حجت الاسلام دكتر محمدرضا عباسي فرد در مصاحبه اختصاصي با روزنامه جمهوري اسلامي : فاصله بين مردم و مسئولين . نظام جمهوري اسلامي را از درون تهي مي كند

واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حجت الاسلام دكتر محمدرضا عباسي فرد در مصاحبه اختصاصي با روزنامه جمهوري اسلامي : فاصله بين مردم و مسئولين . نظام جمهوري اسلامي را از درون تهي مي كند
اشاره :
حجت الاسلام دكتر محمدرضا عباسي فرد نماينده دوره اول نماينده مردم كوهدشت در مجلس شوراي اسلامي بود. او در دوره دوم نماينده مردم خرم آباد در مجلس شوراي اسلامي بوده و سپس مشاور رئيس قوه قضائيه در دوران رياست حجت الاسلام والمسلمين يزدي . رئيس ديوان عدالت اداري معاون اجرايي و سخنگوي قوه قضائيه نيز بوده است .
وي دو دوره عضو حقوقدان شوراي نگهبان مشاور رئيس جمهور در دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي يك دوره 8 ساله نماينده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبري و عضو هيئت رئيسه مجلس خبرگان بوده است .
او هم اكنون مشاور حقوقي رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام آيت الله هاشمي رفسنجاني مي باشد.
حجت الاسلام دكتر محمدرضا عباسي فرد قبل از اينكه به سئوالات ما پاسخ بدهند نكته اي را يادآور شده و گفتند :
با اينكه اين روزها و در شرايط فعلي سكوت طلا است و اصلا تمايلي به فعاليت سياسي و گفتن و نوشتن ندارم و اغلب از سوي دوستان خبرنگار هم به خاطر جواب رد به خواسته هاي آنان شرمنده مي شوم ولي از آنجا كه روزنامه جمهوري اسلامي را از آثار سه ياور امام خميني (مدظله ) مي دانم با جان و دل آماده پاسخگويي به سئوالات مي باشم .
متن كامل مصاحبه روزنامه جمهوري اسلامي با حجت الاسلام دكتر محمدرضا عباسي فرد را در زير مي خوانيد :
ـ در سال 1342 و آغاز نهضت اسلامي به رهبري امام هم به سن بلوغ رسيده بودم و هم طي سه سال تحصيل در حوزه علميه كماليه خرم آباد با عبور از دوره مقدماتي صرف و نحو و احكام با شور و شوق مثال زدني مقطع سطح حوزوي آن روز شامل فقه و اصول و منطق را مي گذراندم و به خاطر استعداد فوق العاده و اهتمام و زحمات طاقت فرساي استاد و مربي بي بديل و خداجويم آيت الله عباسي بيش از حد انتظار بر سرزبان بوده و مورد تشويق و عنايت اساتيد و بزرگان و شخص آيت الله العظمي مرحوم آقاي كمالوند متولي و رياست معظم حوزه بودم و بارها و بارها از دست مباركشان جايزه دريافت مي نمودم .
در اين حال و هوا طنين فرياد ظلم ستيز و حيات بخش امام خميني قلب دل و تمام وجودم را مالامال از عشق و هيجان كرد و همراه چند طلبه نوجوان و هم سن و سال براي شنيدن ودرك پيام امام و اشاعه آن به آب و آتش مي زديم . و از اينكه پاسبانها وارد حوزه مي شدند و عكس هاي امام را كه شب قبل به در و ديوار چسبانده بوديم گستاخانه پائين مي كشيدند غمگين مي شديم . بعد از مدتي كه به مناسبت تعطيلات تابستان به روستايمان رفتم يك روز در جمع بچه هاي روستا كه براي بازي جمع بوديم غريبه اي را ديدم و گفتند پسر رئيس پاسگاه مي باشد. اتفاقا در جريان بازي كارمان با آن پسر بچه به يك و دو و اختلاف كشيد و گستاخانه به امام توهين كرد من هم با اعتقاد مذهبي و شور نوجواني و هم براي اينكه جلو بچه ها كم نياورم شخص شاه را نشانه رفتم و بازي بهم خورد و او قهر كرد اما چند دقيقه بعد به وسيله يك ژاندارم به پاسگاه جلب شدم و در پاسخ اين سئوال كه آقاي ... مي گويد شما به شاه توهين كرده ايد گفتم او راست گفته و در پاسخ سئوال دوم كه پرسيد چرا جواب دادم چون او به مرجع تقليد شيعيان توهين كرد. روز بعد رئيس پاسگاه كه فردي جا افتاده و مرد خوبي بود دوباره مرا احضار كرد و خصوصي به من گفت : آنچه نوشته اي بسيار خطرناك است شما مي توانستي به من و پدر و مادر و خانواده من بدگوئي كني والان هم بازجوئي را عوض مي كنم شما در جواب همين را بنويس كه در جواب او گفتم دروغ حرام است .
اوج عزت اين خاطره آنجا بود كه اكثر مردم و ريش سفيدها و خوانين منطقه در پاسگاه جمع شده بودند و آزادي طلبه نوجواني را مي خواستند كه علنا شاه را هدف قرار داده بود. اين روحيه عشق به امام و حضور در انقلاب همچنان اوج گرفته و تقويت مي شد تا اينكه در سال 1344 ودر مراسمي كه در حوزه علميه خرم آباد به مناسبت شهادت امام صادق عليه السلام برگزار بود منبر رفتم و شهر را به هم ريختم ولي فرداي آن روز رئيس شهرباني در اطاق كارش و با حضور تعداد زيادي مامور ناجوانمردانه با مشت و لگد به جانم افتاد.
ولي بعد از چند روز با دخالت و اعتراض مجاهد نستوه آقاي آيت ... حاج شهيد مهدي قاضي خرم آبادي و به علت اقتدار روحانيت منطقه و شرائط قومي استان و موقعيت فاميلي خودم رئيس شهرباني در حضور جمعي از فرماندهان نظامي كه به همين منظور جمع شده بودند عذرخواهي كرد و اعلام نمود جواب ساواك با خودتان . رئيس ساواك كه شخصي بسيار خشن و تندخو بود و معمولا از شيوه ارعاب استفاده مي كرد ابتدا با تندي برخورد كرد ولي بعد از چند ساعت گفت شما وابسته به يكي از فاميلهاي بزرگ لرستان هستيد عموي شما براي ما قابل احترام است بنويس اشتباه كرده ايد و تعهد كنيد ديگر از اين حرفها نزنيد. گفتم : چگونه بنويسم خواندن آيه و حديث و صحبت از امام صادق (ع ) اشتباه است و تعهد كنم ديگر از اين حرفها نمي زنم . من براي همين طلبه شده ام بالاخره كوتاه آمد و گفت اين بار شما را بخشيديم . اين شور و حضور و انجام وظيفه در تمام مدت و همه جا بخصوص در خوزستان و شهرهائي مثل اهواز و رامهرمز و آغاجاري و گلپايگان ادامه داشت و مخصوصا در سالهاي (56 و 57 ) به اوج مي رسيد و با عرصه هاي سخت و در عين حال مبارك انقلاب اسلامي و فراز و فرودها و تلخ و شيريني هايش زندگي مي كرديم .
در اينجا دو خاطره مخاطره انگيز و درعين حال شيرين و افتخارآميز از دو شهر آغاجاري در خوزستان و گلپايگان در استان اصفهان را براي شما بازگو مي كنم : دهه آخر صفر بود و به دستور مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني به منطقه اميديه و آغاجاري اعزام شده بودم . شخصي بنام سعيد منوچهري با درجه سرگردي رئيس شهرباني آنجا بود. الحق فردي مذهبي و با ايمان بود و درحال حاضر با درجه اميري بازنشسته شده . ايشان يك روز به من گفت : با شما كار بسيار مهمي دارم گفتم : بگو. گفت : شخصي به نام دادستان از فاميلهاي نزديك شاه فوت شده و در مسجد اميريه براي او اعلام ختم شده و ساواك اصرار دارد در آن جلسه شما صحبت كنيد و از من خواسته اند شما را براي حضورو سخنراني دعوت كنم . گفتم : در رد و قبول دعوت آزادم يا خير گفت : اصرار دارند كه شما صحبت كنيد. جواب دادم : تحت هيچ شرايطي شركت نخواهم كرد و شما كه مرا مي شناختيد بايد مسئله را حل مي كردي . صادقانه اظهار داشت : نتوانستم . ولي الان هر تصميمي بگيرند همراهي مي كنم و پيشنهاد كردند كه شما شبانه از شهر خارج شده و منطقه را ترك كنيد من هم گزارش مي كنم كه به ايشان دسترسي پيدا نكردم . « فاعتبروا يا اولي الابصار » .
اما خاطره اي از شهر مرجعيت : قرار بود روز 12 محرم در معيت مرحوم آيت الله محمدي پدر حجت الاسلام والمسلمين گلپايگاني و همراه پدر و پسر دهها هزار نفر جمعيت از شهر گلپايگان با طي مسيري 15 كيلومتري به زادگاه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني برويم و تدارك يك راهپيمائي عظيم را ديده بوديم . شهرباني گلپايگان مخالفت كرد ولي موفق به جلوگيري نشد هنگام ورود به دروازه گوگد ژاندارمري راه را بسته و شهر را به آتش كشيده و جمعي شهيد و زخمي شده بودند در اولين ميدان شهر گوگد براي مردم صحبت مي كردم كه با شليك تير هوائي جمعيت را به رگبار بستند ولي صحبت را ادامه دادم و حمله و هجوم نتوانست جمعيت را متفرق يا صحبت را قطع كند. وقتي از سفر برگشتم و خدمت مرجع عاليقدر رسيدم گزارش سفر را قبلا به عرض مباركشان رسانيده بودند و گفته بودند كه زير رگبار صحبت را قطع نكرده اند. با هيبتي پيامبرگونه و لبخندي حاكي از رضايت در تشويقم و به تناسب كلمه عباسي به شوخي فرمودند : حواله ات با حضرت عباس (ع ). و اين صحنه يكي از لذت بخش ترين صحنه عمرم بود.
عصر روز 22 بهمن 1357 درياي جمعيت مردم انقلابي قم در صحن ها خيابانهاي اطراف حرم حضرت معصومه (ع ) موج مي زد و بيوت مراجع كانون خبر بود و در حوزه و روحانيون حالتي شبيه آماده باش احساس مي شد. دوران ديده ها و پيران ريش سفيد و طلاب جوان در موقعيتهاي مختلف حضور داشتند و بطور خودجوش و براساس آئين نامه اي نانوشته به تناسب موقعيت و توانائي مشغول انجام وظيفه بودند.
من آن روز به حالت افرادي كه در سعي صفا و مروه هستند مرتب بين حرم حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) و بيت رفيع مرجع عاليقدر مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني در رفت و آمد بودم . در سه راه موزه و قبل از غروب خورشيد راديوئي كه مانند يك دوست همراهم بود طلوع خورشيد انقلاب را اعلام و پيروزي مردم را فرياد زد.
با شنيدن پيروزي حق بر باطل و جمله اي به اين مظمون كه اينجا صداي انقلاب است مو بر بدنم راست شد و اشك شوق در چشمانم حلقه زد. بلافاصله از طريق ستادي كه امور انقلاب را در شهر قم هدايت مي كرد و بخشي از مركزيت آن در منزل آيت الله يزدي بود همراه جمعي از طلاب جوان و انقلابي به وسيله يك دستگاه ميني بوس به تهران اعزام شديم . هدف از اين سفر حضور در مراكز ازدحام جمعيت و كمك به حفظ آرامش جامعه و جلوگيري از هرج ومرج و تخريب و مراقبت اوضاع و برخورد با خودسري و انواع سواستفاده هاي احتمالي از ناحيه نااهلان و برخي جريانها خصوصا جريانهاي كمونيستي و توده اي و گروههاي افراطي بود. در آن جمع من و سه نفر از فضلاي خرم آبادي حضور داشتيم كه در بدو ورود به تهران از ناحيه ستادي مستقر در مدرسه رفاه دوستانم حضرات حجج اسلام آقايان محمدباقر فرج اللهي و علي شاهرخي به مراقبت از كاخ سعدآباد و بنده همراه مرحوم زنده ياد حجت الاسلام والمسلمين آقاي سيدمحمد طاهري به كاخ نياوران مامور و اعزام شديم تا از هجوم جمعيت به اين ساختمانها و اموال و اثاثيه آن جلوگيري كنيم . آنجا قيامتي بود. يك طرف مردمي هيجان زده و سرشار از شادي در طرف ديگر صحنه شكست ظالمان بيدادگر كه گرفتار صاعقه خشم مردم گرديده و هنگام فرار در مواردي فرصت بر داشتن كفش و كلاه خود را نداشته و با لباس مبدل اقدام به فرار نموده بودند. نياوران به صحنه تجلي نور و قدرت خدا و تحقق وعده هايش تبديل شده بود.
بعد از چند روز و با وجود آرامش نسبي و نوعي تحويل و تحول بايد به قم برمي گشتيم . در برگشت از بيت شريف و نوراني حضرت امام احضار شدم . خدمت مرحوم آيت الله پسنديده رسيدم . فرمودند : از طرف من شما در يك ماموريت دو منظوره سفري به كردستان داشته باشيد. اول اينكه اطلاع يافته ام حجت الاسلام والمسلمين آقاي صفدري از نظر مالي براي اداره بعضي امور و ازجمله شهريه طلاب احتياج به كمك مالي دارند ضمن ديدار و ملاقات با ايشان و بررسي آخرين شرائط منطقه براي رفع مشكلات حوزه اقدام شود. در ثاني از طرف انيجانب با جناي آقاي احمد مفتي زاده از پيشوايان اهل سنت ملاقات كنيد. چون ايشان قدري گلايه مند هستند. هم استمالتي به عمل آيد و هم ديدگاهشان را گرفته و گزارش كنيد. از دوست صميمي و بزرگوارم حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمد آقاشاهرخي درخواست و دعوت كردم و با هم راه افتاديم . همراه جناب آقاي صفدري كه آن روز نماينده امام در كردستان به حساب مي آمدند و نماد روحانيت شيعه و الحق مردانه و محكم در صحنه بودند به ديدن آقاي مفتي زاده رفتيم بحثهاي زيادي ردوبدل شد. او توقع داشت امور منطقه و اخيتار هرگونه امر و نهي در آن را داشته باشد و صحبت و خواسته خود را چنين جمعبندي كرد : لازم است من در تهران و در خدمت امام نماينده اي داشته باشم و امام هم فردي را بعنوان نماينده خود در كردستان به من معرفي نمايد » كه در پاسخ او گفتم كردستان هم مثل كرمانشاه و ايلام و لرستان و ديگر استانها استاني از كشور بزرگ ايران است و با حقوق برابر ساير استانها مورد توجه امام مي باشد و از طريق دولت مركزي اداره مي شود و جناب آقاي مفتي زاده توجه دارند كه نه كردستان تجزيه پذير است و نه حكومت فدرال تشكيل گرديده مطمئن باشيد كه ايران يك پارچه خواهد ماند و بهتر است كه سمت و سوي مذاكرات را به عنوان اسلام و ايران بزرگ تجزيه ناپذير تنظيم كنيد والا مردم و انقلاب از شما عبور خواهند نمود. در عين حال و در مجموع او را شخصي آرام يافتم كه مي شد با او كنار آمد. سفر خوبي بود و مرحوم آيت الله پسنديده از گزارش سفر و دست آوردهاي آن راضي بودند.
اگر آقاي مفتي زاده و بعضي چهره هاي معتدل و معقول حساب شده و سنجيده تر عمل مي كردند كردستان گرفتار افرادي مثل قاسملو و عزالدين حسيني نمي شد و اين هم به نفع مردم و منطقه بود و هم هزينه انقلاب و نظام بالا نمي رفت .
ولي با زياده طلبي بعضي و ندانم كاري بعضي ديگر كار به جائي رسيد كه يك روز براي ديدار بعضي دوستان به روستائي دورافتاده در حوالي زادگاهم رفته بودم . راديو را باز كرديم كه اخبار گوش كنيم فرمان قاطع و تاريخي امام را پخش مي كرد كه به عنوان رهبر انقلاب و فرماندهي كل قوا به همه تكليف مي كرد بدون فوت وقت براي دفع و رفع فتنه كردستان حركت و اقدام كنند.
بي اختيار از جا برخاستم و خود را به كوهدشت رساندم كه در آن وقت مركز بخش بود و در اولين دوره انتخابات هم نماينده مردم آنجا براي مجلس شوراي اسلامي شدم و فوري در جمعي از روحانيون و مومنين سرشناس و معتمدين انقلاب و مردم تصميم گرفتيم عده اي افراد كارآمد را به كردستان ببريم بنابراين از افرادي كه مي توانستند اسلحه و مهمات و لوازم سفر آماده كنند ثبت نام شد و همان روز با گروهي در صدو پنجاه نفر حركت كرديم توشه راهمان 30 هزار تومان بود كه از طريق حجت الاسلام والمسلمين آقاي محمدي نماينده امروز در مجلس شوراي اسلامي و حاكم شرع دادگاه انقلاب اسلامي آن روز تامين شد.
عمده بار اعزام و مسئوليت گروه برعهده من بود كه با لباس محلي و در كسوت بسيجي آن را همراهي مي كرديم . در كرمانشاه به ستادي كه كار تقسيم نيروها را عهده دار بود و خود سامان درستي نداشت مراجعه كرديم ولي بايد بگويم در اجرا فرمان مبارك امام سيل جمعيت از سراسر ايران اسلامي به غرب كشور سرازير شده بود تا آنجا كه ازدحام جمعيت و حضور پرشور تمام اقشار هم يادآور صدر اسلام و عشق و دلباختگي آنان به پيامير گرامي اسلام بود و هم تجلي شكوه و عظمت حضور مردم و حقيقتا صحنه اي بود براي داخل و خارج و دوست و دشمن آموزنده . ولي افسوس كه برنامه ريزي دقيق و مناسبي وجود نداشت و نه تنها استفاده بهينه به عمل نيامد كه در مواردي براي تعيين تكليف با مشكل جدي مواجه بوند.
در حالي ستاد كرمانشاه جمع ما را به كامياران اعزام نمود. آنجا هم با ازدحام جمعيت روبرو بود و نيروهاي گرد آمده در شهر از ساكنان و بوميان به مراتب بيشتر بود و از ضدانقلاب جز آتشي به منزلي باقي بود.
پيري سالخورده ولي شجاع و باانگيزه در كسوت روحاني خورشيد جمعمان بود. آستين همت بالا زده و دامن قبا را به كمر بسته بود و به راستي حضور حبيب بن مظاهر اسدي را در كربلا تداعي مي كرد. يادم بود كه او يك بار هم در سفر شاه به لرستان صحبت از كشتن شاه مي كرد و امروز با سرپرستي اعزاميهاي نورآباد دلفان آماده رزم شده بود او از اركان روحانيت لرستان و از عوامل موثر نشر و ترويج اسلام و راه امام بود و در حال حاضر هم بيت شريف او پايگاه محكمي براي روحانيت و ديانت و نظام در منطقه است . او مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدتقي جهانگيري بود كه اخيرا نوه خوب و نازنين و باتقوايش چرا و به وسيله چه افرادي در انتخابات مجلس شوراي اسلامي رد صلاحيت شد اما در اين دودمان اسلام و ولايت و راه امام در خون و پوست و استخوانشان عجين است و قطعا آزرده نمي شوند.
به هرحال ميدان اصلي شهر كه روزي عنوان يادبود شاه را داشته و داراي يك سكو باارتفاع چند متر بود محل تجمع نيروهايي بود كه نقطه مشترك آنان اعتقاد به اسلام عشق به امام و حب وطن بود.
در آنجا و براي ابلاغ پيام اين حركت عظيم و خودجوش قرار شد كه يك نفر صحبت كند كه به من تكليف شد. با اينكه آن روز و در آن شرائط در لباس چريكها بودم وقتي روي سكو قرار گرفتم دستانم را كه در يكي قرآن و در ديگري اسلحه بود بالا بردم و اظهار داشتم : مايليم به زبان حق و قرآن سخت گفته و همه و همه براي اعتلا و سربلندي ايران اسلامي و آزادي و رفاه مردم بكوشيم ولي افراد و جريانهائي كه با پيام قرآن به مقابله برخواسته و تسليم اين منطق آسماني نشوند با زبان اسلحه روبرو خواهند شد.
اين درحالي است كه تمام آنهائي كه مرا مي شناسند مرا چهره اي آرام و انعطاف پذير و حتي بيش از حد عاطفي مي دانند. ولي آنگاه كه اصول و اركان و ارزشها تهديد ميشود بايد از زبان و ابزار مناسب همان شرائط استفاده شود.
لطفا تجربه هاي مديريتي خود پس از پيروزي انقلاب اسلامي بيان بفرمائيد
افرادي كه تجربه خدمت در قواي سه گانه در سطح ملي را داشته باشند زياد نيستند. مثلا جناب آقاي دكتر حبيبي كه خداوند به او شفا عنايت فرمايد يا آيت الله دري نجف آبادي تجربه حضور در مجلس و دولت و قوه قضائيه در سطح ملي را دارند و آقاي دكتر حبيبي علاوه بر حضور در قواي سه گانه عضو حقوقدان شوراي نگهبان نيز بوده و جناب آقاي دري نجف آبادي علاوه بر حضور در قوا نماينده مجلس خبرگان رهبري هم بوده است . بنده به لطف الهي و عنايت مردم و به بركت نظام مقدس جمهوري اسلامي علاوه بر حضور در قواي سه گانه سابقه عضويت شوراي نگهبان به مدت يازده سال و نيم داشته و يك دوره هم افتخار نمايندگي مجلس خبرگان رهبري داشته ام كه ظاهرا تا اين لحظه ركورد سابقه حضورهايي از اين دست مي باشم و اگر در آينده كسي اين ركورد را تصاحب نموده يا از آن عبور كند بسيار بعيد است از ركورد رد صلاحيت وسيله شوراي نگهبان براي حضور در انتخابات با اينگونه سوابق برخوردار شود و خدا كند اين ركورد مال من بماند بنابراين من بحق در اين سي سال تجربه هاي فراوان آموخته م و امثال من كه با پاي خود راه مي روم معرف ظرفيتهاي بالاي نظام و عرصه باز براي خدمت و امكان عرض اندام است و هم اينكه بايد دانست كه يكي از اصلي ترين شرائط براي ماندگاري رعايت آداب و ترتيب مي باشد و اينگونه گفته اند : « هيچ تربيتي و آدابي مجو ـ هر چه مي خواهد دل تنگت بگو » را حضور در محصر الهي مي باشد.
ازجمله خاطره هاي تلخ كه از آن درسها و تجربه بايد آموخت اين بود كه هنوز به درستي آداب سياست و كشورداري نياموخته و نيروهاي به ارث مانده كارآمدي خود را از دست داده و نهادهاي نو بر اوضاع مسلط نبودند درحاليكه نماينده مجلس بودم جنگي تمام عيار از ناحيه صدام عفلقي با حمايت قدرتهاي استكباري شرق و غرب بر كشورمان تحميل و ميهن اسلاميمان مورد تهاجم وسيع قرار گرفت و صادقانه بايد اعتراف كنم تحليل سياسي و مسائل پشت پرده اين چنين جنگي و امور نظامي آن كار سختي بود و فكر مي كردم اين جنگ زياد طول نخواهد كشيد. از همكار خوب و گرانقدرم شهيد والامقام دكتر چمران درخصوص چند و چون اين وضعيت سئوال كردم فرمودند : كاري بسيار سخت در پيش است اين جنگ سالها به طول مي انجامد ولي در نهايت ما پيروز خواهيم شد. اين صحنه به من و شما و همه مي گويد هر كس را به هر كاري ساختند.
به هرحال مثل عموم مردم روحيه خوبي داشتم و فرامين و پيامهاي امام در كالبدمان روح مي دميد. همان روزهاي اول ابتدا در مجلس به عنوان قبل از دستور نطق آتشيني ايراد كردم كه بخشي از آن از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد و بلافاصله همراه هيئتي از طرف مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني كه به سررستي فرزندشان حضرت حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيدجواد گلپايگاني عازم خوزستان بود از طريق لرستان به خوزستان رفتيم . ماموريت اين هيئت ديدار با مردم و بازديد از مناطق جنگ زده و رساندن مقداري كمكهاي نقدي و داروئي به جنگ زدگان بود. بازهم در لباس بسيجي و مسلح بودم . چند روز بسيار سخت و دشوار را گذراندم منطقه پر از آتش و خون بود. در كنار مسجد جامع خرمشهر آيت الله سيدمحمدتقي موسوي را ديدم در حاليكه پيرمرد كلتي را از روي لباس به كمر بسته بود انسان را به ياد صدر اسلام و پيران صحابي مي انداخت مرحوم حجت الاسلام والمسلمين شهيد قنوطي آنقدر خاك آلود بود كه شناسائي او مشكل بود تمام لحظه ها و هر گوشه منطقه و خرمشهر و مسجد جامع و مسير شلمچه برايم خاطره و تجربه است . اما تلخ ترين خاطره آنروز سقوط خرمشهر بود و اكنون به عنوان تجربه مديريتي بايد بگويم نبايد بگذاريم كه دفاع مقدس و خرمشهر و مسجد جامع و روح سلحشوري و مردانگي و مردانگي و زنان و پيران و جوانان باوفا فداكار آنروز و اردوي اسلام و مرداني چون محمدتقي موسوي و شهيد قنوطي از خاطره ها محو شوند. تجربه به ما ميگويد اولين سابقين و مجاهدين نبايد به فراموشي سپرده شوند و انسانها را به كالاي يك بار مصرف يا با تاريخ مصرف تبديل نكنيد. آنان سرمايه و ذخيره ملي هستند. حقيقتا كار مديريت سخت است بخصوص براي افرادي كه خلق الساعه در مسئوليتهاي بالاي نظام قرار مي گيرند و قبل از اينكه آموزش لازم و آمادگي كافي و كارآمدي مناسب داشته باشند صدرنشين مي شوند. اينگونه افراد بايد توجه داشته باشند كه در برابر مردم و تاريخ مسئولند و در مواجهه با مسائل و مشكلات داخلي و اداره كشور و نيز در ماموريتهايي خارج از كشور بايد هم فهم و درك امور مربوط را داشته و هم قدرت اعمال آنرا داشته باشند. من شخصا هر وقت با مسئوليتي مواجه بودم اگر توانائي كافي براي تصدي آنرا در خود نمي ديدم از قبول آن پرهيز نموده ام و هميشه گفته ام كاري را قبول ميكنم كه من . بر او مسلط باشم نه او بر من ـ اكنون دو نمونه يكي خارجي و يكي داخلي از سختي كار را به عنوان نمونه يادآوري مي كنم . در ماموريتي كه از مجلس شوراي اسلامي همراه دوستانمان آيت الله قرباني نماينده رهبري در گيلان و امام جمعه فعلي رشت و جناب آقاي مهندس شهركي نماينده وقت زابل در مجلس شوراي اسلامي و رئيس كميسيون راه و مسكن آن روز به ژاپن با رئيس مجلس سناي ژاپن ملاقات داشتيم پيري كاركشته و بسيار جاافتاده بود. مي گفت : جنگلهاي اول و دوم جهاني را درك و هميشه به مناسب توانائي در مسئوليتهاي حساس و كليدي حضور داشته او به خود حق مي داد در نقش يك مرشد هيئت را مثل فرزندانش نصيحت و موعظه كند و چنين گفت : جنگ براي ملتها و كشورها كريه ترين و منفورترين و زشت ترين چهره است و ما بعد از جنگ جهاني دوم و فجايع هيروشيما و ناكازاكي در قانون اساسي كشورمان اين مضمون را آورده ايم كه از جنگ نفرت داريم و تا ابد جنگ نخواهيم كرد. و اين صحنه نه جايي سكوت بود و نه جاي تسليم و سازش و نه ميشد برآشفته شويم بالاخره در جواب او گفتم اين ايده براي جنگ طلبي و جنگ افروزي و آغازگري جنگ در اكثر موارد ايده پسنديده اي است ولي اگر قانون اساسي كشورمان چنين باشد كه در برابر ظلم و تهاجم و حمله به كشورمان و اشغال آن دفاع نمي كيند حتما بايد آنرا اصلاح كنيد. و ما در حال حاضر از مجد و كيان كشور و از ملتمان دفاع مي كنم .
اما نمونه سختي كار براي تصميم و اقدام در امور داخلي و اينكه قبول مسئوليت و آن هم در سطوح بالا مشروط به درك و فهم مصالح نظام و مردم است و مديريت آن در مواردي بسيار سخت و دشوار است .
معاون اجرائي قوه قضائيه بودم و آيت اله يزدي رياست وقت آن قوه در سفر خارج از كشور بودند و طبعا احساس مسئوليت مضاعف مي نمودم كه خط سياسي زنگ خورد. گوشي را برداشتم حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي دكتر سيدمصطفي محقق داماد رئيس وقت بازرسي كل كشور پشت خط بودند وقتي جوياي حالشان شدم فرمود حالم بسيار بد است پرسيدم چرا گفتند اعدام پنج نفر در شيراز در شرف اجرا است و مقدمات آن فراهم شده ولي مجموعه اخبار و اطلاات و بازرسي هاي ما حاكي از اين است كه در اين خصوص نبايد شتابزده عمل كرد و من از نظر شرعي و عقلي و مصلحت نظام عقيده دارم اين پرونده بايد بازنگري شود. با شناختي كه از هوش و علم و تجربه اش داشتم و او را فردي مستقل و شجاع مي دانستم من هم متاثر شدم و مثل او حالم بد شد. پرسيدم : چه بايد كرد گفت : درخواست من اين است كه تماس بگيريد و بگوئيد فورا متوقف كنند و پرونده را به تهران بفرستند. گفتم شما عالمي فرهيخته و حقوقداني برجسته مي باشيد در كجاي شرح وظايف و اختيارات معاون اجرائي قوه قضائيه چنين چيزي وجود دارد فرمودند : حق با شما است و اين در آئين نامه هاي عادي و مكتوب نيامده ولي در تكليف شرعي ما و آئين نامه غيرت لرها آمده است .
با شيراز تماس گرفتم . مايل بودم حتي الامكان به او تكليف نكنم و بنحوي او را به سمت توقف حكم ببرم و او تا برگشتن رياست قوه قضائيه اقدامي نكند. بنابراين بعد از سلام و احوالپرسي با مسئول ذيربط از اوضاع شهر و استان سئوال كردم : پاسخ داد همه چيز خوب است و مردم در يكي از ميدانهاي شهر جمع شده اند كه حكم اعدام پنج نفر اجرا شود. گفتم : اگر صبر مي كرديد تا مقام رياست برگردند بهتر نبود جواب داد ولي الان كار از كار گذشته . گفتم ولي بنظر من الان هم مي شود متوقف كنيد گفت : اصلا چون جوابي براي مردم نداريم . ادامه دادم : اگر اتفاقي بيافتد و رياست در ايران نيستند جمع كردن آن سخت است پاسخ داد نگران نباشيد هيچ اتفاقي نمي افتد. سرانجام مجبور شدم صريحا از او درخواست كنم كه فعلا حكم را متوقف كنيد و جواب داد كه نمي شود و پاسخي براي مردم نداريم . به او گفتم اگر مردم به نظام و مسئولين اعتماد داشته باشند همانطوريكه براي اعدام چند نفر جمع مي شوند و تشويق مي كنند براي توقف آن بيشتر شما را تشويق مي كنند شما اعلام كنيد از تهران گفته شده فعلا اجرا نكنيد و اگر لازم شد بگوئيد من گفته ام چون زنده را مي شود اعدام كرد ولي اعدامي را نمي توانيم زنده كنيم باز هم قبول نكرد آخرين جمله چنين گفتم تا اين لحظه به عنوان يك همكار و در مقام مشورت با شما صحبت مي كردم اكنون به عنوان مسئول مافوق خصوصا كه مقام رياست خارج از كشور است به شما دستور مي دهم فعلا حكم را متوقف و منتظر دستور بعدي باشيد و گوشي را گذاشتم بعد از چند دقيقه تماس گرفت اعلام كرد حكم متوقف شده . در ادامه و بعد از مراجعه آيت الله يزدي و براساس دستور ايشان پرونده به تهران آمد و به دقت بررسي شد كه شنيدم سه نفر از آنان از اعدام نجات پيدا كردند و اتفاقا روزي در جلسه اي بودم و متوجه شدم يك نفر از حاضرين چشم از من برنمي دارد. از او پرسيدم : شما امري داريد پاسخ داد : من يكي از آن سه نفر هستم كه براساس تماس شما از اعدام نجات پيدا كردم . اينگونه تجربه ها به ما درس مي دهند كه در واگذاري پست و مسئوليت تناسب حكم و موضوع ضروري است ـ كه گفته اند دو صد من استخوان بايد كه صد من بار بردارد.
به نظر جنابعالي عوامل پيروزي انقلاب اسلامي چه بود
اولا اسلام مكتبي نجات بخش و مردمي است در آن نفي سلطه و ظلم و بي عدالتي و حرمت انسان در اوج قرار دارد ثانيا امام هم رهبر و پيشوائي بود در شمول علما امتي افضل من انبيا بني اسرائيل دو علم و عمل را به هم آميخته و جز به خدا و بندگان او وظيفه شرعي و رسالت الهي فكر نمي كرد جز از خدا نمي ترسيد و در اين راه برسختي و خطر را به جان مي خريد و به تعبير زيباي خودش كه از وحي آسماني گرفته بود خود را پيش احدي الحسنن مي ديد دين را و مردم را تكليف را با تمام وجود شناخته بود و اين قدرت را داشت كه خود را آنطور كه هست به مردم شناسانده و در دل و اعماق وجود آنان جا كند عامل سوم مردم بودند مردمي كه ارسال رسل و انزال كتب و هر چيز براي آنان است و اگر زمامداران درايت و لياقت و كفايت داشته باشند به عنوان بزرگترين قدرت بعد از قدرت خدا خود را نشان مي دهند و مي بينيم كه قرآن با نام خدا آغاز گرديده « الحمدالله رب العالمين » و با كلمه مردم مهر شده و به پايان مي رسد « من الجنه و الناس » . مقايسه عامل عوامل اثباتي بودند ولي بايد توجه داشته باشيم كه رژيم ستمشاهي هم با آنچه بر سر دين و دنياي مردم و بلائي كه بر سر كشور آورده بود زمينه را براي شروع يك انقلاب و پيروزي آن آماده كرده بود. عليهذا بر متوليان امور است كه آنچه وسيله شاه و ايادي او عليه دين و كشور مي شد و ستمي را بر مردم مي رفت را شناسائي و از آن پرهيز شود. در حقيقت عوامل سعادت و بقا و اقتدار كشور و نظام هم شامل دو بخش است اول پرهيز از خطا و دوم تغذيه و هوا مي باشد.
به نظر شما آسيب شناسي انقلاب اسلامي چيست
ـ من از همان اوائل و حتي در سمت نمايندگي مجلس شوراي اسلامي در نطقهاي قبل از دستور و مصاحبه ها كرارا گفته ام انقلاب و نظام ما قبل از آنكه از دشمنان داخلي و خارجي آسيب پذير باشد از ناحيه خوديها بايد مراقبت شود و آسيب پذيري انقلاب اسلامي در برابر دشمنان به مراتب كمتر از آسيب پذيري آن در برابر خوديها است « قرآن هم مي فرمايد : قوا انفسكم و اهليكم نارا »
يعني انقلاب و نظام را قابل ترور نمي دانم ولي بايد مواظب باشيم چيزي شبيه خودكشي اتفاق نيافتد.
توضيح اينكه مسئولان نظام هر كدام به نوبه خود و در حد مسئوليت هم ضامن آبروي اسلام در برابر جهانيان و هم مسئول و حفظ كيان كشور در برابر تاريخ و هم مدين حقوق مردم در برابر وجدان آگاه آنان هستند. خيانت به دين و كشور و مردم و هرگونه ندانم كاري و سود جوئي و انحصارطلبي و تنك نظري يا حاتم بخشي و هر چه بين مردم و مسئولين فاصله ايجاد كند خداي نخواسته نظام را از درون تهي مي كند. پشتوانه اين نظام اعتقادات و مردم اگر از اين دو جدا شديم كار بسيار سخت مي شود. بايد در عمل و نه در شعار سرباز اسلام و خادم مردم بود و الا اگر شب و روز شعار بدهيم ولي در عمل مردم با بيكاري و ناامني و گراني و بي حرمتي مواجه شوند اميد به آينده سخت مي شود. مردم بايد به مسئولان نظام اعتماد داشته باشند. مردم بايد به طور واقعي كشور و نظام از آن خود دانسته و خود را در سرنوشت آن سهيم بدانند. مردم بايد كشور را خانه اصلي و خانه بزرگ خود بدانند و درك و فهم اين سخت نيست اگر خرد جمعي و آحاد مردم به طور طبيعي تصميمهاي مسئولان را پسند نموده و از آن دفاع مي كنند اعتماد طرفين وجود دارد در هر فرصت و بعد از عامل اصلي اعتماد و اينكه مردم مسئولان را خدمتگزاران خود بدانند بايد درك كنيم كشور متعلق به همه است و از انحصارطلبي و تنگ نظري پرهيز كنيم و بداني كه سود جوئي و خود بيني و خود را حق مطلق دانستن به تفرقه منتهي مي شود خلاصه اينكه به اندازه اي كه وحدت و همسوئي مردم و مسئولان و آحاد جامعه و قربانيهاي فكري در حفظ و بقا نظام و استحكام اركان آن تاثير دارد و تفرقه را به بمبهاي ساعتي پر خطرتر شده سرانجام اينكه بايد بدانيم مملكت در كنار پول و زور و اسلحه يا قبل از آن به نيروي انساني كارآمد و توانمند متكي است ـ و قلع و قمع نيروهاي مجرب و آگاه به بهانه هاي واهي جفا در حق مردم و كشور است .
براي استمرار انقلاب اسلامي چه بايد كرد
در هر كاري كه به افراد داده مي شود تناسب بين لياقت و توانائي و تجربه و دانش و مسئوليت لحاظ شود. از جمله خطرناكترين امور يك حكومت اين است كه مسئوليتهايي بزرگ به افراد كوچك و مسئوليتهاي كوچك به افراد بزرگ واگذار شود.
در نظام حكومتي بهتر يا صحيح آن است كه افراد را براي مسئوليتها پيدا كنيم نه در جستجوي كار براي افراد و بيكاران و دوستان يا فاميل يا طرفدارانمان باشيم . آخرين كلام اينكه سرمايه هاي اصلي و پشتوانه هاي نظام دين و مردم هستند تا اين دو عامل قدرت دارند نظام با اقتدار و باقي خواهد بود. و خدا نكند كه اين دو تضعيف شده و از مدار خارج شوند يا باورهاي مردم صدمه و آسيب جدي ببينند.
من انقلاب و نظام را قابل ترور نمي دانم ولي بايد مواظب باشيم چيزي شبيه خودكشي اتفاق نيفتد
بايد در عمل و نه در شعار سرباز اسلام و خادم مردم بود والا اگر شب و روز شعار بدهيم ولي در عمل مردم با بيكاري ناامني گراني و بي حرمتي مواجه شوند اميد به آينده سخت مي شود
بايد درك كنيم كه كشور متعلق به همه است و از انحصارطلبي و تنگ نظري پرهيز كنيم
در نظام جمهوري اسلامي بهتر است كه افراد را براي مسئوليتها پيدا كنيم نه در جستجوي كار براي افراد بيكاران دوستان و يا فاميل و طرفدارانمان باشيم

شنبه|ا|19|ا|بهمن|ا|1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]

[مشاهده در: www.farsnews.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 4058]