واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تنبلی دانشآموز، بهانه سرقت مسلحانه روز 27 دیماه بود که مردی با من تماس گرفت، خودش را از بستگان همان دانشآموز معرفی کرد و از اینکه به مادر پسربچه زنگ میزنم ایراد گرفت، دیدم سوءتفاهمی به وجود آمده است بهخاطر همین پیشنهاد دادم ملاقاتی حضوری داشته باشیم تا با وی صحبت کنم. وطن امروز: تنبلی یک دانشآموز، مادر و معلم وی را به دردسر عجیبی انداخت و سناریوی سرقت مسلحانهای را کلید زد. پسرخاله خانواده وقتی شنید معلم پسربچه در تماس تلفنی مادرش را به مدرسه دعوت کرده به طراحی نقشه مسلحانهای پرداخت. روز دوم بهمنماه سالجاری یک معلم جوان نزد دادیار شعبه 7 دادسرای امور جنایی تهران رفت و ادعا کرد با 2 مرد که ادعا داشتهاند پلیس هستند قرار گذاشته و از سوی آنان مورد دستبرد مسلحانه قرار گرفته است. وقتی این مرد با دوستان عجیبی که داشت پیشروی ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت، گفت: در یک دبستان خصوصی تدریس میکنم، از مدتی پیش تنبلی دانشآموزی موجب شد از سر دلسوزی با مادرش تماس بگیرم و بخواهم تغییری در نحوه درس خواندن وی ایجاد کند، وقتی دیدم تماسهایم تاثیری ندارد، آخرینبار خواستم مادرش به مدرسه بیاید. روز 27 دیماه بود که مردی با من تماس گرفت، خودش را از بستگان همان دانشآموز معرفی کرد و از اینکه به مادر پسربچه زنگ میزنم ایراد گرفت، دیدم سوءتفاهمی به وجود آمده است بهخاطر همین پیشنهاد دادم ملاقاتی حضوری داشته باشیم تا با وی صحبت کنم. وی افزود: آن مرد پذیرفت و با هم در بزرگراه رسالت روبهروی ایستگاه متروی شهید باقری قرار گذاشتیم. وقتی به آنجا رسیدم چند دقیقهای نگذشته بود که 2 جوان سوار خودرویم شدند و با ادعای اینکه پلیس هستند سریع به دستانم دستبند زدند و مرا به صندلی عقب انداختند. هر چه اصرار میکردم به حرفهایم گوش کنند در حالی که اسلحهای به سمت من گرفته بودند ادعا کردند بهخاطر ایجاد مزاحمت برای مادر همان دانشآموز باید بازداشت شوم. باور نمیکردم چنین سوءتفاهمی دردسرساز شود. خودرویم را به پارکینگی در شرق تهران بردند و خواستند مرا به بازداشتگاه ببرند، به التماس افتادم و آنان با گرفتن پول قبول کردند آزادم کنند تا روز دادگاه به دادگستری بروم. نمیدانستم چه باید بکنم، آن 2 جوان بعد از توقف خودرویم چندبار دیگر نیز سراغم آمدند و پول گرفتند تا مشکلم را حل کنند اما وقتی دیدم خبری نشد به پارکینگ رفتم و شنیدم پژویم در آنجا نیست و فهمیدم آن را سرقت کردهاند. کارآگاهان نیز وقتی در بررسیهای خود پی بردند هیچ دستوری برای توقف خودروی پژو 206 صادر نشده است، ابتدا مادر پسر دانشآموز را تحت بازجویی قرار دادند و شنیدند وی هیچ اطلاعی از سرقت مسلحانه نداشته اما زمانی که معلم بچهاش به تلفن وی زنگ زده، پسرخالهاش میهمانشان بوده و پرسوجوهایی در این زمینه داشته و حتی پیشنهاد داده به همراه او به مدرسه برود. کارآگاهان با همین سرنخ «شهرام» 25 ساله را روز 19 بهمنماه در ورامین بازداشت کرده و پژوی معلم جوان را در پارکینگ وی پیدا کردند. شهرام که چارهای جز اعتراف نمیدید در بازجوییها گفت: میهمان خانه دخترخالهام بودم، ناگهان موبایلش زنگ خورد و شنیدم میگوید در چند روز آینده به مدرسه پسرش خواهد رفت، وقتی پرسیدم چه شده، شنیدم پسرش تنبلی میکند و معلمش که نگران شده از او خواسته به دبستان برود. از آنجاییکه همسر دخترخالهام در یک تصادف رانندگی کشته شده، پیشنهاد دادم همراهیاش کنم که نپذیرفت همان لحظه تصمیم گرفتم با ترفند مزاحمت به اخاذی و سرقت از معلم مدرسه دست بزنم، به بهانهای شماره موبایل وی را به دست آورده سپس با «قاسم» که دیده بودم کلت دارد نقشه سرقت و اخاذی مسلحانه را کشیدیم. با راهنماییهای شهرام، همدست مسلحش نیز که 21 ساله است روز 23 بهمنماه دستگیر شده و از خانهاش اسلحه به همراه تجهیزات پلیسی پیدا شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]