واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - حجت الاسلام والمسلمین سیدحمید روحانی در مقاله ای طولانی که در آخرین شماره مجله 15خرداد منتشرکرده است به دکترصادق زیباکلام حمله کرد. در بخشهایی از این مقاله آمده است: *نخستینباری که نگارنده نام او را شنید در یک برنامه زنده رادیویی بود که برای بررسی احیای رژیم کاپیتولاسیون به دست محمدرضا پهلوی از نگارنده دعوت به عمل آمده بود و او نیز تلفنی در این برنامه شرکت داشت. * او در این گفتوگوی تلفنی ملت ایران را در احیای رژیم کاپیتولاسیون مقصر دانست زیرا به نظر وی نمایندگان مردم در مجلس به لایحه کاپیتولاسیون رأی مثبت دادند! و آن را به تصویب رساندند! برای نگارنده شگفتآور بود که این آقا! چگونه مهرههای خودفروختهای را که از روی جمجمه شهیدان 15 خرداد42 گذشتند و به پارلمان راه یافتند «نمایندگان ملت» میداند. * دریافتم چرا نامبرده در بررسی رادیویی در مورد جریان احیای رژیم کاپیتولاسیون به دست محمدرضا پهلوی، تلاش کرد پای ملت ایران را به میان بکشد و جرم نابخشودنی آن خیانت را به گردن مردم بیندازد. *بیش از دو احتمال برای پاسخ به این سؤال وجود ندارد: یا درک درستی از تاریخ ایران ندارد و ناآگاهانه و از روی جهل، بافتهها و پندارهای خود را به نام تاریخ القا میکند یا مأموریت دارد مانند اکثر غربگرایان و روشنفکرنمایان تاریخ معاصر، از هر حکومتی که به نوعی ریشه در استعمار بیگانگان دارد دفاع کند *تحصیلات وی نشان میدهد که نه از جنبه تئوریک و نه از جنبه تجربی درک درستی از تاریخ ندارد. او تا دوره فوق لیسانس تحصیلکرده رشته مهندسی شیمی است و شناختی از حوزه علوم انسانی که تاریخ بخشی از آن است ندارد. دوره دکترای خود را هم به ادعای خودش در سال 1369 از دانشگاه صلحشناسی برادفورد انگلیس، ظاهراً با پایاننامه ریشههای تاریخی انقلاب اسلامی ایران گرفته است. *ما میدانیم اصولاً آنهایی که در انگلیس مشغول به تحصیل در رشتههای علوم انسانی به ویژه تاریخ معاصر ایران میشوند از تاریخ معاصر چه دیدگاهی به آنها القا میکنند و اینها پس از بازگشت به کشور خود باید مبشر چه اندیشههایی در کشور باشند! *زیباکلام حق دارد از خاندان پهلوی و هر آنچه به نوعی به نقش استعمار انگلیس و امریکا در تاریخ معاصر ایران مربوط میشود گندزدایی کند و از آنها چهرهای ملی، خلقی و انسانی بسازد . *زیباکلام ساختن راهآهن و جاده در دوران رضاخان را به عنوان خدمات برجسته آن دیکتاتور به رخ میکشد لیکن توضیح نمیدهد که اگر این مختصر جاده و راه نبود استعمار انگلیس چگونه میخواست بنجلهای پسمانده آن کشور را به نام «کالاهای خارجی» وارد ایران کند و ایران را به بازار سیاه خود بدل سازد؟! *ما از دانشآموختگان مدارس انگلیس که آسمان مهندسی شیمی! پزشکی، راه و ساختمان و سایر رشتههای فنی و مهندسی و پزشکی را به ریسمان دین، سیاست و تاریخ! به خوبی پیوند میزنند و از این پیوند، معجزههایی شبیه حسین حاج فرج دباغ (سروش)، صادق زیباکلام، مهرزاد بروجردی، محمدعلی همایون کاتوزیان، احمد اشرف، یرواند آبراهامیان، ابراهیم یزدی، ماشاءالله آجودانی و... در تاریخنگاری ایران معاصر تولید میکنند، انتظاری بیش از این نداریم. *نظام دانشگاهی کشور ما هم باید از برکت انقلاب اسلامی و خون پاک شهیدان، به این محصولات کرامت ببخشد و فیالفور آنها را به عضویت هیئت علمی دانشگاههای بزرگ کشور درآورد که نکند عنقریب از ملت ایران قهر کرده و به دامان اربابان خود برگردند و ما متهم به فرار مغزها! از کشور شویم! *چه دردناک و جانسوز است که برخی از عناصر در نظام جمهوری اسلامی از دشمنان ملت، از قاتلان بیرحم بزرگان کشور، از جنایتکارانی که دستشان تا مرفق به خون عزیزان ایران در مسجد گوهرشاد و در جای جای کشور آغشته است و از وطنفروشانی که خائنانهترین قراردادهای استعماری مثل قرارداد رویتر را بر ملت ایران تحمیل کردند به نام اصلاحطلب و... دفاع میکنند *شیوه و شگرد آقای صادق زیباکلام برای ارتباط با آقای هاشمی و نزدیک شدن به او در خور توجه است. نامبرده نخست برای جلب نظر آقای هاشمی، مقالهای در یک روزنامه دومخردادی در آذر 1378، در پشتیبانی از او مینویسد و باند او نیز برای پیشبرد این نقشه، سروصدای ساختگی و جنگ زرگری در انتقاد از این مقاله به راه میاندازند! از یاد نبریم که سال 78 و مدتی پیش از آن معاندین انقلاب اسلامی گرفتار این توهم بودند که هاشمی از رهبری نظام آزردگی خاطر دارد و این آزردگی برای آن است که سهمی برای او در رهبری در نظر گرفته نشده است. ضد انقلاب چپ و راست در همین دوران همسو با رسانههای غربی به این باور رسیده بودند که از چنین توهمی میتوانند برای تضعیف مقام رهبری و ایجاد تفرقه بهره بگیرند و روی آقای هاشمی کار و تلاش کنند. *از باند تسلیمطلبان، زیباکلام نخستین گام را برای نفوذ در هاشمی و ارتباط با او از راه نوشتن یادداشتها و مقالههای گوناگون در پشتیبانی از او برداشت و شماری از اعضای این باند نیز برای جلب نظر او و جبران مافات، به منظور با اهمیت نمایاندن آن یادداشتها و مقالهها به جاروجنجال و جنگ زرگری دست زدند و به اصطلاح پشتیبانی از او را مورد نقد و خردهگیری قرار دادند. راه دیگر تسلیمطلبان برای نفوذ در آقای هاشمی، آقازادهها و نورچشمان بودند. *یادداشتها و مقالههای فریبکارانه زیباکلام در به اصطلاح پشتیبانی از هاشمی پیش از دیدار و گفتوگو با او تا پایهای وی را به این اهداف نزدیک کرد؛ به گونهای که آقای هاشمیرفسنجانی (بنابر ادعای او) در نخستین دیدار با او اظهار کرد: «... من همه نوشتههای شما را خواندهام و شما را یک محقق منصف و شجاع میدانم...» *با وجود اینکه اغلب محققین میدانند که نوشتههای زیباکلام در تاریخ ارزش تحقیقی نداشته و توهماتی است که مبتنی بر مشهورات و متشابهات و مسموعات است نه مجربات، معقولات و محسوسات، اما این ادعا و سکوت آقای هاشمی در نفی آن، نشاندهنده آن است که تسلیمطلبان در نقشه خود برای جلب نظر آقای هاشمی به سوی خود تا پایهای کامیاب بودند و توانستند خود را از نزدیکان، دلسوزان و علاقهمندان او بنمایانند و به عنوان «محرم راز»! با او به گفتوگو بنشینند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]