تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):براستى كه اين زبان كليد همه خوبيها و بديهاست پس سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826783766




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به سيره نوراني امام مجتبي(ع) و علل صلح حضرت * به مناسبت بزرگداشت شهادت حضرت امام حسن مجتبي(ع) * محمود رستگاري


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: نگاهي به سيره نوراني امام مجتبي(ع) و علل صلح حضرت * به مناسبت بزرگداشت شهادت حضرت امام حسن مجتبي(ع) * محمود رستگاري
در تقويم ماه صفر شاهد ثبت وقايع و حوادث اسفبار در تاريخ اسلام و تشيع هستيم كه چهره اين ماه را در منظر مسلمين و مؤمنين همراه با سوز و سوك كرده. در آغاز ماه صفر سال 61 هجري ورود تأسف بار بازماندگان واقعه جانسوز عاشورا? حسيني(ع)، اهلبيت سرافراز و گرانقدر سيدالشهداء(ع) به شام و شكسته شدن حرمت آنان توسط عمال خود فروخته و حقير حاكمان اموي بود. و در 28 صفر ارتحال دردناك حضرت ختمي مرتبت (ص) در سال 11 هجري بود و در سال 50 هجري در هفتم ماه به نقلي در بيست و هشتم ماه شهادت مظلومانه سبط اكبر امام مجتبي(ع) اتفاق افتاد. و در آخر ماه صفر شهادت غريبانه پيشواي هشتم حضرت علي بن موسي الرضا(ع) در سال 203 هجري رخ داد.
براي اين بنده فرصتي دست داد به مناسبت سالروز شهادت امام حسن(ع) علي‌رغم بضاعت اندكم گذري و نظري كوتاه در سيره نوراني امام مجتبي(ع) و علل صلح آن بزرگوار داشته باشم و در روزنامه وزين جمهوري اسلامي تقديم دوستداران و محبين آن امام عظيم الشان نمايم اميد است مقبول افتد.
* * *
سيره نويسان حيات نوراني امام حسن(ع) را به پنج قسمت تقسيم و تشريح كرده اند:
1 - نسب آنحضرت.
2 - دوران كودكي و توجه خاص رسول اكرم(ص) نسبت به آنحضرت.
3 - پس از رحلت رسول خدا"ص" و دوران خلفاء و زمان خلافت پدر بزرگوارش.
4 - پس از شهادت پدر بزرگوارش تا زمان صلح.
5 - حوادث پس از صلح تا شهادت حضرت.
1 - نسب آنحضرت
به قول يكي از نويسندگان بزرگ: بزرگترين نسب در ميان مردان الهي را امام مجتبي و امام حسين عليهما السلام دارند. بجاست در مورد اين نسب و عظمت آن از خود حضرت مطلع شويم: شيخ مفيد در ارشاد صفحه 355 آورده: معاويه پس از برقراري صلح چند روزي پس از بيعت گرفتن در مسجد كوفه بالاي منبر رفت و در سخنراني نام "علي(ع)" را برد و نسبت به ساحت حضرت و امام حسن (ع) ناسزا گفت، امام حس?ن (ع) كه حاضر بود، خواست سخن بگو?د، امام حسن(ع) دست او را گرفت و نشانيد و سپس برخاست و خطاب به معاويه چنين گفت:‌اي كسيكه علي(ع) را به بدي ياد كردي، من حسن(ع) و پدرم علي(ع) است، تو معاويه‌اي و پدرت حنجر. مادر من فاطمه(ع) و مادر توهند. جد من رسولخدا"ص" و جد تو حرب. جده من خديجه(ع) وجده تو فتيله است. خداوند لعنت كند از ما آنكس را كه نامش پليدتر، و حب و نسبش پست‌تر و سابقه‌اش بدتر و كفر و نفاقش بيشتر است. گروه فراواني كه در مسجد حاضر بودند همگي آمين گفتند.
2 - دوران تربيتي و كودكي آنحضرت
بهره مندي امام حسن(ع) از تربيت مادري چون فاطمه زهرا(ع) و پدري چون علي مرتضي(ع)، بالاخص توجه خاص پيامبر (ص) به وي، بديهي است از وي شخصيتي استثنائي و غيرقابل توصيف بسازد. محمدثين آورده‌اند وقتي حسن بن علي(ع) را مادرش فاطمه(س) در گهواره مي‌چرخاند زير لب اين سرود را خطاب به فرزندش مي‌خواند.
اشبه اباك يا حسن
واضلع عن الحق الرسن
واعبذالها ذامنن
ولاتوال ذاالعهن
حسن(ع) شب?هه و مانند پدرت(ع) باش و پيرايه‌ها را از حق جدا كن و خداي صاحب نعمتهاي بزرگ را بندگي كن و گرد بدان و زشت سيرتان بچرخ و آنان را دوست نداشته باش.
توجه و عنايت پدر علي(ع) نسبت به تربيت فرزندش امام حسن(ع) را دو نامه آنحضرت به فرزندش كه سيد رضي در خلال نامه‌ها در نهج البلاغه آورده و به راستي يك منشور تربيتي است.
از سوي ديگر توجه مخصوص پدر پيامبر(ص) از روز ولات حسن(ع) تا آخرين لحظات عمر شريفش، در روز اول ولادت وقتي فاطمه(ع) فرزند را در آغوش پيامبر(ص) گذاشت. رسول خدا بوسيدش و سپس دست به سوي آسمان بلند كرد و عرض كرد: اللهم اني اعيذبك و ذريته من الشيطان الرجيم. و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه فرمود و سفارشات در مورد مولود مبارك فرمود. قابل توجه اينكه پيامبر(ص) از روزهاي اول ولادت تا زماني كه حسن بن علي(ع) راه افتاده و پس از آن همواره مردم در منبر و محراب و حالات مختلف او را در آغوش يا زانوي پيامبر(ص) مي‌ديدند و پيوسته از پيامبر مي‌شنيدند كه مي‌فرمود: اللهم اني احبه فاحب من احبه.
جالب اينكه در دوراني كه با پيامبر(ص) و در كنار پيامبر(ص) بوده خاطرات و حتي احاديثي كه از رسول خدا در چهار سالگي شنيده و بخاطر سپرده نقل كرده. از جمله مؤلف كتاب حياه الحسن ج 1 ص 34 - 35 از قول امام حسن نقل كرده كه فرموده: رسول خدا(ص) كلماتي به من آموخت كه در نماز وتر بخوانم:
ربي اهدني فيمن هديت و عافني فيمن عافيت، و بارك لي فيمااعطيت، و قني شر ماقضيت انك تقضي ولا يقضي عليك:
امام حسن(ع) برخورد پيامبر(ص) را با مراجعه كنندگان كه شاهد بوده چنين توصيف مي‌كند: اگر حاجتمندي نزد رسول خدا مي‌رفت، يا حاجت او را برآورده مي‌كرد و يا با بياني مهربانانه او را راضي و خشنود بر مي‌گردانيد. و نيز مي‌فرمود: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‌فرمود: من صلي صلوه الغدالاكان له حجاب من النار: كسي كه نماز صبح را بجاي آورد براي او (اين نماز صبحگاهي) حجاب و پوششي است از عذاب آتش دوزخ.
3 - پس از رحلت رسول خدا"ص" و عصر سه خليفه و خلافت پدر بزرگوارش
پس از ارتحال غم انگيز رسول گرامي اسلام امام مجتبي(ع) اولاً شاهد تشكيل سقيفه و تغيير سير خلافت و امامت مسلمين ار صراط مستقيم معين شده از سوي خداوند و پيامبر(ص) بود و بدنبال آن مصائب سنگين و سخت پيش آمده براي مسلمين و عمده مظلوميت پدر و شهادت مظلومانه مادر و ايجاد شقاق و نفاق در درون جامعه نوپاي اسلامي و ثانياً شاهد صبر و تلخ طولاني بيست و پنج ساله پدر. (بقول علي(ع): صبرت علي طول المده و شده المخته) البته در اين مدت در كنار پدر يار و مددكار پدر و بازوي قوي حضرت بود.
مورخين برخورد امام حسن(ع) با خلفاء را مختلف نقل كرده‌اند كه به دو نمونه آن بسنده مي‌شود.
1 - خوارزمي در مقتل الحسين ج 1 ص 93. از عبدالرحمان اصبهاني نقل كرده: حسن(ع) به مسجد آمد و ابوبكرامام حسن(ع) به مسجد آمد و ابوبكر بر منبر خطبه مي‌خواند. پس امام حسن(ع)فرمود: انزل عن منبر ابي... (عن مجلس ابي) و اذهب الي منبر ابيك. ابوبكر گفت: راست گفتي. به خدا سوگند اين منبر پدر تو است نه پدر من.
2- در كتاب سيرة چهارده معصوم از اسد الف به ج1 ص 208 و قاموس‌الرجال ج2 ص 239-240 آورده: بلال حبشي بعد از رسولخدا(ص) در مدينه نماند و به شام رفت و ماندگار شد. پس از مدتي درخواب پيامبر(ص) را ديد كه به او مي‌گويد: اي بلال! چقدر نسبت به ما بي‌ مهر شده‌اي؟ آيا وقت آن نرسيده كه با ما ديدار كني؟!
بلال هنگاميكه از خواب بيدار شد تصميم گرفت براي زيارت قبر پيامبر(ص) به مدينه سفر كند. راه طولاني بين شام و مدينه را طي كرد تا اينكه خود را به مدينه رساند در مدينه كنار قبر رفت و خود را روي قبر مطهر انداخت و جانسوزانه گريه كرد و خاك قبر را بر صورتش مي‌ماليد. در اين هنگام حسن(ع) و حسين(ع) كنار قبر پيامبر(ص) آمدند او تا آنها را ديد داغش تازه شد و با شتاب به سوي آنان رفت و آنها را به سينه‌اش چسبانيد و با گرية جانسوز گفت: گوئي با ديدن شما رسولخدا(ص) را ديدم. حسن و حسين گفتند: ما وقتي تو را مي‌‌بينيم صداي اذان تو را كه در عصر رسولخدا(ص) مي‌گفتي به ياد مي‌آوريم اكنون اشتياق داريم تا آن صدا را از تو بشنويم. تا بعد از غيبت طولاني تو با شنيدن صداي اذان تو خاطرة‌عصر رسولخدا(ص) را تجديد كنيم. همان دم بلال بر بالاي بام مسجد رفت در حاليكه گريه ميكرد صدايش به اذان بلند شد، با شنيدن صداي آشناي بلال مردم از خانه‌ها با شيون بيرون آمدند گويا گمان كردند پيامبر(ص) از قبر بيرون آمده، بقدري صحنه جانسوز و اندوهناك بود كه بعد از رسولخدا(ص) مردم مدينه چنين روزي را نديدند.
بديهي است اين دو رخداد براي مسلمين وسيله بيداري و تنبيه شد و براي سردمداران تلخ و سنگين بوده.
البته در دوران سكوت بيست‌ و پنجساله اميرمؤمنان(ع) در مواردي امام حسن(ع) را به سخن گفتن در جمعهاي مسلمين دستور ميداد و برخي مراجعات اعتقادي و فكري و فقهي خود را بوي محول مي‌فرمود و مخاطبان با شنيدن سخنان بليغ و رساي حضرت و پاسخهاي قوي و قانع كننده وي مراجعه‌كنندگان به اعجاب و شگفتي فرو مي‌رفتند و ماية‌ مباهات و افتخار و مسرت پدر (علي(ع)) ميشد. كه تمامي‌آن در كتب تاريخ و حديث ثبت است.
در دوران امامت و خلافت بر حق پدر در كنار پدر به همراه برادرش امام حسين(ع) بود و در جنگهاي جمل و صفين و نهروان حضور نظامي، مشورتي و معنوي داشتند.
4- پس از شهادت پدربزرگوارش تا زمان صلح
پس از شهادت جانسور پدر و در روز آغاز امامت خود در مسجد كوفه سخنراني كرد. ابتدا از مقام پدر و منزلت معنوي و ملكوتي و فقدان اسفبارش فرمود و خود و مردم فراوان گريستند، سپس فرمود: ايهاالناس من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني، فانابن‌الحسن بن محمد، انا ابن البشير،انا ابن النذير، انا ابن الداعي اليه باذنه، انا ابن السراج المنير، انا من اهل بيت‌الذين اذهب‌الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و الذين افترض‌الله مودتهم في كتابه، اذ يقول: و من يقترف حسنه نزدله فيها حسنا
نكات دقيقي در اين معرفي وجود دارد كه بايد تأمل كرد. حضرت خود را فرزند پيامبر(ص) معرفي مي‌كند و در مقام خود و انتسابش به رسول خدا(ص) و اينكه امت اسلاميه مديون پيامبرند و مودت خاندان رسالت پاداش زحمات رسول خدا است و امت در اين امر مسئول هستند.
به دنبال سخنان امام مجتبي(ع) ابن عباس برخاست ومردم را به بيعت دعوت نمود. مردم با كمال شوق بيعت كردند و حضرت از منبر پائين آمد. به نقل حياه‌الحسن ج2 ص 13، تمام كشورهاي اسلامي آن روز با امام بيعت كردند، از مردم كوفه چهل دو هزار نفر متعهد شدند مطيع اوامرش در هر حال باشند. مردم عراق، بصره، فارس، حجاز، يمن، به جز مردم شام همه با حضرت بيعت كردند.
به اين ترتيب، امام حسن زمام امور رهبري را به دست گرفت و كارگزاران خود را براي اجراي كارها مشخص كرد و بر سركارها فرستاد و عبداله‌بن عباس را حاكم بصره نمود و خود به كار رهبري مشغول گرديد.
نوبختي در "فرقه‌الشيعه، ص21" مي‌نويسد: پس از شهادت حضرت امير(ع) مردم سه دسته شدند فرقه‌اي گفتند: علي(ع) كشته نشده و نمرده و نخواهد مرد تا آنكه بر عرب سلطنت كند و روي زمين را پر از عدل و داد كند پس از پر شدن ظلم وايننان‌اول فرقه‌اي بودند كه پس از رسولخدا غلو كرند و قائل به وقف شدند. فرقه‌اي ديگر گفتند: محمدبن الحنفيه بعد از پدر امام است، چه اينكه رأيت (پرچم) علي(ع) در جنگ جمل بدست او بود و اين‌ها اند. و فرقه‌اي به امامت امام حسن(ع) بعد از پدرش (علي‌بن‌‌ابيطالب(ع)) قائل شدند و بر امامت آنحضرت استوار بودند، مگر اندكي از آنها كه بعد از صلح امام حسن(ع) از امامت بر حق آنحضرت برگشتند. و اين كار شيطان بزرگ معاويه و شيطان درون آدمي است كه در فرصتي و به هر بهانه‌اي جمعي از بندگان خدا را گمراه مي‌كند.
توطئه‌اي شيطاني معاويه شروع شد، ابتدا با فرستادن جاسوسان و رخنه در صفوف مسلمين و ارسال نامه‌اي توهين‌آميز و تحريك كننده و سرانجام پس از دو يا چهار ماه از امامت امام حسن(ع) نگذشته بود كه معاويه ر اه طغيان و جنگ‌افروزي را پيش گرفت و با سپاه مجهز خود براي مخالفت و تجاوز به حكومت امام حسن(ع) روانة عراق شد. امام حسن(ع) پس از مطلع‌شدن از حركت نظامي معاويه در مسجد كوفه در جمع نمازگزاران فراخوان داد و مرم را به تقابل با تهاجم معاويه دعوت فرمود و از آنان خواست تا براي روياروئي با سپاه معاويه در لشگرگاه"نخيله" (محل اجتماع نيروهاي نظامي، كه در سر راه شام قرار است) حضور يابند.
امام حسن(ع) پسر عموي پدرش عبيداله‌بن عباس را با دوازده نفر به جنگ با معاويه فرستاد و فيس‌بن‌سعدبن عباده را همراه او كرد تا در كارهاي مهم با او مشورت كند. معاويه هم با لشكر شاميان به موصل آمد و دو سپاه با هم رو به رو شدند توطئه‌هاي متفاوت معاويه از تهديد و تطمع سپاه امام حسن(ع) و فرماندهان آنحضرت گرفته تا تضعيف روحية ياران امام مجتبي(ع) بوسيله شايعه پراكني و اعزام افراد خود فروخته جهت ترور امام حسن(ع) و تعيين مبالغ سنگين پاداش ترور حضرت و از سوي ديگر دعوت امام حسن به صلح و تبليغات وسيعي كه خود را طرفدار صلح معرفي كند و با اين انديشه كه امام حاضر به صلح نمي‌شود و با پراكنده كردن نيروهاي نظامي امام و تعداد اندك آنان در يك نبرد نابرابر امام حسن و امام حسين و اهلبيت را و ياران با وفاي حضرت كه تعدادي از آنان صحابي و تابعين و مخلصين هستند همه را قلع و قمع كرده و موانع سر راه سلطه‌گري و باز گرداندن مردم را به جاهليت قبل از اسلام و انتقام گرفتن از پيامبر(ص) و مجاهدان صدر اسلام و خاندان رسالت.
در اين قسمت لازم است آنچه مرحوم شيخ مفيد در ارشاد در مورد وضع روحي ياران امام حسن(ع) بيان كرده نوشته شود .
او مي‌گويد: وضع روحي ياران امام حسن(ع) به 5 دسته مشخص مي‌شود:
1- يك دسته، از شيعيان امام حسن(ع) و پدرش(اميرالمؤمنان علي(ع)) بودند.
2- يك دست خوارج بودند كه هدفشان جنگ بامعاويه بود گر چه به امام بي‌علاقه بودند.
3- يك دسته آشوبگراني بودند كه به طمع غنائم جنگي به جبهه مي‌رفتند.
4- بعضي در حال ترديد بودند و گرفتار شك و سرگرداني و حيراني بودند كه چه بايد بكنند.
5- بعضي پيرو قبيلة خود بودند، دين و ايمان نداشتند بلكه به ميل رؤساي قبيلة خود رفتار مي‌كردند.
امام حسن(ع) با لشكري كه از چنين مجموعه‌اي تركيب يافته بود، به راه افتادند تا به محلي به نام "حمام‌عمر" رسيدند و سپس از آنجا به "ديركعب" و از آنجا به ساباط‌"مدائن" رسيده و در كنار پل ساباط فرود آمدند.
امام حسن(ع) شب را با ياران، در ساباط(مدائن) ماندند. صبح آنشب پس از اقامه نماز با جماعت به منبر رفتند و پس از حمد و ثناي الهي فرمودند:
"آگاه باشيد! همانا آنچه موجب اتحاد و همبستگي شماست. (گر چه آنرا نپسنديد) براي شما از پراكندگي "بهتر است. (اگر چه پراكندگي را دوس بداريد) آگاه باشيد، آنچه را من براي شما مي‌انديشم، بهتر است از آنچيزي استكه "خودتان براي خودتان مي‌انديشيد. بنابراين از دستور دين سرپيچي نكنيد و رأي مرا كه براي شما پسنديده‌ام به من باز نگردانيد."
سپاهيان پس از شنيدن اين گفتار به همديگر نگاه كردند و گفتند. منظور امام از اين سخنان چيست؟! جمعي گفتند:"سوگند به خدا چنين پنداريم كه امام(ع) مي‌خواهد با معاويه صلح كند، گفتگو شدت يافت عده‌اي از سپاه كه از خوارج بودند. گفتند اين مرد (امام حسن) كافر شده) در اين بين گروهي تحريك شدند و به خيمة امام حسن(ع) حمله كردند و آنچه در آنجا بود غارت كردند، تا آنجا كه جانماز آنحضرت را از زير پايش كشيدند و بردند حتي ردايش را از دوش مباركش كشيدند. آنچه حضرت سوار بر مركب شدند و با تعدادي از ياران و مخالفان از آنجا دور شدند وقتي به تاريكي ساباط مدائن رسيدند مردي از بني اسد به نام"جراح‌بن سنان"
"جراح‌بن سنان" به پيش آمد و دهنة اسب آنحضرت را گرفت و گفت: "الله‌اكبر" اي حسن(ع)! مشرك شدي چنانكه پدرت قبل از اين مشرك شد. " سپس با شمشيري كه در دست داشت چنان بر ران آنحضرت زد كه گوشت را شكافت و به استخوان رسيد، امام از شدت درد، دست به گردن ضارب نهاد و با هم به زمين افتادند در اين هنگام يكي از شيعيان امام به نام "عبداله‌بن فطل" جهيد و شمشير ضارب را از دست او گرفت و با همان شمشير او را گشت. از اين پس امام حسن(ع) در مدائن و در خانة "سعدبن مسعود ثقفي" كه حاكم مدائن بود بستري شد و به معالجه پرداخت.
در كنار اين وضعيت اسفبار حادثة تلخ ديگري رخ داد، گروهي از سران سپاه امام حسن(ع) محرمانه و معاويه نوشتند ما تسليم فرمان تو هستيم، به سوي مابيا، ما متعهد مي‌شويم كه حسن(ع) را تسليم تو نمائيم، يا غافلگير كرده و بكشيم.
از سوي ديگر از جانب قيس‌بن سعد نامه‌اي به امام رسيد كه نوشته بود: "عبيدالله‌بن عباس در جبهه فريب خورده و شبانه با تعدادي به معاويه ملحق شده" و بالاخره امام حسن(ع) تعداد چهار هزار به فرماندهي مردي از قبيلة كنده به جبهه فرستاد و معاويه وقتي از ورود او به شهر انبار مطلع شد او را هم با پانصد هزار خريد و به معاويه پيوست. در چنين شرايطي امام براي حفظ جان گروه اندكي از ياران وفادار و خاندان رسولخدا(ص) و عقيم كردن توطئه معاويه براي فروپاشي نظام اسلامي پيشنهاد صلح را پذيرفت و زمينه آگاهي مردم را در آينده‌اي نه چندان دور از نيات پليد معاويه و نظام سلطه او فراهم ساخت و شرائط قيام خونين سيدالشهداء و نجات اسلام را فراهم فرمود. مناسب ميدانم قبل از آنكه به علل صلح بپردازم مكتوب را مزين به آيات قرآن به مقتضاي بحث كنم زيرا معتقدم پيامبر و پيشوايان معصوم عليهم‌السلام با سيره و سخن خود قرآن را تفسير مي‌‌كرده‌اند.
قرآن شريف براي انسان صاعد و ساقط درجات و دركاتي را بيان مي‌كند و سرانجام صاعدان را فوز و فلاح و بهشت موعود مي‌داند و سرانجام ساقطان و ظالمان و فاجران و فاسقان را خزي و خواري دنيا و آخرت وعده داده است.
در سوره فاطر آيه 10 مي‌فرمايد: اتيه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه، والذين يمكرون السيئات اولئك لهم عذاب شديد و مكر اولئك هويبوز: سخنان پاكيزه (عقيده پاك) به سوي او صعود مي‌كند و عمل صالح (عقيده) را رفعت و بالائي و رشد مي‌بخشد. و آنها كه نقشه‌هاي بدي مي‌كشند عذاب سختي براي آنهاست و مكر و تلاش افسارگرانه آنها نابودي مي‌شود و بجائي نمي‌رسد.
در قرآن خداوند رهبران را به دو دسته تقسيم كرده و نتيجه پيروي از آنها را بيان فرمود: يكي امام و پيشواي نور: سوره مباركه انبياء آيه 73. و جعلنا هم ابمه يهدون بامرنا
لما صبروا و آ?ه د?گر? كانوا باياتنا يوقنون و اوحينا الهم فعل الخيرات و اقام الصلوه و اتياء الزكوه و كانوا لنا عابدين: و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مي‌كردند، و انجام كارهاي نيك و برپا داشتن نماز و اداي زكات را به آنها وحي كرديم و تنها ما را عبادت مي‌كردند. و ديگري امام ناركه در سوره مباركه قصص آيه 41 مي‌فرمايد: وجعلنا هم ائمه يدعون الي النار و يوم القيامه لاينصرون: و آنان (فرعونيان) را پيشواياني قرار داديم كه به آتش "دوزخ" دعوت مي‌كنند و روز رستاخيز ياري نخواهند شد.
بنابراين پيشوايان و رهبران الهي (رسول خدا3 و ائمه اطهار4) پيروان خود را به رشد و تعالي و تكامل و سعادتمندي دنيا و آخرت هدايت مي‌كنند، و پيشوايان كفر و نفاق و ظلم مردم و خود را به سرنوشت شوم شرارهاي آتش دوزخ در آخرت و خواري و ذلت دنيا گرفتار مي‌كنند.
در سوره مباركه اعراف آيه 97 اين حقيقت را به صورت يك سنت قطعي و حتمي بيان فرموده كه ارتقاء و انحطاط يك ملت مربوط به نوع عقيده و عملكرد آنهاست: ولو اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض ولكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون: و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مي‌آوردند و تقوا پيشه مي‌كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مي‌گشوديم و لكن آنها (حق را) تكذيب كردند ما هم آنها را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
در عصر نوراني نبي‌اكرم اسلام مردم به بركت حضور رسول خدا و پيروي از پيامبر و تحصيل تقوا و ايمان از نح? و گمراهي به رشد و هدايت و از ظلمات به نور رستگاري دست يافتند و اين حقيقتي است كه خود مسلمانان در آخرين ديدار پيامبر(ص) در مسجد اعتراف كردند آنگاه كه پيامبر از آنان پرسيد آيا من چگونه پيامبري برايتان بودم؟! در پاسخ گفتند: كافر بوديم ما را مومن نمودي، مشرك بوديم موحدمان كردي، ذليل بوديم عزيزمان كردي، فقير بوديم به بركت شما غني شديم. رسول خدا(ص) فرمودند اگر اين ايمان و توحيد و عزت را خواهانيد تداوم داشته باشد دست از اطاعت و پيروي از علي و پيشوائي و امامت او برنداريد.
قابل توجه اينكه رسول خدا(ص) در واپسين روزهاي حيات نوراني خود از حوادث تلخ و انحرافات وجدائي عملي امت از امامت و پيشوائي بر حق (علي) خبر داد و چنين فرمود: ثلاث اخافهن علي امتي من بعدي: الضلاله بعد الهدايه و مضلات الفتن و شهوه البطن و الفرج: سه چيز را بعد از خودم براي امتم مي‌ترسم و نگرانم: اول گمراهي(امت) بعد از هدايت، دوم: آشوبهاي گمراه كننده،‌ سوم، آفت اقتصادي و اخلاقي.
با توجه به آيات و رايت نوراني نبي گرامي اسلام و حوادث پيش آمده پس از رحلت رسول اكرم(ص) و انحراف امت از مسير پيشوائي بر حق و حاكميت طاغوت بر فكر و ذهن عملكرد امت و خروج از نور طاعت به ظلمات عصيان نافرماني (والذين كفروا اولياءهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون) نتيجه‌اش را مي‌توان در علل صلح امام حسن(ع) و مصائب پيش آمده در طول تاريخ براي امت اسلاميه بود.
با توجه به آنچه گذشت از ترسيم عصر امام مجتبي(ع) نظير شيطنت‌هاي معاويه ضعف عقيده و ايمان مردمان عصر حضرت و خيانتهاي سرداران سپاه امام مجتبي(ع) به نظر ميرسد چنانچه در يك جمعبندي علل صلح امام مجتبي(ع) را براساس آنچه محققين سيره حضرت از مردمان زمان آن بزرگوار را بيان نموده‌اند براي خوانندگان ارجمند يادآوري مي‌شود.
عواملي كه موجب صلح امام مجتبي(ع) با معاويه شد.
1 - رفاه‌طلبي مردم، كه در مقابل دعوت امام حسن(ع) به روياروئي با سپاه معاويه، رسما زندگي دين و ماندن و نرفتن به جبهه جهاد را خواستار شدند و رفاه در دنيا و ترك مصاف با معاويه را شعار دادند و خواستار شدند.
2 - بي‌تفاوتي نسبت به مصالح اسلام.
3 - طولاني شدن جنگهاي عصر علي عليه‌السلام و مشكلات روحي و معيشتي مردم.
4 - نارضايتي بسياري از مردم از تبعات جنگهاي گذشته
5 - وجود تفاله ها? خوارج و گروههاي ديگر.
6 - آشوبگري و شايعه‌پراكني دستگاه خبري معاويه عليه امام مجتبي(ع) و پدرش علي عليه‌السلام.
7 - مكر معاويه در پيشنهاد صلح و بهانه‌اي جهت جنگ‌افروزي و از بين بردن نيروهاي وفادار به اسلام علوي اعم از صحابي باقي مانده و تابعين و امام حسين(ع) و بني‌هاشم و اهلب?ت(ع)
8 - توطئه ترور امام حسن(ع) تا جائيكه امام در زير لباسهاي خود زره مي‌پوشيد و يكبار هم به حضرت سوء قصد شد و نجات يافت.
9 - سست شدن نيروهاي مردمي در پيروي از امام حسن(ع) در مصاف با معاويه.
10 - خيانت فرماندهان عالي نظامي تحت امر حضرت با تهديد و تطميع معاويه.
لازم به ذكر است هر كدام از موارد فوق را مي‌توان در تاريخ عصر امام حسن(ع) نمونه‌هائي بيان كرد كه محدثين و مورخين سيره حضرت به تفصيل آورده‌اند و نويسنده بعلت اختصار علاقمندان را به آثار بزرگان حواله مي‌دهم.
با توجه به آنچه گذشت و شرايط پيش آمده در ناچار كردن امام حسن(ع) به زير بار رفتن صلح تحميلي پيشگوئي پيامبر(ص) تحقق يافت كه حضرت فرمود: ان ابني هذا سيد يصلح‌الله بين فئيتن من المسلمين: به بركت فرزندم "حسن(ع)4" خداوند بين دو دسته و گروه از مسلمين صلح و نرمش ايجاد مي‌كند. و آنگاه كه پس از صلح، معاويه از حضرت خواست به مصاف و مقابله با فروه بن نوفل اشجعي كه با سپاهش به جنگ با معاويه آمدند، برود. امام در جواب درخواست معاويه فرمود: به خدا سوگند اگر قرار بود با يكي از خودي‌هاي مهاجم مهياي جنگ و روياروئي شوم ابتدا با تو مي‌جنگيدم و اگر نبرد با تو را ترك كردم براي صلاح امت اسلامي و حفظ خون آنان بود و از سوي ديگر مردم كوفه را شناختم و آنان را آزمودم و تجربه كردم ديدم افراد فاسد آنها اصلاح‌پذير نيستند و هيچگونه وفائي به گفتار و كردار و تعهدات آنان نيست اعتمادي به آنها ندارم، در ميان خود اختلاف و چندگانگي دارند، مي‌گويند دلهاي ما با شماست در حاليكه شمشيرهايشان را بر روي ما كشيده‌اند و جهت كشته شدن ما آمادگي دارند. وانگهي من ترسيدم كه ريشه مسلمانان از روي زمين كنده شود، خواستم براي پاسداري از دين نگهباني باقي بماند. در هر حال امام مجتبي(ع) مكر معاويه را با تدبير پاسخ گفت و اين آيه شريفه را تفسير كرد و مكر و مكرالله خيرالماكرين در واقع مواد ششگانه صلحي كه امام تنظيم فرموده بود توطئه براندازي نظام اسلامي و نبوي خنثي و عقيم‌ ساخت و همانگونه كه در پاسخ به معاويه مرقوم فرمود و سيد شرف‌الدين آنرا در جمله‌اي زيبا و ماندگار بيان كرده. امام حسن با صلحش زمينه قيام سيدالشهداء در كربلا را فراهم ساخت.
حوادث پس از صلح تا شهادت آن حضرت
حيات نوراني امام مجتبي(ع) پس از صلح و آمدن به مدينه طي ده سال همراه است با دردهاي شكننده و مصائب متعدد، از جمله آزارهاي زباني افراد خبيث و مريض از تفاله‌هاي خوارج وحتي افراد علاقمند به اهلبيت ولي قشري و سطحي‌‌نگر كه نتوانستند و يا نخواستند عمق حركت نجات‌بخش امام را متوجه شوند لذا به حضرتش نسبتهاي ناروا دادند و او را خواركننده مومنان خواندند و در ميان جمع و يا حضوري حضرت با كلمات ناشايست آزار مي‌دادند.
طبرسي در احتجاج جلد 2 ص 12 آورده: امام مجتبي(ع) در پاسخ به يكي از ايرادكنندگان به صلح فرمود: به خدا سوگند - اگر تسليم صلح تحميلي شدم به خاطر نداشتن و نيافتن ياران بود وا گر ياراني راستين مي‌داشتم شب و روز مي‌جنگيدم تا حق را جايگزين باطل كنم. و در برخورد با ديگر از معترضان فرمود: سوگند به خدا معاويه براي من بهتر از اين ياران است، اينها مي‌پندارند شيعه من هستند ولي در طلب قتل من بوده و اموال و لباس و فرش زير پاي مرا غارت كردند.
از سوي ديگر دستگاه معاويه و خود وي پيوسته شايعاتي را عليه حضرت مي‌ساخت و پخش مي‌كرد و حتي افراد شامي را اجير مي‌كرد به مدينه بيايند و در مقابل مردم به وي جسارت كرده و تنش را بشكنند تا آخر معاويه بارها توسط افراد حضرت را مسموم كرد و آخرين توسط همسرش جعده او را مسموم كرد كه خود به يكي از عيادت‌كنندگان فرمود: معاويه بارها مرا مسموم كرده ولي اين بار با دفعات قبل فرق دارد، اين بار پاره‌اي جگرم افتاد. ارشاد مفيد ج 2 ص 13
* حضرت امام حسن مجتبي(ع) خطاب به سپاهيان:
آگاه باشيد آنچه موجب اتحاد و همبستگي شماست، براي شما از پراكندگي بهتر است. آگاه باشيد كه آنچه را من براي شما مي‌انديشم بهتر از آن چيزي است كه خودتان براي خودتان مي‌انديشيد. بنابراين از دستور من سرپيچي نكنيد و راي مرا كه براي شما پسنديده‌ام به من باز نگردانيد
* پس از آغاز رهبري و خلافت امام حسن مجتبي(ع) توطئه‌هاي شيطاني معاويه با فرستادن جاسوسان و رخنه در صفوف مسلمين و سپس طغيان و جنگ‌افروزي عليه جبهه حق آغاز گرديد
* آشوبگري و شايعه‌پراكني دستگاه خبري معاويه عليه امام حسن مجتبي(ع)، توطئه ترور امام(ع)، سست شدن نيروهاي مردمي در پيروي از امام حسن(ع) در مصاف با معاويه، خيانت فرماندهان عالي نظامي تحت امر حضرت با تهديد و تطميع معاويه، از جمله عواملي بود كه عرصه را بر امام(ع) تنگ ساخت

جمعه|ا|30|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن