تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835254240
يادنامه امام روحالله/6ياران امام خميني (ره) به روايت اسنادساواك
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: يادنامه امام روحالله/6ياران امام خميني (ره) به روايت اسنادساواك
خبرگزاري فارس:يادنامه امام روحالله از سوي مركز تعليمات اسلامي واشنگتن با عنوان "ياران امام خميني (ره) به روايت اسنادساواك " در فضاي مجازي منتشر شد.
به گزارش خبرنگار "سرويس فضاي مجازي " خبرگزاري فارس، در بخشي از يادنامه امام روحالله كه از سوي مركز تعليمات اسلامي واشنگتن تهيه شده است؛ مطلبي با عنوان "ياران امام خميني (ره) به روايت اسنادساواك " منتشر شده است.
برپايه اين خبر در بخشي از اين مطلب ميخوانيم:
*شهيد محمد صادق اسلامي// مبارز مخلص انقلاب
عاشوراي سال 42 با عاشوراي سال هاي ديگر متفاوت بود. مردم با رهنمودهاي امام خميني(ره) به دنبال فرود آوردن ضربه اي ديگر بر رژيم شاه بودند. صبح عاشورا سيل جمعيت در تهران با شعارهايي كه توسط شهيد حاج صادق اماني سروده شده بود از مبدأ راهپيمايي يعني مسجد حاج ابوالفتح در ميدان قيام حركت نمودند. پليس از ابتدا صبح مسجد را در محاصره گرفته بود، اما سيل جمعيت آنان را به وحشت انداخت و نتوانستند مقاومتي بكنند. پس از هماهنگي هاي لازم جمعيت به طرف دانشگاه تهران به حركت درآمد. شهيد محمد صادق اسلامي يكي ديگر از ياران امام دراين باره مي گويد:
«از كارهاي مهم اين جمعيت ]مؤتلفه اسلامي[ ترتيب يك راهپيمايي بزرگ در عاشوراي قبل از 15 خرداد بود كه از همه دستجات مذهبي دعوت كرديم كه دراين راهپيمايي شركت كنند و امام هم تأييد كردند و مخصوصا يكي از شعارهاي ما را اصلاح كردند. اين راهپيمايي اثر به سزايي در برخورد با رژيم داشت و شعارها عموماً ضدرژيم بود. شعاري كه دراين راهپيمايي داده مي شد. به وسيله مرحوم صادق اماني ساخته شده بود.
گفت عزيز فاطمه نيست ز مرگ واهمه، تا به تنم روان بود، زير ستم نمي روم.
خميني خميني خدا نگهدارتو، بميرد دشمن خونخوار تو
جمعيت نزديك كاخ ]شاه[ كه رسيد بازهم شعار عوض شد. مردم با كوبيدن پا به زمين و با مشت گره كرده فرياد مي زدند «تا مرگ ديكتاتورها نهضت ادامه دارد.»
شهيد اسلامي پس از طي دوره محكوميتش به خاطر اعدام انقلابي حسنعلي منصور در 5/12/45 از زندان آزاد شد. اداره كل سوم ساواك طي نامه اي به ساواك تهران چنين اعلام كرد.
«نامبرده بالا ] محمدصادق اسلامي[ از اعضاء سازمان مركزي و فعالين سرسخت هيئت مؤتلفه اسلامي بوده كه به همين اتهام دستگير و به دوسال حبس تأديبي محكوم گرديده است.
اينك طبق اعلام شهرباني كل كشور مدت محكوميت مشاراليه در تاريخ 5/12/45 خاتمه و از زندان آزاد گرديده است.
وي در نقل خاطراتش مي گويد: «پس از پايان دوره زندان از ما تعهد گرفتند كه ديگر فعاليت سياسي نداشته باشم. اما هرگز به اين تعهد پايبند نبودم و از همان سال بعد، فعاليت هاي اجتماعي خود را شروع كرديم.
عليرغم همه خطراتي كه ارتباط با زندانيان سياسي درپي داشت او از آنان به گرمي استقبال و مشكلات آنها را برطرف مي نمود.
احمد احمد در نقل خاطراتش مي گويد: حدود شش ماه از شروع كار من با او گذشت.
«روزي سرزده وارد اتاق كار شهيد اسلامي شدم. كسي در اتاق نبود و او پشت به در روبه ديوار با تلفن صحبت مي كرد»... چرا فحش مي دهيد؟ آقا! مؤدب باشيد! هركاري كه مي خواهيد بكنيد. ولي من او را اخراج نمي كنم. او تازه ازدواج كرده از نان خوردن مي افتد، او يك انسان است و بايد چرخ زندگيش را بگرداند. او اصلا در اينجا كاري به مسائل سياسي ندارد. چرا اذيتش مي كنيد؟ بگذاريد راحت باشد.
حاج آقا اسلامي اين جواب ها را با عصبانيت و ناراحتي مي گفت: پيدا بود كه كسي در آن سوي خط به او پرخاش مي كند و ناسزا مي گويد: فهميدم كه موضوع صحبت آنها من هستم. او به محض آنكه گوشي را گذاشت، برگشت و مرا ديد. ابتدا جاخورده و بعد پرسيد: «كي آمدي؟» گفتم: «چند دقيقه است!» سرجايش نشست. جلو رفتم و گفتم: «ببين حاج آقا، ما با هم برادريم، دوستيم، نمي دانم، رفيقيم، هرچه هستيم از برادر هم نزديكتريم.
ولي بدان كه من ديگر اينجا نمي مانم. مي دانستم كه از بحث نتيجه نمي گيرم و اسلامي سرحرفش مي ماند. از اين رو به كار خود تا پايان ماه ادامه دادم و پس از گرفتن حقوق آن ماه ديگر به كارخانه نرفتم.»
در يكي از اسناد ساواك درباره وي آمده است:
به تيمسار رياست ساواك مديريت كل اداره سوم (312) تاريخ 18/10/51 از ساواك تهران (20 هـ 12) شماره 17921/20 هـ 12
درباره: محمد صادق اسلامي فرزند محمدباقر
عطف به 8609/312 - 22/7/51 و 10850/312 - 9/10/51
نامبرده فوق تا قبل از تعطيل شدن مسجد هدايت در جلسات مذهبي متشكله درآن مسجد حضور مي يافته و با بعضي از افراد حاضر در جلسه و از جمله سيدمحمد ] محمود[ طالقاني صحبت مي كرد. و همان طور كه طي گزارش خبر شماره 14167/20هـ3- 23/12/49 به استحضار رسيده است در يكي از اين جلسات مبلغ 5 هزار تومان پول ظاهراً به منظور كمك به آوارگان فلسطين در اختيار طالقاني گذاشته است و به جز موارد فوق فعاليت ديگري از وي به نفع جمعيت نهضت به اصطلاح آزادي مشاهده نشده ولي برابر سوابق موجود ياد شده يكي از متعصبين حاد مذهبي است كه در گذشته به اتهام فعاليت ضدامنيتي همراه چندتن از اعضاي هيئت مؤتلفه اسلامي دستگير و مدتي زنداني شده و درحال حاضر نيز به اقتضاي شغلش با عده اي از افراد سابق حزب به اصطلاح ملل اسلامي كه در كارخانه پارس متال مشغول كار هستند و نيز با بعضي از روحانيون افراطي منجمله شيخ علي اكبر هاشمي رفسنجاني ارتباط دارد و بعضاً در جلسات مذهبي انصارالحسين كه از عده اي از طرفداران خميني متشكل گرديده شركت مي نمايد. ضمناً جهت تعيين اينكه آيا مشاراليه كماكان نيز در نشانيهاي قبلي اقامت دارد يا خير اقدام شده و همچنين به منابع مربوطه براي كنترل اعمال و رفتار او آموزش لازم داده شده است و نتيجه متعاقباً به استحضار مي رسد.
رئيس ساواك تهران- نواب از طرف برومند
لطفا ارائه شود 23/10
فعلا بايگاني شود
شهيد اسلامي مي گويد: «انقلاب ما در شرايطي به سر مي برد كه نياز شديد به شهيدان و خون هاي پاك دارد. بگذار ما ناقابلها برويم و فداي اسلام بشويم تا آنها كه در تداوم نهضت مؤثرترند باقي بمانند و اين بارگران را به سرمنزل مقصود رسانند.» (6)
اين جملات را شهيد اسلامي در آخرين روزهاي زندگاني اش
(5/4/1360) بيان كرده بود و دو روز بعد به آن جامه عمل پوشاند. تقدير چنين رقم خورده بود كه وي به همراه دوست و مرادش شهيد مظلوم بهشتي در هفتم تيرسال 1360 در انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري توسط منافقين كوردل به شهادت برسد.
____________
*شهيد محلاتي// منادي صداي انقلاب
شهيد محلاتي طي دوران مبارزه مدت هاي مديدي ممنوع المنبر بود و غالباً نام ايشان در ليست وعاظ ممنوع المنبر ديده مي شد. اما ايشان با ناديده گرفتن اين مطلب در مواقع مقتضي با ايراد سخنراني در مساجد و هيئات مذهبي به روشنگري پرداخته و موجبات نارضايتي رژيم را فراهم مي آورد.
اين امر در آستانه انقلاب اسلامي شدت يافته و ايشان بدون در نظر گرفتن تمامي اين دستورالعمل ها در مساجد مختلف به منبر رفته، مردم را جهت شركت در مبارزه تحريض مي نمود. براين اساس كميته مشترك ضد خرابكاري رژيم در خرداد 57 ايشان را دستگير نمود. در گزارش بازجويي ايشان چنين آمده است:
«گزارشات رسيده حاكي بود كه نامبرده با اينكه ممنوع المنبر مي باشد در مجالس و در منزل محمد تقي فلسفي مطالبي تحريك آميز و خلاف مصالح كشور بيان ميدارد.
براين اساس شناسايي و دستگير و با صدور قرار تأمين روز 7/3/37 شعبه يك بازپرسي دادستان ارتش بازداشت و قرار صادره به رؤيت وي رسيده و به آن اعتراض ننموده است. و چون رسيدگي به پرونده نامبرده مدتي به طول مي انجامد و از طرفي از وي رفع بيم تباني به عمل آمده لذا مراتب به دادستاني ارتش اعلام و سرانجام قرار بازداشت وي به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضايي تهران به قيد وجه التزام مبلغ يكصد هزار ريال تبديل و روز 27/3/37 از زندان آزاد گرديد.»
تبعيدها، تعقيب ها، زندان ها، بازجويي ها، بازرسي ها، شكنجه ها، ممنوعيت ها و احضارهاي مجدد ياران امام(ره) در بهمن ماه 57 به بار نشسته و ثمره اين شجره طيبه آشكار شد. عقربه هاي ساعت شش و ربع بعدازظهر 22 بهمن را نشان مي داد. ناگهان صدايي ناآشنا از وراي راديوها به گوش رسيد:
«بسم الله الرحمن الرحيم، اين صداي انقلاب اسلامي ايران است...»
گوينده اين جملات كسي نبود جز مجاهد خستگي ناپذير شهيد آيت الله فضل الله محلاتي كه توانسته بود به همراه مردم خود را به يكي از ايستگاه هاي راديويي برساند. با پيروزي انقلاب اسلامي شهيد محلاتي همچنان در بطن حوادث و جريانات مهمي كه تداوم انقلاب اسلامي در گرو آن بود قرار داشت. هرجا احتمال مي داد كاري بر زمين مانده است در آنجا حضور يافته با تلاش بي امان و خستگي ناپذير خود به اصلاح امور مي پرداخت.
در يكي از اسناد ساواك در مورد شهيد آيت الله محلاتي آمده است.
شماره 23281/20الف تاريخ 28/10/43
برابر دعوتنامه پيوست از ساعت 9 الي 2100 روز 23/10/43 جلسه هيئت جان نثاران زينبيه در منزل محمود عسگري واقع در خيابان شهباز ايستگاه خرابات تشكيل گرديد. در اين جلسه شيخ فضل الله مهديزاده محلاتي ضمن شرح مفصلي پيرامون حكومت معاويه و همچنين يزيد و عمر از طرز كار مأمورين سازمان اطلاعات و امنيت كشور انتقاد نموده و اضافه كرد يك روز يك نفر از مأموران سازمان امنيت كه در زندان از من بازجويي مي كرد گفت چقدر پول گرفته اي كه درروي منبر اين حرف ها را مي زني در جواب گفتم ما به مبلغ كمي مي سازيم و زندگي بخور و نميري داريم و در عوض نزد خدا و دين سربلنديم. اگر ما مي خواستيم پول بگيريم با شما سازش مي كرديم. و حالا مسلماً صاحب خانه و اتومبيل و ساير چيزها بوديم ما براي پول تلاش نمي كنيم فقط براي حق و حقانيت گام برمي داريم درست يادم هست كه يكي از همين شيخ هاي عمامه به سر را سازماني ها گول زدند تا براي آنها كار كند و خبر ببرد ما جريان را فهميديم و به او گفتيم اي بي مروت و بي دين آخر براي چقدر پول اين كار را كردي گفت فقط 500 تومان به من دادند.
از اين اشخاص زياد هستند كه براي مقدار كمي پول خود و دينشان را مي فروشند. نامبرده در خاتمه صحبت هايش خميني را دعا كرد.
بخش 321 كميته 1 روحانيون 28/10/43
به شهرباني كل كشور با حذف بعضي از قسمت ها منعكس شود 28/10/43 دستور شناسايي و احضار مسئولان هيئت مزبور داده شده است.
فضل الله مهدي زاده از طرف شهرباني دستگير و اينك بازداشت مي باشد. بنابراين اقدامي ندارد. صابري
همچنين در سند ديگري كه آيت الله فضل الله محلاتي به نقش اسلام در زندگي اجتماعي مردم مي پردازد اشاره مي شود. در اين سند آمده است:
از 20 و تاريخ:4/9/47
به 20هـ3 شماره: 926/20 و
موضوع مجلس روضه خواني در مسجد حاج ابوالفتح
ساعت 2000 روز 3/1/47 مجلس روضه خواني با شركت عده اي در حدود 500 نفر در مسجد حاج ابوالفتح تشكيل گرديد. ابتدا شيخ فضل الله محلاتي واعظ به منبر رفت و ضمن سخنان خود گفت ما اگر به قوانين اسلام توجه كنيم و از روي آن عمل نمائيم هيچوقت دچار مشكلات و ناراحتي نخواهيم شد. ولي جاي تأسف است كه در اين مملكت اسلامي به قانون اسلام توجه نمي شود. ما هيچ چيز نداريم بخصوص در بين مردم جوان به چشم نمي خورد اگر هزار نفر بميرند كسي رحم نمي كند چون به قوانين اسلام آشنا نيستيم. اين موضوع را چند سال قبل وزير فرهنگ وقت نيز يادآوري كرد و گفت: در اين كشور اسلامي دانش آموزان و دانشجويان مسلمان اطلاعات مذهبي ندارند. امروزه براي رسيدن به مقام و جاه پول انسان ها را به كشتن مي دهند شكم ها را پاره مي كنند ولي علي با آن مقام و منزلت در مقابل مظلومين زانو مي زد. آقايان حق خود را بگيرند و از مظلوم حمايت كنيد كوچكترين كمك به ظالم گناهي نابخشودني است سپس شيخ احمد كافي رشته سخن را در دست گرفت و ضمن سخنان خود گفت مردم مسلمان گول ظاهر فريبنده اين دنياي زودگذر فاني را نخوريد از فساد و ظلم دوري جوئيد و توشه اي براي عاقبت خود فراهم سازيد اين مجلس در ساعت 23 پايان يافت. شهيد محلاتي در دوران جنگ تحميلي مرتباً بين تهران و جبهه رفت و آمد داشت.
شايد كمتر كسي را بتوان از ميان روحانيون پيدا كرد كه به اندازه ايشان به جبهه رفته باشد. در بيشتر عمليات ها در جبهه حضور داشت. با رفتن به خطوط مقدم جبهه رزمندگان را دلگرم مي نمود.
اول اسفند 1364 ساعت 30:12 دقيقه ظهر هواپيماي «فرند شيپ» متعلق به شركت هواپيمايي آسمان هنگامي كه از تهران به مقصد اهواز در حركت بود در آسمان اهواز هدف دو موشك هوا به هواي جنگنده هاي عراقي قرار گرفت و در منطقه «وين» در 25 كيلومتري شمال اهواز سرنگون شد. در اين واقعه دلخراش شهيد محلاتي به همراه بيش از چهل نفر از روحانيون، نمايندگان مجلس و مسئولان فرهنگي كشور به شهادت رسيدند.
____________
*شهيد اندرزگو// مجاهدي بيبديل
در آسمان خونرنگ انقلاب اسلامي ايران، ستارههايي درخشيدند كه سينه شب سياه ستم را دريدند و قلب سياه دلان بيدادگر را با خنجر نور نشانه گرفتند. خواب اهريمنان را براي هميشه تاريخ پريشان كردند و براي كوخ نشينان نداي اميدبخش «اليس الصبح بقريب» سردادند. شهيد سيدعلي اندرزگو، يكي از درخشانترين اين ستارگان است كه در پيشبرد انقلاب اسلامي، نقشي به سزا داشت.
مبارزي نستوه كه بدون هيچ وابستگي به گروهك هاي ملحد و التقاطي، خط سرخ مبارزه را، تحت ولايت امر، تا انتها ادامه داد و بدون شك يكي از قافله سالاران اين حركت الهي است.
سرداري كه طنين گامش و هيبت نامش لرزه بر اندام رژيم پوشالي شاهنشاهي افكنده بود. روحاني باصلابتي كه چريكي مؤمن بود و مصداق بارز في الارض مجهولون و في السماء معروفون (خطبه110 نهج البلاغه)
در اعدام انقلابي حسنعلي منصور، گروهي مسئوليت شناسايي را به عهده گرفتند و عده اي دست اندركار تهيه ابزار لازم شدند و تعدادي نيز به عنوان مجري حكم الهي تعيين گرديدند. نقش شهيد اندرزگو در اين ميان به عنوان ناظر و تمام كننده تعيين شد تا اگر گلوله هاي شهيد بخارايي به منصور اصابت نكرد او كار را تمام كند.
در تيرماه 1346 يكي از همكاران افتخاري ساواك- كه منافقانه در صف مبارزين قرار داشت و با خيانت هاي خويش، بسياري از مبارزان را به مسلخ مي كشاند، گزارش مي دهد كه سيدعلي اندرزگو به تازگي از عراق به ايران آمده و حامل پيش نويس اعلاميه امام«ره» درخصوص وقايع خاورميانه است. ضمناً در خيابان غياثي رؤيت شده است. به دنبال اين گزارش منازل مسكوني برادر و دائي سيدعلي كه در اين آدرس قرار داشت مورد بازرسي ناگهاني قرار مي گيرد و از رفت و آمدهاي آنان مراقبت به عمل مي آيد تا جائيكه شماره هاي دوچرخه و موتور براي پيگيري ساكنين استعلام مي گردد. ولي بازهم گزارش هايي از سر عجز و نااميدي در شناسايي و دستگيري وي تهيه و به سلسله مراتب ارسال مي گردد.
ساواك براي دستگيري شهيد اندرزگو تلاش گسترده اي را بكار مي برد حتي به كسانيكه مشابه او هستند نيز رحم نمي كند. در يكي از اسناد ساواك در اين باره آمده است.
گيرنده: مديريت كل اداره سوم(316) تاريخ 11/5/44
فرستنده: ساواك كرمانشاه شماره2569/5/هـ
موضوع سيدعلي اندرزو (اندرزگو) فرزند اسدالله
عطف به شماره 14743/316/24/3/44 در تاريخ 10/5/44 شخصي كه تقريباً شباهتي به عكس نامبرده بالا داشته وسيله مأمورين اين ساواك دستگير و چون فاقد شناسنامه بوده مورد سوءظن واقع در بازجويي خود را به نام محمدرضا قرباني فرزند سلمان متولد 1318 شميران دارنده شناسنامه 15 صادره از شميران معرفي و اظهار داشته كه براي تكدي به اين شهرستان مسافرت نموده و اشخاص مشروحه زير مقيم تهران و از منسوبين وي بوده و او را مي شناسند. عليهذا با ارسال سه قطعه عكس شخص مذكور خواهشمند است دستور فرمائيد وضع و هويت مشاراليه را از منسوبين وي تحقيق و چنانچه مورد سوءظن آن اداره كل مي باشد سريعاً اعلام دارند تا به مركز اعزام شود ضمناً شخص مذكور در اختيار اين ساواك مي باشد دائي نامبرده به نام.
1- كريم زرين بشر در تهران خيابان مازندران داراي بنگاه معاملات ملكي مي باشد.
2- پسردائي وي به نام محمود زرين بشر فرزند كريم افسر شهرباني در تهران مي باشد.
3- خانم محمود زرين بشر بنام بانو جوان در تهران در بيمارستان پهلوي در آزمايشگاه كار مي كند.
4- داماد كريم زرين بشر بنام مصطفي در تهران چهارراه سيدعلي مغازه قصابي دارد.
5- دايي ديگر بنام مختار شهرت شمس استوار بازنشسته ارتش ساكن تهران خيابان گرگان.
6- با مادر خود به نام نرگس آدرس لبنيات طاعي واقع در اول خيابان نظام آباد مكاتبه مي نموده است.
7- خود محمدرضا قرباني در سال 1338 در تهران خيابان صفا اول كوچه روزبه در مغازه قصابي ماشاءالله نام كار ميكرد.
رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان پنجم افشائي
خيلي فوري- آقاي صالحي سوابق محمدرضا قرباني از بخش استعلام شود- پرونده اندرزگو ارائه شود عكس مطابقت گردد.
گزارش عرضي ]تهيه[ شود پاسخ ساواك كرمانشاه داده شود 16/5
رعايت كامل اصول پنهانكاري و حفاظتي در برخورد با تمامي دوستان و حتي خانواده و همراهي و همكاري با گروههاي مختلف با اسامي مستعار در داخل و خارج كشور از جمله دلائل مهم و اساسي است كه ساواك را از شناسايي و دستگيري وي عاجز مي كند .
سيدعلي اندرزگو كه با نام شيخ عباس تهراني در حوزه علميه قم رحل اقامت افكنده بود به علت فعاليت هايي كه داشت مورد شناسايي قرار گرفت فلذا از لباس روحانيت خارج شد و به چيذر آمد و در مدرسه اي كه توسط حجت الاسلام سيدعلي اصغر هاشمي تأسيس شده بود، پناه گرفت و در آنجا به دروس حوزوي ادامه داد. ولي دست تقدير پس از چند صباحي مجدداً او را آواره ديار غربت كرد تا پس از رفت و آمدهاي طاقت فرسا به افغانستان و... در كنار حريم رضوي سكني گزيد.
در سال 1347 فردي بنام بشارتيان با حمايت رژيم براي درهم شكستن روحيه مبارزين مذهبي و وارد ساختن ضربه بر پيكر حوزه علميه قم تصميم به ساخت سينما در شهرستان مذهبي قم مي گيرد. شيخ عباس تهراني وارد عمل شده و با جمع كردن عده اي از طلاب حركت اعتراض آميزي را شروع مي نمايد و براي اعلام انزجار از ساخت سينما و ياري طلبيدن بصورت جمعي به بيت مراجع تقليد حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و شريعتمداري مي روند كه شيخ عباس ضمن سخنراني هاي داغ مورد تشويق آنها واقع مي گردد.
عليرغم اعتراضات و تلاش هاي انجام شده اين سينما ساخته مي شود تا اينكه گروهي كه به نام گروه عباس آباد مشهور مي شود با كمك سيدعلي اندرزگو سينماي قم را منفجر مي كنند.
با دستگيري چند تن از مرتبطين سيدعلي اندرزگو توسط كميته مشترك ضد خرابكاري در تهران سيدعلي اندرزگو مجدداً شناسايي و تلفن يكي از مرتبطين در اختيار ساواك قرار داده شد. با كنترل اين تلفن بود كه ساواك به آدرس وي در مشهد نيز دست مي يابد و متوجه مي شود اين بار سيدعلي با نام مستعار جوادي به فعاليت پرداخته است. كميته اوين در اين مرحله با استفاده از تمامي شيوه هاي اطلاعاتي و با بكارگيري خود فروختگاني ذليل تا كنار دست شهيد اندرزگو نفوذ كرد و از چگونگي فعاليت هاي او مطلع گرديد.
انقلاب اسلامي درحال رسيدن به نقطه اوج است و فرياد امت مسلمان به رهبري حضرت امام خميني(ره) لرزه بر كاخ استبداد افكنده است. دستگاه امنيتي شاه در سر درگمي شديد گرفتار است دامنه تظاهرات و پخش اعلاميه ها روزبروز گسترده تر مي شود كنترل پنهاني اندرزگو گوياي اين است كه نقش او در سازماندهي گروهها و پخش اعلاميه ها حياتي و اساسي است.
شهيد سيدعلي اندرزگو شب نوزدهم ماه رمضان را در منزل دوستش رجبعلي طاهرافشار احياء گرفت و در ليله القدر از صميم دل دعاي اللهم اجعل قتلا في سبيلك را زمزمه كرد. نزديكي هاي افطار روز نوزدهم عازم منزل حاج اكبر مي شود تيم هاي عملياتي ساواك در مسير كمين كرده اند. او به دوستان و همرزمانش بارها گفته بود كه من زنده به دست ساواك نخواهم افتاد با حركتي موجبات تيراندازي مأمورين را فراهم مي كند. صدها تير به طرف او شليك مي شود تا عمق خشم و غضب مأموران تيره دل را به نمايش بگذارد.
سرانجام در آخرين شنود تلفن منزل اكبر صالحي تماس دختر وي با مغازه پدر چنين است.
«بابا نزديكي هاي خانه صداي تيراندازي آمد و يك نفر را كشتند و آقاي جوادي هم هنوز به منزل نيامده است.»
____________
*شهيد مهدي شاه آبادي
مرد تشكيلات و مبارزه مخفي
هر فرد يا جمعيتي كه مردم را به غير خداوند قهار دعوت كند در نظام فكري اسلام طاغوت است و در اين گير و دار ظواهري از اجتماع كه مظاهر فساد و جذبه هاي حيواني و شهواني و درعين حال ضدانساني و اسلامي است. همه طاغوتند كه انسان و اجتماع را از طريق حق منحرف و چهره اجتماع را غيراسلامي و يا ضداسلامي مي نمايند و چون همه روند اجتماع به رهبري نظام حاكم و با اجازه اوست پس طاغوتي و طاغوت پرور است.
اين توضيح فقط از آن جهت بود كه مظاهر طاغوتي و خيانت كنندگان به اسلام و جامعه اسلامي روشن گردد.
آنچه آمد بخشي از پاسخ شهيد حجت الاسلام مهدي شاه آبادي به سؤال بازجوي ساواك است كه از وي مي پرسد، سركار رژيم ايران را طاغوتي مي دانيد و رهبر مملكت را وابسته به دولت هاي خارجي مي دانيد، چه توضيحي داريد؟ وي در ادامه پاسخ خود مي گويد: و اما رهبر مملكت كه از طريق مجلس مؤسسان تعيين شده و مورد تأييد مجلس شوري ]شورا[ مي باشند همانند تمامي مسئولان اجتماع، بلكه تمامي افراد جامعه بايد تمام تلاش را در عدم نفوذ ايادي استعمار و كشورهاي خارجي داشته و امكان بهره گيري استعماري و تحميلي را از شخص خود و يا جمعيت خود ندهند و روحانيت هر فرد يا جمعيتي را كه ابزار نفوذ تحميلي دشمنان اسلام و ايران بر اين مملكت و مردم باشد مجرم و در پيشگاه عدل الهي محكوم مي داند.»
آزادي شهيد شاه آبادي از زندان در آخرين روزهاي حيات رژيم پهلوي مصادف بود با اعلام خبر مسرت بخش ورود امام امت به ميهن اسلامي و آن شهيد نيز با حضور در كميته استقبال امام(ره) و اداره بيت ايشان و نيز با ابلاغ فرمان امام مبني بر لغو حكومت نظامي در 21بهمن 57 و نيز مساعدت در خلع سلاح كلانتري ها و پادگان ها و مهمات سازي ها و انتقال اسلحه و مهمات به نقاط امن و تشكيل و سازماندهي گروه هاي مردمي براي برقراري امنيت در كشور فعالانه در امور مربوط به تشكيل حكومت نوپاي اسلامي ظاهر شده و خدمات فراموش نشدني و شاياني را ارائه نمود.
شهيد شاه آبادي از جمله ياران امام بود كه در مبارزه مخفي و غيرعلني و هدايت تشكيلات نامرئي انقلابي تواني خارق العاده از خود نشان داد بگونه اي كه ساواك و دستگاه امنيتي رژيم عليرغم همه توان پليسي خود نتوانستند به دليل هوشياري و مخفي كاري فوق العاده ايشان از گستردگي اين فعاليت ها و اقدامات اطلاع پيدا كنند.
شهيد شاه آبادي بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت شوراي مركزي كميته انقلاب اسلامي درآمد و در تشكيل و سازماندهي اين نهاد انقلابي فعاليت بسيار نمود او همچنين در جمع آوري كميته هاي فرعي نقش به سزايي ايفا كرد و علاوه بر آن، خود نيز مسئوليت يكي از ستادهاي كميته شميرانات را برعهده گرفت.
شهيد شاه آبادي از اعتماد به نفس خوبي برخوردار بود بگونه اي كه ساواك در اينكه بتواند او را محدود كرده و گرفتار حفاظ هاي امنيتي خود كند عاجز مي نمود و به سادگي از چنگ آنها مي گريخت.
در يكي از گزارش هاي بازجويي ساواك آمده است:
گزارش بازجويي
الف- مشخصات متهم:
نام مهدي شهرت شاه آبادي فرزند محمدعلي شماره شناسنامه 53501صادره از تهران متولد 1309 محل تولد تهران، متأهل، ميزان سواد خارج فقه و اصول، شغل روحاني امام جماعت مسجد لاريجاني در پامنار، مسلمان (شيعه اثني عشري) تبعه دولت شاهنشاهي ايران، ساكن تهران خيابان فرح آباد ژاله، خيابان چهل متري مهام دست راست، درب اول پلاك 15 منزل شيخ.
ب- موضوع اتهام:
اقدام عليه امنيت كشور.
پ- سابقه:
برابر سوابق موجود نامبرده بالا در سال47 روي منبر در دماوند درباره كشف حجاب و ميني ژوپ و صرف بودجه مملكت براي تزئينات مطالب تحريك آميزي بيان نموده كه به ساواك احضار و در تحقيقات معموله منكر اظهارات خود گرديده كه در نتيجه با اخذ تعهد آزاد مي گردد.
شهيد شاه آبادي مدتي را به بانه تبعيد مي شود او در آن شهر دور افتاده كه يكي از توابع استان كردستان است همچنان به فعاليت خود كه اشاعه حق و حق طلبي است ادامه ميدهد. در يكي از اسناد ساواك در اين باره آمده است:
به:312
تاريخ:12/10/35(55)
از: 12هـ ب
شماره8578/12هـ.ب
موضوع: اظهارات مهدي شاه آبادي فرزند محمدعلي
نامبرده بالا ضمن صحبت اظهار داشته كه رئيس شهرباني بانه به وي گفته كه حق تفسير قرآن را ندارد. لكن وي از سربازان حسين بن علي(ع) است و اعتنايي به اظهارات رئيس شهرباني ندارد و اگر بند از بندش جدا كنند در راه اسلام و حسين فعاليت و جهاد خواهد نمود.
نظريه شنبه: خبر صحت دارد مشاراليه از افراد متعصب مذهبي مي باشد.
نظريه يكشنبه: باتوجه به بند 71 خبر به احتمال قوي صحت دارد. ضمناً يادشده از افراد ممنوع المنبر مي باشد كه اخيراً به اين شهرستان تبعيد گرديده است.
كوروش
نظريه دوشنبه: نظريه يكشنبه مورد تأييد است. رهنورد
نظريه 12هـ ب: نظريه دوشنبه مورد تأييد است.
نظريه سه شنبه: 1- خبر صحيح به نظر مي رسد 2- درمورد نامبرده به نامه شماره 7176/312- 8/10/35(55) مراجعه فرمائيد 3- در زمينه نحوه رفتار با مشاراليه شرح لازم به 12هـ ب صادر گرديده است. پايدار
نظريه چهارشنبه: نظريه سه شنبه تأييد مي گردد. افسر
بهره برداري شود.
شهيد شاه آبادي در آخرين سفر به جبهه در روز پنجم ارديبهشت 1363 راهي جزاير مجنون شد او با سفرهاي متعدد به جبهه در صدد اطاعت از امر امام(ره)، ديدار با رزمندگان و تقويت روحيه آنان بود. احساس مسئوليت نسبت به دين، وطن و انقلابي كه خود در كاشتن نهال نوپاي آن سهم مؤثري داشت، باعث مي شد كه به فعاليت هاي روزمره خود در مجلس و ديگر نهادها اكتفا نكند و مكرراً به جبهه و خطوط مقدم آن برود و در نهايت در غروب پنج شنبه ششم ارديبهشت 63 و همزمان با شب شهادت مولايش موسي بن جعفر، امام كاظم(ع) براثر اصابت تركش گلوله توپ متجاوزان بعثي نداي حق را لبيك گويد و به فيض عظيم شهادت برسد طوبي له و حسن مآب.
____________
حجت الاسلام سيدعلي اكبر ابوترابي
مبارز دوران انقلاب و يار آزادگان
سربازي كه جاي جاي وطن از آبادان و خرمشهر تا دب حردان و سوسنگرد از كرمانشاه و قصرشيرين تا مرز خسروي و اسارتگاه هاي دشمن لجوج، حماسه مقاومت او را به خاطر مي آورد و بر او رشك مي ورزيد، مجاهدي كه شلاق هاي ستم در رژيم سفاك (پهلوي و حزب بعث عراق) را در سالياني متوالي بر جان خريد و حسرت يك آه را بر دل آنان گذاشت،عالم عاملي كه در طول روزگار اسارت خود، رنج اسارت غيرقابل توصيف را از چهره ايران در بند رژيم عراق مي زدود و در اوج غربت و مظلوميت آنان در اردوگاه هاي كوفيان شامي مسلك فرشته نجاتشان گردد، جوانمردي كه شهيد مصطفي چمران در برگ سروده اي در وصف او مي گويد: «پدر يتيمان، انيس بي كسان، همدرد رنج ديدگان، نگاهبان خانواده هاي فقير و بيكس» و سرانجام نيز در اين راه جان شيرين نثار كرد، كسي نيست جز حجت الاسلام والمسلمين حاج سيدعلي اكبر ابوترابي . او نيز يكي ديگر از ياران امام است كه در شكل گيري انقلاب و بيدارگري مردم در قبل از انقلاب نقشي به سزا و ارزنده ايفا كرد.
وي در نقل خاطرات خود مي گويد:
«بعد از قيام امام، قم يك پارچه آتش است. صدايي هم آنطور كه بايد بلند شود نيست. روز عيد فطر، در مدرسه حجتيه كه از فيضيه بزرگتر است نماز عيد فطر برگزار شد. بعد از نماز هيچكس فكر نمي كرد - يك دفعه ديدند ايشان]آيت الله فومني[ رفتند روي منبر... صحبت زياد كرد. از جمله: دستگاه تبليغاتي دشمن، روزنامه، مجله، راديو، تلويزيون، همه چيز در اختيارش است و مأمورين و نماينده هايش هم پخش هستند. گفتند: امروز روز عيد است، صد تا ياالله مي گويم، يك دعا دارم... فرمودند: «ما از خدا عيدي مي خواهيم.»... نهايتاً ]گفتند[: خدايا اين شاه و اين سگ را بردار و سگي بدتر از اين بر ما مسلط مكن...»
تلاش در سنگر تبليغ يكي از فعاليت هايي بود كه سيدعلي اكبر در شهر و روستا به آن اشتغال داشت و در اين مسير از هيچ كوششي دريغ نمي كرد. تلاش او به حدي بود كه در يكي از گزارشات ساواك اينگونه معرفي شد.
«سيدعلي اكبر ابوترابي» فردي فعال است كه دائم بين قم و تهران در حال تردد است. او آرام ندارد.
پس از پيروزي انقلاب وي يكي از فعالان و دست اندركاران امور انقلاب و اداره جامعه بود. هنوز چند ماهي از جنگ سپري نشده بود كه تقدير بر اين تعلق گرفت تا سيدعلي اكبر ابوترابي به اسارت نيروهاي بعثي عراق در آيد. او مي گويد:
«در سلول براي اعتراف گرفتن چندين بار مرا به پاي چوبه دار بردند و شماره 1 و 2 را گفتند و دوباره برگرداندند. در طول روز چندين بار مرا بردند و آوردند. بالاخره شب مرا به مدرسه العماره بردند و يك تيمسار عراقي به افرادي كه آنجا بودند گفت: اين حق خوابيدن ندارد، ما نيمه شب براي اعتراف گرفتن مي آئيم، اگر اطلاعات لازم را به ما نداد سرش را با ميخ سوراخ مي كنيم. نيمه شب هم آمدند و سرم را با ميخ سوراخ كردند، ولي ضربه طوري نبود كه راحت شوم»
در يكي از اسناد ساواك درباره او آمده است.
از: 316 تاريخ 12/10/49
موضوع سيدعلي اكبر ابوترابي شغل طلبه
نامبرده بالا كه فردي ساده و متدين و زودفريب است. چندي است كه به اتهام حمل اوراق مضره در بازداشت به سر مي برد از جمله افرادي است كه مورد فريب عوامل وابسته به آيت الله خميني قرار گرفته و ماجرا از اين قرار است كه مصطفي خميني- سيدمحمود دعايي و سيد صادق زيارتي از ايدئولوژي معنوي او سوءاستفاده تعدادي اوراق مضره به هنگام مراجعت او به ايران در چمدانش قرار داده تا به منظور توزيع به ايران بياورد. و بين افراد... نظر تقسيم نمايد. حاج شيخ نصرالله خلخالي در اين باره اظهار مي داشت كه هرچه به او گفتيم اين عمل را انجام نده سودي نبخشيد و چون آدم متديني است گفت كه من به وظيفه شرعي خود عمل مي كنم.
نظريه شنبه: مفاد خبر صحت دارد.
به پرونده سيدعلي اكبر ابوترابي ضميمه و بايگاني شود 12/ديماه 49 سيدعلي اكبر ابوترابي كه تمام زندگيش عشق به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بود و براساس اين عشق وجودش آفتابي شده بود با آنكه نشان شكنجه هاي رژيم پهلوي و بعث عراق را در پيكر داشت و سختي هاي بسياري را تحمل كرده بود ولي آرامبخش رنج مردمان بود.
____________
*آيتالله طالقاني// بازوي تواناي اسلام
طبيعي است با گذشت زمان و فاصله گرفتن از مبدأ شهادت و يا درگذشت ياران امام(ره) و مبارزان راه حق و آزادي، از توان زبانهايي چون توصيف و تقدير و يا مقاله كاسته مي شود و كاربرد ادبيات، تصوير و بالاخره سند فزوني مي گيرد. چرا كه باعمق يافتن زمان شناختهاي سطحي كه معمولاً زودگذر هستند امتناع كننده نيستند، بلكه درك عميق و ماندگار ازاين شخصيت هاي بزرگ لازم مي آيد كه فقط با تكيه بر اسناد و مدارك فراهم مي شود.
بخشي از اسناد و مدارك ساواك مربوط به ابوذر زمان آيت الله سيدمحمود طالقاني است.
طالقاني درباره فضاي ظالمانه دوره طاغوت مي گويد: از آن روزي كه اينجانب در اين اجتماع چشم گشودم مردم اين سرزمين را زير تازيانه و چكمه خودخواهان ديدم، هر شامگاهان در خانه منتظر خبري بوديم كه امروز چه حوادث تازه اي رخ داده و كي دستگير يا تبعيد يا كشته شده؟ و چه تصميمي درباره مردم گرفتهاند؟ پدرم كه از علماي سرشناس ومجاهد بود هر روز صبح كه از خانه بيرون مي رفت، ما اطفال خردسال و مادر بيچاره مان تا مراجعتش در هراس و اضطراب به سر مي برديم، آن روزهاي خردسالي را بااين مناظر و خوف و هراس و فشار و ناراحتي به سر بردم.
آن دوره اي كه در قم سرگرم تحصيل بودم روزهايي بود كه مردم اين كشور سخت دچار فشار و استبداد بودند مردم از وحشت از يكديگر مي رميدند، جان و مال و ناموس مردم تا عمامه اهل علم و روسري زنان مورد غارت و حمله مأمورين استبداد بود. اين وضع چنان بر روح و اعصابم فشار مي آورد كه اثر آن دردها و بيماري هايي است كه تا پايان عمر باقي خواهد ماند. در آن روزها با خود مي انديشيدم كه اين بحث هاي دقيق در فروع و احكام مگر براي عمل و سعادت فرد و اجتماع نيست؟
امام خميني(ره) در 19 شهريور 1358 به مناسبت درگذشت آيت الله طالقاني مي فرمايند: «آقاي طالقاني يك عمر در جهاد و روشنگري و ارشاد گذراند. او يك شخصيتي بود كه از حبسي به حبس و از رنجي به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچگاه در جهاد بزرگ خود سستي و سردي نداشت.»
نقش آيت الله طالقاني در روشنگري و ترويج علوم قرآني و مبارزه سياسي با دستگاه ظلم و جور بر كسي پوشيده نيست. او در ميان مردم محبوبيت و نفوذ داشت به گونه اي كه با اشاره وي عزاداري تاسوعا و عاشورا تبديل به راهپيمايي سياسي شد.
در همان هنگام كه عروسك خيمه شب بازي آمريكا هر روز بازي تازه اي آغاز مي كرد و چنان گيج و منگ شده بود كه نمي دانست به كدام ساز آمريكا برقصد، و هر روز انديشه تازه اي براي تحكيم و اثبات خود به خرج مي داد او عليرغم حكومت نظامي و حكومت نظاميان در تاسوعاي حسيني اعلام راهپيمايي كرد. دستگاه فشار آورد كه آن را پس بگيرد ولي او كسي نبود كه به حرف دستگاه گوش فرا دهد. اين اعلام راهپيمايي از طرف عموم افراد ملت و همه مبارزان مورد تأييد قرار گرفت و در عاشورا نيز ادامه يافت و درياي آدمها در آن دو روز ايران را به حركت، جهان را به شگفتي و آمريكا را به وحشت دچار كرد.
آيت الله طالقاني به عنوان يكي از ياران امام در اشاعه تفكر و مرام سياسي و ديني ايشان نقش به سزايي ايفا مي كرد. در يكي اسناد ساواك اين نقش قابل ملاحظه است.
به 316 تاريخ 9/9/47
از 20هـ3 شماره 33232/20هـ3
موضوع اظهارات محمدعلي قهوه چي ديباور
نامبرده بالا در تاريخ 1/9 در منزلش پس از نشان دادن كتابي به نام كشف الاسرار اظهار داشت دولت اين كتاب را كه مؤلفش آقاي آيت الله خميني است اگر در دست هر كس ببيند حداقل 15 سال زنداني دارد و در اين كتاب مباحث سياسي زيادي دارد. بالاي صفحه نوشته است چرا رضاخان (مقصود اعليحضرت رضاشاه كبير) با ملاها مخالفت كرد و بعد در اين باره چند صفحه شرح نوشته شده. بعد اظهار داشت اين كتاب مال آقاي آيت الله طالقاني است و براي محافظت به من داده زيرا اين قبيل كتابها را نمي تواند در منزلش نگهداري كند لذا... مي دهد كه نگهداري كنيم من هم يك جلد از اين كتاب را دارم كه به رفقا دادم تا مطالعه كنند وقتي برايم آوردند به شما هم مي دهم كه مطالعه كني و بعد از يك هفته به من پس بدهي.
ملاحظات
هرگونه اقدام مستقيم باعث شناسايي منبع ميگردد
عاشوراي سال 57 به يادماندني است آيت الله طالقاني نقشي اساسي در راه اندازي راهپيمايي ديني سياسي دراين روز داشت در سند ساواك آمده است.
از: 820 تاريخ 16/9/57
موضوع اظهارات آيت الله طالقاني
آيت الله طالقاني به مردمي كه به وي براي تظاهرات روز عاشورا مراجعه مي نمودند اظهار داشته شما بايستي از شب قبل در منازل منطقه محل سكونتم (هر منزل از چندين نفر پذيرايي خواهد نمود) اقامت نموده و صبح زود روز عاشورا پشت سر من حركت نمائيد.
نظريه همكار! شايع است صبح روز مذكور حدود 200 هزار نفر پشت سر طالقاني شروع به تظاهرات خواهند نمود.
محترماً با توجه به اهميت موضوع به عرض مي رساند. 16/9/57
در بولتن درج و به فرمانداري نظامي منعكس شود. 16/9/57
____________
*آيت الله غفاري// كسي كه شهادتش موج بيداري در ظلمت استبداد بود
شرايط سياسي و اجتماعي دوران حاكميت محمدرضا پهلوي به ويژه در سالهاي 1340-1357 شرايطي خاص، حساس و حائز اهميت و شايان توجه به شمار مي رفت. تلاش حكومت پهلوي به منظور اجراي طرحها و برنامه هاي ديكته شده از سوي آمريكا و زمينه سازي براي تحكيم حضور سياسي، اقتصادي و نظامي آمريكا در ايران با مدنظر قراردادن متغيرهاي همسايگي اتحاد جماهير شوروي سابق، موقعيت استراتژيكي ايران به ويژه در خليج فارس و تنگه هرمز، نفت و انرژي، بازار اسلحه و كالاي صنعتي و بازار كار براي مستشاران آمريكايي از مهمترين مسائل اين دوران است. طبيعي است كه مبارزه با حكومت پهلوي در چنين شرايطي، بسيار سخت، پيچيده و خطرناك بود. در اين شرايط سخت شهيد آيت الله حاج شيخ حسين غفاري از جمله ياران امام است كه سهم به سزايي را در مبارزه با ظلم و بيدارگري مردم ايفا كرده است.
در يكي از گزارش هاي بازجويي از ايشان آمده است، «اطلاع واصله حاكي بود كه فرد ياد شده (آيت الله غفاري) به اتفاق فرزندش هادي غفاري در منابر مختلف مطالبي عليه مصالح كشور ايراد و ضمن سخنراني در مساجد و شهرستانها ضمن طرفداري از روحانيون مخالف دولت اصلاحات كنوني كشور را با زمان معاويه مقايسه نموده و چنين نتيجه گرفته كه در حال حاضر وضع فعلي حكومت ايران با زمان معاويه تفاوتي ننموده و احتياج است كه جوانان چون امام حسين(ع) بپاخاسته و وضع و امور كشور را به دست گيرند. بر مبناي اظهارات ياد شده نامبرده دستگير و ضمن بازرسي از منزلش تعدادي اعلاميه مضره كشف مي گردد. كه بر مبناي اوراق مكشوفه مشاراليه با صدور قرار مورخ 18/4/53 شعبه 5 بازپرسي دادستاني ارتش بازداشت و پس از رويت قرار به آن اعتراض ننموده است»
يكي ديگر از وجوه مناسبت هاي سياسي درخشان آيت الله غفاري مبارزه با عناصر چپ زده و التقاطي در زندان است و به سبب روابط ناصحيحي كه عناصر وابسته به مجاهدين خلق (منافقين) در زندان با ماركسيستها داشتند، آن مرحوم موضعي ارشادي و هدايتگرانه گرفته، سعي مي كرد آنان را هدايت كند ولي عناد و عدم آشنايي آنان به مباني و اصول جهان بيني اسلامي و تحت تاثير قرار گرفتن در برابر انديشه هاي ماركسيستي باعث شده بود تا اعتنايي به سخنان و نصايح آيت الله غفاري نداشته باشند.
در شهادت آيت الله غفاري دو نكته قابل توجه است. به هنگام دستگيري و انتقال به زندان هيچگونه نشانه اي از بيماري در ايشان وجود نداشت و ديگر اينكه بررسي اسناد و مدارك موجود و مكاتبات ساواك با پزشكي قانوني بيانگر وجود تناقضاتي در مورد علت فوت ايشان است. به طور مثال در يك گزارش علت فوت كهولت سن و بيماري كليوي ذكر شده و در گزارش ديگر بيماري قلبي و سكته و در گزارش سوم خونريزي مغزي علت مرگ اعلام شده است و اين در حالي است كه پزشكي قانوني پس از معاينه جسد اعلام مي كند آثاري از كبودي در نقاط مختلف بدن ايشان مشاهده شده كه منشأ آن به يك هفته قبل باز مي گردد در اسناد ساواك درباره نحوه مبارزه آيت الله غفاري و سخنراني او در روز عاشورا آمده است.
از: 20 هـ 12 تاريخ: 28/12/50
به: 20 ج شماره: 142066/20 هـ 12
موضوع غفاري واعظ
طبق اطلاع نامبرده فوق روز عاشورا در مسجدالهادي واقع در نارمك به منبر رفته و ضمن صحبت به وزير كشاورزي و دولت حمله كرده و گفتي است آخر اي وزير پدر سوخته خر خودت هستي نه ملت، تو قيمت گوشت را كيلويي 220 ريال تعيين مي كني و به روزنامه هاي مزدور مي دهي تا نرخها را چاپ كنند و چون ديدي گندش بالا آمد گفتي اين نرخ و طبقه بندي مربوط به تابستان است آخر مگر زمستان و تابستان دارد اجناس در اين مملكت روز به روز گرانتر و مردم گرسنه تر مي شوند و در بالاي منبر فرياد زده است كه ملت گول شما را نخواهند خورد ضمناً پسر نامبرده بنام هادي غفاري كه يكي از متعصبين مذهبي است ضمن صحبت هاي خصوصي بيان داشته است كه ما در صدد هستيم مجدداً در مسجد جامع نارمك جلساتي تشكيل دهيم.
نظريه: جهت اطلاع و تحقيق درباره تعيين صحت و سقم موضوع و شناسايي و اعلام مشخصات غفاري واعظ و مراقبت از جلسات مسجد جامع نارمك
خبر شهادت آيت الله غفاري در مجامع دانشگاهي و حتي در خارج از كشور و نيز در ميان مسلمانان و شيعيان تاثير شايان توجهي داشته است و موجي از تحركات انقلابي و افشاگرانه عليه رژيم پهلوي در خارج و داخل كشور سبب شد تا در مدرسه فيضيه قم اعلاميه اي به سه زبان، فارسي، عربي، انگليسي الصاق شود كه در آن چگونگي بازداشت ايشان و شكنجه هاي دوران زندان مطرح و تحت عنوان روحانيون مبارز ايراني خارج از كشور امضا شده بود. اعلاميه حاوي دو عكس از آيت الله غفاري بود كه يكي عكس رسمي ايشان در كسوت روحانيت و ديگري تصوير ايشان در زندان.
موجي كه در اثر شهادت آيت الله غفاري پديد آمد در سالگرد ايشان در سال 54 و همين طور در سال 55 و 56 نقش آفرين بود و ساواك و ماموران رژيم پهلوي به شدت از مطرح شدن نام ايشان و مسائل پيرامون شهادت ايشان در هراس بوده اند. از زمان شهادت وي تا پيروزي اعجازانگيز انقلاب اسلامي در 22بهمن سال 57 به رهبري حضرت امام خميني(ره) حدود 4 سال گذشت و به تحقيق شهادت مظلومانه آن عالم رباني و مجاهد بزرگوار نقش تعيين كننده اي در روشنگري و آگاه سازي مردم مسلمان ميهن اسلاميمان داشته است.
____________
*شهيد مطهري// انسان ساز دوره بيدارگري
روحانيان در دوره بيدارگري تنها به مبارزه سياسي اكتفا نكردند عالمان روحاني با حضور در مجامع دانشگاهي و بين اقشار تحصيلكرده و روشنفكر و نوشتن مقالات و مطالبي بر پايه آموزه هاي ديني جهاتي ديگر از مبارزه را هدايت مي كردند.
مطهري استاد شهير و شهيد از 1332 قلم به دست گرفت مقاله و كتاب نوشت و به آنچه پرداخت حل مشكلات و پاسخگويي به سؤالاتي است كه در زمينه مسائل اسلامي در دوره طاغوت براي جوانان مطرح بود. با شروع نهضت روحانيت در سال 41 به رهبري امام خميني مطهري نيز از جان و دل به تقويت مواضع رهبر و مراد و استاد خود پرداخت و بهاي آن را نيز در شب عاشوراي سال 42 و پس از بازگشت از سخنراني در خيابان پيروزي پرداخت و به اسارت عوامل رژيم شاه درآمد.
در اسناد ساواك آمده است: گزارشگران ساواك از شركت او در سمينار دبيران علوم ديني كه از تاريخ 11/5/49 به مدت پنج روز در باشگاه فرهنگيان مشهد تشكيل شده بود جلوگيري كرده و اظهارات او را تحريك آميز و برخلاف مصالح كشور دانسته مي نويسند:
«او اظهار داشته كه اين سمينار جنبه تشريفاتي دارد نه جنبه ديني براي اينكه تمام دستگاه هاي دولتي در اين مملكت با دين مبارزه مي كنند و مردم را به بي ديني دعوت مي كنند. ]مطهري[ نسبت به نثار تاج گل بر پيكر رضاشاه اعتراض كرده و گفته آيا دبيران علوم ديني هم بايد شب پرست باشند.»
همچنين در اسناد ساواك آمده است: «چون تيمسار رياست معظم ساواك مقرر فرموده اند اعمال و رفتار نامبرده بالا دقيقاً تحت مراقبت قرار گيرد عليهذا دستور فرمائيد ضمن مراقبت از منابر وي تا حدود امكان در جريان كليه فعاليت هايش بوده و هر وقت قصد خروج از تهران را داشت مراتب را با تعيين تاريخ حركت و مقصد مشاراليه سريعاً گزارش نماييد كه چگونگي به ستاد منعكس شود.»
استاد مطهري بخاطر فعاليت هايش ممنوع الخروج مي شود. استاد از قبل پيش بيني چنين ترفندي را از سوي ساواك كرده بود از فرصت استفاده كرده و جهت سفر به كشورهاي اسلامي به عنوان فرصت مطالعاتي درخواست مرخصي و گذرنامه مي نمايد كه در تاريخ 18/10/54 ثابتي ضمن نامه اي چنين مي نويسد «صدور گذرنامه براي نامبرده بالا به مقصد كشورهاي عربي از نظر اين اداره كل به مصلحت نمي باشد.
حضور مستمر استاد در مراكز علمي، دانشگاهي از قبيل انجمن اسلامي پزشكان، انجمن اسلامي دانشجويان و ايراد سخنرانيهاي علمي و نشر مقالات وزين و... گواه صادقي بر اين ادعاست كه شهيد مطهري نقش اساسي در بيدارگري قشر تحصيلكرده داشته است.
مرحوم مطهري در دانشكده با استادان بسيار خوب رفتار مي كردند و حتي به آنهايي كه معلوم بود با ايشان دشمني دارند، احترام مي گذاشتند مرحوم مطهري سعي داشتند آنها را ارشاد كنند و هيچوقت در برابرشان نمي ايستادند. مگر در يك مورد كه در سال 55 اتفاق افتاد و ايشان مجبور شدند در برابر آريانپور بايستند و چهره منافقانه او را آشكار كنند كه خود را به عنوان چهره اي علمي و محبوب دانشجويان جا زده بود.
«... كه استاد دانشكده الهيات است وقتي سر كلاس مي رود مرام كمونيستي و نقض تعاليم ديني را به دانشجويان القا مي كند. من هم سر كلاس در رد او صحبت مي كنم يك روز به او گفتم: «اين روش شما غلط است. اگر شما خودتان را در اين قضيه قوي مي دانيد من حاضرم د
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]
-
گوناگون
پربازدیدترینها