واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زیر پوست ستاره
![توفیق اجباری](http://img.tebyan.net/big/1386/09/14110014441159618885191255739713317823112.jpg)
در جایی از فیلم آخر محمدحسین لطیفی – توفیق اجباری - سكانس اغراقشدهای وجود دارد كه حال و هوای كلی فیلم را توضیح میدهد.پیك موتوریای كه در به در به دنبال امضاگرفتن از گلزار است، یكدفعه بنزین تمام میكند، عصبانی میشود، پایش را به جدول میكوبد و میگوید: «آخر با یك لیتر بنزین مگر چندتا امضا میشود جمع كرد؟». بله، «توفیق اجباری» فیلمی است با همین ارجاعات به روز و اشارات پررنگ به روزگار ما. غیر از اشاره به «كارت سوخت»، كلی ارجاع به روز دیگر هم در فیلم وجود دارد؛ اشارههایی به «جواهری در قصر» و یانگوم، تعدادی از فیلمهای روز سینمای ایران و در رأس همه فیلم «آتشبس»، ترانهای از «محسن نامجو» و حتی خود «توفیق اجباری». شاید باورتان نشود اما در جایی از فیلم، گلزار با ماشین از كنار بیلبورد تبلیغاتی توفیق اجباری رد میشود.این همه ارجاع و اشاره به اوضاع روز، احتمالا كسی كه هنوز فیلم را ندیده را امیدوار میكند تا با فیلمی كاملا مرتبط با زمانهاش روبهرو شود. فیلمهای اكرانشده در چند سال اخیر، آنقدر بیبو و خاصیت و بیربط به اوضاع ما بودهاند كه حضور این همه نكته ملموس فرهنگی در این فیلم، غافلگیرمان میكند؛ یعنی فقط همین؛ غافلگیرمان میكند و متاسفانه قدم دوم و حركت بعدی در كار نیست و فیلم در همین مرحله متوقف میماند. توفیق اجباری از این لحاظ به یادداشتهای نامنسجم و پراكنده یك خبرنگار اجتماعی از گوشه و كنارش شباهت دارد.محمدحسین لطیفی در این فیلم بیشتر در مقام «ژورنالیستی» ظاهر شده كه فكر و ذكرش ثبت لحظات معاصر است و همینطور فیلمش را - بدون اینكه در مورد بامزهبودن و بجابودن ارجاعاتاش به اندازه كافی فكر كرده باشد- از این لحظات اشباع میكند؛ طوری كه توفیق اجباری انگار به قصد بهرخكشیدن و نشاندادن آگاهی فیلمساز از اوضاع و احوال جامعه ساخته شده باشد . در برابر این فیلم، مثلا «چهارشنبهسوری» را داریم كه از نگاه ژورنالیستی «توفیق اجباری» مبراست و ارجاعاتش به جامعه معاصر كاملا در تار و پود فیلم تنیده شدهاند و به راحتی از متن خود فیلم قابل تجزیه نیستند.گلزار علیه گلزاردغدغه لطیفی در توفیقاجباری، ساخت فیلمی درباره مصایب ستاره (یا دقیقتر؛ سوپراستار) بودن در ایران است؛ وسوسهای كه قبلا هم باعث شده بود كه محسن مخملباف فیلم «هنرپیشه» (1371) را با حضور اكبر عبدی به عنوان ستاره بسازد.در اینجا سوپر استار ماجرا، گلزار است. اینبار گلزار در نقش «گلزار» ظاهر شده. اما اگر از كلیات زندگی گلزار باخبر باشید، با تماشای فیلم متوجه میشوید كه این تشابه اسمی میان شخصیت فیلم و نام هنرپیشه را تا حد زیادی میتوان تصادفی درنظر گرفت؛ در واقع میان گلزار فیلم با گلزار دنیای واقعی، ربط آنچنانیای وجود ندارد. لطیفی برای پرداخت شخصیت گلزار توفیق اجباری، خیلی از عناصر بیوگرافیك استفاده نكرده و بیشتر به مصالح داستانی روی آورده است؛ از جمله عناصر واقعی فیلم كه مابهازای خارجی دارند و عبارتند از: یكیبودن خانه محل سكونت گلزار فیلم با گلزار واقعی، شایعات پیرامون روابط خصوصی گلزار و بازی گلزار در فیلم «آتشبس». در عوض، كلی عناصر صرفاً داستانی داریم از جمله بازگشت سیمین از فرانسه و همسایهشدنش با گلزار و كلیه ماجراهای مربوط به طلاق و طلاقكشی. همین نكته( حضور دو جانبه عناصر داستانی و عناصر بیوگرافیك در فیلم) غیر از اینكه در بعضی جاها، باعث دوگانگی لحن فیلم شده، گلزار را در ایفای نقش با مشكل مواجه كرده؛ انگار او میان تلاش برای بازی كردن و بازی نكردن مردد است. در بعضی قسمتها، گویا گلزار با خودش حساب كرده كه دارد نقش خودش را بازی میكند و در بعضی جاها، به حساب همین عناصر داستانی، او برای ایفای نقش، تلاش ویژهای كرده. گذشته از این، پافشاری عجیب باران كوثری برای ایفای نقشی در فیلمها و سریالهای لطیفی، همیشه هم به نتیجه جالب توجهی منجر نمیشود. شاید درخشش كوثری در نقش دشوار «خون بازی» این تصور را برایش ایجاد كرده باشد كه از پس هر نقشی برمیآید؛ حتی نقشهایی كه اساساً تناسبی با سن و سال و چهرهاش ندارند. كوثری در توفیق اجباری متقاعدكننده نیست؛ اشتباه اولیه در انتخاب نقش، تلاشهای بعدی او را در از آب درآوردن نقش بیثمر كرده. بازی رضا عطاران هم با اینكه عملا تبدیل به موتور محرك فیلم شده، دستاورد ویژهای برای خود او محسوب نمیشود؛ چون اجرای یكی از همان «تیپ»های قدیمی است كه او قبلا هم استادیاش را در درآوردن آنها نشان داده بود. احمد پورمخبر («آقا جون» ترش و شیرین) برای لطیفی، با آن بازی بیظرافت، حكم خدابیامرز یوسف پشندی را برای مهران مدیری دارد؛ یكجور ویترین. لطفا «پیرمرد بامزه» را هم به فرمول فروش فیلمها اضافه كنید.آواز سوسكهاموقعیتهایی كه برای پیشبرد ماجراها در توفیق اجباری طراحی شدهاند، دست چندم و بیطراوتاند. كلیشه ترسیدن از سوسك كه باعث همخانه شدن سیمین (نیوشا ضیغمی) و گلزار میشود و بخش قابل توجهی از ماجرای فیلم را جلو میبرد، دیده شدن گلزار و سیمین در جلوی سفارت فرانسه با هم توسط دوست سیمین (لیدا عباسی) به صورت كاملا تصادفی و از همه دمدستیتر، ایده تظاهر به بارداری سیمین برای بهدست آوردن دل گلزار از این جملهاند. فیلمنامه (و فیلم) از لحظه سقوط باران كوثری از پلههای خانه گلزار تا حد زیادی سقوط میكند؛ آن ایده سانتیمانتال بچه شانسی فروش – كه باعث جوش خوردن مجدد رابطه گلزار و سیمین میشود – را با این ایده اغراق شده كه دوست سیمین از محل خلوت كردن گلزار با خودش خبر دارد (در حالی كه شخص همسرش پاك بیاطلاع است!) در نظر بگیرید.هنرپیشه، 15سال بعددوستان سیمین در توفیق اجباری هم كمك ویژهای به فیلم نمیكنند؛ بیشتر یكسری كلیشهاند كه آزاردهنده اجرا شدهاند؛ كلیشههایی كه «كلیشهای» پیاده شدهاند؛ آن دوست شیرین عقل، آن دوست طرفدار حقوق زنان و آن دوست عشق گلزار (بهاره رهنما) بیشتر عصبی میكنند و پرداختن بیش از حد به آنها، حتی فیلم را تا حدی از تمركز روی موضوع اصلیاش (زندگی ویژه ستارهها) باز میدارد. توفیق اجباری با اینكه 15سال بعد از «هنرپیشه» ساخته شده است، درباره زندگی ویژه و شكننده ستارهها حرف تازهای برای گفتن ندارد. در اینجا (مثل فیلم قبلی لطیفی، «روز سوم») بها دادن بیش از حد به عناصر ملودراماتیك باعث شده كه فیلم در قد و قواره همان حرفهای كلیشهای همیشگی باقی بماند. در آخر توفیق اجباری میفهمیم كه بحران عاطفی زوج فیلم (باران كوثری و گلزار) آنچنان مسئله ویژه و خاصی نیست (البته كه میتوانست باشد!)؛ مثل همه فیلمهای ملودرام ایرانی پس از انقلاب، زن فیلم از این دلگیر است كه مردش كارش را به او ترجیح میدهد. لطیفی به جای اینكه بگردد و در زندگی سوپراستارش نقطه متمایز و نكته منحصر به فردی پیدا كند، به سراغ همان روابط و زنجمورههای همیشگی زوجهای فیلمهای ایرانی رفته و به این شكل فیلمش را از بداعت خالی نگه داشته است.منبع : همشهری مطالب مرتبط :سینما هم میتواند زرد شود "توفیق اجباری" واقعیت زندگی گلزار است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 590]