واضح آرشیو وب فارسی:فارس: رمزگشايي از معماي آشويتس به روايت محقق ايتاليايي- 26
خبرگزاري فارس: پس از بررسي سلسله مراتب و روند تجهيز اتاق هاي ضدعفوني و آفت زدايي، ماتونيو به رمزگشايي از نامه هاي ارسالي و دريافتي اردوگاه مي پردازد.
به گزارش خبرگزاري فارس، اردوگاه كار اجباري آشويتس در زمان آلمان نازي، به ادعاي طرفداران هولوكاست، مركز اصلي كشتار يهوديان بوده و به همين دليل در فهرست يونسكو نيز به ثبت رسيده است. كارلو ماتونيو پژوهشگر ايتاليايي و از منتقدان هولوكاست، در كتابي دو جلدي با نام "آشويتس؛ پروندهاي در دفاع از عقلانيت" به اثبات نادرست بودن ادعاهاي مربوط به اردوگاه آشويتس پرداخته و اثر خود را به دليل استدلالات و شواهد ارائه شده، عقلانيترين تحقيق در مورد آشويتس و هولوكاست ميداند. خبرگزاري فارس ترجمه اين اثر را با ويرايش خبري طي سلسله گزارشهايي براي مخاطبان خود فراهم آورده است.
* رمزگشايي نامه ها و مكاتبات اردوگاه
تلگرام مورخ 26 فوريه 1943 داراي اين اطلاعات تايپشده است: "ساختمان مركزي آشويتس. امضاء ستوان دوم پولاك". به علاوه اين تلگرام سه مدخل دستنوشته نيز دارد: "ساختمان 30"( يعني كوره 2) در بالا سمت راست، "Jäh" يعني اول اسم كارمندغيرنظامي"يارلينگ" در پايين سمت راست، و در آخر نام "كيرشنك" به همراه درجهاش "ستوان دوم" در پايين سمت چپ كنار تاريخ و زمان ارسال تلگرام.
نامه تاپف مورخ 2 مارس 1943 داراي مهر خدمات پستي[1] به تاريخ 5 مارس و دو مدخل دستنوشته است: يارلينگ (در سمت چپ) به همراه تاريخ 8 مارس 1943، و يانيش (در سمت راست) و قبل از آن تاريخ 6 مارس. اجازه دهيم ببينيم اين افراد چه كساني و داراي چه وظايفي در ZBL بودند.
ستوان دوم SS يوزف پولاك مدير ساختمان "اردوگاه صنعتي و پليس آشويتس و انبار مصالح ادربرگ"؛ ستوان دوم SS هانس كيرشنك مدير ساختمان تسليحات SS و پليس آشويتس، اردوگاه كار اجباري آشويتس و كشاورزي آشويتس؛ ستوان دوم يوزف يانيش مدير ساختمان اردوگاه اسراي جنگي؛ و در آخر، كارمند غيرنظامي رودولف يارلينگ، متخصص در سيستمهاي گرمايي مركزي كارمند بخش مهندسي ZBL بود.
تلگرام مورخ 26 فوريه توسط ستوان دوم يوزف پولاك نوشته شده بود، زيرا ساختمان اردوگاه اسراي جنگي، يعني اردوگاه بيركناو، نيز زير نظر او بود- به دليل آموزشش به عنوان مهندس كشاورزي در كل و نيز مسئوليتهايش در بخشهاي مختلف مرتبط به ساختمانها مانند امور مالي و امنيتي، مجوزهاي ساخت يا تخصيص مصالح. از سوي ديگر، ستوان دوم SS كيرشنك هيچگونه اختياراتي در رابطه با اردوگاه اسراي جنگي در بيركناو نداشت و صرفاً اخبار را به اطلاع او ميرساندند. نام او به صورت دستنويس، كه در اين سند به چشم ميخورد، امضاي او نيست.
* گزارش بازديد از كوره ها
مهمترين فردي كه در اين تلگرام نام برده شده يارلينگ بوده كه، به دليل تخصصش در مقام يك مهندس سيستمهاي گرمايشي، مسئوليت تمام واحدهاي گرمايشي و احتراق اردوگاه، كه بزرگترينشان تجهيزات گرمايش منطقه[2] با مصرف روزانه 45 تا 50 تن زغال بود، بر عهده او قرار داشت. يارلينگ مسئول امور گرمايشي مربوط به اجاقهاي كورهها نيز بود. براي مثال او بود كه يادداشت مورخ 17 مارس 1943 را در رابطه با ارزيابي مصرف زغال كك در كورههاي بيركناو را نوشت. در سال 1944 يارلينگ رئيس بخش فنآوري گرمايشي[3] ZBL بود. بنابراين اين واقعيت كه يارلينگ در سفارش ردياب گاز نقش داشته مهر تأييد ديگري بر اين واقعيت است كه اين قطعات صرفاً تجهيزاتي براي بررسي گازهاي احتراقي در اجاقهاي كورهها بودند. اين تفسير با بافت تاريخي همخواني به مراتب بيشتري دارد: در تاريخ 29 ژانويه 1943، پروفر از سايتهاي كاري كورهها بازديد كرد و گزارشي نوشت. او در اين گزارش در رابطه با كوره 2 اشاره ميكند:
"5 دستگاه اجاق جسدسوزي سه موفل تكميل شدهاند و اكنون به كمك حرارت خشك ميشوند."
كيرشنك در گزارش كاري مورخ 29 مارس 1943 خود درباره كوره 2 مينويسد:
"آجركاري تمام شد و در تاريخ 20 فوريه 1943 آغاز به كار كرد."
بنابراين روشن است كه ZBL ، وقتي آزمايشگرهاي گازهاي دودكش را سفارش داده است، در واقع ميخواسته از عملكرد مناسب اجاقهاي كوره اطمينان حاصل كند. اين كه چرا ZBL براي تهيه اين تجهيزات فنآوري گرمايشي، سراغ تاپف، كه توليدكننده ماشينآلات و شركت ساخت فنآوري احتراق بوده، رفته است نيز روشن است.
فوريت درخواست بيشاف را بايد با درنظر گرفتن دشواريهاي تأمين انرژي كورههاي 2 و 3 در ژانويه 1943 بررسي كرد. يادداشت هاينريش اسووبودا، رئيس بخش فني ZBL در تاريخ 29 ژانويه 1943 در رابطه با جلسهاي است كه آن روز با مهندس تاميچك[4] از دفتر محلي AEG در آشويتس، داشته است. به دليل مشكلات تأمين انرژي، تكميل اتصال الكتريكي به كوره 2 ممكن نبوده (و اطمينان از نقشه اويزان كوره 3 غيرممكن بوده) و بناربراين اين واحد نميتوانسته تا پيش از 15 فوريه 1943 آغاز به كار كند. اسووبودا در اين رابطه مينويسد:
"با اين حال، آغاز به كار اين واحد بايد به دستگاههاي موجود محدود شود (جسدسوزي و بهطور همزمان درمان ويژه تضمين ميشود)، زيرا ظرفيت كابلي كه به كوره كشيده شده است براي مورد دوم بسيار پايين است."
اين سند در فصل 6.3 به دقت بررسي ميشود. آنچه در اينجا حائز اهميت است اين است كه "ماشينهاي موجود" كه مصرفشان تا اين حد بالا بوده، تجهيزات مكش اجباري[5] در سه مجراي دودكش و پنج دمنده اجاقهاي كوره بودند. پيشتر نيز ديديم كه كوره 2 در تاريخ 20 فوريه آغاز به كار كرد، اما با ظرفيت پايين؛ زيرا خط جريان قوي تنها امكان "عمليات محدود ماشينهاي موجود" را ميداد. به همين دليل، به ردياب گاز نياز بود تا بررسي شود كه آيا با وجود عمليات محدود تجهيزات مكش اجباري و دمندهها هنوز امكان يك احتراق كافي بود يا خير.
آنچه هنوز نياز به شفافسازي دارد پرسشي است كه پرساك از پاسخ به آن سرباز زده، پرسشي كه توضيح ارائهشده در بالا را تأييد ميكند: به چه دليل ZBL دقيقاً 10 ردياب گاز سفارش داده است؟ پاسخ ساده است: اين 10 ردياب قرار بود در 10 لوله دودكش كورههاي 2 و 3 قرار گيرند.
به طور خلاصه، اگر رديابهاي گاز تجهيزاتي عادي براي كنترل گازهاي احتراقي بودند، روشن است كه:
الف) چرا سفارش از سوي ZBL بوده و نه پزشك پادگان،
ب) چرا سفارش به تاپف داده شده و نه به تش اند استابناو،
ج) چرا تحت عنوان ردياب گاز سفارش داده شده بودند و نه تحت عنوان تجهيزات تشخيص بقاياي زيكلون،
ه) كاركردشان چه بوده،
و) به چه دليل دقيقاً 10 عدد سفارش داده شده بود،
ز) چرا، سواي ردياب گاز، هيچ سفارشي نه براي زيكلون بي، نه براي ماسك، فيلترهاي ماسك و يا ابزارهاي دربازكن براي قوطيهاي زيكلون بي داده نشده بوده است.
* بررسي نامه شركت تاپف
حال اجازه دهيد در آخر نامه تاپف مورخ 2 مارس 1943 را بررسي كنيم. پيشتر نيز اشاره شد كه اين نامه داراي نشانه اي از نام يانيش، رئيس ساختمان اردوگاه اسراي جنگي و يارلينگ است، كه با توضيحات ارائهشده در بالا هماهنگي كامل دارد. تا جايي كه كه به متن اين نامه مربوط ميشود، آنچه پيش از هر چيز توجه را به خود جلب ميكند اين است كه تلگرام ZBL حداقل 10 روز پيش از درخواست ارائه اطلاعات از سوي تاپف (دو هفته قبل) ارسال شده است. اين تلگرام به موضوعي از پيش اشاره ميكند كه هيچ اثري از آن نيست. متن تلگرام –فوراً ده عدد ردياب گاز طبق توافق ارسال نماييد- حاكي از آن است كه تاپف پيش از اين نيز داراي چنين رديابهاي بوده و آمادگي كامل براي ارسالشان را دارد.
سپس، ارجاع به يك پيشنهاد قيمت[6] و پاسخ تاپف پرسش ديگري را برميانگيزد: روند بوروكراتيك عادي اينگونه بود كه تاپف، درست مانند ديگر عرضهكنندگان، به مجرد درخواست ZBL پيشنهادي را به صورت يك برآورد قيمت ارسال ميكرده است. ZBL در صورت پذيرش پيشنهاد، سفارش خود را،احتمالاً به صورت شفاهي، اعلام ميكرده، كه هميشه به صورت مكتوب[7] تأييد ميشده است. در اين فضا، اصطلاح "پيشنهاد قيمت" اصطلاح رايجي نبوده و بدون شك به برآورد قيمت[8] اطلاق ميشده است. بنابراين، در سند مورد نظر ظاهراً روند عادي در جهت مخالف طي شده است: سفارش ZBL پيش از پيشنهاد و برآورد قيمت از سوي عرضهكننده بوده است. اساساً ZBL، از يك سو، اجازه نداشته كه بدون دريافت پيشنهاد و برآورد قيمت از سوي عرضهكننده هيچ گونه كالايي را سفارش دهد، و، از سوي ديگر، تاپف قادر به ارائه پيشنهاد و برآورد قيمت براي كالايي كه نه توليد ميكرده و نه ميفروخته نبوده است.
دوم، از آنجايي كه تجهيزات تشخيص بقاياي زيكلون بهطور عادي توسط تش اند استابناو، هريت اند لينگلر[9] و دِگِش، كه حداقل براي پزشك پادگان شناختهشده بوده است، توزيع ميشده، معلوم نيست كه چرا تاپف قادر نبوده توليدكننده آن را پيدا كند.
سوم، مشخص نيست كه چرا ZBL از تاپف براي چنين اطلاعاتي كه ميتوانسته به سادگي از پزشك پادگان كسب كند سراغ تاپف رفته است.
و در آخر، "تجهيزات نشانگر بقاياي هيدروژن سيانيد"[10] در حقيقت وجود خارجي ندارند، و از آن گذشته، اصطلاح نشانگر[11] درمورد يك دستگاه شيميايي به كار نميرود، بلكه در رابطه با يك وسيله بهكار ميرود. اين اصطلاحت هم به كل وسيله اشاره دارد و هم به عقربه آن. براي مثال در اينجا ميتواند به وسيلهاي براي اندازه گيري %CO2 يا %CO+H2 اشاره داشته باشد.
اين نامگذاري، كه در سرتاسر ادبيات تخصصي در رابطه با آفتزدايي با زيكلون بي نامشخص است، تنها در اين نامه به كار رفته و بهطور خاص براي همين نامه ابداع شده است. چگونه ميتوان اين موارد عجيب را توضيح داد؟ و پرساك به چه دليل از كنارشان ميگذرد؟ وقتي يك مورخ ادعا ميكند كه سندي "دليل نهايي" يك واقعيتي را ارائه ميدهد، او بايد تمامي پرسشهايي را كه در اين رابطه پيش ميآيد پاسخگو باشد و نبايد از اين مسئوليت شانه خالي كند. اين انتقاد ، به مراتب بيشتر، به ون پلت نيز، كه با اين پرسش با همان سهلانگاري هميشگياش برخورد كرده، وارد است. او مينويسد:[12]
"با تمام اين اوصاف برخي از "خطاهاي سهوي" اجتنابناپذير بودند. گاهي ساختمان مركزي مجبور بوده براي دريافت آنچه واقعاً نياز داشته با جزئيات خواسته خود را مطرح كند."
سپس تلگرام مورخ 26 فوريه 1943 ZBL را مطرح ميكند كه در رابطه با ردياب گاز است. ون پلت در تلاش براي مبهم كردن اين واقعيت كه رديابهاي گاز صرفاً وسايلي جهت سنجش گازهاي دودكش بودند، نامه تاپف مورخ 2 مارس 1943 را در رابطه با "نشانگرهاي سيانيد" با احساس پيروزمندي عنوان ميكند. بدين ترتيب، ZBL زماني كه براي انجام آزمايشاتش بر روي بقاياي گاز با در نظر گرفتن كشتارهاي ادعاشده با گاز "دقيقاً" به آن "تجهيزات تشخيص بقاياي زيكلون" نياز داشت، "رديابهاي گاز" را، يعني تجهيزات سنجش گازهاي دودكش، سفارش داد و در پاسخ اطلاعاتي درباره "نشانگرهاي سيانيد"، تجهيزاتي كه در حقيقت اصلاً وجود نداشتند، كسب كرد. و چنين ناهنجاريهاي وحشتناكي ون پلت را بر آن نداشت كه حتي يك كلمه توضيح ارائه دهد.
توضيحات:
[1] . Registratur
[2] . Fernheizwerk
[3] . Heiztechnische Abteilung
[4] . Tomitschek
[5] . Saugzug-Anlagen
[6] . Kostenangebot
[7] . Auftragserteilung
[8] . Kostenanschlag
[9] . Heerdt & Lingler
[10] . Anzeigegeräte für Blausäure-Reste
[11] . Anzeiger
[12] . 2002، ص 311
ادامه دارد...
جمعه|ا|30|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]