محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830953043
نگاهى به شيوه مبارزاتى امام خمينى (ره)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهى به شيوه مبارزاتى امام خمينى (ره)
خبرگزاري فارس: سعى ما در جهتشناختشيوه مبارزاتى امام خمينى است كه منجر به پيروزى و تشكيل حكومت اسلامى شد و مدت ده سال آن را رهبرى كردند. براى فهم بهتر بايد ماهيت و اهداف مبارزه را شناخت تا شيوه مبارزه را بررسى نمود، چون شيوهها تابعى از ماهيت و اهداف مبارزه مىباشند.
در تاريخ معاصر ايران، شخصيتها، احزاب و گروههاى متعدد مبارزه را با انگيزههاى گوناگون و گرايشات فكرى متفاوت شروع نمودند كه دامنه اثرات آنها در تاريخ تحولات ايران يكسان نبوده، بعضى پيامدهاى محلى، برخى ملى و تا حدودى فراملى داشتهاند. حركتهايى هم به دلايلى مورد استقبال عمومى قرار نگرفته و پس از مدتى متوقف و فراموش شدهاند و چندان منشا تحولات نبودهاند. به هر حال هر كدام از آنها در جريان مبارزه، شيوه خاصى را بر اساس خط مشى فكرى خود دنبال نمودند. در اين رهگذر بارزترين و عميقترين آنها مبارزه امام خمينى با طاغوت زمان است كه از داخل و خارج مورد حمايتبود. اين مبارزه هم از نظر شكل و هم از نظر محتوا با تمام مبارزات متفاوت بود. امام يك روحانى بود كه از پايگاه مرجعيت قم با شعار اسلامى قيام را عليه دولت پهلوى شروع كرد و يك رژيم كهنسال را با ابزار تبليغ و انديشه دينى به همراهى مردم متلاشى كرد. گرچه در دو قرن اخير روحانيان ايران مبارزات مختلفى را عليه قدرتهاى حاكم سازماندهى نمودند ولى به اين حد فراگير و منجر به نتيجه نشد. بسيارى از آنها در ميانه راه سركوب و يا مانند مشروطه و نهضت ملى نفتبه ديگران واگذار گرديد. در يك قرن اخير بعضى از شخصيتها، احزاب و گروههاى سياسى جهت پيش بردن اهداف خود به صورت مقطعى با روحانيت - به دليل داشتن پايگاه مردمى جهت استفاده ابزارى - تفاهم كردند و بعد از رسيدن به اهداف، روحانيت را كنار زدند و يا قربانى مطامع خود نمودند، كه بارزترين اين حركتها قيام مشروطه و نهضت ملى نفتبود، كه در مشروطه پس از فتح تهران اولين اقدام آنها بر دار كردن روحانى مبارز شيخ فضلالله نورى بود و در نهضت ملى نفت در شرايط غير واقعبينانه خود را از همراهى روحانيت متعهد كه از پايگاه مردمى برخوردار بود، جدا كردند و حتى به توصيهها و دلسوزيهاى خيرخواهانه مبارز بزرگى چون آيتالله كاشانى اعتنايى نكردند و با ادعاى پشتيبانى از ملت كارى از پيش نبردند و كشور را تحويل استعمارگران غرب دادند و قيامهاى ديگر همچون مشهد، اصفهان و تبريز به دليل عدم همراهى مردم به شكست انجاميد.
"با همه فشارها و شكنجهها و اهانتها كه بخصوص ملاها در آن روزهاى اختناق ايران توجه پيدا كرد به نوبه خود چند مرتبه براى دفع فسادهايى كه آنها خصوصى از منابع صحيح اطلاع داشتند قيام و نهضت كردند، از اصفهان و تبريز و مشهد ولى سستى مردم كه قوه اجراء مقاصد مدبرانه علما هستند اقدامات آنها را عقيم كرد. " (1)
در مقابل، حضرت امام با شناخت از تاريخ ايران به ويژه تاريخ معاصر و با كولهبارى از تجربه پا به ميدان مبارزه نهاد.
"من خودم تاريخ اينها هستم. من يادم هست از آن وقتى كه رضا شاه آمد و كودتا كرد تا حالا، همه اين مسائل من يادم هست. " (2)
و تمام حركتهايى كه باعثبه انحراف كشيده شدن مبارزه بود از فرصتطلبان سلب، و با ماهيت كاملا اسلامى و الهى و تكيه بر مردم به حركت الهى خود ادامه داد. شرايط و مشاركت تمام گروهها، احزاب سياسى و شخصيتها را منوط به موافقت، همراهى و تبعيت از اهداف مردم كه همانا اسلام است دانست، بكارگيرى تجربيات گذشته باعثشد كه امام با شيوههاى متمايز، هدايت مبارزه را تا پيروزى نهايى در دست داشته و از انحرافات جلوگيرى كند. گرچه ما در اين پژوهش قصد بررسى قيامهاى گذشته را نداريم ولى با نگاهى گذرا در مىيابيم كه يكى از علل ناكامى و شكست آنها شيوه مبارزاتى بود كه باعث عقيم ماندن اهداف آنها شد. سعى ما در جهتشناختشيوه مبارزاتى امام خمينى است كه منجر به پيروزى و تشكيل حكومت اسلامى شد و مدت ده سال آن را رهبرى كردند. براى فهم بهتر بايد ماهيت و اهداف مبارزه را شناخت تا شيوه مبارزه را بررسى نمود، چون شيوهها تابعى از ماهيت و اهداف مبارزه مىباشند.
مبارزه و ماهيت آن
مبارزه امرى كلى و عام است، و به معناى قيام، مقاومت، ايستادگى، ستيز و تلاش براى دستيابى به يك هدف - شامل امور مادى يا معنوى - مىشود و اين انسان است كه با جهتگيرى به آن معنا مىبخشد; گاهى براى هواى نفس و كسب قدرت شيطانى تلاش مىكند و تا مرز استعمار و استثمارگرى پيش مىرود تا عطش روح استكبارى خويش را سيرآب كند و گاهى براى رسيدن به حق و حقيقت مطلق مبارزه مىكند تا خود را به قرب حق برساند. بر اين اساس مبارزه دو جهت دارد مبارزه الهى، مبارزهاى كه در مسير و راه خداوند صورت مىگيرد و مبارزه غيرالهى و طاغوتى، مبارزهاى كه در راه طاغوت صورت گيرد.
الذين امنوا يقتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقتلون فى سبيل الطغوت. (3)
آنان كه ايمان آوردهاند پيكار مىكنند در راه خدا و آنان كه كفر ورزيدهاند پيكار مىكنند در راه طاغوت.
اساسا در اسلام مبارزه فى نفسه اصالت ندارد بلكه وسيلهاى استبراى رسيدن به هدف. موقعى كه مسير حق باشد ممدوح است و اين مبارزه از درون شخص كه مبارزه با نفس است كه جهاد اكبر ناميده مىشود شروع و تا سطح جامعه در ابعاد مختلف گسترش مىيابد و قرآن راه رسيدن به خدا و ملاقات با ايشان را از طريق مبارزه ميسر مىداند.
يا ايها الانسن انك كادح الى ربك كدحا فملقيه. (4)
اى انسان همانا تويى رنجبرنده به سوى پروردگار خويش رنجى را پس رسندهاى بدان رسيدن و نائل شدن به پروردگار جز با كوشش زياد ميسر نيست. كدح مبارزه و تلاش مستمر و زياد را مىگويند و اين خود مقدمهاى براى قرب الهى است و بدون آن رسيدن به حق امكانپذير نيست. اگر مبارزه در خدمتشيطان و هواى نفس قرار گيرد نامشروع است و هيچ ارزشى ندارد بلكه خود عامل تباهى انسان و جامعه مىشود. در نظر امام مبارزه امرى است كه در طول تاريخ ميان حق و باطل - كه مظهر آن انسان صالح و غيرصالح است - جريان دارد.
"از اولى كه بشر در دنيا آمده استباب تنازع بين صالح و غيرصالح پيدا شده است. " (5)
ولى هدف اين است كه انسان ماهيت مبارزهها را درك كند و در مسير مبارزه حق قرار گيرد و براى همين است كه امام در كنار دعوت به مبارزه ماهيت آن را يادآور مىشود تا پيروان طريقت او خطوط مبارزه را تشخيص دهند و در خط شياطين قرار نگيرند. ايشان در اولين و تاريخىترين سند مبارزاتى كه در ارديبهشتسال 1323 (ه. ش) نگاشته و در كتابخانه وزيرى يزد به يادگار مانده استبه تبيين مبارزه از دو ديدگاه مىپردازد:
"قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى " (6)
بگو يك سخن شما را پند مىدهم كه شما خالص براى خدا دو نفر دو نفر با هم يا هر يك تنها در امر دينتان قيام كنيد.
خداى تعالى در اين كلام شريف از سر منزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظههايى است كه خداى عالم از ميانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد فرموده. اين كلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قيام براى خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوههاى گوناگون عالم طبيعت رهانده
خليل آسا در علم اليقين زن نداى لا احب الافلين زن
قيام لله است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو كشاند. قيام براى خداست كه خاتمالنبيين - صلى الله عليه و آله را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسين او ادنى رساند.
خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رساند و همه جهانيان را بر ما چيره كرد و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام براى منافع شخصى است كه روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه كرده. . . (7)
در عصرى كه اكثريت روشنفكران و سياسيون بخصوص در كشورهاى اسلامى و حتى در داخل كشور با شعار جدايى دين از سياست كه استعمارگران بر آنها تحميل كرده بودند و يا دين افيون جامعه است از مذهب و الگوهاى مذهبى دور مىشدند و با ابزارهاى جداى از مذهب براى مبارزه و رفع سلطه به جنگ استعمارگران داخلى و خارجى توصيه مىكردند امام يگانه كسى بود كه با شعار مذهب به جنگ طاغوت رفت و تا آخرين لحظه زندگى خويش به اين شعار وفادار ماند و اعلام داشت:
"راه رهايى هر ملتى از چنگال استعمار، مذهب است كه ريشه در عمق جان آن ملت دارد. " (8)
"دستورات مذهبى ما كه مترقىترين دستورات است راه ما را معين فرموده است. ما با آن دستورات و تحت رهبرى بزرگ مرد دنيا، محمد - صلىالله عليه و آله، با تمام قدرتهايى كه بخواهند تجاوز كنند به مملكت ما، مبارزه خواهيم كرد. " (9)
امام توحيد را محور مبارزات خويش قرار داد و هرگز از الگوى ديگر غير از خط توحيد پيروى نكرد و تمام اهداف خويش را در پناه مذهب جستجو نمود و كسانى كه در اوج مبارزه شعارى غير از مذهب اسلام را مطرح مىكردند به خدمت نگرفت، امام ابتدا آنها را به اسلام دعوت مىكرد و در صورت عدم پذيرش، صف آنها را از انقلاب جدا مىنمود. براى بازشناسى و تحليل ماهيت روش مبارزاتى امام نمىتوان از تئوريهاى رايج جامعهشناختى وام گرفتبلكه از طريق شناخت مفاهيم دينى مىتوان به تبيين آن دستيافت. شناخت مفاهيم دينى از دو جنبه حائز اهميت استيكى از نظر محتوا ديگر از جنبههاى نماد و زبان مورد استفاده در مبارزه. اين مفاهيم در هيچ انقلابى جز انقلاب انبياء و ائمه (ع) سابقه ندارد.
"انقلاب اسلامى بر مبناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شوون جامعه سايه مىافكند. " (10)
بر اساس اين اصل مفاهيم و ابزارها مبارزه و نمادهاى آن مشخص مىشود. هرگز كلمات يا مفاهيم استفاده شده در اينگونه مبارزات را از نظر معنا و مفهوم با مفاهيم و شكل معادلات رايج نمىتوان يكى دانست. براى شناختبيشتر ماهيت انقلاب بايد با فقه، احكام، تاريخ اسلام و تفسير و تجزيه و تحليل آن آشنا بود.
اهداف مبارزه
براى درك بهتر شيوه مبارزاتى هر انقلاب و رهبرى آن بايد اهداف مبارزه و نتيجه آن را شناخت. تا اهداف يك قيام مشخص نشود نمىتوان راجع به ابزارهاى آن گفتگو نمود. اهداف اكثر انقلابات تاريخ معاصر را غلبه جهت كسب قدرت، تغيير و تحول در جهت نياز مادى و يا حاكميت ايدئولوژيهاى مادى تشكيل مىدهد و انقلابى پيروز است كه به اهداف از پيش تعيين شده خود برسد ولى در انقلاب اسلامى چنين مسيرى طى نمىشود. نه كسب قدرت و نه تحول و حاكميت ايدئولوژى مادى، بلكه مهمترين هدف رهبرى آن، اداى تكليف و وظيفهاى كه خداوند تعيين كرده است، مىباشد:
"همه ما مامور به اداى تكليف و وظيفهايم نه مامور نتيجه. " (11)
"ما به شرط غلبه قيام نمىكنيم، ما مىخواهيم يك تكليفى ادا بكنيم. " (12)
اين نوع نگاه به مبارزه و قيام فقط در مكتب الهى اسلام ميسر است. مهمترين اهداف انسان، سعادت، خوشبختى و كمال وى در اداى اين وظيفه است. هدف امام اين بود كه اين تكليف خوب ادا شود، اما سؤال اين است كه ماهيت اين تكليف چيست و از چه مفاهيم نظرى و عملى پيروى مىكند و رابطه آن با سعادت و كمال انسان و جامعه چگونه است. امام طى بيانى به اين سؤال جواب مىدهد:
"سعادت و كمال انسان و جوامع در گرو اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبيا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت آزادى او و تسليم در برابر ساير انسانهاست و بنابراين، انسان بايد عليه اين بندها و زنجيرهاى اسارت و در برابر ديگران كه به اسارت دعوت مىكنند قيام كند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسليم و بنده خدا باشند و از اين جهت است كه مبارزات اجتماعى ما عليه قدرتهاى استبدادى و استعمارى آغاز مىشود و نيز از همين اصل اعتقادى توحيد، ما الهام مىگيريم كه همه انسانها در پيشگاه خداوند يكسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند، اصل برابرى انسانها و اينكه تنها امتياز فردى نسبتبه فرد ديگر بر معيار و قاعده تقوا و پاكى از انحراف و خطاست، بنابراين با هر چيزى كه برابرى را در جامعه بر هم مىزند و امتيازات پوچ و بىمحتوا را در جامعه حاكم مىسازد بايد مبارزه كرد. " (13)
انسان در اديان الهى و مذهب اسلام رها شده نيستبلكه مسئول و متعهد است و نمىتواند نسبتبه تبعيضهاى جامعه در ابعاد مختلف كه باعث فساد فردى و اجتماعى مىشود بىتفاوت باشد. هر فساد بيانگر تجاوز به حدود الهى است، وقتى انسان اين تعدى به حدود الهى را مشاهده مىكند بايد قيام كند و به طرق مختلف - زبانى يا عملى - مخالفتخود را نشان دهد. هدف همه اين قيامها گسترش توحيد است چون فسادها، ظلمها و تبعيضها همه مانع گسترش توحيد و اجراى احكام الهى هستند، يك مسلمان به تبع اوليا خود بايد با اين موانع مبارزه كند. شاه و نظام پهلوى سمبلى از طاغوت و عامل فساد در جامعه بودند و مانع گسترش دين و توحيد. بر اساس اسلام يك مسلمان بايد با چنين نظامى مبارزه كند و اين مبارزه خود يك تكليف الهى است و نمىتوان از آن سر باز زند:
"اسلام داشت منسى مىشد، اسلام را داشتند منهدم مىكردند، قرآن را داشتند زير چكمهها از بين مىبردند. . . " (14)
"اگر كسى ببيند محمد رضاخان را كه اين اوصاف را دارد و سكوت كند، جايش جاى محمدرضا خان است كه در جهنم، ولو نماز شب بخواند و او يك عالم باشد. ولو تمام عمرش را در اطاعت الله صرف كرده باشد. اگر در مقابل اين آدم ساكتبنشيند، جايش [همان است]. " (15)
پس انسان نبايد در مقابل نظامى كه برخلاف مذهب عمل مىكند، سكوت كند، بلكه با قيام بايد مخالفتخود را نشان دهد گرچه اين قيامها هدف نيستند بلكه وسيلهاى براى رفع مانع در گسترش توحيد هستند.
"مقصد اصلى اين بود كه توحيد را در عالم منتشر كنند. اين حق را در عالم منتشر كنند، آنها مانع بودند، اينها مىديدند كه اين مانع را بايد برداشت و به مقصد رسيد. " (16)
مقصد همه مبارزات در توحيد خلاصه مىشود و اين برگرفته از كلام وحى است و آن الهى كردن جامعه است:
"و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين كله لله " (17)
نبرد كنيد با ايشان تا فتنهاى نباشد و دين تماما براى خدا باشد.
با چنين نگرشى امام هدف اداى تكليف خويش را الهى كردن جامعه مىداند.
"ما نهضت را براى آن كرديم كه اسلام و قوانين اسلام و قرآن و قوانين قرآن در كشور ما حكومت كند و هيچ قانونى در مقابل اسلام و قرآن عرض وجود نكند و نخواهد كرد. " (18)
و حتى امام سقوط رژيم پهلوى را هدف نمىداند بلكه مقدمه براى اين امر مىكند.
"ملت ايران و ما مقصدمان اين نيست و نبود كه فقط محمدرضا برود، رژيم سلطنتى از بين برود، دست اجانب كوتاه بشود، اينها همه مقدمه بود. مقصد اسلام است. . . مقصود ما اين است كه هر جاى اين مملكتبرويم اسلام را ببينيم. . . " (19)
پس هدف اصلى امام در اين قيام اسلام بود و به تبع آن شيوهها و ابزارهاى آن هم بايد تابع هدف باشد و به همين دليل امام براى اداى تكليف از هر ابزارى و شيوهاى استفاده نمىكند و با توجه به شناخت زمان و مكان ابزارى متناسب با هدف را كه همان گسترش و اجراى احكام اسلامى استبكار مىگيرد. براى شناختشيوه و ابزارها مبارزاتى انقلاب اسلامى نمىتوان با تطبيق شيوههاى رايج در انقلابها و قيامها و تشابهسازى آن، مفاهيم را بازشناسى كرد بلكه بايد با شناخت مفاهيم نظرى و عملى اسلام كه در روش انبياء و ائمه متجلى شده استبه پژوهش پرداخت. رايجترين روش مبارزه جهت رسيدن به هدف، روش سياسى، پارلمانى و نظامى است و شيوه مبارزات فرهنگى كمتر مورد استفاده قرار گرفته است. اين روش را بيشتر در مبارزات انبياء (ع) ، ائمه (ع) و صالحين مىتوان مشاهده كرد.
روش سياسى
بعد از امضاء مشروطه توسط مظفرالدين شاه و محدود شدن اختيارات شاه و باز شدن فضاى سياسى، احزاب و گروهها سياسى منفعل بودند و در مقطعى كه قدرت حاكميت و شخصيتها، در چهارچوب قانون اساسى مبارزاتى را شروع نمودند. در مقطعى كه پايههاى استبدادى حاكميت قوى بود احزاب و گروههاى سياسى تضعيف مىشد احزاب، گروهها و شخصيتهاى سياسى قدرت خود را بازيافته و در قالب قانون اساسى با يئتحاكمه براى بهبود شرايط اقتصادى، كارى، تامين حقوق صنفى، مدنى و اجتماعى به جدل برمىخواستند. بيشتر آنها شامل مخالفين كلاسيك رژيم بودند. احزابى مانند حزب توده كه در سال 1320 به رهبرى سليمان ميرزا اسكندرى تشكيل شد براى قانونى كردن فعاليتخود وفادارى خويش را به اصول قانون اساسى اعلام كرد و خواستار اجراى اصول كامل آن به صورت تضمين آزاديهاى دموكراتيك گرديد. (20) جبهه ملى كه در سال 1328 ضمن اعلام استقلال، در ماده اول اساسنامه مؤسسين آن، خود را حافظ قانون اساسى خواند. (21) نهضت آزادى در سال 1341 با اعلام موجوديت، خود را مسلمان، ايرانى، تابع قانون اساسى و مصدقى معرفى نمود. (22)
بعد از 15 خرداد سال 1342 تا سال 1356 اكثريت احزاب و گروههاى سياسى به علت جو اختناق همه از عرصه سياسى كنار رفته و به صورت حاشيهاى نظارهگر تحولات بودند. بررسى فعاليت آنها از مشروطه تا دوران انقلاب نشان مىدهد كه آنها نتوانستند با توده مردم ارتباط عقيدتى و فكرى برقرار كنند و ارتباط آنها با مردم بيشتر ابزارى و تلاش آنها بيشتر در جهت كسب قدرت براى اهداف خود بود. به همين دليل وقتى ماهيت آنها فاش مىشد حمايت مردم از آنها قطع مىگرديد. امام به چند دليل روش سياسى را براى مبارزه نمىپذيرفت. اولا ايشان سلطنت را به رسميت نمىشناخت، اگرچه در مقطعى شاه را براى اجراى احكام اسلام نصيحت مىكرد كه براى اتمام حجتبود. شيوه همه انبياء و ائمه در مقابل طاغوت ابتدا نصيحت و ارشاد بوده است. تا حجتى بر هدايت نباشد گرچه آنها به حق ايمان نمىآوردند. ثانيا امام سلطنت را خلاف عقل و شعور انسانى مىدانستند:
"اصلا قضيه سلطنت، يك مطلب خلاف عقلى است، خلاف شعور انسان است. " (23)
"اين مواد قانون اساسى و متمم آن كه مربوط به سلطنت و ولايتعهدى و امثال آن است كجا از اسلام است؟ اينها همه ضد اسلامى است. ناقض طرز حكومت و احكام اسلام است. سلطنت و ولايتعهدى همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشيده، . . . سلطنت و ولايتعهدى همان طرز حكومتشوم و باطلى است كه حضرت سيدالشهداء (ع) براى جلوگيرى از برقرارى آن قيام فرمود و شهيد شد. " (24)
قانون اساسى بعد از مشروطيت دستاويزى براى مشروعيتبخشيدن به سلطنتبود نه وسيلهاى براى اجراى عدالت و تامين حقوق ملت. در طول مدت مشروطه چقدر به اصول آن عمل شده است؟ شاه وقتى كه قانون اساسى را با عملكرد خود نقض مىكرد چگونه مىتوانستحامى و نگهبان آن باشد؟ آيا التزام احزاب و گروههاى سياسى به قانون اساسى چيزى جز پذيرش سلطنت و خانواده پهلوى بود؟ در صورتى كه امام رگشتبه قانون اساسى را امرى منحط مىداند.
"برگشتبه قانون اساسى، همان برگشتبه رژيم سلطنتى منحط است كه امرى است كهنه شده و ارتجاعى و اين قابل برگشت نيست. " (25)
علاوه بر آن علت ديگر عدم بازگشتبه قانون اساسى را بايد در عملكرد شاه جستجو كرد.
"ما حالا فرض كنيم، يك نفر آدمى كه سلطنت قانونى داشته باشد به حسب قانون اساسى، اگر به يك ملتخيانت كرد، اگر تخلف از قوانين اساسى كرد اين عزل است، اين ديگر سلطان نيست. " (26)
اما موارد نقض قانون اساسى چيست.
"شاه از مشروطه و قانون اساسى دم مىزند، در صورتى كه خود او در راس مخالفين قانون اساسى و مشروطيت. اساس مشروطه را از بين برده است، كه نمونه بارز آن مصاحبه و جنجال اخير است: اجبار ملتبه ورود در حزب نقض قانون اساسى است. اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پايكوبى و جنجال در امرى كه مخالف خواسته آنهاست نقض قانون اساسى است. سلب آزادى مطبوعات و دستگاههاى تبليغاتى و اجبار آنها به تبليغ برخلاف مصالح كشور نقض قانون اساسى است. تجاوز به حقوق مردم و سلب آزاديهاى فردى و اجتماعى نقض قانون اساسى است. انتخابات قلابى و تشكيل مجلس فرمايشى محو مشروطيت و نقض قانون اساسى است. ايجاد پايگاههاى نظامى و مخابراتى و جاسوسى براى اجانب مخالف با مشروطيت است، مسلط نمودن اجانب و عمال كثيف آنها از قبيل اسرائيل بر بهترين اراضى مملكت و كوتاه كردن دست ملت از آن نقض قانون اساسى و خيانتبه كشور است. اجازه سرمايهگذارى به اجانب و مسلط كردن آنها بر تمام شئون مملكت و غارت ذخاير نفتى به اسم " حاكميت ملى " و كوتاه كردن دست ملت از فعاليتهاى اقتصادى خيانتبه ملت و نقض قانون اساسى است. مصونيت دادن به اجانب و عمال آنها مخالف با مشروطه و قانون اساسى است، و اصولا دخالتشاه - كه بر حسب نص قانون اساسى مقام غيرمسئولى است - در امور كشور و قواى مملكتبازگشتبه دوران سياه استبداد و نقض قانون اساسى است. " (27)
برخورد سياسى با چنين رژيمى هرگز منجر به نتيجه نخواهد شد چون امام در ابتداى قيام تلاش گستردهاى انجام داد تا از مسير سياسى و با نصيحت و پند اخلاقى، رژيم را به اجراى احكام اسلامى ملزم كند ولى حاكميت طاغوتى پهلوى سركشتر از آن بود كه به اين نصايح امام گوش دهد تا جايى كه در قضيه كاپيتولاسيون با تبعيد امام جامعه را از روشنگرى وى محروم كرد. حمله رژيم به فيضيه و كشتار مردم در 15 خرداد 1342 و تبعيد امام در واقع پايان دادن خشونتآميز به يك ركتسياسى مسالمتآميز بود كه رژيم وابسته به ديكتاتورى پهلوى تحمل آن را نداشت.
مبارزه پارلمانى يكى از شيوههايى كه مىتوان قدرت سياسى و اجرايى جامعه را بدست آورد و تغييرى در نظم و نظام آن ايجاد كرد، بدست گرفتن مجلس با تعداد اكثريت نمايندگان است. منشا اين حركت راهبردى در غرب بعد از انقلاب صنعتى انگلستان و انقلاب فرانسه بوجود آمد و در ايران با پيروزى مشروطه اولين دوره مجلس شوراى ملى در سال 1285 (ه. ش) افتتاح شد. و تا پيروزى انقلاب اسلامى بيست و چهار دوره را گذراند. مدت دوره نمايندگى تا سال 1335 (ه. ش) دو سال و بعد از آن به چهار سال تغيير يافت، رقابت دولتهاى خارجى در ايران بخصوص دولت روس و انگليس باعثشد كه طرفداران اين دو قدرت نگذارند مجلس استقلال واقعى خود را باز يابد و در طول هفده سال اول موجوديتخود از سال (1285 تا 1302) مجلس به مدت شش سال و نيم كار كرد و تنها مجلس دوره چهارم بود كه در سال 1301 يك دوره كامل را پشتسر گذاشت و بعد از روى كار آمدن رضاخان در طول هجده سال يعنى از دوره پنجم تا سيزدهم يك مهر پلاستيكى در دست رضاخان بود و حتى به اعتراف محمدرضا پهلوى ليست نمايندگان از سفارتخانه انگليس مىآمد، از سال 1320 با استعفاى رضاخان تا سال 1340 مجلس محل رقابت جناحهاى مختلف بخصوص طرفداران روس و انگليس براى كسب قدرت و حذف رقيب بود. حزب توده در دوران مجلس چهاردهم اعلام داشت كه "حزب ما براى آنكه مرام خود را اجرا كند تنها وسيلهاى را كه صحيح مىداند، موفقيت پارلمانى و پيروزى در انتخابات است " (28) حتى گروههاى مذهبى به رهبرى آيتالله كاشانى هم براى بدست گرفتن قدرت از طريق مجلس تلاش مىكنند و حاصل اين تلاش ملى كردن صنعت نفت در ايران بود. از سال 1340 مجلس كاملا مطيع و به صورت يك اهرمى در دستشاه قرار مىگيرد. امام در طول حيات سياسىاش نظارهگر فراز و فرود مجلس بود، و اعلام مىدارد:
"اصلا در تمام دوره مشروطيتيك مجلس قانونى ما نداشتيم. يك مجلسى كه همان قانون اساسى اين مجلس را قبول بكند. . . . يكى از چيزهايى كه در متمم قانون اساسى [است] اين است كه بايد پنج نفر از مجتهدين به تعيين مراجع تقليد، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت كند، اگر نباشد قانونى نيست مجلس. و در طول تاريخ مشروطيت همان اول يك همچو چيزى شده است - حالا تمام يا نيمهتمام نمىدانم لكن در اين مدتى كه ما خاطر داريم كه تقريبا حدود شصتسالش را من يادم است، اين مسائل نبود. نه اين پنج نفر اصلا در مجلس رفتند، نه مردم اطلاع داشتند از اينكه كسى را وكيل بكنند. و اگر هم در بعضى از جاها، مثلا تهران گاهى وقتها يك نفر را وكيل مىكردند، مردم وكيل مىكردند اما در ساير جاها و تهران هم بيشترش، شايد وكلايش هيچ ارتباط به مردم نداشت. همهاش تعينش از طرف خود دستگاه بود. و در اين زمان هم كه همه ما مىدانيم و همه شما هم مىدانيد كه هيچ ابدا وكيل ملى ما نداشتيم [و] يك نفر، يك نفر از اينها كه الان در مجلس هستند يا بودند اينها از طرف ملت نبودند. هيچ كدامشان از طرف ملت نبودند، اينها همه از طرف دولتبود و نصب دولتبود. " (29)
آيا در چنين وضعيتى مجلس ابزار كارآمدى براى مبارزه خواهد بود. اصولا مبارزه پارلمانى در جامعهاى به ثمر مىنشيند كه انتخابات در آن جامعه آزاد و مجلس مستقل باشد. نمايندگان از طرف مردم با شناخت كافى انتخاب شوند و زبان گوياى مردم و تحصيلكننده حقوق آنان باشند و مهمتر از همه درد دين و اجراى احكام الهى را در جامعه داشته باشند. در كدام يك از دورههاى مجلس نمايندگان چنين بودند؟ در كدام دوره انتخابات آزاد برگزار شد و نمايندگان واقعى به مجلس راه يافتند؟ مگر همين مجلس قدرت را در خانواده رضاخان تثبيت نكرد؟ مگر همين مجلس قانون كاپيتولاسيون را تصويب نكرد و باعث تبعيد امام نشد؟ مگر همين مجلس نائبالسلطنه بودن فرح را تصويب نكرد؟ در كدام دوره مجلس نسبتبه جنايات رژيم اعتراض شد و مجلس بخاطر آن تعطيل گرديد؟ آيا چنين مجلسى مىتواند به عنوان ابزار مبارزه يك تحول عظيمى چون انقلاب اسلامى قرار گيرد؟
"از زمان رضا شاه تا حالا، ما هيچ روزى يك مجلسى كه مردم با اختيار خودشان بروند [كنار] صندوق راى بدهند، همچو مجلسى هيچ وقت ما نداشتيم تا الان. " (30)
امام چگونه مىتواند از نمايندگانى كه نماينده واقعى مردم نيستند و اكثرشان يا وابسته هستند يا براى منافع شخصى تلاش مىكنند، استفاده كند؟ امام به دنبال كسب قدرت نيستبلكه به دنبال بيدارى مردم و هدايت آنها در مسير حق است و اين از طريق مبارزات پارلمانى ميسر نيست.
مبارزه مسلحانه
مبارزه مسلحانه و شيوه قهرآميز آخرين تلاش براى كسب قدرت و رسيدن به هدف است اين شيوه و الگوى مبارزاتى بعد از انقلاب اكتبر 1917 روسيه در تحولات سياسى شكل گرفت. قيام مسلحانه عليه دولت مركزى و نيروهاى بيگانه در ايران بعد از مشروطه شروع شد و علت آن وابسته بودن دولتها، حضور بيگانگان در ايران و حمايت آنها از دولتهاى دستنشانده بود. قيام ميرزا كوچك خان جنگلى، محمد تقىخان پسيان، خيابانى و مردم جنوب ايران نمونههاى بارزى از اين حركت است. در دوره استبداد دهه 20 تا 40 حركت مسلحانه فدائيان اسلام از ويژگيهاى خاص برخوردار است و ماهيتا با حركت مسلحانه گروههاى چپ كه بعد از 15 خرداد در ايران شكل گرفت متفاوت است. جنايت رژيم در كشتار 15 خرداد و تبعيد حضرت امام در 13 آبانماه 1343 فقط يك سركوبى خشن عليه ملت مسلمان و رهبرى آن نبود بلكه نتايجى ديگر را در ميان گروهها، احزاب و افراد سياسى و مبارز بجاى گذاشت; سرخوردگى از مبارزات را از يك سو و تغيير شيوه آن را از سوى ديگر به همراه داشت. بعضى جوانان براى رهايى از اين سرخوردگى و بنبستبا الهام از مبارزات مردم كوبا، الجزاير، ويتنام و. . . راه مبارزه مسلحانه را انتخاب كردند. اين شيوه به دلايلى در جامعه نتايج مثبتى نداشته و امام هم با اين شيوه موافقت نكردند.
1. مبارزه مسلحانه با شيوه انبياء (ص) و ائمه (ع) كه هدف آنها بيدارى و الهى كردن جامعه است و با مبانى نهضتهاى الهى مغايرت دارد.
2. رژيم پهلوى پايه و ستون نظامى غرب بخصوص امريكا در خاورميانه بود و فقط از امريكا نزديك به شصتهزار مستشار نظامى در ردههاى مختلف در ارتش خدمت مىكردند و از نظر ساز برگ نظامى و لجستيكى ايران در رتبه پنجم ارتشهاى جهان قرار داشت و به عنوان ژاندارم منطقه عمل مىكرد. برخورد با چنين سيستم نظامى غيرممكن بود.
3. در درون ارتش همه نيروهاى نظامى ايران طرفدار رژيم شاه نبودند و عمده نيروهاى آن را سربازان وظيفه تشكيل مىدادند كه از طبقات مختلف جامعه براى گذراندن خدمت دو ساله سربازى به نظام فراخوانده مىشدند. اگر جنگ مسلحانه رخ مىداد ارتش براى دفاع از هويتخويش روى در روى ملت قرار مىگرفت و اين نظريه را بيشتر نيروهاى چپ در ايران دامن مىزدند.
"شما مىدانيد كه سابق بنابراين بود كه ارتش را در مقابل ملت قرار بدهند. " (31)
در چنين صورتى تلفات انسانى و اقتصادى بسيار زياد بود. با يك مقايسه ميان انقلاب ايران و نيكاراگوئه كه همزمان با انقلاب ايران رخ داد، ميزان خسارات مشخص مىشود.
"در انقلاب نيكاراگوئه شورش مسلحانه موجب شد كه تلفات انسانى اين كشور چهار برابر ايران باشد، در حالى كه جمعيتش يك دهم ايران بود. " (32)
4. هدف گروههاى ماركسيستى و يا شبه ماركسيستى اين بود كه با حركت مسلحانه توده مردم را به شورش عليه رژيم و ارتش وادار كنند و خود رهبرى اين حركت را بدست آورند. در صورتى كه تجربه نشان داده است كه نه مردم اقبالى به اين حركت داشتند و نه آنها توانستند كارى جز تلفات انسانى به بار آورند.
امام با شناختى كه از ارتش و مردم داشتبا مبارزه مسلحانه موافقت نكردند. وقتى از ايشان سؤال مىشود اگر تمام راهها بسته شود فرمان جهاد مسلحانه را مىدهيد، ايشان جواب مىدهند:
"اگر تمام راهها بسته شود مورد مطالعه قرار خواهيم داد ولى با شناختى كه من از ارتش دارم به اين مرحله نخواهد رسيد. " (33)
ايشان با تبليغات و شعارهاى روحى و عاطفى مثل "ما به شما گل داديم شما به ما گلوله "، "اى برادر ارتشى چرا برادر كشى " و. . . توانست ارتش را از حمايت رژيم پهلوى جدا كند و به سوى مردم بكشاند و تلاش همه آنانى كه مىخواستند ارتش را روى در روى ملت قرار دهند خنثى كند و انقلاب را با همان شيوه انبيايى خويش يعنى تبليغ ادامه دهند:
"ملت ايران موظف است كه به درجهداران و افسران و صاحبمنصبان شريف احترام بگذارند. توجه داشته باشند كه چند نفر ارتشى خائن نمىتوانند اكثريت ارتش را آلوده كنند، حساب اين چند نفر ارتشى خونخوار معلوم و از حساب ارتش ايران جداست، ارتش از ملت است و ملت از ارتش، با رفتن شاه خائن خللى بر آن وارد نخواهد شد. " (34)
پىنوشتها:
1. امام خمينى، كشف الاسرار، ص 9
2. امام خمينى، صحيفه امام، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، ج 4، ص 139
3. سوره نساء: آيه 76
4. الانشقاق: آيه 6
5. امام خمينى، صحيفه نور، ج 2، ص 2
6. سبا: آيه 46
7. امام خمينى، صحيفه امام، ج 1، ص 22 - 21
8. همان، ج 3، ص 422
9. صحيفه نور، ج 5، ص 116
10. صحيفه نور، ج 3، ص 237
11. امام خمينى، كلمات قصار، ص 50
12. امام خمينى، صحيفه نور، ج 13، ص 32.
13. صحيفه امام، ج 5، ص 388
14. امام خمينى، صحيفه نور، ج 5، ص 140
15. امام خمينى، صحيفه امام، ج 5، ص 199
16. امام خمينى، صحيفه نور، ج 7، ص 44
17. سوره انفال: آيه 39
18. صحيفه امام، ج 9، ص 164
19. امام خمينى (ره) ، كلمات قصار، ص 35
20. الموتى، ضياءالدين: فصولى از تاريخ مبارزات سياسى و اجتماعى ايران جنبشهاى چپ، تهران، چاپخش ص 349
21. مدنى، سيدجلالالدين; تاريخ سياسى معاصر ايران، دفتر انتشارات اسلامى، ج 1، ص 347
22. همان ماخذ: ص 601
23. صحيفه نور، ج 4، ص 251
24. امام خمينى، ولايت فقيه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س) ، چ چهارم، 1375 ص 8 - 7
25. صحيفه امام، ج 3، ص 514
26. صحيفه نور، ج 3، ص 192
27. صحيفه امام، ج 3، ص 4- 73
28. (گروه جامى) ، گذشته چراغ راه آينده، ققنوس 1377، چ ششم، ص 143
29. صحيفه امام، ج 5، ص 62
30. صحيفه امام، ج 4، ص 139
31. صحيفه امام، ج 10، ص 325
32. جان فوران، مقاومتشكننده. . . ، احمد تدين، تهران، رسا، 1378، چ دوم، ص 584
33. صحيفه امام، ج 4، ص 171
34. صحيفه امام، ج 5، ص 428
نويسنده:سيد محمد هاشمى تروجنى
.....................................................................................
انتهاي پيام/
شنبه|ا|26|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]
-
گوناگون
پربازدیدترینها