نامناسبی از کتابهای اخلاقی گذشته اند. 11 می گویند:«تجربه، بالاتر از علم است»... نویسندگان گذشته، تا رفتاری را تجربه نمی کردند، آن را چه در قالب کتاب، چه در شکل جلسه اخلاقی به دیگران پیشنهاد نمی کردند. 12 نکته ای که بسیاری از جامعه شناسان در نقد رفتار قدیم گفته اند این است که:   دوران گذشته، دوران زندگی های ساده و رابطه های طولانی بوده است. آدم ها زود با هم مأنوس می شده اند و دیر از هم جدا می شده اند زندگی ساده، سبب می شد آدم ها احساس نیاز عاطفی کمتری به هم داشته باشند و محکم شدن انس آدم ها به هم، بیش از نیاز عاطفی، بر اساس نیاز مالی و «عادت» دیداری شکل می گرفت... آدم ها به هم عادت داشته اند و از دل عادت، «اُنس» شکل می گرفت. 13 امروز، ساخته شدن آپارتمان ها و زندگی در میان انبوه دود و آهن و نیازهای مالی گوناگون سبب شده آدم ها فرصت کمتری برای دیدار هم داشته باشند. دیدار کم، سبب شده آدم ها بیش از گذشته نیازمند دیدار هم باشند. 14 آدم های امروزی مجبور شده اند انتخاب کنند: یا از خیر دیدار هم و توجه به این نیاز مهم بگذرند... یا تسلیمش شوند و راه هایی را برای رسیدن به هم پیدا کنند. 15  هر چه آدم ها بیشتر مشتاق دیدار هم باشند؛ بیشتر «حس پیوستگی» را می چشند و برای حفظ ارتباطشان با هم مجبور می شوند رفتاری را که می دانند طرف مقابلشان را آزار می دهد؛ از درونشان حذف کنند. 16 آدم های مغرور، تلاش می کنند به خودشان بقبولانند که اگر دیگران، ترکشان کرده اند، تقصیر خودشان بوده و خود اینها اشکالی نداشته اند... اما روزگار، یک جا با سلاح تنهایی، به آنان ثابت خواهد کرد که اشکال از خودشان بوده است! 17 آدم هایی که دوست دارند محبوب دیگران باشند؛ بیش از دیگران معتقدند که باید رفتارشان را اصلاح کنند. 18 اصلاح رفتار، کار یک دوره خاص و بخشی کوتاه از زندگی نیست. آدم هافراموشکارند و اگر فقط یک دوره، اصلاح را متوقف کنند، همه چیز به شکل ناجور گذشته اش برخواهد گشت. 19 برای اصلاح درست و اساسی، مهم ترین کار، شناخت تعریف رفتار درست و رفتار اشتباه است. 20 برای شناخت رفتار درست و رفتار اشتباه، شکل کنونی جامعه که به آن «عُرف» می گوییم؛ نیست. گاهی همه آدم ها به رفتاری اشتباه عادت می کنند و همان رفتار اشتباه، عرف جامعه می شود. 21 آدم های معتقد به ادیان گوناگون، متناسب ترین شیوه شناخت رفتارهای درست و رفتارهای اشتباه را در متن دین شان می جویند. پیشوای هر دین، مناسب ترین نمونه برای مشابه شدن است. 22  در فرهنگ اهل سنت و شیعه، کتابهای اخلاقی گوناگونی نوشته شده است. اگر تفاوت های سلیقه ای را کنار بگذاریم، بخش زیادی از مضمون ها و سفارش ها مشترکند. 22 یکی از مهم ترین کتابهای اهل سنت، کتاب احیاء علوم الدین(نوشته امام محمد غزالی) و یکی از مهم ترین کتابهای اخلاقی شیعیان، جامِعُ السَّعادات(نوشته ملا محمد مهدی نراقی) است. 23 کتاب احیا... در قالب کتاب کیمیای سعادت(به قلم خود غزالی) و کتاب جامع... در قالب مِعراجُ السَّعاده(به قلم فرزند نراقی: ملا احمد) خلاصه نویسی و تشریح شده است. 24 مرحوم ملا احمد نراقی، معاصر دوره فتحعلی شاه قاجار بوده و به خاطر شرایط ویژه(همان عرف اشتباهی که یاد کردیم) برای دریافت مجوز عرفی نشر کتاب، مجبور شده مانند تمام نویسندگان دوران خود، سطرهایی را به مدح شاه زمان اختصاص دهد... خواندن خود کتاب و مرور بخشی که مرحوم نراقی درباره از بین بردن صفت تملق و چاپلوسی نوشته، پرسش مهمی را در ذهن مخاطبان ایجاد می کند.   پاسخ این پرسش را با دقت در متن «مدح نامه» ابتدای اثر پیدا خواهیم کرد. مرحوم نراقی، با زیرکی تمام، مدایحی را که عالمان دینی گذشته در وصف حضرت مولا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) می گفته اند با مدایح رایج در وصف سلطان آمیخته و آورده است(مروج شریعت سید المرسلین، آفتاب تابان فلک سلطنت، مظهر ان الله یأمر بالعدل و الاحسان، گوهری از خاندان «وَ اَنزَالنَاالحَدید» و...). قضاوت نهایی را به شما وامی گذارم تا در پایان کتاب، شخصیت اصلی نویسنده محترم را دریابید؛ چنان که حقیر یافتم. 25 همدوره های نویسندگان محترم معتقدند آنچه در کتاب معراج السعاده می خوانیم، میوه تجربه های آزموده شده خود نویسنده است... یعنی نکته هایی را نوشته که خودش آزمایش کرده و به محتوای شان رسیده است. 26 کتاب، چهار باب دارد: باب اول، مقدمه هایی درباره انسان است. باب دوم، توصیف اخلاق انسانی و نیروهای درونی انسان است؛ نیروهایی که سبب رفتاری مناسب یا دلیل رفتاری نامناسب می شوند. باب سوم، درباره نیاز انسان «سالک» به اصلاح مداوم رفتار خود است تا چنان شود که دیگران دوستش داشته باشند. باب چهارم نیز معرفی رفتارهای شایسته و ناشایسته است و برای هر بخش نیز در کنار معرفی «درد»، درمان های گوناگونی نیز پیشنهاد شده است. در کتاب حاضر، تغییرهایی بنابر ضرور زمان و شرایط کنونی فرهنگی داده شده است تا برای مخاطب امروز، شایان استفاده بهتر شود... که در جایی دیگر، مفصل تر گفته خواهد شد. 27 کتاب حاضر، فقط یک «تلاش» ساده است تا مخاطبان ارجمند را به مفهوم بلند کتابی نزدیک کند که بسیاری از بزرگان عرفان، معتقدند عمل کامل به آن، مخاطبش را صاحب کرامت می کند... نه آن گونه که به اندازه طبیعی چیزی اضافه کند یا شکلی را به شکل دیگر تبدیل کند؛ به این معنا که محبوب دیگران و نزدیک به خوبان روزگار شود؛ چنان که خدا و اهل بیت دوستش داشته باشند و احساس کند آدم خوشبختی شده است.   گفته اند که مخاطب این کتاب، اگر به شایستگی محتوای آن را عمل کند؛ آماده آغاز سلوکی روحانی می شود؛ که مقدمه ها را آموخته است. *  تا جایی که ممکن شد، نکته ها را به سیاق خود کتاب معراج السعاده، مرتب کرده ام. در کتاب اصلی، هم «نمونه» ها قدیمی اند و هم شیوه نگارش، با آیین کتابهای کنونی سازگار نیست... بنابراین، گاهی ممکن است نظم نکته های بخشها را بهم بزنم تا مقصودی که فکر می کنم نویسنده ارجمند کتاب داشته، بهتر تأمین شود.       چنان تلاش کرده ام که مخاطب امروزی از چاپ اصلی کتاب، بی نیاز نشود؛ اما اگر به دلیلی رغبتی به خواندن شیوه چاپ «بی علایم ویرایشی» و «پشت سر هم حروف نگاری شده» کتاب اصلی نداشت، بخش مهمی از کتاب را در این نوشته بیابد. ممکن است به روایت ها یا حدیثهایی برخورد کنید که آدم ها را به چند دسته تقسیم کرده باشند... یا برای رفتاری در موقعیت های مشابه، چند پاداش درنظر گرفته باشند ... یا چندین بار با شکل های گوناگونی از تقسیم اهل بهشت و جهنم رو به رو شوید؛ چندان مهم نیست، چون هر پاسخی با توجه به پُرسَنده پرسش گفته شده و اگر مانند من حوصله داشته باشید و همه تقسیم ها را با هم جمع کنید، می بینید که همخوانی دارند و تضادی ندارند. فراموش نکنیم می شود «یک گروه» را بارها و از «چند نظر» تقسیم بندی کرد. شاید شما خوانندگان اهل فضل کتاب، گاهی ترکیبی از نثر را ببینید که در ذهنتان بی نظم به نظر رسد... اما چنین نیست؛ تلاش کرده ام خودم و واژه ها در استخدام مفهوم کتاب باشیم. به همین دلیل ممکن است گاهی برای زمان، «گاه» و گاهی «وقت» بیاید... به هر حال، تجربه ای است که امیدوارم ثمربخش باشد.   در بخشهای «گفته اند»، دقیق، سخن معصوم را آورده ام و نهایت تغییر، تنظیم امروزی نثر ترجمه آن است؛ اما اگر جایی مفهومی را از کلام معصومان استخراج کرده ام به ادب و برای تمایز مخاطبان ارجمند میان کلام نارسای حقیر و عبارت بلند معصوم بزرگوار، پیش درآمد «گفته اند» را نیاورده ام و در انتهای جمله، «*» گذاشته ام تا مشخص شود که بخش مهمی از عبارت، برگرفته از کلام معصوم است.   در بخش مرور صفتها نیز گاهی نویسنده ارجمند، صفتی را که در زمان خودشان بیشتر رایج بوده، در برگهایی بیشتر آورده اند که حقیر، با توجه به زمان، محدودشان کردم.   نویسنده محترم، برای برخی از مفهوم ها «نمونه» هایی را آورده اند یا توضیحی داده اند که هم دست مخاطب امروز را برای فهمیدن گستردگی آثار برخی از صفتها بسته بود و هم سبب می شد مخاطب نتواند میان شرایط خود و گفته های نویسنده محترم، شباهتی بیابد و در موقعیتی مشابه خود را حفظ کند.   در بخشی از کتاب نیز نویسنده ارجمند، متأثر از فضای روز، نکته هایی را خاص «خانم ها» یا «آقایان» مطرح کرده است که با کمی دقت، اختصاصی ندیدم. به همین دلیل یا نیاورده ام، یا اختصاص آن را برداشته ام... و از روح نویسنده بزرگوار نیز یاری گرفتم تا کتاب شایسته اش، مخدوش یا مغشوش نشود.    الهام و وسوسه آنچه به خیالمان وارد می شود، دو جور است. به صورت کلی وقتی فکری آدم را به خیری برساند، الهام است و اگر سبب پیشامدی نامناسب شود؛ وسوسه است. * فرشتگان(ملایکه)، الهام می کنند و ابلیس(شیطان)، وسوسه کننده است. * گفته اند: - شیطان، مانند خون در همه جای تن آدمی جاری است و چون از جنس آتش است، مانند آتش، به هر جا رود، راه خود را می سوزاند و پیش می رود- پیامبر اکرم(ص) * آدم ها در مقابل خدا تکلیف دارند و به خاطر درستی اجرای تکلیف، پاداش و به خاطر اجرای نادرست آن، تنبیه می شوند. انسان، اختیار خیالش را ندارد و خدا، او را به خاطر خیالی که اختیارش را ندارد، سرزنش نمی کند... اما اگر کسی در خیالش خود را سرزنش کند که چرا در گناهی که رخ داده سهیم نبوده، در مجازات الهی آن گناه، سهیم خواهد بود. * وقتی خیالی وارد قلبت می شود، نگاه کن که خیال، از جنس الهام است یا وسوسه... اگر الهام و عاقبت آن خیر است، فرصت را محترم بدان و شتاب کن... اما اگر می دانی که نتیجه رفتارت دردسر و آشفتگی خواهد داشت؛ پرهیز کن که ارزش ندارد آرامشت را از میان ببری. * شیطان، بیش از همه نیروها، از شهوت و خشم تو کمک می گیرد که تند و تیز و به شیطان نزدیک ترند... تلاش کن کمتر    داشته باشی که در حال هیجان، خشم و شهوت، تند و تیزتر می شوند. * دلت مانند ظرفی پر از هواست. ظرف پر از هوا هرگز از هوا خالی نخواهد شد؛ مگر آنکه با مایعی یا جامدی پر شود. اگر می خواهی دلت از هوای نفس خالی شود، از جوهر یاد خدا لبریزش کن! * شیطان، سگی درنده و گرسنه است و صفتهای تند و تیز تو، مانند غذاست. سگ، تا غذایش را در خانه ای ببیند؛ آن خانه را رها نمی کند. رفتارت را اصلاح کن و ببین دروغ می گویی، تهمت می زنی یا بدزبانی، شهوتت بیش از اندازه است؟... غذای شیطان را نابود کن!   یاد خدا(ذکر) یاد خدا، مهم ترین سلاح تو در مقابل شیطان و وسوسه اوست. تلاش کن از یاد خدا غافل نشوی. می توانی مدام اسمهای خدا را به بهانه های گوناگون بر زبانت ببری... یا مدام در دلت به خدا و مهربانی هایش فکر کنی. * مهم ترین ذکر خدا، نماز است. یادت باشد که شیطان به خاطر سجده نکردن به آدم، از درگاه خدا رانده شده و بنابراین، به عبادتی که سجده داشته باشد، حسّاس است و بیش از هر جا، هنگام نماز، سراغت می آید تا هر طور که می تواند، ذکرت را نابود کند... برای همین است که در نماز، همه فکرهای دنیا به ذهنت می رسند! * اگر می خواهی به معنای درستش ذکر خدا را بگویی؛ بدان که باید چهار مرحله را بگذرانی: اول همان واژه هایند که بر زبانت جاری می شوند: یا الله!... یا رحمان!... یا...! دوم مرحله ای است که ذکر را بیش از یک بار می گویی و متوجه می شوی که تک و توک، بخشی از ذکر را با درک بهتر می گویی و این بخش، همان است که ذکر، دارد تلاش می کند به قلبت وارد شود. سوم، در این بخش، قلب را عادت می دهی به ذکر و دیگر با یاد خدا آشناست و آشنایی اش پیوسته است. مرحله آخر، جالب است. تا اینجا، «تو» بودی که به قلبت الهام می کردی ذکر بگوید... از اینجا به بعد، قلب تو(بیدار باشی یا خواب)، کار خود را می داند و ذکر را می گوید. در این مرحله، بی آنکه تصمیم بگیری، یاد خدا از تو جدا نخواهد شد.   بیم و امید(خوف و رَجا) بعضی از آدم ها آنقدر از خدا می ترسند که همه عبادت و ذکرشان به خاطر شدت ترسشان از خداست... بعضی از آدم ها هم آنقدر به خدا امیدوارند که هیچ عبادتی را لازم نمی دانند و از هیچ گناهی پرهیز نمی کنند... هر دو گروه، اشتباه می کنند. * گفته اند: - پسرم!... فکر کن اگر به اندازه اهل زمین عبادت کرده باشی، خدا از تو قبول نخواهد کرد؛ به این اندازه نگران باش... و فکر کن اگر به اندازه اهل زمین گناه کرده باشی، خدا تو را خواهد بخشید؛ به این اندازه هم امیدوار باش!(تا نه بیش از اندازه امیدوار و نه بی اندازه نگران باشی)- امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع)    *            گفته اند: - پدرم محمد بن علی باقرالعلوم می گفت:«کسی به مرحله ایمان حقیقی می رسد که اندازه امید و نگرانی اش یکی باشد»- امام ششم: جعفر صادق(ع). * اگر می خواهی به کسی دین درست را بیاموزی؛ نه آنقدر از عذاب خدا بگو که از خدا وحشت کند و هیچ وقت نتواند خدا را دوست داشته باشد... نه آنقدر از لطفش بگو که فکر کند می تواند تا آخر عمرش گناه کند و لحظه های آخر زندگی اش وقت توبه است. گروه اول، از لذت ارتباط درست با خدا محروم می شوند ...و گروه دوم، یادشان می رود که لحظه مرگ آدم هامعلوم نیست و * - ای داوود!... تو پیامبر منی، مردم را دوست من کن! - خدایا!... چگونه دوستی ات را به مردم بیاموزم؟ - از مهربانی ام بگو و به یادشان بیاور که چقدر در زندگی شان از من مهربانی دیده اند- گفتگوی خداوند با داوود نبی(ع). * یکی از بزرگان، عادت داشت بیش از نگران کردن مردم، بندگان خدا را به لطف او امیدوار می کرد. پس از مرگ، خوابش را دیدند و پرسیدند: - خدا با تو و اعمالت چگونه رفتار کرد؟ گفت: - مرا به جایی بردند و گفتند:«در محضر خدایی؛ هر چه پرسیده می شود بگو!»... جز اطاعت، کاری نمی توانستم بکنم. ندایی را شنیدم که پرسید:«مگر از مجازاتم غافل بودی که آن همه از مهربانی ام گفتی؟... نترسیدی بندگانم گناهکار شوند و تقصیر تو باشد؟»...   نمی دانستم چه بگویم. ناگهان فکری از ذهنم گذشت و گفتم:«خدایا!... راست می گویی؛ اما دوست داشتم مخاطبانم دوستت داشته باشند»... کمی سکوت شد. دلم می لرزید. دوباره ندا را شنیدم. گفت:«همه گناهانت را به خاطر نیَّت خوبت بخشیدم». * گناه، لذت دارد؛ آدم ها هم که نمی توانند گناه نکنند... اما وقتی در دلشان از مجازات خدا نگران باشند، نمی توانند از گناهی لذت کامل ببرند. آدمی هم که از گناه لذت کافی نبرد، آرام- آرام، از گناه کردن پرهیز می کند تا نگرانی آخر گناه، کامش را تلخ نکند. خوبی خوف این است. در شنبه ها- ان شاءالله- ادامه خواهد داشت




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 543]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن