محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827748766
ايران، ظرفيتهاى الگودهى و تغييرات خاورميانه
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ايران، ظرفيتهاى الگودهى و تغييرات خاورميانه
خبرگزاري فارس: جمهورى اسلامى ايران با برپايى كنفرانسهاى متعدد در سطح جهان توانسته است گامهاى بزرگى براى گردهمايى و تجمع عالمان اسلامى بردارد و با ايجاد بحثهاى مفيد و سازنده، بيشتر حقايق مكتوم و نيز مشتركات و امور مورد تفاهم مذاهب اسلامى را آشكار سازد و زمينههاى تشكيل امت واحده را پديد آورد.
انقلاب اسلامى ايران يكى از عوامل مهم و تأثيرگذار در پيشبرد روند بيدارى اسلامى و نيز افزايش فعاليتهاى مؤثر در جوامع مسلمانان بوده است، كه اين تأثيرگذارى - كه حاكى از شكلگيرى خيزش رو به تكامل در جهت بيدارى اسلامى و رشد حركتهاى آزادىخواهانه نزد بسيارى از ملل جهان است - نشان از تمايل بازگشت مردم منطقه و جهان به سياستهاىعدالتخواهانه و نفى نظامهاى سيطرهجويانه و سلطهطلب است.
اين جريان اصيل نشان مىدهد، كه تحول جديدىكه در بسترى از حركتهاى سياسى و اجتماعى شكلگرفته، ملهم از عدالتخواهى انقلاب و ملت رشيد ايران است؛ چرا كه استثمار و استعمار را در همه اشكال آن نفى كرده است. بر اين اساس، وقوع انقلابهاى مردمى در منطقه خاورميانه و شمال افريقا، ظرفيتهاى جديدى براى تأثيرگذارى انقلاب اسلامى ايران بر روندهاى منطقهاى ايجاد كرده و توانسته تا حدود زيادىبر جهتگيرى انقلابهاى اخير تأثير بگذارد.
زمينههاى تاريخى و اهداف مشترك انقلاب اسلامى ايران با انقلابهاى اخير در خاورميانه كه مبتنى بر گفتمانهاى دينمحور، عدالتمحور و سلطهستيزانه مىباشد، محورهايى است كه ايران مىتواند بواسطه آن موجب الگودهى به انقلابهاى اخير در خاورميانه شود. بنابراين، مهمترين شباهت اين انقلابها با انقلاب اسلامى ايران در مردمى بودن اين انقلابها با محوريت دين است و همين موضوع مىتواند در كنار ظرفيتهاى انقلاب اسلامى(گفتمانهاىعدالتمحور و سلطه ستيزانه)، يك الگوى واقعى و منطقى براى اين انقلابها در راستاى شكلگيرى حكومتهاى مردمى اسلامى محسوب شود. بر اين اساس، در اين نوشتار در پى پاسخگويى به سوألات زير هستيم:
1- تبيين انقلاب اسلامى و الهامبخشى به خيزشهاى مردمى؛
2- تبيين تشابهات انقلاب اسلامى ايران با انقلابهاى اخير منطقه خاورميانه؛
3- تبيين ظرفيتهاى انقلاب اسلامى ايران در راستاى الگودهى به انقلابهاى اخير در خاورميانه.
انقلاب اسلامى و الهام بخشى به خيزشهاى مردمى
خيزشهاى اسلامى در قرون متمادى تاريخ اسلام، عموماً پاسخى به شرايط زمانى و مكانى بوده است. استبداد داخلى و سلطه خارجى، عمده محركههاى مسلمانان مبارز براى رسيدن به آزادى، استقلال و كسب هويت اسلامى از طريق بازگشت به اسلام و رهايى بوده است.
با اوجگيرى تحولات سياسى در كشورهاى منطقه خاورميانه و شمال آفريقا - و در حالى كه سير اين تحولات و سيل خيزشهاى مردمى مىرود تا معادلات معاصر منطقهاى و جهانى را وارد مرحلهاى تازه نمايد - ضرورت بازخوانى ماهيت اين خيزشها نيز و واكاوى مسير حركت و سرانجام آن بيش از پيش خود را نمايان مىكند.
بازخوانى بسيارى از اين رويدادها صرفاً در همان بازه زمانى و مكانى قابل بررسى است، اما انقلاب اسلامى با پارادايم و پارامترهاى خاص خود تحول عميق فرازمانى و فرامكانى است؛ انقلاب اسلامى ايران رخدادى متمايز در ساخت حكومت مستقل بر پايههايى از استوانه اسلاممدارى و مردمسالارى است، كه اين گفتمان بيدارى و رهايىبخشى انقلاب اسلامى متوقف در سطح دولتها نمانده و عمده مخاطبان خود را در ميان لايههاى ملتها جستجو مىكند و توانسته است در اين راه به ضريب نفوذ عميقى دست يابد.
ظهور و نقشآفرينى انقلاب اسلامى، بارزترين مشخصهى مشترك در ميان مجموعهى خيزشهاى به هم پيوسته و دنبالهدار جارى در منطقه خاورميانه و شمال آفريقاست. به عبارت ديگر، هرچند اشتراكات ديگرى نيز - در كنار برخى تفاوتها - در اين تحولات پىدرپى ديده مىشود، اما ردپاى انقلاب اسلامى را مىتوان در هريك از اين خيزشها پىگرفت.
تشابهات جنبشهاى اخير خاورميانه با انقلاب اسلامى ايران
با مراجعه به حافظه تاريخى در سير انقلاب اسلامى ايران، نشان مىدهد كه تمامى خصوصيات و مؤلفههاى يادشده براىانقلابهاى عربى و گاهى شعارها، گستردگى حضور مردم، عدالتخواهى، ظلمستيزى، مبارزه با ديكتاتورى، استكبارستيزى، اسلامخواهى و حتى برخى رخدادها و مواضع حاكمان ديكتاتور در قبال مطالبات مردم، با رفتار شاه مخلوع در ايران مطابقت كامل دارد. شاه نيز پس از گسترش اعتراضات در ايران اعلام كرد: پيام مردم را براى تغييرات و اصلاحات شنيده و قول مى دهد... و اين همان رفتارى است كه در كشورهاى عربى منطقه؛ همچون تونس، مصر، بحرين، يمن و اردن مىتوان آن را مشاهده كرد، و همان تلاشهاى ناكام براى حفظ نظام از طريق شاهپور بختيار و ازهارى، هماكنون در نمونههاىديگرى در كشورهاى عربى در جريان است كه از سوى آمريكا و غرب به اجرا در مىآيد.
اگرچه عنصر رهبرى در انقلاب اسلامى ايران، نقش و جايگاه ويژهاى در هدايت و سرعت بخشيدن به پيروزى انقلاب اسلامى داشت و انقلابهاىعربى فاقد آنند؛ ولى الهامگرفتن از مدل و پيامهاى انقلاب اسلامى در سه دهه گذشته، همواره سرمشق جريانهاى مردمى در مبارزات خود بوده است. جاناتان اسپاير، طى سخنرانى خود در نشست سالانه هرتسليا "ايران را هستهى اصلى تحولات خاورميانه" معرفى مىكند. بنابراين، در پاسخ به اين سؤال كه چرا انقلاب اسلامى ايران بر جنبشهاى سياسى اسلامى اخير در خاورميانه تأثير گذاشت؟ مىتوان به موارد مشترك فراوان موجود بين انقلاب اسلامى ايران و اين جنبشها اشاره كرد. اين وجوه يا زمينههاى مشترك كه از آنها به عنوان عوامل همگرايى يا عناصر همسويى و همرنگى نيز مىتوان ياد كرد، عبارتند از:
1- ايده واحد: از آنجا كه انقلاب اسلامى ايران، يك انقلاب شيعى است، لذا همانند هر جنبش اسلامى ديگر، بر پايه وحدانيت خدا (لاالهالاالله) و رسالت پيامبر اكرم(ص) (اشهد ان محمداً رسولالله) بنا شده است، كه كعبه را قبله آمال و آرزوهاى معنوى خود و قرآن را كلام خداوند سبحان و آن را منجى بشريت تلقى نموده، و به دنياى پس از مرگ و قبل از آن، به صلح، برادرى و برابرى ايمان دارد. همانگونه كه حضرت امام خمينى (ره) فرمود: "در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است، در مصالح اسلامى كه مشترك بين همه است، با هم توحيد كلمه كنيد". البته ويژگى كاريزمايى حضرت امام(ره) و مواضع ضداستعمارى وى كه بيشتر مسلمانان جهان بر آن اتفاق نظر دارند را مىتوان بر تأثير متقابل انقلاب اسلامى و جنبشهاىاسلامى افزود.
2- دشمن يكسان: انقلاب اسلامى ايران و جنبشهاى اسلامى داراى دشمن مشتركاند و اين دشمن مشترك - كه آمريكا و اسرائيل است - كيان اسلام را تهديد مىكند. انقلاب اسلامى با طرح شعار "نه شرقى و نه غربى" عَلَم مبارزه عليه دشمن مشترك جهان اسلام را به دوش گرفت و امام خمينى(ره) در اين باره فرمود: "دشمن مشترك ما كه امروز اسرائيل و آمريكا و امثال اينهاست، كه مىخواهند حيثيت ما را از بين ببرند و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، اين دشمن مشترك را دفع كنيد". در عرصه درونى نيز، مسلمانان، دشمن مشتركى دارند و اين دشمن مشترك، همان عقبماندگى است و همين مسأله است كه تمامى كشورهاى جهان اسلام را در سطح كشورهاى جهان سوم باقى نگاه داشته است.
3- آرمان مشترك: انقلاب اسلامى ايران و جنبشهاى اسلامى معاصر، خواهان برچيده شدن ظلم و فساد و نيز خواهان به اجرا درآمدن قوانين اسلام و استقرار حكومت اسلامى در جامعه مسلمانان و به اهتزاز در آوردن پرچم "لاالهالاالله" در سراسر جهان از طريق نفى قدرتها و تكيه بر قدرت لايزال الهى و تودههاى مردماند. به سخن امام خمينى(ره)، در اين مورد توجه كنيد: "همه در ميدان باشند، با هم باشند، ما مىخواهيم اسلام را حفظ بكنيم، با كنارهگيرى نمىشود حفظ كرد، خيال نكنيد كه با كنارهگيرى تكليف از شما سلب مىشود".
البته برخى از جنبشهاى سياسى اسلامى، تنها خواستار عمل به احكام اسلام در كشورهاى خود، و برخى نيز در پى تشكيل يك حكومت مستقل، بدون تأكيد بر شكل اسلامى حكومت هستند. از اينرو، مىتوان گفت كه جنبشهاى اسلامى معاصر حيات خود را مديون انقلاب اسلامىاند؛ زيرا انقلاب اسلامى به اسلام و مسلمانان حياتى تازه بخشيد و آنها را از عزلت و حقارت نجات داد، بر ناتوانى ماركسيسم، ليبراليسم و ناسيوناليسم در اداره و هدايت مسلمانان مهر تأييد زد و اسلام را به عنوان تنها راه حل براى زندگى سياسى مسلمين مطرح ساخت، كه شيخ عبدالعزيز عوده، روحانى برجسته فلسطين در اين رابطه گفته است: "انقلاب خمينى (ره)، مهمترين و جدىترين تلاش در بيدارسازى اسلامى ... ملتهاى مسلمان بود". بنابراين، موجوديت و هستى سياسى جنبشهاى سياسى اسلامى به انقلاب اسلامى وابسته است. اين امر زمينههاى لازم براى تأثيرپذيرى جنبشهاىاسلامى از انقلاب اسلامى را فراهم آورده است.
4- وحدتگرايى: تأكيد انقلاب اسلامى و رهبرى آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذاهبهاى اسلامى در نيل به پيروزى در صحنه داخلى و خارجى، زمينه ديگر گرايش جنبشهاى سياسى اسلامى معاصر به سوى انقلاب اسلامى است؛ زيرا انقلاب اسلامى با الگوپذيرى از اسلام ناب محمدى (ص) هيچ تفاوتى بين مسلمانان سياه و سفيد و اروپايى و غيراروپايى قائل نيست و بر جنبههاى اختلاف برانگيز در بين مسلمين پاى نمىفشارد، بلكه با ايجاد دارالتقريب فِرَق اسلامى، برپايى روز قدس، صدور فتواى امام خمينى(ره) عليه سلمان رشدى و برگزارى هفته وحدت و ... در جهت اتحاد مسلمانان گام برمىدارد كه به همين دليل، طيف گستردهاى از گروههاى غيرشيعى و حتى جنبشهاى آزادىبخش غيراسلامى، انقلاب اسلامى ايران را الگو و اسوه خود قرار دادهاند. بنابراين، جاى شگفتى نيست كه مسلمانان سنى مذهب فلسطينى به نام و ياد حضرت امام خمينى(ره) به عمليات شهادتطلبانه دست مىزنند. مجيبالرحمان شامى، روزنامهنگار پاكستانى در اين باره مىگويد: "تأثير بزرگ ديگر امام خمينى اين است كه گر چه ايشان يك رهبر شيعه بودند ... اما با اين وجود مبلّغ جدايى نبودند و فرياد او براىاسلام بود".
5- مردمى بودن: يكى از ويژهگىهاى انقلاب اسلامى، مردمى بودن آن بود؛ زيرا در حالى كه احزاب سياسى به اصطلاح منتقد خواستار برخى تغيييرات جزئى در داخل دولت و نهايتاً تعويض نخست وزير بودند، اما مردم سرانگشت اشاره خود را متوجه شخص شاه كردند و نهضت خود را تا ساقطكردن حكومت 57 ساله پهلوى پيش بردند. در نهضتهاى اسلامى منطقه نيز اين مردم و تودههاى مسلمان هستند كه در صف اول معارضين ايستادهاند و حضور احزاب، به خصوص احزاب غيراسلامىكمرنگ است. مردمگرايى انقلاب اسلامى، عاملى در گسترش انقلاب و پذيرش آن از سوى ملتهاى مسلمان بوده است. رهبر كبير انقلاب اسلامى در سال 1357 و بعد از آن بر اين باور بود كه بايد به ملتها بها داد مىشود، نه به دولتها. در مجموع، علىرغم همه دشواريهايى كه براى برقرارى روابط ايران انقلابى و جهان اسلام و تأثيرپذيرى متقابل آن دو وجود دارد، ولى وجوه مشترك آن دو، بسيار بيشتر است.
6- خودباورى: اگر بخواهيم مهمترين دستاورد تحولات منطقه براى ملتهاى مسلمان اين كشورها را برشماريم، بايستى"خودباورى " را مهمترين عامل عنوان كنيم. هر چند قيامهاى متعددى توسط ملت ايران در دورههاى مختلف رخ داده بود، اما هنگامى كه با رهبرى امام، ملت مسلمان ايران به اين باور رسيد كه مىتواند سرنوشت خود را بدست گيرد، آنگاه بزرگترين انقلاب مردمى قرن را تحقق بخشيد. اكنون نيز ملتهاى منطقه پس از كش و قوسهاى فراوان و اميد واهى بستن به ناسيوناليستها و غربگرايان به اين نتيجه رسيدهاند كه اگر خواهان تحول هستند بايد خود قيام كنند و نبايد منتظر ديگران باشند و تنها در اين صورت است كه به نتيجه خواهند رسيد، كما اينكه در كشورهاى مصر، تونس و ليبى، نتيجه اين خودباورى با سرنگونى سه ديكتاتور مشهور، كام مردم را شيرين كرد و همين اتفاق ساير ملتها را به تأثيرگذارى قيام خود اميدوار ساخت.
7- اسلامخواهى: اگر چه در ابتداى نهضت مردم ايران، علاوه بر توده مردم، اندك گروههايى نيز با مشى سوسياليستى يا ليبرال بودند، اما با گسترش نهضت، اين اقليت به حاشيه رفته و آنچه كه نمود پيدا كرد، شعارهاى الله اكبر و اسلامخواهىميليونها مسلمان ايرانى بود، كه كاخ 2500 ساله ستمشاهى را ويران كرد. در نهضتهاى منطقه نيز با همه تلاشهايى كه از سوى رسانهها صورت گرفت تا اعتراضات مردم را معيشتى و اقتصادى و براى بدست آوردن آزادى غربى وانمود كنند، اما شعارهاى كوبنده ملتها تمامى اين تبليغات را خنثى كرد؛ زيرا اوج تجمعات در اين كشورها بعد از نماز جمعه شكل مىگيرد و نمازهاى صدها هزار نفرى به سمبل ثابت اين اعتراضات تبديلشده و كسى نمىتواند آن را انكار كند.
8- صهيونيسم ستيزى: يكى از شعارهايى كه از ابتداى انقلاب اسلامى توسط مردم داده شد و اكنون پس از 33 سال هنوز استمرار دارد، صهيونيسم ستيزى بود، كه در نهضتهاى منطقه نيز اولويت قيامها در كشورهايى است كه حاكمان آنان بيشترين ارتباط را با اسراييل دارند و پيمانهاى مشترك نظامى، اقتصادى و سياسى با اين رژيم غاصب داشتهاند. در شعارهايى نيز كه از سوى مردم منطقه سرداده مىشود، شعارهاى ضداسرائيلى و برائت از حاكمان وابسته به اين رژيم بسيار پررنگ است.
ظرفيت الگوسازى ايران در انقلاب هاى اخير خاورميانه
جنبشهاى اخير اسلامى كه در كمتر از چند هفته تظاهرات مردمى در تونس و مصر به نتيجه رسيد و در ادامه نيز كشورهاىيمن، ليبى ، بحرين، اردن، كويت، الجزاير و ديگر كشورهاى عربى را همچون باتلاقى در خود گرفتار ساخت، نتيجه خيزش و خروش مردمى است كه بيش از سه دهه در فضايى از فقر، فساد و تبعيض، گرفتار حكمرانى شده بودند، اما مردم توانستند در اندك زمان ممكن، چهره اين كشورها و منطقه را به طور برگشتناپذيرى تغيير دهند، كه تمامى اين حوادث، ريشه در سركوب و منكوب هويتى دارد كه تمام لايههاى جامعه را درگير خود ساخته بود و بنا به اعتقاد برخى، عامل اصلى حركت عظيم مردم مصر، تونس، ليبى و ... احساس تحقيرى بوده است كه مردم از وضعيت سرانشان داشتهاند.
با اين حال و با وجود تفاوت در رهبرى، سازماندهى و زمينه بروز و ظهور، الگوى الهامبخش و مركز ثقل اين تحولات، انقلاب اسلامى ايران بوده است؛ زيرا نظام اسلامى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران شكل گرفت، به صورت يك الگو و مهمترين خواسته سياسى مبارزان مسلمان درآمد؛ و اين الگو بيش از هر جايى در انديشه و آرمان همسايگان ايران تبيين شد. ابتدا افغانستان، تركيه، عراق، و سپس فلسطين، لبنان، تونس، مصر، ليبى، اردن و ... مقصدهايى بودند كه پس لرزههاىانقلاب اسلامى در آنجا طنينانداز شد. لذا گفتمان بيدارى و رهايىبخشى انقلاب اسلامى متوقف در سطح دولتها نمانده و عمده مخاطبان خود را در ميان لايههاى ملتها جستجو مىكند و توانسته است در اين راه به ضريب نفوذ عميقى دست يابد.
بر اين اساس مىتوان گفت كه زمينه هاى تاريخى و اهداف مشترك انقلاب اسلامى ايران با انقلابهاى اخير در خاورميانه كه مبتنى بر گفتمانهاى دين محور، عدالت محور و سلطهستيزانه ميباشد، ظرفيتهايى است كه موجب تأثيرگذارى و الگودهى انقلاب اسلامى ايران به انقلابهاى اخير در خاورميانه خواهد شد. در ادامه به ظرفيتهاى انقلاب اسلامى ايران در راستاى الگودهى به انقلابهاى اخير در خاورميانه اشاره مىشود:
1- گفتمان دين محور: تأكيد انقلابيون كشورهايى؛ نظير تونس، مصر و ليبى كه حاكمان آنان در طول چند دهه اخير به تبعيت از سكولاريسم غربى راه دينزدايى را در پيشگرفته بودند بر احياى مظاهر اسلامى؛ چون حجاب نشان مىدهد كه سياستهاى دين ستيزانه آنها فقط در سطح رسانهها باقى مانده و شعارهاى غالب مردم در كشورهاى عربى نشان مىدهد كه اسلامگرايى و دينمحورى يكى از عمده ترين عوامل خيزش آنها بوده است، كه متأسفانه دنياى غرب با ناديده گرفتن اين مسأله، تلاش دارد تا با تبليغات متراكم خود اين مسأله را تلقين كند كه خيزشهاى مردمى در كشورهاى عربى با فليكر، يوتيوب، فيسبوك و توييتر و ديگر رسانههاى اجتماعى مجازى شروع شده و پايان خواهد يافت؛ مسألهاى كه نشان از غفلت آنان از گفتمان بيدارىبخشى انقلاب اسلامى است.
2- گفتمان عدالتمحور: گفتمان عدالت، به معناى نظام معنايى و دلالت، از بدو پيروزى انقلاب اسلامى بر سياست خارجىجمهورى اسلامى ايران حاكم بوده و اين گفتمان نيز بعضى از رفتارها و منافع را براى سياست خارجى ايران ممكن و مشروع ساخته و برخى ديگر را ناممكن و نامشروع مىسازد. گفتمان عدالت در سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، داراى عناصر و دقايق گفتمانى خاصى است كه حول دال متعالى و مركزى "عدالت" فصلبندى شده و معنا مىيابند. اين عناصر و دقايق گفتمانى، عبارتند از : عدالتخواهى، استقلالطلبى، صلح طلبى مثبت، حمايت از مسلمانان و مستضعفان، ظلمستيزى، سلطهستيزى، استكبارزدايى، تجديد نظرطلبى و شالودهشكنى نظم و نظام بينالملل. اين گفتمان با توجه به ظرفيتهاى انقلاب اسلامى مىتواند به نوعى محور سياست جنبشهاى اخير در خاورميانه گردد.
3- آموزههاى انقلاب اسلامى: به واقع، آموزهها و انديشههاى انقلاب اسلامى كه مبتنى بر عدالت اجتماعى، مردمسالارىدينى و استقلال و آزادى است، كه توانسته به تلفيقى از جمهوريت و اسلاميت دست يابد، مىتواند الگوى بسيارىاز جنبشها و خيزشهاى مردمى باشد. از اين ديدگاه مىتوان گفت كه انقلاب اسلامى نقطه عطفى در بيدارى و رهايى نه تنها جهان اسلام، بلكه ديگر ملتها نيز به شمار مىرود.
4- گفتمان مقاومت: انقلاب اسلامى مردم ايران با رمز گشايى از سه موضوع مهم، يعنى هويت، بيدارى و دينمدارىتوانسته به تبيين و تثبيت گفتمان قدرت منطق در اعماق دلها و باورها كمك رساند، كه چنين گفتمانى در طول سه دهه اخير، الهامبخش بسيارى از خيزشهاى مردمى بوده است؛ چرا كه جنبشهاى رهايىبخش اسلامى در لبنان، فلسطين، مصر، تونس، الجزاير، سودان، پاكستان، عربستان و تركيه با چنين گفتمانى احيا شدند. اين انديشه كه نشات گرفته از آموزههاىاسلام سياسى است، در تقابل با گفتمانى است كه از سوى آمريكا ترويج و تبيين شده است؛ آمريكا در طول سه دهه اخير عموماً و يك دهه اخير خصوصاً تلاش داشته تا با اجراى طرحهاى متعدد مهار انقلاب اسلامى، از عمق ضريب نفوذ آن در بين ملتها بكاهد، كه سايههاى پنهان چنين طرحى نشان از آگاهى غرب از اراده خواستن، انديشه توانستن و تفكر خيزش در بين ملتهاى منطقه بود. از اينرو، چيزى كه در پس پرده تمامى سناريوهاى صلح و سازش و صدور دموكراسى نهفته بود، انديشه مقاومت و فلسفه استقلالى بود كه مىبايست يا نابود گردد و يا حداقل كنترل و مديريت شود.
5- تجربه انقلابى: غرب در اين بازه زمانى ردپاى آشكار گفتمان انقلاب اسلامى را در لايههاى خيزشها و قيامهاىمردمى رصد مىكرد و تجربه انقلابى ديگر با مختصات انقلاب اسلامى ايران حادثهاى هولناك براى آنان بود. از اين رو و از قبال منطق قدرت غرب، قرار بود خاورميانه جديدى از زايمان نارس و عقيم خاورميانه بزرگ متولد شود، تا اهداف راهبردى آمريكا در خاورميانه و نيز ايجاد نظم هژمونيك و برترى جهانى ايالات متحده را مورد اهتمام قرار دهد، اما چيزىكه در عمل رخ داد يك اشتباه محاسبه استراتژيك بود؛ يعنى خلع سلاح انديشه مقاومت و استقلال براى تغيير ژئوپلتيكى منطقه خاورميانه در سايه چنين طرحهايى، كه نه تنها محقق نشد، بلكه الهامبخشى و بيدارى سازى انقلاب اسلامى بار ديگر همه چيز را فروريخت.
6- تقويت انديشه خاورميانه اسلامى: روند هارمونى تحولات خاورميانه حكايت از شكلگيرى خاورميانه اسلامى با انديشه و ايده اسلامى و ملهم از انقلاب اسلامى ايران است. به واقع، برآيند مدل خاورميانه اسلامى افزايش نرخ نفوذ ايران و كاهش نفوذ آمريكاست.
7 - برگزارى كنفرانسهاى بين المللى: انقلاب اسلامى ايران، همانگونه كه مسلمانان ايران را به برادرى و تفاهم اسلامىدعوت مى كند، تمامى مسلمانان جهان را نيز براى تحقق وحدت اسلامى فرا مىخواند، كه در اين راه جمهورىاسلامى ، اساس كار خود را دعوت از عالمان و متفكران سراسر جهان براى بحث و تبادل نظر جهت آگاهى و شناخت بيشتر مذاهب از يكديگر و جلوگيرى از هرگونه فعاليتهاى تفرقهافكنانه و ضد وحدت قرار داد.
جمهورى اسلامى ايران با برپايى كنفرانسهاى متعدد در سطح جهان توانسته است گامهاى بزرگى براى گردهمايى و تجمع عالمان اسلامى بردارد و با ايجاد بحثهاى مفيد و سازنده، بيشتر حقايق مكتوم و نيز مشتركات و امور مورد تفاهم مذاهب اسلامى را آشكار سازد و زمينههاى تشكيل امت واحده را پديد آورد. رهبر انقلاب اسلامى در خصوص برگزارى كنفرانسها و گردهمايىهاى بزرگ عالمان و متفكران اسلامى مىفرمايد: "مهمترين مسؤوليت اين كنفرانسها و امثال آن، شناسايى مبانى وحدت و رفع آن موانع مىباشد. به اعتقاد ما كوچكترين اين موانع ذهنيت عامه مردم است كه بايد اصلاح شود و اين امر جز به دست علما، روشنفكران، نويسندگان و كسانى كه قدرت هدايت افكار عمومى را دارند، ميسر نيست".
قدرت نرم فرهنگى ايران
جمهورى اسلامى ايران اگر چه از حيث قدرت سختافزارى در جايگاه پايينترى نسبت به امريكا قرار دارد، اما شواهد عينىنشان مىدهد كه موقعيت معنوى و فرهنگى و به اصطلاح قدرت نرم ايران در منطقه رو به فزونى نهاده و در حال تبديل شدن به يك قطب فرهنگى موثر در منطقه است. ايران زمينهها و شرايط لازم براى كسب قدرت معنوى و ارتقاى ناب محبوبيت خود در ميان كشورهاى منطقه را فراهم ساخته است. البته هر چند خاورميانه وضعيتى سيال و بىثبات دارد و هنوز شكل منسجمى به خود نگرفته است، اما تحولات جديدسياسى- امنيتى در خاورميانه( قيامها و خيزشهاى مردمى)، ساخت قدرت و سياست در خاورميانه را به نفع ايران تغيير داده و همين امر، آثار و عواقب منفىاى بر منافع استراتژيك امريكا در منطقه، متحدان منطقهاى آن در جهان عرب و موقعيت رژيم صهيونيستى داشته است.
اقبال اقدس دانشجوى دكترى علوم سياسى دانشگاه علامه طباطبايى
منبع : پگاه حوزه شماره 319
انتهاي متن/
چهارشنبه|ا|5|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]
-
گوناگون
پربازدیدترینها