محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846480684
آيا انقلاب فرهنگيمان هم 30 ساله شده است؟ / 23 بهمن انقلاب تمام مي شود!
واضح آرشیو وب فارسی:حيات: آيا انقلاب فرهنگيمان هم 30 ساله شده است؟ / 23 بهمن انقلاب تمام مي شود!
از 22 بهمن 57 تا امروز كار فرهنگي، براي گسترش و معرفي انقلاب تعطيل شد. صدا و سيما از 12 بهمن شروع مي كند به تبليغ تا 22 بهمن. بيست و سوم بهمن، انقلاب تمام مي شود. ما جوانان متاسفانه دچار انقطاع تاريخي شده ايم...
باشگاه جواني برنا/ ليلا باقري- كتاب تاريخ را ورق مي زنم. كتاب تكرار وقايع. چشمانم بر سطرهاي كتاب پا مي گذارند اما يادشان نرفته كفشهاي معرفت به پا كنند. گرچه تاريخ روشن است اما گاهي دالانهاي تاريكِ ذهن به چشمها ختم مي شوند. فراموش هم نمي كنم تاريخ را نبايد لگدمال كرد. سطرهاي تاريخ تنها جاي پياده روي چشمها نيست، جاي روشن كردن دالانهاي تاريك ذهن است...
خيلي حرف براي گفتن هست. خيلي از جمله ها، بايد گفته شوند خيلي بيشتر از فرياد زدن هاي مكرر اين جمله كه " انقلاب ما انفجار نور بود". حداقل اين كه تصديق كنيم، نگه داشتن اين انفجار، انفجاري عظيم تر را مي طلبد.
اينكه كساني كه انقلاب را با پوست و خون و گوشت خود درك كردند، جوانمردانه در صحنه ايستادند و انقلاب را چون ميراثي عظيم و گرانبها براي امروزي ها گذاشتند. درباره آن روزگار براي ما چه نقل مي كنند، خيلي مهم است اما شنيدن صحبتهاي نسل سومي هاي انقلاب و كساني كه با چشم خود آن را نديدند، اما انقلاب با روحشان عجين شده، درباره دستاوردهاي انقلاب و عواملي كه ممكن است براي انقلاب تهديد به حساب آيد، مي تواند نه تنها خالي از لطف نباشد بلكه تلنگري باشد به ما، به شما و آنان كه بايد كاري بكنند، كه كاري باشد و درماني.
استاد، دانشجو، طلبه، خبرنگار و كساني كه مهم ترين مشخصه شان براي شنيده شدن، همين جواني شان بود و نسل سومي بودنشان. درست است كه دل بعضي هايشان از گله پر بود، درست است كه گاهي بين حرفهايشان از ناراحتي به تپق زدن مي افتادند يا صدايشان مي لرزيد، اما همه شان عاشقانه از انقلاب و مردي كه يك بار براي هميشه ثابت كرد حكومت الله بر روي زمين پيروز اصلي ميدان است، صحبت مي كردند. دغدغه همه شان يك چيز بود، انقلاب را حفظ كنيم...
محتوا مهم تر از قالب است
محمد رضا اميني متولد 62 و فارغ التحصيل رشته عمران است. اما حالا طلبه و پايه سوم حوزه علميه است و مشغول خواندن درس بندگي. هر از چند گاهي در برخي روزنامه ها هم قلم مي زند. وقتي با او تماس مي گيرم مي گويد: لطفا نيم ساعت بعد تماس بگيريد من در وادي ديگري بودم و با سوال شما مثل ليوان آب سردي شدم كه آن را از يخچال بيرون بياوري و روي اجاق بگذاري...
وقتي بالاخره اين ليوان آب دمايش متعادل شد نظرش را راجع به تغييراتي كه بعد از انقلاب به وجود آمد مي پرسم، مي گويد: عوض شدن قالب و افراد در انقلاب خيلي مهم نيست. اسلام و امام تنها دنبال عوض كردن اسم و اشخاص و رها كردن محتوا نبودند. نظام شاهنشاهي بشود نظام جمهوري اسلامي، در حالي كه محتوا از درون پوچ باشد؛ نه. دنبال محتواي اسلامي بودند. اما اينكه چقدر به اين محتواي اسلامي رسيديم بحث جدايي است. اما انقلاب ما شورش و اعتراض يك نوع اسلام بود عليه يك نوع مثلا اسلام ديگر. اسلام انقلابي عليه اسلام سازش، اسلام ناب محمدي عليه اسلام آمريكايي. كه جزء كليد واژه هاي امام بود.
بين حرفهايش مي گويد: ببخشيد من چيزي از خودم براي گفتن ندارم، سخنانم عاريه از حرفهاي امام است. بر همه افراد واجب است يك دور صحيفه امام را بخوانند.
درباره مسائلي كه در صورت بوجود آمدن مي تواند براي انقلاب خطرآفرين باشد مي پرسم، جوابش را با سخن امام شروع مي كند: امام فرمود اگر روحانيون، طلاب و مسئولين از يك حدي خارج شوند فاتحه انقلاب را بايد بخوانيد. اگر از روحيه طلبگي و ساده گرايي خارج شوند و به دنيا طلبي روي بياورند بايد فاتحه اسلام را خواند. اما متاسفانه كم كم داريم راه انحرافي را طي مي كنيم. اين مسائل اوايل انقلاب كمتر بود اما الان بيشتر شده است. امام به مسئولين گفت اگر مي خواهيد خدمتي به اسلام و انقلاب كنيد، اين مردم كوخ نشين را عادت به كاخ نشيني ندهيد. خوي كاخ نشيني را در آنها پرورش ندهيد. امام فرمود: اگر شما يك روز فكر كرديد كه اطاق چهار متري خودتان را بيشتر كنيد، به همان اندازه از شان و منزلت انسانيت نزول و به شان و منزلت حيواني صعود كرديد. اگر به جايي رسيديم كه حرف بعضي ها ديگر اثر نمي كند يا اگر مثل گذشته كسي فرياد بر نمي آورد به خاطر نداشتن ساده زيستي است. كساني كه به طور جدي درباره انقلاب صحبت مي كنند رهبري و عده محدودي هستند.
با تعدادي از بچه ها به خانه فقيري در شيخ آباد قم رفتيم كه به نان شب محتاج بودند. اتفاقا دهه فجر سال پيش بود. بچه هايش پاي تلويزيون 14 اينچ سياه و سفيد نشسته بودند و سريالي را راجع به انقلاب نگاه مي كردند كه دختر و پسري عاشق هم بودند، سر ميز آنچناني شام نشسته و حرف مي زدند. اولا كه الگوهاي انقلاب در اين فيلم تغيير كرد اما در همان حين به اين مسئله فكر مي كردم كه اين بچه ها با شكم گرسنه به چه فكر مي كنند...
عشق آب و نان نمي شود...
اميني علاوه بر بحث رفاه زدگي، بحث فرهنگي و اقتصادي را مطرح مي كند و ادامه مي دهد: عده اي بحث فرهنگي را از اقتصاد جدا كردند. اين مسائلي را كه الان شاهدش هستيم نتيجه همان است. مثل نظام بانك داري، قاطي شدن حلال و حرام در زندگي مردم. فرهنگي كه به حال خود رها شده. نمونه اش صدا و سيمايي كه يكي از پر آسيب ترين نهادهااست.
مشكل ديگري كه وجود دارد، انقطاع تاريخي و فرهنگي جوانان ما از ريشه هاي انقلاب است. جوانان اصلا نمي دانند كه براي چه انقلاب شد و مي خواستيم به كجا برسيم، هدف و آرمان چه بود؟ امام چند ماه قبل از انقلاب(5/5/57) فرموند: روشن شدن مبارزات اصيل اسلامي در ايران از ابتداي انعقاد نطفه اش تا كنون و رويدادهايي كه در آينده اتفاق مي افتد از مسائل مهمي است كه بايد نويسندگان و علما متعهد بدان بپردازند. درست آنچه را كه امروز براي ما روشن و واضح است براي نسلهاي آينده مبهم مي باشد و تاريخ روشنگر نسلهاي آينده است. (ج3 صحيفه امام ص 434).
اين در حالي است كه دو سه ماه قبل سفير آمريكا در ايران نامه اي براي رئيس جمهور آمريكا مي نويسد؛ الان هيچ خبري نيست، فقط مردم دارند شورش مي كنند و شعار مي دهند، به نظر نمي رسد مردم به فكر انقلاب باشند. آنها هيچ احتمالي براي وقوع انقلاب نمي دادند اما امام 6 ماه قبلش مي گويد اين انقلاب را براي آيندگان ثبت كنيد. اما متاسفانه هيچ كسي اين كار را انجام نداد. الان كمترين ناشري درباره فازهاي مختلف انقلاب، درباره روند حركت آن، آسيب شناسي و... فعاليت مي كند. بعد از پيروزي كه كلا انقلاب تعطيل شد. از 22 بهمن 57 تا امروز كار فرهنگي، براي گسترش و معرفي انقلاب تعطيل شد. صدا و سيما از 12 بهمن شروع مي كند به تبليغ تا 22 بهمن. بيست و سوم بهمن، انقلاب تمام مي شود. ما جوانان متاسفانه دچار انقطاع تاريخي شده ايم.
و آخر سخنانش را با اين شعر تمام مي كند كه عشق؛ آب و نان نمي شود، عشق را مي توان به بلخ يا دمشق فروخت، آب و نان خريد...
ناتوي فرهنگي بزرگترين تهديد
گرچه در بخشهايي از كتاب و سطرهاي تاريخ گذشته، آثار لگدمالي تندرواني كه عاشق نشستن در اول سطر هستند آشكار است. زياده خواهاني كه دوست دارند ابتداي سطر بنشينند، حكم برانند و جملات تاريخ را به ميل خود قلم بزنند و انتها نيز با نام آنها ختم شود. اما در تاريخ اين هميشه تكرار هر كجا آثار لگدمالي پيداست، حرف ديگري روشن تر از آفتاب بر چشم ها مي تابد كه نه در ابتداي سطر است و نه در انتها. روحي كه بر قلب سطور نشسته و تا اعماق جانت نفوذ مي كند...
انقلاب نعمت بزرگي است كه در طول زمان خيلي از بزرگان و علما منتظر آن بودند. چون در اسلام بايد حكومتي تشكيل شود تا مباني اسلام و دين در آن جريان پيدا كند. مرحله اول حكومتي بود كه به مدد امام خميني(ره) و كمك مردم به نحو احسن انجام گرفت و نقطه عطفي بود.
انقلاب به غير از تشكيل حكومت اسلامي، نعمت و كاركرد ديگري هم داشت. مثل روح و عمق گرفتن مذاهب ديگري چون مسيحيت، يهوديت و... همين نوع انحرافي اديان هم كم كم مي رفت كه فراموش شود اما انقلاب باعث شد كه زنده شوند.
اينها را طلبه جوان ديگري مي گويد. سبحاني گويا در خيابان و در حال راه رفتن است. درباره آسيبهايي كه مي تواند براي انقلاب تهديد محسوب شود مي پرسم. او اين انقلاب را داراي ابعادي مي داند كه باعث تفاوت آن از ساير انقلاب ها مي شود. آن هم بحث حكومت خدا بر روي زمين و جريان دادن بحث ديني و تفكرات اسلامي است.
اين قضيه را هم نشات گرفته از فرهنگ ديني مي داند و ادامه مي دهد: آن چيزي كه مي توانست باعث تهديد براي كشور هاي ديگر باشد فرهنگ ديني ما بود. الان هم بزرگترين چيزي كه انقلاب ما را مي تواند تهديد كند و مسائل ديگري در سايه آن است، بحث فرهنگي است. ريشه مخالفت با مباحثي مثل انرژي هسته اي و پيشرفتهاي اقتصادي و... همه به خاطر آن روح ديني است كه باعث مي شود اينها را داشته باشيم وگرنه آنها خودشان در زمان شاه مي خواستند انرژي هسته اي را به ايران بياورند، قرار داد بستند و در ايران شروع به ساخت نيروگاه كردند. وقتي عمق و روح فرهنگ ديني و خدايي در كشور نبود، خواستند انرژي هسته اي را بدهند اما وقتي اين فرهنگ عوض و تبديل به فرهنگ ديني شد، شروع به مخالفت با همان چيزهايي كردند كه خود مشوقش بودند...
انقلابهايي كه در كشور هاي ديگر انجام مي شود، كوبا، آمريكاي لاتين، تشنه فرهنگ ما هستند. چيزي كه باعث آمدن آنها به سمت ما مي شود فرهنگ است، تبادلات ديگر مثل اقتصادي و سياسي هم مهم است اما چيزي كه باعث كشيده شدن آنها به سمت ما مي شود روح مبارزه است.
و ادامه مي دهد: روح حكومت است كه از بحث فرهنگ مي آيد. كارشناسان غربي هم گفته اند كه در بحث فرهنگ با اسلام و ايران مشكل دارند. بحث مطرح شدن ناتوي فرهنگي كه شكل گيري اش براي تهديد نظامي بود. هر بُردي داشتيم، نشات گرفته از اين روح انقلابي بود. هر جا هم اگر خلل و كم كاري بود، نشات گرفته از استفاده نكردن از داشته و فرهنگ خودمان است. در بحث انرژي هسته اي و سلول هاي بنيادي و.... بچه ها با روح ديني كار مي كنند و آدمها ي معتقدي هستند.
دليل مخالفت با اين فرهنگ را هم تفكر حكومت حق عليه باطل مي داند و مي گويد: ما دو جبهه بيشتر نداريم حق و باطل. آنها سراغ بعد مادي مي روند مي گويند، مي خواهند بشر را به كمال و غرب برسانند( كمال مادي) اما ما مي خواهيم بشر را به قرب الهي برسانيم. آنها براي يك دنيا و زندگي 70 ساله برنامه ريزي مي كنند اما ما زندگي را 70 ساله مي بينيم. اين تفكر ما قطعا در برنامه ريزي هايمان تاثير گذار است. آنها مي خواهند اين فكر را از ما بگيرند و ما را تبديل به يك ابزار كنند. اين يك تهديد است. بي برنامه گي ها در بحث فرهنگ كشور خودش مي تواند تهديدي باشد كه به اين تهديد خارجي دامن مي زند. البته ممكن است عده اي از روي جهل به اين تهديد دامن بزنند. اختلافات فرهنگي، استفاده نكردن از ظرفيت آموزش و پرورش و ... مي تواند مشكل آفرين باشد.
دغدغه مان سفت كردن پيچ زندگي شده...
اديب پور يكي از اساتيد جوان اما نخبه رشته كامپيوتر است. دغدغه ياد دادن داشته هايش به دانشجويان و حتي مباحثي كه خود همزمان مشغول فرا گيري آنان است بيشتر وقتش را پر مي كند.
مي گويد: من هيچ وقت نمي توانم جاي ديگري را به عنوان وطن انتخاب كنم. براي همين عاشقانه وطنم را دوست دارم و براي اثبات اين ادعا مي توانم بگويم هر سال و در تمام انتخابات شركت مي كنم و معتقدم وطنم، انقلابم، كشورم و حقم است. سرنوشت من با سر نوشت اش گره خورده.
اما از اينكه در يك كشور اسلامي زندگي مي كنم و دغدغه ام فقط دغدغه نان است واقعا خجالت مي كشم. آدم ماشيني كه از صبح تا شب كاري تكراري را انجام مي دهد و دغدغه نان نمي گذارد وقتي براي تعالي خودش بگذارد. من به عنوان مهندسي كه در اين كشور تحصيل كرده اگر از صبح تا شب، كمتر از روزي ده ساعت كار كنم حتي در حد يك آدم متوسط نمي توانم زندگي كنم. مشكلاتي وجود دارد كه براي برخي مقصر خود ما هستم و مقصر بعضي از مشكلات هم جامعه است. آنقدر استرس براي نگه داشتن كارت داري كه احساس مي كني در اين چند سالي كه كار كردي نسبت به گذشته، نه تنها صعود نكردي بلكه در بعضي مواقع نزول هم داشتي. چون تمام افكار و انرژي ات، صرف نگه داشتن شغلت مي شود.
غم نان باعث مي شود كه مردم ديگر هيچ چيز را نبينند. براي پرداختن به مسائلي چون انتخابات و جريانهايي كه بوجود مي آيد وقت چنداني نگذارند. به عبارتي دلسرد شوند. با انقلاب قرار بود فاصله غني از فقير كم شود، تبعيض طبقاتي از بين برود. اما اينطور نشد.
نبايد تمام افكار مردم معطوف به سير كردن شكم شود. مثل همان فيلم كمدي. چارلي چاپلين كاراكتري پر از احساس و روابط انساني بود. براي كار به كارخانه اي رفت. مسئوليت او معطوف كردن تمام توجه اش بر روي پيچ هايي بود كه بايد يكي به در ميان سفت مي شدند. يك روز وقتي هنوز آن آدم ماشيني نشده بود حواسش پرت شد و پيچي سفت نشد. كارخانه مختل شد و مشكلاتي به وجود آمد. از آن به بعد تمام حواسش را جمع پيچ ها كرد و به جايي رسيد كه همه چيز را پيچ مي ديد، حتي دكمه لباس آدمها را!
نبايد به جايي برسيم كه تمام دغدغه مان سفت كردن پيچ زندگي باشد. اين روزمرگي و تكرار مي تواند تهديدي باشد براي بوجود آمدن نسلهايي غير متعهد كه نمي توانند هيچ دركي از اين نظام و انقلاب داشته باشند.
خودباوري تحريم را به فرصت تبديل كرد
گروها و احزاب و در طرف ديگر مردم بايد به اين مسئله برسند كه از دايره نظام و خط قرمزهايي كه براي همه مشخص است، خارج نشوند. داخل دايره هر چقدر كه درگير شوند و همديگر را به چالش بكشند، مشكلي پيش نخواهد آمد و مطمئنا در جهت پيشرفت اهداف كشور خواهد بود. اما اگر عده اي بخواهند خارج از نظام حركت كنند، به نفع دشمنان زخم خورده انقلاب مثل آمريكا و انگليس عمل خواهند كرد كه منتظر فرصتي براي زمين گير كردن انقلاب هستند.
خارج نشدن از دايره نظام و اطاعت از امر ولي فقيه دغدغه "رهنما" دانشجوي فلسفه است. او يكي از مهم ترين دستاوردهاي انقلاب را ولايت فقيه مي داند و مي گويد: ما به پشتوانه ولايت فقيه تمام سختي هاي انقلاب و بعد از آن جنگ را تحمل كرديم. ملت ايران مي دانست كه مورد قبول جامعه جهاني نخواهد بود، كودتا و تحريم و ... را هم پيش بيني مي كرد اما به پشتوانه همين رهبري در تمام دوران با مشكلات كنار آمد. فلسطين 50 سال است كه مي جنگد اما هنوز به پيروزي نرسيده. حتي اگر گروه ظالم و فاسدي باشي اما در همان فساد خود رهبري متعهد داشته باشي يقينا پيروز مي شوي.
و ادامه مي دهد: يكي ديگر از دستاوردهاي انقلاب رسيدن مردم به خود باوري بود. مردم خودشان را باور كردند و ما در عرصه هاي مختلفي مثل زمينه هاي علمي به موفقيتهاي بزرگي رسيديم. گرچه تحريم شديم اما تحريم را تبديل به فرصت كرديم و در زمينه هاي زيادي به خود كفايي رسيديم. انرژي هسته اي، ساخت قطعات هواپيما تنها بخشي از موفقيتهاي ماست. ما قبل از انقلاب براي آب رساني تنها 13 سد را ساخته بوديم اما بعد از انقلاب 500 سد احداث شد. درست است كه در اين 30 سال خيلي از كارها انجام نشد و در بعضي از جهات هنوز ضعف داريم اما كارهاي بزرگي هم انجام شد. حداقل كاري كه شد اين است كه ديگر آمريكا نمي تواند بگويد ايران جزيره ثبات و حياط خلوت اوست. الان بوش به روزي دچار شده كه مجبور است به كشورهاي عربي بيايد و با اعرابي كه آدم حسابشان نمي كرد برقصد و مسخره بازي در بياورد. چون از ايران مي ترسد بايد با اعراب هم پياله شود.
اين فرهنگي نبود كه دنبالش بوديم
اما در مورد مسائلي كه مي تواند براي اين انقلاب تهديد باشد، رهنما هم به مسائل فرهنگي اولويت مي دهد و ادامه مي دهد: بزرگترين انتقادي كه وارد است اينكه انقلاب ما يك انقلاب فرهنگي بود. ما براي فرهنگمان انقلاب كريدم نه نان و آب. انقلاب ما انقلاب نان و آب نبود چون مردم صدها سال گرسنه بودند اما انقلاب نكردند. متاسفانه تمام دولتهايي كه بعد از انقلاب تشكيل شدند به هر چيزي اهميت دادند به جز فرهنگ. فرهنگ را در پايين ترين سطح اهميت قرار دادند. اين فرهنگ، فرهنگي نيست كه ما برايش قيام كرديم. 30 سال از انقلاب گذشت اما هنوز فساد اقتصادي بي داد مي كند.
اين فساد ريشه در فرهنگ دارد. يك روز مي گفتند ملتي كه گرسنه است هيچ چيز نمي فهمد. اما ملتي كه دين ندارد چيزي نمي فهمد. ما گرسنه بوديم اما ايمان داشتيم، انقلاب كرديم. گرسنه بوديم اما ايمان داشتيم در جبهه ها جنگيديم. چيزي كه در جبهه ها جنگيد تعهد بود نه تخصص. تعهدي كه بعد از انقلاب بايد رواج پيدا مي كرد و همچنان ثابت مي ماند. به خاطر ناتوي فرهنگي خيلي چيزها دارد عوض مي شود. ديد اين نسل نسبت به خيلي از چيزها عوض شده است. اصلا معلوم نيست كه نسل بعد، انقلاب و جنگ را باور كند. دارند پايه هاي فكري ما را عوض مي كنند. اقتصاد غرب بر اساس فرهنگ اش است و اين اقتصاد اگر رواج داده شود فرهنگ اش را هم با خودش مي آورد. سياست هم به همين شكل. اگر بهترين كارهاي علمي را انجام دهيم اما تعهد نداشته باشيم به هيچ چيز نمي رسيم. اگر مي خواهيم اين انقلاب را جهاني كنيم بايد فرهنگمان، سينمايمان، آموزش و پرورشمان و ... را درست كنيم. مجيد مجيدي حرف قشنگي زد، گفت: سينمايي را كه از در رانديم، از پنجره وارد شد.
خدايا حكومت پا برهنگان را ياري كن
روحي كه بر قلب سطور تاريخ نشسته و تا اعماق جانت نفوذ مي كند. ردپاي كساني كه روح افسرده و مرده زمان خود را جان داده و سرنوشت سطرهاي تاريخ خويش را صيقل مي دهند و تا وقتي زمين، اين سلول يك متر در يك متر انسان تبعيدي پا برجاست، كتاب تاريخ بشر پر خواهد بود از زياده خواهان و در مقابل كساني كه آزاد مي كنند سطرهاي در بند هوا و هوس را.
امام عزيز كه صلوات خدا بر آن روح بزرگ باد، معمار انقلاب بود و رازهاي هر بنايي را بايد از معمارش پرسيد. امام بنايي ساخت كه زير سايه اش كساني مثل دكتر چمران بتوانند دنبال هدفهايشان بگردند. انقلاب باعث شد تا كساني به قدرت برسند كه هيچ وقت تاريخ آنها را با نامي بجز "عامه مردم" نشناخته بود. به قول شهيد رجايي كه مي گفت "خدايا حال كه مقدر كرده اي پابرهنگان و مستضعفين در جهان به حكومت برسند آنها را ياري كن!"
مزايايي كه انقلاب براي جامعه داشت براي كساني كه دنبال تن پروري و زندگي يكنواخت و به نوعي زندگي انگلي هستند چندان خوب و باب طبع نيست چرا كه آنها زير هر پرچمي باشند، گستره فكري بيش از حجم شكمشان ندارند. "آزاد" دانشجوي نمونه كشوري درباره چيزي كه مي تواند يك انقلاب را تهديد كند، اينطور ادامه مي دهد: تهديد براي همه حركتها جهل بوده و هست. جهل هم جايي نيست جز در وجود جاهل.
حالا فكر كنيد اين صاحب جهل قدرت هم دستش باشد كه به فرموده حضرت علي(ع): قدرت در دست جاهل مثل شمشير خواهد بود. اين تهديد مرز جغرافيايي هم نمي شناسد. حتي مرز فكري هم چندان براي اين تهديد معنا ندارد. يعني اين تهديد مي تواند هم از يك لابي صهيونيستي بين تعداي سرمايه دار يهود شروع شود و هم از سلف يك دانشگاه درجه 2 دور افتاده بين عده اي دانشجوي سال اولي تكميل ظرفيت. تقريبا تهديد اين دوتا به يك اندازه خطرناك است چون گروه دوم ميشوند آلت دست و جاده صاف كن گروه اول.
تهديد بعدي كه كاملا داخلي و شايد دولتي باشد، تصمصم گيري هاي اشتباه و سازماني است كه مثل موريانه بناي يك حركت عظيم را نابود مي كند. بزرگترين ضرر اين مسئله از دست رفتن زمان و استعداد هاست. كه اين دو به هيچ قيمتي برنمي گردند. ساير تهديدها هم ريشه در همين دو مسئله دارد...
***
يکشنبه|ا|13|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات]
[مشاهده در: www.hayat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]
-
گوناگون
پربازدیدترینها