واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: الجزيره: اوباما بر سر دو راهي كه به مذاكره با ايران ختم مي شود
رئيس جمهور آمريكا در تقابل با ايران، به جاي انتخاب ميان جنگ و تحريم كه سياست شكست- شكست است، بايد به مذاكره با ايران روي آورد.
به گزارش سرويس بين الملل فرارو به نقل از الجزيره، نيويورك تايمز در گزارش هفته گذشته خود عنوان كرد كه نامزدهاي جمهوري خواه آمريكايي كه اظهارات جنگ طلبانه اي را عليه ايران به كار مي گيرند روش جنون را در پيش گرفته اند. شايد خوي طبيعي تمام نامزدهاي جمهوري خواه به استثناي ران پاول باعث به راه افتادن چنين سر و صدايي از تمايل به جنگ با ايران باشد و دليل ديگر مي تواند جلب نظر خيِراني (مانند شلدون آدلسون، سرمايه دار صهيونيست و از حاميان مالي نيوت) باشد كه گزينه هاي سياسي خود را بر اساس علايق بنيامين نتانياهو پايه ريزي مي كنند.
اما مارك لاندلر، گزارشگر تايمز معتقد است يكي از نتايج اصلي تمام بحث هاي يك سال اخير در مورد ايران باعث شكل گيري دو گزينه براي باراك اوباما شده كه هر دوي آنها مي توانند راهي براي جولان دادن جمهوري خواهان و شكست اوباما در انتخابات آتي اين كشور باشند.
همانطور كه لاندلر مي نويسد:
«اواخر ماه ژوئن، زمانيكه مبارزات انتخاباتي به اوج خود مي رسند، اوباما بايد تصميم بگيرد كه آيا كشورهايي كه به خريد نفت ايران از طريق بانك مركزي جمهوري اسلامي ادامه داده اند، بايد مورد مجازات قرار گيرند يا خير؛ كشورهايي كه برخي شان از متحدان ثابت قدم آمريكا محسوب مي شوند.
پس از رايزني هاي بسيار كاخ سفيد كه مخالف تشديد اين چنيني تحريم هايي است كه اهرم اصلي براي اعمال فشار بر تهران محسوب مي شوند، كنگره موافقت كرد كه اين لايحه را اصلاح كند تا اگر اوباما به اين نتيجه رسيد كه اعمال اين تحريم ها به بازار نفت صدمه خواهد زد، مهلت به تاخير انداختن شان را داشته باشد. همچنين ممكن است وي به لغو آنها استناد كند و كشورها را به دليل ملاحظات امنيت ملي از اعمال تحريم معاف كند.»
در شرايط عادي تصميم يك رئيس جمهور براي لغو يا چشم پوشي از هرگونه مسئله سياست خارجي به دليل امنيت ملي را به سختي مي توان به چالش كشيد. در اين مورد، نگراني اوباما از تاثيري كه اعمال اين تحريم ها مي تواند بر قيمت نفت داشته باشد، مي تواند دليل خوبي براي به تصويب رساندن جديدترين قانون تحريمي كنگره باشد. اما لغو يا چشم پوشي، پيامدهاي سياسي ناگواري را به دنبال خواهد داشت.
به خاطر داشته باشيد كه قانون تحريم هايي كه در حال بررسي است، در صدر دستور كار كميته روابط عمومي آمريكا و اسرائيل (آيپك) قرار داشته است. اگر اوباما از آن چشم پوشي كند، نتانياهو تمام نارضايتي خود را از طريق رسانه هاي عمومي اعلام خواهد كرد. گروهاي فشار، نامزدهاي جمهوري خواه انتخابات رياست جمهوري و افراد نفوذي آيپك در كنگره آمريكا نيز دست به اعتراضات شديدي خواهند زد.
سناتور مارك كرك (جمهوري خواه- ايلينوي) كه شايد يكي از نزديك ترين اعضاي كنگره به آيپك باشد به تايمز گفته بود وي و همراهانش به هيچ وجه ديدي مثبت نسبت به يك چشم پوشي ندارند. وي در ادامه افزود: «نخستين چشم پوشي باعث به راه افتادن برنامه هاي لغو و چشم پوشي مي شود كه سياست ما را از دورن نابود مي كند... جامعه طرفدار اسرائيل مطمئناً خواستار نابودي اين تحريم ها نيست.»
اما اگر اوباما با حداقل مقاومت سياسي دست به اعمال تحريم هايي بزند كه آيپك خواستار آن است چه؟
قيمت نفت افزايش خواهد يافت.
بر اساس گزارش تايمز: «در حال حاضر مقامات ايراني روي مسئله افزايش قيمت نفت مانور مي دهند. تهديد ايران مبني بر بستن تنگه هرمز كه گذرگاه يك پنجم نفت جهان محسوب مي شود، باعث افزايش قيمت نفت طي ماه جاري ميلادي شده است.»
تايمز در ادامه گزارش خود به نقل از استوارت ايزنستات، يكي از مقامات ارشد سابق وزارت امور خارجي و خزانه داري آمريكا كه به تدوين سياست تحريم عليه ايران كمك كرد مي نويسد: «تحريم ها به اقتصاد آمريكا لطمه مي زنند و فرصت هاي انتخاب دوباره اوباما را از بين مي برند.»
به عبارت ديگر، اوباما به احتمال زياد با ضربه سياسي روبرو خواهد شد، هيچ فرقي هم نمي كند كه چه راهي را در مورد تحريم ها انتخاب كند.
مطمئناً مسئله تحريم زيرمجموعه اي از مسئله بزرگتر «جنگيدن يا نجنگيدن» است. همان نيروهاي سياسي كه حامي اعمال تحريم هاي فلج كننده اي هستند كه مي تواند آمريكا، متحدان اين كشور و شهروندان ايراني را بيش از حكومت جمهوري اسلامي فلج كند، از گزينه جنگ در حالي حمايت مي كنند كه تلاش هاي آمريكا براي متوقف كردن برنامه هسته اي ايران بي نتيجه مانده است.
در مورد جنگ نيز مانند تحريم ها، دو گزينه وجود دارد. يكي آغاز جنگ است؛ سياستي كه آمريكا و به خصوص حزب دموكرات را در يك سال انتخاباتي تكه تكه خواهد كرد. ديگري تلاش براي مذاكره است با هدف پايان دادن به برنامه هسته اي ايران. اما اگر اين مذاكرات با شكست روبرو شود آمريكا مجبور است يك ايران با ظرفيت هسته اي را بپذيرد و دست به محدود كردن اين كشور بزند. چنين اقدامي مشابه سياستي است كه آمريكا در قبال كره شمالي و پاكستان دارد و براي دهه ها در برابر اتحاد جماهير شوروي داشت. اين امر باعث خشم نيروهاي فشار خواهد شد. يك سياست شكست- شكست ديگر.
خوشبختانه راه سومي هم وجود دارد كه در هر دو گزينه تحريم و جنگ قابل اجرا است. آمريكا مي تواند مذاكره كند.
رابرت رايت، كارشناس سياست خارجي راه خروج از بن بست فعلي را ايجاد خاورميانه عاري از سلاح هسته اي دانسته و در آتلانتيك مي نويسد:
«اعتقاد بر اين است كه اسرائيل و ايران از بازرسي سرزده آژانس -از تاسيسات هسته اي اعلام شده خود و هرگونه سايت مشكوك اعلام نشده اي- استقبال مي كنند و ديگر كشورهاي منطقه با نظارت بر شرايط موافق خواهند بود. اگر اسرائيل اطمينان يابد كه هيچ برنامه تسليحات هسته اي در منطقه در جريان نيست، ذخاير هسته اي خود را به تدريج كاهش خواهد داد. (اسرائيل ممكن است توانايي توليد سلاح هسته اي طي چند ماه را حفظ كند.)»
رايت معتقد است مخالفت اصلي با اين برنامه از سوي اسرائيل صورت خواهد گرفت كه بسياري باور دارند هرگز آن را نمي پذيرد. اما بر اساس نظرسنجي موسسه داهاف از مردم اسرائيل، اين امر درست نيست.
«زمانيكه از آنها سوال شد كه دسترسي اسرائيل و ايران به بمب براي هر دو طرف خوب است يا خير، 65 درصد از يهوديان اسرائيل اعلام كردند كه اين مسئله براي هيچ يك از دو طرف خوب نيست. و رقم قابل توجه 64 درصدي، موافق ايده منطقه عاري از سلاح هسته اي هستند، حتي زمانيكه به آنها توضيح داده شد كه اين امر به معناي تحويل تسليحات هسته اي اسرائيل باشد. اكثريت شركت كنندگان در اين نظرسنجي موافق ايده باز بودن درهاي تاسيسات هسته اي اسرائيل و ايران به روي سيستم بازرسي كامل بين المللي هستند.»
نظرسنجي مشابهي نشان داد تنها 43 درصد از يهوديان اسرائيلي حامي حمله نظامي به ايران هستند و اين در حالي است كه 90 درصد اين افراد گمان دارند كه ايران در نهايت به بمب هسته اي دست خواهد يافت.
گزينه منطقه عاري از سلاح هسته اي به عنوان يكي از جايگزين هاي جنگ، ارزش پيگيري را دارد. اوباما بايد روند برقراري ارتباطي بي سر و صدا با ايران را تنها با هدف پيشگيري از بروز جنگ، كاهش تنش ها و پايان دادن به روند تهديد و مقابله با تهديد آغاز كند. با وجود تكذيب هاي كاخ سفيد كه با نيم نگاهي به آيپك صورت مي گيرد، ممكن است اوباما اين كار را آغاز كرده باشد.
نكته ديگري هم وجود دارد: چرا كسي نمي پرسد به چه دليل مذاكره با طالبان- كه به تروريست هايي پناه دادند كه سه هزار شهروند آمريكايي را در 11سپتامبر 2001 كشتند و ميليون ها افغاني را براي دهه ها به وحشت انداخته اند- امكان پذير است اما ايده مذاكره با ايران چنين دور از دسترس به نظر مي رسد؟
پاسخ اين سوال بسيار واضح است. آيپك و افراد نفوذي اين سازمان در كنگره آمريكا از ايده مذاكره با ايران به خشم مي آيند اما در مورد طالبان كه مطمئناً ربط چنداني به اسرائيل ندارد، بي تفاوت هستند.
بنابراين آمريكا مي تواند با آدم كش هاي طالبان مذاكره كرده و به برخي توافقات برسد اما حتي نمي تواند مذاكره با دولت ايران را مورد بررسي قرار دهد.
چه راه شرم آوري براي تعيين سياست خارجي.
دوشنبه|ا|3|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]