محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830817994
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز دوئل ما با آمريكا و غرب
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز دوئل ما با آمريكا و غرب
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله: «راهبرد اصلاح طلبان يا آمريكا؟!»، «نوبت عربستان هم رسيد»، «دوئل ما با آمريكا و غرب»، «الگوي بيداران اسلامي» و...كه برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان: «راهبرد اصلاح طلبان يا آمريكا؟!»
«راهبرد اصلاح طلبان يا آمريكا؟!» يادداشت روز كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي خوانيد:
آيا اكنون چيزي به نام جريان اصلاح طلب در محيط سياست داخلي ايران وجود دارد؟ اين سؤال مهمي است و به رغم دشواري كه در ظاهر آن نهفته، پاسخي بديهي دارد: «مطلقا خير»!
راهبرد انتخاباتي كه جريان فتنه در انتخابات مجلس نهم برگزيد، اصلي ترين عاملي است كه باعث مي شود بتوان پاسخي چنين سرراست به اين سؤال داد.
از سال 88 به اين سو، آنچه پس از 1376 در ايران اصلاح طلبي ناميده شده بود، به حقيقت خويش بازگشت و به درستي جريان فتنه نام گرفت.
به رغم بسياري ادعاها و انكارها - چنان كه خواهيم گفت- بسياري از آنها كه عادت كرده بودند خود را اصلاح طلب و بلكه سران جريان اصلاحات بنامند، از سال 88 به اين سو، هيچ تلاشي براي سوا كردن خرج و تفكيك سرنوشت خود از جريان فتنه نكردند، سهل است، در مقطعي با اين طمع كه «كار تمام است» محافظه كاري را كنار گذاشته و آنقدر راديكاليته مواضع خود را بالا بردند كه نتيجه آن چيزي جز ملحق شدن سران اصلاحات به سران فتنه نبود و اين نتيجه اي است كه هنوز هم صادق است.
چگونه اصلاح طلبان در ايران كه با ادعاي خط امام كار خود را شروع كرده بودند، به تدريج به جرياني «تكفيري- تحريمي» تبديل شدند؟ چه كسي به اصلاح طلبان گفت انتخابات مجلس را تحريم كنند؟ پشت پرده اين سناريو چيست و بناست به چه هدفي منجر شود؟
اجازه بدهيد به حدود يك سال قبل بازگرديم يعني زماني كه پس از 25 بهمن 1389 و همراهي علني، عمدي و اعلام شده موسوي و كروبي با راهبرد صهيونيستي «خفه كردن انقلاب هاي اسلامي منطقه در تهران» اين نگاه در بين گروهي از اصلاح طلبان شكل گرفت كه بايد هر چه سريع تر از اين قطار بي ترمز كه بي امان به سمت پرتگاه روان است پياده شوند وگريزگاهي از اين مهلكه كه عاقبت آن چيزي جز تبديل شدن به يك مسعود رجوي دست دهم نيست، بيايند.
استدلال اصلي در ميان حاميان اين ديدگاه اين بود كه اگر بناست اصلاحات به عنوان يك جريان سياسي در محيط سياست داخلي ايران اجازه و امكان تداوم بيابد، تنها راه چاره آن است كه بدون فوت وقت مرزي قاطع و اعلام شده ميان خود و آنچه ضد انقلاب دوست داشت «جنبش سبز» بنامد، بكشد و شانه از زير بار تمامي هر آنچه به موسوي و كروبي و خاتمي منتسب است خالي كند.
كساني اين ادبيات را در پيش گرفتند كه اصلاحات اگر خواهان زنده ماندن است چاره اي جز اعلام مرزبندي با تروريست ها و اسلحه به دست ها و آنها كه طرف خارجي از پشت نرم افزار اسكايپ برايشان بيانيه مي نويسد ندارد.
تبديل شدن جريان اصلاحات به جريان ضد انقلاب كه هدف آن نه مبارزه سياسي مسالمت آميز و قانوني، بلكه مشاركت در پروژه دشمن براي جنايت عليه مردم است، بدل به كابوسي بزرگ شده بود.
گوشه و كنار شنيده مي شد كه برخي از مدعيان رهبري جريان اصلاحات هشدار مي دهند نبايد مهر ضد انقلاب بر پيشاني اصلاح طلبان بخورد و تداوم رويه سال 88 علاوه بر سران و عوامل اصلي فتنه كه حذف شده اند، منجر به حذف هميشگي تمامي جريان اصلاحات از فضاي سياسي كشور خواهد شد.
فراتر از اين، بخشي از اصلاح طلبان در مقطعي به اين نتيجه رسيدند كه اگر ضرورت داشت مرزبندي علني با حوادث سال 88 و نفي ادعاي تقلب -كه خود بهتر از هر كسي مي دانستند چيزي غير از يك دروغ بزرگ نبوده- هم اقدامي است كه بايد به آن تن داد چرا كه اولا مردم به طور كامل پيوند خود را با ادعاهاي مضحكي از اين دست قطع كرده اند و مهم ترين علامت آن هم اين است كه كسي از آن خيل سينه چاكان كذايي احوال موسوي و كروبي را نمي پرسد و در واقع به رغم همه سر وصداي ضد انقلاب اساسا سرنوشت آنها براي كسي از مردم اهميت ندارد و ثانيا اين موضوع براي جريان اصلاحات به خوبي روشن شده بود كه راه بازگشت به نظام فقط در يك صورت گشوده است و آن هم اين است كه به طور جدي براي جبران ظلمي كه در سال 88 به نظام كردند گام بردارند و در اولين قدم حقيقت را همانطور كه بود براي همه آنها كه در مقطعي در سال 88 فريفته شدند، بگويند.
بسيار جالب است كه اين گفتمان حامي بازگشت با وجود اينكه در مقطعي بسيار جان گرفت و فربه شد، خيلي زود هم فروكش كرد و مسيري برعكس آغاز شد كه محصول نهايي آن اين بود كه سردمداران راهبرد بازگشت تبديل به پيش قراولان استراتژي تحريم انتخابات شدند.
بسيار مهم است كه ببينيم چگونه اين اتفاق افتاد؟ و چرا كساني كه مي گفتند بايد با جنبش سبز(!) مرزبندي كرد، سر از ائتلاف با صهيونيست ها در آوردند و راهبردي در پيش گرفتند كه اگرچه نامي تحريم در آن برده نمي شود اما همگان مي دانند كه معناي آن چيزي جز تحريم انتخابات نيست. فاصله مرزبندي با فتنه تا پيوستن به ضد انقلاب چگونه پر شد؟
ظاهرا چند عامل مهم در اين امر نقش داشته است:
نخست اينكه با تشديد فشار خارجي بر نظام ظرف حدود سه ماه گذشته جريان اصلاح طلب -كه هرگز در ادعاي وفاداري خود به نظام صادق نبوده- مثل هميشه به يكباره احساس فرصت كرد و به اين تحليل رسيد كه چون نظام تحت فشار خارجي قرار دارد پس لاجرم امتياز گيري از آن در داخل آسان تر خواهد شد.
مدعيان اصلاحات تصور مي كردند چون نظام در يك جبهه بزرگ سياسي-امنيتي با دشمن خارجي درگير است، مي توانند آن را وادار كنند كه از موضع خود درباره لزوم مرزبندي آنها با حوادث فتنه 88 كوتاه بيايد و براي حضور دوباره در صحنه رقابت هاي سياسي شرطي پيش پاي آنها نگذارد. در خاج از ايران هم البته كساني بويژه منابع اسرائيلي گفتند كه يكي از هدف هاي اصلي و البته اعلام نشده تشديد فشار خارجي بر نظام اين است كه فضاي مانور بيشتري براي جريان فتنه فراهم شود و نظام به دليل نياز به وحدت داخلي در مقابل دشمن خارجي چاره اي جز تمكين به زياده خواهي هاي آنها نبيند.
علت دوم به طمعي باز مي گردد كه برخي سران جريان فتنه و اصلاحات به منتقل شدن بحران به درون خانواده اصولگرايان و ازسر و شكل افتادن گفتمان اصولگرايي ظرف دوسال آينده (تا انتخابات رياست جمهوري) در اثر اوج گيري اختلاف هاي داخلي بسته اند.
بويژه پس از آنكه حلقه انحرافي شروع به طرح ديدگاه هاي شاذ و نامعقول خود درباره موضوعات مختلف سياسي و اجتماعي كرد، اين ديد در بين برخي از برنامه ريزان جريان فتنه تقويت شد كه فرصتي در اختيار دارند تا خود را از اتهام خيانت در سال 88 تبرئه كرده و با استفاده از ظرفيت هاي حلقه انحرافي، به گفتمان اصولگرايي كه مهم ترين رقيب تاريخي آنها بوده ضرباتي كاري و بلكه تمام كننده وارد آوردند.
كساني هم البته بودند كه به اصلاح طلبان توصيه كنند انتخابات 90 زمان خوبي براي ورود آنها به بازي سياست نيست و اين بار بايد خويشتن داري كرده و كنار بكشند تا شايد تشديد رقابت دروني اصولگرايان و مقابل ايستادن جريان انحرافي با جريانات حزب اللهي فضا را براي بازگشت مطمئن و پيروزمندانه آنها در صحنه اي ديگر (مثلا انتخابات رياست جمهوري 1392) فراهم آورد.
سومين علت بدون شك مربوط به تخميني است كه جريان اصلاح طلب از توان سازمان سياسي و وزن سرمايه اجتماعي خود دارد.
مجموعه تحولات يك سال گذشته به اصلاح طلبان نشان داده است كه سرمايه اجتماعي آنها با شيبي بي سابقه و به سقوط است و مردم در حال فراموش كردن آنها هستند بي آنكه هزينه فوق العاده اي به كشور تحميل شده باشد.
سازمان سياسي اين جريان هم كه در اثر مشاركت مستقيم در توطئه براندازي اكنون تقريبا به طور كامل متلاشي شده است بنابراين اصلاح طلبان خوب مي دانستند كه حتي اگر همه ملاحظات را ناديده بگيرند و قدم در اين انتخابات بگذارند هيچ شانسي براي پيروزي نخواهند داشت، در نتيجه بنا را بر اين گذاشتند كه عدم شركت در مسابقه آبرومندانه تر است از شركت در مسابقه اي كه باخت مفتضحانه در آن قطعي است.
اما هيچ كدام از اين عوامل در واقع توصيف كننده تام و تمام پس پرده واقعي داستان تحريم انتخابات نيست. هنوز يك عامل ديگر باقي مانده است كه تا از آن سخن نگوييم اين بحث كامل نيست.
مجموعه ارزيابي ها نشان مي دهد اصلي ترين عاملي كه جريان فتنه را به سمت تحريم انتخابات سوق داد اين بود كه اين جريان بيش از آنكه يك نيروي سياسي در فضاي داخلي كشور باشد، بازوي اجراي درخواست هاي غرب در فضاي داخلي ايران است و بنابراين پاسخ دهي به نيازهاي راهبردي غرب براي آن نسبت به تعقيب هر هدف ديگري اولويت دارد.
نياز راهبردي امروز غرب در قبال ايران چيست؟ انبوهي از شواهد وجود دارد كه نشان مي دهد غربي ها بسيار نگرانند كه ايران پيچ تاريخي فعلي را با موفقيت طي كند و با بسط الگوي خود به سراسر منطقه وارد دوران بي پاياني از مصونيت و برتري راهبردي شود بنابراين اولويت شماره يك غرب اكنون اين است كه ايران در همين پيچ متوقف شود و براي اين منظور هيچ چيز براي غربي ها مهم تر از آن نيست كه صحنه انتخابات مجلس در ايران آنقدر خلوت باشد كه ايران توان الگودهي به انقلابيون منطقه را نداشته باشد.
جريان اصلاح طلب از آنجا كه بالكل مسلوب الاختيار است و بايد هر طور شده اوامر واصله از بيرون را مو به مو اجرا كند، انتخابات را تحريم كرد، از جمله به اين دليل كه آمريكا به كاهش مشاركت در انتخابات نياز جدي دارد و طبعا سران و عوامل فتنه نمي توانند نسبت به اين درخواست اربابان خود بي تفاوت باشند.
در واقع خيانت تقلب در سال 88 با خيانتي بزرگتر به نام تحريم در پيوند كامل با راهبرد طرف خارجي تكميل شده است بنابراين تا همين جاي كار كافي است كه بتوان نتيجه گرفت اصلاح طلبي به معناي مصطلح كلمه به ضد انقلاب پيوسته و ديگر يك نيروي سياسي درون نظام نيست.
جمهوري اسلامي: «نوبت عربستان هم رسيد»
«نوبت عربستان هم رسيد» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد:
بسمالله الرحمن الرحيم
فقط چند روز بعد از انتشار خبري كه دخالت شاه عربستان در امور داخلي عراق را افشا كرد، يك شاهزاده سعودي از رويداد جدي و قريب الوقوعي سخن گفت كه عربستان را در معرض يك انقلاب مردمي قرار داده و خاندان آل سعود را تهديد ميكند.
وليدبن طلال، ثروتمندترين شاهزاده سعودي كه منصب رسمي در حكومت عربستان ندارد، از شاه عربستان خواست قبل از آنكه در عربستان انقلاب آغاز شود پيام انقلابهاي عربي را درك كند.
وي افزود: با اينكه سالها در منطقه نظام سرمايهداري حاكم بود، پس از انقلابهائي كه در كشورهاي عربي رخ داده، اكنون زمان بگونهاي پيش ميرود كه اسلامخواهان، حاكم خواهند شد.
اهميت اين سخن، هنگامي بيشتر آشكار ميشود كه در كنار آن، به خبري توجه نمائيم كه هفته گذشته درباره آرزوهاي شاه عبدالله پادشاه عربستان منتشر شد.
به موجب اين خبر كه پايگاههاي متعدد خبري آن را از سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) نقل كرده اند، شاه عربستان در يك اجلاس امنيتي و اقتصادي گفته است: "در عراق نبايد هيچ شيعهاي حكومت كند حتي اگر شخص عادلي باشد."
شاه عبدالله، كه فايل صوتي او از اين اجلاس موجود است و امكان انكار آن براي وي وجود ندارد، در ادامه خطاب به مسئولان امنيتي و اقتصادي حاضر در جلسه گفته است: "شما به عنوان شخصيتهاي امنيتي و كارشناس بايد به وظايف خود عمل كنيد. نخبگان اقتصادي نيز با شما خواهند بود و من از شما درباره ايفاي نقشي پررنگ در عراق گزارش تفصيلي ميخواهم."
براساس همين گزارش، شاه عربستان بودجه ويژهاي براي تحقق اين روياي ضد شيعي خود در عراق اختصاص داده زيرا معتقد است روابط ايران و عراق بر اوضاع عربستان و منطقه خليج فارس بطور خاص و خاورميانه بطور عام تأثير خواهد گذاشت.
از اين اظهارات شاه عربستان كاملاً مشخص است كه وي از تحولاتي در منطقه خبر دارد كه موجوديت خاندان آل سعود را در معرض خطر قرار داده ولي نميداند و يا نميخواهد بداند كه اين خطر دقيقاً از كجا ناشي شده است.
به عبارت روشن تر، شاه عربستان، سوراخ دعا را گم كرده و به جاي آنكه عوامل اصلي تهديد را در خود عربستان و در عملكرد خود آل سعود در داخل كشور از جمله كشتار شيعيان منطقه شرقيه و حمايتهاي ديوانه واري كه از ديكتاتور يمن و خاندان سفاك آل خليفه در برار مردم مظلوم بحرين نموده جستجو كند، در عراق به دنبال آن ميگردد.
ظاهراً مبناي شاه عربستان اينست كه چون عراق در قرون اوليه تاريخ اسلام، مقر حكومت بني عباس بوده و بني عباس اهل عربستان بودند، بنابر اين، اكنون نيز بايد حاكمان عراق توسط عربستان تعيين شوند! اين تفكر قرون وسطائي، از يكطرف اكثريت شيعه عراق را ناديده ميگيرد و از طرف ديگر استقلال اين كشور را به رسميت نميشناسد.
عراق، كشوري است كه 9 سال قبل به عنوان اولين كشور عربي از قيد و بند ديكتاتوري آزاد شد و برگزاري انتخابات در آن كشور موجب حاكميت افرادي گرديد كه با اراده و آراء مردم زمام امور را دردست گرفتند.
آمريكا و عربستان تلاش زيادي كردند تا مسير انتخابات عراق را تغيير دهند و مهرههاي مورد نظر خود را به حكومت برسانند ولي نه ترفندهاي آمريكا و نه دلارهاي نفتي عربستان هيچكدام نتوانستند اراده مردم عراق را تغيير دهند.
امروز در عراق، كساني زمام امور را در دست دارند كه با آراء مردم و از طريق انتخابات آزاد به قدرت رسيدهاند. درست همين نكته است كه موجب وحشت شاه عربستان شده و او بشدت مايل است حاكميت عراق را در اختيار خود بگيرد.
آنچه ملتها را در كشورهاي عربي به قيام و انقلاب تشويق كرده، آزادي مردم عراق در انتخاب حاكمان خود و حاكميت مردم اين كشور بر سرنوشت خويش است.
مردم تونس، مصر، ليبي و يمن، با الهام از مردم عراق توانستند ديكتاتورهاي حاكم بر كشورهاي خود را سرنگون كنند و مردم بحرين نيز اكنون در آستانه پيروزي بر آل خليفه قرار دارند و درست همين واقعيت است كه شاه عبدالله را دچار وحشت كرده و به تكاپو واداشته تا براي حفظ تاج و تخت خودكاري بكند.
او بهتر از هر كس ميداند كه ديكتاتوري آل سعود در عربستان از ساير ديكتاتوريها در كشورهاي عربي سنگينتر و بيرحمانهتر است و به همين دليل هيچ ترديدي ندارد كه اكنون نوبت مردم عربستان است كه از يوغ ديكتاتوري خلاص شوند و اراده خود را بر كشورشان حاكم نمايند.
شاه عربستان، ساده لوحي ميكند كه پول دادن به مردم و افزايش رفاه را عاملي براي باقي ماندن خود بر تاخ و تخت ميپندارد. كما اينكه جستجوي عوامل تهديدي كه متوجه سلطنت آل سعود است در خارج از عربستان نيز نشانه ديگري از ساده لوحي اوست.
او بايد اين واقعيت را درك كند كه دوران حكومتهاي ديكتاتوري و طايفهاي به سر آمده و ملتها اكنون نميپذيرند همچون قرون وسطي تحت سلطه يك خانواده و يك فرد باشند.
شاه عربستان نه تنها هنوز موفق به درك اين واقعيت روشن نشده، بلكه فكر ميكند با تكيه بر دلارهاي نفتي، كه متعلق به مردم عربستان است، ميتواند ديكتاتورهاي ديگري همچون علي عبدالله صالح و آل خليفه را نيز حفظ كند و حتي در عراق نيز مهرههاي دلخواه خود را روي كار بياورد!
اين، يك واقعيت جامعه شناختي و يكي از اصول علم سياست است كه افرادي كه خارج از دايره مسئوليتهاي حكومتي قرار دارند، بهتر از دست اندركاران حكومتي ميتوانند شرايط را درك كنند و خطرها و تهديد را ببينند بنابر اين به شاه عربستان توصيه ميكنيم هشدار وليد بن طلال كه گفته است: "عربستان منتظر انقلاب باشد" را جدي بگيرد و به جاي آنكه رؤياهاي كودكانهاي از قبيل تعيين حاكم براي عراق در سر بپروراند، به تاج و تخت خود بچسبد كه سخت در معرض تندبادهاي آزاديخواهي مردمي و اسلام خواهي است.
رسالت: «دوئل ما با آمريكا و غرب»
«دوئل ما با آمريكا و غرب» سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي خوانيد:
دوئل به معناي جنگ تن به تن براي تلافي اهانت و اعاده شرف و حيثيت است. در غرب پيش از قرن بيستم، رسمي رواج داشته است به نام "دوئل" كه به هنگام اوجگيري اختلافها و به بنبست رسيدن تنشها اجرا ميشده است.
دو نفر با اتفاق نظر بر سر يك قانون مبارزه، از يكديگر فاصله ميگرفتند و به سوي يكديگر شليك ميكردند. در نتيجه ممكن بود يكي از دو طرف يا هر دو، زخمي يا كشته شوند؛ اختلاف دوئلرها ميتوانست بر سر ناموس، ايدئولوژي و يا سياست باشد؛ اما وقتي اين اختلاف به دوئل ميانجاميد كه ديگر بحث و مذاكره سرانجامي نمييافت.
ملت ايران و امام شهيدان كه از سال 42 علم مبارزه با آمريكا را بر افراشت تاكنون به ادب و آداب دوئل پايبند بودهاند اما طرف آمريكايي با آنكه از مرز آداب دوئل خارج شده همواره بازنده ادوار مختلف اين مبارزه طي پنج دهه گذشته بوده است.
ما به تلافي اهانت به غرور ملي و اعاده حيثيت و شرف خود قيام كرديم. فريادهاي امام خميني (ره) در نطق تاريخي كاپيتولاسيون اوج اين قيام و خيزش ملي را نشان ميدهد. ما براي حفظ ناموس خود و دفاع از اسلام و باورهاي ديني قيام كرديم.
طرف مقابل فقط به منافع خود ميانديشيد و به هيچ گفتگويي كه طرف مقابل را به رسميت بشناسد قائل نبود. سرانجام جوانان غيور ملت ايران لانه جاسوسي آمريكا درتهران را بستند و آنها با قطع گفتگو و قطع رابطه جنگ تحميلي را راه انداختند.
تروريستها را در داخل تجهيز و محاصره اقتصادي را تمهيد كردند. 33 سال است ملت ما رو در رو و چهره به چهره آمريكا ايستاده است و آماده و فرز و دست به ماشه هر ضربهاي كه دريافت كرده پاسخ آن را بهنگام داده است.
عدهاي در درون مردم و حاكميت اصرار داشتند كه در اين دوئل نابرابر، دولت و ملت فقط نقش يك "سيبل ثابت" را بازي كنند تا طرف هر طور خواست و از هر زاويه شليك كرد تير دشمن به هدف بخورد اما عليرغم اين شرارت بيشرمانه، دولت و ملت ايران در سه دهه گذشته ايستاد و نگذاشت نتيجه دوئل به نفع دشمن تمام شود.
دشمن گاهي با ترفند حاكميت دوگانه به مصاف ما آمد اما جز اقتدار ملي و پايگاه مستحكم و قوي ولايت فقيه به عنوان اصليترين ركن حاكميت چيزي نديد.
دشمن گاهي با ترفند تفرقه قومي و مذهبي، تفرقه بين نخبگان، تفرقه بين قوا و تفرقه بين مردم و بازي تعارض بين سنت و مدرنيته به ميدان آمد اما با مشت محكم اقوام و مذاهب و نخبگان و مردم و روشنفكران اصيل روبهرو شد.
دشمن گاهي با جنگ سخت و تروريسم به ميدان آمد اما با تغيير جغرافياي سياسي و نظامي منطقه روبهرو شد و مجبور شد خودش با دست خودش متجاوزين به خاك عزيز ايران اسلامي را به جهنم بفرستد.
دشمن گاهي با جنگ نرم و تغييرات نرم به مقابله با ملت آمد اما ديري نپاييد تمام شركاي منطقهاي خود را با همين جنگ نرم از دست داد.
دشمن گاهي با فشار اقتصادي و ايجاد بحران اقتصادي و تحريم به سراغ ما آمد عينا همين فشار به صورت بحران و ركود در اقتصاد خودش نمود پيدا كرد و اسير جنبش ضد سرمايهداري وال استريت شد.
هر فشار به ملت ايران عينا و حتي به طور مضاعف به خود آنها برگشت. اين يك تجربه تاريخي بزرگ است كه طي سه دهه گذشته بارها آزموده شده است و هر بار به لطف خدا با پيروزي نهايي ملت ايران همراه بوده است.
از مسائل مضحك و عجيب اين دوئل اين است كه آمريكاييها و غرب در وسط معركه دوئل هم در مرحله دست به ماشه بودن و هم در مرحله شليك كه قصد جان ما را كردهاند، تقاضا ميكنند "بياييد سر ميز مذاكره بنشينيم" و چه ساده لوحند كساني كه به اين تقاضا گوش ميكنند و چه جاهل هستند كساني كه پاسخ مثبت ميدهند.
ملت ايران به رهبري شجاعانه امام خميني (ره) در اوايل دهه چهل كار بزرگ خود را شروع كرد و در كمتر از دو دهه به بزرگترين قدرتهاي مسلط جهاني پيروز شد و در نگاه ناباورانه مردم جهان يك حكومت جديد با فلسفه سياسي جديد در 22 بهمن سال 57 تاسيس كرد.
نهالي كه در ايران اسلامي توسط ملت تحت عنوان حاكميت اسلام و قرآن غرس شد امروز قد كشيده و انوار نوراني آن جهان را روشن كرده و مايه اصلي اميد ملتهاي جهان شده است. دنيا در اين پنج دهه تغييرات زيادي كرده است.
يك قدرت مسلط جهاني به طور كلي از صفحه روزگار حذف شد، قدرت ديگر نيز امروز در سراشيبي سقوط و فروپاشي است.
قدرت ديگر مسلط جهان توليد گفتمان ندارد. قدرت سياسي و نظامي او در حال فرو كاهش است اما در عوض اسلام و انقلاب اسلامي در حال نضج و در نهايت سربلندي است.
امروز سحره فرعون زمان هرچه از دستش برآمده بر زمين ريختهاند، فكر ميكنند شعبدهبازي آنها در شبكههاي ماهوارهاي و سايتهاي خبري و ارتش رسانهاي ميتواند كار را پيش ببرد اما عصاي موساي ما همه آنها را بلعيده و آنها راهي جز تسليم ندارند.
عصاي صبر و بصيرت در دست موساي ما و ملت ما طي سه دهه گذشته بر همه توطئهها غلبه داشته است. اگر خدا با موساي ملت ما نبود نابودي ما به دست فرعونيان زمان قطعي بود.
اگر ما با خدا باشيم خدا با ماست و تنهايمان نميگذارد.
دوئل ما با غرب ادامه دارد و در دهه چهارم انقلاب وارد فاز جديدي شده است. شرط تداوم توفيق در اين مبارزه اين است كه هر كس در سرجاي خود محكم بايستد و در هنگام عمل "يك صدا" و "يك حركت" از دولت و ملت ما صادر شود.
هر ايراني با شرفي كه مواضع خانواده شهيد مظلوم مصطفي احمديروشن را پس از ترور ميبيند و ميخواند بياختيار حاضر است بر دستان پدر او و گوشه چادر مادر و همسرش كه نماد عفت و پاكدامني و شرف آنهاست بوسه زند. دانشگاه شريف اگر تنها همين دانشمند مسلمان و با شرف را تربيت كرده باشد بايد به خود ببالد كه در خط ملت حركت كرده است. دانشگاهها و حوزههاي ما پر از علما ودانشمندان بيادعا، گمنام و پركاري است كه هر روز به مجد و عظمت ايران ميافزايند.
مزارع و كارخانجات ما مملو از انسانهايي است كه به پيشرفت كشور ميانديشند و دامن آنها از آلودگيهايي كه دشمن از طريق جنگ نرم در جامعه ما توليد ميكند پاك است.
بازار اسلامي مملو از انسانهاي متديني است كه فقط به سود خود نميانديشند بلكه استقلال اقتصادي و ملي را آرمان خود ميدانند و دامن آنها از بازيهاي دلال مآبانه پاك است.
رهبري هوشمند انقلاب چه در زمان امام (ره) وچه در زمان مقام معظم رهبري حضرت آيتالله العظمي امام خامنهاي مستظهر به پشتيباني چنين ملتي است و لذا در جنگ نابرابر با آمريكاي جهانخوار هيچگاه كم نياورده است.
انتخابات نهمين دوره قانونگذاري در راه است. ملت ايران با علم به توطئههاي دشمن در اين انتخابات پس از شرارتهاي اهل فتنه در سال 88 حساب ويژهاي براي حضور در انتخابات باز كرده است.
انتخابات آينده تنها راي به يك يا چند نامزد براي ورود به خانه ملت نيست. انتخابات آينده تنها راي براي رسيدن به مطالبات قانوني نيست. انتخابات آينده ميداني براي تثبيت انقلاب و دفاع از حيثيت ملي و پاسخ اهانتهاي آمريكا به مباني مردمسالاري ديني است.
حضور در انتخابات آينده يعني عبور از توطئههاي نرم و سخت دشمن. حضور در انتخابات آينده يعني شكست مدلهاي انقلابات مخملي از نوع مدل روسي، مدل تركيهاي و مدل وال استريتي است.حضور در انتخابات آينده يعني پاسخي قاطع به تحريمهاي نفتي و تهديدات تو خالي نظامي.
حضور در انتخابات آينده يعني بر هم زدن تمركز دشمنروي فروكاهش مشاركت سياسي به منظور علامت سئوال گذاشتن بر روي مشروعيت سياسي نظام.
حضور در انتخابات يعني تجليل از دانشمندان شهيد هستهاي بويژه شهيد مصطفي احمديروشن كه جان خود را در راه استقلال علمي كشور فدا كردند.
ابتكار: «اعتقاد به آزادي بيان يا اقدام نمايشي؟»
«اعتقاد به آزادي بيان يا اقدام نمايشي؟» سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي خوانيد:
اين روزها، در فضاي سياسي كشور وتحتتاثير بازيگران اصولگرا، انتقاد جايگاه مهمي پيدا كردهاست. از انتقادات تند و تيز از رئيسجمهور، رئيس دفتر رئيسجمهور و وزرا گرفته تا فعالان سياسي جبهه متحد اصولگرايي و جبهه پايداري و انتقاد ازمديريت جهاني تا بحث بازار ارز و سكه.
همين انتقادات تند وتيز است كه شور خاصي به فضاي سياسي كشور دادهاست، به گونهاي كه بخشهايي از جامعه احساس ميكند كه دلمشغوليها و دغدغههايش در حال مطرح شدن در فضاي سياسي كشور است؛ به همين اعتبار، پيگير مطالبات خود شده و به دنبال انعكاس آن در مواضع برخي سياسيون است.
بدون ترديد، اين شيوه سياستورزي، مطلوب و مورد نظر فعالان سياسي معتقد به دموكراسي است؛ هم آنهايي كه از آموزههاي مذهبي فراگرفتهاند كه همه سخنها را بشنوند و صحيح ترين آنها را انتخاب كنند و هم، آنهايي كه دل در گرو آزادي بيان دارند و معتقدند كه تا انتقادات مطرح نشود؛ دردها و مشكلات از زير پوست جامعه بيرون نميزنند و درمان آنها آسان و به موقع انجام نميشود.
اما برخي، به اين روزهاي پرشور اردوگاه اصولگرايي بدبيناند؛ گروهي، آن را دعوايي انتخاباتي ميدانند كه در آستانه برگزاري انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي، براي شلوغ كردن فضاي جامعه و تحريك مردم براي حضور در پاي صندوق هاي راي و به تبع آن، جمعآوري آراي آنان صورت ميگيرد؛ گروهي ديگر نيز، اين انتقادات را نه از سر اعتقاد به گفتمان انتقادي بلكه نوعي تسويهحساب سياسي گروههاي مختلف اردوگاه اصولگرايي، بر سر غنائمي ميدانند كه رقيب اصلاحطلب راهي براي جمعآوري آن ندارد.
موضوعي كه برخي تحليل گران علت آن را برخورداري اصولگرايان ازموهبتي به نام «آزادي پس از بيان» ميدانند.
كارنامه اصولگرايي در اين زمينهها، نه تنها اين گمانهها را تقويت ميكند بلكه به بدبينيهاي ديگري نيز، دامن ميزند. شواهد اين موضوع بسيار است؛ سكوت و حتي همراهي برخي از اين اصولگرايان، در برخورد با انتقاداتي كه حوزه تحت مسئوليت خودشان را نشانه رفته بود، از آن جمله است.
كارنامه اين جناح سياسي كشور، آنچنان كه علي مطهري پيش از اين نيز گفتهاست، در دفاع از آزادي بيان، خالي است.
گروههاي مختلف اين اردوگاه، چندان توجهي به مسئله"تحزب" نداشتهاند و برخي از اين گروهها هنوز از قرار گرفتن در زير تابلوي حزبي امتناع ميكنند.
افراد و گروههايي از اين جناح، در شكايت از احزاب مطبوعات و رسانههاي منتقد، يد طولايي دارند. انتقادات بيشتر چهرهها ي اين جناح از برخورد با مطبوعات، تنها زماني اتفاق افتادهاست كه رسانههاي نزديك به خودشان، در معرض تهديد وشكايت قرار گرفتهاند.
در چند سال اخير، انتقادات اين گروهها از همديگر در زماني اتفاق افتادهاست كه چشم رقيب اصلاحطلب را دور ديدهاند و البته، بزرگان اين جناح، بارها بر اين موضوع تاكيد كردهاند كه اين انتقادات، تا زماني حق مطرح شدن دارد كه حريف سياسي ديرينه در ميدان نباشد.
حتي، گاهي نيز اعلام كردهاند: انتقادات تا جايي مجاز است كه موجب استفاده حريف نشود. مثلا؛ در نگاه اين گروه، انتقاد به وضعيت معيشت مردم، تنها به شرطي مجاز است كه حريف از آن بهرهاي نبرد.
به نظر ميرسد، اصولگرايان در بيان انتقاد، بيش از حد به چيزي به نام"مصلحت" ميانديشند. درحقيقت، موضوع مورد انتقاد، چندان محلي از اعراب ندارد؛ مثلا، فشار اقتصادي وارده بر مردم، خود به تنهايي شرايط لازم براي ابرازبه عنوان يك انتقاد را ندارد، بلكه به رقيب يا دشمني مشترك وابسته است؛ مثلا، درحضور رقيب انكار ميشود و درغياب وي، به موضوعي براي انتقاد شديد مبدل ميشود.
به همين خاطر است كه افكارعمومي، نميداند كه انتقاد فلان نماينده اصولگراي مجلس از التهابات بازارارز و سكه را اقدامي براي الزام دولت به بهبود اوضاع اقتصادي كشور بداند يا - درغياب رقيب اصلاح طلب- اقدامي تبليغاتي و نمايشي براي فتح كرسيهاي مجلس نهم؟
تهران امروز: «الگوي بيداران اسلامي»
«الگوي بيداران اسلامي» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم فروز رجاييفر است كه در آن مي خوانيد:
دبير ستاد پاسداشت شهداي نهضت جهان اسلام
موجي كه 33 سال پيش انقلاب اسلامي ايجاد كرد، سركوب و نسلي را زمينگير كرد. هم اكنون نسل بعدي كه شاهد كاهش توسعه و رشد اقتصادي جهان اسلام بهخاطر سركوب شدن نسل انقلاب است، مقابل اين سركوبي ايستاد و به نحوي شايسته بيداري اسلامي شكل گرفت.
جنگ تحميلي نيز به منظور ايجاد فاصله بين انقلاب و جهان اسلام شكل گرفت تا صدور انقلاب كنترل شود. بحث شهادتطلبي و قرائت انقلاب اسلامي از اسلام كه زندگي در شرايط ذلت را نميپذيرفت به مرور زمان در جهان اسلام فراگير شد.
اين نهضت از لبنان آغاز شد و پيروزي مسلمانان در جنگ 33 روزه و خروج رژيم اشغالگر قدس از لبنان نقطه عطف آن بود.
اين نهضت در ادامه به فلسطين و اخيرا به ساير كشورهاي اسلامي صادر شد تا اينكه امروز شاهد فراگير شدن اين موج هستيم.
پيش از اين در منطقه يك محور سازش با قطبيت مصر و در اضلاع آن حكام دستنشانده عربي داشتيم، در مقابل اين محور، محور مبارزه با قطبيت جمهوري اسلامي ايران و اضلاع حزبالله و حماس قرار ميگرفتند.
جهان اسلام احساس كرد كه اين محور مبارزه است كه هميشه پيروز است، محور مبارزه يعني جمهوري اسلامي ايران ريشه در فرهنگ بومي و اسلامي منطقه داشت و اين امر براي مسلمانان منطقه الگو شد.
شايد بحثهايي كه در ابتداي انقلاب اسلامي ايران براي ما مطرح بود، هماكنون مطرح نباشد ولي اين مسئله كه مردم منطقه حاضر به تحمل حكام دستنشانده نيستند، نشاندهنده تاثير انقلاب اسلامي ايران است.
در خصوص تاثير جمهوري اسلامي ايران بر انقلابهاي مردمي منطقه و نيز توانايي مديريت آن بايد گفت كه ما با دو بخش روبهرو هستيم، در حوزه ديپلماسي رسمي با ضعفهاي بسياري در دولتهاي گذشته و همچنين دولت فعلي مواجهايم.
تلاش اين دولتها براي برقراري رابطه با فردي مثل حسنيمبارك از جمله اين نقطهضعفهاست ولي در حوزهاي ديگر تلاش شد اين ضعف را برطرف سازند.احساس ميشود براي خنثي كردن ديپلماسي آنان بايد بسيار قويتر از اينها عمل كنيم. مثلا نميدانيم دولت ايران براي مردم بحرين چه اقدامي كرده است.
درباره اجلاس بينالمللي جوانان و بيداري اسلامي كه از روز گذشته به ميزباني بخش غيردولتي در تهران برگزار ميشود، بايد گفت كه سالها حضور اين بخش مغفول مانده بود.
بارها از بخش غيردولتي خواسته شد كه در جهت معرفي و صدور انقلاب، وظايفي را برعهده بگيرند، به همين خاطر از اجلاس جوانان و بيداري اسلامي و نيز حضور آقاي دكتر ولايتي كه چهره شناختهشدهاي در عرصه بينالمللي هستند استقبال ميكنيم.
جوانان كشورهاي اسلامي بايد از نزديك با فضاي آزاد ايران و جمهوري اسلامي آشنا شده و بدانند كه در ايران به راحتي ميتوان استكبار جهاني و رژيمصهيونيستي را نقد كرد.
البته بايد طي همين اجلاسها نقاط ضعف خود را نيز صادقانه با آنان در ميان گذاشت.
سياست روز: «اگر ميتوانيد اثبات كنيد»
«اگر ميتوانيد اثبات كنيد» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي خوانيد:
بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي امروز وارد تهران شدند. سفر بازرسان آژانس به ايران براي چندمين بار است كه اتفاق ميافتد...
بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي امروز وارد تهران شدند. سفر بازرسان آژانس به ايران براي چندمين بار است كه اتفاق ميافتد.اين بازرسان در شرايطي به تهران ميآيند كه فشارها بر ايران بيشتر شده است.
تحريم خريد نفت از ايران به تازگي از سوي اتحاديه اروپا به تصويب رسيد. هر چند كارشناسان غربي اعتراف ميكنند كه تحريم نفت ايران به اقتصاد متزلزل اروپا ضربه وارد ميكند، اما باز هم سران سياسي اروپا تن به اين كار دادند.
دليل آنها هم فشار به ايران براي تاثيرگذاري بر تصميمات جمهوري اسلامي در روند فعاليتهاي صلحآميز هستهاي است. هدف نهايي غرب متوقف كردن اين فعاليتهاست وگرنه جمهوري اسلامي ايران بارها ثابت كرده است كه فعاليتهاي هستهاياش صلحآميز است.
غرب و آمريكا كه مدتهاست بر سر موضوع هستهاي ايران تلاشها و فشارهاي يكجانبهاي را اعمال ميكنند، ميگويند ايران بايد ثابت كند كه فعاليتهاي هستهاي غيرصلح آميز ندارد.
گرچه اين درخواست نامتعارف است، اما اين موضوع براساس گزارشهاي متعدد آژانس هر چند دوپهلو ثابت شده است كه ايران در پي دستيابي به سلاح هستهاي نيست.
اما نكتهاي را كه بايد در اينجا به مديركل آژانس، سران كشورهاي اروپايي و آمريكا متذكر شد اين است كه اگر شما ادعا داريد كه جمهوري اسلامي ايران در پي دستيابي به سلاح هستهاي است، اين ادعاي خود را اگر توانستيد ثابت كنيد.
غرب تنها براساس يك ادعاي غيرقابل اثبات، سعي دارد با فشارهاي سياسي و اقتصادي در روند كار فعاليتهاي هستهاي صلحآميز ايران خدشه وارد كند.
گروه ۱+۵ كه طرف گفتوگو با ايران است همواره تلاش كرده تنها خواستههاي خود را تحميل كند، بدون اين كه به خواستههاي به حق و قانوني ايران كه در چارچوب قوانين بينالمللي آژانس است، توجه نميكند.
اين بيتوجهي آژانس و غرب به حقوق قانوني ايران، نشان ميدهد كه، اتحاديه اروپا و آمريكا در پي حل و فصل موضوع هستهاي ايران به نفع خود هستند.
تاكنون از سوي آنها هيچ حسن نيتي در قبال ايران ديده نشده است اما همواره اين ايران بوده است كه فراتر از آنچه كه در قوانين آژانس وجود داشته، اقدام كرده و همكاريهاي فراتري را با آژانس و بازرسان آن انجام داده است.
شرايط جهاني و منطقهاي به گونهاي نيست كه بتوان تصور كرد آمريكا بتواند به اهداف خود درباره ايران دست يابد.
شرايط آنچنان براي آمريكا و اروپا بغرنج است كه مطرح كردن موضوع تكراري ايران براي افكار عمومي غرب و دنيا عادي شده و حتي آنها هم به اين نتيجه رسيدهاند كه اروپا و آمريكا، ايران را بهانهاي قرار دادهاند تا از يك سو پروژه ايران هراسي را در منطقه و جهان مطرح كنند و از سوي ديگر با تحميل خواستههاي خود، تلاش كنند تا خيزشهاي اسلامي منطقه و اعتراضات گسترده در كشورهاي خود را سرپوش بگذارند.
سياسيون، تحليلگران و كارشناسان كاركشته اين عرصه،درباره آينده نظام سرمايهداري و آمريكا در اين موضوع متفق القول هستند كه وضعيت كنوني آمريكا مشابه زمان فروپاشي شوروي سابق است. آيا ميتوان اوباما را گورباچف آمريكا دانست؟!
آينده نه چندان دور اين موضوع را به اثبات خواهد رساند.
مردم سالاري:«درآمدي بر بسته سياستي نظارتي جديد بانك مركزي»
«درآمدي بر بسته سياستي نظارتي جديد بانك مركزي» سرمقاله امروز روزنامه ابتكار به قلم عباس محتشمي است كه در آن مي خوانيد:
سرانجام بعد از مدتها رئيس كل بانك مركزي بعد از جلسه هم انديشي با مديران عامل و اعضاي هيات مديره بانك هاي دولتي و خصوصي با محوريت طلا، ارز و مجموعه سياستي و نظارتي بسته سياستي و نظارتي نظام بانكي كشور را رسما به بانك ها ابلاغ كرد كه اثرات آن در روزهاي گذشته كاملا مشهود بود و طي يك روز نرخ ارزهاي مختلف و قيمت سكه به طور قابل توجه كاهش يافت لذا به نظر مي رسد كمي از تنش هاي موجود در بازارهاي ارز و سكه را كاهش دهد و در اين مدت محدود باقي مانده تا پايان سال جاري منابع مالي بيشتري را براي بانكها درخصوص تامين پروژه ها تامين كند.
اين بسته سياستي، پولي، اعتباري و نظارتي جديد داراي دو بخش بسيار مهم است: يكي ماده دو آن مبني بر اينكه تعيين نرخ سود علي الحساب سالانه سپرده هاي مدت دار بانكي و اوراق گواهي سپرده عام و خاص در طول دوره سپرده گذاري در اختيار بانكها خواهد بود و ماده 9 اين بسته مبني بر اينكه نرخ سود عقود مشاركتي تا سررسيد دو سال معادل 14 درصد و براي سررسيد بيشتر از دو سال معادل 15درصد تعيين مي شود.
دامنه نرخ سود مورد انتظار عقود مشاركتي قابل درج در قرارداد بين موسسه اعتباري و مشتري، بين 18 تا 21 درصد تعيين مي شود لذا اگر اين بسته جديد بانك مركزي را با بسته سياستي نظارتي سال 90 كه ابتداي سال ابلاغ شد، مقايسه كنيم به راحتي تفاوت آن را به خصوص در زمينه نرخ سود سپرده ها و نرخ سود تسهيلات درك مي كنيم.
نرخ سود سپرده هاي سرمايه گذاري كه قبلا داراي حداكثر سود 15درصد و آن هم براي سپرده هاي سرمايه گذاري پنج ساله بود در اختيار بانكها قرار گرفت و به صورت رقابتي كه يك مزيت بسيار خوب بود، درآمد. از سوي ديگر در زمينه سود تسهيلات نرخ سود عقود مشاركتي چهار درصد افزايش يافت. به هر حال به نظر نگارنده مجموع اين سياست ها در وضعيت موجود به نفع اقتصاد ايران خواهد بود.
وقتي نقدينگي به سمت سپرده گذاري و پس انداز مي رود، مي توان تسهيلات ارائه كرد و مانع حركت مخرب آن شد. بانك ها به كمك سياست هاي اعتباري و مالي خود قادرند وسايل رشد و توسعه اقتصادي را در كشور فراهم كرده يا با اعطاي وام هاي بازرگاني، صنعتي و توليدي، توسعه اقتصادي كشور را فراهم كنند.
آنها همچنين مي توانند با اعطاي اعتبارات، موجبات تشويق و توسعه صادرات، افزايش توليدات داخل، توسعه صنعتي و كشاورزي و توسعه تجارت داخلي و خارجي و حمل و نقل و سهولت در واردات را فراهم كرده و باعث تشويق مردم براي پس انداز شوند.
نقش بانك ها در جمع آوري سرمايه هاي كوچك و به كار انداختن آنها در خطوط توليد و مصرف بسيار حائز اهميت بوده; به طوري كه اجراي موفقيت آميز اين سياست مي تواند در رشد و توسعه اقتصادي سهم بسزايي داشته باشد و برعكس عدم اعطاي تسهيلات مناسب و به موقع توسط بانك ها مي تواند موجبات ركود و كاهش رشد اقتصادي را نيز فراهم كند.
حمايت: «رعايت اخلاق اسلامي لازمه انتخابات سالم»
«رعايت اخلاق اسلامي لازمه انتخابات سالم» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم سيد رضا اكرمي است كه در آن مي خوانيد:
مشاركت در امور اجتماعي و سياسي در مكتب اسلامي، امري شرعي، عرفي، عقيدتي و اخلاقي است، يعني همه بايد در مسايل اجتماعي و سياسي مشاركت داشته باشند تا نتيجه مطلوب به دست آيد.
انتخابات يكي از نمونه هاي برجسته و مهم مشاركت است، حال اين انتخابات، ميخواهد انتخابات مجلس باشد، رياست جمهوري يا خبرگان رهبري. يكي از ملزومات انتخابات سالم و پرشور، نيز التزام نامزدها و هواداران آنان به رعايت قانون است.
بر اين اساس، نامزدها بايد در تبليغات انتخاباتي خود قانون را كاملاً رعايت كنند و به مردم وعده هاي بيپايه و بي اساس ندهند؛ چون وقتي وعده ميدهند بايد بدانند كه اين وعده در فهرست مطالبات مردم قرار خواهد گرفت.
به عبارت ديگر، وقتي وعدهاي داده ميشود، بايد در يك بازه زماني معقول تحقق يابد؛ زيرا اگر نامزدها نتوانند وعدههايشان را عملي كنند، نه تنها در آينده مورد بازخواست مردم قرار ميگيرند، بلكه باعث بي اعتماد شدن مردم نيز خواهند شد؛ بنابراين يكي از مصاديق رعايت الزامات اخلاقي انتخابات آن است كه نامزدها آن چيزي را وعده دهند كه از عهده انجامش برمي آيند به عبارت بهتر در حيطه مسئوليت و توانشان قرار دارد.
افزون بر اين، بايد خاطرنشان كرد كه داوطلبان نمايندگي مجلس بايد از مزايا و امتيازات خود بگويند و به ديگر سخن از انديشه، ايده و تجربه اي كه دارند، مايه بگذارند، نه آنكه به سمت تخريب و تضعيف يكديگر سوق پيدا كنند و از اين راه به دنبال كسب راي و جلب نظر مردم باشند.
در واقع انتظار از داوطلبان نمايندگي مجلس كه خود را در معرض آراي عمومي ميگذارند، در وهله نخست اين است كه بكوشند زمينه مشاركت مردم را به حداكثر برسانند و تلاش كنند انتخاباتي پرجاذبه و با حداقل دافعه برگزار شود بنابراين نامزدها بايد تلاش كنند كه در جريان تبليغ براي خود و كشاندن مردم به پاي صندوقهاي راي، اخلاق اسلامي و انساني را رعايت كنند كه همه چيز كشور و نظام ما وابسته به اين است.
بايد بدانيم كه با رعايت اخلاق، دلها به هم نزديكتر ميشود و فاصله بين افراد به حداقل ميرسد.كشور ما يك تجربه تلخ از انتخابات رياست جمهوري سال 88 دارد كه متأسفانه با وجود اين كه حدود سه سال از آن ميگذرد، هنوز آن توهينها و نفي نامزدها مخصوصاً در مناظرات، خاطرات تلخي را در ذهن مردم باقي گذاشته است؛ بنابراين بايد از اتفاقاتي كه در انتخابات دوره دهم رياستجمهوري افتاد، درس عبرت بگيريم و بدانيم كه اگر لطمه يا صدمه اي به ديگري بزنيم خواه ناخواه گريبان خود ما را خواهد گرفت و موجب ميشود كدورت در دلها به وجود آيد و مردم از نظام دلسرد شوند.
از سوي ديگر، بايد به هواداران نامزدها هم متذكر شد كه آنان نيز بايد قانون را رعايت كنند و به دليل هواداري نامزد مورد نظر خود، گرفتار بي اخلاقي و ناهنجاريهاي اجتماعي نشوند و بدانند كه رعايت قانون از جانب آنان، به همان اندازه كه نامزدها بايد رعايت كنند، اهميت دارد و موجب ميشود آرامش بر فضاي انتخابات حاكم شود و دشمنان نتوانند سوء استفاده كنند.
خراسان: «افزايش نرخ سود سپردهها و نكاتي كه بايد در نظر گرفته شود»
«افزايش نرخ سود سپردهها و نكاتي كه بايد در نظر گرفته شود» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسنزاده است كه در آن مي خوانيد:
افزايش نرخ سود سپرده ها پس از چند ماه بحث و چالش جدي بين بخش هاي مختلف بدنه دولت و كارشناسان سرانجام از ابتداي اين هفته اعمال شد.
اين افزايش در شرايطي اعمال مي شود كه نگراني از تداوم روند نوسانات بازار سكه و ارز جدي ترين مخالفان افزايش نرخ سود سپرده ها را به پذيرش واقعيت هاي اقتصادي جامعه و لزوم توجه به افزايش نرخ تورم به عنوان اصلي ترين ريشه بروز نوسانات و مهمترين دليل افزايش نرخ سود بانكي وادار كرد.
با اين حال بايد به برخي تبعات منفي افزايش نرخ سود سپرده ها و لزوم مديريت اين تبعات توجه كرد. نكاتي كه بايد همزمان با افزايش نرخ سود سپرده ها مورد توجه برنامه ريزان اقتصادي كشور قرار گيرد به شرح ذيل است:
۱ - طبق ماده ۱۰۳ قانون برنامه پنجم و بر اساس اجماع اكثر كارشناسان اقتصادي نرخ سود سپرده ها بايد بر اساس نرخ تورم تعيين شود. در شرايطي كه بر اساس آمارهاي گاه و بي گاه اعلام شده و بعضا غير رسمي نرخ تورم آذرماه بر اساس محاسبات بانك مركزي به ۲۱ درصد افزايش يافته است، نرخ هاي فعلي سود سپرده هاي بانكي و اوراق مشاركت مي تواند موجب جذب بخشي از نقدينگي سرگردان شود اما بر اساس شواهد موجود و وضعيت اقتصادي كشور از جمله تأثير افزايش نرخ غير رسمي و حتي افزايش نرخ رسمي ارز (افزايش قيمت رسمي دلار از حدود ۱۱۲۰ تومان به ۱۲۲۶ تومان) بايد منتظر حداقل ۱۰ درصد افزايش قيمت كالاهاي وارداتي يا وابسته به واردات مواد اوليه بود. اين ميزان افزايش بدون محاسبه تأثير رواني نوسان قيمت ارز بر قيمت هاست.
در چنين شرايطي كه به روزهاي پاياني سال و افزايش تقاضا براي خريد كالاهاي مصرفي نزديك مي شويم بايد انتظار تداوم ا�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]
-
گوناگون
پربازدیدترینها