واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > زمانیان، علی - تاریخ چند صدساله مان را نگاه کنید تا متوجه شوید بر روی تریدمیل تاریخی گام می زنیم. گاهی از خودمان می پرسیم که همه، دلسوزانه کار می کنند اما چرا یک گام به جلو نمی رویم؟. دو خاطره و یک نتیجه گاهی دو خاطره ی نا همزمان را با یکدیگر به یاد می آورم. وجه اشتراکشان را پس از نقل آن خواهم گفت. خاطره ی اول: زمانی بود که فاجعه ی تلخ سونامی اتفاق افتاده بود. پس از این رویداد ناگوار بود که پرسش الهیاتی "خدا کجاست؟" رواج یافت. در پی آن بود که الهیات سونامی شکل گرفت و پرسش های فلسفی - الهیاتی در باره ی وجود شر به بحث گذاشته شد. گویا در دیار غرب چنین است که همواره پس از حوادث گزنده و تلخ، پرسش از خدا آغاز می گردد. فیلسوفان می پرسند: با وجود خدای قادر مطلق، دانای مطلق و خدای مهربان، چرا در جهان و سرنوشت انسانی این همه شرور دردناک وجود دارد؟ ( موضوع من البته گفت و گو در باره ی این پرسش نیست). در هنگام داستان تلخ تاریخی آشویتس ( یهودی ستیزی هیتلر) نیز فیلسوف یهودی کتابی را با عنوان خدای پس از آشویتس نوشت و تلاش کرد به آن پاسخ دهد. ( بگذریم از این که پاسخش چه بود و آیا قانع کننده بود یا خیر؟) در همان زمان بود که به دیدار یکی از دوستان صاحب مقام و منصبی رفتم که نامش را با کردار نیک، بلند کرد و گرامی اش می دارند. دیدار دوستانه بود و برای گفت و گویی ساده. سخن به سونامی کشید و قربانیان آن واقعه. برایش توضیح دادم که در عالم الهیات و پرسش های آن چه می گذرد. آن دوست بسیار عزیز، گوش داد و دست آخر با خیال راحت پاسخ داد: ما که از هر جهت راحتیم چون پاسخ این گونه پرسش ها را داریم. پرسیدم از کجا؟. گفت: شهید مطهری در عدل الهی. خواست توضیح دهد که گفتم آن کتاب را خوانده ام و برایش توضیحاتی در منبع آن ایده و ... دادم گویا آن بزرگوار فکر می کرد ما پاسخ هر سوالی را در صندوق داریم و به وقتش آن را رونمایی می کنیم. اما خاطره دوم: سال گذشته بود که فتیله ی چراغ خرد سوز سیاست، چندان بالا بود که دودش چشم همه را می سوزاند، و هر روز را با تلخی ناباورانه به سر می بردیم و اندوهناک سر بر زمین می نهادیم. سیاستی که سرمایه اعتماد را به تلی از خاکستر بی اعتمادی تبدیل کرد و ارابه ی خدایان قدرت را بر اجساد این و آن می راندند. یکی از دانشجویان و فعالان سیاست که به ناملایماتی هم گرفتار شد، در جمعی از دوستان از شریعتی می گفت و با حرارت از او و ضرورت بازگشت به او یاد می کرد. از من در باره ی آثار او می پرسید و من با بی میلی پاسخش می دادم. وقتی با برخورد سرد من مواجه گردید کمی دلخور شد. اما برایش توضیح دادم که من هم روزی با شوق فراوان و بلکه با آتشی برافروخته از احساسات، از شریعتی می خواندم و می گفتم. ولی امروزه از خودم می پرسم چرا باید شریعتی خواند؟ و چرا باید مطهری خواند.؟ شریعتی و مطهری دو گونه پاسخ به پرسش های زمانه ی خود هستند. آن بزرگواران البته تلاش گران راه آزادی و معرفت بوده اند و نامشان را و یادشان را پاس می داریم. اما نباید در آنها متوقف شویم. به آن دو دوست این نکته را گفتم که اگر می بینیم کتاب های شریعتی و مطهری هنوز برای ما تازگی دارد برای آن است که ما در جا زده ایم. تازه بودن و زنده بودن آثار آن بزرگواران، خبر خوبی نیست. این خبر نشان می دهد ما در همان دوران زندگی می کنیم. از آنجا که پرسش های ما نو نشده است، هنوز محتاج پاسخ های آنان هستیم. آری ما در جا می زنیم. تاریخ چند صدساله مان را نگاه کنید تا متوجه شوید بر روی تریدمیل تاریخی گام می زنیم. گاهی از خودمان می پرسیم که همه، دلسوزانه کار می کنند اما چرا یک گام به جلو نمی رویم؟. بیش از یک قرن است که از انقلاب مشروطه می گذرد. پرسش ها و دغدغه های مان همان پرسش ها و دغدغه های عهد مشروطه است. پرسش های کهنه و پاسخ های کهنه تر. این همان مشکل مبنایی ما است. دغدغه های خاک گرفته و پاسخ های منجمد و کلیشه ای، راه اندیشیدن را از ما ستانده است. فکر می کنیم در باره ی هر پرسشی، پاسخی در آستین تاریخ مان داریم. به آنانی که این گونه پاسخ ها قانع شان نمی کند، برچسب لجاجت، دارای عناد، کور و کر و حتی مخالف حق، می زنیم. سخن بر سر طرد و فراموش کردن این افراد و تاریخ مان نیست، بلکه سخن بر سر این است که این افراد برای ما تاریخی نشده اند و هنوز با آنها به سر می بریم. با آنها به سر می بریم، زیرا در زمانه ی آنها زندگی می کنیم. در دوره ی آنها روزگارمان را می گذرانیم. ما در "اکنون و اینجا" زندگی نمی کنیم و این همان مسئله ای است که به آن اشاره می کنم. ما بر روی تریدمیل تاریخی راه می رویم. کسانی بر گرد شیخ فضل الله گرد امده اند و کسان دیگر بر نام آوران مشروطه. کسانی هنوز با فداییان و آیت الله کاشانی زندگی کنند و کسان دیگر با مصدق. گروهی پای درس شریعتی و گروه دیگر بر پای منبر مطهری. اما چه کسانی در "امروز و اینجا" می زیند؟ چقدر از مسئله های ما "اکنونی و امروزی" است.؟ و چقدر از پاسخ های ما "اکنونی و اینجا"یی است؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]