محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846246186
شباهتهاي برزيل قرن21 و بريتانياي قرن 20روايتي از تحول نيروي كار خانگي
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: شباهتهاي برزيل قرن21 و بريتانياي قرن 20روايتي از تحول نيروي كار خانگي
مترجم: منير غلامزادهمنبع: اكونوميستانگلستان در اوايل قرن بيستم و برزيل در اوايل قرن بيست ويك، نقطه مشتركي دارند كه ثروتمندان را به خشم آورده، فقرا را قدرتمند ساخته و نمايشنامهنويسان را به وجد ميآورد.
«او آشپز خوبي بود، مثل همه آشپزها و مثل همه آشپزها، او نيز از دست رفت.» از جملات قصار ساكي، برگرفته از اثر «رجينالد در ستيز با گناهان» كه به خوبي هم مورد استقبال قرار گرفت ولي وقتي كه در سال 1904 انتشار يافت، خوانندگان نه فقط طنز اين نوشته، بلكه نيش آن را نيز حس كردند. عصر، عصر «معضل خدمتكار» در بريتانيا بود: ضيافتهاي شام طبقه متوسط پر از همهمههايي بود كه نه در مورد پذيرفته شدن در دانشگاه يا قيمتگذاري عمارتها، بلكه بيشتر بر سر كمبود مساعدتهاي مودبانه خدمتكاران در جشنها و كمتحملي اخيرا شايع شده در ميان آنها بود كه با كوچكترين حرفي از كوره در ميرفتند. (مثلا آشپزي در برابراندكي كلمات درشت كه خانمش به او گفته بود، عصباني شده و مست كرده بود).
آشپزها هميشه نوشيدنيهاي الكلي ميخوردند. «بيشتر اوقات مستبد، شرور و اغلب سخت الكلي هستند، همه مثل هم!» اينها كلماتي مندرج در فصلي از كتاب منتشر شده در سال 1899 است، با نام «معضل خدمتكار: تلاشي براي يافتن راهحل آن» كه به موضوع خدمتكاران پرداخته است. توصيف اين معضل - مواردي مثل «بيماري و نقص عضو» به دليل «بيكفايتي و بيدقتي پرستاران و دايهها» يا بيباكي دختران در مراكز استخدام كه آنقدر جسور بودند تا كارفرمايان آتيشان را در مورد ساعات كار و دستمزد سوالپيچ كنند- بسيار متقاعدكنندهتر است از راهحل آن يعني خانههايي كه در آن بانوي خانه بايد توسط پيشخدمتان كارآموز، پرستاري ميشد. يك دوست كه به عنوان يك كدبانوي باتجربه از او ياد شده است، به نويسنده ميگويد: خدمتكاران روح مرا آزردهاند و سلامتيام را به خطرانداختهاند. ديگري شكايت ميكند كه آنها ذاتا شرور هستند.
خانمها هميشه از خدمتكاران شكايت ميكردند: در مشاغل مشكلات اجتنابناپذيرند ولي وقتي محل كار در منزل كارفرما باشد، روابط پرنيرنگ ميشود. تركيب مجاورت فيزيكي و تضاد طبقاتي، انبوهي از وقايع و داستانها را ايجاد ميكند، همانطوريكه رماننويسان و سازندگان برنامههاي تلويزيوني از مدتها پيش دريافتهاند. «كمك»، رماني در مورد خدمتكاران سياهپوست و بانوان سفيدپوست آمريكاي جنوبي در دهه 1960 است كه بيش از 5 ميليون نسخه به فروش رسانده و بيش از 100 هفته در ليست پرفروشترينهاي نيويورك تايمز بوده است. امسال يك مجموعه تلويزيوني بريتانيايي با نام «داون تاون ابي»، بر اساس روابط بين اشرافزادهها و خدمتكاران است در سرتاسر جهان ميليونها بيننده را به خود جذب كرده است و موفق به دريافت پنج جايزه امي شده است. نمايش در محدوده زماني جنگ جهاني اول رخ ميدهد، زماني كه معضل خدمتكار تعادل قدرت را تغيير ميداد و بين آنهايي كه بالاي پلهها و آنهايي كه زير پلهها بودند تنشها را افزايش ميداد.
در سال 1881، سرشماري انگليس نشان داد كه 25/1 ميليون زن(با ارقام گرد شده) مستخدم خانگي هستند و اين رقم آنها را در بالاترين رده در بين زنان شاغل قرار ميداد. در دهههاي بعدي تقاضا براي «اسكيوي»ها، يا مستخدمان همهكاره، به دليل اينكه طبقه متوسط تازه به دوران رسيده مثل طبقههاي بالاترشان به دنبال خدمتگزار بودند، رشد بيشتري يافت. ولي تعداد دختران روستايي بيسوادي كه اين خانوادهها استخدام ميكردند، كاهش يافت. از 1880 تا سال 1918، سن ترك تحصيل در مراحلي از سن 10 سال به 14 افزايش يافت.
در همين حين، فرصتهاي جديدي مانند كار در فروشگاهها، ادارات و كارخانجات براي زنان شاغل فراهم ميشد. جنگ جهاني اول، جريان قبلي را تشديد بخشيد. حدود 2 ميليون زن در ساخت جنگ افزارها و جايگزيني رانندگان اتوبوس و پستچيها مشاغلي يافتند و همه مردان شاغل ديگر به خط مقدم رفتند. بسياري از افراد كار مستخدمي را به خاطر مشاغل فوق رها كردند و برخي هرگز به شغلشان برنگشتند. ولتر حدود يك قرن پيش گفته بود: «آسودگي ثروتمندان به حمايت وافر فقيران وابسته است.» در اوايل قرن بيستم، ثروتمندان اين حس ناآرام را دريافتند كه پايههاي نظم اجتماعي در حال زير و رو شدن است.
عقايد قديمي در مورد تقدس خدمتكاري از سوي طبقه مرفه در حال نااميدي، تجديد حيات يافت. (ويكتورياييهاي قبل از آنها، شيفته تصاوير قبل و بعد ژوليدههايي بودند كه جسم و روحشان پس از نجات، تبديل به پيشخدمتان كوچك پاكيزه ميشد.) دختران ايرلندي و يتيمان وابسته به شركتهايي كه يك قرن پيش در شرايطي سخت در مجاورت زغالسنگهاي تلنبار شده و آبهاي داغ اقامت داشتند، اكنون قادر به عيبجويي و قدرت انتخاب بودند. در سال 1912، كريستين فردريك در كتاب «خانه داري نوين» ابراز داشت كه بايستي براي خدمتكاران اضافه كاري در نظر گرفت و براي كسب مهارت در وظايف جديد برايشان انعام داد و با احترام بايد از آنها تجليل كرد. او با سوالي بديهي ميپرسد كه: «چه تعداد از پيشخدمتان ذاتا خوب به دليل لقب بدنام «بريگيت» تبديل به تندنويسان فقير شدهاند؟» ولي هيچ فايدهاي نكرده است. در دو سوي آتلانتيك زنان به رها كردن سينكهاي ظرفشويي كثيف مردم ادامه دادهاند.
زندگي ويرجينيا وولف، از 1882 تا 1941، دوران معضل پيشخدمتان را شامل ميشود. مادرش جوليا، در سال 1867 ازدواج كرده بود و خانهاي با آشپز، پيشخدمتهاي آشپزخانه، پيشخدمت خانه، پيشخدمت اتاق پذيرايي، پيشخدمت بانوي خانه، پرستار، دايه و باغبان داير كرد. چنين كدبانويي بيشتر شبيه به جملات آغازين كتاب مشهور آشپزي خانم بيتون است: فرمانده لشگر، يا رهبر مافوق عملياتي. ولي وولف قصد داشت زندگي ذهنياش را زنده نگه دارد تا اينكه مدير يك حرفه داخلي با تعداد كارگراني متوسط باشد و به هر حال، او قادر به اين هم نبود كه كاركنانش را بيابد.
مثل بقيه كساني كه عضو فرهيختگان گروه بلومزبري بودند وولف به دنبال يافتن روش جديدي براي زندگي بود: سادهتر و خودكفاتر؛ همانطور كه برازنده نويسنده «اتاقي از آن خود» است. كتاب اليسون لايت با عنوان «خانم وولف و پيشخدمتان» از رمانها، نامهها و خاطرات وولف استفاده ميكند تا اين گذار را كه هر چيزي جز گذاري نرم است، سنديت بخشد. وولف سنت پوشيدن لباس مزين براي ميهماني را رها كرد و آشپزي كردن را ياد گرفت و گاهي نامه را طوري به پايان ميرساند كه مفهوم «بايستي بروم و شام را آماده كنم» را يادآوري ميكرد، كه بيشتر همانند يك زن خانهدار حومه شهر دهه پنجاهي است. در جايي ديگر، او لحن پرافادهاي به خود ميگيرد و براي افرادي كه از آنها بيزار است واژه پيشخدمت را به كار ميبرد.
روابط وولف با خدمتكاران اندك خود پرآشوب بود. پس از پايان يكي از جدلهاي بسياري كه با يك آشپز به نام نليبوكسال داشت، وولف در دفتر خاطراتش او را يك دورگه با ذهن خدمتكارمآبانه ترسو و كينهتوزانه وصف كرد. او از دادوبيدادهاي دوطرفهاش با خدمتكاران كه پست و تنزلدهنده است و از نلي كه نويسندگي او را قطع ميكند، شكايت ميكند. بخشي از اين وقايع به دليل تحولاتي كه در اوضاع اجتماعي به وجود آمده و كماكان ناشناخته ماندهاند، حادث شده است: با اينكه وولف نوشته است كه قصد داشت با نلي دوستانه برخورد كند، او همچنين انتظار داشت كه نلي فرمانبردارش باشد. بارها و بارها وقتي وولف تهديد به بيرون انداختن نلي ميكرد، نلي بايد خواهش ميكرد، تا اينكه بعد دوباره اخطار ميداد و سپس صرف نظر ميكرد. ولي بهرغم اين كشمكشهاي عاطفي، بانوي خانه نميتوانست بدون خدمتكارش حتي زندگي را تصور كند.
مدت طولاني طول كشيد تا بريتانياييهاي مرفه مثل خانواده وولف، كه با فرهنگ خدمتكاري عجين بودند، براي حل مشكلاتشان رو به تكنولوژي بياورند. يخچال يك نسل بعدتر از آمريكا در آنجا محبوب شد. خانم لايت ميگويد اين به دليل كاهش نيروي خدمتكاران بود كه تقاضا براي دستگاههاي صرفهجو در كار را ايجاد كرد و نه بالعكس. خانواده وولف تنها در سال 1926 وقتي كه در خانه روستاييشان با مصائب يافتن يك روستايي كه بخواهد لگن اتاق خوابشان را دور بريزد و با سرويس بهداشتي خاكي در باغ سر و كار داشته باشد، مواجه شدند، مجبور شدند يك توالت سيفوندار نصب كنند.
نتايج معضل خدمتكار
شكاف در نابرابريهاي درآمدي؛ تحصيلات اندك براي توده مردم؛ تاريخچهاي طولاني از خدمتگذاري خانگي: برزيل در آستانه قرن بيست و يكم شباهتهاي بيشماري با دهه 1880 بريتانيا دارد. ولي در دهه اخير طبقات پيشهور در برزيل رشد كردهاند و يك طبقه متوسط به پايين -25 ميليون مصرفكننده جديد- به مرحله ظهور رسيدهاند. بيشتر كودكان برزيلي اكنون به تحصيلات متوسطه وارد ميشوند و بخش شمال شرقي كشور، كه به مدت طولاني فقيرترين منطقه بود، به بالاترين رشد دست يافته است.
در نتيجه بسياري از پيشخدمتان كه در دهه گذشته از شمال شرقي به شهرهاي مرفهتر جنوبي مهاجرت كرده بودند وسيلههاي گردگيري را پرت كردند و به سوي خانهشان روانه شدند. تعداد بسيار كميدر كار توليد بتن هستند و تعدادي نيز كاميونهاي بالابر را در پروژههاي عظيم زيرساختي كه در منطقه ظاهر شدهاند هدايت ميكنند. در تحقيقاتي كه توسط IPEA (يك سازمان تحقيقاتي) با پشتيباني دولت انجام ميشود، دريافتهاند كه در سراسر برزيل نسبت كاركنان داخل خانه با سن بيش از 30 سال از 57 درصد به 73 درصد در طول دهه اخير رسيده است. در چهار سال اخير نيروي كار در منطقه شهري سائوپائولو به ميزان 11 درصد و ميانگين درآمد تا 8 درصد افزايش يافته است. ولي تعداد كاركنان خانگي 4 درصد كاهش يافته است- و حقوقشان تا 21 درصد افزايش يافته است.
«در جستوجوي كاركنان خانگي» در يكي از تيترهاي روي جلد مجله وجا سائوپائولو به چشم ميخورد. بانواني كه در مجلهاي در بزرگترين و ثروتمندترين شهر برزيل به صورت هفتگي به فروش ميرسد، مصاحبه شدهاند، نگرانيهايشان را در قالب كلماتي بيان كردهاند كه به طور نگرانكنندهاي مشابه كلماتي است كه دوستان «بانوي باتجربه» بيش از يك قرن پيش استفاده كرده بودند: به ندرت ميتوان يك پيشخدمت صادق پيدا كرد؛ شعار من اين است «با او بد است، بدون او بدتر»؛ پيشخدمتها دشمنان اجرت گير هستند.
ولتر نوشته بود: «آسودگي ثروتمندان به حمايت وافر فقيران وابسته است.» معضل خدمتكاران در برزيل غوغا ميكند. مارگاريدا، مادر حدودا سي ساله دو فرزند در سائوپائولو، كه پس از چهار سال زندگي در خارج به كشور برگشته است، در طي كمتر از يك سال گذشته، هفت پرستار بچه تعويض كرده است. موارد شكستخورده قبلي مربوط به زناني بود كه در مورد تجربه قبليشان يا هزينه سفرشان (در برزيل بايد توسط كارفرما تامين شود) دروغ گفته بودند، يا «هميشه تمام طول روز روي مبل مينشستند»، يا به ندرت ظاهر ميشدند. سپس دنيللا، كه قبلا به عنوان پيشخدمت برايش كار كرده بود، زنگ زد و پرسيد آيا او دنبال كسي ميگردد. «من با دانستن اينكه دنيللا برميگردد، به هوا پريدم، چون به خاطر مراقبت از بچهها، سه شغل را از دست داده بودم، به او علاقهمند بودم، او يك دوست خوب بود.»
ولي دنيللا پس از سه هفته در حالي كه شكوه ميكرد كه مارگاريدا هر حركت او را تحت كنترل دارد، كارش را ترك كرد. مارگاريدا ميگويد: «او در يك هتل كار ميكرد و ديگر دوست نداشت كه به منزل كسي برگردد. ولي او اين را در مورد خودش نميدانست و من هم اين را ندانسته بودم.» مارگاريدا اكنون دارد نهمين پرستار بچه را امتحان ميكند. او ميگويد: «من ياد گرفتهام كه چيزهايي را كه دوست ندارم، ناديده بگيرم. اكنون ميدانم كه من بيش از حد، انتظار داشتم. من درك نكرده بودم كه برزيل در مدتي كه من دور بودم، تا چه حد تغيير يافته است.»
اَلزيرا هر روز چنين داستانهايي را از زبان پيشخدمتها ميشنود. او دومين فرزند از يازده فرزند خانواده و بوميپيايي در شمال شرقي برزيل است كه در سن ده سالگي شروع به كار نظافت، پرستاري بچه و نگهداري از مرغها كرد. در سال 1988 وقتي 21 سال داشت او يك كوچ 2000 كيلومتري به سائوپائولو به اميد يافتن اوضاعي بهتر داشت. او با ماشين خياطي كار ميكرد تا اينكه سندرم استخوان مچ دست به اين حرفه او پايان داد، سپس يك فروشنده دورهگرد خانه به خانه محصولات آرايشي شد تا اينكه كمبود تحصيلات و نداشتن وسيله نقليه، مانع از پيشرفتش شد. بنابراين در سال 2006 به كارهاي خانگي رو آورد. از آن روز او به ديگر بوميهاي پيايي در يافتن شغلهاي مشابه كمك كرده است.
به طور روزافزون، او در مسير برخوردهاي يك جدال غيرمنتظره و در حال جريان قرار دارد. بعضي پيشخدمتها تقاضاهاي مضحكي دارند، همچون قرضهاي بزرگ از بانوي خانه (يكي از آنها ميخواست هزينه سفر هوايي براي ملاقات پدر و مادرش را دريافت كند)؛ برخي از بانوها آنقدر گستاخانه برخورد ميكنند كه هيچ پيشخدمتي بدون در نظر گرفتن اينكه چقدر پرداخت ميشود، راضي به ماندن نميشوند. (از بدترين آنها، عليالظاهر، آنهايي هستند كه خودشان زماني فقير بودند.) اين روزها الزيرا تماسهاي بيشتري از بانوهاي متقاضي نسبت به استخدام پيشخدمت دريافت ميكند.او ميگويد: «برايشان احساس تاسف ميكنم. آنها زنگ ميزنند و تمنا ميكنند.»
بيشتر و بيشتر، به عقيده او، زنان برزيلي ترجيح ميدهند كه در خانههاي افراد ديگر كار نكنند و پيشخدمتها اكنون بسيار راحتتر از چند سال پيش كارشان را ترك ميكنند. او فكر ميكند افراد بسياري با تحقير به كار خانگي نگاه ميكنند و آن را «بيارزش» تلقي ميكنند. او پيشخدمتهايي را ميشناسد كه در شرايط اجتماعي موجود دروغ ميگويند در مورد اينكه براي امرار معاش به چه كاري مشغولاند. او ميگويد: «براي من اين شغل بهاندازه هر شغل ديگري ارزشمند است- من اين كار را انجام ميدهم تا خانواده ام را تامين كنم. ولي هر كسي چنين نميانديشد. طبق روال فقط زنان سياهپوست اين شغل را دارند و تعصب همچنان ادامه دارد.»
از آن زمان كه پريسيلا ليت و ايزابلا ولتري يك مركز استخدام خانگي «كاركنان خانگي» راهاندازي كردهاند، 5000 بانوي متقاضي با آنها تماس گرفتهاند و آنها توانستهاند براي 650 خانوار، پيشخدمت پيدا كنند. خانم ليت ميگويد: اين كار سختتر شده است. در حال حاضر آنها يك پيشخدمت را در دفترشان براي 30 مشتري ثبت كردهاند. كميابي، به طور شگفتآوري، حق الزحمهها را بالا برده است: افراد ماهر در نگهداري نوزادان تازه متولد ميتوانند به اندازه 5000 ريس (2750 دلار) در ماه دريافت كنند. برخي اوقات اين مركز از بانوهاي عصباني نامههاي نفرت آميزي دريافت ميكند كه آنها را متهم به بالا بردن قيمت ميكنند. – او ميگويد: «ولي ما بازار را هدايت نميكنيم، ما فقط آن را دنبال ميكنيم.»
اغلب مشتريان انتظار دارند پيشخدمتي پيدا كنند كه مثل شمال-شرقيهايي كه 30 يا 40 سال پيش به شهر آمدند و به دليل اينكه همه چيز را پشت سرشان رها كرده بودند، مجبور بودند تماموقت كار كنند، او نيز در منزل زندگي كند و از هر دو هفته، يك آخر هفته را به تعطيلات برود. ولي زنان جوان امروز نميخواهند مسير مادرانشان را دنبال كنند. آنها كساني هستند كه خانه خودشان را دارند تا در آن بخوابند و دوستان و خانوادهاي دارند كه با آنها عصرها و آخر هفتهها را بگذرانند. خانم ليت ميگويد: «كار ما افكار مردم را بيشتر با حقايق آشنا ميسازد.»
خصوصا مشتريان قديميانتظار دارند كه بتوانند براي پيشخدمتهاي همه كاره مبلغ پاييني بپردازند. آنها به زودي از حقيقت آگاه ميشوند، يا توسط مركز («ما به سادگي خاطرنشان ميكنيم كه قانون بردگي در سال 1888، از ميان برداشته شده است») يا توسط دخترانشان كه توضيح ميدهند پيشخدمتان ديگر بيش از اين راغب نيستند كه در حضور كارفرمايشان در همه جا حاضر شوند و اينكه اگر به آنها توهين شود، آنها ممكن است كارشان را رها كنند. خانم ليت در مورد زوج جواني ميگويد كه در آپارتمان كوچكشان كنار خانه سگ در قسمت رختشوي خانه براي پيشخدمت جديد تختخواب درست كرده بودند. وقتي او آنها را ترك كرد متعجب شدند. بريتانيا معضل خدمتكاران را كه هم اكنون برزيل تجربه ميكند گذرانده است. بنابراين بريتانيا در خصوص آن سوي ديگر زندگي چه ميتواند به برزيل بگويد؟ اينكه خدمتگذاري نابود نميشود، بلكه به شكل ديگري متولد ميشود.
طبق گزارش اداره ملي آمار بريتانيا، (ONS)، از زماني كه مخارج خانوار در خدمتگزاريهاي خانگي چهار برابر شده بود، اين مقدار در سال 1978 به ميزان پاييني رسيد. تخمين زده ميشود كه امروزه در لندن هماناندازه مستخدم خانگي وجود دارد كه در دوران ويكتوريا وجود داشته است، ولي همه چيز به جز تعداد نفرات تغيير يافته است. امروزه تعداد اندكي در خانههاي كارفرمايانشان سكونت دارند. بسياري خود اشتغالي دارند و خدمترساني تخصصي چون به گردش بردن سگ يا تميزكردن فر را به مشتريان متعدد ارائه ميدهند. بيشترشان كار در مراكزي چون شيرخوارگاهها را به خانههاي شخصي ترجيح ميدهند. برخي توانايي بالا دارند و حقوقهاي خوبي دريافت ميكنند: زوجهاي فرهيخته به پرستاران داراي تحصيلات بالا كه در كارهاي ابتدايي و مواردي مشابه به آنها كمك كنند، اجرت خوبي ميدهند. از ارقاميكه در اين آمار ملي قرار نگرفته مشاغل كارخانهاي هستند كه جايگزين مشاغل مستخدمي در خانه شدهاند. به عنوان مثال به جاي استخدام پيشخدمت منزل و آشپز، خانوادههاي پرمشغله حقوق كارگراني را ميپردازند كه سالاد خرد كرده و بستهبندي ميكنند و وعدههاي غذايي را آماده مينمايند.
حتي پيشخدمتان مخصوص ميز غذا كه از گذشته تا به امروز باقي ماندهاند، با تغيير روش از زندگي كردن با كارفرما، به مدل خوداشتغالي بر جاي ماندهاند. ريك فينك شغلش را به عنوان يك دستيار آشپز در سال 1953 در نيروي دريايي سلطنتي آغاز كرد، سپس يك پيشخدمت سفره مقيم در منزل يك فرمانده نيروي دريايي بازنشسته كه زن ثروتمندي داشت، شد و هفتهاي 10 پوند دريافت كرد. در سال 1985او مستقل كار ميكرد و به طور مرتب براي تعداد محدودي خانواده كه براي مراسم ويژه همچون شامهاي رسمي و جشنهاي آخر هفته كمك ميخواستند كار ميكرد. در سال 2002 او مدرسه كوچك آموزش پيشخدمتي سفره و ملازمت را باز كرد تا مهارتهاي سنتي خدمتگزاري را آموزش دهد. شاگردان او دختر و پسر هستند، كه حدود دو سومشان توسط كارفرما كه شامل صاحبان قايقها، اشرافزادههاي انگليسي و خارجي و تازه به دوران رسيدههاي سرتاسر جهان، به اين مدرسه فرستاده ميشوند. يك سوم ديگر هزينه آن را ميپردازند به اين اميد كه بتوانند با كار مستقل 300 پوند در روز، يا 70000تا 80000 پوند در سال به طور تمام وقت دريافت كنند.
در برزيل خدمات پرستاري كودك و روشهاي غذا دادن به كودكان، در مواردي كه زندگي پيشخدمت در خانه كارفرما غيرضروري است، شروع به رشد خواهند كرد. فروشگاههاي پوشاك اقدام به فروختن لباسهاي بشور بپوش (نيازي به اتو ندارند) ميكنند. خشكشوييها و خدمات اتوكشي نيز ميتواند موثر واقع شود. مدارس نيز بايد شكل بهتري بگيرند: حتي گرانترين مدارس خصوصي تحصيلات پاره وقت ارائه ميدهند- و هيچ تضميني نميدهند كه خواهران و برادران آنها با هم در يك شيفت باشند- و اين به آن معنا است كه خانوادهها اغلب بايستي هم براي شهريه مدرسه فرزندانشان و هم براي دايهاي كه تمام وقت كار ميكند، سر كيسه را شل كنند. مردان ميتوانند اوضاع را بهبود بخشند: خانم ليت از موسسه خدمات خانگي ميگويد: «شوهر من پوشاك بچهها را عوض ميكرد اين باعث ميشد دوستانم او را بهترين پدر دنيا بدانند.»
غذاهاي آماده بسيار محبوب خواهند شد. برزيليها هنوز هم بيشتر غذاهايشان را سرهمبندي ميكنند و اين در حالي است كه اين كشور يكي از بزرگترين شركتهاي غذاسازي را در جهان داراست و كنسروها و بستههاي غذايي را به آمريكا و اروپا صادر ميكند. مصرف غذاي مفصل در منزل به ميزان قابل توجهي كاهش خواهد
يافت.
خانم ليت ميگويد: يك آشپز واقعا خوب حدود 4000 ريس در ماه ميگيرد، شما ميتوانيد با همين مقدار 10 بار در بهترين رستورانهاي سائوپائولو غذا بخوريد. بسياري از عمارتهاي بزرگ برزيل لولهكشي آب گرم در آشپزخانههايشان ندارند و پولداراني وجود دارند كه ميتوانند هليكوپتر را با اشتراك زماني خريداري نمايند؛ در حالي كه در منزلشان ماشين ظرفشويي ندارند. اين شرايط هم تغيير خواهد كرد آنگاه كه ديگر كسي كه شغلش پاك كردن چربي از روي ظرف ديگران است، اين كار را نكند.
در حالي كه هنوز تقاضا براي استخدام پيشخدمت از معضلات خدمتكاري بيشتر است، استانداردهاي خانهداري نيز افول كردهاند. يك كار اين قابليت را دارد كه به طور قابل توجهي طولاني گردد و تمام وقت موجود را بگيرد و اين گفته در مورد كار خانه بيش از ساير كارها صحت دارد. بريگتاندرسون از مركز مهاجرت، سياستگذاري و جامعه وابسته به دانشگاه آكسفورد، نتايج يك نظرسنجي را بيان ميكند كه از مستخدمين خانگي در تعدادي از كشورهاي مختلف پرسش شده بود كه هر يك از آنان بيشتر زمانشان را به چه كاري اختصاص ميدهند و كاملا با تعجب دريافته بود كه پيشخدمتها در ايتاليا بخش اعظم كارشان را صرف گردگيري سقفها كنند. او ميگويد: «من هرگز به گردگيري سقف فكر هم نكرده بودم. ولي وقتي سرم را بلند كردم و به سقف خانهام نگاه كردم، ديدم گرد و خاك بسياري گرفته است.»
دوشنبه|ا|10|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]
-
گوناگون
پربازدیدترینها