تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820819374




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزارش سوم


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: گزارش سوم
آشپززاده بزرگمرد...
آشپز زاده باشي و امير شوي؟ عجيب است؛ اما شدني، چرا كه ميرزا تقي خواست و شد. پسر مشهدي قربان هزاوه اي فراهاني بود؛ آشپز مخصوص ميرزا عيسي معروف به قائم مقام فراهاني. زمانه، زمانه رشد و پيشرفت بود. درست همزمان با به ثمر رسيدن جهش علمي فكري غرب و هم دوران با بزرگاني چون نيچه، اديسون، ولتر، روسو، ماركس، هگل، كانت و البته بيسمارك.
نخست كارگر آشپزخانه صدر اعظم قاجار بود، سيني غذا براي فرزندان قائم مقام مي برد. گاهي مي شد كه آقازادگان صدر اعظم در كلاس درس بودند، مي ايستاد تا درس تمام شود، آنگاه غذا را در برابرشان مي گذاشت. آن روز قائم مقام فرزندانش را مي آزمود، هرچه پرسيد، آقازاده ها درماندند و ميرزا تقي پاسخ داد. قائم مقام آنجا بود كه فهميد فرزند آشپز باشي خانه اش، چه گوهر گرانمايه اي است. و چنين گفت: «حقيقت من به كربلايي قربان حسد بردم و بر پسرش ]ميرزا تقي[ مي ترسم. اين پسر خيلي ترقيات دارد و قوانين بزرگ به روزگار مي گذارد.»
در جواني به تحرير و نويسندگي امور دولتي مشغول و سپس مستوفي نظام در لشكر آذربايجان مي شود. آن قدر لياقت دارد كه وزير نظامي و فرمانده كل قواي ايران شود؛ سرداري بزرگ و غيور. در ركاب
عباس ميرزاي دلاور عليه قواي روس مي رزمد. داغ عهدنامه تركمانچاي و گلستان بر دلش مي نشيند و كينه اي از جماعت اجنبي بر دل
مي گيرد كه با هيچ مرهمي جز استقلال ايران، آرام نمي يابد. به روسيه مي رود و از نزديك با مراكز آموزشي و پيشرفت هاي آن آشنا مي شود. «جهان نماي جديد» كه با نظر و همت خود او ترجمه و تدوين شده بود، شرح مراكز آموزشي دنياي غرب بود كه امير به دنبال تحقق آن در ايران بود اما نه از نوع فرنگي آن، بلكه از جنس فرهنگ ايراني و اسلامي. شنيدنش سخت است و دردآور اما عمق نگاه امير را مي توان در آن يافت. درست 20 سال قبل از ژاپن و همزمان با حركت و نهضت علمي امپراطوري پروس (آلمان) به رهبري بيسمارك، امير به دنبال نهضت علمي ايران و تأسيس مراكزي همچون دارالفنون مي افتد مراكزي همچون پلي تكنيك اروپا.
هنگامي كه هيچ پادشاهي در ميان ملل اسلام نه از علم چيزي مي فهميد و نه از فن و هنر. اما آشپززاده بزرگمرد، دارالفنوني را بر پا مي كند كه نه سر در آخور روس و عثماني دارد و نه سر سپرده انگليس و فرانسه است. امير به دنبال كشوري است كه «خود» است نه «ديگر». برپاي خود مي ايستد نه بر ستون بيگانه. دستور اوست كه معلمان دارالفنون از اتريش كه ملتي بي طرف است، بيايند و سفيران ملل روس و فرانسه و انگليس حق دخالت در امور مدرسه را ندارند؛ به هيچ وجه و به هيچ بهانه اي. فنون و علوم پايه دارالفنون پيش بيني شدند و امير خود بر آن اشراف داشت. هفت معلم اتريشي شامل معلم مهندسي، معلم پياده نظام و تاكتيك نظامي، معلم توپخانه، معلم سواره نظام، معلم معدن شناسي، معلم طب و جراحي و تشريح و معلم علوم طبيعي و دارو سازي.
...صاحب ابن عباد (وزير فخر الدوله آل بويه) حسنك وزير (وزير سلطان غزنوي) خواجه نظام الملك (وزير طغرل و ملكشاه سلجوقي) خواجه نصير الدين طوسي (وزير ايلخانان مغول) قائم مقام فراهاني (وزير و صدر اعظم فتحعلي شاه) تنها مردان عصر خود نبودند، بزرگ مرداني هستند براي همه عصرها و مردمان آينده مديون آنها.
امير كبير از همان جنس بود كه بزرگمردان پيش از او بودند، حريت و آزادگي و كرامت و شرافت پايه هاي استواري هستند كه نام سترگش را جاودانه كرده است. حوادث صدارت 3 سال و دو ماهه ميرزا تقي خان امير كبيرآن هم در عصر ناصر الدين شاهي كه 50 سال حكومت مي كند، بايد هم در ميان وقايع و لطايف زن بارگي ها و شرابخواري هاي شاه گم شود، اما وقتي اميري باشي پابرهنه كه براي 2 كودك تهراني جان باخته از آبله، مثل زن بچه مرده اي، گريه كني و اشك بريزي و «همه ايرانيان را اولاد خود» بداني، نامت آنچنان بر تاريخ مي درخشد كه همان صدارت 3سال و دو ماهه ات، به اندازه 3 هزار سال عمر شاهاني كه دنيا را بدل از طويله گرفته اند، مي ارزد. امير باشي، و پارتي و سفارش و توصيه اين و آن، حتي مادر ناصر الدين شاه، (مهد عليا) را زير پا بگذاري و با عصبانيت تمام حاكم قم را به خاطر حرف شنوي از مهد عليا گوشمالي دهي و بگويي «با سفارش عمه و خاله و عمو و دايي، نمي شود مملكت را چرخاند» امير باشي و چوپان مال باخته اصفهاني در وسط بيابان برهوت، تو را پناه خود بداند و فقط با يك فرياد بر سر كوه حقش را بستاند، امير باشي و در برابر سفير روس و انگليس عزت ايران را حفظ كني و يك كلمه كوتاه نيايي و وقتي اصرار بي جاي سفير روس را بشنوي به تحقير برايش بخواني «آهاي كشك بادمجان، كجايي فاطمه خانم جان» امير باشي و از هيچ كسي نترسي جز خدا و درست در زمانه اي كه شاه ايران از چخ كردن سگ سفارت روس و انگليس مي ترسد، كارمند مست و عربده كش سفارت روس را در ميدان توپخانه آن هم در ملا عام شلاق بزني، امير باشي و شاهزاده گان و آقازادگان دربار را آدم حساب نكني و مستمري هاي بي حساب و كتاب آنها را قطع كني و به جايشان پا برهنه ها و فرزندان محرومين را به منصب بنشاني. امير باشي و مردانه در برابر زياده خواهي و افزون خوري شاه بي لياقت ايران بايستي و حقوق 60 هزار توماني ماهانه اش را با قاطعيت تمام به 2 هزار تومان تقليل دهي. امير باشي و قاآني شاعر متملق را به خاطر چند بيت شعر چاپلوسانه ادب كني و به جاي شعر گويي و مديحه سرايي درباريان و شاهزادگان، كتاب زراعت فرانسه را بدهي تا به فارسي ترجمه كند، امير باشي و دشمن همه اجانب اما دشمن ترين دشمنانت و مخالف خوني و ديرينه ات همچون وزير مختار انگليس كلنل شيل درباره ات اعتراف كند كه: «پول دوستي كه خوي ايرانيان است در وجود امير بي اثر است و به رشوه و عشوه كسي فريفته نمي شود»، امير باشي و همه اجنبي ها و مفت خوارها از درباري و آقازاده و سفير گرفته تا روشنفكران طرفدار انگليس (آنگلوفيل) و طرفدار روس (روسوفيل) به دنبال كشتنت باشند، چرا كه دستشان را از همه جا قطع مي كني. امير باشي و طي سه سال حكومتت به اندازه همه دوران سلطنت گلّه داران قاجاري، 140 هزار اسلحه و هزار عرّاده توپ توليد كني، آن هم نه براي فخر فروشي و اطوار نظامي، براي حفاظت از كيان مملكت و دين. امير باشي و تنهاي تنها بدون هراس و واهمه از همه متحجّرين نادان و يك تنه به جنگ با خرافه و جهل و انحراف روي و با بصيرت تمام ببيني كه چگونه تعفن قمه زني و بابيّت و رمالي همزمان با آلودگي غرب زدگي از سوراخ هاي تو در توي سفارت روس و انگليس در كوچه و بازار ايران جاري مي شوند. امير باشي، آن هم در مملكتي كه شاه آن به تعداد درخت هاي باغ قلهك، حرمسرا و كنيزك دارد و به قدر دلقك ها و مليجك هاي دربار هم نمي فهمد، اما برنامه اي براي آينده داشته باشي كه حتي به عقل شاهان ژاپن و آلمان و روس هم نمي رسد. طبيعي است كه نام و ياد چنين اميري در كتاب ها و تاريخ هاي شاهان نباشد، چرا كه نام وزيران و اميراني از اين دست در قلب ها حك مي شوند.
جان شكارتر از هر چيزي آن است كه دارالفنون را بنا مي كني تا به دست فرزندان اين ملت اداره شود، اما هنوز معلم ها از اتريش نرسيده اند كه از صدارت عزل مي شوي. دو روز مانده تا معلم ها به تهران برسند كه مهد عليا با همدستي ميرزا آقاخان نوري، آقازادگان و درباريان و سفيران روس و انگليس در هنگام مستي ناصر الدين شاه، فرمان عزل امير را مي گيرند. دكتر پولاك از معلمان اتريشي مي گويد: «وقتي وارد تهران شديم از ما پذيرايي سردي نمودند و احدي به استقبال ما نيامد. اندكي بعد خبر دار شديم كه در اين ميانه اوضاع تغيير كرده و ميرزا تقي خان مغضوب گرديده است. امير جز نيكبختي وطنش چيزي نمي خواهد».
يك ماه بعد دارالفنون در دست فراماسون هاي انگليس اداره مي شد و بساطي بر پا شده بود تا افعي سياه استعمار برخانه ايران چنبره زند. دار الفنون در زماني افتتاح مي شود كه 13 روز به شهادت امير مانده و اين ديگر انتهاي درد است...
مرگ ناجوانمردانه امير كبير تا آنجا دل و جان آزاد مردان و توده ها را آزرد كه سال ها پس از شهادتش حتي شاهزاده سنگدل و بي رحم ناصر الدين شاه قاجار نيز به بزرگي و عظمت امير كبير اعتراف نمود و در كتاب تاريخ خود نگاشت «ميرزا تقي خان امير نظام در اوايل دولتش مدرسه (دار الفنون) بر پا كرد و ترتيب قشون داد و كارهايي كرد. آنچه كه ما امروز داريم از آثار اين مدرسه (دار الفنون) است، اما بيچاره سرش را در اين راه داد. از روي انصاف بگويم و خدا را به شهادت مي طلبم كه در مورد مقام آن مرد نمك به حلال يكتا، غلو نكردم. او از خواجه نظام الملك وزير سلاجقه، صاحب ابن عباد وزير ديالمه و پرنس بيسمارك، لرد پالمرستون و ريشيليو فرانسوي و پرنس كارچه كف روسي به حق با عرضه تر بود. در جمعه 17 ربيع الاول 1268 (20 دي ماه) در حمام فين كاشان كشته شد و او را فصد كردند(رگ زدند) و به ديار عدمش فرستادند؛ ولي آثار او هنوز باقي است»
آقازاده نباشي و شاهزاده؛ و فقط روستازاده اي باشي كه كارگر آشپزخانه بوده است آن هم آشپززاده اي در اوج تهي دستي، اما امير شوي، آن هم امير كبير. عجيب است و شگفت آور؛ اما شدني. چرا كه ميرزا تقي فراهاني خواست و شد، آن هم تا پاي شهادت و به بهاي جان...
حسن طاهري

دوشنبه|ا|26|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 342]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن