واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مروري بر رفتار افراد سلطهپذير شانه خالي كردن از مسووليت
جام جم آنلاين: «اگر رابطه را با قرباني كردن خود براي كساني كه دوستشان داريد شروع كنيد، آن را با تنفر از كساني كه خود را برايشان قرباني كردهايد به پايان خواهيد برد.» جورج برنارد شاو
رفتار سلطهپذيرانه رفتاري است كه براي بسياري از مردم جذابيت دارد، زيرا شيوهاي است براي اجتناب از تعارض و كشمكش. اين رفتار همانطور كه موجب شادكامي طرفين است، گاهي اوقات باعث كشمكش ميان آنان نيز ميشود. سلطهپذيري، راهي است براي اجتناب، به تعويق انداختن يا حداقل پنهان نگهداشتن تضادي كه براي بسياري از افراد سلطهپذير، بشدت ترسآور است.
افرادي كه نوعا به شكلي سلطهپذير رفتار ميكنند، در واقع به نيازها و حقوق خود احترام نميگذارند. آنان به شكلهاي گوناگون اين بياحترامي را نسبت به خود قائل ميشوند. بسياري از افراد سلطهپذير، احساسات خالصانه، نيازها، ارزشها و نگرانيهاي خود را بيان نميكنند و به ديگران اجازه ميدهند به حريمشان تجاوز كنند، حقوقشان را ناديده بگيرند و به نيازهايشان بيتوجه باشند.
اين افراد بندرت خواستههاي خود را مطرح ميكنند و حتي وقتي نيازي دارند، آنها را ناديده ميگيرند. گاهي نيز به گونهاي مودبانه و نامطمئن نيازهايشان را ابراز ميكنند كه جدي تلقي نميشود. رفتارهاي غيركلامي اين اشخاص مثل بالا انداختن شانهها، نداشتن تماس چشمي، صداي بسيار ملايم، گفتار ترديدآميز و عوامل ديگر ميتواند موجب توقف ابراز يك نياز و حتي دفاع فرد از حريم شخصي خود شود.
اصولا افرادي كه به شكل سلطهپذيرانه رفتار ميكنند، آدمهاي «خوب» ناميده ميشوند. بچههاي خوب، ساكت و آرام در كلاس مينشينند و بزرگسالان خوب با خواستههاي ديگران بدون چون و چرا موافقت ميكنند. با وجود اين «بهاي خوب بودن» بسيار سنگين است. اولين بهاي رفتار خوب سلطهپذيري، داشتن يك زندگي مرده است.
فرد سلطهپذير، خود فعاليتي نميكند؛ چرا كه او تسليم است و مسير زندگياش را ديگران تعيين ميكنند و سالها از عمر خود را با تسليم در برابر خواستهها و دستورات ديگران تباه ميسازد. بهاي ديگري كه فرد سلطهپذير ميپردازد ، آن است كه روابطش با ديگران خوشايند و همراه با صميميت نيست؛ چرا كه فرد سلطهپذير خود را فدا ميكند و ممكن است او آشنايان زيادي داشته باشد، اما در عمل از دوستيهاي عميق و پايدار بيبهره است. محبتي كه ديگران نسبت به فرد سلطهپذير ابراز ميكنند، خيلي زود رو به سردي ميگذارد.
بعلاوه با گذشت زمان محبت فرد سلطهپذير نيز نسبت به ديگران كاهش مييابد، چرا كه چنين فردي، بخش اعظم خشم خود را سركوب ميكند و در اين حالت مقدار زيادي از محبت او نيز به طور خودكار همراه با آن سركوب ميشود. ضمن آن كه فداكاري بيش از حد فرد موجب رنجش و آزردگي ميشود.
شايد بتوان گفت زندگي افرادي كه از «خود بودن» چشم ميپوشند تا مورد عشق و محبت ديگران قرار بگيرند، بسيار غمانگيز است؛ چرا كه نهايتا به اين نتيجه ميرسند كه خود را قرباني كردهاند.
سومين پيامد رفتار سلطهپذيري، ناتواني در مهار هيجان است، چرا كه افراد سلطهپذير مايلند هيجانهاي منفي خود را سركوب كنند. هيجانهاي فروخورده شده، اغلب باعث پژمردگي روابط ميشوند، زيرا به نظر ميرسد همراه با سركوب خشم، محبت نيز به طور خودكار سركوب ميشود.
اين احتمال نيز وجود دارد كه وقتي افراد ميكوشند هيجانهاي خود را پس بزنند، اين هيجانها به شكل غيرمستقيم ابراز ميشوند و افراد سلطهپذير به «متخصصان تحقير» تبديل ميشوند، چنان كه ممكن است آنان در قالب نقش كمككننده يا ياور، در اصل به دنبال مشخص كردن اشتباهات طرف مقابل باشند يا بكوشند اوقات خوش ديگران را ضايع كنند.
آنان به خرابكاري تبديل ميشوند كه تلاشهاي ديگران را بيارزش جلوه ميدهند، تذكرات طعنهآميز ارائه يا اصلا از ديگران دوري ميكنند و با سكوت به رابطه خود پايان ميدهند. همه اين روشها به طور غيرمستقيم، خصمانه، فراريدهنده و مخرباند. وقتي كه خشم از طريق اين روشهاي پوشيده ابراز ميشود، بر مشكلات بين فردي ميافزايد.
بيماريهايي كه گاه معلول رفتار سلطهپذيري بوده يا بر اثر آن تشديد ميشوند، عبارتند از: سردردهاي ميگرني، حملههاي آسم، بسياري از بيماريهاي پوستي، التهاب مفاصل، خستگي مزمن و افزايش فشار خون. در يك مطالعه ، قربانيان سرطان به عنوان افرادي دچار بازداري دروني توصيف شدند كه به خشم، نفرت و حسادت سركوب شده مبتلا بودند. مشكلات روانشناختي همراه با سلطهپذيري نيز شامل عزت نفس پايين، اضطراب بالا، افسردگي و خوددار بودن شديد است.
افرادي كه دچار بازداري شديد هستند، ممكن است به وسواس عملي، پارانويا، ناتواني جنسي يا سرد مزاجي و حتي تمايل به خودكشي مبتلا شوند. بهتر است همه افراد سلطهپذير به اين نكته توجه داشته باشند كه در مجموع، هر قدر رفتارشان با سلطهپذيري بيشتري همراه باشد يا ابراز هيجانات آنان پوشيدهتر باشد، از سلامت كمتري برخوردار خواهند بود.
فوايد رفتار سلطهپذيرانه
فردي كه به شكلي سلطهپذير رفتار ميكند، احساس آسايش و امنيت ناشي از حفظ يك الگوي رفتاري آشنا را با خود خواهد داشت. بيشتر مردم توسط والدين، مربيان و... براي سلطهپذيري آموزش ديدهاند. در نتيجه اغلب شكستن و كنار گذاشتن اين الگوهاي رفتاري تثبيت شده، كاري كاملا فشارزا و ناگوار است.
سلطهپذيري، در اغلب موارد راهي براي جلب موافقت ديگران است. افرادي كه به شكلي سلطهپذير رفتار ميكنند، اغلب به خاطر از خود گذشتگي، جوانمردي، باقي گذاشتن و پلي براي بازگشت و مواردي از اين قبيل مورد ستايش قرار ميگيرند. فرد سلطهپذير، بار مسووليتپذيري كمتري را به عهده ميگيرد. اگر كاري غلط از آب درآيد، مردم بندرت شخصي را كه فقط از ديگري تبعيت كرده است، سرزنش ميكنند.
از اين گذشته، برخي از افراد سلطهپذير، ظاهرا آنقدر بيچارهاند كه افراد بايد مراقب آنان باشند و از آنها حمايت كنند. آنان چون قادر نيستند روي پاي خود بايستند، افراد ديگر را براي كمك به خود اغوا ميكنند و سرانجام اين كه اغلب مردم از طريق رفتار سلطهپذيرانه، ديگران را كنترل ميكنند.
شايد بتوانيد افرادي را به تصوير درآوريد كه روشهاي شيره ماليدن آنها بر سر ديگران، خود را لوس كردن و تظاهرشان به عذاب كشيدن، قويتر از روشهاي قدرتمندانه فرد پرخاشگر بوده است.
روي هم رفته، رفتار سلطهپذيرانه منافع زيادي دارد. فرد سلطهپذير ميتوان ديگران را كنترل كند، در حالي كه از تعارض و پذيرفتن بار مسووليت شانه خالي ميكند و در همان حال به دليل ضعفش، توسط كساني كه به وسيله او كنترل ميشوند، مورد حمايت قرار ميگيرد. به خاطر از خود گذشتگي، ستايش ميشوند و تعجبآور نيست كه كنار گذاشتن رفتار سلطهپذيرانه، براي بسياري از مردم دشوار است.
پيام فرد سلطهپذير
فرد سلطهپذير در رفتار خود به ديگران اين پيام را ميدهد كه «من اهميتي ندارم. تو ميتواني از من استفاده كني، نيازهاي من مهم نيستند، نيازهاي تو اهميت دارند. عقايد من بيارزشند، عقايد تو ارزش دارند، من هيچ حقي ندارم، اين تويي كه محق هستي. مرا به خاطر زنده بودن ببخش»!
معصومه اسدي
يکشنبه|ا|13|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]