واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: نقش طلاب و علماي ارشد مدرسه حقاني در پيروزي انقلاب اسلامي بارها مورد تاكيد انقلابيون قرار گرفته است؛ اما اين بار حجت الاسلام مرتضي آقاتهراني كه دانش آموخته اين مدرسه است، پنجره اي ديگر از تلاش هاي روحانيت فعال در اين مدرسه را مي گشايد. آقاتهراني نماينده تهران در هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي، امام جمعه سابق مسجدي در شهر نيويورك و از شاگردان و رهروان نزديك مصباح يزدي است؛ او سابقه تحصيل در مدرسه حقاني را دارد. وي فارغالتحصيل موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) و از شاگردان نزديك مصباح يزدي و از وعاظ معروف است. او فوق ليسانس روانشناسي را از مؤسسة امام خميني (كه آن روزها به نام بنياد باقر العلوم شناخته ميشد) و مدرك فوق ليساني عرفان را از دانشگاه مكگيل در مونترال گرفت ،سپس در سال 2000 از دانشگاه ايالتي نيويورك در بينگهمتون با تزي با موضوع « درباره عرفان غير نمادين ابن سينا » مدرك فوق ليسانس فلسفه گرفت. وي همچنين مدرك دكتراي فلسفه عرفان، را در آمريكا كسب كرد. آقاتهراني در يكي از روزهاي باراني بهمن ماه در دفتر كارش در بهارستان، مجلس شوراي اسلامي، با لبخند هميشگي اش پذيراي خبرنگار سياسي ايرنا مي شود. با آقاتهراني به 32 سال قبل برمي گرديم: هنوز دو هفته به پيروزي انقلاب اسلامي زمان باقي بود، آن روزها مصادف با محرم بود، در آن زمان بنده طلبه مدرسه حقاني قم بودم و مي بايست اعلاميه ها و عكس هاي امام را به شهرهاي مختلف انتقال مي داديم. به همراه 14 نفر از طلبه هاي مدرسه حقاني از جمله شهيد يزداني پور، شهيد شهاب ،شهيد ميثمي و برخي دوستان ديگر بليطي گرفته و از قم به سمت اصفهان حركت كرديم تا از آن جا به مناطق حساس اصفهان و همچنين چهارمحال بختياري برويم تا آنان را نيز براي اتحاد بسيج كنيم. مصطفي يزدان پور برايمان بليط گرفت و حركت كرديم، در راه ميمه ماموران راه، ميني بوس ما را متوقف كردند و از ما بليط خواستند و به دليل آن كه اعلاميه ها و عكس هاي امام همراهمان بود همهمه اي در ميان بچه ها ايجاد شد، توانستيم ساك ها را به دست مردمي كه در ميني بوس بودند بدهيم ولي يكي از ساك ها توسط ماموران به پايين آورده شد و آن ساكي بود كه بخشي از عكس هاي امام و اعلاميه هاي ايشان در آن قرار داشت. ** دست خط بدي كه نجات بخش شد - همه تان گير افتاديد؟ از خوش شانسي ما و لطفي كه خداوند به ما داشت اين ساك مربوط به يكي از طلبه ها بود كه لابه لاي اعلاميه ها را پر كاغذ كرده بود دست خط دوست ما بسيار بد بود و مامور هر چه تلاش كرد نتوانست آن را بخواند پرسيد اين ها چيست؟ دوستم گفت: مشق هايم است؛ مامور اعلاميه ها را به سمتمان پرت كرد و ناسزا گويان گفت اين چه وضع درس خوندنه. وقتي اعلاميه ها را پرت كرد از ترس اين كه مبادا عكس ها بيرون بيايد سريع اعلاميه ها را گرفتيم و داخل ساك گذاشتم و به سرعت سوار ميني بوس شديم. به ميمند بخش وروردي بويراحمد كه رسيديم اين محل داراي پاسگاه بود با بچه ها استخاره گرفتيم كه چه كسي در اين جا مسئوليت ها را بر عهده گيرد كه قرعه به نام من افتاد، بنا شد در دهه محرم هر شب در خصوص يكي از عمال رژيم مانند نصيري رييس ساواك، هويدا ، شريف امامي و ... افشاگري كنيم و شب عاشورا را به تهيج مردم در خصوص شاه اختصاص دهيم تا در روز بعد راهپيماييي عليه شاه صورت گيرد. همچنين قرار شد از همان ابتدا در حمايت از امام از بزرگان ايل امضا گرفته شود، شب اول و دوم را بسيار تند صحبت كردم به حدي كه برخي از سربازان به سوي ما آمدند و گفتند ما ديگر به پاسگاه برنمي گرديم ما به دستور آقا فرار كرديم. روز چهارم يكي از سربازان پاسگاه به نزد من آمد و گفت مي خواهند شما را دستگير كنند اگر به پاسگاه برويد ديگر نمي گذارند كه برگرديد مراقب باشيد. به همراه آقا سيد حسن و سيد عباس كه دو روحاني سرشناس آن بخش بودند به محلي رفتيم، يك ماشين جيب آمد كه يك راننده و دو نفر مسلح در آن بودند؛ گفتند كه شما بايد ده دقيقه با ما بياييد؛ سيد حسن و سيد عباس گفتند كه حاج آقا خسته هستند اگر شما ايشان را هم اكنون ببريد مردم مي فهمند و برايتان مشكل ايجاد مي كنند؛ مامورها گفتند پس چه كنيم. اين دو روحاني از مامورها خواستند كه تا شب صبر كنند تا من پس از سخنراني به پاسگاه بروم. مامورها موافقت كردند و دست نوشته اي از ما گرفتند كه من بعد از سخنراني به پاسگاه بروم. با توجه به اين كه آن شب، شب آخري بود كه در آن محل بودم تصميم گرفتم به مانند شب عاشورا سخن بگويم، به اهالي گفتم اگر صداي بلند گو را قطع كردند برويد بلندگوي دستي بياوريد؛ امشب من بايد همه حرف ها را بزنم . شما بايد سينه بزنيد و شعارهايتان يا حجت ابن الحسن عسگري مرگ بر اين سلسله پهلوي باشد. - آن شب چي شد ؟ باران شديدي مي باريد، از قبل با آقايي به نام مير خان جان كه از اهالي آن جا بود و يك چشم نداشت هماهنگ كردند كه بساط فرار ما را محيا كند، به منبر رفتم و گفتم شاه مملكت را فروخت شما بايد به دنبال امام برويد ...؛ تنها باري بود كه مي ديدم از صحبت هايم موي افراد سيخ شده است! هر آن امكان داشت كه تيري به سمت من شليك شود شود، ولي ترسي نداشتم زيرا مي دانستم كه اگر اين اتفاق بيافتد ديگر نمي شود مردم را كنترل كرد. پس از سخنراني با وانتي به سمت يك روستاي ديگر رفتيم، بعدها شنيدم كه اهالي آن منطقه بعد از سخنراني من، راهپيمايي برپا كرده اند و به ماموران مي گفته اند كه چرا مرا دستگير كرده اند و ماموران در پاسخ تاكيد كرده اند ما او را دستگير نكرده ايم. - پس دستگير نشديد؟ شب را در مغازه اي كنار تنور خوابيديم، صبح با اولين ماشيني كه به شهررضا رفت حركت كرديم. در اصفهان منبر ممنوع بود ولي پدر ما قبول نكرد و در منزل عمويم به بالاي منبر مي رفت و سخنراني مي كرد. من نيز آنجا چندبار منبر رفتم. - راستي چه بر سر ديگر طلبه ها آمد؟ در روز تاسوعا دوستان طلبه اي كه با من همراه بودند را دستگير مي كنند و به شهرباني مي برند اسامي سران ايل كه در طوماري از امام حمايت كرده بودند در دست مصطفي (شهيد يزداني پور) بود؛ او به بهانه اي از ماموران مي خواهد كه به دستشويي برود تا اسامي را محو كند ولي در آن جا مي بيند كه اسمهايي مانند روح الله، يد الله امضا كننده اين طومار بوده اند از اين رو اسامي را مي خورد تا دست ماموران به آن نرسد. - از تلاش هاي انقلابي مدرسه حقاني ، بيشتر بگوييد. مرحوم چلچراغي و حجت الاسلام كاظم صديقي از طلبه هاي فعال مدرسه حقاني بودند كه جزو بچه هاي سال بالايي محسوب مي شدند ، مرحوم شهيد قدوسي،آيت الله جنتي نيز از فعالين مدرسه بودند. مدرسه حقاني مدرسه اي پرالتهاب بود و در هفته ماموران ساواك يكي دو بار به آن جا مي ريختند و طلبه ها را به قصد كشت مي زدند، مشهدي حسين خدمتكار مدرسه، وقتي مي فهميد نيروهاي ساواك آمده اند در مدرسه را قفل مي كرد و مي گفت كليد گم شده و زمان زيادي مي برد تا پيدايش كنم، و به همه خبر مي داد تا برخي وسايل خود را جمع و جور كنند. - آيت الله مشكيني و جنتي هم بودند؟ ما آيت الله جنتي و مشكيني را تنها در سال چهارم ديديم زيرا ايشان همواره در تبعيد بسر مي بردند. مدرسه حقاني از مدارس بسيار بزرگ بود، در برخي از روزها آيت الله حسن زاده آملي برايمان گلستان سعدي مي خواندند و ما درس هاي جنبي مانند نهج البلاغه و زبان انگليسي نيز داشتيم. گفت وگو از سميه لاري سيام/9121
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]