محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829598922
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
جام جم
«فرصتي براي همكاري» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم جلال برزگر است كه در آن ميخوانيد:
حضور هيات عاليرتبه بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي در ايران فرصتي است دوباره براي يك همكاري مهم و موثر ميان طرفين.
اين فرصت به دليل باور به سلامت فعاليتهاي هستهاي ايران و عدم انحراف آن به سمت مقاصد نظامي نزد مسوولان و مردم كشورمان ايجاد شده و مقامات آژانس اتمي بايد قدردان آن بوده و استفاده لازم را ببرند. پس از صدور گزارش مغرضانه مديركل آژانس اتمي كه در آن به ادعاهاي ثابت نشده و غيرمستند آمريكا و همراهانش توجه نابجا شده بود، طبيعي بود كه ايرانيان به فعاليتهاي ويژه و فراتر از پادمانهاي نظارتي در حال اجرا روي خوش به آژانس نشان ندهند.
با وجود اعلام موضع صريح ايران و اظهار گلايهها اما ايرانيان به دليل برخورداري از اعتماد به نفس و يقين به سلامت و درستي كار خود در زمينه انرژي صلحآميز هستهاي و براي نشان دادن حسن نيت و كذب بودن آنچه آمريكا و غرب درباره فعاليتهاي ايران ادعا كردهاند اكنون بار ديگر ميزبان هيات عاليرتبه آژانس شدهاند.
اين هيات به دليل سطح عالي كه از آن برخوردار است ميتواند از فرصت مذكور براي پايهريزي يك مداليته و نقشه راه همكاري جديد مبتني بر تجربههاي قبلي ايران و آژانس براي رفع همه ابهامهاي خود اقدام كند به طوري كه اگر پاي بهانهگيري و اعمال استانداردهاي دوگانه به صورت افراطي در ميان نباشد، ايران و آژانس ميتوانند براي هميشه پرونده ابهامهاي موجود را بسته و حل و فصل كنند.
فراهم ساختن زمينه و امكان اين امر از طرف ايران آن هم در حالي كه پاي بازرسان آژانس تاكنون به مراكز اتمي رژيم صهيونيستي در منطقه نرسيده، خود گوياي اين امر است كه در خاورميانه كدام نظام و كشور در پي شفافيت امور و كاستن از بار تنشهاست و با وجود همه بيمهريها و بداخلاقيها به اين روش همچنان متعهد است و كدام رژيم و نظام و حاميان آنها هستند كه با وجود اتهام به ديگران از نظارت هستهاي سر باز ميزنند؟!
پاسخ روشن است؛ غرب در حالي به ايران فشار ميآورد كه كشورمان همواره به تعهدات خود در ان. پي. تي عمل كرده است، حال آن كه كشورهاي اروپايي هرگز اجازه ندادهاند رژيم صهيونيستي حتي يكبار درهاي تاسيسات هستهاي نظامي خود را روي بازرسان آژانس بگشايد. نبايد از ياد برد طرح مطالعات ادعايي آمريكا و غرب در مورد برنامه صلحآميز هستهاي ايران پس از آن صورت گرفت كه به تصريح گزارشهاي آژانس، اين نهاد به تمام پاسخهاي لازم درباره مهمترين ابهامات خود در ايران دست يافته و آن موضوعات حل و فصل شده بود.
معناي روشن آن بازگشت پرونده هستهاي ايران از شوراي امنيت و تداوم بررسي آن بهصورت عادي زير نظر آژانس بود. با اين حال برخي از قدرتهاي غربي با اعمال فشار و طرح ادعاهاي بدون مصداق و ثابت نشده ذهن آژانس را نسبت به ايران مكدر كردند، به طوري كه آژانس با اذعان به يافت نشدن دليلي براي انحراف فعاليتهاي ايران، درباره اين ادعاها نيز ابراز نگراني كرده است.
فرصتي كه ايران فراهم ساخته ميتواند بار ديگر پايههاي ادعاهاي كذب قدرتهاي غربي را فرو ريخته و اطمينان و آرامش را نزد افكار عمومي و وجدانهاي غيرمغرض در دنيا كه كم هم نيستند فراهم آورد. همكاري موثر ايران و آژانس اگر شكل گرفته و اگر آژانس قدردان فرصت موجود باشد، آب سردي خواهد بود بر هيجانهاي كاذب و ناروايي كه برخي از محافل سياسي و خبري در جهان غرب ايجاد كردهاند. وظيفه ذاتي آژانس، بهره بردن از چنين فرصتهايي است؛ تا كارشناسان و مديران آژانس چقدر فرصتشناس باشند.
كيهان
«اين گزينه زير ميز است!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد:
اين روزها باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا كاملا فعال شده و در حالي كه تنها 10 ماه به انتخابات رياست جمهوري آمريكا مانده است پي در پي به ايراد سخنراني ميپردازد.
اين سخنان چه در رستوراني در منهتن نيويورك باشد و چه در قالب گفت وگو با نشريه تايم و يا اظهاراتي در برابر كنگره باشد يك ترجيع بند مشترك دارد: «جمهوري اسلامي ايران».
اوباما سه شنبه گذشته طي سخناني در كنگره كه آخرين نطق سالانه در دوره اول رياست جمهوري او محسوب ميشد ناگزير موضوع ايران را پيش كشيد و پس از آنكه ادعا كرد ايران از هميشه منزوي تر شده و آمريكا مصمم است از دستيابي ايران به سلاح هستهاي جلوگيري كند گفت: «همه گزينهها روي ميز است».
البته 45 روز پيش نيز باراك اوباما در ديدار با ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي كه در هتل گايلورد در نشنال هاربور مريلند برگزار شد به موضوع ايران پرداخته و گفته بود: «همه گزينهها روي ميز است».
هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا هم چندي پيش از اين عبارت «همه گزينهها روي ميز است» استفاده كرد تا گويا يك عبارت تمام عيار آمريكايي باشد. عبارتي كه البته واكنش تحليلگران سابق و مديران پيشين آژانس اطلاعات مركزي آمريكا-CIA- را برانگيخته است.
ري مك گاورن، اليزابت مور، جان اي مك لافلين و... از جمله تحليلگران و مديران سيا بودند كه به صراحت بيان كردند اين عبارت براساس محاسبات اشتباه است و پيامدهاي آن مورد ارزيابي قرار نگرفته است.
جالب است كه حتي «گاورن» و «مور» در مقالهاي كه در نشريه آنلاين «كانسرتيوم نيوز» منتشر شد خطاب به اوباما مينويسند:«استفاده مكرر شما از عبارت پيش پا افتاده «همه گزينهها روي ميز است» باعث ميشود اين سوال را مطرح كنيم كه آيا شما و مشاورانتان تاثيرهاي از كنترل خارج شدن خصومتها با ايران را متوجه هستيد يا خير؟... به اين ديوانگي خاتمه دهيد... اگر مشاوران شما توصيه كردهاند كه خصومت با ايران به نفع اسرائيل تمام ميشود، سخت در اشتباهند چون جنگ با ايران در بلندمدت به نابودي اسرائيل منجر ميشود و پيامدهايي فاجعه آميز براي اقتصاد جهان خواهد داشت كه بايد از آن آگاه باشيد».
اين دو مقام سابق سيا يك توصيه استراتژيك نيز به اوباما كردند: «يك حادثه يا تحريك ميتواند به خارج شدن اوضاع از كنترل در تنگه هرمز منجر شود».
طرفه آنكه بارها منابع رسانهاي آمريكا طي چند ماه گذشته به اوباما هشدار دادهاند كه ارزيابيهاي مارتين دمپسي رئيس جديد ستاد مشترك آمريكا قابل تكيه نيست و اوباما را به سخنان سلف او مايكل مولن ارجاع دادهاند كه هشدار داده بود ايران ميتواند تنگه هرمز را ببندد.
اما يك روي ديگر عبارت «همه گزينهها روي ميز است» موضوع مذاكره در نقطه مقابل تهديد، تحريم و ترور است كه باراك اوباما آن را در سخنان خود مطرح كرده است.
در همين سخنان اخيرش در كنگره او بر حل پرونده هستهاي ايران از طريق مسالمت آميز اشاره ميكند و البته جنس اين دست از سخنان اوباما وقتي بهتر فهميده ميشود كه در گفت وگو با فريد زكريا در نشريه تايم ميگويد: «بايد اعتراف كنم هركسي پرونده ايران را آسان بپندارد قطعا نميداند كه ما در خصوص چه چيزي حرف ميزنيم... جامعه جهاني بايد همزمان از اهرم مذاكره و فشار استفاده كند.! بنابراين وقتي اوباما مدعي است كه در رويارويي با جمهوري اسلامي ايران از همه گزينهها استفاده خواهد كرد و «تهديد»، «حمله»، «ترور»، «تحريم» تا «مذاكره» و راههاي به اصطلاح مسالمت آميز بر روي ميز قرار دارد بايد ديد عيار اين عبارت مورد ادعا چه ميزان است و اين نوشته تلاش ميكند در شرايط موجود به ارزيابي سخنان اوباما بنشيند و هدف اصلي مجموعه سخنان او را مورد واكاوي قرار دهد.
براي آنكه معلوم شود آمريكاييها چه در سر دارند و اينكه پس از به سقف رساندن فشارها و تهديدها و به تصويب رساندن تحريمهاي يكجانبه عليه ايران، چرا از مذاكره و روشهاي مسالمت آميز نيز صحبت ميكنند و همواره طوطي وار در چند ماه گذشته ميگويند «همه گزينهها روي ميز است» بايد ترفندها و اقدامات آنها بر ضد جمهوري اسلامي و خروجي آن كارشكنيها و دسيسهها در افق نگاهي جامع مرور و تحليل شود.
ملت ما
«آيا روسيه قابل اعتمادتر شده است؟» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم محمدمهدي مظاهري است كه در آن مي خوانيد:
پساز گسترش چتر تحريمي امريكا و اتحاديه اروپا (تحريمنفت و بانكمركزي) به دليل تداوم فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران و تكرار اتهامات واهي مبني بر امكان انحراف اين فعاليتها به مسير نظامي، اين موضوع با واكنشهاي متعددي روبهرو شده است. در اين مسير، غرب همچنان با دستاويز قرار دادن گزارش يوكيا آمانو دبيركل آژانس بينالمللي اتمي (IAEA) روند تقابل و تهديد و تحريم عليه ايران را پيش گرفته است. بهطوري كه امريكا و برخي كشورهاي اتحاديه اروپا لزوم اعمال فشارهاي اقتصادي و سياسي ظالمانه عليه ايران را مسير دستيابي به اهداف خويش از جمله بازداشتن ايران از تداوم فعاليتها عنوان كردند.
در اين ميان، واكنش روسيه نيز به عنوان كشور تاثيرگذار در پرونده هستهاي ايران به تشديد تحريمها و تهديدات از زواياي مختلف قابل بررسي است:
1- پس از سرنگوني قذافي به عنوان متحد نزديك كرملين و نيز بيم سقوط دولت بشار اسد در سوريه، روسها به نوعي با تهديدات جدي و گسترش نفوذ بيسابقه غرب در منطقه خاورميانه و شمال افريقا روبهرو هستند. گرچه بيكفايتي روسها در ليبي باعث شد كه غرب تمام امتيازات نفتي و گازي را تصاحب كنند و با فريب مقامات كرملين و دادن امتيازات اندك باعث شد كه روسها توان دفاع از منافع راهبردي خود را پيدا نكنند، ولي ترس از تكرار مدل ليبي در سوريه، روسها را به مقاومت جدي در قبال منطق چماق غرب و اپوزيسيون داخلي عليه بشار اسد واداشته است.
بهطوريكه روسها با وتوي چندين قطعنامه و نيز ارسال ناوي جنگ به سواحل سوريه نشان دادند كه اين دفعه قصد مقاومت و دفاع از متحدين خود را دارند. به نظر ميرسد كه مجموعه تحولات منطقه خاورميانه و نيز بروز ناآراميهاي داخلي در روسيه كه پوتين عامل آن را كشورهاي غربي اعلام ميكند، روسها را به دگرديسي در سياست منطقهاي خود واداشته است.
درباره ايران نيز روسها علنا در جدال ايران – غرب جانب كشورمان را گرفتند و نسبت به هرگونه حمله نظامي امريكا و متحدان آن به ايران هشدار ميدهند، سفر مقامات امنيتي ايران به مسكو و رايزنيهاي ديپلماتيك با همتايان روسي نشان ميدهد كه ايران نيز ميخواهد از ظرفيتهاي ديپلماتيك و سياسي بالقوه و بالفعل روسها براي دفع تهديدات همهجانبه غرب استفاده كند.
2- بايد در نظر داشت روسيه فعلي و ميراثدار اصلي شوروي سابق، 45 سال تقابل با غرب را در شناسنامه خود دارد و ايران نيز پس از وقوع انقلاب اسلامي به دليل تضاد منافع و اولويتهاي منطقهاي در 30 سال گذشته در مقابل غرب به رهبري امريكا قرار گرفته است. هر دو كشور همواره به نوعي مورد تهديد غرب قرار گرفتهاند. ورود ناتو به حيات خلوت روسها يكي از اين موارد است. همچنين استقرار سپر موشكي در شرق اروپا همواره براي روسيه تهديدزا بوده است.
ايران نيز از حضور امريكا در كشورهاي حوزه خليج فارس و ايجاد پايگاههاي استراتژيك ناراضي و معترض است. در هر صورت مداخله همهجانبه امريكا در منطقه دو كشور را به نوعي همگرايي ناخواسته كشانده است.
.
3- با وجود برخي اشتراكات و وجود همكاريهاي تهران – مسكو در طول دهههاي اخير عوامل منفي و اختلافنظرهاي فيمابين، همواره مانع از شكلگيري روابط استراتژيك شده است. ذهنيت ايراني تحت تاثير اقدامات روسها همواره تيره و تار است. عملكرد روسها در جنگ تحميلي و حمايت رژيم بعثي صدام و نيز بياعتنايي به قراردادهاي منعقده (تاخير در تحويل موشكهاي اس 300 و راهاندازي نيروگاه اتمي بوشهر) و نيز تلاش براي كاهش سهم ايران در درياي خزر، نشانگر بيصداقتي روسهاست.
روسيه با اذعان به اين بدبينيها و مشكلات فيمابين اخيرا اقداماتي را براي نزديكي بيشتر و رفع برخي سوءتفاهمات آغاز كرده است از جمله قبول پرداخت غرامت به دليل عدم تحويل موشك اس 300 و نيز ارايه پيشنهادات جديد فروش تسليحات نظامي مدرن به ايران است كه اين امر ميتواند روند همگرايي دو كشور را تسهيل نمايد.
4- سناريويي كه ميتوانست براي منافع ايران خطرآفرين باشد گرايش بيشتر روسها به غرب و مصالحه آنها بر موضوعات منطقهاي از جمله ايران بود. در تبيين دقيق موضوع بايد گفت روسها قبل از بروز تحولات منطقه خاورميانه و نيز انتخابات پارلماني (دوما) كه با پيروزي حزب روسيه واحد به رهبري پوتين پايان پذيرفت.
مسكو در حال قالبريزي مجدد سياست خارجي خود در جهت يكپارچگي با غرب و رها كردن مسائل ايدئولوژيكي در عرصه بينالمللي بود، لذا با محوريت يافتن اقتصاد و همكاريهاي بينالمللي در اين عرصه شاهد تلاشهاي كرملين براي ادغام در نهادهاي بينالمللي و تحرك بيشتر در گروه جي هشت مقامات كرملين بوديم
خراسان
«بررسي مقايسهاي بازار مسكن در سالهاي ۷۵ و ۹۰» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سهيل روشن است كه در آن ميخوانيد:
جديدترين تحليل بازار مسكن، براساس اصول اقتصاد مسكن نشانههاي جالبي را از اين بازار نشان ميدهد. همان طور كه براساس همين نشانهها پيش از اين در ستون تحليل هفتگي بازارها در روزنامه خراسان كف قيمتي بازار مسكن را در نيمه دوم سال ۱۳۸۹ پيش بيني كرديم، حال به نظر اگر مسئولان نتوانند اقدام موثري انجام دهند، احتمال جهش يا شوك قيمتي در سالهاي ۹۲ و ۹۳ در اين بازار وجود دارد. احتمالي كه بايد از سوي مسئولان جدي گرفته شود. براي درك بهتر، شرايط بازار مسكن كشور در سالهاي ۱۳۷۵ را به ياد بياوريد. در سالهاي ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ طي دو سال متوالي قيمت مسكن در تهران بيش از ۶۰ درصد رشد يافت كه در طول دوره بعد از انقلاب بي سابقه بوده است.
به دنبال آن قيمت در ساير شهرها و به تبعيت از تهران با افزايش لجام گسيخته روبه رو شد. دليل اصلي رشد قيمت در بازار مسكن در آن زمان مربوط به اصلاحات ساختاري كشور و در نتيجه افزايش قابل ملاحظه ارز (كاهش رسمي ارزش پول كشور و نوسانهاي غيررسمي پس از آن) و رشد نقدينگي و افزايش نرخ تورم تا حدود ۵۰ درصد بود. پس از به سقف رسيدن قيمت دلار در آن زمان و خروج سرمايههاي سرگردان از بازار ارز رشد قيمت به بازار مسكن رسيد.
حال به نظر شما شرايط فعلي بسيار مشابه به شرايط سال ۱۳۷۴ نيست؟ هرچند نميتوان شرايط اقتصادي فعلي كشور و سال ۷۴ را كاملا مشابه دانست اما براي اين كه پاسخ دقيق تري به اين سوال بدهيم شرايط را به صورت مشابه مقايسه ميكنيم. از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۷۵ بازار بورس با رونق خيره كنندهاي روبه رو شد. از سال ۱۳۸۷ تا به حال نيز بازار بورس رشد خيره كنندهاي را از خود به نمايش گذاشته است. قيمت سكه از محدوده ۱۲۵۰۰ تومان درسال ۱۳۷۰ به ۴۲۰۰۰ تومان در سال ۱۳۷۵ رسيد. افزايشي تقريبا ۲۳۲ درصدي طي ۵ سال. حال قيمت سكه از سال ۱۳۸۵ از محدوده ۱۶۸ هزار تومان به محدوده ۶۵۰ هزار تومان رسيده است. افزايشي تقريبا ۲۸۷ درصدي طي ۵ سال.
قيمت دلار نيز در هر دو دوره زماني مورد بحث با افزايش روبه رو شده است. انتخابات رياست جمهوري ۲ سال بعد در سال ۱۳۷۶ برگزار شد. هم اكنون نيز ۲ سال تا انتخابات رياست جمهوري فاصله داريم. سياستهاي اقتصادي كشور پس از دو دوره حاكميت يك رئيس جمهور با يك ايده فكري خاص در آن زمان عوض شد. هم اكنون نيز در دو سال آينده رياست جمهوري عوض خواهد شد. در آن زمان اصلاحات اقتصادي در كشور انجام شد، هم اكنون نيز طرح تحول اقتصادي در حال انجام است. حجم نقدينگي در هر دو دوره مورد بحث با افزايش روبه رو شده است. در آن زمان بازار در سالهاي ۷۴ تا ۷۶ با جهش قيمتي مواجه شد.
باز هم تاكيد ميكنيم هرچند نميتوان شرايط اقتصادي فعلي و سال ۷۴ را كاملا مشابه دانست اما مشابهت نسبي وضعيت بازار كه به نظر ريشه در مديريت نشدن نقدينگي سرگردان دارد ضرورت توجه جدي تر به جمع آوري نقدينگي سرگردان را ضروري ميسازد و اگرچه با افزايش نرخ سود سپردهها ميتوان تا حدي نقدينگي سرگردان را روانه بانكها كرد اما توجه جدي تر به ريشههاي بروز افزايش نقدينگي ضروري است.
جمهوري اسلامي
«آل خليفه در آخر خط» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
اين روزها حوادث بحرين مرحله جديد و توفندهاي را تجربه ميكند كه از عمق اراده خلل ناپذير مردم براي رويارويي با رژيم خودكامه آل خليفه حكايت دارد. قيام و انقلاب بحرين درحالي اولين سال خود را رفته رفته پشت سر ميگذارد كه مردم نه تنها در مقابل ترفندهاي سركوبگرانه رژيم آل خليفه و حاميان بينالمللي آن سر فرود نياوردهاند بلكه روز به روز مصممتر شده و با تقديم شهداي بيشتر بر خواستههاي قانوني خود پاي ميفشارند.
قيام مردم مظلوم بحرين اين روزها در عين برخوردهاي دوگانه سازمانهاي بينالمللي و سياستهاي كينه توزانه رژيمهاي غربي و عربي، در دوازدهمين ماه از شكل گيري خود وارد مرحلهاي ميشود كه نشانههاي پيروزي آن به چشم ميخورد. حوادث خونبار بحرين نشان ميدهد رژيم آل خليفه در 11 ماه گذشته عليرغم پشتيباني نيروهاي "سپر جزيره" از كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس و حضور پر تعداد نيروهاي ارتش رژيم سعودي نتوانسته بر اعتراضات مردمي و حركت توفنده اكثريت ملت فائق آيد و حتي استفاده از شيوههاي خيانت بار نيز نتوانسته ملت اين كشور را از استيفاي حقوق اساسي و ملي خود منصرف كند.
شايد كسي تصور نميكرد در كشور كم جمعيت بحرين، مردم بتوانند يكسال در مقابل انواع شيوههاي ارعاب، سركوب و كشتار رژيم آل خليفه، آل سعود و حاميان غربي و عربي آنها مقاومت كنند، ولي اين مردم شجاع نشان دادند كه از پاي ننشسته و تا تحقق كامل خواستههاي حقه خود و به زير كشيدن رژيم ظلم و استبداد به قيام خود ادامه خواهند داد.
متأسفانه حركت مردمي و خودجوش بحرين كه با هدف رسيدن به دولتي منتخب و مجلسي متشكل از اراده و خواست ملي است به جاي آنكه با پاسخي منطقي مواجه شود، ماههاست كه با آتش افروزي و جنايت پاسخ داده ميشود و كوچهها و خيابانهاي اين جزيره كوچك به خون ملت آزاديخواه و علما و روحانيون بحريني آغشته شده است.
در مقابل اين همه جنايت، از مقاومت ملت بحرين تحت هيچ شرايطي كاسته نشده و حتي ورود نيروهاي نظامي رژيم آل سعود، اجراي سياست مشت آهنين و نيرنگ تغيير قانون اساسي نيز نتوانست ملت آزاديخواه بحرين را به خانهها برگرداند. مردم منامه عليرغم اين آتش افروزيها و جنايات نه تنها عقب ننشسته و خيابانها را خالي نكردند بلكه دامنه قيام را به ديگر شهرها كشاندند. آنچه در انقلاب مردم بحرين، بسيار چشمگير است، حضور زنان و دختران است كه عليرغم برخوردهاي ددمنشانه دژخيمان آل خليفه و آل سعود، از آغاز تاكنون در كنار مردان در كليه صحنهها حضور داشته و دارند و تأثير زيادي بر گسترش قيام گذاشتهاند. روند تحولات بحرين ثابت كرد هرچه بر خشونت آل خليفه افزوده شود، ملت بحرين نيز آبديدهتر شده و بر مطالبات قانوني خود بيشتر پاي خواهند فشرد.
به همين علت مردم و همه احزاب بحرين با شعار "پايداري نامحدود" به ميدان آمده و اعلام كردهاند براي تحقق خواستههاي خود هر قدر كه لازم باشد جانفشاني خواهند كرد تا لحظه سرنوشت ساز سقوط رژيم آل خليفه فرا برسد.
هر چند ملت بحرين در يازده ماه گذشته بيش از 50 شهيد و افزون بر 3 هزار زنداني تقديم كرده و دهها مسجد در اين كشور ويران شده كه با توجه به جمعيت اندك 700 هزار نفري بحرين آمار قابل ملاحظهاي است ولي شرايط خونبار در هفتههاي اخير شدت يافته و به اعتراف سازمان عفو بين الملل در يكماه گذشته 13 نفر از معترضين كه در اعتراض به جنايات آل خليفه در مراسم تشييع پيكر شهدا شركت كرده بودند بر اثر استفاده نيروهاي امنيتي ازگازهاي سمي به شهادت رسيدند. با اينكه رسانههاي غربي و عربي اخبار بحرين را به شدت سانسور كرده و همزمان سوريه را هدف قرار دادهاند، ولي خبرهايي كه از داخل بحرين ميرسد و سازمان عفو بينالملل نيز تنها به بخشهايي از آن اذعان كرده نشان ميدهند مأموران امنيتي رژيم آل خليفه و آل سعود از گازهاي سمي "سي آر" كه يك سلاح شيميايي و سمي كشنده است، در گازهاي اشك آور جديدي كه آمريكا به تازگي در اختيار رژيم بحرين قرار داده استفاده كرده و با آن به مراسم تشييع جنازه شهدا، تجمع مردم در منازل و مساجد حمله ور ميشوند.
عليرغم تمامي اين جلوههاي خشونت و سركوب حركتهاي مردمي در بحرين كه در قالب كشتار تظاهر كنندگان، تعرض به خانههاي مردم در نيمه شب، حمله به مساجد و قتل كودكان و نوجوانان و زنان ادامه دارد، مقاومت حيرت انگيز ملت بحرين در مقابل جنايات رژيم آل خليفه نيز ادامه دارد به گونهاي كه همه شرايط از ناتواني رژيم در كنترل قيام مردمي حكايت ميكند. واقعيتهاي ميداني نشان ميدهند امتناع آل خليفه از پذيرش راهحلهاي سياسي موجب از دست دادن موقعيتها و فرصتها شده و اكنون مردم بحرين به چيزي غير از سقوط آل خليفه راضي نميشوند. اين وضعيت، آل خليفه را به بن بستي كشانده كه هيچ راهي براي نجات ندارد و هر لحظه بايد در انتظار سقوط باشد.
امروزه ناتواني رژيم آل خليفه در سركوب مردم با وجود حمايتهاي گسترده آمريكا، اسرائيل، عربستان و اردن آنقدر آشكار است كه روزنامه آمريكايي "واشنگتن پست" در سرمقالهاي به نقل از تحليل گران اعتراف ميكند كه سيل اعتراضهاي مردمي در بحرين به گونهاي است كه امواج آن علاوه بر خاندان آل خليفه، رژيم آل سعود را هم در خواهد نورديد.
رسالت
«شكوفههاي انقلاب در سي و سومين بهار بيداري اسلامي» عوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن ميخوانيد:
در آستانه سي و سومين بهار پيروزي انقلاب اسلامي و جشنهاي بزرگ دهه فجر قرار داريم. درخت انقلاب اسلامي ايران روزي نهالي نوپا بود كه توسط امام راحل و عزيزمان غرس شد امروز به يمن خون هزاران شهيدي كه پاي آن ريخته و دلسوزي و پاسباني باغبان ولايت و بصيرت ملت بيدار با عبور از توفانهايي سهمگين به درخت تنومندي تبديل شده است كه در دهه چهارم عمر خود شاخه هايش به حياط همسايه سرك كشيده و در حال شكوفه دادن در دل كشورهاي خاورميانه و حتي فراتر از آن است. ورود امام عزيزمان به ايران زنگ بيداري اسلامي را به صدا در آورد و نقطه عزيمتي در نظام سازي سياسي بر مبناي اسلام در منطقه شد. پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 معادلهاي جديد را مقابل غرب قرار داد كه به مراتب پيچيده تر از تمام مسائلي بود كه استعمار در دوره چند صد ساله حضور خود در خاورميانه با آنها روبرو بود. يكي از وجوه اين معادله پيچيده، ماهيتي است كه با پيروزي انقلاب ايران در گفتمان حاكم بر جنبشهاي مردمي جهان اسلام جريان يافته وموجب اعتلاي ماهيت اين حركتها گشته است. عمده جنبشهاي اسلامي سده اخيربا فروپاشي امپراتوري عثماني در جنگ جهاني اول، تحت تاثير گرايشات ناسيوناليستي وضد استعماري شكل گرفتند اما پيروزي انقلاب اسلامي ايران موجب نفخ روح جديد واصيلي در كالبد خسته جنبشهاي اسلامي دهههاي گذشته شد.
اين ماهيت قديم واصيل همان تجديد حيات اسلامي، بيداري اسلامي ويا به تعبير حضرت امام خميني(ره) بازگشت به مفاهيم اسلام ناب محمدي (ص) در اداره جامعه است. البته نبايد دور از نظر داشت كه در جنبشهاي پيش از انقلاب ايران نيز برخي از اين مفاهيم، علي الخصوص در بيانات و نوشتههاي رهبران اين جنبشها مثل سيد قطب در مصر ويا مصطفي السباعي در سوريه و... نمود مييافت اما بايد اذعان كرد كه در بيشتر اوقات اين ناسيوناليسم بود كه موتور محرك حركتها ميشد. به هر حال با پيروزي انقلاب اسلامي استعمار فرا نو با پديده جديدي روبهرو شد كه به ناگزير ميبايست راه حلي براي مقابله با آن
مي يافت. اربابان زر و زور استعمار، به منظور حذف دال برتر بيداري اسلامي كه در گفتمان حاكم بر جنبشهاي مردمي جهان اسلام رسوخ يافته است راههاي متفاوتي را تجربه كردند.
مقابله مستقيم اقتصادي و نظامي با انقلاب ايران به عنوان سرچشمه و كانون اين جريان، خطرناك جلوه دادن انقلاب ايران براي منطقه، پروژه دموكراتيزاسيون در خاورميانه، لشكركشي به منطقه به بهانه مبارزه با تروريسم و... كه البته هيچ يك از اين توطئهها تا كنون به نتيجه نرسيدهاند وعموما ناكام ماندهاند. مفهوم «بيداري اسلامي» كه با انقلاب اسلامي در ايران كليد خورد و باگذشت زمان در حال اوجگيري است فاقد تمايلات ناسيوناليستي است. موتور محرك بيداري اسلامي، اسلامخواهي در پرتو تشكيل امت اسلامي به واسطه نظام سازيهاي نو در منطقه است. در دوره بحراني تشديد منازعات ليبراليسم و كمونيسم، مفهوم جديدي از سياست، توسط انقلاب اسلامي شكل گرفت كه تزلزل اركان اومانيسم سوسياليستي و ليبراليستي را در پي داشت. حكومت ديني در ايران نقطه عزيمت يك تلقي جديد از حاكم در افكار عمومي جهاني است. مردم سالاري ديني يك نوآوري سياسي است كه در ادامه سيره پيامبران الهي به عنوان يك الگوي بي بديل در معرض قضاوت فرمانروايان و فرمانبرداران قرن بيست و يكم قرار گرفته است و اين مديون شجاعت نقطه ثقل هويت انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره)
و استقامت و ايستادگي بي نظير ملت ايران طي 30 سال گذشته بوده است. نيروي دروني و ظرفيت سرشار انقلاب اسلامي، درايت رهبر فرزانه انقلاب و كشش دروني مردم به آرمانها و افكار امام خميني(ره) موجد گفتماني اصيل در كشور شده است كه به عنوان يك الگوي اصلاحي و اصيل توجه و التفات جهاني را به خود جلب نموده است.
امروز در حالي كه استكبار جهاني به سركردگي آمريكا در حال فروپاشي است انقلاب اسلامي در حال شكوفه دادن است. سياستها و تصميمات دولت اوباما در سالهاي آغازين دهه دوم هزاره سوم ميلادي آخرين ميخها را بر تابوت ليبرال دموكراسي كوبيده و فرجامي زودهنگام براي ماه عسل دموكراسي ليبرال كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي شروع شده بود، مهيا نموده است. پس از ناكاميهاي اقتصادي و سياسي دولت اوباما، بحران مالي اخير آمريكا كه به سرتاسر نيمكره غربي و بخشهايي از نيمكره شرقي سرايت كرده است هيمنه پولي و مالي ليبرال دموكراسي را براي هميشه فرو ريخت و روياي درهم تنيدگي بازارهاي مالي را برآشفت.
از جنگ جهاني دوم و پس از بحران سوئز كه انگليس تصميم گرفت با احاله مسئوليتهاي امپرياليستي به آمريكا با ضميمه رژيم جعلي صهيونيستي! ارزش پوند خود را براي هميشه حفظ كند، ليبرال دموكراسي آمريكايي تا به اين اندازه بي اعتبار و غير قابل اطمينان نبوده است. اساسا وسوسه اغوا كننده امپرياليسم آمريكايي بر خلاف انگليس هيچ گاه براي ايالات متحده خوشايند و راضي كننده نبوده و روز به روز دردسرساز تر شده است. توماس فريدمن ستون نويس روزنامه نيويورك تايمز در يكي از يادداشتهاي خود نوشته بود: "دست پنهان بازار هرگز نميتواند بدون مشتي پنهان كار كند. " اما انگار امروز اين مشت پنهان به دليل بي درايتيها و بي سياستيهاي دولت آمريكا از كار افتاده است.
"زبيگنيوبرژينسكي" در كتاب جديد خود به بررسي وضع كنوني آمريكا پرداخته و آنرا مشابه شرايط حاكم بر اتحاد جماهير شوروي سابق قبل از فروپاشي دانسته است. مشاور پيشين شوراي امنيت ملي آمريكا تصريح كرد: وضع كنوني آمريكا مشابه زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق است و موج انتقادهاي مردم آمريكا از رژيم صهيونيستي روز به روز در حال افزايش بوده و سياست جنگ افروزي محكوم به شكست است. جرج سوروس، سرمايهدار شهير آمريكايي نيز ضمن مقايسه شرايط كنوني غرب با شرايط پيش از فروپاشي بلوك شرق، آمريكا را به بروز شورشهاي خياباني نويد داد. بنا بر گزارش روزنامه ديلي ميل انگليس سوروس تاكيد كرد: "يورو بايد باقي بماند چرا كه در غير اين صورت نوعي فروپاشي رخ ميدهد كه جهان طاقت آن را ندارد. "در چنين شرايطي در پي ناكارآمدي روشهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي ليبرال دموكراسي بايد عوامل اصلي پيدايش انقلاب اسلامي به عنوان موتور محرك حركت اسلامي و استمرار آن يعني ايمان الهي، روحيه اميد به آينده و روحيه كار و تلاش را بيش از پيش تقويت نمود. راز ماندگاري انقلاب اسلامي حفظ و تقويت روحيه ايستادگي و پايبندي به آرمانهاي انقلاب و منطق امام خميني(ره) است و امروز كشور در شرايطي است كه هم مسئولان و هم مردم ضرورت اين ايستادگي را درك ميكنند. ملت ايران هيچ وقت بيشتر از شرايط كنوني به آينده اميدوار تر نبوده است. البته حجم توطئهها افزايش يافته اما رويشهاي انقلاب همواره پيش تر ريزشها و نقشهاي شوم دشمن بوده است.
حمايت
«جايگزين حبس و عدالت كيفري» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
در خبرها اعلام شد كه قاضي دادگستري كل استان كرمان، نوجوان مجرمي را به جاي فرستادن به كانون اصلاح و تربيت به حفظ سوره اي از قرآن كريم و ترجمۀ آن موظف ساخته تا بدين ترتيب نوجوان مزبور از حيطه خانواده اش دور نشود و در عين حال با بهره مندي از معنويت قرآن كريم، تنبه لازم و اصلاح مورد نياز در رفتار وي صورت پذيرد. مشابه اين آرا را قبل از اين نيز در دادگستري هاي برخي استان هاي ديگر مشاهده كرده ايم و سواي موارد مربوط به كودكان و نوجوانان، موارد متعددي را نيز مي توان گردآوري كرد كه قضات محترم با بهره مندي از مقدورات قانوني و تفاسير عدالت خواهانه از مقررات موجود، به جاي استفاده از مجازات حبس از امكان هاي جايگزين بهره مند شدهاند، حال آنكه بسياري از اين موارد اصلاً خبري نمي شوند تا افكار عمومي از آنها مطلع شوند.
به هرحال خبر اخير مربوط به اقدام قاضي محترم دادگستري استان كرمان فرصت و بهانه خوبي فراهم آورد تا در اين خصوص تأملي داشته باشيم با اين هدف كه در فرايند عدالت كيفري در كشور عزيزمان مقولۀ جايگزين حبس را جدي تر مورد توجه قرار دهيم. نكتۀ اول در خصوص جايگزين حبس، ملاحظۀ اين واقعيت است كه ناكارآمدي زندان در اصلاح مجرم و آثار نامناسب آن بر زنداني و خانواده اش در سطح بسياري از كشورها به اثبات رسيده است. از همين رو به عنوان يك واقعيت و نه فقط حاصل برخي تئوريها و نظريات مطرح در كلاس هاي درس، مورد توجه سياستگذاران كيفري قرار گرفته و در نظام هاي حقوقي مختلف سعي كردهاند كه زندان را در قبال موارد محدود كه جايگزين مناسب ديگري قابل تعبيه نمي باشد، مورد بهره برداري قرار دهند.
براي تقويت اين رويكرد، مراكز علمي نيز به كمك آمدهاند و نتيجه اين شده كه در سال هاي اخير، دهها كتاب و گزارش و سند حقوقي در اين خصوص تهيه و منتشر شده است كه خوشبختانه بعضي از آنها به فارسي نيز برگردان شدهاند. واقعيت ملموس عدم كارآمدي زندانها (به ويژه حبس هاي كوتاه مدت) در اصلاح مجرمين را قانونگذاران، سياست گذاران اجرايي و قضات و مديران قضايي با بازديدهاي ادواري از زندانها و بررسي توابع مربوطه مي توانند به خوبي ملاحظه كنند.
نكته دوم اينكه براي جايگزين كردن حبس نمي توان راه افراط و تفريط را طي كرد بلكه لازم است بررسي هاي دقيقي از حيث ظرفيت هاي حقوقي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي صورت پذيرد چراكه ممكن است يك روش جايگزين در جامعه اي مناسب باشد ولي در جامعه ديگر كارايي نداشته يا زيرساخت هاي مورد نياز اجراي آن فراهم نباشد. انتخاب سطح و حد مناسبِ جايگزينِ حبس را در وهله نخست بايد در قانونگذاري به خوبي انجام داد. اگر قانون مناسبي در اين زمينه وجود داشته باشد چارچوب هاي دقيق در اختيار قضات محترم و عموم سازمان هاي ذيربط خواهد بود و راه براي تفاسير و بهره برداري هاي نادرست بسته مي شود.
در گام بعدي لازم است قضات محترم در مرحله صدور احكام، تفاسير مناسب و دقيقي را ارايه كنند. براي تقويت تفاسير اجتهادي قضات در اين زمينه، قطعاً آموزش هاي ضمن خدمت قضات و يا بخشنامهها و ابلاغيه هاي مديريت قضايي كه نقش اصول راهنما را ايفا مي كنند، مي توانند كارساز واقع شوند. در سطح سوم لازم است آموزش هاي عمومي براي عموم مردم ارايه شود تا نگرش آنها به زندان و انتظارات از زندان اصلاح شود و بدانند كه فلسفه مجازات، تنبيه مجرم و اصلاح و بازگشت او به جامعه است فلذا هرچه اين اهداف را دقيق تر بتوان تأمين كرد مطلوب تر است نه اينكه حتماً فرد را به زندان بفرستيم.
چندي قبل يكي از افراد معروف در عرصه سينما در آمريكا مرتكب خلافي شده بود، قاضي او را محكوم به ارايه خدمات شهري براي مدت معيني كرد، اين اقدام هم براي بازيگر مزبور بسيار تأثيرگذار بود و هم اينكه جامعه ديد كه او در جهت جبران خلاف خود، خدمات عمومي ارايه ميدهد تا جامعه او را ببخشد. فلذا در بسياري از اظهارنظرها از اين اقدام استقبال شد.
نكته سوم اينكه در كشور ما طي قانون برنامه چهارم توسعه(بندب ماده 130) بر ضرورت بكارگيري جايگزينهاي حبس تاكيد شد. چندين سال است كه در معاونت حقوقي قوه قضاييه نيز مطالعات وسيعي در خصوص مجازات هاي اجتماعي جايگزين حبس انجام شده و بر همين اساس لايحه اي با همين نام در سال 1384 به دولت وقت جهت طي مراحل قانوني تقديم شده است كه در همان سال 1384 نيز از سوي دولت به مجلس ارسال و سپس با تغيير دولت، در سال 1387 دولت جديد به مجلس اعلام نمود كه لايحه مزبور در دستور كار مجلس باشد و دولت نمي خواهد آن را مسترد كند. از سال 1387 مجلس مي خواهد در اين خصوص تصميم بگيرد كه هنوز نتيجه نهايي حاصل نشده است.
بعضاً شنيده شده كه برخي كنندگان پيشنهاد كردهاند كه مفاد اين لايحه همانند برخي لوايح ديگر در دو لايحه قانون مجازات اسلامي و لايحه آيين دادرسي كيفري گنجانده شود كه معلوم نيست آيا اين كار صورت گرفته يا خير. قانون مجازات اسلامي جديد را شوراي نگهبان اين هفته تصويب كرد و مفاد آن به زودي در اختيار عموم قضات و حقوقدانان محترم قرار مي گيرد و اميد است لايحه آيين دادرسي كيفري نيز به زودي به تصويب رسد تا اگر در اين دو قانون اصلي كيفري كشور، مباحث مربوط به مجازات هاي جايگزين گنجانده شده است، مورد استفاده مناسب مجريان عدالت قرار گيرد.
مردم سالاري
«آياي بي جوابم و اماي بي دليل!» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن ميخوانيد؛:
با مسند نشيني ارز و طلا كه هنوز هم ميل به صعود دارد، و نگراني مردم و بازار، گناه را به پاي كه بايد نوشت؟ آيا آمريكاي جهان خوار عامل بي ثباتي اقتصادي و تنشهاي اجتماعي و سياسي ماست و هم اوست كه دست از سر ما برنمي دارد و از جايگاه ثروت و قدرت و فن آوري و سياست استكباري و استثماري و دعوي آقايي بر جهان، وضع نابهنجار ما را موافق طبع خود يافته و ما را با تبختر به همان جايي ميبرد كه ميخواهد و به پيروي از نيات قلبي وزير دفاع اسبق خود ميخواهد كه ريشه موجوديت ما را بخشكاند؟ آيا روباه پير استعمار، از خوي استعماري خود دست برنمي دارد و آرزو دارد تا مثل عصر ملكه ويكتوريا، هميشه آفتاب بر پرچمش بتابد؟
آيا اتحاديه اروپا همان انگلستان سده نوزدهم ميلادي است كه پا بر جاي پاي سلف استعمارگر خود گذاشته است؟ آيا چين و روسيه، در لباس ميش آمدهاند و ما را لقمه لذيذ بي درد سري يافتهاند كه خواهان تداوم وضع موجودند و امتيازهاي رضايت بخش بيشتري ميخواهند؟ آيا تركيه، دوران امپراتوري عثماني را به ياد آورده كه ناصحانه ميخواهد نقش خود را در اين سوي جهان، به تدبير، ايفا كند؟ آيا ذخاير مالي عربستان، سرريز شده است كه به خيال خود مثل زمان حمله عراق به ايران، ميخواهد دوباره هزينه جنگ نابرابر غرب با ايران را بپردازد و نميداند كه بر سرشاخ نشسته است و بن ميبرد؟ آيا كشورهاي كوچك به ظاهر برادر، مقصرند كه بندرهاي پر و پيمانشان را به جاي بندرهاي ما نشاندهاند و چشم اميد ما را به سوي خود ميكشند و با ميلياردها كالايي كه از سراسر جهان گرد آوردهاند، موجب شدهاند تا فيل ما به عوض هندوستان، ياد آنها كند! آيا آن جوانان پر احساسي گناهكارند كه با سو» استفاده از احساسات پاكشان، آنها را به سفارت انگليس بردند و بلندگو بر دست و دهان گشاده و چشم تعقل بسته، دولت و دستگاه ديپلماسي كشور را در موضع انفعالي نشاندند و سبب شدند كه اجماع جهاني عليه ما صورت گيرد، اجماعي كه پيامدش همين درهم ريختگي اقتصاد ماست و معلوم هم نيست كه اين قافله لنگ ما تا به حشر هم خواهيد لنگيد يا... آيا كساني آتش بيار وضع موجودند كه بدون هماهنگي و صلاحديد از تريبونهاي مختلف خارج از چارچوب دستگاه سياستگذاري كشور سخن ميگويند و منافع ملي ما را به مخاطره مياندازند و هزينه سنگيني را بر دوش آزرده اين ملت ميگذارند؟ آيا آن قطاري مقصر است كه ترمز بريده، راه به ناكجا آباد ميبرد؟ يا گناه از بي استعدادي دنياست كه نميخواهد طرح و برنامه و مديريت را از ما اقتباس كند؟ يا گناه را به پاي آن نهادي بايد نوشت كه از توان نظارت و سوال و استيضاح خود استفاده نميكند و گاه و بيگاه به مصلحتي ميانديشد كه به مصلحت ملت نيست! به ياد آوريد آن وزيري كه ميگفت اگر حباب ارز و طلا تركيد، گله نكنيد و از استيضاح به سلامت جست.
آيا آن برصدر نشسته و قدرديده ميداند كه اين حباب، چرمينه رشد يافتهاي است كه تير بانك مركزي و اقتصاد و دارايي هم بر آن كارگر نيست و تا بر سر همه ما خراب نشود، نميتركد؟يا نه ما مردم مقصريم كه در هواي پرسوز زمستاني، پشت در بانكها به اميد برق سكههاي چشم نواز، شب را به صبح ميآوريم تا ارضا شويم و آن گاه هر روز كه ميگذرد، بانك مركزي، نقشي ديگر، از آستين پر از رمز و رازش بيرون ميآورد و بر عطش خود و مردم براي پول ميافزايد تا چاره نقدينگي بيش از سيصدهزار ميلياردي را كه خود به همراهي تيم اقتصادي، تزريق كرده است، جمع آوري ميكند! و رئيس محترمش هم، كه امروز همه امور را اصلاح كرده و به سامان آورده، از سربي نيازي و با افتخار بگويد كه اگر امروز از من بخواهند كه بروم با طيب خاطر خواهم رفت! كه دين خود را ادا كرده ام و آثاري گرانقدر، جهت نمونه برداري آيندگان به يادگار نهاده ام و نهاده ايم! چون معتقديم كه اقتصاد دستوري و عدم تمكين در برابر قانون، در اين سوي دنيا جواب ميدهد و با مقصر شمردن و به هيچ انگاشتن گذشتگان و اسلاف و ناديده گرفتن عرفهاي اصيل و قوانين بين المللي، به زعم اين تيم، ميتوان به مدينه فاضله رسيد و سرانجام آيا كسي هست كه بگويد فقط من كارشناس ارشد در همه امور و كل خفيات نيستم و ديگراني هم هستند كه صلاح دين و انقلاب و كشور را اگر از ما بيشتر نخواهند، كم نميگذارند و ادعاي آنان گوش فلك را پر نميكند و هنوز هم ميتواند اين قطار بي ترمز در همه امور را مهار كنند! آيا تفضل الهي ما را مشمول الطاف بيكران خود خواهد كرد تا هشيار شويم و به تدبير بينديشيم و فقط خود را نبينيم و ديگران را هم به حساب آوريم؟
آفرينش
«سوريه و بحران قدرت» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
در يك سال گذشته اعتراضات مردمي موجب بركناري چهار ديكتاتورعرب (بن علي تونسي، مبارك مصري، قذافي ليبيايي، صالح يمني) گرديد و موجي از تظاهرات اعتراضي را در ديگر كشورهاي عربي همچون سوريه به راهانداخت. براي بررسي اوضاع سوريه و نوع تظاهرات مردمي آن به مدل اعتراضات در كشورهاي عربي اشاره خواهيم كرد.
اتحاديه عرب در جديدترين موضع گيري خود در مورد اوضاع سوريه، بستهاي را در نظر گرفته است كه مهمترين ويژگي آن "واگذاري قدرت از سوي بشار اسد به معاونش" ميباشد. نكته مهم اينجاست كه اين بسته از سوي اتحاديه عرب در قالب پيشنهاد به دولت سوريه براي بهبود اوضاع نيست، بلكه جنبه دستوري دارد و از دولت سوريه خواسته شده تا اين مولفهها را به اجرا بگذارد تا با برخوردهاي سخت تر از سوي اتحاديه عرب و ديگر مجامع بين المللي مواجه نگردد. در همين راستا برخي مقامات اتحاديه عرب به نيويورك سفر كردهاند تا از شوراي امنيت سازمان ملل بخواهند تا از اين بسته درنظر گرفته شده حمايت كنند.
1- درمدل اعتراضي كشورهاي تونس و مصر مشاهده كرديم كه معترضين خواستار بركناري حاكمان و" تغيير كل نظام حكومتي" بودند. به طوري كه انتخابات را براي تغيير قانون اساسي و انتخاب نمايندگان پارلمان به راهانداختند.
2- سرگذشت اعتراضات ليبي به گونهاي رقم خورد كه قذافي به سركوب شديد مخالفان پرداخت و درنهايت شاهد ورود و"دخالت نيروهاي نظامي خارجي" بوديم و با حمايت نظاميان خارجي حكومت قذافي به پايان رسيد.
3- دريمن شاهد بوديم كه معترضان با متوسل شدن به راهكارهاي مسلحانه با رژيم عبدلله صالح به مقابله پرداختند و نهايتا شاهد ورود اتحاديه عرب به ماجرا بوديم. در يمن روند كنارگذاري با شيب ملايمي همراه بود كه نظام حاكم را به كلي ساقط نكرد و تنها شخص اول حكومت كنارگذاشته شد.
4- مدل آخر، نوع اعتراضات در بحرين ميباشد كه حكومت به سركوب مخالفان پرداخته و خبري از نيروهاي نظامي خارجي و مجامع بين المللي نيست.
اما با مقايسه اوضاع سوريه مشاهده ميكنيم كه وضعيت اين كشور بيشتر از همه شبيه به "مدل يمن" ميباشد. مشاهده ميكنيم كه در سوريه بيش از 10 ماه است كه اعتراضات ادامه دارد و دولت سوريه هم در ابتدا به سركوب معترضان پرداخت و سپس وعده اصلاحات داد درحالي كه درگيريها و سركوبها همچنان ادامه دارد. نمونه اين اتفاق را در يمن مشاهده ميكنيم، در ابتدا معترضان به تظاهرات پرداختند كه با سركوب حكومت مواجه شدند. پس از بالاگرفتن موج اعتراضات حكومت يمن وعده اصلاحات داد درحالي كه همچنان سركوب معترضين پابرجا بود.
در ادامه شاهد ورود اتحاديه عرب و تصميم گيريهاي اين نهاد براي يمن بوديم. ارائه راهكارهايي با شيب ملايم براي واگذاري قدرت سياستي بود كه سران عرب با حمايتهاي غرب براي يمن در نظر گرفت. حال بازمي گرديم به سوريه، مشاهده ميكنيم كه سركوب و وعده انجام اصلاحات جواب نداده و از سويي شاهد ورود اتحاديه عرب و ارائه پيشنهاد به دولت سوريه براي واگذاري قدرت هستيم. مشخص است كه سران عرب قصد تغيير نظام سوريه را ندارند و در پي انتقال آرام قدرت هستند. اما آنچه در مورد آينده سوريه متصور است:
1- اينكه قطعا شاهد افزايش درگيريها ميان معترضين و عوامل حكومت خواهيم بود. با توجه به روال كنوني نه معترضان قدرت بركناري دولت را دارند و نه حكومت سوريه توانايي سركوب معترضان را، لذا بي ثباتي بيش از پيش بر اوضاع سوريه مستولي خواهد شد.
2- با بروز بي ثباتي درسوريه گروههاي مسلح به ويژه دسته ارتش آزاد سوريه فرصت مناسبي براي تقويت قواي نظامي خود پيدا ميكنند و اين مهم وضعيت را براي دولت سوريه بسيار بغرنج خواهد كرد.
3- با افزايش بي ثباتي و كاهش قدرت دولت در مقابل معترضين، مجامع بين المللي فرصت اين را پيدا ميكنند تا بيشتر در امور سوريه دخالت كنند و فشارهاي اقتصادي و سياسي خود را افزايش خواهند داد.
تهران امروز
«لاف تحريم!» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر علياصغر خاني است كه در آن ميخوانيد:
تحريمهاي اقتصادي، سياسي و بهكارگيري اهرمهاي فشار عليه كشور، عمري به قدمت حيات جمهوري اسلامي ايران دارد. كشور از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون به طور بيوقفه و در مقياس گسترده با تحريم و فشارروبهرو بوده است. اما اين فشارها نه فقط ايران اسلامي را وادار به تسليم در مقابل باجخواهي ايالات متحده و متحدانش نكرد بلكه دستاوردهاي عظيم و فراوان علمي و تكنولوژيك را نيز در پي داشت كه فنآور�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]
-
گوناگون
پربازدیدترینها