محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829391738
علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - او باید بیاید، هر چند تمامى نخلها بر دردها و آلام او بگریند. او باید بیاید، هر چند صورت و پیشانى آسمان از غم او بشکند. او باید بیاید و از خانه خدا بیاید، تا کافرانى که از پیامبر، خدایى در زمین میخواستند، ببینند که تحملش نمیتوانند کرد. به گزارش خبرآنلاین، کتاب «مینای قلم: گزیده مقالات شیوا و نثر ادبی درباره امام علی (ع)» حاوی 51 مقاله و نثر ادبی درباره امام علی بن ابیطالب (ع) با گردآوری جواد محدثی در ۲۳۲ صفحه است که انتشارات بوستان کتاب چندین بار آن را منتشر کرده است. «نهجالبلاغه، نازله روح علی (ع)»، امام خمینی (ره)؛ «شهید عظمت، جبران خلیل جبران؛ «مرانید که نوحهگرند»، جرج جرداق؛ «معشوق هشیاران»، محمدتقی جعفری؛ «واقعیت نامتناهی علی (ع)»، محمدرضا حکیمی؛ «یک روح در چند بعد»، علی شریعتی؛ «میزان کمال»، سید محمود طالقانی؛ «در ساحل کلام علی (ع)»، جواد محدثی؛ «انسان کامل»، شهید مرتضی مطهری؛ «برکه آفتاب»، سید صادق موسوی گرمارودی؛ «در سایهسار نخل ولایت»، علی موسوی گرمارودی و «صاحب ذوالفقار»، رشیدالدین میبدی از جمله مقالات این کتاب هستند. در این مجموعه از آثار نویسندگان غیر شیعه و غیر مسلمان هم نمونه هایی آورده شده است. نویسندگان و ادبای مسیحی همچون سلیمان کتانی، جرج جرداق، میخائیل نعیمه، جبران خلیل جبران جزء این دسته اند. نوشته هایی از ابن ابی الحدید و رشیدالدین میبدی نیز به چشم می خورد. «نهجالبلاغه، نازله روح على علیه السلام، فروغ چشم اهل نظر، على علیه السلام، مظلوم تاریخ، چهارده قرن، غدیر، مهر تابان، میلاد انسان کامل، مظلومى گمشده در سقیفه، على علیه السلام انسان همه عصرها، شهید عظمت، مرانید که نوحهگرند، راز محبوبیت على علیه السلام، معشوق هشیاران، على و على علیه السلام، دریایى بیکران، واقعیت نامتناهى على علیه السلام، دو هجاى خون، بر آستانه نیاز، جایگاه نهجالبلاغه، شهادت بزرگمرد انسانیت، کلید پرواز، على علیه السلام فراتر از نیاز همه قرنها، یک روح در چند بُعد، کتاب دل، انسان کامل، على علیه السلام معیار کمال، قدّیسى بر تارک تاریخ، على علیه السلام، برکه آفتاب، در سایهسار نخل ولایت، صاحب ذوالفقار، راه على و خون علی» از مقالات موجود در این کتاب هستند.
در مقاله «علی فراتر از نیاز همه قرن ها» نوشته سید مهدى شجاعى می خوانیم: «خالق، گِل آدم را که در دشت آفرینش با دستهاى تکوین میسرشت، چشم بر افق دوخته بود. بر دور دستها نظاره میکرد و در رویایى غرورآمیز، به غایتى سرور آفرین خیره گشته بود. ما که تا دو گام فراراهمان، آن سویتر را نمیتوانستیم دید، چه میفهمیدیم که او چه میجوید؟ باغبانى را میمانست که با امیدى یقین آفرین دانهاى را در قعر خاک مینشاند و همانگاه بوى عطرآگین گل را در فضاى خیال استشمام میکند و ما که جز رویش اولین جوانههاى سر بر افراشته از خاک چیز دیگرى را توان رؤیت نداشتیم معنى گل را چه میفهمیدیم؟ ما گل چه میدانستیم چیست؟ هرگاه که ابر سؤالى بر آسمان ذهن مینشست، نسیمى از وراى کوههاى «اِنّى اَعلمُ ما لا تعلمون» وزیدن میگرفت و ابر را به دشت آینده میکشاند. اما این بود که جوانههاى نورسته از خاک متقاعدمان نمیکرد. حتى با برگهاى سبز با تمامى زیبایى و لطافت اقناع نمیشدیم. شاخهها با تمام کشیدگى تا بام رضایت ما نمیرسید. ولى اگر تمام لحظههایى که وجودمان در یک نیاز مبهم، یک احتیاج گنگ، یک ضرورت ناشناخته و یک خواست نادانسته میگداخت از ما سؤال میکردند که چه میخواهید؟ نمیدانستیم. باید مى بود، تا پاسخ میگفتیم این چنین. اما ما که تصورى همه جانبه از آن نداشتیم، چگونه تصویرش میکردیم؟ تشنهاى را میمانستیم که گرچه در تمامت عمر آب را مزمزه نکرده است اما تشنگى را با تمامى شکافهاى خشک لبها و زبانش خوب میفهمد. چنین نبود که بالهایمان را بى هیچ تحرکى تسلیم آتش انتظار کرده باشیم و در التهاب باران آرزو لحظه بشمریم. ما همان زمان که پنجههاى نگاه خداوند را در دور دستها به جستجو دیدیم و از مستى دیدار تبسم زیبا و شورآفرین خداوند به خود آمدیم، در امتداد نگاه او به راه افتادیم. آن چیست که خداوند از شکوه دیدارش با خویش «فَتَبارَک اللّهُ احسنُ الخالقین» را به ترنّم ایستاده است؟ آن چه اسم اعظمى، چه غایتى، چه انگیزه و بهانهاى، چه سرّ مکنونى چه «لا یُدرِکُهُ بُعدُ الهِمَم»، چه «لاَ ینالُهُ غوصُ الفِتن»، چه لوح محفوظى است که خداوند فریاد «لولاکَ لَما خلقتُ الأفلاک» سر داده است؟ اگر چه قطرات این سؤالها از روزنه بام ذهن رسوخ میکرد و بر دل میچکید، امام رفتن ما از سر کنجکاوى نبود، نیاز بود. چشیدن نبود، نوشیدن بود. فهمیدن نبود، رسیدن بود. ما عزم رفتن کرده بودیم بى آنکه درس توقف خوانده باشیم. ما کوله بار تلاش بر پشت داشتیم بى آنکه سایه استراحت چشیده باشیم. ما براى یک بار مردن ارجى نمینهادیم. چنین هدیه و فدیهاى را جسارت به معشوق تلقى میکردیم. ششهاى ما مملو از اندیشه حیات بود. خشاب رگهایمان پر بود از قطرات دوباره شکفتن. ما، در تکاپوى رسیدن به ایدهآل خداوند بودیم، تصویر خدا را در آینه دوردست افق میجستیم. به بهایى فوق تصور همه عالمیان. خار راه کعبه ایدهآلمان را نه بر پاى که بر دیده مینهادیم. از این روى خدا به ما وعده زیستن در سایه حکومت خویش داد، رخصت آن داد که از آن گلى که در دور دستها میدید، استشمام کنیم. اول بار در قامت هابیل شکستیم، نه خم شدیم و نه خم به ابرو آوردیم. با نوح شکنجه شدیم، با ابراهیم به آتش در آمدیم، بر گونههایمان در سعى هاجر تاول نشست، با یوسف در چاه حسادت اخوان افتادیم، با موسى «خائفا یترقَّب» آواره شدیم. شکنجه را بر جانمان «آسیه» تحمل کردیم و به همراه عیسى از دام جهل زمینیان گریختیم. زمان که میگذشت نیازهایمان را بیشتر و بهتر میشناختیم. ابهام انعکاس تصویر خداوند با مرور قرنها آرام آرام آشکار میگشت. ما اندک اندک در مییافتیم که چه میجوییم. عطش کدامین رود سوزش جگرهامان را بهانه میشود؟ آن آفتاب، که خداوند در زیر رواق حکومتش ما را وعده تنفس داده است حدودا چه باید باشد؟ ما شاید خدایى ملموس را آرزو میکردیم، شاید به دنبال چیزى میان انسان و خدا میگشتیم؛ تصویرى از آسمان بر زمین، تجلى عظمت خداوندى بر خاک، آینه تمام نماى کبریایى، اقیانوسى زمینى مملو از باران رحمت آسمانى، تبلور عینیت ندانم کجایى در اینجا. آیا این نیاز همان بود که ما به سوى او میرفتیم؟ میخواستیم دل به کسى بسپاریم که دل به خدا سپرده است و خدا به او. میخواستیم دست بیعت با کسى دهیم که دست به خدا داده است و خدا به او. در قصهها براى کودکانمان از اسطوره انسانى میگفتیم که خدا از زبان او سخن میگوید، از چشم او میبیند، از گوش او میشنود و از قلب او احساس میکند...ما حاکمیت قریب به محال انسانى را آرزو میکردیم که بر نزدیکترینش، بر برادرش حتى، مال خدا و مردم را دریغ کند و بر آشوبد که «ثَکَلتکَ الثّواکِلُ یا عقیل». ما عظمتى را میجستیم که در مقابل اعطاى هفت آسمان و زمین پوست جوى را از دهان مورى به نافرمانى خدا تکان ندهد. دنیایى که خدا ساخته و رهایش کرده است در چشمانش از برگى در دهان ملخى و عطسه بزى حقیرتر جلوه کند. آنکه از منزلگاه خدا دنیا را نظاره کند. به دنبال انسانى بودیم که ذره ذره وجودش «انّما نُطعِمُکم لوجهِ اللّه» را زمزمه کند. کسى را میجستیم که وجود ظالمى را حتى به اندرز دلسوزانه نزدیکترین کسانش آنى تاب نیاورد. خدا گونه انسانى را امید داشتیم که از سینه دشمن خویش برخیزد و خدا را دوباره بنشیند. از بام خیال، انسان برگزیدهاى را جستجو میکردیم که شکوفههاى زیباى «مَنْ یَشرى نفسَهُ ابتغاءَ مَرضاتِ اللّه» را خدا بر ساقه ساقهاش نشانده باشد. سلحشورى را در میدان تصور آرزو میکردیم که نه قویترین مردان، نه جانیترین آدمکشان، نه تنومندترین ستمگران و نه قدّارترین پادشاهان و نه قهارترین جنگجویان، بل اشک یتیمى زانوانش را به خاک نشاند. ناله بیوه زنى تنش را بلرزاند و دریافت عظمت خداوند پشتش را به خاک رساند. به دنبال هیبتى میگشتیم که موضع سرّ معشوق و پناه امر او و خزینه دانش او و مرجع حکم او و حافظ کتب او و کوهواره دین او باشد. تفسیر علم او، تأویل حکم او، تعبیر عدل او و سمبل رأفت او و هدف و غایت او باشد. کسى باشد که در اوج آسمانِ «اَنا عبدٌ مِن عبیدِ محمّد» پرواز کند. آنکه خداواره باشد، متّصف به صفات او باشد، اما او نباشد... انگار آرزوهاى ما آرام آرام رو به تحقق میرفت و ما صبر خداوند را اینگونه دریافتیم و مبهوت و متحیر و دیوانه شدیم. آن کیست که اوج نیازهاى ما حضیض اوست و خداوند بر همه چیز تاب آورده است تا او بیاید. «یُفسِدُ فیها و یَسفِکُ الدّماء» را قرنها تحمل کرده و عاشقانه در انتظار آمدن او نشسته است. هابیل را مقتول، نوح را معذّب، ابراهیم را در فشار، همه و همه را خدا دندان بر جگر فشرده است که حاکمیت او را بر ملائک فخر بفروشد. این چه عظمتى است و این چه حکومتى است که آفرینش برایش چنین بهایى گزاف میپردازد؟ خاکستر را بر بدن فرستاده و رسولش، سنگ را بر پیشانیش و شکنجه را بر سرش صبر میکند که ما حکومت او را مزمزه کنیم. شکستن دندان عزیزش، پیامبر را تاب میآورد که آفرینش مفهوم پیدا کند و معنى بیابد، که او بیاید. او باید بیاید، هر چند خار در چشم و استخوان در گلو. او باید بیاید، هر چند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند. او باید بیاید، هر چند تمامى نخلها بر دردها و آلام او بگریند. او باید بیاید، هر چند صورت و پیشانى آسمان از غم او بشکند. او باید بیاید و از خانه خدا بیاید، تا کافرانى که از پیامبر، خدایى در زمین میخواستند، ببینند که تحملش نمیتوانند کرد. او باید بیاید و در خانه رسول بارور شود، تا ما مظلومان و مستضعفان امیدوار تاریخ، لحظهاى تنفس کنیم. تا ما که قرنها در تعب آمدنش سوختهایم، آنى حیات را مزمزه کنیم، پشتى راست کنیم، نفسى تازه کنیم و از میوه موعود خداوند بچشیم و ما مگر چه کرده بودیم که لیاقت بیش از پنج سال را نداشتیم؟ شاید به همان بهانه که آدم از بهشت رانده گشت، ما دوباره بر زمین حکومت جباران فرود آمدیم. آن چنان زود گذشت و آنقدر سریع سپرى شد که ما ذرهاى از آن همه عظمت را نیافتیم. انگار که صاعقهاى شب طویل مستمر. او - خزانه دار علم خداوند - بارها گفته بود که «سَلونى قبلَ اَن تَفقدونی». امام ما منتظران در همه عمر، ما شیفتگان، با همه روح آن چنان غرق در نگاه او بودیم، آن چنان واله و شیداى او گشته بودیم که سؤال چه میدانستیم چیست؟ او پاسخى کاملتر از همه سؤالهاى ما بود. وجودى برتر از همه نیازهاى ما. پس از او دوباره آفتاب از پشت کنگره کاخها بر آمد. نه، کدام آفتاب؟ دوباره شب شد، دوباره تازیانهها بالا رفت و بر پوست و گوشت ما فرو نشست. سیاهچالها که او از خاک انباشته بود دوباره از انسان پر شد. گرد یتیمى بر چهره ما نشست. زخم عمیق مظلومیتمان دوباره سرباز کرد و خون تازه بر آسمان پاشید. با جگر زهرآلود و خون دل حسن در طشت ریختیم و از گلوى حسین فوّاره زدیم و با قطره قطره خون حسین چکیدیم. ناله شدیم و از حنجره درد آلود سجاد بر آمدیم و در کوره دردهاى باقر گداختیم. همان شیعیان صادقِ امام صادق بودیم که آواره کوه و دشتها گشتیم. سنگینى غل و زنجیر را که از پوست و گوشت گذشته و تا استخوان صابر رسیده بود، با سجدههاى شبانه شیرین کردیم. در قلب اندوهگین تک تک معصومان و مظلومان تپیدیم و تنفسى و حیاتى دوباره را لحظه شمردیم و اکنون پس از قرنها شکنجه، دلهره، عذاب، آوارگى و شهادت دوباره پشت راست کردهایم و زندگى را مزمزه میکنیم. شکافى به وسعتِ از على تاکنون را در نور دیدهایم و دردى به عمق مظلومیت امامان را تاب آوردهایم و زخم عمیق تازیانههاى ظلم را تحمل کردهایم، تا به تصویرى از على، خلیفه على، نماینده و نایب على رسیدهایم. خدایا به مظلومیت على، رجعت به قعر سیاهچالها و زخم ظالمانه خنجرها و فرود دوباره تازیانهها و سنگینى دوباره سلطهها و بغض دوباره دردها را بر ما مپسند.» 291/60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]
صفحات پیشنهادی
علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند
علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند-کتاب - او باید بیاید، هر چند تمامى نخلها بر دردها و آلام او بگریند. او باید بیاید، هر چند صورت و پیشانى ...
علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند-کتاب - او باید بیاید، هر چند تمامى نخلها بر دردها و آلام او بگریند. او باید بیاید، هر چند صورت و پیشانى ...
و زمين «خون خدا» را فرياد كرد
مشتعل است، تا فرياد «يا حسين» بر بلنداى آسمانها و زمين طنينانداز است، نام و ياد خدا ... علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند علی(ع) باید بیاید ...
مشتعل است، تا فرياد «يا حسين» بر بلنداى آسمانها و زمين طنينانداز است، نام و ياد خدا ... علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند علی(ع) باید بیاید ...
راز محبوبیت علی علیه السلام
علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند. ... راز محبوبیت على علیه السلام، معشوق هشیاران، على و على علیه السلام، دریایى بیکران، واقعیت نامتناهى ...
علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند. ... راز محبوبیت على علیه السلام، معشوق هشیاران، على و على علیه السلام، دریایى بیکران، واقعیت نامتناهى ...
میلک شیک خرما
میلک شیک خرما · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند · یک مدینه کرامت · عذرخواهی همراه اول از مشترکان · کیبه غذای ملی لبنان ... تبيين فرهنگ ...
میلک شیک خرما · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند · یک مدینه کرامت · عذرخواهی همراه اول از مشترکان · کیبه غذای ملی لبنان ... تبيين فرهنگ ...
تغيير نام تنها از طريق محاكم دادگستري امكان پذير است
تغيير نام تنها از طريق محاكم دادگستري امكان پذير است · چهرههاي سرشناس پشت درهاي بسته اختتاميه · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند .
تغيير نام تنها از طريق محاكم دادگستري امكان پذير است · چهرههاي سرشناس پشت درهاي بسته اختتاميه · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند .
کریمی قلب پرسپولیس بود
روزنه ای به جهان رنگ ها · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند ... قبل از خانهتکاني بخوانيد کریمی قلب پرسپولیس بود · فرمانداراهواز اجراي قانون ...
روزنه ای به جهان رنگ ها · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند ... قبل از خانهتکاني بخوانيد کریمی قلب پرسپولیس بود · فرمانداراهواز اجراي قانون ...
چهرههاي سرشناس پشت درهاي بسته اختتاميه
تغيير نام تنها از طريق محاكم دادگستري امكان پذير است · چهرههاي سرشناس پشت درهاي بسته اختتاميه · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند . ... ...
تغيير نام تنها از طريق محاكم دادگستري امكان پذير است · چهرههاي سرشناس پشت درهاي بسته اختتاميه · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند . ... ...
شرایط بچهگانه تیم ملی ناشی از ناآگاهی مدیران فدراسیون ...
شرایط بچهگانه تیم ملی ناشی از ناآگاهی مدیران فدراسیون فوتبال است · میلک شیک خرما · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند ... . گوناگون ...
شرایط بچهگانه تیم ملی ناشی از ناآگاهی مدیران فدراسیون فوتبال است · میلک شیک خرما · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند ... . گوناگون ...
عذرخواهی همراه اول از مشترکان
میلک شیک خرما · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند · یک مدینه کرامت · عذرخواهی همراه اول از مشترکان · کیبه غذای ملی لبنان ... تبيين فرهنگ .
میلک شیک خرما · علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند · یک مدینه کرامت · عذرخواهی همراه اول از مشترکان · کیبه غذای ملی لبنان ... تبيين فرهنگ .
گره کوری که اوباما باید باز کند
اوباما براي بهبود روابط با مسلمانان تلاش كند ... الگوهاي شهري توكيو گره ترافيك تهران را باز ميكند ... علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند .
اوباما براي بهبود روابط با مسلمانان تلاش كند ... الگوهاي شهري توكيو گره ترافيك تهران را باز ميكند ... علی(ع) باید بیاید هرچند عذاب زیستنش را در چاه فریاد کند .
-
گوناگون
پربازدیدترینها