واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با صداقت،با صمیمیت،بدون شعار،بدون گلزار / یادداشتی بر فیلم در شهر خبری نیست
در شرایطی که همه از فیلمهای اکران تابستان می نالیدند و سینمای ما با شعار"فیلم متوسط وجود ندارد" به استقبال فیلم های بد رفته بود،فیلمی روی پرده آمد از کارگردانی ناشناخته(یا لااقل کمتر شناخته شده)به نام "سید رضا خطیبی سرابی"(این نام طولانی را به یاد داشته باشید که نکته دارد). نگاهی کوتاه به لیست فیلم های اکران عید فطر که می اندازیم یک فیلم گلزار_افشاری می بینیم (کلاغ پر)،یک کمدی_درام(پسران آجری)،یک فیلم از "ابوالقاسم طالبی" (دست های خالی_اسم کارگردان به مثابه ژانر!)،یک معناگرا(خدا نزدیک است) و همین فیلم "در شهر خبری نیست،هست".چون از تماشای این فیلم خیلی لذت بردم و تمام عصبانیت و کسالتی که پس از تماشای "کلاغ پر" پیدا کرده بودم را به دست فراموشی سپردم خواستم احساسم را با شما هم تقسیم کنم و امیدوارم که موفق شوم. "در شهر..." دو داستان را به صورت موازی روایت می کند،داستان پسری که خیال می کند «تهران شهر خیلی خوبی است و مردم مهربانی دارد» وبه همین دلیل به تهران آمده تا خرج ازدواج با نامزدش را تحصیل کند و داستان مسافرکشی به نام "جواد"(فرهاد آئیش) که ناخواسته درگیر یک ماجرای گروگان گیری می شود. آنچه "در شهر..." را این همه دل پذیر کرده است راحت و رها بودن آن است.یکی از ایده های فیلم درباره تصورات واهی و باطلی است که روستانشینان درمورد تهران و مردمانش دارند(یا ما خیال می کنیم دارند)،فاصله طبقاتی و عدالت اجتماعی هم در فیلم مطرح می شود ولی حتی در مرتبط ترین سکانس ها نیز حرف و سخنرانی و بیانیه ای نمی بینیم. فکر می کنم تا همین جا توانسته باشم منظورم را برسانم و بگویم چرا "در شهر..." فیلم خوبی است،چون ما یاد گرفته ایم که فیلم خوب با ایده خوب متفاوت است و هر ایده خوبی اگر بخواهد بر تماشاگر تاثیر بگذارد باید تبدیل به یک فیلم خوب شود و خیال می کنم "خطیبی" و فیلمش توانسته اند این کار را بکنند.برای فهم بهتر این مطلب می توانیم "درشهر..." را مقایسه کنیم با "قاعده بازی" احمدرضا معتمدی. مجله "فیلم" مصاحبه ای با "معتمدی" کرده که درآن کارگردان کمدی ساز ما مدام نظریه پردازی می کند و حرف های فلسفی می زند و گلمکانی هم مرتب می گوید آقای معتمدی! ما داریم راجع به "قاعده بازی" گفتگو می کنیم و این حرف هایی که شما می گویید در فیلم نیست! بزرگترین امتیاز "درشهر..." آن است که هیچ جای فیلم،کارگردان را نمی بینیم که چهارپایه ای گذاشته باشد و مشغول سخنرانی باشد ،حتی "خطیبی" هرجا خواسته حرف های جدی بزند با یک ترفند و نقشه ای تیزی ماجرا را گرفته است. جایی از فیلم "اصغر" (محمدرضا شریفی نیا) و "جواد" دارند درمورد پولداری ثروتمندان و فقر فقرا چرت وپرت می گویند ( تازه چرت و پرت می گویند و نظرات باوئر و مارکس و انگلس را بازگو نمی کنند) ولی کارگردان به جای اینکه تصاویر بسته این دو نفر را نشان دهد زوم می کند روی چهره مسخره سگ "مریم" (افسانه بایگان) که چشم هایش را درشت کرده و دارد به دقت وراجیهای این دو را گوش می کند و غرولند می کند. این همان فضایی است که در فیلمهای "برادران کوئن" (مثلا ای برادر کجایی؟) یا در مقیاسی کوچکتر در دو فیلم خوب "ژان پیر ژونه" ( امیلی و یکشنبه طولانی نامزدی ) به چشم می خورد، یعنی فضایی گروتسک و سرشار از بازیگوشی های تصویری و صوتی (زنگ های موبایل و ساوند تراک هایی که در ماشین "جواد" ، خانه "مریم" و رستوران ایتالیایی پخش می شود از جمله این بازی های صوتی هستند) و حالا با دیدن "در شهر..." می توان چنین فضایی را تجربه کرد. حالا برویم سر این بحث که چرا فیلم هایی چون "در شهر..."اینقدر کم ساخته می شوند و مهمتر این که چرا نمی فروشند؟ چرا "رضا خطیبی" را کسی نمی شناسد؟ چرا فیلم بدی مثل "کلاغ پر" باید پرفروش شود؟ چرا تهیه کننده های متمول و پرنفوذی مثل پویا فیلم به جای اینکه آدم خوش چهره ای مثل گلزار را به نمایش بگذارند و سودهای کلان ببرند سعی نمی کنند فیلم بسازند؟ این ها مسائلی است که می شود به آنها فکرکرد و در موردشان نظر داد. شاید چیزی را نتوانیم عوض کنیم ولی وقتی بفهمیم چقدر باهم نظرات مشترک داریم کلی دلگرم می شویم واین اصلا چیز کمی نیست . موخره : فکر کنم "سراب" جایی در آذربایجان باشد و خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم فیلمسازی که معتقد است در شهر خبری نیست در عنوان بندی با فونت درشت نوشته است " کارگردان : سید رضا خطیبی سرابی " منبع : سینمای ما - امیر جلالی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]