واضح آرشیو وب فارسی:مهر: عبدالكريمي:هايدگر از تخريب تئولوژي سخن ميگويد و كربن از رستاخيز الهيات
دكتر بيژن عبدالكريمي تصريح كرد: هايدگر از تخريب تئولوژي صحبت ميكند و كربن از رستاخيز الهيات. كربن به دنبال حضور آدمي در ساحت قدسي است و الهيات را پادزهر نيهيليسم ميداند. هم كربن و هم هايدگر در هرمنوتيك "حضور" اشتراك دارند.
به گزارش خبرنگار مهر، نشست "ديالوگ كربن و هايدگر" در ادامه سلسله نشستهاي مؤسسه معرفت و پژوهش با سخنراني دكتر بيژن عبدالكريمي ظهر ديروز برگزار شد.
دكتر عبدالكريمي گفت: وقتي صحبت از ديالوگ ميان هانري كربن و هايدگر ميكنيم، اين ديالوگ يك ديالوگ فلسفي است و نه اينكه اين دو نفر روبروي هم نشسته باشند و با يكديگر گفتگو كرده باشند. چند نكته در مورد اين ديالوگ لازم است كه بررسي شود. اول اينكه هايدگر يك متفكر معمولي نيست. به نظر برخي صاحبنظران او از متفكران طراز اول غرب است كه هم شأن متفكراني چون افلاطون، ارسطو، كانت و هگل است.
وي گفت: به اعتقاد برخي، تفكر آينده بشر، منوط به تعيين موضع نسبت به هايدگر است. اگر به انديشه متافيزيك نگاه كنيم، درمييابيم كه انديشه متافيزيكي با سقراط و افلاطون آغاز ميشود و به غرب كنوني ميرسد. متافيزيك يك سنت نظري تاريخي است. اما يگانه سنت تاريخ نبوده است. متافيزيك با يونان آغاز شد، يعني حدود 25 قرن پيش. ولي عمر بشر بيش از آن است.
عبدالكريمي در ادامه يادآور شد: متافيزيك مربوط به اهل فلسفه نيست. همه ما متافيزيسين هستيم. حتي آدمهاي بيسواد و عامي در عالمي زندگي ميكنند كه مبناي متافيزيكي خود را دارند. هايدگر، خواهان گذر از تفكر متافيزيكي است. هايدگر معتقد است خطري كه بيشتر از انفجار بمب هستهاي بشر را تهديد ميكند از بين رفتن شيوههاي ديگر تفكر است. تفكر آينده با اين پرسشها نسبت دارد. يكي اينكه آيا بشر ميتواند به سنتهاي قبل از متافيزيك بازگردد يا نه؟ آيا امكان گذر از سابژكتيويسم (subjectivism) وجود دارد؟
وي در ادامه افزود: بحث فلسفه، بحث بر سر اصالت ميان سابژكتيويسم و ابژكتيويسم (objectivism) بودهاست. از نظر هايدگر، سوژه و ابژه دو طرف يك سكه هستند. به نظر او انسان رابطهاي ديگر با جهان دارد و شئ (object) چيزي بيش از جهان است كه متافيزيك آنرا فراموش ميكند.
اين پژوهشگر فلسفه غرب افزود: بشر دوران ما، دو تجربه بزرگ تاريخي داشته است. يكي سنت، يعني دوران تاريخي كه خدا، عالم قدس، معجزه، فرشته و غيره وجود داشت. در اين دوران پاپ ظهور كرد؛ جنگهاي مذهبي رخ داد و تفتيش عقايد صورت گرفت. در تجربه تاريخي ديگر، نگاهها از آسمانها متوجه زمين شد. رازها از عالم زدوده شد؛ كسي به دنبال بهشت نبود؛ بهشت به كمك علم و تكنولوژي ساخته شد؛ بر عقل خود بنياد تأكيد شد و عقل روشنگري رشد يافت. ولي در دوران ما ايماني كه با عقل روشنگري شكل گرفته بود رو به سردي گذاشت. عقل روشنگري به جنگهاي جهاني منجر شد، نيهيليسم را تجربه كرد و ناكازاكي و هيروشيما را به وجود آورد.
وي با بيان اينكه پرسش امروز اين است كه آيا بشر ميتواند به شيوه ديگر تفكر دست يابد، خاطر نشان كرد: هايدگر از امر غير تئوريك سخن ميگويد؛ اين امر نه تئولوژيك است و نه سكولار. هايدگر درصدد انكار الوهيت و ساحت قدسي نيست بلكه ميخواهد ما را به فهم جديدي از اين ساحت قدسي دعوت كند. ولي سؤال اين است كه در عصر علم و تكنولوژي كنوني، فهم معنوي از جهان و فهم غير نيهيليستي از جهان چگونه امكان پذير است؟
عبدالكريمي با اشاره به چرايي اهميت هايدگر و كربن براي ما ايرانيان، افزود: هايدگر براي ما ايرانيان مهم است. انديشه او از دهه 20 شمسي وارد جامعه ما شد و بسيار اثر گذار بود. برخي معتقدند كه فرديد اولين كسي بود كه هايدگر را به ايرانيان معرفي كرد. مفاهيمي چون غربزدگي كه فرديد آنرا جعل ميكند از انديشه هايدگر حاصل شده است. به نظر من، هايدگر با كربن و از طريق او به ايرانيان معرفي شد. فهم فرديد از هايدگر، فهمي است از رهگذر كربن. كربن نيز براي ما ايرانيان اهميت بسياري دارد چرا كه او به ما آموخت چگونه خودمان را بشناسيم و فهم كنيم؛ چگونه خودمان را به منزله يك سنت تاريخي خاص بفهميم.
اين استاد دانشگاه در ادامه افزود: اما ديالوگ كربن و هايدگر چه اهميتي براي ما دارد؟ در پاسخ به اين سؤال بايد خاطر نشان كرد كه اين ديالوگ به اهميت هايدگر و كربن براي ماست. اگر اين ديالوگ خوب فهم شود، ميتوانيم با هايدگر و كربن تعيين تكليف كنيم و راه آينده را مشخص سازيم.
او تصريح كرد: صحبت از ديالوگ ميان هايدگر و كربن، به معناي هم شأن بودن كربن با هايدگر نيست. ولي كربن چند قدمي با انديشه هايدگر همراه است و اين شرط ديالوگ است.
عبدالكريمي در معرفي كربن گفت: كربن يك فيلسوف است و نگاه فيلسوفانه به شرق دارد نه نگاه مستشرقانه. او شاگرد "اميل برگر" و "ژيلسون" است. او از طريق "لويي ماسينيون" و با نگاه ماسينيوني با اسلام آشنا ميشود. او آثار سهروردي كه احيا كننده سنت ايرانيان است را ترجمه ميكند. شيخ اشراق، قهرمان حيات فلسفي كربن است و احساس قرابت با او ميكند. اما سؤال اين است كه چرا كربن با وجود اينكه عرفاي ديگري كه تفكرات معنوي بيشتري نيز دارند به شيخ اشراق توجه ميكند؟ در پاسخ بايد گفت در فلسفه اشراق شاهد حضور دو تفكر متافيزيكي و عرفاني هستيم. در تفكر شيخ اشراق فلسفه با روح شما ارتباط دارد. به عبارت ديگر در تفكر او حضور و حصول با يكديگر پيوند مي خورد و به هر دو توجه ميشود. كربن هم به ملاصدرا و هم به شيخ اشراق التفات دارد. زيرا كه آنها برآنند تا پيوندي ميان عشق و شعور ايجاد كنند و آنها را با هم جمع كنند. كربن ميكوشد تا از عرفان شيعي وارد ساحتي فيلسوفانه شود كه امروز بشر غربي آنرا گم كرده است. او تحت تأثير پروتستانيسم لوتري است و به الهيات لوتري توجه دارد.
وي در تبيين چگونگي ارتباط ميان كربن و هايدگر تصريح كرد: كربن نخستين مترجم هايدگر به زبان فرانسه است. او در سال 1934 با هايدگر آشنا ميشود و كتاب "متا فيزيك چيست؟" را با كمك او ترجمه ميكند. كربن محورهاي مهمي را از انديشه هايدگر گرفته است. چهار محوري كه براي شناسايي ديالوگ ميان هايدگر و كربن مهمند عبارتند از: 1-هرمنوتيك فلسفي، 2-هرمنوتيك حضور، 3-گذر از تاريخيگرhistorism))، 4-تاريخي گري.
او گفت: هرمنوتيك به معناي علم تفسير است و به زمان تفسير تورات و كتاب مقدس توسط مفسران در عهد حضرت موسي(ع) باز ميگردد. هرمنوتيك از واژه هرمس(الهه خبر) گرفته شده است. هرمنوتيك در يونان باستان(يوناني كه در آن فلسفه ظهور نكرده است) با هرمس پيوند دارد. هرمس سخن خدايان را كه قابل فهم براي بشر نبود را براي بشر قابل فهم مي كرد. هرمنوتيك با تعريف "شلاير ماخر" وارد فاز جديدي ميشود. شلاير ماخر، بنيانگذار هرمنوتيك جديد و عام است. "ديلتاي" شاگرد شلاير ماخر، هرمنوتيك را روش علوم انساني ميداند. هايدگر تحولي در هرمنوتيك به وجود ميآورد كه هرمنوتيك فلسفي ناميده ميشود. يعني هايدگر وجود را هم تفسير مي كند و همه چيز در هرمنوتيك او تفسيرپذير است. بر اساس اين هرمنوتيك بشر هر لحظه تغيير مي كند و انسان موجودي تفسيرگراست. تلاش هايدگراين است كه هرمنوتيك را به هرمنوتيك يونان باستان برگرداند.
وي گفت: در فلسفه، معنا در گزارهها جستجو ميشود و در تفكر عرفاني معنا در درون و باطن جستجو ميشود. به نظر هايدگر، معنا در گزارهها محدود نميشود و معنا با شيوه زيستن نسبت دارد. از ديد او براي فهم معنا، خواندن كافي نيست بلكه بايد حضور داشته باشيم. كربن در اين مفاهيم با هايدگر همراه است ولي انتقاداتي نيز دارد و در برخي جاها راه خود را از او جدا مي كند.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: كربن ميگويد من با روش هايدگر موافق هستم ولي جهانبيني او را نميپذيرم. كربن معتقد است كه روش هرمنوتيك هايدگر را وارد ساحتهايي كرده است كه هايدگر وارد آن ساحتها نشده است. ساحت قدسي يا امر قدسي، موضوعي است كه كربن در آن راهش را از هايدگر جدا ميكند. كربن معتقد است كه ميان ساحت قدسي در عرفان شرقي و آنچه هايدگر مي گويد تفاوت وجود دارد. به نظر كربن "حضور" در تفكر هايدگر "حضور"ي نيرومند نيست ولي در تفكر عرفاني "حضور" نقش نيرومندي دارد و از اينرو در انديشه هايدگر، تجلي الهيات ديده نميشود. كربن ميگويد هرمنوتيك هايدگر جنبه معنوي كمتري دارد
عبدالكريمي تصريح كرد: هايدگر از تخريب تئولوژي صحبت ميكند . كربن از رستاخيز الهيات. كربن به دنبال حضور آدمي در ساحت قدسي است و الهيات را پادزهر نيهيليسم ميداند. هم كربن و هم هايدگر خواهان از بين بردن نظامهاي كلامي نظري جزمي هستند. هر دو در هرمنوتيك "حضور" اشتراك دارند. كربن خواهان پيوند دادن تفكر اشراق با تفكر متافيزيكي و حصولي است. نقد هايدگر از متافيزيك راديكالتر از كربن است. چرا كه تفكر هايدگر تفكري پديدار شناسانه است. بر اين اساس، هايدگر خدايان كهنه را منكر ميشود در حالي كه كربن خواهان احياي خدايان است.
اين پژوهشگر حوزه فلسفه گفت: اگر از هايدگر سؤال شود كه چشم انداز تفكر فردا چيست، ميگويد نميدانم. او ميگويد ما بايد با تفكر، خود را براي مواجهه با تفكر فردا آماده كنيم. اين پاسخ از نظر كربن جاي ايراد دارد. كربن معتقد است اين تفكر هايدگر مبهم است. كربن خود براي رهايي از اين عدم شفافيت و ابهام، خواهان توجه به عرفان ايراني و اسلامي ميشود.
وي در پايان گفت: به نظر من ابهام در مورد تفكر آينده نزد هايدگر بسيار قابل اتكاتر از تفكر احياي الوهيت نزد كربن است. به عبارت ديگر ابهامي كه در ذات تفكر هايدگر است عمق، اصالت و عزيمت بيشتري نسبت به طرح كربن در خصوص احياي الهيات دارد.
جمعه|ا|25|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]