واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دانش، مهرزاد - سینما اصولا در اولین تعابیر، وجه خیال انگیزش است که جلوه گری می کند. مگر می توان خیال و رویا را از سینما و مخصوصا سینمای داستانی منفک کرد؟ چند هفته پیش، یکی از دوستان منتقد در همین روزنامه/خبرنامه در رابطه با فیلم تلقین/سرآغاز آخرین ساخته کریستوفر نولان مطلبی نوشتند و آن را مصداقی از بحث جنگ نرم دانستند و شواهدی نیز از پروتکل صهیونیست ها آوردند که بله...چون صهیونیست ها می خواهند با القای مرززدایی بین واقعیت و خیال، دیگران را دچار نسبیت گرایی فلسفی به جهان هستی کنند، پس این فیلم هم که موضوعش رخنه در خواب و رویا است و در درون این فرایند تشخیص بین واقعیت و خیال از بین می رود و حتی گاه خواب را حقیقی تر از رویا می انگارند، در راستای اهداف صهیونیست ها است و بنابراین در ذیل ماجرای جنگ نرم قرار می گیرد. نظر این همکار صدالبته محترم است، ولو آن که با ذائقه و عقیده حقیر و بسیاری دیگر همساز نباشد. اما به نظر می رسد فارغ از افراط گرایی هایی که در منسوب ساختن هر رطب و یابسی به مفاهیم سیاسی مد روز در نوشته های برخی از دوستان به چشم می خورد، این مورد خاص قابلیت تأمل از جهات دیگر را نیز داشته باشد. سینما اصولا در اولین تعابیر، وجه خیال انگیزش است که جلوه گری می کند. مگر می توان خیال و رویا را از سینما و مخصوصا سینمای داستانی منفک کرد؟ و اگر قرار باشد خیال پردازی در سینما را منسوب به جریان های مخاصم کرد، دیگر باید از بن ریشه سینما را زد و معنا ندارد به عنوان یک سینمادوست و یا منتقد فیلم ، دست به تحلیل و کارشناسی سینما بزنیم. فراتر از آن ، بحث خیال نه تنها در سینما که اصلا در ذات هنر نهفته است. چرا شعر گفتن بر پیامبر اسلام حرام بود و بر دیگران مباح؟ چون مقام نبوت حضرت که مبتنی بر حقیقت گویی مطلق بود، با خیال پردازی و خیال برانگیزی تناسبی نداشت( که در توصیف شعر گفته اند؛ احسنه اکذبه: بهترینش آن است که دروغ آمیزتر و خیالی تر باشد)؛ اما این روند برای دیگران که وظیفه رسالت و نبوت بر دوش شان نیست بلامانع است. پس خیال و رویاگویی در هنر ، ربطی به صهیونیسم و جنگ نرم ندارد. خیال جوهره ذاتی هنر است. حالا کریستوفر نولان در فیلم اخیرش، دارد روی همین وجه مانور می دهد. او نسبت بین خیال و واقعیت را در این اثر، همچون سایه و صاحب سایه ترسیم کرده است که مبتنی بر نوعی دال و مدلولی است. اما برای دامنه دار کردن روح سرکش و افسارگسیخته توسن خیال، مرزها را از حدود متعارف گسترش داده و گاه تداخل هایی هنرمندانه در این حوزه ترسیم کرده است. شخصا معتقد به برداشت های مذهبی از کار نولان نیستم، ولی اگر قرار بر تأویل باشد، حتی می توان موضوع فیلم تلقین را سایه ای از مفهوم مذهبی هبوط انسان دانست. کاب قهرمان فیلم از کشور خود تبعید شده است و حالا می خواهد با حضور در فضایی رویایی، به موطن خود بازگردد و فرزندانش را که چهره شان را فراموش کرده است ببیند. انگار تمام تلاش او در این کنش ها و مسیرها، برگشت به عالم الستی است که زمانی متعلق به آن بود و در فرجام اثر تنها زمانی این امر محقق می شود که بیداری از خواب برایش پیش نمی آید و در رویا می میرد. اما این مرگ ، خود نوعی حیات مجدد گسترده است که کاب را هم به آرزویش می رساند. در متون مذهبی ما فرمایشی از امام علی آمده است که:« الناس نیام، اذا ماتوا انتبهوا»: مردم در خوابند و زمانی که می میرند بیدار می شوند. حالا انگار سایه ای از این عبارت درخشان را می توان در فرجام این فیلم دید که چگونه مرگ در خواب به بیداری در رویا می رسد. کاب با افتادن اتومبیل به درون آب می میرد ولی در عمق لایه های برزخی اش، در کنار ساحل دریا از خواب بیدار می شود و به آرزوی دیرینش دست می یابد. این تصویر خیال انگیز آیا نمی تواند برخی دغدغه ها و عقاید مذهبی ما را هم دربرگیرد؟ همان طور که گفتم این برداشت اخیر تأویلی شخصی بیش نیست و به عنوان یک منتقد فیلم، اجازه به خود نمی دهم که به مثابه تحلیلی سینمایی از آن یاد کنم. اما اگر قرار بر برداشت های صهیونیسم جویانه باشد، می توان تعابیر این چنینی هم از اثر داشت.نکته مهم آن است که انگاره های مطلق ذهنی و پیشداورانه خود را بر آثار هنری تحمیل نکنیم. بگذاریم توسن خیال در جاده هنر بتازد و هر کس به فراخور خود، از تماشای این منظره بهره ببرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]