تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق زبان، دور داشتن آن از زشت گويى، عادت دادنش به خير و خوبى، ترك گفتار بى فايده و ني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815670852




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پول و ثروت، خوشبختم نکرد


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: پول و ثروت، خوشبختم نکرد با مردي ازدواج کردم که اگر چه پول زياد و زندگي پرزرق و برقي داشت اما خانه اي تاريک و سرد و بي روح را برايم مهيا کرده بود. او به هيچ چيز پاي بند نبود و تمام وقت خود را با پول و ثروت بادآورده پدرش به دنبال زنان فاسد و عياشي و خوشگذراني مي گذراند. خراسان: او اهل سياه بازي بود و هر وقت به خانه پدرم مي رفتيم خودش را براي همه لوس مي کرد. من هرچه تلاش مي کردم تا به خانواده ام بفهمانم با چه مار خوش خط و خالي طرف هستند هيچ کس باورش نمي شد و پدرم که عاشق پول و ثروت دامادش بود مي گفت: تو اگر با اين زندگي که مجيد برايت مهيا کرده بخواهي گلايه اي داشته باشي خيلي بي انصاف هستي، يک لحظه با خودت حساب کن که اگر امروز پدر شوهرت سرش را روي زمين بگذارد و ديگر بلند نشود ميلياردر مي شوي و ...! زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري جهاد مشهد افزود: پدرم تاجر است و وضعيت مالي خوبي دارد. ۳ سال قبل طرف معاملات تجاري او مرا براي پسرش خواستگاري کرد و با تاسف بايد بگويم روزي که خانواده ام با چنين پيشنهادي روبه رو شدند از خوشحالي در پوست خودشان نمي گنجيدند. پدرم بلافاصله ماشين حسابش را درآورد و شروع به حساب و کتاب کرد که اين خانواده چه قدر ثروت دارند و اگر چنين شود چنان خواهد شد! من با اين که آن موقع تازه به دانشگاه رفته بودم و سن و سالي نداشتم اما از همان ديدار اول، از مجيد خوشم نيامد و بهانه آوردم که مي خواهم درس بخوانم. اما خانواده مجيد با استقبال از اين حرف، شرط مرا پذيرفتند و گفتند بعد از ازدواج مي تواني به تحصيلات خودت تا هر مرحله اي که دوست داري ادامه بدهي. با اين وضعيت به پدرم گفتم بهتر است در مورد مجيد تحقيقات کنيد اما پدر و مادرم از من ناراحت شدند و گفتند کسي که روي پول غوطه ور است که ديگر تحقيقات نياز ندارد چون وقتي پول داشتي يعني همه چيز داري!با اين عقايد غلط من به اجبار و با تهديد خانواده ام به ناچار سر سفره عقد نشستم و با مردي ازدواج کردم که اگر چه پول زياد و زندگي پرزرق و برقي داشت اما خانه اي تاريک و سرد و بي روح را برايم مهيا کرده بود. او به هيچ چيز پاي بند نبود و تمام وقت خود را با پول و ثروت بادآورده پدرش به دنبال زنان فاسد و عياشي و خوشگذراني مي گذراند. در مدت کوتاهي فهميدم مجيد به مواد مخدر اعتياد دارد و براي اين که مانع کارهايش نشوم مي خواست مرا هم معتاد کند که از خانه فرار کردم. تصميم نداشتم به خانه پدرم بروم چون مي دانستم خانواده ام تمام ارزش هاي زندگي و انسانيت افراد را با پول افراد مي سنجند براي همين به منزل يکي از دوستان شوهرم که با همسر او دوست شده بودم رفتم ولي آن شب فهميدم دوست مجيد و همسرش هر ۲ به مواد مخدر اعتياد دارند. متاسفانه دوست شوهرم پس از آن که همسرش در اثر استعمال مواد مخدر به خواب عميقي رفته بود پيشنهاد شومي به من داد و قصد سوءاستفاده داشت. با عصبانيت از خانه آن ها بيرون آمدم و چون جايي نداشتم بروم به کلانتري آمدم تا بلکه از طريق قانوني بتوانم خودم را نجات دهم.مي خواهم از مجيد طلاق بگيرم و زندگي سالمي داشته باشم. حرف آخر من اين است که اگر زن يک کارگر زحمتکش و با ايمان مي شدم به خوشبختي مي رسيدم اما مجيد با آن همه پول و ثروت و خودروي مدل بالا نتوانست حتي يک لحظه احساس خوشبختي را برايم به وجود بياورد و هميشه حسرت زندگي زن و شوهرهايي را مي خورم که نسبت به همديگر متعهد هستند و با عشق زندگي مي کنند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 151]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن