محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829204261
انقلاب اسلامي و تحولات بنيادين فرهنگي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: انقلاب اسلامي و تحولات بنيادين فرهنگي
خبرگزاري فارس: قلاب اسلامي به لحاظ ارائه ي فرهنگ اسلامي در چارچوب حكومتي مردمي، موجب پديد آمدن اين باور عميق شد كه ميتوان با احياي ارزشهاي اصيلي چون تعليم و تربيت، زمينههاي بازسازي اين تمدن را فراهم آورد.
انقلاب اسلامي در عصر ظهور مكاتب دين ستيز و دين گزيز ماركسيسم و ليبراليزم به وقوع پيوست و پيام تازهاي از پيوند دين و دولت را به دنياي فرامدرن عرضه نمود. بسياري از تحليلگران، انقلاب اسلامي را سرآغاز حركت جديد اصولگرايي اسلامي دانستهاند. بر اساس اين نظريات، اصولگرايي اسلامي در فرآيند انقلاب اسلامي شكل تازهاي از بازگشت به قرآن و شريعت به خود گرفت. بر اين اساس، اصولگرايي اسلامي مورد نظر انقلاب اسلامي نوعي سنتگرايي كهنه نيست.(2) ادوارد آبراهاميان در اين خصوص ميگويد:
- اگر لفظ بنياد گرايي به معني قرائتهاي خشك متون مذهبي باشد اين مفهوم قابل اطلاق بر بنيادگرايي اسلامي نيست. زيرا تفسير آنها از متون مذهبي جديد و نوآورانه است.(3)
آنچه امروزه در غرب به عنوان بنيادگرايي اسلامي مطرح شده است، با اصولگرايي مورد نظر انقلاب اسلامي تفاوتهاي اساسي دارد. مطالعات بسياري كه هم اكنون در غرب با موضوع بينادگرايي اسلامي در جريان است، سه خصلت اساسي را براي بنيادگرايي مورد تصور غربيها در نظر گرفته است. اين سه خصلت عبارتند از:
1. طرحي براي كنترل زنان
2. ارائه شيوه كار سياسي بر اساس رد كثرتگرايي
3. حمايت قاطع از ادغام دين و سياست
اصولگرايي مورد نظر انقلاب اسلامي با ديدگاه توحيدي خويش، درصدد نفي حكومتهاي غيرالاهي و ارزشهاي غير انساني است. حمايت قاطع از ادغام دين و سياست نيز در چارچوپ بسط و گسترش حكومت ديني مبتني بر ارزشهاي والاي انساني، در همه ي عرصهها مانند اقتصاد، سياست و فرهنگ معنا پيدا ميكند. بر اساس اين ديدگاه فرهنگ عمومي نيز بايد برگرفته از تعاليم شريعت و بر اساس تفاسيري از دين باشد كه توان پاسخگويي به نيازهاي روز را داشته باشند.(4) به خوبي روشن است كه اگر ريشههاي اسلام گرايانه انقلاب اسلامي را فرهنگي خواهد بود. به اعتقاد برخي محققان اين نوع اصولگرايي كه حاصل تفكر امام خميني (قدسسره) بود به سرعت در ميان ساير ملتهاي مسلمان نفوذ پيدا كرد.
چنانكه فردهاليدي(5) كارشناس مسائل خاورميانه در اين مورد ميگويد:
- انقلاب اسلامي در ايران جذابيت ايدئولوژيك بسيار زيادي ميان اعراب و الجزاير و سودان دارد كه نميتوان آن را ناديده گرفت. به علاوه در جمهوريهاي آسياي ميانه عليالخصوص آذربايجان، گرجستان، عراق، افغانستان و پاكستان با توجه به بافت اجتماعي اين كشورها دين و فرهنگ داراي نفوذ بسيار زيادي است.(6)
فيشر(7) نيز معتقد است اسلامگرايي از اين نوع، واكنشي عليه تخريب و زوال فرهنگي است.(8)
گفتمان فرهنگي انقلاب اسلامي بر اساس اسلامگرايي نوين در جهت حفظ هويت فرهنگي، منجر به گونهاي غرب ستيزي منطقي در جهان معاصر گرديد. هر چند پيش از انقلاب اسلامي انديشمندان بسياري، تفكر بنيادين خويش را بر غربستيزي بنا نهاده بودند اما به دليل عدم ارائة الگويي توانمند از اسلامگرايي، توفيق چنداني كسب نكردند.
امام خميني (ره) اسلام گرايي را به عنوان الگويي برتر مطرح نمود. بر اساس طرح امام خميني (ره) ظهور اسلام گرايي تنها در فضايي قابل درك است كه در آن غرب مركز زاده شده باشد.(9)
نمونهاي از اين تفكر امام را ميتوان در پيام ايشان به گورباچف مشاهده كرد:
- شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه ي خويش را دوا نكردهايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند.(10)
بنابر آنچه بيان شد، تغييرات بنياديني كه انقلاب اسلامي در محور فرهنگ جهاني ايجاد كرد، عبارتند از:
1. اسلام گرايي مبتني بر پاسخگويي به نيازهاي مخاطبان
2. استعمارستيزي با تكيه بر نقد غرب (وجوه منفي غرب) در جهت دفاع از هويت فرهنگي
3. ارائه ي گفتمان جديد فرهنگي با تكيه بر توانمنديهاي سرشار اسلام
اين تغييرات بنيادين، چشمانداز آينده ي انقلاب اسلامي را به گونهاي ملموس ترسيم ميكند. براساس اين ديدگاه، در جهاني كه فرهنگپذيري و تراوش فرهنگي بر اساس انتخاب آگاهانه صورت ميپذيرد، برتري فرهنگي به وسيله غناي معنوي يك فرهنگ تفسير ميشود و مؤلفههايي چون قدرت سياسي و ابزار تبليغاتي نميتوانند نقشي در تغيير فرهنگ ملتها ايفا نمايند. روابط فرهنگي مطلوب در دنياي آينده اينگونه شكل خواهد گرفت.
تمدن بزرگ اسلامي
تأثير دين بر دگرگوني فرهنگي ملتها و نقش تمدن آفرينش، محور بحثهاي بسياري در قلمرو مناسبات دين و فرهنگ است. گروهي از جامعهشناسان معتقدند دين تأثيري بر روند رشد فرهنگي ملتها ندارد. برخي ديگر مانند كارل ماركس معتقدند دين با ارائة نقشي منفي، عامل مهمي در زوال فرهنگي ملتها است.(11) علامه محمدتقي جعفري (ره) در مورد نقش دين ميگويد:
- چنانچه متفكران جامعهشناسي درباره ي ماهيت دين تحقيق لازم و كافي داشتند، قطعاً ميگفتند: دين بيآلايش الاهي همواره ميتواند موجب سعادت واقعي باشد. اين قدرت دين است كه گاهي خود كامگيهاي بشري را شكافته و آنها را كنار زده و براي خوشبختي انسانها دست به كار شده است.(12)
هر چند پوچي و بيپايگي تفكرات ماركس با ادله ي بسياري به ثبوت رسيده؛ اما مناسب است نقش تاريخي برترين دين الاهي اسلام، مورد ارزيابي قرار گيرد. به شهادت تاريخ، اسلام در عصر ظهور كرد كه جهان در تاريكي و ضلالت فرو رفته بود.
- اسلام با برنامههاي انقلابي و فرهنگ پرورش خود شالوده فرهنگ و تمدن گستردهاي را بنا گذاشت كه نصف بيشتر كره ي زمين در آن زمان را شامل ميشد، به گونهاي كه طي كردن طول و عرض كشور پهناور اسلامي در آن روزگار نياز به هشت ماه راهپيمايي داشت.(13)
بيشك تعاليم قرآني و پيام اصيل اسلام كه مبتني بر تعليم و تربيت بود، نقشي اساسي در اين تحول فكري داشت، چنانكه برخي انديشمندان معتقدند:
- آن روزي كه پيامبران از طرف خدا به وظيفه ي تعليم و تربيت دست زدند، نه خبري از فلسفه بود و نه اثري ازدانش و فرهنگ. آنها بودند كه با رنجهاي فراوان و زحمات خستگيناپذير عقول مردم را به سوي سعادت واقعي سوق دادند.(14)
به تعبير زيباي امير مؤمنان علي (ع) نيز يكي از وظايف اساسي پيامبران استخراج گنجهاي عقول بشري بوده است.(15)
تعليم، تربيت و علم، فرهنگ سازند و تمدن پرور و به همين جهت به اعتقاد بسياري از متفكران، دين اسلام موجب پديد آمدن رشدي عميق در شاخههاي حديث، فقه، تفسير، تاريخ، جغرافيا، ادبيات، شعر، حساب، هندسه، پزشكي، خط و فلسفه شد و بدين گونه تمدن عظيم اسلامي را پديد آورد. اين تمدن آنچنان تحولي در عصر خويش آفريد كه فروغ پرنور آن تا قرنها بعد چشم جهانيان را خيره كرد.(16)
هرچند متفكراني چون جرجي زيدان در كتاب بزرگ تاريخ تمدن اسلام علت اصلي رشد و بالندگي اين تمدن را در دو عامل علم و ثروت جست و جو كرده است، (17) اما به نظر ميرسد عامل اصلي درخشش تمدن اسلامي در كنار ساير عوامل، تلاش براي تعليم و تربيت معنوي انسان است. حركت جاري و پرتلاطم اسلام از هستههاي انساني شكل گرفت. روح حاكم بر اين هستههاي انساني به دليل يكي بودن غايت آنان، موجب پديد آوردن نظم فرهنگي نويني شد. تمدن عظيم اسلامي هنگامي رخ نمود كه زمينههاي پيدايي آن حول اين هستهها ايجاد شد. شايد بتوان عظيمترين تلألو اين تمدن عظيم را در معرفي الگوي خاصي از انسان دانست كه پيامآور تحول و نوگرايي منطقي در چارچوب مكتبي الاهي است.
هم اكنون نيز راهبرد محوري «تربيت الاهي انسان» در سايه ي تعاليم شريعت، به عنوان يكي از راهبردهاي اساسي انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام مورد پذيرش بسياري از انديشمندان قرار گرفته است.
انقلاب اسلامي كه بارزترين نماد اسلامگرايي عصر حاضر است، بر پايههاي فرهنگياي شكل گرفت كه پرورش «انسان تربيت يافته ي الاهي» هدف متعالي آن محسوب ميشود. اسلامگرايي كه هم اكنون مورد توجه بسياري از انديشمندان شرق و غرب قرار گرفته، گونهاي از بازانديشي ايدئولوژيك، حول محور «انسان كامل» و ويژگيهاي او را به بنيادهاي نظري فكر و انديشه معرفي كرده است.
بنابراين چنانچه انقلاب اسلامي با رويكرد تربيت الاهي انسان، نقش فرهنگساز خود را ارائه نمايد، ميتوان بار ديگر شاهد شكلگيري تمدن بزرگ اسلامي بود. ايجاد باور حكومتي مبتني بر فرهنگ انسانساز اسلام، از مهمترين دستآوردهاي انقلاب اسلامي بود.
انقلاب اسلامي به لحاظ ارائه ي فرهنگ اسلامي در چارچوب حكومتي مردمي، موجب پديد آمدن اين باور عميق شد كه ميتوان با احياي ارزشهاي اصيلي چون تعليم و تربيت، زمينههاي بازسازي اين تمدن را فراهم آورد....
اميدها
1. مخاطبان تشنه جان و نيازمند
انسان اين روزگار از مكاتب مادي و زندگي بدون توجه به معنويت افكار و خسته است. انسان عصر ما نيازمند معنويت و انساني زيستن است. فرهنگ ما شيوهاي براي انساني زيستن است. كافي است تا مخاطبان تشنهجان، ذرهاي از زلال فرهنگ اصيل ما بنوشند و طعم شيرين آن را در كام تلخ خويش مضمضه كنند. ما ميتوانيم همه ي جانهاي خسته را روحي دوباره ببخشيم و از اين روي به خود ميباليم.
2. فطري بودن دين اسلام و فرهنگ آن
دين اسلام و فرهنگ برخاسته از آن، ريشه در اعماق فطرت انسان دارد و به همين جهت براي پيوند و برقراري ارتباط با آن هيچ مانعي وجود ندارد. فطري بودن موجب شده است تا دين به همه ابعاد وجودي انسان توجه كند و به معناي واقعي او را سيراب سازد. فرهنگ ايراني - اسلامي برگرفته از دين است و از اين روي ميتوان به توانمنديهاي شگرف آن اميدوار بود.
3. ميراث فرهنگي ماندگار
ما ميراثدار مرداني هستيم كه شيوه ي انساني زيستن را به ما آموختند. مرداني به بزرگي علي ابن ابيطالب (ع) كه امروز و در فرداي تاريخ همچنان ناشناخته خواهند ماند، چراكه تاريخ، فهم او را تاب نخواهد آورد. ما وارثان تمدن بزرگي هستيم كه روزگاري غرب و شرق عالم را در نورديد و فروغ پرنورش چشم همگان را خيره كرد. ما از تبار مرماني هستيم كه روزگاري سرآمد عصر خويش بودند و تا قرنها بعد، در افق بيرنگ غرب درخشيدند. حافظه ي فرهنگ ما مملو است از نامهايي چون ابوعلي سينا، خوارزمي، حافظ، مولوي، خميني، خرازي، همت، حسابي و هزاران هزار ستاره ي درخشان علم و فرهنگ و ايثار. ما وارثان تمدن و فرهنگي هستيم كه دنياي بيريشه ي جهل و تاريكي را به لرزه در آورد. ما نيز ميتوانيم چون آن بزرگان، بار ديگر ريشههاي بيعدالتي، جهل و ظلم را بسوزانيم.
فرهنگ ايراني - اسلامي كه با زبان فارسي، هنرهاي زيباي ايراني، معماري اصيل ايراني - اسلامي و هزاران ميراث جاويد ديگر در آميخته است ميتواند بنياد تمدني عظيم را پايهريزي نمايد. در پرتو انقلاب اسلامي و با بهرهگيري از اين ميراث اصيل، افق فراروي اين نهضت عظيم فرهنگي، چشم انداز درخشاني خواهد داشت.
4. منابع سرشار نيروي انساني
كشور ما از جهت برخورداري از نيروي جوان و فعال يكي از غنيترين كشورهاي دنياست. بنابراين چنانچه اين نيروي سرشار از انگيزه و توان، به خوبي تربيت شود، ميتواند تحولي عظيم بيافريند و اين همان معجزهاي است كه امام در پرتو انقلاب اسلامي آفريد.
5. ارزش فرهنگ و امور فرهنگي
هنوز هم در ميان ما ايرانيان، فرهنگ از جايگاه ويژهاي برخوردار است. بيشترين دغدغه ي مسؤولان درجه ي اول نظام كه خود از ميان شخصيتهاي برجسته فرهنگي كشورند نيز، توجه به رشد و ارتقاي ارزشهاي فرهنگي است. بنابراين بايد از اين توجه و عنايت ويژه مردم و مسؤولين براي ارتقاي فرهنگ ملي به خوبي بهرهبرداري كرد.
5. توجه جدي قانون اساسي به موضوع فرهنگ
همانگونه كه در بخشهاي پيشين اين دفتر ملاحظه شد، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به موضوع فرهنگ توجهي دقيق، جدي و همه جانبه داشته است، به گونهاي كه اولين هدف تأسيس نظام جمهوري اسلامي، تعالي و تربيت انسان است. بنابراين ميتوان انگيزه ي اصل شكل گيري نظام جمهوري اسلامي و به تبع آن تدوين قانون اساسي را ارتقاي فرهنگي دانست. حمايت جدي قانون اساسي از ارتقا و رشد فرهنگي، مايه ي دلگرمي همه ي كساني است كه در عرصههاي مختلف فرهنگي به سازندگي اشتغال دارند.
6. توان جهاني شدن
با آنكه بيست و سه سال بيشتر از پيروزي انقلاب اسلامي نگذشته، اما تأثيرات مهم و بنيادين آن سراسر جهان را فرا گرفته است. به اعتقاد بسياري از انديشمندان، رشد حركتهاي آزادي خواهانه در سراسر دنيا نتيجه ي انقلاب اسلامي و انديشههاي امام خميني (ره) بوده است. توجه روز افزون به دين، به عنوان برنامه ي سعادت انسان، امواج سهمگين مبارزه ي مردمي عليه آمريكا، تمسك به اسلام به عنوان مكتب مبارزه، تلاش در جهت حفظ وحدت مسلمانان، تلاش در جهت احياي ارزشهاي اخلاقي، احترام به حقوق اقليتهاي ديني به خصوص مسلمانان در غرب و ... پارهاي از دست آوردهاي جهاني انقلاب اسلامي است. مباني فكري انقلاب يكي از ويژگيهاي اصلي آن است. اسلام مكتبي براي تأمين سعادت انسان است، بنابراين مرزهاي جغرافيايي هرگز نميتوانند سرزمين بزرگ اسلامي را محدود كنند. اسلام اساساً ديني جهاني است و به همين جهت با بهرهگيري از ويژگيهاي منحصر به فرد خود، آينده ي جهان را رقم خواهد زد.
جهانيسازي اسلامي در پرتو انقلاب حضرت مهدي (عج الله) محقق خواهد شد و سرانجام قيام آن حضرت، فراگير شدن قسط و عدل در همة نقاط جهان خواهد بود. ما ميتوانيم جهان را از فرهنگ زلال خويش سيراب كنيم و اين يعني اميد به آينده ي انقلاب اسلامي. انقلاب اسلامي در عصر خويش درخشيد و فروغ پرنور آن اعصار و قرون پس از ما را در خواهد نورديد تا به جامعترين، كاملترين و بزرگترين انقلاب اسلامي تاريخ بپيوندد. امروز وظيفه ي پاسداري از انقلاب بيش از هر زمان ديگر، برعهده ي ياران انقلاب است، همچنان كه خميني عزيز اين آموزگار بزرگ انسان معاصر، در آخرين توصيه خود فرمود:
به ملت عزيز ايران توصيه ميكنم كه نعمتي كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد، همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسداري نماييد و در راه آنكه نعمتي عظيم، الاهي و امانت بزرگ خداوندي است، كوشش كنيد و از مشكلاتي كه در اين صراط مستقيم پيش ميآيد، نهراسيد كه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم.(21)
والسلام علي من اتبع الهدي
پينوشتها:
2- بابي سعيد: هراس بنيادين، ص 14.
3- همان.
4- ر.ك: بابي سعيد: هراس بنيادين، ص 17-10.
5- F.holliday.
6- عليرضا كريميان: «ماهيت انقلاب اسلامي و تهاجم فرهنگي»، جرعهجاري، ص 470.
7- Fischer.
8- بابي سعيد: هراس بنيادين، ج 21، ص 26.
9- همان، ص 130.
10- روح الله موسويالخميني: صحيفه نور، ج 21، ص 66.
11- مجله ي نگاه حوزه، مهرماه 1380، ص 62-61.
12- همان.
13- زينالعابدين قرباني: تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي، ص 6.
14- همان، ص 31.
15- نهجالبلاغه، خطبه اول.
16- ر.ك. جرجي زيدان: تاريخ تمدن اسلام ، ص 640 -395.
17- همان، ص 395-218.
18- روحالله موسويالخميني: صحيفه ي نور، ج 21، ص 175.
19- همان، ص 199.
20- همان، ص 180.
21- امام خميني: صحيفهنور، ص 181.
نويسنده:علي عسگري
........................................................................................................................
منبع : درآمدي بر كارنامه ي فرهنگي انقلاب اسلامي. ناشر: انتشارات كانون انديشه ي جوان
انتهاي پيام/
دوشنبه|ا|21|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]
-
گوناگون
پربازدیدترینها