واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - حسین رویوران کارشناس خاورمیانه،آینده روشنی را برای گفتگوهای غیرمستقیم میان اسراییل و فلسطین متصور نیست. محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطین در بازگشت از سفر خود به واشنگتن در آخرین یادداشتش از اسراییل میخواهد که لجبازی را کنار نهاده و فرصت استثنایی که برای آغاز مذاکرات غیرمستقیم به وجود آمده را غنمیت بشمارد.عباس در یادداشت خود آورده است: من از همان ابتدا ایمان داشتم که مناقشه میان فلسطین و اسرائیل بدون گفتگو قابل حل نیست . در طول 35 سال گذشته نیز این باور و عقیده ، ریشه تلاش ها و طرز فکر من بوده است . من از نخستین رهبران فلسطنیی بودم که عزم و شجاعت مذاکره با اسرائیلی ها را در دهه هفتاد به نمایش گذاشتم.اظهارات محمود عباس در یادداشتش نشان میدهد که برای او ماهیت بحران اعراب و اسراییل همچنان از جنسی دیگر بوده و وی علیرغم اینکه با این نگاه صلح میان دو طرف امکانپذیر نیست به آینده صلح با اسراییل خوشبین است.خبرآنلاین با توجه به اهمیت موضوع در گفتگویی با حسین رویوران، کارشناس خاورمیانه و مدیر اسبق شبکه العالم به ارزیابی تحولات و وقایع صورت گرفته در این حوزه پرداخته است.محمود عباس در آخرین یادداشت خود طرف اسراییلی را به سازش فرا خوانده و از آنان میخواهد این فرصت استثنایی را غنیمت شمرده و پای میز مذاکره مانعتراشی نکنند،تحلیل شما چیست؟موضوعی که عباس آن را مطرح کرد از این لحاظ اهمیت دارد که با توجه به رفتارهای سرزده از سوی طرف اسراییلی، دیگر کسی فرآیند گفتگو و راه حل سیاسی بحران را باور نمی کند.این نکته بسیار در خور توجه است؛ اهمیت رسیدن عباس به این نتیجهگیری در آنست که اساساً در این بحران دو نوع نگاه و دید وجود دارد :نگاه اول آنکه برخی بحران موجود را بحران اختلاف مرزی میدانند که عباس نیز به همین مسئله اعتقاد دارد و دستهای دیگر نیز بر این عقیدهاند که اختلاف موجود موجودیتی است.به عبارتی صهیونیستها در ارتباط با این سرزمین ادعاهایی دارند و در مقابل نیز فلسطینیها به عنوان صاحبان این سرزمین خواهان احقاق حقانیت خود هستند.لذا جمع این دو امکانپذیر نیست،برای احقاق حقوق جامعه فلسطینی باید تفکر صهیونیستی از بین برود و طرح مسائلی از جمله اینکه باید معضل فلسطین را از طریق راههای سیاسی حل کرد،به مرور زمان رنگ باخته و کسی آن را باور ندارد.از سوی دیگر اصولا در منازعه فلسطین و اسراییل نگاهی که مبتنی بر اختلاف مرزی است، با گذشت زمان کم رنگ و حتی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده است. به عبارت صریحتر همه به این جمعبندی رسیدهاند که حل بحران تنها با نفی تفکر صهیونیستی امکانپذیر خواهد بود.عباس بر این نکته تأکید دارد که مذاکرات سازنده و هدفمند همزمان با شهرک سازیها امکانپذیر نیست،آیا اسراییل حاضر به توقف این روند خواهد بود؟کمااینکه اسراییل فشار جامعه جهانی را نیز بر سر این موضوع بر خود دارد......رفتار صلحآمیز شاخصهایی دارد،اولا،طرف مقابل باید بپذیرد که یک سرزمین مورد اختلاف است،دوما، رفتار جنگطلبانه خود را تغییر داده و کمی رفتار صلحآمیز از خود به نمایش بگذارد.اینکه اسراییل همچنان بر شهرکسازی که رفتاری خصمانه است، تأکید دارد و به ناوگان آزادی امدادرسان حمله میکند،این سیاست جنگطلبی با پارامترهای صلح قابل جمع نیست.این دو موضوع کاملا با یکدیگر متناقض است،رفتار رژیم صهیونیستی در ادامه سیاستهای جنگطلبانه تنها یک معنا دارد و آن اینکه اسراییل به هیچوجه نمیتواند سیاست صلحطلبی رادر پیش بگیرد و این اتفاقا چشمانداز صلح را در آینده کاملا آشکار و شفاف میسازد.واکنش تشکیلات خودگردان در قبال حمله اسراییل به ناوگان آزادی را چگونه ارزیابی میکنید؟آیا انتظارات را برآورده کرد؟واکنش تشکیلات خودگردان قابل قبول بود اما مشکل اینجاست که عباس چهارچوب حل بحران را چهارچوبی سیاسی و نه موجودیتی میداند. او اختلاف میان طرفین را مرزی دانسته،در حالیکه حماس اختلاف را موجودیتی میداند. البته شاخصهای میدانی هم دیدگاه مقاومت را تأیید میکند و نه دیدگاههای ابومازن را.متأسفانه عباس هنوز به این جمعبندی نرسیده که فرآیند سازش به بنبست رسیده،در حالیکه عرفات به این جمعبندی رسیده بود و در روزهای واپسین عمر خود اعلام کرد گفتگوهای سیاسی به بنبست رسیده و در نهایت هیچ راهی جز مقاومت وجود ندارد و متعاقب همین مواضع بود که اسراییلیها او را محاصره،مسموم و در نهایت کشتند.هدف و دستاور سفر محمود عباس به واشنگتن چه بود؟ آیا به نوعی طلب استمداد از آمریکا بود؟آمریکا در حال حاضر در تنگنایی راهبردی قرار دارد و یکی از ضرورت خروج از این تنگنا حل بحران خاورمیانه است تا آمریکا از میزان نفرتی که در آن غوطهور است،بکاهد.به همین دلیل آمریکا نقش و تصدیگری خود در حل بحران را افزایش داده است.بر همین اساس میچل را به عنوان فرستاده ویژه به منطقه اعزام کرده و این تلاشهای آمریکا نشان میدهد که واشنگتن به دنبال حل بحران است.اما آمریکا بیشتر دچار یک تعارض داخلی است، یعنی به این دلیل که ضامن امنیت و حامی اصلی اسراییل است و در عین حال قصد دارد،نقش میانجی ایفا کند،نمیتواند میانجی بیطرف باقی بماند. و در نهایت این رفتار آمریکا به نتیجه نخواهد رسید.و اما در خصوص سفر عباس باید بگویم که از یک طرف اوباما برای حل این بحران و نزدیک کردن دیدگاههای طرف اسراییلی و فلسطینی تصمیم گرفت که دو طرف را به آمریکا دعوت کند.اما از آنجایی که طی چند روز گذشته شاهد حمله به کشتیها و ناوگان آزادی بودیم، نتانیاهو به دلیل مدیریت این بحران و ضرورت حضور در تلآویو به آمریکا نرفت، لذا این دیدار شق ناقصی از دیدار دوگانهای بوده که باید با حضور دو طرف صورت میگرفت تا اوباما بر اساس دیدگاههای هر دو طرف،راهکار جدیدی برای خروج از بنبست گفتگوها ارائه بدهد. و از سوی دیگر گفتگوهایی که در حال حاضر در جریان است، به نتیجه مشخصی نرسیده و به اعتقاد ابومازن ضرورت دخالت آمریکا در این بین احساس میشود. متعاقبا آنچه که در این دیدار صورت گرفت، این بود که طرف فلسطینی از آمریکا میخواهد که مسئولیت بیشتری در مدیریت بحران از خود نشان دهد. آیا باید به آینده نتایج گفتگوهای غیرمستقیم امیدوار بود؟من شخصا به آینده گفتگوها خوشبین نیستم.اساسا مذاکرات غیرمستقیم معنایش این است که طرف فلسطینی خواستههای خود را به آمریکا مطرح و او را به عنوان واسطه به پای میز مذاکره بفرستد و برای طرف اسراییلی نیز وضع به همین منوال است. این شیوه مذاکره در حالی مطرح میشود که فلسطینیها مدت 18 سال است که خواستههای خود را به طور مستقیم با طرف اسراییلی مطرح کردهاندو بارها نیز آن را اعلام کردهاند، طرفی که زیربار پذیرش آن نرفته،اسراییل بوده و در حال حاضر نیز تغییری در این معادله پیش نیامده است.به همین دلیل نمی توان تصور کرد که گفتگوهای غیرمستقیم میتواند تغییری در این معادله ایجاد کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]