تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816192533




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت و گو با احمد پور نجاتي داشته هاي اصلاح طلبان


واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: گفت و گو با احمد پور نجاتي داشته هاي اصلاح طلبان
گروه سياسي، حامد طبيبي؛ اگر اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري سال آينده ترديدهايي داشتند از نيمه سال جاري و پس از بررسي زوايا و جوانب مختلف، تصميم اين جناح سياسي فراگير بر آن شد تا در انتخابات به طور جدي حضور يابد. در صورتي كه اين گزاره محقق شود، نخستين بار خواهد بود كه اصلاح طلبان در دور دوم و هنگام كانديداتوري «رئيس جمهور مستقر» قدم به ميدان انتخابات مي گذارند. دكتر احمد پورنجاتي اما معتقد است در عين اينكه رئيس دولت نهم داراي حمايت هاي نهادهاي موثر در ساختار قدرت است اما با موانع جدي نيز مواجه است. رئيس كميسيون فرهنگي مجلس ششم كه از فعال ترين چهره هاي فرهنگي - سياسي اين جناح سياسي به شمار مي رود، دغدغه هاي خاتمي پيش از اعلام كانديداتوري را جدي دانسته و در عين حال، تصميم وي را - به رغم برخي مخالفت ها - شجاعانه و نشانه متفاوت بودن دولت آينده اصلاحات ارزيابي كرد. پاسخ هاي اين مدير خوشنام اصلاح طلب به پرسش هاي اعتماد، همانند نوشته ها و طبع پورنجاتي، آميخته با كنايه ها و نكات نغز بود كه در پي مي آيد.

- انتخابات رياست جمهوري دهم، نخستين انتخاباتي در نظام است كه اصلاح طلبان در دور دوم، به طور جدي بناي رقابت با كانديدايي را دارند كه «رئيس جمهور مستقر» نيز هست و از همه امكانات پرشمار اين سمت نظير در اختيار داشتن دستگاه هاي دولتي تا دهداري ها برخوردار خواهد بود. از نظر شما چه ويژگي هايي اين دوره را از ساير ادوار متمايز مي كند؟

البته اين ويژگي كه مورد اشاره شما قرار گرفت داراي دو جنبه است. به عبارت ديگر اگر از زاويه ديد يك فعال سياسي اصلاح طلب به اين مساله نگاه شود، بيشتر سايه محدوديت ها، مزاحمت ها و احياناً امكاناتي كه در اختيار رقيب اصلاح طلبان قرار دارد به چشم مي آيد. قاعدتاً فردي كه در جايگاه بالاترين مقام اجرايي كشور در ساختار قدرت قرار گرفته، دست بازتري دارد، خصوصاً اينكه در موضع مسوول برگزاري انتخابات، يعني رقابتي كه قرار است در آينده يي نزديك برگزار شود نيز باشد. اما از زاويه ديد متفاوتي هم مي توان به اين موضوع نگريست. فردي كه مسووليت اجرايي كشور در يك دوره چهارساله را بر عهده داشته خواسته يا ناخواسته و به رغم همه آرايه ها و پيرايه هاي تبليغاتي، سياسي و دوپينگ هاي مختلفي كه براي خوشايندسازي رفتار و عملكرد او به كار گرفته شده، در معرض داوري حسي افكار عمومي قرار دارد. يعني پديده تجربه شده يي به شمار مي رود و برخلاف انتخابات رياست جمهوري نهم ديگر سر دادن شعارهاي جذاب و وعده هايي از قبيل آوردن نفت سر سفره مردم مشكلي را از وي حل نمي كند. مشت دولت نهم باز شده و اندرون سينه ناقابليت ها و ناكارآمدي هايش شكافته و حالا ديگر همه چيز او قابل رويت است. اما به هر حال اين يك نقطه تفاوت با ادوار گذشته به شمار مي رود و از اين منظر نيازمند تامل است. به نظر من اگر از زاويه ديد مورد اشاره - يعني ديدن هر دو روي سكه - بحث را ادامه دهيم، انتخابات دهم هم دشواري هاي غير قابل انكار دارد و هم از «فرصت »هاي قابل توجهي براي اصلاح طلبان برخوردار است. انتخابات دهم فرصت گرانبهايي است اگر اصلاح طلبان توانسته باشند نه فقط در برهه رقابت هاي انتخاباتي بلكه در فرآيند نقد و ارزيابي دولت نهم - از ابتداي شروع به كار تاكنون - به افكار عمومي كه خود به طور ملموس متوجه شرايط وضعيت كشور هستند اين پرسش و پاسخ آن را منتقل كنند كه نه فقط زندگي روزمره آنان بلكه مقدرات كلي جامعه ايران و حتي سرنوشت نسل هاي آينده، رو به كدام سو نهاده است و در مقايسه با چهار سال پيش چه حفره هاي هولناكي پيش روي توسعه كشور ايجاد شده، گام مهمي برداشته اند؟ البته بدون توسل به مظلوم نمايي، همه مي دانند جريان اصلاح طلب از واسطه هاي انتقال انديشه و نظر به افكار عمومي - يعني رسانه - محروم است و اين مساله اكنون انكار شدني نيست. در واقع يك جريان سياسي باسابقه با اين پايگاه گسترده اجتماعي كه نه تنها در دو دوره رياست جمهوري و حداقل در يك دوره مجلس و شوراها توانسته اقبال عمومي را به سمت خود جلب كرده بلكه عطش تاريخي در ميان بخش قابل توجهي از جامعه براي تكرار دوران اصلاحات ايجاد كرده، از هيچ گونه امكان رسانه يي در قالب تشكل هاي حزبي برخوردار نبوده و در عين حال هيچ سهمي از رسانه عمومي ندارد؛ رسانه يي كه لقب «ملي» بر آن نهاده اند اما به واقع بايد آن را رسانه «رسمي» دولت و جناح سياسي پشتيبان او ناميد. صداوسيما در حال حاضر رسانه بخشي از حاكميت به شمار مي رود و آشكارا در آن نسبت به اصلاح طلبان موضع آنتي پاتيك وجود دارد.

در صحبت هاي خود به باز شدن «مشت» افراد و گروه هايي اشاره كرديد كه در دوران اصلاحات و انتخابات نهم، مدعي حل يك شبه مشكلات و آوردن پول نفت بر سر سفره مردم بودند. اصلاح طلبان در مقابل عملكرد دولت نهم را باعث آن مي دانند كه براي نخستين بار احتمال كنار رفتن يك رئيس جمهور پس از يك دوره جدي شود اما حاميان دولت معتقدند آقاي احمدي نژاد در تبليغات خود به مردم خواهد گفت بسياري از برنامه هايش در چهار ساله دوم محقق مي شود و آراي لازم را كسب مي كند. به نظر شما كدام يك از اين دوگانه، محتمل تر است؟

نمونه هاي كوچك تري در چند سال اخير در خصوص وقايع «خارق عادت» وجود دارد. براي نخستين بار يك رئيس جمهور غيرروحاني در دولت نهم انتخاب شد.

-اما آن انتخابات منتقدان زيادي دارد؛ شخصيت هايي مانند آقايان هاشمي، كروبي و دكتر معين.

در اين تحليل، به چند و چون آن انتخابات و دخالت ها يا تخلفات آن توجهي ندارم. به هر حال اين اتفاق رخ داد و ناشي از هرچه بود - اعم از خواست مردم يا عوامل ديگر - امكان پذير شد. در مجلس هفتم براي نخستين بار يك فرد غيرروحاني به رياست مجلس انتخاب شد و همچنين براي اولين بار رئيس مجلس هفتم به رغم آنكه در مجلس هشتم حضور داشت تنها يك دوره بر كرسي رياست تكيه زد. در واقع وقتي فردي وارد ساحت «روساي قوا» مي شود گويي به يك حريم قدسي قدم مي گذارد اما اين بار آقاي حداد پذيرفت رئيس مجلس نباشد و به معادلات عرفي تن در دهد و ابتدا به عنوان يك نماينده ساده و حداكثر به عنوان رئيس كميسيون فرهنگي كه اتفاقاً به اعتبار صفت فرهنگي وي سر جاي خود قرار گرفت. پس اين اتفاقات رخ داده؛ بسيار خب، پس اجازه بدهند بار ديگر هم از اين اتفاقات بيفتد و يك رئيس جمهور تنها براي چهار سال در قدرت حضور داشته باشد. چه كسي گفته رئيس جمهور حتماً بايد هشت ساله شود؟

- پس شما به حالت اول اعتقاد داريد؟ استدلال آنها كه اين امر را يك عرف تغييرناپذير مي دانند چه مي شود؟

به گمان من اصل مطلب اين است كه جناح دولتي اصولگرايان، با طرح اسطوره دو دوره يي بودن روساي جمهور قبلي مي خواهد انگيزه رقابتي انتخابات را نابود كند. در واقع به زبان بي زباني به رقيبان آقاي احمدي نژاد - به ويژه قدرتمندترين رقيب او كه كانديداي ائتلاف اصلاح طلبان است - و نيز به پايگاه اجتماعي اين كانديدا، القا كند كه آب در هاون نكوبيد. به قول خواجه شيراز «قسمت ازلي» بي حضور شما كرده اند. آقاي احمدي نژاد يك كوپن چهار ساله ديگر هم دارد. اينها عمليات رواني است. البته در جنگ رواني كلاسيك كه برخي دوستان ما در رسانه هاي حامي دولت سوابقي هم در آن دارند، فقط به تبليغات صرف اكتفا نمي شود بلكه كارهاي عملي نيز براي جدي گرفتن مضمون عمليات رواني صورت مي گيرد.

- چگونه استفاده كردن از اين «فرصت» هم، در حال حاضر به دغدغه اصلاح طلبان بدل شده است؛ اينكه نوع ارتباط با مردم اهميت زيادي دارد. شما از محدوديت رسانه يي سخن گفتيد. فكر نمي كنيد شرايط بسيار مشكل است؟

تاكيد مي كنم اين فرصت هم براي افكار عمومي و هم اصلاح طلبان و منتقدان دولت نهم وجود دارد. اصلي ترين سرمايه اصلاح طلبان افكار عمومي و پايگاه اجتماعي آنان است و بعد از خداوند متعال تنها به نيروي مردم متكي هستند. حتماً بايد با مردم بدون واسطه سخن گفت و البته اين امر با توجه به سختي شرايط خواهد بود.
به هر حال اصلاح طلبان در مواجهه با اين شرايط متفاوت نسبت به انتخابات گذشته كه دولت مستقر خود مجري، بازيگر و داور اين مسابقه نيز هست، دو امكان مهم دارند؛ نخست داشته هاي خودشان يعني افكار، انديشه و كارنامه درخشان دولت و مجلس اصلاحات را- با قبول كاستي هاي ناشي از ضعف خودمان و مشكلات و موانعي مانند ايجاد هر 9 روز يك بحران- براي مردم تبيين كنند.
بايد بيش از آنچه تا به حال از سوي اصلاح طلبان ارائه شده به مردم گفته شود و اين شرايط از حالت واكنشي و تدافعي كه در پاسخ به حملات و اظهارنظرهاي غيرمنصفانه و داوري هاي ناعادلانه طرف مقابل بيان مي شود، خارج شود. نيازي به وقت تلف كردن براي پاسخ به بي نزاكتي هاي فلان به اصطلاح نماينده يا بهمان يادداشت نويس روزنامه مشهور نيست. اينها به قصد عصباني كردن و ايجاد مشغوليت كاذب است. بايد به صورت مبتكرانه به مردم بگوييم بعد از دوم خرداد چه اتفاقي رخ داد؟ براي نخستين بار «ظرفيت افزايي» نظام سياسي در ايران در مقياس فراتر از ابعاد ملي - در ابعاد بين المللي - به معرض ظهور رسيد. به نظر من اين اتفاق، چيزي از جنس خود انقلاب بود. چون در ايام پيروزي انقلاب قرار داريم بهتر مي توان به اين بحث پرداخت. اگر پديده انقلاب با تمام بحث و گفت وگوهايي كه پيرامون آن وجود دارد، به عنوان يك پديده شگفت انگيز و تاثيرگذار در معادلات جهاني پذيرفته شود، حقيقتاً دوم خرداد - نه به خاطر آنكه پرچمداران آن افرادي مانند آقاي خاتمي يا اصلاح طلبان بودند - سبب «ظرفيت افزايي» در نظام شد و انقلاب و انگيزه مردم از تغيير حكومت پهلوي را قابل باورتر ساخت. دوم خرداد سبب تغيير داوري هاي بين المللي در خصوص موجوديت انقلاب اسلامي شد و اصلاً بحث ما حضور اصلاح طلبان و رفتن آنها به عنوان يك جريان نيست. تاكيد مي كنم اگر در هر جاي ديگري از دنيا و در هر ساختار سياسي اين اتفاق رخ مي داد در درجه اول از خود مردم و سپس از مطرح كنندگان اين انديشه كه قهرمان ملي هستند، تجليل مي شد، اما به نظر مي رسد در كشور ما، «ظرفيت افزايي» نوعي هوو شدن ديده مي شود و مباحث خاله زنكي كه فلان جريان، جاي ما را تنگ مي كند شنيده مي شود. اين نگاه وجود ندارد كه تاكنون در اين اتوبوس 40 صندلي وجود داشت و عده يي ديگر توانستند يك طبقه ديگر به اين اتوبوس اضافه كنند و ظرفيت آن را به 80 صندلي ارتقا ببخشند و مي توان براي كل اين 80 صندلي رقابت كرد. اين يعني افزوده شدن به كل ظرفيت نظام. براي من اين مساله جالب است كه اگر به رفتار دولت نهم بعد از پايان دولت اصلاحات دقيق شويم، به صورت شكلي و در عين استفاده از الگوي منسوخ شده «اثبات خود با نفي ديگري» به شكل ابتدايي در برخي حوزه ها اداي اخلاق، رفتار، ادبيات، لبخند و شعر و شاعري دوران اصلاحات را هم دربياورند و از آن دوره تقليد كنند، اشكالي ندارد، اما به جاي اينكه از صورت و ظاهر اصلاح طلبان كپي برداري كنيد، پيام آن را براي كليت نظام بپذيريد. اصلاح طلبان بايد بيش از گذشته در مقابل مردم بر توانايي هاي خود تاكيد كنند.

- يعني تاكنون با پتانسيل و امكاناتي كه در اختيار نيروهاي دموكراسي خواه بوده، اين پيام به درستي انتقال داده نشده است؟

خير، اين اتفاق رخ نداده است. من در دولت اول آقاي خاتمي، يادداشتي در يكي از روزنامه ها نوشتم كه دولت اصلاحات دچار «لكنت زبان» است. بسيار عجيب است كه دولت اصلاحات در قدرت، به درستي به ارتباط با افكار عمومي نمي پرداخت. در دوران دولت نهم كه اصلاحات با «برهان قاطع» دچار قطع زبان شد، يعني لكنت زبان به قطع زبان انجاميد.

- منظور شما از «برهان قاطع» چيست؟

روزگاري امام فخررازي از علماي حوزه اهل سنت كه فقه مذاهب تدريس مي كرد، وقتي به فقه شيعه يا به قول خودشان «رافضي ها» رسيد به نقد و توضيح آن پرداخت. اين اتفاق در دوره اسماعيليه و فعاليت هاي حسن صباح رخ داد كه پدران معنوي «اصولگرايان خودسر» از قبيل تروركنندگان سعيد حجاريان محسوب مي شوند. در يك صبح زود كه امام فخر قبل از حضور شاگردان خود در حال مهيا شدن براي تدريس بود، يكي از طرفداران حسن صباح وارد مدرسه شده و خنجري بر گردن امام فخر گذاشت و در گوش او گفت؛ بحث و نقد درباره فقه شيعه ممنوع. و رفت. بعد از اينكه كلاس آغاز شد و در ادامه مباحث قبل شاگردان يادآوري كردند ادامه فقه رافضي چه مي شود؟ امام فخر سربسته پاسخ داد؛ برهان آنها قاطع است.

حالا حكايت اين اصلاح طلبان بي رسانه يي است. در همين يكي دو روزنامه هاي محدود هم كه با هزار ملاحظه سخن مي گويند بلافاصله انواع پرونده هاي اخلاقي، مالي و شبهه مدرك تحصيلي ايجاد مي شود كه فلان آقا سال گذشته مدرك ليسانس خود را گرفته است. آقاي خاتمي سال ها پيش قبل از انقلاب در دانشگاه اصفهان ده ها همكلاسي و هم دانشگاهي داشته و همه مي دانند چه زماني مدرك تحصيلي خود را گرفته، اما به دليل آنكه سخن و رفتار او مورد پذيرش جامعه است، انواع تخريب ها، بي حرمتي ها و پرونده ها براي او به جريان مي افتد. نكته دوم كه براي اصلاح طلبان بسيار مغتنم است، پرونده پر از اشتباه دولت نهم است كه فرصت خوبي را ايجاد كرده است.

البته نگراني از بهره گيري ناموجه و غيرمشروع از امكانات دولت حاضر در قدرت كه رئيس آن كانديداي انتخابات نيز هست بر جاي خود باقي است و آن بخش تهديدي اين ماجراست كه بسيار هم جدي است. آرايش دستگاه انتخابات در حال حاضر بسيار اهميت دارد. اينكه چه كسي مجري انتخابات است؟ وزير كشور چه شخصيتي است و چه پيشينه يي از نظر فراهم سازي حضور دولت نهم داشته است؟ اينها دغدغه هاي مهمي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.

- عده يي معتقدند اصلاح طلبان از انتخابات شوراهاي دوم تاكنون به دلايل غيرسياسي و در رقابت هايي غيرمنصفانه، نتوانسته اند اكثريت ها را در اختيار بگيرند. در شوراهاي دوم تبليغات منفي صدا و سيما عليه شوراي اول، در انتخابات مجالس هفتم و هشتم به دليل رد صلاحيت ها و تخلفات و در رياست جمهوري نهم به دليل چند كانديدايي و تخلفات، عرصه به رقيب واگذار شده و در شوراهاي سوم هم اين روند تكرار شد. آنها رياست جمهوري دهم را نيز داراي «مهندسي» و شركت در آن را بيهوده مي دانند. اين ديدگاه قابل قبول است؟

در خصوص اينكه اصلاح طلبان در انتخابات گذشته با چه شرايطي روبه رو بوده اند، تحليل هاي زيادي مطرح شده است. به نظر من در عين اينكه همه اينها را مي توان در يك قالب كلي مورد واكاوي و ارزيابي قرار داد، اما هر يك از آنها داراي مسائل خاص سياسي و اقتضائات آن دوره زماني است. علت يابي عدم موفقيت اصلاح طلبان با يك كاسه كردن آنها در قالب شكست هاي مكرر، امري اشتباه است. انتخاباتي وجود داشت كه مشخصه عمده آن مشاركت بسيار محدود مردم بوده است. چه افتخاري دارد در انتخاباتي مانند شوراهاي دوم، در تهران - عاصم حكومت اسلامي - فردي با 7 تا 10 درصد آرا به عضويت شورا درآمده و بعد هم حتي رئيس شورا شود؟ شهردار برخاسته از چنين شورايي كه خود به عنوان كانديداي مجلس قادر به گرفتن حداقل راي از مردم نبوده چگونه از پيروزي سخن مي گويد؟ پيروزي آنها ناشي از قهر مردم بوده نه حضور مردم. بنابراين بايد ميان اين مسائل تفاوت قائل شد. انتخابات مجلس هفتم هم مشكلات خاص خود را داشت كه بارها درباره آن صحبت شده است. من تنها انتخاباتي را كه مي توانم به آن لقب «باخت» بدهم و علت آن را بيشتر در عملكرد خود اصلاح طلبان جست وجو مي كنم انتخابات رياست جمهوري نهم بود. البته سهم هر قشر اجتماعي اعم از تحريمي ها، روشنفكران، سياستمداران مطلق گرا و روياپردازان هم به قوت خود باقي است. از عوامل بسيار مهم «غيبي» هم نبايد غافل شد كه البته الحمدلله به تدريج آفتابي هم شدند و در دوره فعلي آنها را زيارت مي كنيم.

- به دليل همين موانع و شرايط ناعادلانه رقابت سياسي بود كه اكثر احزاب و گروه ها و جوانان هوادار اصلاحات از حدود شش ماه پيش به طور جدي خواستار كانديداتوري آقاي خاتمي بودند تا با محبوبيت و مقبوليت بسيار بالا در جامعه و در جهان، كشور را از راديكاليسمي كه در آن قرار گرفته به شرايط دوران اصلاحات بازگرداند. به رغم قطعي شدن حضور آقاي خاتمي اما برخي دغدغه ها، سبب تامل بسيار زياد وي شد. از نظر شما اين دغدغه ها ناظر بر چه موضوعاتي بود؟

به نظر من دلايل آقاي خاتمي نه براي ترديد بلكه براي تصميم قطعي براي عدم حضور، دلايل قابل تاملي بود. حتي اگر آقاي خاتمي با قاطعيت تمام از همان ابتدا تاكيد مي كرد كه «من نيستم»، دلايل او قابل فهم و پذيرش بود. ممكن است من يا شما و افراد ديگري اين دغدغه ها را از ايشان نپذيريم اما اين نگراني ها از سوي شخصي با ويژگي هاي اخلاقي و رفتاري آقاي خاتمي كاملاً قابل درك است. اولين دليل ايشان اين بود كه امري خلاف عرف سياسي است؛ اينكه سياستمداري دو دوره بر كرسي رياست جمهوري بنشيند و پس از يك دوره تنفس، دوباره به عرصه بيايد. شايد اگر آقاي خاتمي امكان قانوني داشت و در انتخابات رياست جمهوري نهم براي بار سوم كانديدا مي شد، امري طبيعي قلمداد مي شد چرا كه مردم در دو دوره ايشان را با راي بسيار بالا برگزيده بودند. من از طرف آقاي خاتمي سخن نمي گويم و خبر دقيقي هم از دغدغه هاي ذهني ايشان ندارم اما دليل دوم به نظر من - كه مي كوشم رفتار ايشان را تحليل و ارزيابي كنم - اين بود كه طبيعي ترين انتظار از عقلاي قوم اين است كه با توجه به وضعيت فعلي كشور - پس از روندي كه در دولت نهم طي شده، چه در مقياس داخلي و چه در مقياس بين المللي و رسيدن به شرايط فعلي - دست به كار و مانع تداوم اين شرايط شوند. به بيان ديگر كساني كه داعيه دلسوزي براي نظام داشته و داراي مسووليت قانوني نيز هستند، خود به اين جمع بندي برسند كه محترمانه اين «والذاريات» را جمع و جور كنند. به اين درهم ريختگي و به هم زده شدن تمام قواعد شناخته شده و زندگي عادي مردم جامعه بايد پايان داده شود. آقاي خاتمي حق دارد خود را مسوول رفتار غيرمسوولانه ديگران نداند و مانند افراد حسرت زده سياسي عمل نكند.

- اما استدلال هواداران آقاي خاتمي اين بود كه جامعه پي به دلايل رفتار توام با آهستگي و پيوستگي ايشان در دولت اصلاحات برده و سطح توقعاتي كه توسط مخالفان اصلاحات دامن زده شده بود، تعديل شده. آيا نبايد پتانسيل ايشان - به جاي آنها كه احساس مسووليت نمي كنند - براي پايان دادن به اين شرايط به كار گرفته شود؟

بينيد، تفاوت اساسي اصلاح طلبان صرف نظر از اشخاص با جريان رقيب آنها اعم از جريان اقتدارگرا، جريان راديكال و جريان محافظه كار - كه خوش خيم تر هستند اما در عين حال به دنبال حفظ وضع موجودند و در برابر تغيير مقاومت نشان مي دهند - اين است كه اصلاح طلبي براي ما فقط هدف نيست بلكه ابزار نيز هست، تنها ظرف نيست بلكه مظروف آن را هم شامل مي شود. رسيدن به قدرت براي اصلاح طلبان هدف نيست بلكه مقدمه يي بسيار مهم براي رسيدن به اهدافي است كه جامعه ايران سال هاي متمادي در پي آن است. به همين دليل به هر قيمت و بهايي علاقه مند به رسيدن به قدرت نيست. هيچ اصلاح طلبي نمي تواند با روش هاي فاشيستي به قدرت برسد و با رفتار اصلاح طلبانه حكومت كند. در صورتي كه گروه ها و تفكرات ديگر ممكن است به چنين كاري دست بزنند. اين تحليل من از موضع منفي عليه آنها نيست بلكه از تفاوت ديدگاه ها ناشي مي شود. يك متد آن است كه در سياست نامه خواجه نظام الملك طوسي شبيه شاهزاده يا شهريار نيكلا ماكياولي شاهد هستيم كه اخلاق فرع بر قدرت است. اگر با شرايط غيراخلاقي به قدرت رسيدي اشكالي ندارد چون بعداً به مردم خدمت خواهي كرد،

- اين اخلاق گرايي سياسي بيش از حد اصلاح طلبان، راه را براي طرف مقابل جهت سوءاستفاده از آن باز نمي كند؟

به نظر من حتي اگر اين اتفاق بيفتد، نبايد از مولفه هاي رفتار اخلاق گراي اصلاح طلبانه دست برداشت. حرمت انديشه اصلاح طلبي نبايد با كوچك ترين نقض اصول آن شكسته شود. برخي ممكن است برخي رفتارهاي آقاي خاتمي در برابر برخوردهاي ناجوانمردانه يي كه با ايشان، اصلاح طلبان و هواداران اين انديشه در جامعه شد را به «بي عرضگي» تعبير كنند؛ اينكه چرا شكايت خود را در پرونده نوارسازان و كارناوال عصر عاشورا پس گرفت؟ من در آن دوره قائم مقام سازمان صدا و سيما بودم و از بسياري نمايشنامه هاي پس پرده خبر داشتم اما به هر حال آقاي خاتمي آمد و آن پرونده ها را مسكوت گذاشت. البته بعضاً اين ديدگاه هم مطرح بود كه آقاي خاتمي حق نداشت از حق خود- كه حق جامعه بود- بگذرد اما مشي مداراگونه و اصلاح طلبانه او اينچنين حكم مي كرد.

- اين انتقاد مطرح مي شد كه برخي موارد به مصالح مردم و هواداران اصلاحات باز مي گردد و نبايد از آنها كوتاه آمد. اما در مقابل برخي اعتقاد دارند آقاي خاتمي به بهاي همه اين انتقادها، به عدم فشار بيشتر روي مردم مي انديشيد چون از وقايع پشت پرده مطلع بود.

در تفكر اصلاح طلبي، درست در لحظه يي كه شما به فكر مقابله به مثل مي افتي- كه ظاهراً امري ظاهراً پذيرفته شده است- در واقع منطق طرف مقابل را پذيرفته يي و اين به معني خروج از جرگه انديشه اصلاح طلبي است. بنابراين اعتقاد دارم نبايد انتخابات گذشته تاكنون را يك كاسه كرده و نتيجه گرفت كه اصلاح طلبان پياپي شكست خورده اند و چرا حالا آقاي خاتمي كه توانايي جبران و شكست ها را دارد براي حضور دچار ترديد بود؟ به نظر من اين امر كاملاً طبيعي بود كه او به عنوان يك شخصيت ممتاز اين احساس را داشته باشد كه كشور و كساني كه مسووليت كلان دارند خودشان به اين جمع بندي برسند كه به شرايط فعلي خاتمه داده شود. حتي اگر نمي خواهند اصلاح طلبان به قدرت بازگردند، اجازه بدهند از ميان افرادي كه به تفكر آنها نزديك تر هستند، شخصيتي كارآمد و با برخوردهاي عقلاني به رياست جمهوري برسد.

- شكاف ميان اصولگرايان از ديد ناظران، از اثرات عملكرد دولت نهم است. چهره هاي باسابقه و معتدل محافظه كار بعضاً مطرح مي كنند كه نگرانند در صورت كانديداتوري با آنها هم برخورد شود براي همين وارد عرصه نمي شوند.

بزرگ ترين شكاف در شرايط قدرت، در جبهه اصولگرايان رخ داده است. اين مقدار تشتت آرا در جناح راست بعد از انقلاب بي سابقه است. آنها صورت خود را با سيلي تعارفات خشك و خالي و فالوده خوردن هاي رسانه يي و خنثي سازي تدابير سياسي جريان اصلاح طلب سرخ نگه مي دارند. در حالي كه اصلاح طلبان كار خاصي در اين مورد نمي كنند، تنها بخش كوچكي از آنچه از پرده برون مي افتد را در رسانه هاي بسيار محدود و انگشت شمار خود بازتاب مي دهند.

- به دغدغه اول آقاي خاتمي براي بازگشت دوباره به عرصه قدرت پس از هشت سال رياست جمهوري اشاره كرديد. استدلال هواداران آقاي خاتمي اين است كه در كشوري مانند ايالات متحده دموكرات ها حتي ديگر به سراغ «ال گور» معاون كلينتون - كه از محبوب ترين چهره هاي دموكرات ها است - نمي روند و چهره يي جديد مانند اوباما را مطرح مي كنند. اما در ايران با مواضعي كه اشاره كرديد به ايجاد اختلاف آراي بيش از 5 تا 10 ميليون با كانديداي اصولگرايان نياز است كه در توان آقاي خاتمي است. عده يي معتقدند آقاي خاتمي با علم به اينكه شرايط در ميان اصلاح طلبان از دوم خرداد هم بهتر است، چرا اين ميزان دغدغه داشت؟

اول اينكه ما بايد يك مساله را براي خود حل كنيم. من به عنوان يك شهروند ايراني كه علاقه مند به گسترش روند اصلاحات چه در جامعه و چه در سطح حاكميت است، عقده پيروزي در انتخابات ندارم. گويي گلوي اصلاح طلبان گرفته و بغض كرده اند كه چرا در انتخابات موفق نمي شوند. چرا وارد «رينگ» كه مي شوند يكي از بيرون پاي آنها را مي گيرد. يكي دست آنها را مي كشد و داور هم ناداوري مي كند يا خودشان ضعف دارند و همه اينها باعث عدم پيروزي مي شود. نه، آقاي خاتمي چنين عقده يي نداشته و ندارد.

- بحث كشور و آينده ايران مطرح شده است. اينكه ايران از آقاي خاتمي و اصلاح طلبان عزيزتر است.

بله، كشور عزيزتر است اما به نظر من، هم آقاي خاتمي بسيار بزرگ تر از پيمانه رياست قوه مجريه است و هم با وضعي كه در اين چهار سال شاهد بوديم، رياست قوه مجريه بسيار كوچك شده است. نبايد فراموش كرد چه لباس بزرگ تر و چه كوچك تر از قواره افراد دوخته شود عمل اشتباهي صورت گرفته است. در روايات ماست كه حكمت را اگر به اهل آن نگويي به آنها ظلم شده و اگر به نااهل گفته شود به حكمت ظلم صورت گرفته است. در عين حال اعتقاد شخصي من نيز اين است كه شرايط جامعه ما براي برون رفت و نجات از وضع موجود كه به عنوان نجات ملي مطرح مي شود - و برخي چون خودشان عامل اصلي اين نابساماني ها هستند در برابر اين تعبير به آنها برمي خورد و بايد هم بربخورد - بسيار حساس است و در اين شرايط ممكن بود ملاحظات ديگري هم مطرح شود و احتمالاً اين عامل هم مدنظر آقاي خاتمي براي تصميم گيري قرار گرفت.

- واقعاً شرايط از نظر شما نيازمند «نجات ملي» است؟

بله، بحران در يك كشور فقط اين نيست كه دشمن خارجي حمله كرده باشد، سيلوها خالي باشد و لشكر فقرا به سمت سوپرماركت ها سرازير شده باشند تا بتوان نام بحران روي آن گذاشت. مهم ترين بحران از نظر من، شكافي است كه بين دولت به معناي كليت حاكميت و جامعه به وجود مي آيد. بزرگ ترين بحران، مبهم بودن آينده يك كشور در نگاه واقعي مردم است نه در مصاحبه هاي كليشه يي كه مردم در آن لبخند زده و با ميكروفن و دوربين اخبار 30/20 راجع به آب، برق و گاز محله سخن بگويند چرا كه اختيار به آنها داده نمي شود تا راجع به همه چيز سخن بگويند. بزرگ ترين بحران، بلاتكليفي مهم ترين نيروهاي متفكر، مدير و متخصص جامعه و نگراني آفرينندگان اصلي انقلاب اسلامي است. مي خواهم اين نكته را مطرح كنم كه آمدن آقاي خاتمي به صحنه يا ترديدي كه ايشان داشتند از اين منظر بايد مورد توجه قرار گيرد كه ما نمي توانيم نسبت به ساختار واقعي سياسي ايران بي تفاوت باشيم. آقاي خاتمي داشته هاي زياد تري نسبت به آنچه اكنون در جامعه نيازمند آن هستيم دارد. آقاي خاتمي از نظر افكار و انديشه شناخته شده است و ديدگاه ايشان حتي فراتر از ابعاد ملي در مقياس بين المللي در شرايط فعلي ايران مي تواند اثرگذار باشد. او تجربه هشت ساله اجرايي دارد و با آشنايي به زير و بم مسائل، امتحان خود را به درستي پس داده است. ايشان فراتر از يك رئيس دولت داراي وجهه بين المللي است تا جايي كه در شرايطي كه در حاشيه قرار داشته و در داخل نظام حتي به او يك اتاق داده نشد و بسياري از امكانات طبيعي و عرفي كه در اشل يك نماينده دور گذشته مجلس قابل تصور است از ايشان دريغ مي شود، در مقياس جهاني سران كشورهاي مهم جهان، با پروتكل يك شخصيت رسمي از او استقبال مي كنند يا به دعوت او به ايران مي آيند.

- در ديداري كه شوراي مركزي و نمايندگان استاني ستاد 88 (جوانان حامي آقاي خاتمي) با ايشان داشتند در پاسخ به سوال خود من، به اين مساله اشاره كرد كه دغدغه ايشان خود انتخابات نيست چراكه سرمايه گرانبهاي لطف و علاقه مردم را در اختيار دارد بلكه دغدغه وي فرداي انتخابات است و اينكه اجازه داده نشود حداقل هايي را هم كه از او خواسته شده به ثمر برساند. اين كانون هاي قدرت در جايي زبان سياسي دارند و در جايي ديگر غيرسياسي. آيا واقعاً با نيروهاي كارآمدي كه اصلاح طلبان دارند و حمايت هاي جامعه از آقاي خاتمي، اين امكان وجود ندارد اين كانون ها به پذيرش حدود خود ترغيب شوند؟

به نظر من هيچ فرد عاقلي در معادله هزينه- فايده، قائل به ريسك بالاي 50 درصد نيست. در دور هفتم اگر آقاي خاتمي موفق به پيروزي در انتخابات خرداد 76 نمي شد يا حتي پس از آن در دولت، امكان تحقق همه اهداف را نداشت، در آن شرايط از او پذيرفته بود. در واقع با يك نگاه منصفانه، از آقاي خاتمي پذيرفته مي شود كه چرا در دوران اصلاحات تا «گاو و ماهي» و «ولو بلغ مابلغ» به پيش نرفتيد؟ آقاي خاتمي بايد اين گونه رفتار مي كرد چراكه در چارچوب قواعد نظام در موضع مسووليت، كسي كافه را به هم نمي ريزد.
آقاي خاتمي امروز اما ديگر با آن منطق نيز نمي تواند رفتار كند. با برداشتي كه من دارم آقاي خاتمي با در نظر داشتن عملكرد دور قبل ، بسيار سنجيده تر، پخته تر و به تعبير بسياري «همراهانه» تر برخورد مي كند.

- جامعه، احزاب اصلاح طلب، تشكل هاي مدني و ... هم همين خاصيت را دارند. به بلوغ رسيده و برخي اقتضائات را براي حركت اصلاحي تدريجي پذيرفته اند. پس مشكل از نظر شما در كجاست؟ شما در بيرون قدرت زنده مانديد و حتي منشاء اثر شديد و با دست خالي، عملكرد غلط دولت را براي مردم بازگو كرديد. چرا فكر مي كنيد آنها مي توانند بازي را به هم بزنند؟

برداشت من اين است كه متاسفانه در دوره چهار ساله يي كه پشت سر گذاشتيم، حتي تغييراتي در ساختار سياسي كشور به وجود آمده كه به لحاظ ماهيت، فاصله بسيار عميقي با اصول آرماني انقلاب پيدا كرده است.

پنجشنبه|ا|24|ا|بهمن|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن