واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: نيم نگاهي به فيلم "دل خون" اثر محمدرضا رحماني: تك ستاره
"دل خون" براي يك كارگردان تازه كار شروع خوبي به شمار مي آيد ، اما همه موفقيت خود را مديون دو عامل است : فيلمنامه و بازي درخشان حامد بهداد .
هرچند رحماني يكي از دو نويسنده فيلمنامه "دل خون" نيز هست اما سهم او در خلق اين قصه هر قدر هم كه زياد باشد ، فقط قوت او را در فيلمنامه نويسي به اثبات مي رساند نه در كارگرداني .
اين فيلم مصداق مثل معروف سينما گران است كه از فيلمنامه بد نمي توان فيلم خوب ساخت، ولي از فيلمنامه خوب مي توان فيلم بد ساخت، البته دل خون اصلا فيلم بدي نيست اما نسبت به قوت فيلمنامه ، ضعيف است .
پيش از اين كيانوش عياري فيلمساز ارزشمند و فرهيخته كشورمان در " بودن يا نبودن " موضوع اهداي عضو را در داستاني بسيار روان به تصوير كشيده بود كه در اكران عمومي نتوانست با استقبال چشمگيري از سوي مردم مواجه شود. ولي فيلمنامه "دل خون" ، قصه اهداي عضو را با چند موضوع اجتماعي ديگر در هم آميخته و توانسته است قصه اي پر كشش و جذاب بيافريند.
مفاهيمي مانند ندامت و توبه از گناه ، ميل به توبه و كفاره گناه ، چالش هاي شغلي در حرفه هاي حساسي مانند وكالت و تاثير آن بر زندگي شخصي ، ناتواني برخي آدم ها از تفكيك ميان تلخي هاي زندگي حرفه اي و شيريني هاي زندگي زناشويي و حس انتقام جويي يا گذشت ازخطاي ديگران و كاستي هاي قانوني در كشورمان، همگي از موضوعات متعددي هستند كه هر كدام به تنهايي كشش محوريت در يك فيلمنامه را دارند اما جمع و جور كردن متوازن و متعادل و بجاي آنها صرف نظر از بعضي نقص هاي موردي در يك فيلمنامه، كاري قابل تحسين است.
اما رحماني با عدم انتخاب درست بازيگران به جز حامد بهداد و به تبع آن ناتواني از گرفتن بازي خوب از آنان، اجرايي ضعيف از كار در آورده و كانديداتوري اين فيلم به عنوان بهترين كارگرداني در بخش نگاه نو، شگفت انگيز است هر چند كه نامزد كردن به عنوان بهترين فيلم در اين بخش قابل قبول مي نمايد.
شخصيت پوريا پورسرخ با هيچ چسبي به شخصيت يك چشم پزشك كه دست هايي در مقياس ميكرو را مي طلبد، نمي چسبد.
پور سرخ در سينماي ايران به عنوان يك كاراكتر مطرح نيست، او يك "تيپ" است احساساتي، پرحرارت و منفعل. اين به هيچ وجه به معناي ضعف در توانمندي بازيگري پورسرخ نيست ضعف به انتخاب او براي ايفاي نقشي كه مناسب تيپ او نيست، باز مي گردد.
اشتباه بزرگتر كارگردان به انتخاب "النازشاكردوست" مربوط مي شود.
او در اين اثر نه در لحظات برخورد خشك حقوقي با مسائل مي تواند يك قدرت منطقي و قانوني را به نمايش بگذارد و نه در صحنه هاي عاطفي قادر به نرمشي باور پذير و لطيف است.
اما حامد بهداد در اين فيلم خوش درخشيد، بازي او ولو اينكه سكانس اعدام در همه آثار تاريخي سينما را به دقت تماشا كرده باشد يك آفرينش هنري است و به خود او تعلق دارد.
بهداد تناقضي دروني وجود يك محكوم به اعدام را بسيار باور پذير به تماشاگر عرضه مي دارد.
با وجوداينكه اشكالاتي بر انتخاب بازيگران دل خون وارد است، دل خون در اوضاع كنوني سينماي كشورمان كه برخي از چهره هاي شاخص آن و بعضي از تازه كارهايش، گويي در خلا زندگي مي كنند و هيچ ارتباطي با مردم اين سرزمين و دغدغه هاي صاحبان اين جامعه ندارند، قابل تحسين است ، زيرا سرمايه معنوي و مادي كليه عوامل سازنده آن، در راه موضوعي "انساني" صرف شده است.
1918
دوشنبه|ا|21|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]