واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > زمانیان، علی - طنز، مقاومت هوشیارانه در برابر گردبادی است که بی رحمانه، کویر روح را در می نوردد. همانند کسانی که به وقت طوفان شن، گوشه ای می نشینند و چیزی بر سر می کشند تا به وقتش بیرون بیایند. طنز، طغیان احساسات است آن هنگام که دیگر کاری از دست عقل برنمی آید و گره بر گره انباشت می شود. وقتی عقل از گره گشایی مسئله ها، فرو می ماند و دست هایش ناتوان از باز کردن بن بست ها می شود، طنز، آدمی را وادار می کند تا به آنها بخندد، تا شاید با قدرت تمسخر و پوزخند، آن را از پای درآورد. گاهی خنده، از شمشیر هم تیز تر می شود، برنده تر می گردد و کارکردهایش بسی گسترش می یابد. شورش علیه وضعیتی است که نمی توان آن را عوض کرد. طنز، لبخند به تلخی و تاریکی است که خود را بر همگان تحمیل می کند. به تمسخر گرفتن واقعیت دردناکی است که جان آدمی را فرسوده می کند. خنده، سلاح برنده ی آدمی است تا در میدان مواجه ی با واقعیت ها کم نیاورد. بی جهت نیست که در زمانه ی استبداد، این همه جوک، میان مردم رواج می یابد. طنز اما، لودگی بیهوده نیست. رواج یافتن ابتذال اخلاقی نیست. واکنش انفعالی بیچارگان نیست. طنز را نباید با جوک، یکی دانست. جوک، بیان آزادانه و بی مهابا، اما معکوس و پنهان نیازها، عقده های سرکوب شده، نفرت های خاموش، خوشایندها و بدآیندهای درونی شده است. جوک، زبان و موضوع فاخر طنز را ندارد. گاهی به ابتذال زبانی آلوده می شود. فاقد لطافت زیباشناختی طنز است. جوک، برای فراموش کردن مصایب و مشکلات است، اما طنز برای یادآوری مسئله هایی است که باید به آنها فکر کنیم. از این رو هدف جوک، خندیدن برای فراموش کردن است. اما طنز به یاد آوردن مسئله های زمخت، به شیوه ی لطیف و قابل تحمل است. طنز، مقاومت هوشیارانه در برابر گردبادی است که بی رحمانه، کویر روح را در می نوردد. همانند کسانی که به وقت طوفان شن، گوشه ای می نشینند و چیزی بر سر می کشند تا به وقتش بیرون بیایند. طنز، نظم ناشی از ساختارهای مستبدانه را به چالش می خواند، به مبارزه دعوتش می کند و از هر سو بر او می تازد، بی آن که بهانه یی برای سرکوبش به دست دهد. طنز، اقتدار اجتماعی را در بسته بندی شادمانه به رخ قدرت می کشد. شکستن آرام تابوهایی است که توسط سنت ها پاسداری می شود. در نوردیدن مرزهایی است که نگاهبانان بسیار دارد. طنز، ورود هوشیارانه به سرزمین تابوها، مناطق ممنوعه و شکستن حصارهایی است که گذشتن از آنها، محال می نماید. عبور مخفیانه از سیم خاردارهایی است با نگهبانان همیشه هوشیار. وقتی مسیر استدلال به بن بست می رسد، طنز آغاز می گردد. طنز، زهر شیرین است. زهر است، زیرا سوژه اش را از سریر قدرت به پایین می کشد و می کشد. شیرین است و با استهزا ، آن را هجو می کند و سبب خنده ی دیگران می شود. طنز به واقع، مصداق اصلی بریدن سر با پنبه است. مانند خاراندن زخم کهنه ای است که نه خوب می شود و نه بدتر. لذتی همراه درد. وقتی واقعیت های رنج آور هستند و نمی توان آنها را تغییر داد، اما می توان آنها را که می توان به استهزا کشید. طنز، مقاومت زیرکانه در برابر واقعیت های تلخ و بر طرف نشدنی است. نادیده انگاشتن کسانی است که می خواهند همواره پیش چشم همگان حضور داشته باشند. طنز، وقتی نیشخند مهلکی بر پیکر اربابان قدرت می زند، پا پس می کشد تا زهر کارساز گردد. دورتر می ایستد و عجز و ناتوانی شان را در این رویارویی به تماشا می نشیند. درست مثل عقرب که زهر کشنده اش را بر تن شکار خویش، وارد می کند و منتظر می ماند تا زهر اثر کند. با این تفاوت که طنز، صحنه ای فراهم می کند تا پایین و بالا پریدن های اربابان قدرت، خنده بر لبان خسته گان بنشاند. جنگ و گریز غیر جدی با کسانی است که خود را جدی می شمارند. دست انداختن واقعیت های سمج و پرطمطراق است. طنز، زبان ظریف دردهای یک روح رنج کشیده است. بیان خوشایند دردهایی است که " مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد".
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]