واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
با شنيدن اين حرف از کوره در رفتم و با عجله يک خودرو سواري شخصي کرايه کردم تا خودم را به خانه دخترم برسانم و او را نجات دهم،اما خودم طعمه شيطان شدم. خراسان: روي صندلي عقب نشسته بودم و گريه مي کردم. راننده جوان که از داخل آينه خودرو مرا زير نظر داشت ابرويي بالا انداخت و پرسيد اتفاقي افتاده؟ چرا اين قدر نگران هستيد؟ فوري اشک هايم را پاک کردم و جواب دادم براي دخترم مشکلي به وجود آمده است و دل شوره دارم. در اين لحظه مرد جوان آبميوه اي به دستم داد و گفت: ناراحت نباشيد! اميدوارم مشکل دخترتان هر چه زودتر حل بشود. من آبميوه را گرفتم و چون راننده پيکان در قوطي را باز کرده بود به ناچار مقداري از آبميوه را خوردم تا گلويي تازه کنم. سپس سفره دلم را براي مرد غريبه باز کردم و داشتم برايش حرف مي زدم که ناگهان سرگيجه عجيبي پيدا کردم و چشمانم سياهي رفت. ديگر نفهميدم چه اتفاقي افتاد و وقتي چشمانم را باز کردم متوجه شدم داخل پارک ملت، در گوشه اي روي زمين افتاده ام و آفتاب هنوز سر نزده است. زن ۴۵ ساله در دايره کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد افزود: با ترس و وحشت بلند شدم و بلافاصله خودم را به خانه ام رساندم. از اين که طعمه اميال حيواني جواني شيطان صفت شده بودم قلبم داشت مي ترکيد.من تصميم گرفتم در اين باره به کسي چيزي نگويم و اين راز عذاب آور را پيش خودم نگه دارم،اما طاقت نياوردم. باور کنيد در اين چند روزي که از اين ماجرا گذشته است از خواب و خوراک افتاده ام و دارم ديوانه مي شوم. امروز به اين جا آمدم تا موضوع را از طريق قانوني پي گيري کنم.حالا ديگر خوب فهميدم که آدم هر جا و پيش هر فردي نبايد مسائل زندگي اش را بازگو کند چرا که بيان مشکلات و گرفتاري هاي زندگي براي افراد غريبه نه تنها دردي را دوا نمي کند، بلکه مشکلات ديگري را در پي دارد. زن ۴۵ ساله درباره مشکلات زندگي دخترش نيز گفت: من خديجه را خيلي دوست دارم اما چند سال قبل در حالي که او خودش را براي دانشگاه و ادامه تحصيل آماده مي کرد دلباخته پسري جوان شد. هر چه به او گفتم اين ازدواج به صلاح تو نيست فايده اي نداشت و دخترم پس از کلي دعوا و اعصاب خردکني که در خانه راه انداخته بود با پسر مورد علاقه اش ازدواج کرد. ولي افسوس پس از گذشت مدتي او با چشماني گريان سرش را روي شانه ام گذاشت و گفت: شوهرم به کريستال اعتياد دارد. خديجه ۳ سال با اين فرد معتاد سوخت و ساخت و شوهرش تمام وسايل خانه را براي تهيه مواد خود و دوستان لاابالي اش که خانه آن ها را پاتوق درست کرده اند، دود کرد و به هوا فرستاد.ديروز غروب دخترم زنگ زد و با گريه و ناله گفت: دوستان شوهرش قصد سوءاستفاده از او را دارند و متاسفانه دامادم نيز هيچ عکس العملي نشان نداده است. با شنيدن اين حرف از کوره در رفتم و با عجله يک خودرو سواري شخصي کرايه کردم تا خودم را به خانه دخترم برسانم و او را نجات دهم،اما خودم طعمه شيطان شدم. در خور يادآوري است در پي اعلام شکايت زن جوان، پليس با توجه به سرنخ هاي موجود تلاش خود را براي دستگيري متهمان اين پرونده آغاز کرده است. تابناک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]