واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: از نگاه خارجي -مقاله «نيشن» درباره ايران 1911-1استقلال بر باد رفته ايران
روزنامه نيشن در سالهاي 1911 همانند ساير روزنامههاي غربي مسايل ايران را زير ذره بين داشت و درباره سياستهاي روس و انگليس در ايران تحليل ميكرد. مورگان شوستر كه در آن سالهاي خزانهدار كل ايران بود در ضميمه كتاب خود به نام «اختناق ايران» دو مقاله از اين روزنامه را درباره ايران ترجمه كرده است.
با توجه به اهميت نگاه روزنامههاي غربي به ايران آن روزها، عينا مقاله را از كتاب ياد شده ميآوريم:
دو هفته پيش يك لحظه بارقه اميدي در اوضاع ايران به چشم آمد. روسيه تهديد كرده بود به ايران حمله ميكند. ولي لرد كرزن با شدت لحن دور از انتظاري خواهان تغيير سياست بريتانيا شد. ايرانيان از ما درخواست كمك كردند و ما با حسابگري يا از سردلسوزي، خدمات ديپلماتيكمان را در اختيارشان گذاشتيم. اگر وزارت خارجه ما در روابطش با شريك ذغلباز بيوجدان محكمتر عمل كرده بود و اگر دولتمردان روس مرحمتي به رفيق همپالكي مغرورشان نشان داده بودند، حمله بلافاصله متوقف شده بود و ايران، ولو با تحمل خفت، خاكش را دست نخورده نگه داشته بود. ميترسيم ديگر اميدي نمانده باشد. روسها ياغي و لجوجاند. نه عذرخواهي ايران را پذيرفتهاند و نه ميانجيگري بريتانيا را. لشگرشان در راه تهران است و ديپلماسي پرمدعاي آنها ديگر لزومي نميبيند كه لااقل وانمود كند ايران كشوري مستقل است. البته اين به تنهايي تعيين كننده نيست، اما روز دوشنبه سر ادوارد گري موضع خود را تشريح كرد. در نطق نسبتا كاملتر و صريحتر از همه سخنرانيهايي كه قبلا ايراد كرده بود،حتي يك جمله نيست كه بتوان آن را تعبير به نكوهش هر چند ملايم عمل روسها كرد، حتي يك كلمه كه حد و مرزي براي تجاوز وسيع آنها قائل شود، حتي يك اشاره به رنجشي از بابت پذيرفته نشدن نظرهاي مشورتي مداراجويانهاي كه ظاهرا داده است، حتي يك عبارت كه به ايرانيان كمك كند تخته پارهاي از كشتي شكسته اقبال مليشان براي خود نگهدارند. كار از اين هم خرابتر شده است.
سر ادوارد گري نه فقط در دفاع ناحق از اقدام روسيه سنگ تمام گذاشته، بلكه علنا بسط دزدانه دامنه شمول معاهدهاي را كه بهانه كل تهاجم روسيه شده تاييد و تجويز كرده است تا جايي كه از نص آن قرارداد برميآيد، ايران به حوزههاي اقتصادي تقسيم شده است كه هر قدرتي تعهد داده در آنها بر سر امتيازها با ديگري رقابت نكند، ما هرگز اين ترتيب را سازگار با استقلال و تماميت ارضي ايران ندانسته و هميشه گفتهايم كه به تجزيه سياسي خواهد انجاميد. سرانجام خود اقرار كردهاند و ظاهرا بدون اين آگاهي كه از حدود مواد معاهده تجاوز شده است. سر ادوارد گري واژه «سياسي» را رندانه در توصيف نوع منافع خاصي كه هر قدرت در حوزه خويش براي خود محفوظ ميدارد به كار برده است. طرح اين واژه همان و بر باد رفتن استقلال ايران همان. آنگاه كشور عملا تجزيه شده است. خوب است علت اختلاف ميان آقاي شوستر و دولت روسيه را كه بهانه اين تهاجم شد اجمالا بررسي كنيم. اختلاف آنها تقريبا از روز اول ورود او به ايران آغاز شد و مراحل بسياري را طي كرد. ابتدا روسيه كوشيد نگذارد اختيار درآمدهاي گمركي به دست او بيفتد كه مدير ماليه بود. در مرحله بعد با دقت و حوصله تلاش كرد با حمايت از نمكپروردگان روسيه، ايرانيهاي متمكني كه هرگز ماليات نداده بودند، مانع از افزايش درآمدهاي مالياتي ايران شود كه او به دنبالش بود. آن وقت نوبت رسيد به مخالفتش با استخدام انگليسيهاي آشنا با زبان فارسي و مورد اعتماد مردم ايران كه قرار بود در شمال ايران براي خزانهداري كار كنند. نميدانيم آيا كار آقاي شوستر عاقلانه بود كه بدون حمايت جناب تفت يا سر ادوارد گري بر اين استخدامها اصرار ورزيد، ولي از قضا كار خوبي كرد، چون آزموني شد براي فهم معني قرارداد. اگر ايران هنوز كشوري مستقل است، هر كس را كه بخواهد ميتواند براي نظارت بر وصول مالياتهايش استخدام كند. چنانچه انگلستان و روسيه هم فقط مقيد به رعايت انحصار يكديگر در امتيازهاي اقتصادي حوزههاي يكديگر بودند، نبايد مليت تحصيلدار مالياتي برايشان فرق ميكرد، اما اگر دعوا بر سر سلطه سياسي در شمال و جنوب دو خط من درآوردي باشد، آن وقت اعزام ماموري انگليسي به حوزه روسيه چنانكه خود طرفين قرارداد ادعا ميكنند، عدول از قرارداد تلقي خواهد شد- لااقل از روح آن، اگر نه از نص صريحش.
اين قضيه سرانجام به تجزيه شكل سياسي داد. بعد واقعه شعاعالسلطنه پيش آمد كه سر ادوارد گري اشارهاي گذرا به آن كرد. حتي روزنامه تايمز جرات نكرده بود از اين كار روسها دفاع كند. اگر دولت ايران نتواند ژاندارمهاي ايراني بفرستد حكمي كتبي بدهند دست فردي ايراني كه به دولت بدهكار است، ديگر اثري از حق حاكميتش در كشور خودش باقي نمانده است. اين واقعه باعث حمله روسها شد، اما بهانه ادامه پيشروي آنها بعد از اين كه دولت ايران به توصيه انگلستان از آنها عذرخواهي كرد و بهانه روسها براي طرح خواستههاي تازهاي كه گمان ميكنيم باز سرادوارد گري توصيه به پذيرش آنها خواهد كرد، اين است كه آقاي شوستر در اين ميان دست به انتشار ترجمهاي از نامه تايمز زده است كه در آن جواب انتقادهاي روسها را داده و خود آنها را متهم كرده به اين كه عمالشان به شاه اسبق ايران كمك كردهاند. بعيد ميدانيم آقاي شوستر خود شخصا ترجمه نامه را منتشر كرده باشند، اما اگر قدرتي بزرگ به كشوري ضعيف حمله كند به اين علت كه مستخدمي خارجي در آنجا به خود جرات داده نامهاي مستدل و ملايم به تايمز بنويسد كه آن هم در جواب انتقادهاي مطبوعات نيمه رسمي روس و انگليس بوده، آن وقت ما بايد در همه تعاريفمان از روابط بينالمللي تجديد نظر كنيم. اگر مقامي آلماني به تايمزنامه مينوشت و اين ادعاي مكنا را تكذيب ميكرد كه آلمان به كشتيسازياش شتاب بخشيده است، آيا ما ميتوانستيم نامه او را بهانه كنيم براي شروع جنگ؟ حكايت حكايت گرگ و بره است؛ و به قدري و قيحانه و بدبينانه كه نيازي به تحليل بيشتر ندارد.
مثل روز روشن است كه روسيه از ابتدا مصمم بوده چوب لاي چرخ آقاي شوستر بگذارد، چون او با سرپرشور و نترس آمريكايياش طول نميكشيد كه توان مالي ايران را بالا ميبرد و سروساماني به وضعش ميداد. او مردي نبود كه بدون مبارزه تسليم شود، اما در نهايت شمشير روسيه بر قلم شوستر غالب شد. در پرده آخر، روسيه ادعانامهاي را كه سر ادواردگري هم در سخنراني روز سهشنبهاش آن را توجيه كرد – با نوك شمشير پيش ميگذارد و خواستار شناسايي حق روسيه در وتوي استخدام بيگانگان در ايران ميشود. با اين ادعا قدرتها رسما ضمانتنامههاي خود را در مورد استقلال ايران پاره ميكنند.
سه|ا|شنبه|ا|15|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]