محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826756400
حماسه اي كه غريب ماند
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: حماسه اي كه غريب ماند
حماسه چوار سالهاست كه غريب مانده و به جز اهالي ايلام كمتر كسي از آن روز تاريخ ياد مي كند. روزي كه فوتبال پلي شد بسوي شهادت و ايثارگري در يكي از روزهاي بهمن ماه سال 1365، جنگنده هاي بعثي با حمله به ايلام و يك زمين فوتبال، موجب شدند تا عده اي از جوانان غيور كشورمان به خاك و خون كشيده شوند. حجت اله هاشم بيگي مديرعامل انجمن مردمي دانشجويان و فارغ التحصيلان چوار اين روزها در تلاش است تا حماسه چوار را زنده نگه دارد و اين گزارش حاصل تلاش هاي اوست.
سرويس ورزشي برنا
جنگ تحميلي كه به هشت سال دفاع مقدس نام گرفت، همچون نگيني تابناك، برتارك حماسه سازان و ايثار گران عزيز ايران زمين مي درخشد. بي شك امنيت و سلامت ما مرهون جانفشاني هاي ايثارگران و خون هاي پاك شهيدان هشت سال دفاع مقدس است كه هيچگاه نمي توانيم و نخواهيم توانست ايثار و فداكاري آنان را به تمام و كمال پاس بداريم. كه امام راحل در توصيف اين عزيزان فرمودند: «با كدام قلم و بيان مي توان از عزيزاني كه سنگرهاي جنگ را به محراب مسجد و معراج الي الله تبديل كرند تجليل كرد».
استان ايلام نيز در طول هشت سال جنگي تحميلي ، آماج حملات رژيم بعث عراق قرار گرفت. اما مردم دلاور اين استان تا آخرين لحظه پايداري كرده و از آب و خاك و شرف و ناموس مملكت دفاع كردند.
اما در 23بهمن سال 1365 واقعه عظيمي در استان ايلام و زمين فوتبال شهر چوار به وقوع پيوست كه به جرات مي توان آن را بزرگترين رويداد تاريخ فوتبال ايران ناميد. اين حادثه به دلايل مختلفي به فراموشي سپرده شده است ولي فوتبال مملكت بايد آن را به يادآورد.
در تاريخ 23بهمن سال 65 و به مناسبت دهه فجر انقلاب اسلامي و جهت ايجاد فضاي نشاط و شادابي در بين مردم جنگ زده استان ايلام، تيم هاي فوتبال منتخب چوار و منتخب جوانان استان ايلام در ساعت 16آغازگر يك مسابقه رويايي و باور نكردني بودند. نيمه اول اين مسابقه با پيروزي 2بر1 تيم جوانان استان به پايان رسيد. در بين دو نيمه شهيد حسين هزاوه مربي و بازيكن تيم منتخب چوار به بازيكنان گفت: فرض كنيد در خط مقدم جبهه هستيد. با شجاعت و شهامت بجنگيد. گويي مي دانست واقعه اي عظيم در راه است.
در حالي كه حدود ده دقيقه از نيمه دوم گذشته بود ، هواپيماهاي بي رحم دشمن بعثي با انواع و اقسام بمب ها، زمين فوتبال را تبديل به خط مقدم واقعي كرند. شهيد هزاوه كه خودش يك پاسدار بود، لحظاتي قبل از بمباران سعي كرد با فرياد هاي خود همه را روي زمين بخواباند.
تعدادي از بازيكنان برروي زمين خوابيدند و در حالي كه شهيد هزاوه سعي مي كرد بقيه بازيكنان را نيز مطلع كند، به سمت فرزند پنج ، شش ساله خود رفت و او را به بغل گرفت تا از بمباران در امان بماند. شايد شهيد هزاوه مي خواست اين فرزند عزيزش را حفظ كند تا سالها بعد، اين واقعه را به نسل هاي فعلي منتقل نمايد.
در اين روز خونين يونس تلوكي، مجتبي ناصري ، علي نجات كرمي ، علي عباسي ، محمد كمالوندي، جهانگير كاوه، عبدالرزاق مهديه، صيد محمد زارعي ، حسين هزاوه( بازيكنان فوتبال)، حميدرضا رضايتي ( داور مسابقه)، مراد آذرخش، خليل مظفري، سجاد مظفري، محمدجواد مظفري، امجد حيدري(تماشاگران مسابقه) به شهادت رسيدند و علي قيطاسي ، رحمت محمودي ، الياس گهرسودي ، گل مرادفاضلي ، فرمان فولادوند و سلمان كرد( بازيكنان فوتبال ) به افتخار جانبازي نائل شدند.
مشكل استان محروم و رنج ديده ايلام اين است كه داراي افراد صاحب نفوذ به ويژه در رسانه ها نبوده و گرنه اين روديداد بسيار مهم، بايد در تاريخ فوتبال ايران به نحو برجسته اي انعكاس مي يافت و حتي هر سال در تاريخ22بهمن، فدراسيون فوتبال برنامه هاي ويژه اي راتدارك مي ديد تا اين روز به عنوان نمادي از ارتباط«فوتبال» و«شهادت» نه تنها در تاريخ ايران ، بلكه در تاريخ فوتبال دنيا درج گردد.
كساني كه در 23 بهمن سال 65، در زمين فوتبال چوار و در حال بازي فوتبال به شهادت رسيدند، همگي از انسانهاي مومن و فداكار منطقه بودند و عليرغم بمباران هاي متعدد رژيم بعث عراق، مردانه ايستادگي كردند و در كنار دفاع از وطن، ورزش و به ويژه فوتبال را براي ايجاد روحيه در بين مردم جنگ زاده استان انتخاب كردند.
زماني كه زمين فوتبال چوار بمباران شد، كربلاي ديگري شكل گرفت و هنور مويه مادران و اشك فرزندان چشم به راه شهيدان از يادمان نرفته است. روزهاي آتش و انتظار و انفجار، يادمان نرفته است. جوانان بي سر و دستهاي مانده بر زمين فوتبال يادمان نرفته است. هنوز دود غليظ و فضاي تاريك شهر يادمان نرفته است.
برخورد راكت به سرمجتبي ناصري، دروازه بان تيم منتخب چوار، را با كدام قلم مي توان نوشت؟ اصابت راكت به كمر يونس تلوكي و دو تكه شدن اين هافبك فوتبال را با كدامين فريابه گوش اهالي فوتبال برسانيم؟ برخورد يك بمب كامل به حميدرضا رضايتي ، داورمسابقه، و تكه تكه شدن او را با كدام داور اين مملكت بايد در ميان گذاشت تا در برنامه هاي مختلف ورزشي به آن اشاره كند؟
هر گاه يكي از داوران مريض مي شود، دوستان تلويزيوني و رسانه اي او از مردم مي خواهند براي سلامتي اش دعا كنند. اما كدام داور فوتبال پيكر مطهر و قطعه قطعه شده حميدرضا رضايتي را به يا مي آورد؟
غم دل را بايد به كه گفت؟ امجد، سجاد، محمدجواد و خليل مظفري ، كودكان و نونهالاني بودند كه به عشق تماشاي فوتبال به زمين مسابقه رفتند، اما هيچ وقت برنگشتند. در شرايطي كه بسياري از كودكان مشغول بازي هاي كودكانه خويش بودند، سرگرمي اينان شنيدن زوزه خمپاره ها و غرش هواپيماها بود.
وقتي در مسابقه فوتبال بين تيم هاي پرسپوليس- سپاهان ، سرباز احمدي چشم خود را از دست داد، اشك ريختيم و بسيار گريه كرديم، چون هيچكس مثل ما تلخي هاي فوتبال را نچشيده و هيچ كس مثل ما بدنهاي پاره پاره شهيدان را در زمين فوتبال نديده است.
اما، سرباز احمدي چشمش را از دست داد. روزها و ماهها در مورد او نوشتيم و گفتيم ( كه البته بايد اين كار را مي كرديم) . اما هيچ كس از مادراني ننوشت كه در فراق شهداي 23 بهمن زمين فوتبال چوار، بر اثر گريه هاي فراوان چشم خود را از دست دادند. كسي به چشمان اشكبار مردمان ايلام اشاره نكرد.
كسي از چشمان كوچك سجاد، خليل، محمدجواد،امجد و مراد ننوشت كه براي تماشاي فوتبال رفتند، ولي براي هميشه چشم از جهان فروبستند. كسي از چشمان اشكبار و نگران خانواده مجتبي ناصري ننوشت كه به دنبال سر از تن جداي فرزند خود مي گشتند. كسي از چشمان جستجوگر فرزند پنج ساله شهيد هزاوه ننوشت كه در ميان دود غليظ به دنبال پدر مي گشت. چگونه مي توانست مرگ پدر را باور كند، در حالي كه لحظاتي قبل، آغوش گرم پدر امن ترين جايي بود كه در اين دنياي پر ازظلم و ستم يافته بود.
كسي از خانواده داغدار علي نجات كرمي ننوشت كه فرزندشان به تيم ملي نوجوانان دعوت شده بود، اما هيچ گاه به آرزويش نرسيد و چه بسا به مقامي بسيار بالاتر دست يافت.
چه كسي اسم علي عباسي ، محمد كمالوند، جهانگير كاوه، عبدالرزاق مهديه و صيد محمد زارعي را به ياد مي آورد؟ جوانان برومندي كه در زمين فوتبال و در برابر ديدگان برادرانشان پرپر شدند و چه كسي از سينه هاي مملو از غم مادران اينان ياد كرده است؟
در سالهاي بعد، اكثر مادران اين شهيدان چشم از جهان فروبستند و هيچ مسابقه زنده اي را به ياد فرزندانشان از تلويزيون نديدند. علي قيطاسي، همبازي و دوست صميمي يونس تلوكي هنوز نبود يونس را باور ندارد. چگونه مي تواند اصابت راكت به كمر بهترين دوست اش را از ياد ببرد؟ الياس گهرسودي مربي تيم جوانان ، هنوز مبارزه جانانه شاگردانش را با بمب ها و راكت هاي دشكن بعثي از ياد نبرده است.
چه كسي مي تواند حال و هواي توپ فوتبال را شرح دهد كه با ضربههاي اين سبك بالان عاشق، احساس زندگي و نشاط مي كرد؟ اما اكنون در گوشهاي مات و مبهوت ايستاده و با حسرت به بدنهاي پاره پاره دوستان وفادارش نگاه مي كند.
چه كسي حكايتهاي غم انگيز اين توپ فوتبال را درك مي كند؟ لحظاتي قبل در دستان گرم مجتبي ناصري قرار مي گرفت، اما اينك در گوشه اي ايستاده و درفراق دوستانش اشك مي ريزد. چه كسي از غم هاي درون اين توپ فوتبال خبر دارد. اما مي دانم اين توپ حسرت مي خورد و مي گويد اي كاش به جاي آن دوباري كه بر تور دروازه بوسه زدم، بر دستان مجتبي ناصري بوسه مي زدم تا خاطرات اين دلير مردان را بيشتر از اين به نسلهاي بعدي منتقل كنم.
اما اي توپ عزيز! مابا توحرفهاي زيادي داريم. اينگونه غمگين منشين. به تمام زمين هاي فوتبال برو و از شجاعت و شهامت شهداي 23بهمن و از دردها و رنج هاي مردمان سرزمين آلامتو(ايلام) ، سخن بگو......مردم تو را دوست دارند و به حرفهايت گوش مي دهند......بگو شاهد بودي كه داور و تماشاگر و بازيكن در كنار هم به شهادت رسيدند و برنامه نود در نقد اين ماجرا سخني نگفت........بگو بعد از پايان بازي همه با هم گريه كردند و هيچ كس نگفت حميدرضا رضايتي كدام پنالتي را نگرفت و كدام پنالتي را گرفت، بلكه همه گفتند داور مسابقه كجاست و وقتي فهميدند يك راكت كامل به او اصابت كرده ، همه با هم برايش گريه كردند و اشك ريختند.
بگو در قانون داوري دنيا ننوشته اند كه جريمه بمباران زمين فوتبال چيست؟....به بازيكنان كشورم بگو يونس دوتكه شد و سر مجتبي ناصري از بدن جدا شد......به مردان سرزمين من بگو هيچ يك از بازيكنان و مربيان به داور توهين نكردند. اي توپ عزيز! توبيشتر از ما با هزاوه رفيق بودي، بگو كه جانش را از دست داد تا جان تماشاگران و ساير بازيكنان را نجات دهد.....بگو در هيچ مسابقه فوتبالي تا اين حد ايثار و فداكاري نديده بودي..... تو يادآور هلهله و شادي مردمان سرزمين من هستي ، حرفهاي دلت را بزن و اينگونه سرد و غمگين به زمين فوتبال چوار نگاه نكن...
اين مردان عاشق، مي خواستند مبارزه كنند و گل بزنند تا روحيه مردم را شاد كنند، اما خودشان مانند گل پرپر شدند تا به نسلهاي بعدي بگويند براي بالابردن پرچم ايران حتي از جان خود هم بگذريد. اين بار نه چشمشان كور شد، بلكه چشم بعضي از آنها بزرگترين تكه اي بود كه از پيكر مطهرشان باقي ماند.
وقتي به خاطر كمك به يكي از فوتباليستهاي مملكت، بزرگان تاريخ فوتبال و اعضاي تيم سال 98، به شمال كشور رفتند، پخش مستقيم آن را ديديم و بسيار هم از اين حركت خوشحال شديم ، اما در سال 65، بصورت زنده و مستقيم شاهد پرپر شدن عزيزانمان در زمين فوتبال چوار بوديم و هيچكس اين صحنه ها را از تلويزيون منزل و اتاق گرمش مشاهده نكرد و حتي كسي نمي داند چوار در كجاي نقشه ايران قرار دارد.
چرا كسي به ياد شهداي زمين فوتبال چوار، مسابقه بزرگي در سطح ملي ترتيب نداده تا كليه عوايد حاصل از آن را به بدنه اخلاق و فرهنگ اختصاص دهد؟
هيچكس از دلاور مرداني نگفت كه با وجود مانور هواپيماي دشمن بعثي ، زمين فوتبال را ترك نكردند تابه مردمان ديار سرزمين طلوع خورشيد(ايلام) بگويند: بايستيد و عرصه را خالي نكنيد.
در شرايطي كه مردم سرزمين من ، بر اثر از دست دادن عزيزانشان غم هاي روزگار را به دوش مي كشيدند، عده اي از جوانان برومند استان ايلام با انجام مسابقه فوتبال ، روحيه شادي و نشاط را به مردم شهيد پرور استان ايلام تزريق مي كردند تاهمچون كبير كوه در برابر ظلم و ستم صداميان ايستادگي كنند و از شرف و ناموس ايران اسلامي دفاع كنند.
اكنون و در حالي كه جوانان ايران عزيز مورد تهاجم فرهنگي دشمنان قسم خورده اسلام قرار گرفته اند و ازسويي فوتبال پرطرفدارترين رشته ورزشي مملكت است ، بايد پيروي از راه و روش شهيدان در تمام اركان جامعه و به ويژه داخل زمين هاي فوتبال نمايان گردد.
در حالي كه امروز شاهد انواع و اقسام تهمت ها و توهين ها بين تماشاگران ، داوران و بازيكنان هستيم ، در سال 1365، داور و بازيكن و تماشاگران دوشادوش هم ايستادند و در كنار همديگر به شهادت رسيدند تا اتحادو همدلي را به معناي واقعي كلمه، ترجمه نمايند.
شهيد حسين هزاوه يكي از پاسداران و فوتباليست هاي پيشكسوت خطه ايلام بود و اين مرد بزرگ چه زيبا فوتبال و شهادت را به هم ارتباط داد. در بين دو نيمه مسابقه و در حالي كه تيم اش 2بر 1 بازي را واگذار كرده بود، به بازيكنان گفت: فرض كنيد در خط مقدم جبهه هستيد. سعي كنيد مثل رزمندگان اسلامي بازي كنيد. شهامت و شجاعت داشته باشيد. بگذاريد اين همه مردمي كه براي تماشاي فوتبال آمده اند، از مبارزه شما لذت ببرند. و اين رزمندگان فوتباليست چه زيبا جنگيدند و چگونه كربلايي كوچك را در دل سرزمين ايلام ساختند.
آيا حماسه 23 بهمن زمين فوتبال چوار كمتر از حماسه 8 آذر و پيروزي بر تيم استرالياست؟ و اصلاً اگر حماسه زمين فوتبال چوار و چنين حماسه هايي وجود نداشت ، آيا حماسه ملبورن به وجود مي آمد؟ مگر نه اينكه قهرمانان واقعي شهيدان اند، پس چرا شهداي فوتباليست را فراموش كنيم و اين قهرمانان عرصه فوتبال و شهادت را معرفي نكنيم؟
اگر اين حماسه ها نبود ، آيا مي توانستيم به دليل پيروزي بر آمريكا به خيابانها بريزيم و در كنار هم شادي كنيم و قلب هاي خود را به هم نزديك نماييم؟
وقتي يكي از بازيكنان فوتبال مصدوم مي شود، روزها و ماهها با او در تلويزيون و روزنامه ها مصاحبه مي كنيم و از احوال او جويا مي شويم و چه روزگار بدي است كه هيچكس از بدنهاي تكه تكه شده نمي پرسد و هيچكس جوياي حال مادران داغديده نمي شود.
اين روز مي تواند سمبل تاسي از فرهنگ شهادت براي برجسته نمودن اخلاقيات در ورزش فوتبال باشد. شهيدان سمبل ايثار ، فداكاري، اعتماد به نفس، خودباوري، ايستادگي، عزم و اراده و ايمان الهي بودند. اگر اين پارامترها در بين ورزشكاران و در بدنه فوتبال كشور عزيزمان رسوخ پيدا كند؛ بسياري از مشكلات حل خواهد شد و كمتر شاهد بي بندوباري ، توهين ، بي اخلاقي و ....خواهيم بود.
در 23بهمن سال 65 عده زيادي از فوتباليستها و فوتبال دوستان كشورمان بري دفاع از آب و خاك كشور و شادي دل مردم به ميدان فوتبال رفتندو به درجه رفيع شهادت دست يافتند. اكنون بعد از 22سال و در روز 23بهمن سال87، تيم ملي فوتبال ايران در شرايطي كاملا امن كه ثمره خون شهيدان است، در استاديوم بزرگ آزادي به ميدان مسابقه فوتبال گام مي گذارد.
بياييد از روز 23 بهمن همين امسال شروع كنيم و در حالي كه فوتبال ايران اسلامي خود را آماده حضور در جام جهاني و ايجاد نشاط در بين مردم مي كند، در بازي بزرگ ايران- كره جنوبي كه با تاريخ شهادت شهداي فوتبال مقارن گشته ، تيم ملي كشورمان با به دست گرفتن پلاكاردي با مضمون:«ياد و خاطره شهيدان انقلاب اسلامي به ويژه شهداي 23بهمن زمين فوتبال چوار در استان ايلام ، را گرامي مي داريم»،وارد زمين گردد و البته اين كار آغازگر حركتي بزرگ و نوين در پاسداشت ياد و خاطره شهداي فوتبال و ارتباط عميق بين فوتبال و شهادت باشد.
جهت زنده نگهداشتن يادو خاطره شهيدان به ويژه شهداي زمين فوتبال چوار و در راستاي ايجاد ارتباط عميق بين فوتبال و فرهنگ شهادت ، شايسته است كه روز23 بهمن سال 65 به عنوان پرافتخارترين روز فوتبال كشور، در تاريخ فدارسيون فوتبال جمهوري اسلامي ايران درج گردد.
وقتي مي بينيم در كشورهاي غير مسلمان، از بازيكني كه در زمين فوتبال دچار ايست قلبي شده چگونه ياد مي شود و چه مراسم هاي ملي و بين المللي را برايش برگزار مي كنند و با خود مي گويم اي كاش مسئولان فدراسيون جهاني فوتبال از اين واقعه عظيم نيز خبر داشتند. آنگاه مجبور نبوديم 22سال فرياد بزنيم و كسي فرياد ما را نشنود.
اينك در دوران ثبات و قوام انقلاب شكوهمند اسلامي ايران، مجال آن است تا خاطره خون و خطر مردان مرد را مرور كنيم و به تكريم شهيداني برآييم كه بر قله افتخار ايستاده اند و شميم خونشان دشت به دشت در گذر شتابتاك زمان ، شامه نواز تاريخ است. همان سبزهاي سرخي كه در قهقهه هاي مستانه شان و در شادي وصلشان : عند ربهم يرزقونند.
بارها نام اين شهيدان بر بلنداي سرزمين طلوع خورشيد فرياد زده شده است ، اما به راستي بايد نام اين دلاوران عرصه ي فوتبال و شهادت را بر بلنداي البرز و بلكه بر بام جهان فرياد زد.
شنبه|ا|12|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]
-
گوناگون
پربازدیدترینها