واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: با این حال از جمع كسانی كه به تماشای بدرود بغداد، نشستند اغلبشان درباره فیلم طوری حرف زدند كه گویی با اثری بسیار متفاوت از سینمای ایران طرف بودند. از آن زمان بود كه حرف و سخن درباره این فیلم زیاد شد و... درباره «بدرود بغداد»فیلم «بدرود بغداد» كه به عنوان نماینده ایران در اسكار سال آینده میلادی انتخاب شده، از جنبههای گوناگون اثری مهم در سینمای ما به شمار میآید. مهدی نادری، كارگردان این فیلم چهره چندان شناخته شدهای نیست. تا پیش از نمایش فیلم این كارگردان در جشنواره فیلم فجر، كمتر كسی نامی از او شنیده بود. مهدی نادری، كارگردان جوان سینمای ایران، برادر كوچكترمهدی نادری، فیلمنامهنویس مطرح سینما و تلویزیون است كه امسال نامش را به دلیل اكران مهدی نادری، و مهدی نادری، و نیز سریالمهدی نادری، زیاد شنیدیم. نادری برای اهالی سینما آنقدر نام ناشناختهای بود كه خیلی از منتقدان و حتی مسوولان جشنوارهای نسبت به او و كارش بیتفاوت بودند. فیلم او در سالن كوچك سالن همایشهای میلاد نمایش داده شد و همزمان با آن، فیلم بحثانگیز دیگری هم در سالن اصلی نمایش داده میشد و طبیعی بود كه كمتر كسی رغبت به دیدن فیلم نادری داشته باشد. با این حال از جمع كسانی كه به تماشای بدرود بغداد، نشستند اغلبشان درباره فیلم طوری حرف زدند كه گویی با اثری بسیار متفاوت از سینمای ایران طرف بودند. از آن زمان بود كه حرف و سخن درباره این فیلم زیاد شد و كار تا به آنجا پیش رفت كه به عنوان پدیده جشنواره بیستوهشتم انتخاب شد و منتقدان نیز از آن استقبال زیادی كردند. بدرود بغداد، فیلمی است با 3 شخصیت اصلی كه پانتهآ بهرام، مصطفی زمانی و مزدك میرعابدینی در آن ایفای نقش میكنند. این یكی از ویژگیهای منحصربهفرد این فیلم است كه درامی پرتعلیق را با 3 شخصیت محدود پیش میبرد و آنقدر تنش درونی ایجاد میكند كه تماشاگر خسته نمیشود. نمونه چنین فیلمهایی در تاریخ سینما را میتوان در آثاری مشابه «جهنم در اقیانوس آرام» سراغ گرفت و نیز فیلمهایی كه براساس نمایشنامههای مطرح مدرن ساخته میشوند، مثل آثار جوزفال منكهویچ یا الیا كازان و دیگران كه با آثاری مثل «اتوبوسی بهنام هوس» و «ناگهان تابستان گذشته» ثابت كردند كه حتی با وجود حداقل شخصیتها نیز میتوان درامی قوی را پیش برد.البته بدرود بغداد، فیلمی در ژانر جنگی است اما بسیار متفاوت از ظاهر فیلمهای جنگیای كه ما میشناسیم. تا حدودی میتوان این سبك ساخت فیلم جنگی را در سالهای اخیر سینمای آمریكا نیز جستجو كرد. از این منظر شباهتها میان ساختار روایی این فیلم با فیلم اسكاری «گنجه رنج» زیاد است. ابتدا شخصیتپردازی یك آمریكایی را شاهد هستیم؛ او بوكسوری است كه براثر اتفاقهایی به جنگ عراق اعزام میشود (نحوه ورود این شخصیت به جنگ چیزی مشابه نحوه ورود شخصیت اصلی فیلم كاترین بیگلو است) و در یك فضای گمگشته و ناآشنا، ناگهان با یك عرب روبهرو میشود و سپس درمییابد كه او حامل بمبی خطرناك است. در فیلمهای جنگی از این دست آثار بیشمارند. حتی در میان نمونههای كلاسیك سینمای جنگ هم هستند فیلمهایی كه به رودررویی 2 مبارز از 2 جبهه میپردازند و در رفتار و برخوردشان رویكردی متفاوت از آنچه كه تماشاگر میپندارد، دارند. مهدی نادری با هوشیاری كامل، قصهاش را در مسیر تقدیر آدمها روایت میكند؛ به ترتیبی كه 2شخصیت اصلی فیلم برای بقا ناچار به كنار آمدن با یكدیگرند و این همزیستی باعث شكلگیری نوعی ارتباط انسانی و دوستانه بین آنها میشود. یكی از جذابیتهای این نوع روایت سینمایی برای تماشاگر، ایجاد غافلگیری و قرار دادن شخصیتها در وضعیتی است كه تماشاگر توقع ندارد. تاكنون در آثار جنگی سینمای ایران، چنین مضمونی كمتر مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته است اما این بار مهدی نادری در فیلمی كه درباره حضور آمریكا در عراق ساخته، چنین روابطی را میان 2 شخصیت آمریكایی و عرب ایجاد كرده است. بدرود بغداد، فیلمی برای تماشاگر عام نیست؛ حادثههایش و نیز غافلگیریهایی كه از آنها سخن گفته شد، برای مخاطب ساده و تماشاگران انبوه سینما نیست. همچنان كه فرم و ساختار فیلم بهگونهای است كه تماشاگر خاص خود را میطلبد. نادری برای واقعگرایی بیشتر فیلمش و نیز تاثیرگذاری بر مخاطب غیرایرانیاش، از زبان اصلی استفاده كرده، به این ترتیب كه مصطفی زمانی در فیلم كاملا یك عرب معرفی میشود و مزدك میرعابدینی نیز به زبان انگلیسی تكلم میكند. همین واقعیت خود دلیلی بر این است كه بدرود بغداد، فیلم مطلوبی برای تماشاگر عام سینما نیست. اما از زاویه دیگری اگر بخواهیم به همین موضوع نگاه كنیم، متوجه خواهیم شد نادری با این كه فیلم اولش را ساخته، اما در نمایش آنچه میخواسته، كوچكترین و ریزترین جزئیات را هم از قلم نینداخته است. فضاسازی كار او چیزی است میان فیلمهای جنگی روانشناسانه و نیز آثار وسترن. زمانی كه 2 شخصیت اصلی در برهوتی جنگزده و بدون ساكن روانه میشوند، لحظهای تصور میكنیم با فیلمهایی از جنس وسترنهای قدیمی روبهرو هستیم. نوع شخصیتپردازی 3 چهره اصلی نیز كاملا متناسب با فضا و حس و حال فیلمی است كه بیش از آنكه بخواهد جنگ را به تصویر بكشد، تبعات آن را به تماشاگر نشان میدهد. بدرود بغداد از آن دست فیلمهایی است كه با موضعگیری انسانی خود، خط بطلانی بر مرزبندی دوست و دشمن میكشد و به غریزه و خواست قلبی شخصیتهایش نزدیك میشود. در واقع در مواجهه 2 شخصیت مرد فیلم، بیش از آنكه ملیت آنان تعیینكننده و پیشبرنده باشد، احساسات و عواطف انسانی این دو است كه موجب ارتباطشان میشود. نادری در ساخت این فیلم متحمل فشارهای زیادی شده است. فیلم او پیش از شهادت كارگردان و همكارانش نشان میدهد كه چه اثر دشواری است و اجرای آن تا چه اندازه با مشكلات روبهرو بوده است. نخستین كار نادری نگارش فیلمنامه به 2 زبان عربی و انگلیسی است؛ به این ترتیب كه در شخصیتپردازی سرباز آمریكایی باید خاستگاه، شخصیت و منش غربی او را در نظر میگرفت و دیالوگهایی را مینوشت كه مثلا برای یك تماشاگر آمریكایی نیز كه این فیلم را میبیند، همان اندازه ملموس و باورپذیر باشد. درباره زبان عربی این یكی شخصیت نیز چنین مسیری باید پیموده میشد. فرق فیلم نادری با بسیاری از آثار بیارزشی كه هالیوود درباره اعراب و ایرانیان میسازد در همین نكته است؛ آنان از نشان دادن یك شرایط دروغین و كاذب با واقعیت هراسی ندارند. مثلا از الیور استون بگیرید كه در «اسكندر» زمانی كه به ایران میرسد آنان را مردمانی نشان میدهد كه مكالماتشان به زبان عربی است یا همین سریالهایی مثل «24» یا «فلشفوروارد» كه در آن افغانها هم به لهجه غلیظ تهرانی حرف میزنند. اما نادری برای واقعگرایی و دور شدن از سهلانگاری و بیمسوولیتی، با تلاش زیاد توانسته مزدك میرعابدینی را در این نقش جا بیندازد. میرعابدینی كه در ایران نیز 3 فیلم ساخته است و یك بار هم در چند قسمت از سریال طنز رامبد جوان (مسافران) بازی كرد، از هنرمندانی است كه تجربه سالها زندگی در آمریكا را دارد و بر همین اساس لهجهاش كاملا قابل باور و مورد پذیرش است. درباره مصطفی زمانی و پانتهآ بهرام نیز نادری با دقت و هوشیاری توانسته از این دو بازیگر، 2 عرب اصیل بسازد. در این مورد خاص باید گفت كه كار بهرام در دقایقی به نحوی است كه حتی تماشاگر ایرانی نیز ممكن است او را نشناسد. اما تأثیرگذارترین فرد در تشخص بخشیدن به بدرود بغداد، بدون شك تورج اصلانی است. این فیلمبردار نسبتا جوان اما بسیار باتجربه و پویا را سالهاست كه در سینمای ایران میشناسیم. فیلمهایی كه او كار میكند، جملگی واجد یك ویژگی تعیینكننده و متمایز هستند؛ جا برای كار یك فیلمبردار دارند. اصلانی كه بتازگی از همكاری با ابراهیم حاتمیكیا انصراف داد، در توجیه عمل خود به همین نكته بنیادین اشاره كرد كه فیلم حاتمیكیا جایی برای خلاقیت او به عنوان فیلمبردار باز نمیگذاشت. سال گذشته در كنار بدرود بغداد از اصلانی فیلم شهرام علیدی هم به نمایش درآمد كه در آن هم فیلمبرداری اصلانی چشمگیر بود. اما به گفته بسیاری از كارشناسان و منتقدان، بدرود بغداد از بسیاری جهات بهترین فیلم در كارنامه تورج اصلانی است.ن وع قاببندی او و نورپردازی در فضاهای خارجی و در ساعات مختلف شبانهروز فراتر از استانداردهای سینمای ایران است. اصلانی كه بتازگی برای دریافت جایزه بهترین فیلمبردار مستند در جشن سینمای مستند روی سن رفته بود، اعلام كرد داوران جشنواره فجر به این دلیل كار او را ندیدند كه با عینك آفتابی به تماشای فیلمش نشسته بودند (جایزه جشنواره را حسن كریمی برای فیلم «به رنگ ارغوان» گرفت). به هر حال اگر با بدرود بغداد، شاهد ظهور كارگردان بااستعداد و خوشآتیهای مثل مهدی نادری هستیم، باید بگوییم كه فیلمبردارش نیز گامی بسیار موثر در كیفیت فیلم برداشته است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 550]