نگاهي به فيلم سوپراستار ساخته تهمينه ميلاني تاملي براي خوب يا بد زيستن

واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: نگاهي به فيلم سوپراستار ساخته تهمينه ميلاني تاملي براي خوب يا بد زيستن
«سوپراستار» ديگر ساخته «تهمينه ميلاني»، اثري است كه از آثار اخير سازنده اش فاصله شگرفي گرفته و فضا و تم قصه اش به گونه اي است كه تفاوت نگاه و نگرش فيلمساز به راحتي حس مي شود.
سوپراستار داستان هنرپيشه ستاره «كورش زند» سينماست كه در منجلابي از خودشيفتگي و غرور و خودخواهي غرق شده و با پيدا شدن سرو كله دختري نوجوان زندگي و دريچه نگاه آن تغيير مي كند و يك استحاله شخصيتي مي يابد.
فيلم به خودخواهي و خودبزرگبيني آدمها مي پردازد، انسانهايي كه تغيير و تحول مستلزم وجود آنهاست كه با يك نگاه فلسفه مآب برگرفته از روانشناسي و روابط اجتماعي ميان مظروفان اجتماع سخن ميگويد
فيلمساز مي خواهد باتجزيه و تحليل روان شناختي خود، قهرمان تبديل شده به ضدقهرمان قصه خود را به سرچشمه سرشت و زندگي بازمي گرداند. ميلاني در فيلم مدرن و سانتي مانتاليسم خود به دنبال ريشه هاي معنايي است كه با هدف مسخ شخصيتي هنرپيشه خودشيفته فيلم دست يابد
او با وجود دخترك فرشته خويي آمده است تا به معناگرايي اثرش نزديك شود و با ريتم مناسب و تند از كندي فيلم هاي مشابه خود فاصله گرفته و به قوت اثر خويش افزوده است.
«سوپراستار» با بدقلقي هاي هنرپيشه يك فيلم آغاز مي شود، بازيگري سركش كه هيچ كس و مقامي از اكيپ فيلم برايش مهم نيستند و هوش و حواسش تنها به دختراني است كه در پشت صحنه جمع شده اند و خواهان عكس و امضاي يادگاري هستند، پس از معرفي شخصيت و پرداخت آن به فصل ديگري از زندگي كوروش مواجه مي شويم كه دختراني با رنگ و لعاب، ملعبه دست و بازيچه او شده اند، افرادي كه با تفكري سطحي، شيفته شهرت يك انسان خودشيفته شده اند، نقطه عطف اين قصه كلاسيك با پيدا شدن دختر نوجواني كه روزمه شخصيتي اش، شهرستاني، ساده پوش و خواهان و خاطرخواه هنرپيشه است آغاز ميشود و وقتي كه كورش اين عطش را مي بيند براي مقاصد پليد خود او را در اتومبيل خود سوار مي كند، اما زماني كه دختر (عطيه) خود را فرزند او معرفي مي كند و محصول 16 سال گذشته با مادري به نام مهناز به كورش مي شناسد، نقطه عطف و گره داستان شعله ور مي شود.
دختري كه با منش متعالي خود و با زيركي برگرفته از جايگاه و هدف فراانساني خود مي خواهد بر يك انسان دور شده از هويت خدادادي اش تاثير مثبت بگذارد و به انساني كه زير سايه موفقيت و شهرت ستاره شده و به گم گشتگي خود خو گرفته است كمك كند.
ميلاني در اينجا قصد دارد موفقيت و شهرت انسان هاي مشهور را كه شايد تنها يك هنرپيشه نباشد و طي مسيري در يك ارتباط نادرست قرارگرفته اند، گوشزد كند و با جرقه ها و انسان هاي تاثيرگذار، سري به سنگ خوردن و بازگشت به خويشتن را به آنان يادآوري و آموزش دهد.
فيلمساز شايد هم مي خواسته به چهره واقعي برخي از سوپراستارها، (باز هم تاييد مي شود سوپراستاري در هر زمينه اي) را برملا كند و براي مخاطبان و اطرافيان آن كه خود آنان اعتبار شهرت را براي ستاره شدن فراهم كرده اند، پنددهي كند. و نيز به ستارگان هم اعلام كند كه از اين درجه معروفيت خود درجهت محبوبيت گام بردارند و به اعتلاي فرهنگ و هنر خويش بپردازند.
زماني كه «سوپراستار» در عطف نخست با پررنگ شدن شخصيت عطيه پيش مي رود، داستان در دو قطب حركت مي كند و اينجا دو نحوه زيستن را به قهرمان پيشنهاد مي كند، خوب زيستن يا بد زيستن؟ خلاف كردن و سربه راه بودن؟ كوروش در اين موقعيت خلق شده توسط عطيه، مستاصل مي شود و گاه هدفمند، اين تلنگر به او سخت اثر گذاشته، ديگر اين عادت ها و عياشي ها خسته كننده شده، نوعي ديگر از زندگي را تجربه مي كند، دوري از مشروب، سيگار، عياشي، اين انتخاب تاثير مثبتي در او به وجود مي آورد و زن اصلي قصه به كورش نكات ارزشمند و قابل توجهي يادآور مي شود كه او از ياد برده است و با روشي كودكانه و با سرشت پاك خود عناصر منفي را كنار مي گذارد تا شان نزول خود را هدفمند جلوه دهد.
فيلم در پرده هاي آخرين خود به گره ديگر بر مي خورد، آنجا كه كوروش باز تحت تاثير شهلا، همان زني كه سرمايه گذار پيشرفت و اعتبار شهرت اوست. زين پس به تعهد خود به دختر خيانت مي كند عطيه ديگر ناي مبارزه با كوروش را ندارد و او را ترك مي كند. و باز هم قهرمان براي گره گشايي داستان به دنبال راه حل مي گردد، راه حلي كه غيرمستقيم ازسوي دختر بدست آورده و آن مسخ شخصيتي و دگرگوني اوست.
از نگاه مثبت ونقاط قوت فيلم كه بگذريم به برخي از نقاطي كه مي توان به ضعف اثر مرتبط داشت آن است كه علرغم ريتم تند و تدوين شلاقي و حركتي كار، بدقلقلي هاي كورش با كارگردان در اوايل داستان خسته كننده است و حضور، شريفي نيا، رشيدپور، خوئيني ها، چندان مثمرثمر و در خدمت اثر نيست، مخصوصا بازي به دور از حس و غلوآميز رشيد پور حضور پيرمرد هرچند كه برگرفته از شخصيت اقتباس شده اثر است اما كارآيي درخوري ندارد. همچنين پلان نخست فيلم، به دنيا آمدن يك كودك خيلي در هدف ساخت فيلم قرار نگرفته است يعني لزوم اين پرداخت ربطي به نياز دراماتيك قصه دارد. اما در پايان نمي توان از نماهاي خوب زرين دست و طراحي صحنه موثر فيلم اشاره اي نكرد.

دوشنبه|ا|21|ا|بهمن|ا|1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]

[مشاهده در: www.mardomsalari.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]