محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846171030
سيدمحمد بهشتي:مهندس موسوى حامى اصلى سينما بود
واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: سيدمحمد بهشتي:مهندس موسوى حامى اصلى سينما بود
به باور جامعه سينمايى ايران، بى ترديد، سينماى دهه 60 يكى از طلايىترين دورانهاى تاريخ سينماى ايران محسوب مىشود؛ جامعه سينمايى ايران هنوز در حسرت تجربه مثبت مديريت سيد محمد بهشتى درسينماى اين دهه به سر مىبرد. او سال هاست كه در حوزه ميراث فرهنگى اشتغال دارد. سيد محمد بهشتى در گفت و گو با «كلمه» از تأثير منطق نگرش و مديريت فرهنگى مهندس موسوى در موفقيتهاى سينمايى و فرهنگى دهه 60 سخن مىگويد و دست يابى به اين موفقيتها همزمان با جنگ در مقايسه با سرنوشت سينماى دوران جنگ كشورهاى توسعه يافته همچون آمريكا را نوعى كيمياگرى تلقى مىكند.
مهندس موسوى علاوه بر اينكه خود يك هنرمند است و دستى در نقاشى و معمارى دارد در واقع سياست را از دريچه فرهنگ مىبيند، اما وجوه سياسى و اقتصادى و توانمندىهاى مديريتى ايشان در اداره جامعه شناخته شده تر است.
بخش زيادى از اين مسئله ناشى از شرايط عمومى جامعه در آن زمان است. در آن مقطع مسائل اقتصادى و سياسي، به ويژه سياست بينالملل براى جامعه ما بسيار جدى بود و روى سرنوشت ما اثر مستقيم داشت؛ طبيعى بود كه اين وجه شخصيت مهندس موسوى بيشتر ظهور كند و چهره فرهنگي- هنرى ايشان، به دليل اولويتهاى سياسى و اقتصادى ناگزير در سايه قرار گرفت.به طور كلى در شرايط پايدار و نرمال، وجه برجسته يك جامعه، فرهنگى - هنرى مىشود. در شرايط بحرانى مسائل ديگرى اهميت پيدا مىكند، اول بايد شكم مردم را سير كرد و امنيت آنها را تأمين كرد. در آن مقطع زماني، خصوصا در سالهاى آخر جنگ مردم در شرايط سختى به لحاظ امنيتى و اقتصادى بودند و نيازهاى روزمره مردم هم سخت تأمين مىشد. پس مسائل سياسى اقتصادى اولويت پيدا كرد. از طرفى در اين دوره تماس مهندس موسوى با جامعه فرهنگي، تماس مستقيم نبود و نقطه تماس دولت با جامعه فرهنگى آقاى خاتمى به عنوان وزير ارشاد ايشان بود. در اين شرايط روشن است كه خاطره شيرينى كه از مهندس موسوى در ذهن مردم مىماند؛ قدرت او در مديريت بحران دوره جنگ است و بيشتر مهندس موسوى را در لباس سياست و اقتصاد بشناسند.تا حدودى همين اتفاق هم براى آقاى خاتمى رخ داد؛ چنانكه از زمانى كه ايشان رئيسجمهور شد به دليل همان اشتغالات اقتصادى و سياسى از حوزه فرهنگ فاصله گرفت و كمتر توانست به آن بپردازد.نمىدانم اين شانس مهندس موسوى بود يا بدشانسي، كه مديريت كشور در آن شرايط بحرانى به دست ايشان بود و بعد از جنگ و پذيرش قطعنامه ايشان مسئوليت نداشتند.البته امروز جامعه هنرى ايشان را در كسوت فرهنگي- هنرى مىشناسند، به خصوص از هنگامى كه از دولت كنار رفتند و به عنوان رئيس فرهنگستان هنر در تماس مستقيم با جامعه فرهنگي- هنرى قرار گرفتند. البته نه مثل يك وزير ارشاد و يا كسى كه بتواند مشكلات جدى عرصه فرهنگ و هنر را مرتفع كند، چون فرهنگستان محل اين كار نيست و مسئوليتهاى ديگرى دارد.
شما در دوران نخست وزيرى مهندس موسوى تجربه مثبتى در مديريت سينمايى كشور داشتيد. اكنون اگر خواسته باشيد به ارزيابى دستاوردها و سرمايههاى حوزه فرهنگى در اين دوران بپردازيد، چه نكاتى را قابل توجه مىدانيد؟
در مباحث فرهنگى - اجتماعى دو حوزه رسمى و غيررسمى داريم. حوزه رسمى آن چيزى است و آن نظام ارزشى است كه حكومت عرضه مىكند و به نظامهاى ديگر ترجيح مىدهد. حوزه غير رسمى آن بخشى است كه در متن جامعه وجود دارد. اينها يك فصل مشترك با هم دارند. هر چه اين فصل مشترك بيشتر باشد، حكومت مردمىتر است و بيشتر به جامعه خودش اتكا دارد و حوزه رسمى هم براى جامعه پذيرفتنىتر مىشود و هر چه فصل مشترك كمتر شود نشان مىدهد كه حكومت مردمى نيست. در آن دوره اين فصل مشترك بسيار وسيع بود. در تاريخ معاصر هيچ زمانى را نداشتهايم كه فصل مشترك بين عرصه رسمى و غير رسمى اين قدر وسيع باشد. مهندس موسوى به اين فصل مشترك بسيار اتكا مىكرد. مهمترين شرايط براى دستيابى به اين سرمايه اجتماعي، ايجاد فصل مشترك فرهنگى فضاى رسمى و غير رسمي، صدق و صفا و بىغل و غش بودن است. حكومت نبايد رازهاى پنهان زيادى از جامعه خود داشته باشد. در اين شرايط جامعه آغوش خود را براى دولت باز مىكند و ظرفيتهاى خود را آشكار مىكند.در بخش سينما كه حوزه كارى من در آن دوره بود، حركت ما كاملاً با اتكا به ظرفيتهاى بالقوهاى بود كه در جامعه وجود داشت. تلاش ما در جهت بالفعل كردن اين ظرفيتها بود و با اين اعتقاد به سمت جامعه مىرفتيم. اگر سينماى ايران، امروز وجود دارد به اتكا به همان ظرفيتهايى بود كه در آن دوره بالفعل شد.در حوزههاى ديگر همچون صنعت و اقتصاد و ... همين وضعيت وجود داشت. در آن دوره به دليل درآمدهاى محدود نفتى و گرفتارىهاى بسيار مثل جنگ، كشور واقعاً با فقر منابع مواجه بود. برخى فكر مىكنند كه هزينههاى جنگ تنها همان 3 ميليارد دلار سالانه بود؛ در حالى كه نيامدن سرمايهگذار و بسيارى محدوديتهاى ديگر هزينههايى بود كه تحميل مىشد، اما، بهرغم اين مضيقه، در هر حوزهاي، جريانى براى توسعه و پيشرفت شكل گرفت.تحقق امرى همچون سينما در آن دوره باعث تعجب همه دنيا بود. در همه جا وقتى جنگ مىشود سينما تعطيل مىشود، در حالى كه در كشور ما در دوره جنگ سينما متولد مىشود. همه اين دستاوردها به اتكاء همان سرمايه اجتماعى و ظرفيتهاى موجود در داخل كشور حاصل مىشد. رشد سينما در اين دوره شايد كيمياگرى به نظر برسد، كيمياگرى در عرصه مديريت هنگامى اتفاق مىافتد كه اتكا به جامعه باشد، روابطمان با جامعه صميمانه باشد و اعتقاد داشته باشيم كه اين ظرفيتهاى بالقوه در جامعه وجود كه بايد بالفعل شود.نكته ديگر اين است كه در آن زمان فعاليتهاى هنرى سابقهاى در قبل از انقلاب داشت كه بخش اندكى از آن قابل قبول بود، ولى بخش عمدهاى از آن سينمايى بود كه جريان انقلاب رودرروى آن شكل گرفته بود. پس ما عقبه قابل اتكايى نداشتيم. از روزى كه اولين فيلم در ايران ساخته شد تا روزى كه انقلاب شد، حدود 1200 فيلم ساخته شده بود تا از آنها فاصله بگيريم و بناى جديدى را ايجاد بكنيم. البته برخى از فيلمهاى قبل از انقلاب هم فيلمهاى ارزشمندى بود، ولى عموميت نداشت و منظر عمومى سينماى كشور نبودند. ما بايد منظر عمومى سينماى كشور را در تراز ارزشهايى كه در جامعه تعريف شده بود، ايجاد مىكرديم.اما اصلا اينگونه نبود كه در سينما يك فضاى امنيتى حاكم كنيم. به طور مثال در آمريكا به محض آغاز جنگ جهانى دوم، همه فيلمسازان ملزم به پوشيدن يونيفرم و عضويت در واحد سمعى و بصرى ارتش آمريكا شدند.در حالى كه اصلاً در سينماى ما چنين چيزى اتفاق نيفتاد. ما در همان دوره سينماى كمدي، سينماى كودك، و ... را داشتيم كه اصلاً بوى يك فضاى امنيتى يا يك فضاى خشن جنگى را نداشتند. چون قرار بود كل سينما با همه ويژگىها و ابعاد آن تحقق پيدا بكند و طبيعتاً يكى از شاخههاى آن سينماى دفاع مقدس بود كه بنايش در آن دوره گذاشته شد و شايد بهترين فيلمهايش هم در همان دوره ساخته شد. فيلمهايى مثل ديدهبان، پرواز در شب و ... كه جزء فيلمهاى شاخص دفاع مقدس هستند. اما ما انواع ژانرهاى سينمايى را داشتيم و فضا را باز مىكرديم كه به تمام موضوعاتى كه سينما بايد به آن بپردازد، پرداخته شود.
جنگ و شرايط پيرامون آن تا چه حد خود را به عرصه فرهنگ تحميل مىكرد و تا چه حد آزادى وجود داشت؟
در آن دوره به هيچ وجه اجازه داده نمىشد كه كشمكشهاى سياسى در عرصه فرهنگ و هنر وارد شود. براى اين حوزه يك موجوديت مستقل و معتبر به رسميت شناخته مىشد و اين درك وجود داشت كه اگر قرار باشد قلمرو هنر محل تاخت و تازهاى سياسى قرار بگيرد، ديگر هنرى باقى نمىماند. اما متأسفانه بعدها در اين مسئله خلط به وجود آمد. يعنى سياست به معناى مذمومش پايش را در عرصه فرهنگ و هنر دراز كرد. اگر در دوره آقاى خاتمى فضاى تازه و با طراوتى در عرصه فرهنگ به وجود آمد، در عين حال سياستزده هم شد و وزارت ارشاد گرفتارىها و كشمكشهاى زيادى با عرصه سياسى پيدا كرد. هر روز روزنامهاى تعطيل شد و آزارى به اهالى فرهنگ رسيد. از اواخر دوره آقاى هاشمى تا همين امروز سياسىترين موضوع در كشور ما عرصه فرهنگ است. خود سياست هم آنقدر سياسى نيست كه عرصه فرهنگ، سياسى شده و اين كجسليقگى است كه عرصه فرهنگ را آنقدر سياستزده كنيم كه كاركردهاى سياسيش را هم از دست بدهد. واقعيت اين است كه اگر فرهنگ دور از ضربات سياسى رشد و نمو كند، آثار سياسى بسيار خوبى هم دارد، به شرطى كه براى فرهنگ موجوديت مستقل قائل شويم. اما الان فقط در ترازوى سياست عرصه فرهنگ سنجيده مىشود در حالى كه هيچچيز به اندازه سياستزدگى براى فرهنگ مضر نيست.
منظور شما اين است كه محدوديتهاى سياسى كه جنگ خود به خود به جامعه تحميل مىكند وارد عرصه سينما نشد؟
به هيچ وجه وارد نشد و اين مسئله تنها در عالم سينما نبود. در شرايط موشكباران در شهرهاى ما جدول جشنواره فجر دست مردم بود و مىخواستند بليت بخرند و بروند فيلم ببينند. در هر جاى دنيا وقتى چنين شرايطى مىشود، همه يا به خانههايشان پناه مىبرند و يا به پناهگاهها، در صورتى كه در ايران چنين حالتى نبود. به خاطر اينكه تلاش مىشد كه فضاى عمومى كشور فضاى شاداب و نرمالى باشد كه زندگى در تمام ابعاد آن جريان داشته باشد.با معيارهايى كه در جهان وجود داشت مثل تجربههايى كه مردم دنيا در جنگهاى جهانى و يا جنگهاى محلى مثل جنگ ويتنام و ... داشتند، وقتى كه با شرايط ايران در جنگ با عراق مواجه مىشدند، سينماى ما را محصول شرايط جنگى نمىديدند و شگفتزده مىشدند. در واقع ما ارزشها و آرزوهاى فرهنگى - هنرىمان را به خاطر اينكه جنگ شده بود كنار نگذاشتيم و آنها را تعقيب كرديم. اين موضوع در عرصه ادبيات و شعر هم اتفاق افتاد، نقاشى هم به دنبال همين آرمانها بود، تئاتر و ... نيز همينطور. حتى بخشهايى كه ضعيفتر هم بودند، اما تلاش و كوشش براى رفتن به سمت اين آرمانها را داشتند.
آيا عرصه براى نقادى و حتى كارهاى هنرى كه تا حدى تلخى گزنده هم دارند باز بود؟
من نمىدانم منظور از تلخى چيست. آيا ما در ديدهبان با تلخى مواجه نيستيم؟ آيا در فيلمهاى ديگر نقادى وجود نداشت؟ در سينماى آن دوره اصلاً چنين معيارى وجود نداشت كه نبايد خيلى چيزها را نشان داد.اصلا چنين فضايى وجود نداشت كه مسائل تلخ مطرح نشود، نقادى نشود و يا... . شما مسئله كربلا را ببينيد، اين واقعه تلخ است يا شيرين؟ تراژدى مسئلهاى است كه در آن تلخى وجود دارد، اما تراژدى هنگامى كه به خود مردم مربوط شود و خودشان در آن مشاركت دراماتيك داشته باشند، برايشان جذابيت هم پيدا مىكند.فيلمى مثل پرواز در شب، يك تراژدى است، اما همان تراژدى كه مردم با آن ارتباط عميق برقرار مىكنند. من كه يادم نمىآيد در سينماى ما محدوديتى براى فيلمها از اين جهات بوده باشد. حتى با توجه به اينكه اين سينما، خود را مرتبط با جريان روشنفكرى سينماى قبل از انقلاب مىدانست، تا حدى طعم تلخ را بيشتر مىپسنديد. فيلمهايى مثل ماديان، تاتوره و ... همين گونه بودند و واقعيت ر ا در خود داشتند و فيلمهاى باسمهاى ( happy end ) و سرخوشانه كمتر در آن دوره به چشم مىخورد.
يكى از چيزهايى كه مهندس موسوى در جامعه به آن شناخته مىشود، مسئله عدالتورزى و عدالتمحورى ايشان است. اين عدالت در عرصه فرهنگ هم وجود داشت و ايشان به چنين موضوعى معتقد است؟
من در عرصه سينمايى آن را توضيح مىدهم. در آن دوره هر كسى كه فكر مىكرد مىتواند فيلم بلند داستانى بسازد و مقدمات اندكى را هم براى خودش فراهم مىكرد، خودمان را موظف مىدانستيم شرايط را براى ساخت كارش ايجاد كنيم، براى همين در سينماىمان ورودى خيلى زياد و حتى خروجى بسيار زياد داشتيم. تعداد زيادى بودند كه اولين فيلمهايشان را مىساختند و شايد همان آخرين فيلمشان مىشد، براى اينكه هيچكس احساس نمىكرد كه ورود او به عرصه سينما ممنوع است، مگر اينكه يك مشكل جدى وجود داشت، مثلاً نوع نگاه فرد همان بخشى از سينماى قبل از انقلاب بود كه اساساً انقلاب در مقابل آن شكل گرفته بود، پس نسبت به آنها حساسيت داشتيم، اما براى بقيه چنين چيزى وجود نداشت.
در ساير حوزههاى فرهنگى نيز اين قاعده حاكم بود ؟
در حوزه تحت مديريت ايشان كه دولت بود اينگونه بود. در خود سينما حامى اصلى ما خود مهندس موسوى بود و هر مشكلى پيش مىآمد به خود ايشان مراجعه مىكرديم و ايشان در جريان ريز مسائل بود. آن چيزى كه گفتم و اتفاق افتاد حاصل نوع مديريتى بود كه ايشان در آن دوره اعمال مىكرد.
اگر ايشان يا نوع تفكر ايشان به صحنه سياسى برگردند، آيا سرمايه اجتماعى كه به گمان بعضى به آن بىتوجهى شده قابل بازگشت هست؟
حتماً، اگر يك مرتبه اتفاق افتاده، صد هزار بار ديگر هم مىتواند اتفاق بيفتد، به شرطى كه شرايطش را فراهم كنيم و مقتضياتش را رعايت كنيم. يك حكومت هنگامى مردمى است و مشمول اين پشتيبانى مردم قرار مىگيرد كه در فصل مشترك بين اين فضاى رسمى و غير رسمى قرار بگيرد. اگر يك حكومت براى خودش حوزه رسمى را اعلام كند و به حوزه غير رسمى كارى نداشته باشد فاصلهاش را با مردم زياد مىكند.دستيابى به اين هدف مستلزم صادق بودن، صميمى بودن و حكومت پا به پاى حكومت با جامعه است. يعنى اگر جامعه در شرايط زهد به سر مىبرد، دولت هم در شرايط زهد باشد و هنگامى كه جامعه در شرايط تمكن است، دولت هم اجازه دارد حالت تمكن داشتهباشد. نه اينكه زهد تنها يك نمايش باشد و جامعه احساس دورويي، ريا و عدم صدق بكند. نبايد جامعه تحقير بشود و نبايد به اعتقادات و ارزشهايى كه در حوزه غير رسمى هستند بىاحترامى كنيم و مدام آنها را تحت فشار نگذاريم. به طور خلاصه اگر با جامعه صميمى باشيم فصل مشترك حوزه رسمى و غير رسمى افزايش پيدا مىكند.جامعه خودش مستعد است. آن بخش كه مدام ابتكار عمل به خرج مىدهد تا فاصله بين حوزه رسمى و غير رسمى را زياد كند، حوزه رسمى و دولتها هستند. جامعه زندگى خود را مىكند و اين ما به عنوان حوزه مديريت كشور هستيم كه بايد خودمان را به جامعه نزديك كنيم، نه اينكه توقع داشتهباشيم جامعه خود را به ما نزديك كند. آن هم به مايى كه اعتقاد به اين جامعه و توانمندىهاى آن نداريم. اين شرايط بود كه باعث مىشد كه خاطره خوشى از آن دوره در ذهن مردم باقى بماند.
به نظر شما اگر مهندس موسوى وارد عرصه رياستجمهورى بشوند، چه سياستها و چه فضايى را در عرصه فرهنگ دنبال خواهند كرد؟
يكى از مشكلات جدى كه مهندس موسوى پيش رو خواهد داشت و بايد با آن برخورد كند، مبرا كردن عرصه فرهنگ از دست و پاى دراز سياستزدگى است كه وارد اين حوزه شده است و باعث شده كه بسيارى از ظرفيتهايى كه در اين عرصه وجود دارند سترون بشوند و به مرور جايگاه خودمان را در سطح منطقه و جهان از دست مىدهيم. براى اينكه اعتقاد و ايمان به اهالى فرهنگ وجود ندارد.
شنبه|ا|19|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]
-
گوناگون
پربازدیدترینها