محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826532204
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان ايران 57 و ايران 87 به قلم حسام الدين برومند آورده است:
در آستانه آغاز دهه چهارم انقلاب نگاهي به راهي كه پيموده ايم مي تواند بهترين توشه و پشتوانه و در عين حال عاملي تضمين كننده براي تداوم و بقاي انقلاب در دهه ها و سده هاي آتي باشد.
سي سال پيش با وقوع انقلاب اسلامي تفكر و نگرش جديدي بر خلاف نگرش هاي حاكم بر قرن بيستم به دنيا عرضه شد. در حاليكه جهان در يك نظام دوقطبي تعريف شده بود و بخش قابل توجهي از شرق تحت سيطره تفكر و نگرش كمونيستي-ماركسيستي به سر مي برد و در جانب غربي نيز آموزه هاي ليبراليستي حكمراني مي كرد انقلاب اسلامي با ارايه مدلي از حكومت برپايه و اساس آموزه هاي اسلامي الگوهاي ساختگي غرب و شرق عالم را به چالش كشاند.
از منظر قدرت هاي غربي و شرقي تصور نمي رفت ايران 57 توان و ياراي برهم زدن معادلات سياسي در سطح منطقه اي و جهاني را داشته باشد. چرا كه ايران نه مجهز به سلاح هاي فوق مدرن و پيشرفته نظامي بود و نه از فناوري هاي علمي و دفاعي برخوردار بود. كشوري با يك انقلاب نوپا كه وضعيت اقتصادي آن به شدت نابسامان و نيازمند يك نظم و ساختار كارآمد و نوين بود تا عقب ماندگي هاي گذشته اش را كه در حكومت هاي شاهنشاهي و وابسته به غرب و بعضاً شرق رقم خورده بود به نحو ي جبران نمايد. در سطح منطقه خاورميانه ايران 57 جايگاهي تاثيرگذار و قابل اعتنا نداشت و قدرت هاي غربي هم با اشراف و تسلط به خاورميانه، اين منطقه را ملك طلق خود تصور مي كردند. علاوه بر همه اين عارضه ها حجم انبوهي از ترفندها، دسيسه ها و توطئه ها از سوي دشمنان انقلاب از تحريم هاي اقتصادي، سياسي تا تحميل جنگ و نبرد نظامي و حتي توسل به شگردهايي چون تهاجم فرهنگي- و بعدها در قالب ناتوي فرهنگي- به منظور براندازي جمهوري اسلامي در طي سه دهه گذشته طراحي و مهندسي شد اما هيچكدام از اين تيرها به هدف ننشست.
حال پس از سه دهه ايران 87 به اعتراف مقامات، قدرت ها و رسانه هاي غربي موقعيتي كاملاً دگرگون شده با ايران 57 دارد. امروز نقش و قدرت تاثيرگذاري ايران در معادلات سياسي در سطح منطقه اي و حتي بين المللي غيرقابل انكار است. به طوريكه رسانه ها و مطبوعات غربي ناگزير با پرده برداشتن از اين واقعيت و رونمايي يك ايران هسته اي و قدرتمند در برنامه ها و نوشته هاي خود به اين مسئله اذعان مي كنند.
روزنامه آمريكايي «بوستون گلوپ» چندي پيش در تحليلي بر ايستادگي ايران در برابر فشارهاي اقتصادي و سياسي مخالفان خود و ناكامي برنامه هاي غرب در اين زمينه صحه گذاشت و تاكيد كرد «زمان رهبري ايران در منطقه خاورميانه فرا رسيده است».
واشنگتن پست نيز با تصريح بر اينكه خاورميانه ديگر حياط خلوت آمريكا نيست بر اين نكته انگشت مي گذارد كه ايران اكنون در موقعيتي قرار دارد كه مي تواند مشكلات منطقه را حل كند.
نفوذ و تاثيرگذاري ايران 87 در منطقه خاورميانه و مقابله با سياست هاي زورگويانه و زياده خواهانه آمريكايي و صهيونيستي تا حدي پيش رفته است كه 6 هفته پيش كاندوليزا رايس وزيرخارجه سابق آمريكا در نشست سران چهار تشكيلات عربي منطقه در نيويورك نفوذ ايران را در منطقه از پرونده اتمي خطرناك تر دانست. توضيح آنكه هرچند آن بخش از جمله «رايس» كه ايران را برخوردار از سلاح اتمي معرفي مي كند! و به نوعي درصدد است برخلاف گزارش هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي و حتي نهادهاي اطلاعاتي آمريكا تاكتيك نخ نما شده «ايران هراسي» را در ميان اعراب و منطقه تئوريزه و عملياتي كند؛ اما در پس اين ادعا واقعيتي نهفته است كه حكايت از جايگاه مقتدر ايران در منطقه دارد. در همين راستا، چند روز پيش روزنامه «الحيات» چاپ لندن با به چالش كشاندن طرح خاورميانه بزرگ - كه چند سالي است از سوي آمريكا و رژيم صهيونيستي كليد خورده است- مي نويسد: «خاورميانه جديد آنگونه كه ايران مي خواهد شكل گرفته است» توانمندي و اقتدار ايران 87، مقامات پشت پرده قدرت و عناصر اطلاعاتي را نيز به سخن آورده است؛ رابرت بائر كارشناس ارشد سيا تأكيد مي كند كه تنها ايران مي تواند به برتري غربي ها در خاورميانه پايان دهد. بائر كه سابقه 27 ساله كار اطلاعاتي در سازمان اطلاعات مركزي آمريكا -CIA- را در كارنامه خود ثبت كرده و مسئول منطقه خاورميانه بوده است در گفت وگو با هفته نامه فرانسوي «نوول آبسرواتور» از ايران به عنوان قدرتي كه در حال تبديل شدن به يك امپراتوري است نام مي برد و به كاخ سفيد توصيه مي كند از حساس كردن ايران بپرهيزد.
خلاصه آنكه تحولات اخير خاورميانه و ناكارآمدي تحريم هاي غرب در متوقف كردن توانمندي هاي ايران از جمله برنامه هسته اي، غربي ها را وادار به اقرار به موقعيت مهم و جايگاه استراتژيك ايران در منطقه كرده و به تعبير يونايتدپرس، «ايران در شطرنج خاورميانه همه را مات كرده است.»
اينجاست كه روزنامه آمريكايي لس آنجلس تايمز به نقل از «يوسي كلين هالوي» عضو انستيتو مطالعات استراتژيك اندلسون در بيت المقدس و «مايكل بي اورن» عضو مركز شليم به عنوان تحليلگراني صهيونيستي هدف اصلي حمله اخير اسرائيل به غزه را مهار نفوذ انقلاب ايران در خاورميانه بيان مي كند و در اين تحليل مي افزايد: «جنگ غزه بيش از آنكه با حماس باشد، با ايران است، چرا كه اسرائيل مي كوشد ستاره بخت ايران را در منطقه به حالت افول درآورد... انقلاب ايران تا به امروز غيرقابل توقف به نظر رسيده است، پيروزي ايران در جنگ با صدام و نفوذ در عراق، بعداً به لبنان گسترش يافت، سوريه هم جذب شعاع فعاليت هاي ايران شده و حتي برخي شيخ نشين هاي خليج فارس هم اكنون دنباله رو ايران شده اند و...»
حال اگرچه اينها صرفاً آدرس هايي از حجم پرشمار كدها و نمونه هايي است كه وجه تمايز ايران 57 با ايران 87 را به دور از «حب الشيء» و براساس واقعيت هاي منطقه و زمانه به رخ مي كشاند اما آنچه در اين ميان مهم جلوه مي كند اين است كه تداوم موفقيت ها و اثرگذاري هاي ايران در دهه چهارم انقلاب- كه از سوي رهبر معظم انقلاب دهه پيشرفت و عدالت نام گرفته است- منوط به آسيب شناسي نقاط ضعف و شناخت عوامل و مؤلفه هايي است كه بي توجهي به آنها مي تواند سبب كند شدن شيب پيشرفت توأم با عدالت شود. چون تحقق همه جانبه پيشرفت و عدالت در سطح كشور مقدم و پيش زمينه بر تأثيرگذاري هاي ايران در سطح منطقه اي و جهاني است. البته بديهي است كه ايران در سه دهه گذشته علاوه بر حوزه سياست خارجي در حوزه هاي آباداني و سازندگي، فرهنگي، علمي و حتي اقتصادي نسبت به ايران 57 دستاوردهاي بسيار ارزشمندي را كسب كرده كه اشاره به آنها در اين مقال نمي گنجد اما اگر بخواهيم عملكرد عمر 30 ساله انقلاب اسلامي را مورد آسيب شناسي قرار دهيم بهتر از هر كسي و هر نوع قرائتي شايسته است آن را از منظر امام راحل عظيم الشأن رصد نماييم چرا كه آن روزي كه هيچ كس گمان نمي كرد انقلاب به ثمر نشيند امام(ره) وعده نصرت حضرت حق را ابلاغ مي كرد و صبح صادق را نويد مي داد و در نهايت هم چنين شد. پس از انقلاب اسلامي نيز همواره ايشان در سخت ترين لحظات و دشوارترين زمان ها بر پوشالي بودن قدرت هاي پرمدعا و ناكامي آنها در براندازي انقلاب تكيه داشتند و رمز بقاي انقلاب اسلامي را نهفته در همان رمز پيروزي - انگيزه الهي و وحدت كلمه - ذكر مي كردند.
در قاموس امام خميني(ره) حفظ نظام اسلامي اوجب واجبات است و سر و راز وصيت امام(ره) بر دولتمردان در تهذيب نظام از كارگزاران مفسد و بزهكار و جذب خدمتگزاران شيفته خدمت- و نه تشنه قدرت- و سپردن امور به دست مديران متعهد، ساده زيست، كاربلد و متخصص بهترين فرمول و شاقول براي ارزيابي و سنجش آسيب ها و آفات است.
گذري بر رخدادها و وقايع طي سه دهه گذشته و نحوه مقابله و مواجهه با خطرها و تهديدها و همچنين روند تصميم گيري ها در مديريت كلان و اجرايي جامعه را اگر با شاقول «خط امام (ره)» محك بزنيم مهمترين آسيب فاصله گرفتن نرم و ظريفي است كه در بعضي از مقاطع و دوره ها به اسم «توسعه يافتگي» يا «دموكراسي» از الگوي اسلامي- ايراني در اداره كشور به وقوع پيوسته است.
هر چند تدوين سند چشم انداز كشور در سال 84 براساس الگوي اسلامي- ايراني و مبتني بر شاخصه هاي ارزشي و در عين حال مترقي نقشه راهي براي حركت در مسير صحيح انقلاب و جلوگيري از آسيب هاي گذشته است و از همين رهگذر بايد در دهه چهارم، پيشرفت و عدالت توامان را به نظاره نشست، اما آنچه بايد بدان توجه داشت دفع آسيب هاي پيش رويي است كه از منفذ انتخاب افراد و جريان هايي صورت مي گيرد كه با ويتريني از شعارهاي پرطمطراق و ادعاي حركت در خط امام و انقلاب ارادتي تمام عيار به آموزه هاي غربي و مكتب سرمايه داري و ليبراليسم دارند، با اين وصف آنچه مانع اصلي دفع اين آسيب عظيم است هشياري توده مردم است.
چرا كه با انتخاب مسئولان و دولتمرداني كه بر خط امام استوار و پايدار هستند و بر اجراي دقيق رهنمودهاي ايشان و توجه به سند چشم انداز جمهوري اسلامي- كه ملهم از آموزه هاي امام و انقلاب است- همت مي گمارند تعالي مادي و معنوي ايران و سيادت ملت در دهه چهارم پررنگ تر و ايران 97 حتي از ايران 87 هم مقتدرتر و تاثيرگذار خواهد بود.
* جمهوري
روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان سران عرب ياد بگيرند آورده است:
موضعگيري ضد صهيونيستي نخست وزير تركيه در اجلاس « داووس » كه در صدر اخبار جهان قرار گرفت و بسياري از ملت هاي مسلمان از جمله مردم تركيه از آن استقبال كردند را بايد يكي از پيامدهاي طبيعي جنايات رژيم صهيونيستي در غزه دانست . اين پيامدها باز هم در راه خواهند بود و چه بسا به صورت سلسله حوادثي كه مهار آنها از اختيار برنامه ريزان باصطلاح دموكراسي هدايت شده منطقه و جهان خارج است موجب تسريع زوال اين رژيم شوند.
كاري كه رجب طيب اردوغان در داووس انجام داد داراي سه جز بود كه عبارت بودند از :
1 ـ دادن پاسخ صريح به شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي در مورد جنايت اين رژيم در غزه و بيان اين جمله كه « شما راه كشتن كودكان را خوب مي دانيد » .
2 ـ محكوم كردن آن دسته از حاضران در اجلاس داووس كه براي پرز كه در سخنان خود تلاش كرده بود بر كشتار مردم غيرنظامي غزه سرپوش بگذارد و جنايات رژيم صهيونيستي در غزه را توجيه نمايد كف زدند و او را تشويق كردند و بيان اين جمله صريح كه « كساني را كه در تاييد اين ظلم كف مي زنند محكوم مي كنم زيرا كف زدن براي كشتار كودكان جرمي است كه صهيونيست ها عليه انسانيت مرتكب شده اند » .
3 ـ ترك كردن اجلاس داووس و اعلام اين نكته كه داووس براي من تمام شده است زيرا در اين اجلاس به رئيس رژيم جنايتكار صهيونيستي 25 دقيقه وقت داده مي شود تا دروغهايش را بگويد ولي به من اجازه صحبت كردن در دفاع از كودكان و زناني كه توسط صهيونيست ها به قتل رسيده اند داده نمي شود.
ريشه هاي اين موضعگيري صريح را بايد در سه نكته جستجو كرد.
اول آنكه رجب طيب اردوغان و گروه او كه اكنون حاكميت تركيه را در اختيار دارند اخواني هستند و از اين جهت با رهبران حماس ريشه فكري مشترك دارند. همين امر موجب شد در جريان جنگ غزه دولتمردان تركيه تلاش زيادي براي پايان دادن به اين جنگ نموده و از هيچ اقدامي براي حمايت از حماس كوتاهي نكردند.
دوم آنكه مردم تركيه تحت تاثير انقلاب اسلامي و مباني فكري امام خميني از روحيه ضد صهيونيستي بسيار بالائي برخوردارند و نخست وزير اين كشور و ساير مسئولان ناگزيرند خود را با آنها تطبيق دهند. همين روحيه ضد صهيونيستي بود كه موجب شد مردم تركيه در جريان جنگ غزه بيش از مردم ساير كشورها در صحنه حاضر باشند و علاوه بر تظاهرات هر روزه كنسولگري رژيم صهيونيستي در اسلامبول را به مدت دو هفته محاصره كنند و خواستار قطع رابطه دولت تركيه با اين رژيم غاصب و نامشروع شوند.
و سوم آنكه جنايات رژيم صهيونيستي در غزه آنچنان وسيع و داراي ابعاد وحشيانه است كه جاي كوچكترين مسامحه اي براي هيچكس باقي نگذاشته است . در همان اجلاس داووس افرادي همانند بانكي مون دبيركل سازمان ملل و عمروموسي دبيركل اتحاديه عرب حضور داشتند كه درباره ويراني ها و كشتارهاي هولناك غزه كه توسط صهيونيست ها صورت گرفته بارها داد سخن داده اند و هر روز شخصيت هاي سرشناس جهان اعلام مي كنند سران رژيم صهيونيستي به خاطر جناياتي كه در غزه مرتكب شده اند بايد به عنوان جنايتكاران جنگي محاكمه و مجازات شوند. با توجه به اين واقعيت ها سخنان شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي در توجيه جناياتي كه سران اين رژيم در غزه مرتكب شده اند كاملا وقيحانه و غيرقابل تحمل بود و رجب طيب اردوغان نخست وزير كشوري كه مردم آن قوي ترين حضور را در اعتراضات ضد صهيونيستي داشتند ناگزير بود در برابر اظهارات وقيحانه شيمون پرز موضعگيري كند.
واقعيت اينست كه مردم تركيه از دولتمردان خود در ضديت با رژيم صهيونيستي جلوتر هستند. دولتمردان تركيه به دليل ملاحظات سياسي خارجي و مشكلاتي كه با ژنرالهاي ارتش اين كشور دارند نمي توانند هماهنگ با مردم كشور خود در ضديت با رژيم صهيونيستي به پيش بروند. داشتن رابطه با رژيم صهيونيستي و رفت و آمدها و مبادلات سياسي و اقتصادي با اين رژيم كه برخلاف خواست مردم تركيه است به دليل همين ملاحظات است . به عبارت روشن تر دولتمردان تركيه براي ماندن در حكومت خود را ناگزير ميدانند اين روابط را حفظ كنند و طبعا در اين زمينه با مردم كشور خود مشكل دارند. اظهارات و اقدام غافلگير كننده نخست وزير تركيه در « داووس » به همين دليل براي مردم تركيه بسيار خوش آيند بود و استقبال مردم اسلامبول از وي نشان دهنده همين واقعيت است . مردم تركيه دوست دارند دولتمردانشان به راهي بروند كه امام خميني در برابر آنها گشوده است .
مردم اسلامبول در مراسم استقبال از رجب طيب اردوغان تابلوهائي دردست داشتند كه روي آنها نوشته بود « دونياداشباكان گورسون » يعني دنيا از نخست وزير ما ياد بگيرد.
اين جمله از يكطرف خطاب به ديگران بود ولي از طرف ديگر اين نكته را نيز در خود داشت كه دولمتردان تركيه بايد همگام با مردم خود در مقابله با رژيم صهيونيستي به پيش بروند. بدين ترتيب درعين حال كه موضعگيري نخست وزير تركيه يك جريان مترقي را در جهان اسلام عليه رژيم صهيونيستي به پيش خواهد برد مي تواند دولتمردان تركيه را نيز به اين نتيجه برساند كه براي ماندن بايد خود را با مردم كشورشان هماهنگ كنند و ملاحظات ديگر را كنار بگذارند.
علاوه بر اين شعار مردم تركيه و اقدام شجاعانه نخست وزير اين كشور در اجلاس داووس براي بسياري از دولتمردان كشورهاي اسلامي بايد آموزنده باشد و در اين ميان سران عرب بيش از ديگران بايد تلاش كنند تا آزادگي را ياد بگيرند.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان اقتدار ملي در گرو اقتدار فرهنگي به قلم محمد كاظم انبارلويي آورده است:
دولت همانطور كه نسبت به معيشت اقتصادي ملت تعهد دارد بايد نسبت به معيشت فرهنگي مردم از باب تحكيم ايمان و هويت اسلامي و انقلابي مردم نيز تعهد داشته باشد.
دولت بايد در برجسته و شفاف نمودن هويت فرهنگي ملت ما در دنياي اسلام اهتمام ويژه داشته باشد.
رشد فضيلتهاي اخلاقي در جامعه و پيرايش چهره فرهنگي كشور از وظايف كليدي دولت در بخش فرهنگ است.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش، صدا و سيما ، سازمان تبليغات اسلامي و دهها نهاد فرهنگي كه از دولت همه ساله ميلياردها تومان بودجه دريافت ميكنند ، بايد متكفل اهداف فوق در اصلاح و توليد فرهنگ عمومي باشند.
البته ترديد نيست در اصلاح و توليد فرهنگ عمومي حوزههاي علميه سراسر كشور ، مراجع عظام تقليد ، علما و روحانيون و صدها نهاد غير دولتي فرهنگي هم متكفل هدفهاي فوق ميباشند اما مسئوليت رسمي و وظيفه كليدي دولت در جمهوري اسلامي ، پديداري فرهنگي است كه بشود اقتدار ملي را حفظ كرد.
مقام معظم رهبري بارها در سخنرانيهاي گوناگون در ديدار مسئولان فرهنگي كشور دغدغههاي خود را كه همان دغدغههاي امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي است مطرح كردهاند. اكنون در دهه چهارم حيات انقلاب بايد ديد چه كردهايم و چه بايد ميكرديم؟
انصاف بايد داد رئيس جمهور محترم در صيانت از آرمانهاي امام و انقلاب و برجسته كردن شعارهاي اوليه انقلاب و شفاف نمودن هويت فرهنگي ملت ما در دنياي اسلام اهتمام ويژه داشته است. متاسفانه تسامح و تساهل در دولت گذشته در صيانت از ارزشهاي انقلاب به گونهاي بود كه موجب جري شدن ضد انقلاب گرديد و در 18 تير سال 87 مردم ما صداي بازگشت پاي استبداد داخلي و استعمار خارجي را به گوش شنيدند و در 23 تير همان سال قيام كردند و دشمن را عقب نشاندند.
من يادم ميآيد همان وقت برخي جوانان حزبالله در جنوب لبنان به شوخي ميگفتند شما ظاهرا همه انقلاب را صادر كرديد و چيزي براي خودتان باقي نگذاشتيد اجازه بدهيد ما بياييم انقلاب را حفظ كنيم.
اين حرف با همه گزندگي آن يك هشدار و بيدار باش بود كه بايد در داخل طوري عمل كنيم كه برخي در بيرون فكر نكنند همه چيز از دست رفته است. لذا رئيس دولت در صف اول مردم مطابق سوگندي كه ياد كرده است بايد از كيان اسلام و انقلاب دفاع كند.
در اوج جنگ رژيم صهيونيستي عليه مردم غزه ، بيش از 250 نهاد سياسي مردمي در سراسر دنيا براي حمايت از مردم فلسطين در بيروت جمع شدند. نگاه آنها به ايران و بويژه به رئيس دولت ايران يك نگاه مثبت و احترام آميز بود. آنها دولت ايران را نماد دفاع از ارزشهاي فرهنگي ، انساني و انقلابي در برابر ارزشهاي سرمايهداري و منحط غرب ميدانستند و آن را تكريم وتعظيم ميكردند. مردم و دولت نهم بايد اين دستاورد بزرگ را غنيمت بدانند.
رهبر انقلاب اسلامي بارها در خصوص مقابله با تهاجم فرهنگي هشدارهاي گرانسنگي دادند و وظيفه تكتك نهادهاي دولتي ، غيردولتي و نيز مردم را مشخص كردند.
سياستها و راهكارهاي مقابله را يادآور شدند و راههاي رسيدن به امنيت و اقتدار فرهنگي را نشان دادند. بايد ديد طي سه دهه گذشته چقدر در اين راه پيشرفت داشتهايم.
مطالبات مشخص مقام معظم رهبري از شوراي عالي انقلاب فرهنگي بويژه در خصوص مهندسي فرهنگي كشور و نيز مطالبات رهبري از وزارت آموزش و پرورش در خصوص تحول فرهنگي بايد مورد بازخواني قرار گيرد.
دولت اكنون بودجه سال 88 را به مجلس ارائه داده است. يكي از دغدغههاي دولت و مجلس بايد اين باشد كه مطالبات و انتظارات مقام معظم رهبري، هم به لحاظ كمي و هم به لحاظ كيفي در حوزه فرهنگ چگونه است.
آيا اعداد و ارقام منابع و مصارف در بودجه سال آينده پاسخگوي دغدغههاي مقام معظم رهبري است؟
امروز 13 بهمن بنام «روز انقلاب اسلامي، سي سال تلاش براي رشد و شكوفايي فرهنگ و هنر اسلامي- ايران» نامگذاري شده است. لازم است با بازخواني كارنامه 30 ساله دقيقا به اين ادراك برسيم كه كجا بوديم، الان كجا هستيم و در چشمانداز بيست ساله به كدامين نقطه خواهيم رسيد.
* مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان اصلا ح طلبي از ديروز تا امروز به قلم آيت قيصربيگي آورده است:
جريان اصلا حي در كشور ما با رويكرد اصلا ح انديشه ديني يا احياي تفكر، يك پيشينه دير پاي روشنفكري دارد. اصلا ح خواهي ملت ايران و فرزندان راستين آن جرياني پيوسته بوده و خواهد بود، جرياني كه با گذر از لا يه هاي قديمي تر جامعه ايران از نقاط عطفي چون مشروطه و نهضت ملي كردن نفت و... عبور كرده و با خيزش سال 1322 آغاز شد كه گره هاي كور و در هم پيچيده آن با تدبير امام(ره) گشوده شد و تا كنون ادامه يافته و قطعا نيز ادامه خواهد يافت. اين حركت جرياني دائمي است و تعطيل بردار نيست چرا كه تعطيلي اصلا ح خواهي مساوي تعطيلي امر به معروف و نهي از منكر است كه سفارش اكيد قرآني و توصيه جدي پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) است. از اين منظر مي توان از حادثه كربلا به عنوان حماسه اي در اين راستا نام برد.
از جنبه ماهيتي مي توان اين ادعا را داشت و در جهت اثبات آن كوشيد كه حركت اصلا حي امروز ما، داراي پيشينه اي روشن و متعلق به يك جريان روشنفكر معتبر است كه همواره بر تارك تاريخ معاصر ما مي درخشد.با پيروزي اصلا ح خواهي ملت ايران با توجه به ماهيت معنوي و الهي اين اصلا ح خواهي دامنه آن از مرزهاي ايران فراتر رفت و الگوئي براي تغيير هندسه و حاكميتي كشورهاي اسلا مي و منطقه و ملت هاي تحت ستم دولت هاي استعماري و دست نشانده هاي آن شد و اين كافي بود تا هجمه هاي داخلي و خارجي بر پيكره نحيف اصلا ح خواهي ملت ايران آغاز گردد روزي با ترور و روزي با جنگ و درگيري ناخواسته داخلي و روزي با تهاجم گسترده خارجي و... و اين توطئه ها همه به دست تدبير پير جماران و ياران صديق و با وفايش رمزگشائي و مديريت مي شد. از اين رو در جهت حفظ ارزش هاي به دست آمده ياران اصلاح خواه امام(ره) در دوجبهه مي جنگيدند يكي جبهه دشمن كه ظاهري آشكار داشت و اقدامات آن نيز مشخص و ديگري خودي هاي سرگردان كه در اوج اصلا ح خواهي ملت ايران، حضرت امام(ره) را تنها گذاشته و به خاطر تاثير امام در حوزه ها، براي خنثي كردن اثرات عميق آن، جاهلا نه دست به مخالفت مي زدند. در ادامه روند روبه رشد اين جريان، انديشه اصلا ح طلبي با د كترين روشنفكري به عنوان يك راهبرد اساسي در اواخر دهه دوم انقلا ب شكوهمند اسلا مي مطرح شد و دوره اي جديد را آغاز نمود كه مورد حمايت افراد آزاد انديش و روشنفكر، قرار گرفت. تز روشنفكري به دنبال تحقق وضعيتي بهتر از وضع موجود بود كه اين روش با آموزه هاي ديني ما مطابقت داشت. به طوري كه اين جريان با پشتوانه حداكثري مردم و با تاكيد بر منش دموكراسي در انتخابات دور هفتم رياست جمهوري موج عظيم مردمي را به راه انداخت و به پيروزي اصلا ح طلبان در 2 خرداد 76 منتهي شد. در واقع مي توان عنوان كرد كه خاتمي پرچم دور جديد اصلا حات در كشورمان را بر دوش داشت كه از ياران باوفاي امام و انقلا ب بود. اين جريان به همراه رهبرانش سعي داشتند تا به آرمان هاي اصيل انقلا ب اسلا مي يعني استقلا ل، آزادي و جمهوري اسلا مي بيشتر معنا دهند و با تاكيد بر جمهوريت نظام و آزادي انديشه پا به عرصه سياست گذارند. بدنه اصلي حمايت كنندگان آقاي خاتمي در انتخابات دوم خرداد از طيف هاي مختلفي بودند. جمع موثري از آنان جريان چپ خط امامي بودند كه در دوران امام خميني(ره) مسوولا ن و مديران و فعالا ن عرصه سياسي بودند كه بعد از ارتحال ايشان در انزواي سياسي بودند. اينها عمدتا با شعارهاي دين محوري پررنگ وارد عرصه تبليغات شدند. گروه مهم ديگر روشنفكراني بودند كه به دنبال تحقق جامعه مدني و نهادينه كردن دموكراسي سازگار بودند كه عمده آنان طرفدار دموكراسي سازگار با دين بودند. معلمان، دانشجويان و روحانيون نوانديش هم پيام رسانان اين تغيير به درون جامعه شدند.
بخش اصلي راي دهندگان هم البته جامعه اي بود كه نسبت به روش هاي حكومتي موجود انتقاداتي داشته و به فضاي تنفسي جديدي نيازمند بود. همه اين طيف ها با اين كه اختلا ف نظرهاي فراواني داشتند به نوعي با شعارهاي آقاي خاتمي توانستند ارتباط برقرار كنند. با اين كه جريان اصلا ح طلبي در چارچوب قانون اساسي و با خط و مشي اصلا ح امور بر طبق آموزه هاي ديني ما بنا شده بود ولي باز مورد هجمه اي از انتقادات برخي افراد و گروه ها در داخل و خارج كشور قرار گرفت به طوري كه اين جريان در آغاز با فراز و نشيب هاي فراواني روبرو شد. علي رغم همه مشكلا ت بر سر راه اين جريان، پيشگامان اصلا ح طلبي، نويد آينده اي خوب و برتر از امروز با شعار ايراني آباد و آزاد را براي همه هواخواهان خود در دستور كار قرار دادند و روز به روز بر محبوبيت خويش و جريان اصلا حي مي افزودند. در واقع انتقادها و تهديدهاي گروه هاي رقيب و مخالف به فرصت هاي طلايي تبديل شد و حماسه اي پرشور در جهت اعتلاي نام عزيز ايران صورت گرفت. با پيروزي اصلاح طلبان در انتخابات دور هفتم رياست جمهوري و با وجود چالش هاي فراواني كه در زمينه هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي در آغاز به دست گرفتن قدرت وجود داشت، خدمات ارزنده اي ارائه شد به طوري كه در عرصه سياست خارجي با رويكردي تعاملي با ساير كشورها در جهت منافع ملي و تنش زدايي در روابط با كشورها و درعرصه اجتماعي با رويكردهاي حفظ حقوق شهروندي، ايجاد نهادهاي مدني، آزادي انديشه و ... همچنين، در عرصه اقتصادي با ارائه بيشترين لايحه هاي اقتصادي به مجلس و رشد قابل توجه اقتصاد ايران با توجه به اين موضوع كه نفت در آن زمان در پايين ترين سطح قيمت جهاني قرار داشت، كارنامه اي درخشان در دوران خدمت خود به جاي گذاشتند. با پايان يافتن دوره چهارساله دولت اصلاحات، خاتمي و يارانش باز هم انتخاباتي حساس (دور هشتم رياست جمهوري) را در پيش داشتند و باز بايد جريان اصلاح طلبي و رقيب هاي اصلي آنان سرنوشت خود را به قضاوت مردم مي سپردند. اين بار ايدئولوژي اصلاح طلبان در انتخابات هشتم بر همان اصول پيشين خود بنا شده بود و باتجربه اي بيشتر پا به عرصه انتخابات مي گذاشتند. در اين دوره باز هم شاهد تخريب و سنگ اندازي گسترده گروه هاي مخالف جريان اصلاح طلبي در داخل و خارج كشور بوديم كه روي كار آمدن اصلاح طلبان را بر ضد منافع خود مي دانستند. سرانجام در انتخابات دور هشتم رياست جمهوري باز هم اراده مردم بر آن بود تا در حماسه اي پرشورتر از دور هفتم، در 18 خرداد سال 80 بار ديگر كشور عزيزمان را به دست اصلاح طلبان بسپارند و موج دوم حضور حداكثري مردم در اعتماد به انديشه اصلاح طلبي را در تاريخ به يادگار گذارد. اصلاح طلبان در اين دوره نيز خدماتي قابل ستايش را به مردم عرضه داشتند و از دستاورد آن در اين دوره مي توان به رشد اقتصادي قابل توجه افزايش شاخص هاي توسعه اجتماعي و توجه به نهادهاي مدني و تشكيل ان جي اوهاي مختلف، افزايش اعتبار بين المللي در سطح منطقه و جهان اشاره كرد. با نزديك شدن به پايان دوره هشت ساله رياست جمهوري جناب آقاي خاتمي، رايزني ها در خصوص انتخابات دور نهم رياست جمهوري و شركت اصلاح طلبان در اين انتخابات شروع شد. در اين دوره اين جريان با كانديداهاي متعددي در انتخابات شركت نمودند و به پيروزي نرسيدند كه به برخي از عوامل عدم موفقيت آنان در اين دوره اشاره مي شود: 1- جريان اصلا ح طلبي همانند هر جريان و تفكر ديگري آسيب پذيري هايي نيز داشت و با توجه به انتظارت زياد مردم از اين جريان و برآورده نشدن برخي خواسته هاي آنان موجب شركت كمرنگ مردم و اصلاح طلبان در انتخابات دور نهم شد. به هر حال جريان اصلاح طلبي نوين، در نزد عامه مردم ظرفيتي را مي طلبيد كه در ادامه راه خود مي بايست صبر وتحمل بيشتري به خرج مي دادند.
2- بعد از به قدرت رسيدن اصلاح طلبان برخي پست هاي كليدي در بدنه دولت به دست افرادي افتاد كه داراي عملكرد محافظه كارانه اي بودند و به درستي نتوانستند سياست هاي اصيل اصلاح طلبي را اجرا كنند و در عوض بعضي افراد شاخص و زجر كشيده اصلاحات كنار گذاشته شدند كه اين موضوع هم در نظر مردم و هم از جنبه عملكردي به ضرر اصلاح طلبان بود.
3- بدليل عدم يك تعريف روشن از اصلاح طلبي از سوي رهبران اين جريان، افرادي كه از اصول انقلاب خارج شده بودند و به دور از اهداف اصلاح طلبي گام برمي داشتند خود را منتسب به اين جريان دانسته و از اين جريان سو»استفاده كردند كه به نوبه خود باعث تضعيف جريان اصلاح طلبي شد.
4- عدم اتحاد بين كانديداهاي اصلاح طلب در اين دوره نيز باعث شده بود تا سياست و خط مشي واحدي در بين آنان اتخاذ نشود و عملا قدرت اين جريان به چند شاخه تقسيم شود و علاوه بر اين موضوع در درون اين جريان معارضاتي به وجود آمد كه در سرنوشت انتخابات اين دوره بي تاثير نبود.
5- در اين دوره نيز همانند دوره هاي قبل، جريان اصلاح طلبي از تخريب گروه ها و جريانات مخالف بي نصيب نبود. به هر حال با پيروزي اصولگرايان در دور نهم انتخابات رياست جمهوري با توجه به همسو شدن حاكميت و به طور كلي هماهنگي بيشتر سه قوه و استفاده دولت از تمامي ابزارها وامكانات موجود، انتظار مي رفت شاهد عملكرد بهتري از آنان باشيم، كه علي رغم تلاش هاي فراوان دولت نهم اين امر محقق نشد. در اينجا به برخي از عواملي كه باعث انتظار زياد مردم و مسوولين از دولت نهم در راستاي رشد و توسعه كشور شد، اشاره مي شود: الف - طيف مجلس هفتم يك طيف اصولگرا بود، به طوري كه رياست مجلس و هيات رئيسه آن و اكثر نمايندگان مجلس متشكل از بدنه اصولگرا بودند كه اين امر مي توانست در تصريح تصويب لوايح و طرح هايي كه با سياست هاي دولت همخواني بيشتري داشته باشد، كمك كند.
ب - اين دولت بيشتر از دولت اصلاحات مورد حمايت نظام و نهادهاي مختلف كشور بود و در كارهاي اجرايي كمك كار دولت بودند كه ضمن پوشاندن نقاط ضعف، در جهت توسعه نقاط قوت آن گام بر مي داشتند.
ج - در اين دوره قيمت جهاني نفت در بالاترين سطح خود قرار داشت و از طرفي كاهش ارزش ريالي دلار در مقابل ساير ارز ها، انتظار مي رفت كه يك جهش بزرگي را در تمام شاخص هاي توسعه كشور شاهد باشيم و در نتيجه وضعيت اقتصادي و معيشتي مردم بهتر شود و در راستاي كنترل تورم و افزايش اشتغال زايي برنامه هاي اصولي و عملي ارائه شود.
د - اصولگرايان زماني دولت را به دست گرفتند كه دولت اصلاحات در عرصه سياست خارجي و داخلي به نحو مطلوبي برخورد كرده بود و انتظار مي رفت با ادامه همان سياست ها و پوشش نقاط ضعف و توسعه راهكارهاي عملي در اين عرصه ها وضعيت بهتري رقم بزند. اما با وجود اين فرصت هاي طلايي و علي رغم تلاش هاي فراوان، دولت نهم نه تنها نتوانست انتظارات را برآورده كند، بلكه برخي از اين فرصت ها تبديل به تهديد شدند كه كشور ما را با برخي چالش ها روبه رو ساخت. در اينجا قضاوت را به دست مردم مي دهيم كه چقدر از خواسته ها و انتظارات آنان با توجه به همه پتانسيل هاي موجود كه در اختيار دولت نهم بود، برآورده شد؟
حال در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري جريانات مختلف سياسي در عين كسب آمادگي بيشتر در جنبه هاي مختلف، براي حضور در صحنه انتخابات مواضع سياسي خود را به منظور كسب قدرت و جذب آراي بيشتر مردم شفاف تر مي كنند و مي كوشند در اين رهگذر، ضعف هايشان را به قدرت و تهديدهايي كه متوجه آنان است به فرصت تبديل كنند. در اين ميان جريان سياسي حاكم به دليل برآورده نكردن انتظارات، براي متقاعدكردن راي دهندگان حتي هواداران خود باچالش هايي روبه رو هستند و در تلاشند با ابزارهاي مختلف رقباي اصلي خود يعني اصلاح طلبان را از صحنه خارج كنند و در اين ميان افرادي سعي دارند با تخريب و خطرناك جلوه دادن جريان اصلاح طلبي، ذهن مردم را نسبت به آنان خراب كنند.
در واقع مخالفان جريان اصلاح طلبي به دو دسته تقسيم مي شوند كه يك دسته آن دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي در خارج از كشور هستند كه روي كارآمدن اصلاح طلبان را مساوي با حضور و مشاركت حداكثري مردم در تمام صحنه ها مي بينند و همچنين اعتقاد دارند كه اين جريان مي تواند در جهت منافع ملي، با تنش زدايي در داخل وخارج كشور ضمن خنثي ساختن تهديدها، آرامش را در كشور تامين كند كه اين امر با اهداف پليد آنها در تضاد است، اما گروه دوم مخالف جريان اصلاح طلبي، افراد و جرياناتي هستند كه حضور اصلاح طلبان را به ضرر منافع خود مي بينند، لذا با هر ابزار و وسيله اي سعي در خطرناك جلوه دادن جريان اصلاح طلبي دارند و با طرح نظريه هايي چون انقلاب مخملي، بي كفايتي - براندازي و... اين جريان را جرياني برانداز مي دانند و بر اين موضوع اعتقاد دارند كه كم كاري و بي كفايتي در عملكرد خويش بهتر از نقش براندازي اصلاح طلبان است. در جواب اين نظريه ها بايد گفت كه با استناد به آموخته هاي ديني ما، مساله ناتواني در سطح اجرايي و عوارض ناشي از آن مي تواند يك كشور را دچار آسيب نمايد. لذا ناتواني بيشتر با براندازي همخواني دارد.
در هر صورت مردم با توجه به شناختي كه از كارنامه جريان اصلاح طلبي و ساير جريان ها دارند، دست به يك عمل مقايسه اي مي زنند. از اين رو، در ارزيابي عملكرد اين جريان ها، توجه به شاخص هاي توسعه و رويكرد سياست خارجي و داخلي در جهت حفظ منافع ملي، حائز اهميت است. جريان اصلاح طلبي و رهبران آن در آغاز دهه چهارم انقلاب شكوهمند جمهوري اسلامي با تاكيد بر همان اصول قبلي با چارچوبي روشن تر و در جهت اعتلاي نام عزيز ايران اسلامي و با پوشش نقاط ضعف و تقويت و توسعه توانايي ها و با اتكا به نيروهاي اصيل انقلابي و اصلاح طلب، پا به عرصه انتخابات دهم رياست جمهوري مي نهد و با نويد آينده اي روشن، مي رود تا «موج سوم» حضور حداكثري مردم را در اين انتخابات به ثبت برساند. تا تاريخ يك بار ديگر، شاهد حماسه اي پرشور در خرداد پر از حادثه ما باشد.
* صداي عدالت
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود باعنوان ضد انقلاب دهه چهارم به قلم سيد ضياءالدين احتشام آورده است:
دهه فجر 1387 به يادمان مي آورد كه انقلاب مردم ايران دارد سي ساله مي شود و به زودي دهه چهارم عمر نظام برآمده از دل آن، يعني "جمهوري اسلامي " آغاز مي شود.
دهه چهارم عمر، همانگونه كه در حيات انساني، مقطع بلوغ و عقل انديشي آدمي محسوب مي شود، در نظام هاي سياسي و حكومتي نيز واجد چنين خصيصه اي است و بي گمان معناي اين رشد يافتگي نيز، تنها در تنومندي جسم خلاصه نمي شود بلكه قوام يافتگي انديشه ، نوع نگاه به خود و پيرامون ، خردورزي ، دوري از احساسات و شعارزدگي را نيز شامل مي شود.
اگر براي يك "جوان بي تجربه " مغلوب شدن در برابر احساسات و عواطف، تصميمات شتابزده، آزمون و خطا، نقد ناپذيري، خود را عقل كل دانستن و نصيحت گريزي و دهها صفت ديگر اموري بخشودني اند ولي براي انساني پا به سن گذاشته، سرد و گرم چشيده، تجربه ديده و جاافتاده، هر كدام از اين خصائص مي تواند ضعفي بزرگ و حتي خانمان برانداز باشد.
لذا كسي كه پا به سن بلوغ عقلي و تجربي مي گذارد، ناگزير است نگاهي به گذشته داشته باشد، بي رحمانه و بي تعارف، خود را نقد كند و اگر از اين ضعف ها و كاستي هايي در خود بيابد، قبل از آنكه ادامه مسير حيات را طي كند، آنها را از خود بزدايد والا روزگاري سخت در پيش رو خواهد داشت.
"جمهوري اسلامي ايران " هر چند سي ساله است اما گذر ايام، بيش از سي سال، بدان تجربه و درس آموخته است. كمتر ملتي را در تاريخ مي توان يافت كه يك انقلاب بزرگ و تغيير بنيادين نظام حكومتي، موج ترور، هرج و مرج گرايي و تجزيه طلبي، جنگ تمام عيار هشت ساله و ويراني هاي گسترده ناشي از آن، تحريم هاي همه جانبه، بحران هاي اقتصادي، فشارهاي بين المللي و ... را تنها در طول سه دهه تجربه كند و دقيقا به همين دليل است كه از اين نظام سرد و گرم چشيده بيش از هر حكومت ديگري انتظار مي رود اينك كه سي سالگي خود را جشن مي گيرد، با سعه صدر اين نياز را به رسميت بشناسد كه "بايد دهه چهارم زيست خود را با يك نقد درون گفتماني آن هم بي هيچ تعارف و رودربايستي آغاز كند. "محور اين گفتمان نقادانه هم بي گمان بايستي مراجعه به شعارها، آرمان ها، اهداف و وعده هاي اول انقلاب و مقايسه "آنچه قرار بود رخ دهد با آنچه رخ داده است " باشد.به عنوان مثال استقلال از مداخلات بيگانگان و بيرون راندن آنها از دايره تصميمات ملي يكي از دغدغه ها و شعارهاي ايرانيان در دهه 50 بود، يعني زماني كه حتي عزل و نصب فرماندهان نظامي ايران نيز با صلاحديد مستشاران آمريكايي بود.همچنين بايد ديد كه آزادي هاي سياسي و فردي كه از مطالبات عمده مردم ايران در جريان انقلاب بود، اكنون در چه وضعيتي است. آيا سي سال پيش، اگر انقلابيون سال 1387 را تصور مي كردند آيا چنين وضعي را در اذهان خود تصوير مي كردند يا خير؟
در باب گسترش علوم، محروميت زدايي، توزيع عادلانه امكانات، حقوق زنان و ارتقاء سطح معيشتي مردم و دهها عنوان ديگر نيز سوالات مشابهي بايد طرح شود.بديهي است كه در طول سي سال گذشته، اين نظام برآمده از دل انقلاب 57، توانسته است به بخش هايي از اين اهداف برسد يا به آنها نزديك شود ولي حتما اين گزاره نيز صحيح است كه با برخي از آرمان ها و اهداف انقلاب مردمي ايران، آن هم سي سال پس از پيروزي، هنوز فاصله زيادي وجود دارد.
اين فاصله ها و كاستي ها را مي توان كتمان كرد، توجيه نمود، ناديده گرفت و اگر كسي هم متعرض اين ضعف ها شد، او را به هزار اتهام آزرد و زد و راند اما اين رفتار، قطعا نمي تواند شايسته نظامي باشد كه به واسطه ورود به دهه چهارم عمر خويش، بايستي ظرفيتي فراتر از اين رويكرد داشته باشد.به صراحت بايد گفت اگر ضد انقلابيون در اوايل دهه 60 كساني بودند كه در شهرها عمليات تروريستي انجام مي دادند و در مرزها داعيه تجزيه طلبي داشتند، اگر دشمن انقلاب در طول جنگ تحميلي، رژيم مسلح صدام بود و اگر بعدها براندازان نرم متهم به اين ضديت شدند، اينك، كسي چنين نقشي را- دانسته يا ندانسته- ايفا مي كند كه مانع از زدودن اشكالات و اشتباهات از دامن نظام مي شود و توگويي نمي داند كه در پس هر طي طريقي، ممكن است غبارهايي بر لباس رهرو نشسته باشد كه بايد تكانده شود.آسيب شناسي نظام، مساله اي است كه نبايد واهمه دوستداران آن را به دنبال داشته باشد. اين كار، همانند مراجعه فردي براي تست ساليانه پزشكي است تا چنانچه علامتي از هرگونه بيماري در وجودش باشد، بيش از آنكه در وجودش ريشه بدواند، آن را كشف كند و درصدد معالجه اش برآيد. آزردن پزشكي كه سخن از علايم بيماري مي گويد هرگز عاقلانه تلقي نخواهد شد.اگر امروز، كساني كه قدرت رسمي را در دست دارند، عرصه را بر اين نقد در ميان دوستان انقلاب تنگ كنند، "نقد نظام " منتفي نمي شود بلكه صفت "منصفانه و دلسوزانه " از آن زايل مي گردد چه آنكه در غياب دوستداران نظام در عرصه نقد ، دشمنان آن "نقد مغرضانه " را در فضايي بدون رقيب پيش خواهند برد و پر واضح است كه نقد آنان اهدافي متفاوت از نقد درون گفتماني را دنبال مي كند.
مجال دادن به همه گروه ها و سلايق سياسي كه قانون اساسي را قبول دارند، فارغ از اينكه اصلاح طلب ناميده مي شوند يا اصولگرا يا به هر نام ديگر، اولين ضرورت شكل گيري اين نقد درون گفتماني است.
از آنجا كه در هر مقطعي از زمان، معمولا يكي از اين گروه ها عهده دار قدرت رسمي است، اگر گروه حاكم بخواهد ديگران را ناديده بگيرد و منكوب شان كند، چنين گفتماني هرگز شكل نخواهد گرفت.
اما دومين لازمه تحقق نقد درون گفتماني، سعه صدر است و اگر گروه هايي فاقد اين صفت زيبا هستند، به خاطر كشور و نظام هم كه شده، لااقل تظاهر به سعه صدر كنند تا در گذر زمان بدين وصف آراسته شوند.
اين، براي يك نظام بالغ و تثبيت شده بسيار ناپسند است كه برخي از كارگزاران آن، كوچكترين نقدها را با انگ آسيب به نظام يا نفي آن پاسخ و اين شائبه را در اذهان شكل مي دهند كه نظام آنقدر ضعيف است كه با يك تيتر، سخنراني يا مقاله، دچار چالش مي شود! و اين در حالي است كه طولاني ترين جنگ كلاسيك دوران معاصر نيز نتوانست آن را از پاي درآورد.
ترديد نبايد داشت كه استمرار حيات جمهوري اسلامي كه پيدايش و پويش آن رهين تلاش هاي زنان و مردمي است كه حتي از نثار جان خويش نيز دريغ نكردند، در گرو ديده باني مستمر ضعف ها و نقد دائمي كساني است كه حتي اگر در جريان انقلاب و جنگ تحميلي هم نبوده اند، آنقدر وجدان دارند كه قدر خون هاي فرزندان ايران را بدانند كه براي برپايي نظام جمهوري اسلامي ايران به خاك ريخته شده است.
يکشنبه|ا|13|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]
-
گوناگون
پربازدیدترینها