واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: كلاه فرنگى بر سر فرهنگ ايرانبررسى عوامل شكل گيرى انقلاب اسلامى ( بخش نخست)
ايرج نظافتي
انقلاب اسلامي ايران كه در بهمن ماه سال 1357 به ثمر نشست و به پيروزي رسيد، در عين داشتن اهداف سياسي، اجتماعي و مذهبي، نگاهي كاملا فرهنگي نيز به وقايع روز جامعه داشت، به گونه اي كه بسياري از تحليل گران و كارشناسان انقلاب بهمن 57 در ايران را يك انقلاب فرهنگي مي دانند كه توده هاي عظيم مردمي در كنار روحانيت نقش عمده اي را در آن ايفا كردند.
گرچه تلاش مستكبران و زورمندان جهان به ويژه در غرب بر آن بوده است كه همواره از انقلاب اسلامي ايران چهره اي ضد فرهنگي ترسيم نمايند اما رهبري مدبرانه حضرت امام خميني(ره) به عنوان بنيانگذار انقلاب اسلامي در ايران بر مفاهيم بكر و تازه اي -كه در روح انقلاب اسلامي موج مي زند- تكيه نموده و بر مشتركات آن با دنيا و اختصاصات منحصر به فرد آن، كه در مكاتب گوناگون و جريان هاي فكري و نحله هاي مختلف جهان موجود نيست، اصرار ورزيد.
امروزه پس از 30 سال، انقلاب اسلامي ايران تا بدانجا پيش رفته كه نه تنها از ثبات و اقتدار داخلي و خارجي برخوردار است بلكه به الگويي بارز و مشخص براي ساير كشورهاي اسلامي و آزادي خواهان جهان مبدل شده و در واقع اينك صدور انقلاب به جهان به بخش مهمي از رسالت انقلاب اسلامي در سراسر دنيا مبدل گشته است.
اما آنچه كه در اين سه شماره گزارش روز مورد واكاوي و تجزيه و تحليل كارشناسان و صاحب نظران قرار خواهد گرفت مهمترين عوامل شكل گيري انقلاب اسلامي در ايران است.
از خود بيگانگي فرهنگي رژيم ستم شاهي
بسياري از كارشناسان معتقدند كه از خودبيگانگي فرهنگي و تلاش براي تقليد از فرهنگ بيگانه دو عامل عمده در فروپاشي رژيم منحوس پهلوي بوده است. «محمدعلي رحمتي نيا» كارشناس امور فرهنگي و استاد دانشگاه مي گويد: «در ميان دلايل متعددي كه سبب سقوط رژيم شاهي شد، مهمترين علت آن كه مسايل فرهنگي است تبلور عيني تري دارد، يعني فرهنگ ايراني- اسلامي مردم ما در دوران پهلوي و خصوصاً از دهه 30 به بعد ناديده گرفته شد و رژيم طاغوت هر روز بيش از پيش درصدد تزريق فرهنگ هاي بيگانه و غيرقابل دفاع غرب به درون كشورمان بود.»
رحمتي نيا به برنامه هاي فرهنگي رژيم گذشته ايران اشاره مي كند و مي گويد: «اگر فعاليت هاي فرهنگي حكومت پهلوي دوم در ابعاد موسيقي، سينما، تئاتر، كتاب و... را مورد بررسي قرار دهيد به خوبي درخواهيد يافت كه خط ابتذال، برهنگي، بيگانگي فرهنگي و رواج بي بندوباري در تمامي برنامه هاي فرهنگي دنبال شده و هيچكدام از اين برنامه ها بر الگوهاي فرهنگي خودمان تكيه و تأكيدي ندارد، همين مسئله رفته رفته به عامل مهمي در ايجاد شور و حركت در مردم براي سرنگوني رژيم پهلوي منجر شد.»
وي مي گويد: «از ديگر عوامل مهم مي توان در جريان انقلاب اسلامي از تولد تا پيروزي از آن استنباط كرد اعمال سياست هاي اسلام زدايي در كنار سياست هاي ضدفرهنگي بود كه مستقيماً از سوي شاه و دربار او هدايت مي شد، به شكلي كه در بسياري از فيلم هاي سينمايي آشكارا به مباني ارزشي اسلامي اهانت مي شد و موسيقي ها سمت و سوي كاباره اي پيدا كرده و اسلام تشيع كه مهمترين ارزش شناخته شده مردم ايران بود ناديده گرفته شد، همين مسائل به خودي خود زمينه و بستر نارضايتي عميق مردم نسبت به رژيم پهلوي را فراهم كرد، با جريحه دارشدن احساسات مذهبي مردم مسلمان ايران ديگر مجالي براي ادامه حضور شاه خائن وجود نداشت و مردم و روحانيت با قيام تاريخي خود حكومت دست نشانده پهلوي را سرنگون ساختند.»
اما «محسن احمديان» كارشناس مسايل اجتماعي به ابعاد ديگر قيام مردم در پيروزي انقلاب اسلامي اشاره مي كند و مي گويد: «به عقيده من اين انقلاب اسلامي را بايد يك انقلاب فرهنگي بناميم، چرا كه حكومت گذشته خصوصاً در سال هاي آخر عمر خود آشكارا با فرهنگ و ارزش ها و باورهاي اعتقادي و مذهبي مردم وارد نبرد شده بود و در جشن هايي مثل جشن هنر شيراز هيچ پرده عفاف و حيايي باقي نمانده بود و در واقع رژيم در پوشش برگزاري جشن هاي 2500 ساله درصدد حذف و از ميان برداشتن فرهنگ ديني و اسلامي مردم بود و مي خواست يك فرهنگ منحط و سراسر مبتذل را به جامعه تحميل كند، همين موضوع خود سبب ايجاد جرقه هايي در ميان توده هاي مختلف مردم براي سرنگوني رژيم پهلوي شد.»
اين كارشناس مسايل اجتماعي به مبارزات رژيم منحوس پهلوي با روحانيت اشاره مي كند و مي گويد: «در طول تاريخ هميشه روحانيون براي مردم ايران قابل احترام و اعتماد بوده اند و بعضاً مردم نيز در بسياري مواقع در زندگي شخصي و اجتماعي به نوعي براي خروج از تنگناهاي زندگي دست به دامان روحانيت شيعه شده اند، از همين رو مقابله حكومت طاغوت و شكنجه و زندان بزرگان روحانيت و افرادي كه داراي پايگاه هاي ارزشي محكم و استواري در ميان توده هاي مردم بودند سبب شد تا صبر ملت ايران به سر آيد و رژيمي كه از مقتدرترين كشورهاي خاورميانه محسوب مي شد به راحتي به زانو درآيد.»
نقش جشن هاي مبتدل
در انقراض حكومت پهلوي
بسياري از تحليل گران تاريخ معاصر ايران معتقدند كه برگزاري جشن هاي مختلفي كه از سوي رژيم پهلوي در دهه 40 و 50 برگزار مي شد نقش مهمي در سست شدن پايه هاي حكومت محمدرضا پهلوي داشته است، از جمله آنان جشن هاي پرهزينه تاجگذاري، جشن هنرشيراز و...
اما براي اينكه بدانيم اين جشن ها با چه انگيزه و به چه شكلي به اجرا درمي آمد لازم است به برپايي جشن هنر شيراز به روايت اسناد ساواك و مركز بررسي اسناد تاريخي و همچنين مواضع مردم و روحانيون عليه اين جشن ها اشاره كنيم.
در نيمه اول سال 1346 و زماني كه دولت ايران خود را براي برگزاري جشن پرهزينه تاجگذاري شاه آماده مي كرد، برنامه جشن هنر شيراز در دستور كار قرار گرفت.
در پي اين تصميم هيئت امنايي مركب از 30 نفر از مقامات بلندپايه كشور شامل نخست وزير، وزيران، چند استاندار و شهردار براي برگزاري اين جشن تعيين شد و در نهايت نخستين جشن هنر شيراز در تاريخ بيستم شهريور سال 1346 آغاز و تا 30 همان ماه به كار خود ادامه داد.
تلاش براي استحاله فرهنگي
هدف از برگزاري جشن هاي ضد فرهنگي رژيم شاه از جمله جشن هنر شيراز استحاله فرهنگي اسلامي مردم و باز كردن راه نفوذ فرهنگ منحط غرب به داخل كشور بود.
افرادي كه به عنوان هنرمند از آمريكا و كشورهاي اروپايي براي شركت در جشن هنر شيراز به ايران دعوت شده بودند شامل رقاصه ها، موزيسين ها، خوانندگان و بازيگران فيلم هاي غيراخلاقي سينماهاي غربي بودند.
كارشناسان مسائل اجتماعي براين باورند كه اين برنامه ها نتوانست با مردم ايران ارتباط برقرار كند، زيرا با فرهنگ ملت ايران هيچگونه سنخيتي نداشت.
براساس اسناد ساواك و مركز بررسي اسناد تاريخي، اگرچه برنامه هاي اجرا شده در جشن هنر تا سال 1355 مستهجن و خلاف اخلاق عمومي بود اما اوج ابتذال در سال 1356 و در ماه مبارك رمضان صورت گرفت. در جشن هنر اين سال رژيم منحوس پهلوي ماهيت ضد ديني خود را به عينه آشكار ساخت و اجازه اجراي نمايشي را داد كه سفير وقت انگليس در خاطراتش در كتاب «غرور و سقوط» آن را به عنوان يكي از نخستين جرقه هاي انقلاب ايران توصيف كرد.
اين نمايش مستهجن «خوك- بچه آتش» نام داشت. آنتوني پارسونز- سفير وقت انگليس در تهران- شرح ماجراي نمايش فوق را اين گونه بيان مي دارد: «جشن هنر سال 1356 شيراز از نظر كثرت صحنه هاي اهانت آميز به ارزش هاي اخلاقي ايرانيان از جشن هنر پيشين فراتر رفته بود. به عنوان مثال يك شاهد عيني صحنه هايي از نمايشي را كه ترتيب داده بودند يك باب مغازه را در يكي از خيابان هاي پررفت و آمد شيراز اجاره كرده و ظاهراً مي خواستند برنامه خود را كاملاً طبيعي در كنار خيابان اجرا كنند، صحنه نمايش نيمي از داخل مغازه و نيمي در پياده رو مقابل آن بود. يكي از صحنه هايي كه در پياده رو اجرا مي شد تجاوز به عنف بود كه به طور كامل- نه به طور نمايشي و وانمودسازي- به وسيله يك مرد- كاملاً عريان يا بدون شلوار درست به خاطر ندارم- با يك زن كه پيراهنش به وسيله مرد متجاوز چاك داده مي شد در مقابل چشم همه صورت گرفت.»
سفير وقت انگليس در ايران درباره اعتراض هاي گسترده به اين نمايش مستهجن مي نويسد: «ولي موضوع به شيراز محدود نشد و توفان اعتراض كه عليه اين نمايش برخاست به مطبوعات و تلويزيون هم رسيد. من به اين خاطر موضوع را با شاه در ميان گذاشته و به او گفتم اگر چنين نمايشي به طور مثال در شهر منچسترانگليس اجرا مي شد، كارگردان و هنرپيشگان آن جان سالم به در نمي بردند، شاه مدتي خنديد و چيزي نگفت.»
اعتراض روحانيون به اقدامات ضد ارزشي رژيم شاه
جشن هنر شيراز يكي از مستهجن ترين برنامه هاي به اصطلاح فرهنگي حكومت محمدرضا پهلوي بود كه اولين اعتراض هاي جدي از سوي روحانيت را به همراه داشت و روحاني مبارزي از جمله آيت الله دستغيب و شيخ بهاءالدين محلاتي از روحانيون اهل شيراز بودند كه طي سخناني جشن هنر شيراز را محكوم و نسبت به اهانت به مقدسات ديني شديداً اعتراض نمودند، چنانچه ساواك نسبت به اين مسئله حساس شده و پيگيري آن را در دستور كار خود قرار داد. در گزارشي از ساواك در اين خصوص چنين آمده است: «برنامه جشن هنر شيراز در تاريخ پنجم شهريور 2536 و در يازدهمين سال اين جشن كه نمايشنامه اي با عنوان خوك- بچه آتش در مغازه اي واقع در خيابان فردوسي شيراز به نمايش درآمده، اين اجرا مورد انتقاد و اعتراض روحانيون و متعصبين مذهبي آن شهرستان قرار گرفته و تقاضا نمودند كه از سال آينده از اجراي جشن هنر شيراز خودداري شود و تصميم گرفته اند كه از صبح روز جاري از حضور در مساجد و برقراري نماز جماعت خودداري نمايند.»
موج اعتراض به برنامه هاي جشن در اين سال بالا گرفت و در اكثر محافل رسمي و نيمه رسمي و مطبوعات انتقادات و اعتراضات قابل توجهي بروز كرد. با انتشار خبر برگزاري نمايش مذكور و رسيدن آن به نجف اشرف، حضرت امام خميني(ره) به شدت برآشفتند و موضع گيري بسيار تند و شديداللحني را نسبت به رژيم منحوس پهلوي اتخاذ كردند.
انقلاب اسلامي و مسائل فرهنگي
«انقلاب اسلامي در ايران تنها انقلابي بود كه با برخوردهاي فرهنگي و سياسي و نه از راه درگيري مسلحانه عليه رژيم ستم شاهي شكل گرفت، به بيان ديگر بايد گفت كه انحراف در خط فرهنگي حكومت پهلوي دوم از جمله عوامل بسيار مهم در شكل گيري قيام توده هاي مردم عليه حكومت وقت بود.»
دكتر علي خوش زبان، كارشناس علوم ارتباطات و استاد دانشگاه ضمن بيان مطلب فوق، در گفت وگو با سرويس گزارش روز كيهان مي گويد: «رژيم پهلوي از زمان رضاخان كه موضوع ممنوعيت فعاليت هاي مذهبي و كشف حجاب شكل گرفت تا دوران پهلوي دوم به عناوين مختلف براي مسائل ديني و مذهبي مردم مانع ايجاد مي كرد و در صدد كمرنگ جلوه دادن مباني فرهنگ اصيل اسلامي مردم بود، از طرفي هم در پوشش جشن هاي 2500 ساله يا جشن هنر شيراز با صراحت تمام درصدد رواج فرهنگ برهنگي، لاابالي گري، بي هويتي و ابتذال بود و به نوعي مي خواست فرهنگ غرب را جايگزين فرهنگ ايراني- اسلامي نمايد، همين مسائل سبب شد تا مردم ما در كنار روحانيت قرار بگيرند و به فرهنگ ايثار و شهادت و از خود گذشتگي برسند و اين انقلاب را شكل دهند.»
دكتر خوش زبان در ادامه مي گويد: «اگر وقايع مهم در شكل گيري انقلاب اسلامي ايران را به دقت بررسي كنيم خواهيم ديد كه اين انقلاب يك انقلاب فرهنگي است و درگيري هاي مسلحانه در آن جايگاهي ندارد، حضرت امام خميني(ره) هميشه با فعاليت هاي مسلحانه و حتي ترور حسنعلي منصور و ديگران به شدت مخالف بوده و معتقد بودند كه مردم بايد خود به آگاهي لازم برسند و بيدار شوند.»
شنبه|ا|12|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]